کاربر:Hoosinrasooli/صفحه تمرین

از ویکی‌وحدت
Hoosinrasooli/صفحه تمرین
استان گلستان.png
ناماستان گُلِستان
کشوراستان گُلِستان

استان گُلِستان، در شمال ایران قرار دارد که از شمال، جنوب، مشرق و مغرب به ترتیب توسط کشور ترکمنستان، استان سمنان، استان خراسان جنوبی، مازندران و دریای خزر احاطه شده است.

مرکز این استان شهر گرگان است که بزرگترین و پرجمعیت‌ترین شهرستان این استان نیز است. مذهب اکثریت این استانتشیع و اقلیت قابل ملاحظه‌ای از آنان اهل سنت است. حدود ۴۰ درصد از جمعیت این استان را ترکمن‌ها تشکیل می‌دهند که محل زندگی آن‌ها حدود نیمی از مساحت استان را تشکیل می‌دهد.

گلستان در گذشته بخشی از استان مازندران محسوب میشد اما در سال از مازندران جدا شده و به استان مستقلی به نام گلستان تبدیل شد.

این نام جدیدی است که برای این منطقه انتخاب شده است به طوریکه در گذشته به نام های ایالت گرگان، استرآباد، جرجان و…. شناخته میشد.


تاریخچه

گلستان نام جدید سرزمین تاریخی است که در طول تاریخ و تا سده هفتم هجری به نام ایالت گرگان و از آن پس تا آغاز سده دهم به نام استرآباد و در نوشته‌های دوران اولیه اسلامی به نام (جرجان) و از اسفند ۱۳۱۶ گرگان نامیده شده‌است. این استان تا سال ۱۳۷۶ بخشی از استان مازندران بود، اما در آن سال به صورت استانی مستقل درآمد و شهرستان گرگان به عنوان مرکز آن برگزیده شد. بیش‌تر شهر‌های کنونی استان از دیرینگی چندانی برخوردار نیستند و از بزرگ‌شدن روستا‌ها به وجود آمده‌اند و به عبارتی روستا شهر به شمار می‌آیند. با این همه، شهر‌های گرگان و گنبدکاووس ریشه در تاریخی دارند. روستا‌های استان گلستان به صورت متمرکز و نزدیک به هم هستند. این روستا‌ها در راستای جاده‌ها و رود‌ها به صورت طولی و در بخش‌های کوهستانی به صورت پله‌ای هستند.

پیشینه تاریخی این سرزمین به ۷ هزار سال پیش و در غار کیارام واقع در روستای (فرنگ) بخش گالیکش به دوران پارینه سنگی بر می‌گردد. پژوهش‌های تازه نشان داده‌است که منطقه‌ی گرگان از ۶ هزار سال پیش تمدن پیش از آریایی‌ها را در خود جای داده بوده‌است. کهن‌ترین آثار دوره‌ی نوسنگی ایران از غار کمربند و غار هیتو در نزدیکی بهشهر پیدا شده‌است. این آثار از آشنایی مردمان آن زمان به سفالگری، هنر بافتن، اهلی کردن جانورانی مانند بز کوهی و ساخت ابزار‌های سنگی صیقلی حکایت دارد. کاوش‌های تورنگ‌تپه، در نزدیکی گرگان، نیز نشان داده‌است که این منطقه دارای روستا‌های پر جمعیت، سفالگری انبوه و شبکه‌ی آبیاری کشاورزی بوده‌است و دیرینگی آن دست کم به اندازه‌ی شهر سوخته در سیستان است. نام این سرزمین در سنگ نوشته‌های هخامنشی، از جمله سنگ نوشته‌ی داریوش در بیستون، به صورت ورگانه و در نوشته‌های پهلوی به صورت گورکان آمده‌است.

تاریخ‌نگاران یونانی از آن با نام هیرکانی یاد کرده‌اند. پدر داریوش هخامنشی زمانی فرمان‌روای این منطقه بوده‌است. اسب سواران گرگانی همواره مورد توجه هخامنشی‌ها بودند و داریوش برخی از گرگانی‌های دلاور را در سپاه جاویدان وارد کرد. می‌گویند شهر باستانی استرآباد را خشایارشاه به یادبود زن یهودی خود، که او را استر (ستاره) نام نهاده بود، ساخت. در زمان اردوان دوم اشکانی (۱۲۸-۱۲۴ پیش از میلاد) هیرکانی و کارمانیا (کرمان) زیر فرمان خاندان گودرز بود و جانشینان گودرز تا سده‌ی دوم پس از میلاد به طور مستقل آن را اداره کردند.

این سرزمین خوش آب و هوا از آرامشگاه‌های بهاری و تابستانی شاهان اشکانی بود. در همین دوران بود که ساختن دیوار بزرگ گرگان، که نابه جا به سد سکندر شناخته می‌شود، آغاز شد تا از یورش هون‌ها به خاک ایران جلوگیری کند. کار ساختن این دیوار، که درازای آن را از ۱۵۵ تا ۱۷۰ و گاهی ۳۰۰ کیلومتر نوشته‌اند، در دوره‌ی ساسانی نیز پیگیری شد و می‌گویند که انوشیروان به بازسازی آن فرمان داد.

در همین دوره‌ی ساسانی بنا‌های محکمی در مرز و در جای جای منطقه برای پایداری در برابر یورشگران ساخته شد. پس از برآمدن اسلام، این منطقه به سال ۳۵ قمری خراجگزار عرب‌های مسلمان شد. در روزگار سلیمان بن عبدالملک، یزید بن مهلب ولایت گرگان را به سال ۹۸ قمری فتح کرد و شهر جرجان از آن پس کرسی ولایت جرجان شد. این شهر در سده‌ی ۳ و ۴ هجری بسیار آباد شد و در روزگار فرمان روایی‌های مستقل ایرانیان به زیر فرمان ساسانیان درآمد. سپس گاهی در دست آل بویه و گاهی سامانیان بود تا این که آل‌زیار بر آن جا دست یافتند و به آبادی آن کوشیدند. (توجه داشته باشید شهر جرجان در یورش مغول‌ها ویران شد و شهر کنونی گرگان، زمانی استرآباد نامیده می‌شد.)

خاندان آل‌زیار شناخته شده‌ترین فرمان‌روایان این منطقه هستند که از آغاز سده‌ی چهارم (۳۱۶ قمری) تا میانه‌ی سده‌ی پنجم (۴۳۵ یا ۴۴۱ قمری) در منطقه‌ی گرگان، طبرستان و گیلان فرمانروایی کردند و گاهی تا ری، اصفهان، همدان و دینور را نیز در فرمان خود داشتند. مرداویج، بنیان‌گذار این دودمان، ریشه‌ی خود را به شاهان گذشته‌ی ایران می‌رساند و در سر داشت بغداد را به چنگ آورد و پادشاهی ایرانیان را بار دیگر بنیان گذارد. با این همه، نه تنها او بلکه فرمان‌روایان پس از او نیز نتوانستند به چنین آرزو‌های بزرگی دست پیدا کنند و سلجوقیان به فرمانروایی آن‌ها پایان دادند. قابوس بن وشمگیر، شناخته شده‌ترین فرمانروایان آل‌زیار است که آوازه‌ی دانش دوستی اش باعث شده بود بزرگانی، چون ابوریحان بیرونی و ابن‌سینا به سوی گرگان بروند.

بیرونی برخی از پژوهش‌های خود را در پیرامون شهر گرگان انجام داد و نخستین کتاب مهم خود، به نام آثار الباقیه عن قرون الخالیه، را به نام قابوس نوشت. از خود قابوس کتابی با نام قابوس‌نامه برجای مانده‌است که از آثار ادبی و اخلاقی مهم ایران به شمار می‌آید. بنای برج قابوس، در شهر گنبدکاووس نیز به فرمان او ساخته شده‌است که بزرگ‌ترین بنای آجری جهان به شمار می‌آید.