۸۷٬۸۹۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[رده: ' به '[[رده:') |
جز (جایگزینی متن - 'هی' به 'ه') |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
=ورود به عرفان= | =ورود به عرفان= | ||
مقدمه ورود شیخ به عرفان، برادر اوزون حسن بود. وی فردی صوفیمسلک بود و برادرش اوزون حسن ملکی برای گذران زندگی در قرهباغ به وی داده بود. وی در همانجا مرید «دده عمر روشنی» شده بود. روزی در حالی که تاج روشنی بر سر نهاده بود، به تبریز به دیدار برادر آمد. اوزون حسن درباره تاج پرسید و چون برادر احوال «روشنی» را بیان کرد، پادشاه | مقدمه ورود شیخ به عرفان، برادر اوزون حسن بود. وی فردی صوفیمسلک بود و برادرش اوزون حسن ملکی برای گذران زندگی در قرهباغ به وی داده بود. وی در همانجا مرید «دده عمر روشنی» شده بود. روزی در حالی که تاج روشنی بر سر نهاده بود، به تبریز به دیدار برادر آمد. اوزون حسن درباره تاج پرسید و چون برادر احوال «روشنی» را بیان کرد، پادشاه شیفته «روشنی» شد. لذا هدایای بسیار تدارک دید و به همراه گلشنی به قرهباغ نزد روشنی فرستاد. گلشنی چون با «روشنی» مواجه گشت، مجذوب دده شد دست توبه و ارادت به سوی او دراز کرد. مدتی بیش از زمان مقرر شده از سوی سلطان در قرهباغ ماند و سپس با وجد و شوری عارفانه از قرهباغ به تبریز آمد. | ||
ابراهیم گلشنی در همان زمستان که به قرهباغ رفته و بازگشته بود، همیشه از چشمهای غسل میکرد و تهجد و نماز صبح میکرد. این کشفها و تصرفات شیخ را بدانجا رساند که با هرکس رو در رو میشد به تفصیل احوالش را بیان میکرد و بر این اساس احوال بعضی را به لطف و نصیحت و بعضی را به قهر و شدت بیان میکرد. | ابراهیم گلشنی در همان زمستان که به قرهباغ رفته و بازگشته بود، همیشه از چشمهای غسل میکرد و تهجد و نماز صبح میکرد. این کشفها و تصرفات شیخ را بدانجا رساند که با هرکس رو در رو میشد به تفصیل احوالش را بیان میکرد و بر این اساس احوال بعضی را به لطف و نصیحت و بعضی را به قهر و شدت بیان میکرد. |