شیخ محمد رضا مظفر اصلاح گر حوزه ها (مقاله): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '=پانویس=↵{{پانویس رنگی}}' به '== پانویس == {{پانویس}}') |
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
||
خط ۳۴: | خط ۳۴: | ||
شیخ محمدرضا مظفر در پنجم شعبان سال 1322 قمرى در یکى از محلههاى [[نجف اشرف]] به نام «براق» چشم به جهان گشود و پنج ماه پیش از آنکه از مادر متولد شود، پدرش را از دست داد و نام «محمدرضا» که پیش از این به پدرش تعلق داشت، بر وى نهاده شد. <ref>آقابزرگ طهرانى، ج2، ص772؛ محمدمهدى آصفى، ص60.</ref> آرى، تقدیر این بود که وى به دیدار پدر موفق نشود؛ اما روح بزرگ و همت بلند پدر همواره با وى بود، و از آن پس تحت سرپرستى برادر بزرگترش شیخ عبدالنبى که جاى خالى پدر را براى او پر کرده بود توانست حیات علمى سودمندى را براى خود رقم بزند.<br> | شیخ محمدرضا مظفر در پنجم شعبان سال 1322 قمرى در یکى از محلههاى [[نجف اشرف]] به نام «براق» چشم به جهان گشود و پنج ماه پیش از آنکه از مادر متولد شود، پدرش را از دست داد و نام «محمدرضا» که پیش از این به پدرش تعلق داشت، بر وى نهاده شد. <ref>آقابزرگ طهرانى، ج2، ص772؛ محمدمهدى آصفى، ص60.</ref> آرى، تقدیر این بود که وى به دیدار پدر موفق نشود؛ اما روح بزرگ و همت بلند پدر همواره با وى بود، و از آن پس تحت سرپرستى برادر بزرگترش شیخ عبدالنبى که جاى خالى پدر را براى او پر کرده بود توانست حیات علمى سودمندى را براى خود رقم بزند.<br> | ||
=پدر و مادر= | =پدر و مادر= | ||
«آل مظفر» در نجف، افرادى خوشنام بودند و در دانش، مرتبه بلندى داشتند. از سده دوازدهم هجرى قمرى در [[حوزه علمیه نجف اشرف|حوزه علمیه نجف]]، شخصیتهاى برجستهاى از این خاندان در عرصههاى متعدد و رشتههاى متنوع علوم اسلامى درخشیدند.<ref>ماضى النجف و حاضرها، ج3، ص360؛ محمدمهدى آصفى، ص59.</ref> پدرش آیتالله محمد بن عبدالله مظفر از سلسله «آل مظفر» و در زمره فقیهان و مجتهدان نجف بود. مادرش دختر علامه، شیخ عبدالحسین طریحى (م1293ق) است و او در دامان آن زن با فضیلت و با سرپرستى برادر بزرگش شیخ عبدالنبى مظفر (م1337ق) پرورش یافت. پس از درگذشت شیخ عبدالنبى، برادر دیگرش، شیخ محمدحسن مظفر (م1375ق) سرپرستى او را به عهده گرفت و راهنماى زندگىاش شد.<ref>على الخاقانى، ج8، ص451.</ref> وى در ایام تحصیل به همراه برادر دیگرش، شیخ محمدحسین مظفر در درس برادر بزرگشان، شیخ محمدحسن مظفر شرکت مىکردند و فضاى خانواده | «آل مظفر» در نجف، افرادى خوشنام بودند و در دانش، مرتبه بلندى داشتند. از سده دوازدهم هجرى قمرى در [[حوزه علمیه نجف اشرف|حوزه علمیه نجف]]، شخصیتهاى برجستهاى از این خاندان در عرصههاى متعدد و رشتههاى متنوع علوم اسلامى درخشیدند.<ref>ماضى النجف و حاضرها، ج3، ص360؛ محمدمهدى آصفى، ص59.</ref> پدرش آیتالله محمد بن عبدالله مظفر از سلسله «آل مظفر» و در زمره فقیهان و مجتهدان نجف بود. مادرش دختر علامه، شیخ عبدالحسین طریحى (م1293ق) است و او در دامان آن زن با فضیلت و با سرپرستى برادر بزرگش شیخ عبدالنبى مظفر (م1337ق) پرورش یافت. پس از درگذشت شیخ عبدالنبى، برادر دیگرش، شیخ محمدحسن مظفر (م1375ق) سرپرستى او را به عهده گرفت و راهنماى زندگىاش شد.<ref>على الخاقانى، ج8، ص451.</ref> وى در ایام تحصیل به همراه برادر دیگرش، شیخ محمدحسین مظفر در درس برادر بزرگشان، شیخ محمدحسن مظفر شرکت مىکردند و فضاى خانواده آنها از مباحثات علمى و مذهبى آکنده بود.<br> | ||
=دوران تحصیل= | =دوران تحصیل= | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
منتدى از ریشه «نداء» به معناى فریاد است و زمانى که در قالب باب افتعال در آید، به معناى فراخوانى همدیگر است.<ref>اسماعیل بن حماد جوهرى، ج6، ص2505، ذیل ماده ندا</ref>؛ بنابراین، «منتدى النشر» به معناى فراخوانى یک دیگر در گسترش فرهنگ و علوم اسلامى است. مرحوم مظفر با تشکیل جمعیت «منتدى النشر» کم کم به اهداف اصلاحى خود نزدیک تر شد. این نهاد کاملا علمى و مذهبى در سال 1353 قمرى، مجوز تأسیس را از دولت عراق گرفت و بهترین حرکت اصلاحى در حوزههاى علمیه بود. آیتالله مظفر و همفکران او، خطر تهاجم فرهنگى غرب را دریافته بودند و براى سالم نگهداشتن جوانان و پیشگیرى از شبیخون دشمن، آنان را زیر چتر اندیشههاى ناب اسلام جاى دادند و مراکز عالى آموزشى را تأسیس کردند. در ماده 4اساسنامه جمعیت چنین آمده است:<br> | منتدى از ریشه «نداء» به معناى فریاد است و زمانى که در قالب باب افتعال در آید، به معناى فراخوانى همدیگر است.<ref>اسماعیل بن حماد جوهرى، ج6، ص2505، ذیل ماده ندا</ref>؛ بنابراین، «منتدى النشر» به معناى فراخوانى یک دیگر در گسترش فرهنگ و علوم اسلامى است. مرحوم مظفر با تشکیل جمعیت «منتدى النشر» کم کم به اهداف اصلاحى خود نزدیک تر شد. این نهاد کاملا علمى و مذهبى در سال 1353 قمرى، مجوز تأسیس را از دولت عراق گرفت و بهترین حرکت اصلاحى در حوزههاى علمیه بود. آیتالله مظفر و همفکران او، خطر تهاجم فرهنگى غرب را دریافته بودند و براى سالم نگهداشتن جوانان و پیشگیرى از شبیخون دشمن، آنان را زیر چتر اندیشههاى ناب اسلام جاى دادند و مراکز عالى آموزشى را تأسیس کردند. در ماده 4اساسنامه جمعیت چنین آمده است:<br> | ||
اهداف منتدى النشر عبارت است از عمومیت دادن فرهنگ اسلامى و علمى، و اصلاح اجتماعى به وسیله نشر، تألیف، و آموزش، با استفاده از شیوههاى مشروع.<br> | اهداف منتدى النشر عبارت است از عمومیت دادن فرهنگ اسلامى و علمى، و اصلاح اجتماعى به وسیله نشر، تألیف، و آموزش، با استفاده از شیوههاى مشروع.<br> | ||
استاد محمدرضا مظفر ریاست این جمعیت را به عهده داشت و حمایت آیتالله العظمى سیدابوالحسن اصفهانى از این نهاد نوپا، بسیار راهگشا بود. برنامهها و فعالیتهاى اصلاحى استاد مظفر در این جمعیت، نام او را در زمره یکى از احیاگران عصر حاضر در تاریخ کهن حوزه علمیه نجف در آورد. وى با گردآوردن مشاوران و متخصصان توانست شاخههاى متعددى براى این مرکز علمى تشکیل دهد و با تأسیس دانشکدههاى فقه و تبلیغ، و ساخت مدارس علمیه و تدوین کتابهاى درسى براى | استاد محمدرضا مظفر ریاست این جمعیت را به عهده داشت و حمایت آیتالله العظمى سیدابوالحسن اصفهانى از این نهاد نوپا، بسیار راهگشا بود. برنامهها و فعالیتهاى اصلاحى استاد مظفر در این جمعیت، نام او را در زمره یکى از احیاگران عصر حاضر در تاریخ کهن حوزه علمیه نجف در آورد. وى با گردآوردن مشاوران و متخصصان توانست شاخههاى متعددى براى این مرکز علمى تشکیل دهد و با تأسیس دانشکدههاى فقه و تبلیغ، و ساخت مدارس علمیه و تدوین کتابهاى درسى براى آنها، دگرگونى بزرگى را در نظام حوزه نجف پدید آورد.<br> | ||
=دانشکده منتدى= | =دانشکده منتدى= | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
=تدوین کتابهاى درسى= | =تدوین کتابهاى درسى= | ||
در قرن اخیر، گروهى از اندیشهوران حوزه، تغییر برخى متون درسى و کوتاه کردن طول مدت آموزش را به منظور دستیابى سریع به اهداف متعالى پیشنهاد کرده، و برخى از مصلحان نیز تحدید بناى علمى و تدوین کتابهاى روزآمد را (با حفظ اصالت مطالب | در قرن اخیر، گروهى از اندیشهوران حوزه، تغییر برخى متون درسى و کوتاه کردن طول مدت آموزش را به منظور دستیابى سریع به اهداف متعالى پیشنهاد کرده، و برخى از مصلحان نیز تحدید بناى علمى و تدوین کتابهاى روزآمد را (با حفظ اصالت مطالب آنها) وجهه نظر خود قرار دادهاند که این تغییر و جایگزینى، همواره با مقاومت برخى دیگر مواجه بوده است.<br> | ||
آیتالله مظفر، میان دو دوره سطح و خارج، دوره نخست را به دلیل نقص در مواد درسى و سبک تحصیل و تدریس، نیازمند اصلاح مىدانست؛ از اینرو در پى تأسیس منتدى النشر و دانشکده فقه، تنظیم وضعیت آموزشى و افزودن متون آموزشى جدید را هدف کار خویش قرار داد. تدوین کتابهاى المنطق، اصول الفقه و عقاید الامامیه گونه اى نوسازى در نگارش کتابهاى درسى است که هم اکنون این کتابها از متون درسى حوزههاى علمیه به ویژه حوزه مقدسه قم به شمار مىآید.<ref>همان،ص119و120.</ref><br> | آیتالله مظفر، میان دو دوره سطح و خارج، دوره نخست را به دلیل نقص در مواد درسى و سبک تحصیل و تدریس، نیازمند اصلاح مىدانست؛ از اینرو در پى تأسیس منتدى النشر و دانشکده فقه، تنظیم وضعیت آموزشى و افزودن متون آموزشى جدید را هدف کار خویش قرار داد. تدوین کتابهاى المنطق، اصول الفقه و عقاید الامامیه گونه اى نوسازى در نگارش کتابهاى درسى است که هم اکنون این کتابها از متون درسى حوزههاى علمیه به ویژه حوزه مقدسه قم به شمار مىآید.<ref>همان،ص119و120.</ref><br> | ||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
گشودن دانشکده وعظ و ارشاد از آرزوهاى شیخ محمدرضا بود. در سال 1363 قمرى مجموعهاى به ریاست خطیب برجسته عراق، شیخ محمدعلى قسام و با نظارت آیتالله مظفر تشکیل شد و کار آزمایشى خویش را (پیش از افتتاح رسمى دانشکده) با برپایى یک کلاس آغاز کرد و درسهایى چون فقه، علوم عربى، اصول دین و اصول حدیث(علم درایه) در آن تدریس مىشد. مدت کوتاهى از عمر آن نگذشته بود که حملههاى پیاپى بر آن وارد آمد و اتهامهاى ناروایى بر آن زده شد؛ در حالى که این مؤسسه با اهدافى عالى و انگیزهاى مخلصانه تأسیس شده بود و هدفى جز زدودن پیرایهها نداشت.<ref>گلشن ابرار، ج2، ص683؛ خلیلى، ص24</ref>؛ اما افسوس که مصلحان همیشه در معرض اتهام، و ناآگاهان سدى در مقابل اندیشههاى والاى ایشانند. | گشودن دانشکده وعظ و ارشاد از آرزوهاى شیخ محمدرضا بود. در سال 1363 قمرى مجموعهاى به ریاست خطیب برجسته عراق، شیخ محمدعلى قسام و با نظارت آیتالله مظفر تشکیل شد و کار آزمایشى خویش را (پیش از افتتاح رسمى دانشکده) با برپایى یک کلاس آغاز کرد و درسهایى چون فقه، علوم عربى، اصول دین و اصول حدیث(علم درایه) در آن تدریس مىشد. مدت کوتاهى از عمر آن نگذشته بود که حملههاى پیاپى بر آن وارد آمد و اتهامهاى ناروایى بر آن زده شد؛ در حالى که این مؤسسه با اهدافى عالى و انگیزهاى مخلصانه تأسیس شده بود و هدفى جز زدودن پیرایهها نداشت.<ref>گلشن ابرار، ج2، ص683؛ خلیلى، ص24</ref>؛ اما افسوس که مصلحان همیشه در معرض اتهام، و ناآگاهان سدى در مقابل اندیشههاى والاى ایشانند. | ||
=استادان و شاگردان او= | =استادان و شاگردان او= | ||
علامه مظفر در مدت حیات علمى خود، استادان بسیارى را دیده و در حلقه درس | علامه مظفر در مدت حیات علمى خود، استادان بسیارى را دیده و در حلقه درس آنها حاضر شده؛ اما نزد برخى از آنان بیشتر درنگ داشته است. وى چنانکه پیش از این گفته شد، دروس مقدماتى و ادبیات عرب را نزد استاد، شیخ محمد طه حویزى فراگرفت؛ سپس به اتفاق برادرش شیخ محمدحسین مظفر و همبحثان دیگرش، نزد برادر بزرگ ترش، شیخ محمدحسن مظفر دروس سطح فقه و اصول را پشت سر گذاشت و پس از آن در درس خارج فقه و اصول شرکت کرد و در حلقه درس بزرگانى چون میرزا محمد نائینى (1355ق)، شیخ آقا ضیاءالدین عراقى (1361ق)، میرزا عبدالهادى شیرازى (1382ق)، سیدعلى قاضى طباطبایى (م1366ق) و شیخ محمدحسین اصفهانى (م1361ق) حضور یافت. وى همچنین افزون بر فقه و اصول، ریاضیات و علوم غریبه را از شیخ محمدحسین اصفهانى فرا گرفت و جزو شاگردان موفق وى به شمار مىآمد.<br> | ||
علامه مظفر که اکنون به مقام استادى رسیده بود و بیان شیوایى نیز داشت، کرسى تدریس راه انداخت و شاگردان متعددى دور او حلقه زدند که ذکر نام همه | علامه مظفر که اکنون به مقام استادى رسیده بود و بیان شیوایى نیز داشت، کرسى تدریس راه انداخت و شاگردان متعددى دور او حلقه زدند که ذکر نام همه آنها با هدف این مقاله سازگار نیست. از شاگردان متعددى که او تربیت کرده مىتوان کسانى چون شیخ احمد قبیسى، شیخ احمد وائلى، سیدجواد شبر، شیخ جواد قسام، سیدحسین خرسان، شیخ عبدالهادى فضلى، شیخ غلامرضا عرفانیان، دکتر سیدمحمد بحرالعلوم، شیخ محمدحسن طریحى، سیدمحمد صدر، شیخ محمدعلى تسخیرى ، شیخ محمدمهدى آصفى، دکتر محمود مظفر و دکتر محمود بستانى را نام برد.<br> | ||
=شعر سرایى استاد مظفر= | =شعر سرایى استاد مظفر= | ||
استاد مظفر از جوانى به شعر روى آورد و جرقههاى آغازین آن نزد شیخ محمد طه حویزى زده شد. او در پرتو راهنمایىهاى استادش به سرودن شعر پرداخت و به خوبى از عهده ظرافتها و نکات دقیق آن بر آمد. هر کس به سرودههاى مظفر نظرى کند، در آن فنون شعرى لطیف و ظریفى مىیابد و به افقهاى ادبى روشنى بر مىخورد. در «دیوان شعر» وى حدود پنج هزار بیت وجود دارد<ref>دیوان شعر او به همت آقاى محمدرضا قاموسى گردآورى و تنظیم شده؛ ولى هنوز به چاپ نرسیده است.</ref> که برخى از | استاد مظفر از جوانى به شعر روى آورد و جرقههاى آغازین آن نزد شیخ محمد طه حویزى زده شد. او در پرتو راهنمایىهاى استادش به سرودن شعر پرداخت و به خوبى از عهده ظرافتها و نکات دقیق آن بر آمد. هر کس به سرودههاى مظفر نظرى کند، در آن فنون شعرى لطیف و ظریفى مىیابد و به افقهاى ادبى روشنى بر مىخورد. در «دیوان شعر» وى حدود پنج هزار بیت وجود دارد<ref>دیوان شعر او به همت آقاى محمدرضا قاموسى گردآورى و تنظیم شده؛ ولى هنوز به چاپ نرسیده است.</ref> که برخى از آنها در کتابهاى شعراء الغرى، مدرسة النجف و أدب الطف آمده است.<ref>شعراء الغرى، ج8، ص461ـ484؛ محمدمهدى آصفى، ص70ـ73؛ سیدجواد شبر، ج170 10.</ref><br> | ||
=افکار استاد مظفر در برابر اختلافهاى فرقهاى= | =افکار استاد مظفر در برابر اختلافهاى فرقهاى= | ||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
=در حاشیه کوششهاى علمى= | =در حاشیه کوششهاى علمى= | ||
آیتالله مظفر زندگىاش را فقط به فعالیتهاى فرهنگى و علمى حوزه محدود نساخت؛ بلکه اندیشه نافذش، مسائل و موضوعات اجتماعى و سیاسى جامعه و امت اسلامى را درنوردید و هر پدیده مهم را به دقت دنبال مىکرد. بحرانها و مشکلات تحمیل شده بر مسلمانان، او را بیشتر تحت تأثیر قرار مىداد و استاد را به کوشش وامىداشت. آیتالله مظفر، عضو اصلى جامعه روحانیان نجف اشرف(جماعه العلما في النجف الاشرف) بود و اعضاى این جامعه، عالمان بزرگى چون شیخ مرتضى آل یاسین، شیخ محمدرضا آل یاسین و شهید سیدمهدى حکیم (فرزندآیتالله سید محسن حکیم) بودند. شهید سیدمحمدباقر صدر(م1401ق) که در ساماندهى جماعه العلما نقش بسزایى داشت، به سبب سن کم،<ref>شهيد صدر در آن زمان تقريباً 30 ساله بود.</ref> از عضویت آن محروم بود؛ ولى بیشتر جلسات و بیانیههاى | آیتالله مظفر زندگىاش را فقط به فعالیتهاى فرهنگى و علمى حوزه محدود نساخت؛ بلکه اندیشه نافذش، مسائل و موضوعات اجتماعى و سیاسى جامعه و امت اسلامى را درنوردید و هر پدیده مهم را به دقت دنبال مىکرد. بحرانها و مشکلات تحمیل شده بر مسلمانان، او را بیشتر تحت تأثیر قرار مىداد و استاد را به کوشش وامىداشت. آیتالله مظفر، عضو اصلى جامعه روحانیان نجف اشرف(جماعه العلما في النجف الاشرف) بود و اعضاى این جامعه، عالمان بزرگى چون شیخ مرتضى آل یاسین، شیخ محمدرضا آل یاسین و شهید سیدمهدى حکیم (فرزندآیتالله سید محسن حکیم) بودند. شهید سیدمحمدباقر صدر(م1401ق) که در ساماندهى جماعه العلما نقش بسزایى داشت، به سبب سن کم،<ref>شهيد صدر در آن زمان تقريباً 30 ساله بود.</ref> از عضویت آن محروم بود؛ ولى بیشتر جلسات و بیانیههاى آنها را او تنظیم مىکرد.<ref>گلشن ابرار، ج2، ص833.</ref> تأسیس و پایهگذارى جامعه روحانیت نجف از سوى آیتالله مظفر، گواه آن است که دغدغههاى علمى و پژوهشى، هرگز او را از مشکلات اجتماعى و سیاسى مردم دور نساخت. وى با همکارى گروهى از اندیشهوران مسؤولیتشناس، براى مقابله با افکار الحادى شرق و غرب، «جماعه العلماء» را در نجف اشرف پىنهاد تا این نهاد برخاسته از حوزه، مبارزه با بىدینى و تهاجم فرهنگى دشمنان را دنبال کند و جلو گسترش افکار کمونیسم را بگیرد. بیانیههاى منتشر شده این گروه، شاهد بینش و بلندنظرى مؤسسان آن است.<ref>محمدمهدى نجف، ص90.</ref><br> | ||
افکار بلند علامه مظفر فقط به ساماندهى فرهنگ مردم عراق محدود نبود؛ بلکه فشارهاى روزافزون فرانسویان بر مردم الجزایر و زورگویىهاى صهیونیستها به مردم فلسطین، حوادث ناگوارى است که از دید نافذ او پنهان نمىماند و رنج مىبرد و گاهى در برخى از نشریات، مقالات مفیدى مىنگاشت.<ref>گلشن ابرار، ج2، ص686.</ref> وى همچنین در جنگ بین مصر و اسرائیل در سال 1956میلادى، تلگرافى خطاب به شیخ الازهر فرستاد و همدردى خود را با ملت مصر اعلام داشت. <ref>محمدمهدى نجف، ص87.</ref> وى صهیونیسم را خطر بزرگىبراى جامعه اسلامى(اعم از شیعه و سنى) مىدانست و اصولا انحراف سردمداران کشورهاى اسلامى را عامل بدبختى مسلمانان و ریشه رشد صهیونیست ها بر مىشمرد.<br> | افکار بلند علامه مظفر فقط به ساماندهى فرهنگ مردم عراق محدود نبود؛ بلکه فشارهاى روزافزون فرانسویان بر مردم الجزایر و زورگویىهاى صهیونیستها به مردم فلسطین، حوادث ناگوارى است که از دید نافذ او پنهان نمىماند و رنج مىبرد و گاهى در برخى از نشریات، مقالات مفیدى مىنگاشت.<ref>گلشن ابرار، ج2، ص686.</ref> وى همچنین در جنگ بین مصر و اسرائیل در سال 1956میلادى، تلگرافى خطاب به شیخ الازهر فرستاد و همدردى خود را با ملت مصر اعلام داشت. <ref>محمدمهدى نجف، ص87.</ref> وى صهیونیسم را خطر بزرگىبراى جامعه اسلامى(اعم از شیعه و سنى) مىدانست و اصولا انحراف سردمداران کشورهاى اسلامى را عامل بدبختى مسلمانان و ریشه رشد صهیونیست ها بر مىشمرد.<br> | ||
علامه مظفر همچنین در پى مخالفت امام خمینى(رحمه الله) و دیگر مراجع بزرگ ایران با فعالیت هاى ضد اسلامى شاه ایران، با ایشان هم صدا شده، از حرکت انقلابى روحانیان حوزه علمیه قم حمایت و پشتیبانى کرد و به همراه عالمان دیگر نجف، ضمن صدور اطلاعیه، مخالفت خود را با تصویب لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى اظهار داشته، انزجار خود را از اقدام ظالمانه رژیم پهلوى در فاجعه خونبار مدرسه فیضیه اعلام کرد.<ref>اسناد انقلاب اسلامى، ج3، ص41، 66 و65 و77.</ref><br> | علامه مظفر همچنین در پى مخالفت امام خمینى(رحمه الله) و دیگر مراجع بزرگ ایران با فعالیت هاى ضد اسلامى شاه ایران، با ایشان هم صدا شده، از حرکت انقلابى روحانیان حوزه علمیه قم حمایت و پشتیبانى کرد و به همراه عالمان دیگر نجف، ضمن صدور اطلاعیه، مخالفت خود را با تصویب لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى اظهار داشته، انزجار خود را از اقدام ظالمانه رژیم پهلوى در فاجعه خونبار مدرسه فیضیه اعلام کرد.<ref>اسناد انقلاب اسلامى، ج3، ص41، 66 و65 و77.</ref><br> |
نسخهٔ ۲۹ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۳۴
فصلنامه | اندیشه تقریب |
---|---|
اطلاعات نشر | سال اول/ شماره چهارم/پاییز 1384 |
عنوان مقاله | شیخ محمد غزالی، پرچمدار اصلاح |
نویسنده | رحیم ابوالحسینی |
تعداد صفحات | 14 |
بخش | پیشگامان تقریب |
زبان | فارسی |
مقدمه
شناساندن عالمان و اندیشهوران اصلاحگرا و آنان که در اندیشه تقریب مذاهب اسلامى بودهاند، یکى از مهم ترین هدفهاى مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى است. در این مقاله، شرح حال اندیشهور اصلاحگرا و پیشگام نوآورى در علوم سنتى حوزههاى علمیه، یعنى آیتالله شیخ محمدرضا مظفر از نظر مىگذرد. آیتالله مظفر اگرچه یکى از صاحبان رأى و اندیشه در نزدیک کردن شیعه و سنى بوده است و در این راه گامهایى نیز برداشته، آنچه شخصیت او را از جهات دیگر ممتاز مىسازد، شیوههاى نو او در بازسازى فضاى علمى جامعه است. در واقع راهى که او براى نزدیک کردن دلهاى ملل مسلمان اعم از شیعه و سنى پیش گرفته، برگرفته از همین شیوههاى علمى و تألیف کتابهایى روان و محکم در این زمینه است. وى که فرصت چندانى براى تحقق این آرمان بزرگ نداشته، بخشى از این راه بلند را پیموده و نخستین کارش را با سامان دادن به حوزههاى علمیه و بالا بردن سطح آگاهى دانشجویان علوم دینى آغاز کرده است. وى در این راه گامهاى مؤثرى برداشته که امید است آشنایى با شخصیت این مرد بزرگ، راه را براى برنامههاى اصلاحى حوزهها و دیگر مؤسسات علمى هموارتر سازد.
تولد و زادگاه
شیخ محمدرضا مظفر در پنجم شعبان سال 1322 قمرى در یکى از محلههاى نجف اشرف به نام «براق» چشم به جهان گشود و پنج ماه پیش از آنکه از مادر متولد شود، پدرش را از دست داد و نام «محمدرضا» که پیش از این به پدرش تعلق داشت، بر وى نهاده شد. [۱] آرى، تقدیر این بود که وى به دیدار پدر موفق نشود؛ اما روح بزرگ و همت بلند پدر همواره با وى بود، و از آن پس تحت سرپرستى برادر بزرگترش شیخ عبدالنبى که جاى خالى پدر را براى او پر کرده بود توانست حیات علمى سودمندى را براى خود رقم بزند.
پدر و مادر
«آل مظفر» در نجف، افرادى خوشنام بودند و در دانش، مرتبه بلندى داشتند. از سده دوازدهم هجرى قمرى در حوزه علمیه نجف، شخصیتهاى برجستهاى از این خاندان در عرصههاى متعدد و رشتههاى متنوع علوم اسلامى درخشیدند.[۲] پدرش آیتالله محمد بن عبدالله مظفر از سلسله «آل مظفر» و در زمره فقیهان و مجتهدان نجف بود. مادرش دختر علامه، شیخ عبدالحسین طریحى (م1293ق) است و او در دامان آن زن با فضیلت و با سرپرستى برادر بزرگش شیخ عبدالنبى مظفر (م1337ق) پرورش یافت. پس از درگذشت شیخ عبدالنبى، برادر دیگرش، شیخ محمدحسن مظفر (م1375ق) سرپرستى او را به عهده گرفت و راهنماى زندگىاش شد.[۳] وى در ایام تحصیل به همراه برادر دیگرش، شیخ محمدحسین مظفر در درس برادر بزرگشان، شیخ محمدحسن مظفر شرکت مىکردند و فضاى خانواده آنها از مباحثات علمى و مذهبى آکنده بود.
دوران تحصیل
محمدرضا پس از فراگیرى خواندن و نوشتن، در سیزده سالگى راهى مکتبخانه علوم دینى شد و به آموختن مبانى و اصول ادبیات عرب پرداخت و در این مقطع از استاد، شیخ محمد طه حویزى بسیار بهره برد.[۴] او سپس با عزمى راسخ دوره سطح فقه و اصول را سپرى کرد و آنگاه دروس عالى این دو علم را در محضر استادانى چون شیخ محمدحسن مظفر (م1375ق)، میرزا محمد نائینى (1355ق)، شیخ آقا ضیاء عراقى (1361ق)، میرزا عبدالهادى شیرازى (1382ق)، سیدعلى قاضى طباطبایى (م1366ق) و شیخ محمدحسین اصفهانى (م1361ق) فرا گرفت. وى همچنین دوره فلسفه و عرفان را در محضر برخى از همین استادان به انجام رساند و به تدریج به حد کمال رسید.[۵]
وى میان استادان خود بیشترین بهره را از شیخ محمدحسین اصفهانى برد. این استاد را مىتوان از معماران بزرگ علمى شیخ محمدرضا دانست که در شکلدهى شخصیت او تأثیر بسزایى داشت؛ بهطورى که خط مشى اصولى، فقهى و فلسفى او بیشتر متأثر از دیدگاههاى این استاد بوده است. احترام و تجلیل فراوان مظفر از مقام شیخ محمدحسین اصفهانى، گواه ارتباط تنگاتنگ و علاقه او به این استاد است.[۶] مظفر در سیر کسب دانش، افزون بر علوم دینى به فراگیرى دانشهایى چون حساب، هندسه، جبر، هیأت و عروض روى آورد و در 21سالگى کتابى در علم عروض نوشت. [۷]
شیخ محمدرضا، کنار تحصیل و تحقیق، به تدریس معارف حوزه نیز اشتغال داشت و نخست به تدریس رسائل[۸]و مکاسب[۹] پرداخت؛ آنگاه به تدریس دوره خارج فقه و اصول اهتمام ورزید. وى همچنین فلسفه اسلامى را به علاقهمندان این فن آموخت و از آن جمله کتاب اسفار ملاصدرا را در منزل خود تدریس مىکرد. [۱۰] با این همه، روح تشنه و افکار نوگراى او با شیوههاى سنتى آموزش در حوزههاى علمیه سیراب نشد و اندیشه طرح جدیدى در نظام آموزشى مدارس علمیه را در سر داشت.
ضرورت دگرگونى در شیوههاى آموزشى مدارس علمیه
استاد مظفر که اکنون داراى موقعیت ممتازى در حوزه علمیه نجف شده بود و مىتوانست مانند مجتهدان دیگر با برپایى بحثها و درسهاى گوناگون و گام نهادن در مسیر اجتهاد و مرجعیت، شهرت بالایى کسب کند، از این کار دست کشید و با فدا کردن موقعیت سنتى حوزوى، در پى اصلاح حوزه با استفاده از شیوههاى بهینه آموزشى برآمد. به اعتراف بسیارى از شخصیتهاى علمى و دینى، اگر آیتالله مظفر سرمایه عمر خود را در پى اصلاح حوزه نمىگذاشت، بىشک جزو مراجع تقلید مىبود. به هر حال، وى اوضاع حوزه نجف را از همه جوانب مطالعه، و نواقص آن را تجزیه و تحلیل کرد؛ ولى با این حال مىدانست که فقط بررسى مشکل، آشفتگى حوزه را سامان نمىدهد و باید در عمل، کوششهاى صادقانه و مخلصانهاى در راه جبران این نواقص و حل نارسایىهاى موجود انجام دهد. به همین منظور، در سال 1349 قمرى هنگام هجوم فرهنگى کتابهاى دشمنان، به همراه چند تن از شخصیت هاى بزرگ مانند شیخ محمدجواد حجامى، شیخ محمدحسین مظفر، سیدعلى بحر العلوم و شیخ على ثامر، هیأتى تشکیل داد و به تأسیس جمعیتى دست زد که در آغاز کار، نشر و تألیف کتابهاى درسى و اسلامى را جزو اهداف این جمعیت قرار داد و تألیف کتاب تفسیر آلاء الرحمن به وسیله شیخ محمدجواد بلاغى، از ابتکارات همین جمع بوده است.
تأسیس جمعیت «منتدى النشر»
منتدى از ریشه «نداء» به معناى فریاد است و زمانى که در قالب باب افتعال در آید، به معناى فراخوانى همدیگر است.[۱۱]؛ بنابراین، «منتدى النشر» به معناى فراخوانى یک دیگر در گسترش فرهنگ و علوم اسلامى است. مرحوم مظفر با تشکیل جمعیت «منتدى النشر» کم کم به اهداف اصلاحى خود نزدیک تر شد. این نهاد کاملا علمى و مذهبى در سال 1353 قمرى، مجوز تأسیس را از دولت عراق گرفت و بهترین حرکت اصلاحى در حوزههاى علمیه بود. آیتالله مظفر و همفکران او، خطر تهاجم فرهنگى غرب را دریافته بودند و براى سالم نگهداشتن جوانان و پیشگیرى از شبیخون دشمن، آنان را زیر چتر اندیشههاى ناب اسلام جاى دادند و مراکز عالى آموزشى را تأسیس کردند. در ماده 4اساسنامه جمعیت چنین آمده است:
اهداف منتدى النشر عبارت است از عمومیت دادن فرهنگ اسلامى و علمى، و اصلاح اجتماعى به وسیله نشر، تألیف، و آموزش، با استفاده از شیوههاى مشروع.
استاد محمدرضا مظفر ریاست این جمعیت را به عهده داشت و حمایت آیتالله العظمى سیدابوالحسن اصفهانى از این نهاد نوپا، بسیار راهگشا بود. برنامهها و فعالیتهاى اصلاحى استاد مظفر در این جمعیت، نام او را در زمره یکى از احیاگران عصر حاضر در تاریخ کهن حوزه علمیه نجف در آورد. وى با گردآوردن مشاوران و متخصصان توانست شاخههاى متعددى براى این مرکز علمى تشکیل دهد و با تأسیس دانشکدههاى فقه و تبلیغ، و ساخت مدارس علمیه و تدوین کتابهاى درسى براى آنها، دگرگونى بزرگى را در نظام حوزه نجف پدید آورد.
دانشکده منتدى
آیتالله مظفر در سال 1355 قمرى به دنبال تحقق اهداف جمعیت منتدى النشر، مدرسه علوم دینى را تأسیس کرد که در آن، دروس فقه استدلالى، تفسیر، اصول فقه و فلسفه تدریس مىشد. علامه شیخ محمدجواد بلاغى، شیخ عبدالحسین دشتى و شیخ عبدالحسین حلى از استادان این دانشکده بودند.[۱۲]
مدارس منتدى
تأسیس مدارس منتدى النشر گام بعدى استاد مظفر بود که با استقبال بزرگان حوزه نجف و خاندانهاى مشهور این شهر مواجه شد و این اقبال عمومى در توسعه این مدارس کارگشا بود. در این مدارس، در طول چند دهه، مقاطع تحصیلى ابتدایى، متوسطه(ثانویه) و پیشدانشگاهى(اعدادیه) دایر بود و در مجموع، دروس جدید با گرایش ترویج فرهنگ دینى آموزش داده مىشد.[۱۳]
دانشکده فقه
آیتالله مظفر در سال 1376 قمرى دانشکده فقه را در نجف اشرف تأسیس کرد و وزارت فرهنگ عراق در سال 1377، آن را به رسمیت شناخت. مواد درسى این دانشکده عبارت از فقه امامیه، فقه تطبیقى، اصول فقه، تفسیر، حدیث، درایه، علوم تربیتى، روانشناسى، ادبیات، تاریخ ادبیات، جامعه شناسى، تاریخ اسلام، فلسفه اسلامى، فلسفه جدید، منطق، تاریخ جدید، اصول تدریس، نحو و صرف و یک زبان بیگانه بود.
شیخ محمدرضا، خود در دانشکده فلسفه اسلامى را تدریس، و همزمان با آن، مجلات کتاب اصول الفقه را آماده مىکرد تا در دانشکده فقه تدریس شود. او همچنین سرپرستى دانشکده و نظارت بر کارهاى تألیفى آن را بر عهده داشت. مظفر، زندگى خود را به طور کامل در اختیار این مرکز علمى نهاده بود و همه توانایىها و امکاناتش را در این دانشکده بذل کرد. [۱۴]
تدوین کتابهاى درسى
در قرن اخیر، گروهى از اندیشهوران حوزه، تغییر برخى متون درسى و کوتاه کردن طول مدت آموزش را به منظور دستیابى سریع به اهداف متعالى پیشنهاد کرده، و برخى از مصلحان نیز تحدید بناى علمى و تدوین کتابهاى روزآمد را (با حفظ اصالت مطالب آنها) وجهه نظر خود قرار دادهاند که این تغییر و جایگزینى، همواره با مقاومت برخى دیگر مواجه بوده است.
آیتالله مظفر، میان دو دوره سطح و خارج، دوره نخست را به دلیل نقص در مواد درسى و سبک تحصیل و تدریس، نیازمند اصلاح مىدانست؛ از اینرو در پى تأسیس منتدى النشر و دانشکده فقه، تنظیم وضعیت آموزشى و افزودن متون آموزشى جدید را هدف کار خویش قرار داد. تدوین کتابهاى المنطق، اصول الفقه و عقاید الامامیه گونه اى نوسازى در نگارش کتابهاى درسى است که هم اکنون این کتابها از متون درسى حوزههاى علمیه به ویژه حوزه مقدسه قم به شمار مىآید.[۱۵]
ترمیم امر تبلیغ
استاد مظفر، خطابه و تبلیغ متداول در نجف را در شأن آن حوزه کهن نمىدانست؛ زیرا امروزه هیچ خطیبى بدون آگاهى از افکار زمان و موضوعات علوم جدید از یک طرف، و احاطه کامل به آموزهها و معارف اسلامى از فقه و تفسیر و تاریخ از سوى دیگر نمىتواند رسالت اسلامى خود را در سطح عالى و گسترده انجام دهد. او خطابه حسینى را یکى از مهمترین وسائل تبلیغ مىشناخت و وضع موجود حوزه را رسا نمىدانست و افتتاح مؤسسه و مدرسهاى براى تربیت خطیب را یگانه راه نجات از آن نارسایى تلقى مىکرد.
گشودن دانشکده وعظ و ارشاد از آرزوهاى شیخ محمدرضا بود. در سال 1363 قمرى مجموعهاى به ریاست خطیب برجسته عراق، شیخ محمدعلى قسام و با نظارت آیتالله مظفر تشکیل شد و کار آزمایشى خویش را (پیش از افتتاح رسمى دانشکده) با برپایى یک کلاس آغاز کرد و درسهایى چون فقه، علوم عربى، اصول دین و اصول حدیث(علم درایه) در آن تدریس مىشد. مدت کوتاهى از عمر آن نگذشته بود که حملههاى پیاپى بر آن وارد آمد و اتهامهاى ناروایى بر آن زده شد؛ در حالى که این مؤسسه با اهدافى عالى و انگیزهاى مخلصانه تأسیس شده بود و هدفى جز زدودن پیرایهها نداشت.[۱۶]؛ اما افسوس که مصلحان همیشه در معرض اتهام، و ناآگاهان سدى در مقابل اندیشههاى والاى ایشانند.
استادان و شاگردان او
علامه مظفر در مدت حیات علمى خود، استادان بسیارى را دیده و در حلقه درس آنها حاضر شده؛ اما نزد برخى از آنان بیشتر درنگ داشته است. وى چنانکه پیش از این گفته شد، دروس مقدماتى و ادبیات عرب را نزد استاد، شیخ محمد طه حویزى فراگرفت؛ سپس به اتفاق برادرش شیخ محمدحسین مظفر و همبحثان دیگرش، نزد برادر بزرگ ترش، شیخ محمدحسن مظفر دروس سطح فقه و اصول را پشت سر گذاشت و پس از آن در درس خارج فقه و اصول شرکت کرد و در حلقه درس بزرگانى چون میرزا محمد نائینى (1355ق)، شیخ آقا ضیاءالدین عراقى (1361ق)، میرزا عبدالهادى شیرازى (1382ق)، سیدعلى قاضى طباطبایى (م1366ق) و شیخ محمدحسین اصفهانى (م1361ق) حضور یافت. وى همچنین افزون بر فقه و اصول، ریاضیات و علوم غریبه را از شیخ محمدحسین اصفهانى فرا گرفت و جزو شاگردان موفق وى به شمار مىآمد.
علامه مظفر که اکنون به مقام استادى رسیده بود و بیان شیوایى نیز داشت، کرسى تدریس راه انداخت و شاگردان متعددى دور او حلقه زدند که ذکر نام همه آنها با هدف این مقاله سازگار نیست. از شاگردان متعددى که او تربیت کرده مىتوان کسانى چون شیخ احمد قبیسى، شیخ احمد وائلى، سیدجواد شبر، شیخ جواد قسام، سیدحسین خرسان، شیخ عبدالهادى فضلى، شیخ غلامرضا عرفانیان، دکتر سیدمحمد بحرالعلوم، شیخ محمدحسن طریحى، سیدمحمد صدر، شیخ محمدعلى تسخیرى ، شیخ محمدمهدى آصفى، دکتر محمود مظفر و دکتر محمود بستانى را نام برد.
شعر سرایى استاد مظفر
استاد مظفر از جوانى به شعر روى آورد و جرقههاى آغازین آن نزد شیخ محمد طه حویزى زده شد. او در پرتو راهنمایىهاى استادش به سرودن شعر پرداخت و به خوبى از عهده ظرافتها و نکات دقیق آن بر آمد. هر کس به سرودههاى مظفر نظرى کند، در آن فنون شعرى لطیف و ظریفى مىیابد و به افقهاى ادبى روشنى بر مىخورد. در «دیوان شعر» وى حدود پنج هزار بیت وجود دارد[۱۷] که برخى از آنها در کتابهاى شعراء الغرى، مدرسة النجف و أدب الطف آمده است.[۱۸]
افکار استاد مظفر در برابر اختلافهاى فرقهاى
بىتردید، اختلافهاى قومى و مذهبى از ریشهدارترین مشکلات حیات اسلامى است که از زمان رحلت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) تاکنون بر جوامع اسلامى سایه افکنده. بدیهى است که متفکران و روشنفکران مسلمان هیچگاه در برابر این مشکل، بىتفاوت نبوده و در پى راه حل اساسى براى آن بودهاند.
این نکته نیز نباید فراموش شود که ریشه جدایى بین صفوف مسلمانان صرفاً به سبب رویایى و برخورد افکار در داخل مجتمع اسلامى نیست؛ بلکه از روزگاران پیشین، استعمار و استکبار جهانى در صدد تفرقه بین مذاهب اسلامى بوده و در این راه کامیابىهایى هم کسب کرده است. جامعه اسلامى نیز در این مدت نتوانسته مردان مصلحى براى درمان درست این معضل تربیت، و راه حل درستى ارائه کند. با نگاهى گذرا به تاریخ تفکر اسلامى درمىیابیم که متفکران اسلامى در برابر مشکلات فرقهاى و اختلافهاى مذهبى، دو راه را پیش گرفتند یا دستکم دو نوع عقیده دراینباره ابراز کردهاند:
برخى معتقدند که در برابر مذاهب منحرف اسلامى باید مقاومت کرد و کوتاهى یا هر نوع مدارا هیچ نتیجهاى نخواهد بخشید. اینان اعتقاد دارند که باید به حقیقت اسلام چنانکه پیامبر(صلى الله علیه وآله)و قرآن کریم عرضه کرده، به صورت تعصبآمیز ایمان داشت و مخالفان را در برابر نقدهاى شدید و کوبنده قرار داد.
در برابر این دسته، گروهى دیگر راه تفریط و سهلانگارى را پیش گرفتند و معتقدند که معالجه اصلى اختلافهاى مذهبى، از طریق اغفال و نادیده گرفتن برخى مسائل اعتقادى است. اگر ملل مسلمان، اختلافهاى رایج بین خود را فراموش کنند و براى وحدت کلمه از اعتقاداتشان کوتاه بیایند، تنشهاى موجود از بین خواهد رفت و جوامع اسلامى، یکپارچه با آرامش و مسالمت زندگى خواهند کرد.
بدیهى است که هیچ یک از راهحلهاى ارائه شده عملى نیست؛ چرا که در راه حل اول، تجربه نشان داده هر گونه کوشش ستیزجویانه و تعصبآمیز، جز افتراق و به بار آوردن مشکلات جدید، ثمرهاى دیگر نداشته است؛ زیرا بسیارى از فتنههایى که اکنون در کشورهاى اسلامى مانند هند، پاکستان، ایران و عراق مشاهده مىکنیم، از تعصب و جمود فکرى فرقههاى مسلمان در این کشورها سرچشمه مىگیرد. همچنین در راه حل دوم نیز هیچگاه نباید از کسى که به چیزى ایمان دارد، انتظار داشته باشیم به آسانى از آن دست بردارد و آن را به ورطه فراموشى بسپارد؛ زیرا عقیده و تفکر چیزى نیست که انسان در برابر آن، به راحتى کوتاه بیاید و کیان فکرى خود را با اعتقادات منحرف دیگران درهم آمیزد. تحقق این موضوع، ممکن است در کوتاه مدت میسر باشد؛ اما تجربه نشان داده که هیچگاه مستدام نخواهد ماند.
مرحوم مظفر که از شیوههاى افراطى و تفریطى یادشده، به طور کامل آگاهى داشت، کوشید راه معتدلى را در حل اختلافهاى مذهبى و وحدت بین شیعه و سنى پیش گیرد و خود در مناظرهاى با دکتر احمد امین که در مجله الرساله نیز چاپ شد، تصریح کرد که نادیده گرفتن اعتقادات و کوتاهآمدن از شؤون مذهبى چیزىاست که نمىتوان با آن موافقت کرد. در این دیدار، مرحوم مظفر یادآور شد که حتى اگر بپذیریم این سهلانگارى و تنازل، بین اندیشهوران شیعه و سنى ممکن است، چه کسى این موضوع را بین توده مردم و آراى عمومى تضمین مىکند؟ [۱۹]
شیوهاى که مرحوم مظفر در نظر داشت و به آن نیز عمل کرد، بالابردن سطح آگاهى توده مردم به وسیله اهل قلم و اندیشهوران با انصاف شیعه و سنى بود. وى معتقد بود که در این راه مىبایست مباحثهها و مناظرههاى سودبخش در فضایى آزاد به راه انداخت، و نویسندگان منصف اعم از شیعه و سنى، حقایق اسلامى را آنطور که هست، بنگارند تا بدینوسیله گرایشهاى تعصبآمیز از بین برود و مردم از تقلید بىاساس رهایى یابند.
کارى که علامه مظفر در این جهت انجام داد، تألیف کتاب السقیفه بود که به دور از تعصب و در فضایى کاملا دوستانه، رویداد شوراى سقیفه را تحلیل و ارزیابى کرد. وى در ابتداى کتاب، ضمن اینکه «هواى نفس» و «ابهام وقایع تاریخى» را دو عامل مهم اشتباه مورخان در تحلیل و ارزیابى وقایع تاریخى معرفى کرد، بارها به خواننده کتاب السقیفه هشدار داد که این دو عامل را همیشه مد نظر داشته باشد و به دور از هر گونه تعصب و پیشفرضها، کتاب یادشده را مطالعه کند.[۲۰]
آثار و تألیفات
آیتالله شیخ محمدرضا مظفر، یکى از نویسندگان چیره دست و نامدار معاصر است که زیبایى تعبیر، رسایى متن، حسن انسجام و بیان جذاب همراه با استحکام مطالب و دقت نظر در نوشتههایش آشکار است. این امتیاز مرهون کوششهاى دوران جوانى او در آشنا شدن با متون ادبى و ادبیات معاصر و ممارست بر روزآمد کردن تألیفات خود است. سادهنویسى در مطالب علمى از هنرهاى ادبى او است و آن بر بال قلم نشسته، شیفتگان علم را به آسمان فلسفه و منطق و اصول و کلام پرواز مىداد و دانشهاى دقیق را به شیوهاى روان به ایشان عرضه مىکرد و بر خلاف دیگران که با شیوه سنتى انس داشتند، مرحله جدید تدوین آثار اسلامى را با بهرهگیرى از اسلوب نثر فنى جدید، به حوزه ارائه داد. از میان نوشتههاى ارزنده او سه اثر مهم، نظر بزرگان حوزه را به خود جلب کرده و هم اکنون جزو کتابهاى درسى حوزه است. این کتابها عبارتند از:
- اصول الفقه: این اثر زیبا که سالها جزو متون درسى حوزههاى علمیه است،[۲۱] به حقیقت نوعى نوسازى در نگارش کتابهاى درسى دوره سطح شمرده مىشود و مؤلف فرزانه، آن را به منظور تدریس در دانشکده فقه نجف نوشته است. نوآورى علمى، اتقان و عمق مطالب، اصول فقه را اثرى جاودان ساخته و استاد به منظور رفع خلأ موجود بین دو کتاب معالم[۲۲] و کفایه [۲۳] و با تأسى از ابتکار استاد خویش، شیخ محمدحسین اصفهانى در دستهبندى مطالب، آن را تنظیم کرده است. تاکنون شرحهاى بسیارى به ویژه به زبان فارسى بر این کتاب نوشته شده است.
- المنطق: این اثر، مجموعه درسهاى ارائه شده استاد از سال 1357 قمرى در دانشکده منتدى النشر است و در جایگاه متن مهم درسى، مقامى ویژه را به خود اختصاص داده. این کتاب هم اکنون براى طلاب سال دوم و سوم حوزه تدریس مىشود.
- عقاید الامامیه: این کتاب مجموعهاى از عقاید اسلامى است که بر پایه تفکر شیعى نوشته، و به صورتى فشرده و رسا تنظیم شده است. این اثر بر خلاف کتابهاى کلامى پیشینیان، از هرگونه پیچیدگى عارى، و براى همگان قابل فهم است. استاد مظفر پیشتر، این مطالب را در سال 1363 قمرى در دانشکده منتدى النشر ارائه کرده بود؛ سپس آن را با این نام و همچنین با نام عقاید الشیعه چاپ کرد و هدف عالى او از نگارش آن، تقریب بین مذاهب اسلامى بود.[۲۴] کتاب حاضر را ناشران گوناگونى در کشورهاى مختلف اسلامى چاپ کردهاند؛ اما در بعضى از این چاپها که در قاهره به وسیله انتشارات مطبوعات النجاح در 1381 قمرى و همچنین در ایران به وسیله انتشارات انصاریان و انتشارات رضى در قم و انتشارات مکتبة النینوى در تهران صورت گرفته، مقدمه حامد حفنى داوود در آن درج شده که بسیار سودمند است. مقدمهاى که محمدجواد طریحى بر آن نگاشته و انتشارات مؤسسه امام على(علیه السلام) در قم آن را چاپ کرده نیز بسیار مفید است. گفتنى است کتاب حاضر با مقدمه حامد حفنى داوود را کاظم خلخالى به زبان فارسى ترجمه، و انتشارات حضور آن را در قم چاپ کرده است. از آثار دیگر او که به صورت کتاب و مقاله چاپ شدهاند، عبارتند از:
- احلام الیقظه؛
- تاریخ الاسلام؛
- تتمة احلام الیقظه؛
- حاشیة المکاسب؛
- حریة الانسان و ارتباطها بقضاء الله؛
- دیوان شعر: دیوان شعر او به همت آقاى محمدرضا قاموسى گردآورى و تنظیم شده؛ ولى هنوز چاپ نشده است؛
- رساله عملیة فى ضوء المنهج الجدید؛
- الزعیم الموهوب السید ابوالحسن اصفهانى؛
- السقیفه: این کتاب که ترجمه فارسى و اردو نیز دارد، بارها چاپ شده و در انتهاى آن، پاسخ ردیههاى عبدالله ملاح موصلى نیز آمده که با نام على هامش السقیفه، به کتاب ملحق شده است. کتاب یادشده به کوشش دکتر محمود مظفر(استاد دانشگاه نجف و برادرزاده علامه محمدرضا مظفر) به وسیله مؤسسه انتشارات انصاریان و همچنین انتشارات دلیل ما در قم چاپ شده است؛
- شیخ الطوسى موسس جامعة النجف؛
- فلسفه ابن سینا؛
- الفلسفه الاسلامیه: کتاب حاضر را محمد محمدرضایى و ابوالفضل محمودى به زبان فارسى ترجمه کردهاند و دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، آن را در سال 1375 در 215 صفحه چاپ کرده است؛
- فلسفه الامام على(علیه السلام)؛
- النجف بعد نصف قرن[۲۵]
- تألیف این کتابها و مقالات با موضوعاتى متنوع، حاکى از وسعت بینش و نشان از درک او درباره نیازمندىهاى جامعه علمى معاصر است.
در حاشیه کوششهاى علمى
آیتالله مظفر زندگىاش را فقط به فعالیتهاى فرهنگى و علمى حوزه محدود نساخت؛ بلکه اندیشه نافذش، مسائل و موضوعات اجتماعى و سیاسى جامعه و امت اسلامى را درنوردید و هر پدیده مهم را به دقت دنبال مىکرد. بحرانها و مشکلات تحمیل شده بر مسلمانان، او را بیشتر تحت تأثیر قرار مىداد و استاد را به کوشش وامىداشت. آیتالله مظفر، عضو اصلى جامعه روحانیان نجف اشرف(جماعه العلما في النجف الاشرف) بود و اعضاى این جامعه، عالمان بزرگى چون شیخ مرتضى آل یاسین، شیخ محمدرضا آل یاسین و شهید سیدمهدى حکیم (فرزندآیتالله سید محسن حکیم) بودند. شهید سیدمحمدباقر صدر(م1401ق) که در ساماندهى جماعه العلما نقش بسزایى داشت، به سبب سن کم،[۲۶] از عضویت آن محروم بود؛ ولى بیشتر جلسات و بیانیههاى آنها را او تنظیم مىکرد.[۲۷] تأسیس و پایهگذارى جامعه روحانیت نجف از سوى آیتالله مظفر، گواه آن است که دغدغههاى علمى و پژوهشى، هرگز او را از مشکلات اجتماعى و سیاسى مردم دور نساخت. وى با همکارى گروهى از اندیشهوران مسؤولیتشناس، براى مقابله با افکار الحادى شرق و غرب، «جماعه العلماء» را در نجف اشرف پىنهاد تا این نهاد برخاسته از حوزه، مبارزه با بىدینى و تهاجم فرهنگى دشمنان را دنبال کند و جلو گسترش افکار کمونیسم را بگیرد. بیانیههاى منتشر شده این گروه، شاهد بینش و بلندنظرى مؤسسان آن است.[۲۸]
افکار بلند علامه مظفر فقط به ساماندهى فرهنگ مردم عراق محدود نبود؛ بلکه فشارهاى روزافزون فرانسویان بر مردم الجزایر و زورگویىهاى صهیونیستها به مردم فلسطین، حوادث ناگوارى است که از دید نافذ او پنهان نمىماند و رنج مىبرد و گاهى در برخى از نشریات، مقالات مفیدى مىنگاشت.[۲۹] وى همچنین در جنگ بین مصر و اسرائیل در سال 1956میلادى، تلگرافى خطاب به شیخ الازهر فرستاد و همدردى خود را با ملت مصر اعلام داشت. [۳۰] وى صهیونیسم را خطر بزرگىبراى جامعه اسلامى(اعم از شیعه و سنى) مىدانست و اصولا انحراف سردمداران کشورهاى اسلامى را عامل بدبختى مسلمانان و ریشه رشد صهیونیست ها بر مىشمرد.
علامه مظفر همچنین در پى مخالفت امام خمینى(رحمه الله) و دیگر مراجع بزرگ ایران با فعالیت هاى ضد اسلامى شاه ایران، با ایشان هم صدا شده، از حرکت انقلابى روحانیان حوزه علمیه قم حمایت و پشتیبانى کرد و به همراه عالمان دیگر نجف، ضمن صدور اطلاعیه، مخالفت خود را با تصویب لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى اظهار داشته، انزجار خود را از اقدام ظالمانه رژیم پهلوى در فاجعه خونبار مدرسه فیضیه اعلام کرد.[۳۱]
غروب زندگى
سرانجام، آیتالله شیخ محمدرضا مظفر پس از عمرى خدمت خالصانه در شانزدهم ماه مبارک رمضان سال 1383 قمرى در 62سالگى مرگ را در آغوش کشید و پرستوى آسمان شد و به سوى حق پرواز کرد. پیکر مطهر او با حضور مراجع بزرگ، عالمان و مردم نجف تشییع شد و در مقبره خانوادگى واقع در جاده کوفه کنار مرقد برادرش، شیخ محمدحسن مظفر به خاک سپرده شد.[۳۲]
امید است حرکت اسلامى استاد را اندیشهوران مصلح و پرتوان حوزهها ادامه دهند.
منابع و مآخذ
- سیدجواد شبر، ادب الطف.
- آقابزرگ طهرانى، نقباء البشر فى القرن الرابع عشر.
- اسماعیل بن حماد جوهرى، صحاح اللغه، ج6، ص2505، ذیل ماده ندا.
- اسناد انقلاب اسلامى، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1374 ش.
- جعفر الخلیلى، هکذا عرفتهم.
- جعفر خلیلى، هکذا عرفتهم: خواطر عن اناس افذاذ عاشوا بعض الاحیان لغیره اکثر مما عاشوا لانفسهم، قم، منشورات الشریف الرضى، 1412 ق.
- سید جواد شبّر، أدب الطف او شعراء الحسین(علیه السلام)، بیروت، دار المرتضى، 1409 ق.
- شیخ على الخاقانى، شعراء الغربى او النجفیات، قم، مکتبة آیتالله العظمى مرعشى نجفى، 1408ق.
- شیخ على خاقانى، شعراء الغرى.
- شیخ محمدحسین اصفهانى، حاشیه مکاسب، مقدمه به قلم محمدرضا مظفر.
- گلشن ابرار، زیر نظر پژوهشکده باقر العلوم وابسته به سازمان تبلیغات اسلامى، قم، نشر معروف، 1378 ش.
- ماضى النجف و حاضرها.
- محمدرضا مظفر، اسرار سقیفه یک بحث جالب تاریخى، ترجمه محمد جواد حجتى کرمانى، قم، انصاریان، دوم، 1376 ش.
- محمدمهدى آصفى، مدرسه النجف، نجف اشرف، مطبعه النعمان، 1385ق.
پانویس
- ↑ آقابزرگ طهرانى، ج2، ص772؛ محمدمهدى آصفى، ص60.
- ↑ ماضى النجف و حاضرها، ج3، ص360؛ محمدمهدى آصفى، ص59.
- ↑ على الخاقانى، ج8، ص451.
- ↑ همان، ص452.
- ↑ محمدمهدى آصفى، ص63؛ نقباء البشر فى القرن الرابع عشر، ج2، ص772.
- ↑ حاشیه مکاسب، شیخ محمدحسین اصفهانى، مقدمه به قلم محمدرضا مظفر.
- ↑ گلشن ابرار، زیر نظر پژوهشکده باقر العلوم وابسته به سازمان تبلیغات اسلامى، قم، نشر معروف، ج2، ص681.
- ↑ كتاب رسائل از تألیفات محقق بىنظیر شیخ مرتضى انصارى است كه در موضوع اصول فقه بحث مىكند و طلاب علوم دینى پس از شش سال تحصیل، هنگامى كه به مرحله سطح متوسط رسیدهاند، آن را مىخوانند.
- ↑ كتاب مكاسب نیز از جمله تألیفات محقق نام آشناى حوزهها شیخ مرتضى انصارى است كه در باره فقه شیعه بحث مىكند و طلاب حوزهها در مرحله سطح متوسط و عالى، آن را مى خوانند.
- ↑ محمدمهدى آصفى، ص64؛ خلیلى، ج2، ص19.
- ↑ اسماعیل بن حماد جوهرى، ج6، ص2505، ذیل ماده ندا
- ↑ گلشن ابرار، ج2، ص682.
- ↑ نظام منتدى النشر، ص23، به نقل از گلشن ابرار، ج2، ص682.
- ↑ محمدمهدى آصفى، ص129و130.
- ↑ همان،ص119و120.
- ↑ گلشن ابرار، ج2، ص683؛ خلیلى، ص24
- ↑ دیوان شعر او به همت آقاى محمدرضا قاموسى گردآورى و تنظیم شده؛ ولى هنوز به چاپ نرسیده است.
- ↑ شعراء الغرى، ج8، ص461ـ484؛ محمدمهدى آصفى، ص70ـ73؛ سیدجواد شبر، ج170 10.
- ↑ محمدمهدى آصفى، ص142.
- ↑ اسرار سقیفه، ص22.
- ↑ و هم اكنون این كتاب براى طلاب سال پنجم و ششم حوزه تدریس مىشود.
- ↑ كتاب معالم الدین در زمان علامه مظفر جزو كتابهاى دوره مقدماتى حوزه بود كه براى طلاب سال سوم تدریس مىشد؛ ولى اكنون از متون درسى حوزه حذف شده و به جاى آن كتاب الموجز قرار گرفته است.
- ↑ كتاب كفایه الاصول، جزو متون سطح عالى حوزه است كه براى طلاب و فضلاى سال نهم و دهم حوزه تدریس مى شود و نویسنده آن از شاگردان ممتاز شیخ انصارى بوده است.
- ↑ گلشن ابرار، ج2، ص684.
- ↑ براى اطلاع از بقیه آثار او، ر.ک: نقباء البشر، ج2، ص773.
- ↑ شهيد صدر در آن زمان تقريباً 30 ساله بود.
- ↑ گلشن ابرار، ج2، ص833.
- ↑ محمدمهدى نجف، ص90.
- ↑ گلشن ابرار، ج2، ص686.
- ↑ محمدمهدى نجف، ص87.
- ↑ اسناد انقلاب اسلامى، ج3، ص41، 66 و65 و77.
- ↑ نقباء البشر، ج2، ص773.