۵٬۵۶۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'زندگی نامه' به 'زندگینامه') |
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس رنگی}}' به '== پانویس == {{پانویس}}') |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
حلّاج به ادای فرایض دین اعتقاد نداشت و از نظر کلامی خداوند را منزه از حدود خلق یعنی طول و عرض میدانست و میگفت روح ناطقه غیر مخلوق است و متحد با روح خداوند میباشد و حلول لاهوت در ناسوت است و از این جهت چون قایل به «حلول» روح خداوندی در انسان بود، دعوی انا الحقی میکرد. وی میگفت از طریق «شوق» و «ریاضت» ممکن است که اراده صوفی با اراده خداوند متحد گردد و هر گونه رنج و عذابی را تحمل کند و آن را «عین الجمع» میخواند. او سخنان غریب میگفت و کتابهای عجیب تصنیف کرد که از آن جمله: «طس الازل» و «قرآن القرآن» و «کبریت الاحمر» و اشعاری نیز در «وحدت وجود» از او باقی است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی،چاپ دوم، ص 163</ref>و اما برخی دیگر از عقاید حلاج به فهرست زیر است. نقل شده است که در پنجاه سالگی میگفت که هنوز هیچ مذهبی را بر نگزیدهام اما از هر مذهبی چیزی برگرفته ام. <ref>عطار نیشابوری، تذکره الاولیا، ص۵۸۷.</ref>معتقد بود که همه [[ادیان الهی]] و غیر الهی بر حق است و [[ترسا]] و [[جهودی]] و [[مسلمان]] و دینهای دیگر؛ فقط لقب و نام است یعنی پوستهای است که مغز همه آنها یکی است و هیچ اختلافی بین آنها وجود ندارد. <ref> ساعی، علی بن انجب، اخبار الحلاج، ص۶۹-۷۰.</ref> جملاتی که در پی میآید، عقاید سخیف و کفر گویی او را ثابت میکند. انا الحق، و ما فی الجبه الا الله، به دین خداوند کافر شدم و این کفر نزد من از واجبات است در حالی که نزد مسلمانان قبیح است، در نامهای به دوستش چنین نوشته بود: من الرحمن الرحیم الی فلان بن فلان که در دادگاه بر او عرضه کردند و او منکر نشد. برخی مریدانش او را اینگونه خطاب میکردند: ای حقیقت ذات وای نهایت خواستهها، گواهی میدهم بر اینکه تو همان کسی هستی که در هر زمان به صورتی در میآیی و در زمان ما به صورت حلاج درآمدهای و ما به تو پناه میبریم و به رحمت تو امیدواریم. ای دانای پنهانیها، شخصی به او گفت که ادعای پیامبری داری؟ حلاج گفت اف بر شما باد! که قدر مرا تنزل دادی! کسی که خانه ما را نظافت کند و نماز بخواند و بر او طواف کند و نیز صدقه دهد، از [[حج]] بینیاز میشود. معتقد به [[تناسخ]] و حلیت فحشاء بوده است<ref> ر. ک. ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ص۱۱۳</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، نشر دارالآفاق الجدیده، سال ۱۹۷۷ میلادی، چاپ دوم، ص۲۴۸</ref> <ref>افغانی ابو عبدالله شمس الدین بن محمد، جهود علماء الحنفیة فی ابطال عقائد القبوریة، نشر دار الصمیعی، چاپ دوم، سال ۱۴۱۶ هجری قمری و ۱۹۹۶ میلادی، ج۳، ص۱۳۳۵</ref> <ref>شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، انتشارات طهوری، ۱۳۸۵، ص۳۲۴</ref> <ref>شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، انتشارات طهوری، سال ۱۳۸۵شمسی، ص۳۲۸.</ref>. | حلّاج به ادای فرایض دین اعتقاد نداشت و از نظر کلامی خداوند را منزه از حدود خلق یعنی طول و عرض میدانست و میگفت روح ناطقه غیر مخلوق است و متحد با روح خداوند میباشد و حلول لاهوت در ناسوت است و از این جهت چون قایل به «حلول» روح خداوندی در انسان بود، دعوی انا الحقی میکرد. وی میگفت از طریق «شوق» و «ریاضت» ممکن است که اراده صوفی با اراده خداوند متحد گردد و هر گونه رنج و عذابی را تحمل کند و آن را «عین الجمع» میخواند. او سخنان غریب میگفت و کتابهای عجیب تصنیف کرد که از آن جمله: «طس الازل» و «قرآن القرآن» و «کبریت الاحمر» و اشعاری نیز در «وحدت وجود» از او باقی است. <ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی،چاپ دوم، ص 163</ref>و اما برخی دیگر از عقاید حلاج به فهرست زیر است. نقل شده است که در پنجاه سالگی میگفت که هنوز هیچ مذهبی را بر نگزیدهام اما از هر مذهبی چیزی برگرفته ام. <ref>عطار نیشابوری، تذکره الاولیا، ص۵۸۷.</ref>معتقد بود که همه [[ادیان الهی]] و غیر الهی بر حق است و [[ترسا]] و [[جهودی]] و [[مسلمان]] و دینهای دیگر؛ فقط لقب و نام است یعنی پوستهای است که مغز همه آنها یکی است و هیچ اختلافی بین آنها وجود ندارد. <ref> ساعی، علی بن انجب، اخبار الحلاج، ص۶۹-۷۰.</ref> جملاتی که در پی میآید، عقاید سخیف و کفر گویی او را ثابت میکند. انا الحق، و ما فی الجبه الا الله، به دین خداوند کافر شدم و این کفر نزد من از واجبات است در حالی که نزد مسلمانان قبیح است، در نامهای به دوستش چنین نوشته بود: من الرحمن الرحیم الی فلان بن فلان که در دادگاه بر او عرضه کردند و او منکر نشد. برخی مریدانش او را اینگونه خطاب میکردند: ای حقیقت ذات وای نهایت خواستهها، گواهی میدهم بر اینکه تو همان کسی هستی که در هر زمان به صورتی در میآیی و در زمان ما به صورت حلاج درآمدهای و ما به تو پناه میبریم و به رحمت تو امیدواریم. ای دانای پنهانیها، شخصی به او گفت که ادعای پیامبری داری؟ حلاج گفت اف بر شما باد! که قدر مرا تنزل دادی! کسی که خانه ما را نظافت کند و نماز بخواند و بر او طواف کند و نیز صدقه دهد، از [[حج]] بینیاز میشود. معتقد به [[تناسخ]] و حلیت فحشاء بوده است<ref> ر. ک. ذهبی، العبر فی خبر من غبر، ص۱۱۳</ref> <ref>بغدادی عبدالقاهربن طاهربن محمد، الفرق بین الفرق وبیان الفرقة الناجیة، بیروت، نشر دارالآفاق الجدیده، سال ۱۹۷۷ میلادی، چاپ دوم، ص۲۴۸</ref> <ref>افغانی ابو عبدالله شمس الدین بن محمد، جهود علماء الحنفیة فی ابطال عقائد القبوریة، نشر دار الصمیعی، چاپ دوم، سال ۱۴۱۶ هجری قمری و ۱۹۹۶ میلادی، ج۳، ص۱۳۳۵</ref> <ref>شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، انتشارات طهوری، ۱۳۸۵، ص۳۲۴</ref> <ref>شیرازی، روزبهان، شرح شطحیات، انتشارات طهوری، سال ۱۳۸۵شمسی، ص۳۲۸.</ref>. | ||
=پانویس= | == پانویس == | ||
{{پانویس | {{پانویس}} | ||
{{پانویس|2}} | {{پانویس|2}} |