۴٬۹۳۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
تاریــخ اروپا از دوران باستــان تا به امروز از نــظام مردم سالاری دور بـوده است. رشـد و پیشـروی دموکراسی به گونههای مختلف و در اثر مبارزه مردم در مقــابل تقسیم نابرابر قدرت در جامعه صورت گرفته است.<br> | تاریــخ اروپا از دوران باستــان تا به امروز از نــظام مردم سالاری دور بـوده است. رشـد و پیشـروی دموکراسی به گونههای مختلف و در اثر مبارزه مردم در مقــابل تقسیم نابرابر قدرت در جامعه صورت گرفته است.<br> | ||
پس از دوران باسـتان برای نمونـه کلیسا طی صدها سال از قدرت بسیار زیـادی برخــوردار بـود. پادشـاهـان و امپراتوران خـودکامه میگفتند که آنان قدرت خود را از خدا دریافت کردهو نه از مردم . اما طی قـرن شانزدهم قدرت کلیسا رو به تحلیل رفت، بیشتر از آن جهت که بسـیاری از مردم مایل به تغییر کلیسا بودند. آنان دیگر بر این اعتـقاد نبودند که کلیسای کاتولیک معرف مسیحیت باشد بلکه از نظر آنها عملکرد کلیسا بیشتر در جهـت کسب قــدرت و دارایی بیشتر بــود. این تغــییر به نام اصلاحات (reformation) خوانده میشود. reformation موجب تفرقه و تضعیف کلیسای مسیحی شد. سوئد در قرن شانزدهم کلیسای کاتولیک را ترک کرد و در عوض پروتستان شد.<br> | پس از دوران باسـتان برای نمونـه کلیسا طی صدها سال از قدرت بسیار زیـادی برخــوردار بـود. پادشـاهـان و امپراتوران خـودکامه میگفتند که آنان قدرت خود را از خدا دریافت کردهو نه از مردم. اما طی قـرن شانزدهم قدرت کلیسا رو به تحلیل رفت، بیشتر از آن جهت که بسـیاری از مردم مایل به تغییر کلیسا بودند. آنان دیگر بر این اعتـقاد نبودند که کلیسای کاتولیک معرف مسیحیت باشد بلکه از نظر آنها عملکرد کلیسا بیشتر در جهـت کسب قــدرت و دارایی بیشتر بــود. این تغــییر به نام اصلاحات (reformation) خوانده میشود. reformation موجب تفرقه و تضعیف کلیسای مسیحی شد. سوئد در قرن شانزدهم کلیسای کاتولیک را ترک کرد و در عوض پروتستان شد.<br> | ||
از اواسط قرن هجدهـم جنبشی در [[اروپا]] پا گرفت که به دوران روشنگری معروف است. مردم از پیشرفتهای علوم طبیعی الهام گرفته بودند و به انتقادات خود نسبت به کلیسا و کسانی که اظهــار میکردند خـدا قدرت حکومت را به آنان داده ادامه دادند. یکی از فلاسفــه آن زمــان که تاثیر زیادی بر دید مردم نسبت به روش اداره سیاسی یک کشور داشت مردی بــود فرانســوی بنام چارلز لوئی دو منتسکیو. او بر این باور بــود که اگر قدرت به بخشهای مختلفی تقسیم شود تعادل مطلوبی ایجاد خواهد شد. این سه بخش عبارت بودند از قوه مقننه، قوه مُجریه و قوه قضائیه.<br> | از اواسط قرن هجدهـم جنبشی در [[اروپا]] پا گرفت که به دوران روشنگری معروف است. مردم از پیشرفتهای علوم طبیعی الهام گرفته بودند و به انتقادات خود نسبت به کلیسا و کسانی که اظهــار میکردند خـدا قدرت حکومت را به آنان داده ادامه دادند. یکی از فلاسفــه آن زمــان که تاثیر زیادی بر دید مردم نسبت به روش اداره سیاسی یک کشور داشت مردی بــود فرانســوی بنام چارلز لوئی دو منتسکیو. او بر این باور بــود که اگر قدرت به بخشهای مختلفی تقسیم شود تعادل مطلوبی ایجاد خواهد شد. این سه بخش عبارت بودند از قوه مقننه، قوه مُجریه و قوه قضائیه.<br> | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
=دموکراسی در اسلام= | =دموکراسی در اسلام= | ||
==اختلاف دیدگاهها== | == اختلاف دیدگاهها == | ||
رابطه بین [[اسلام]] و دموکراسی در جهان معاصر پیچیده و بغرنج است. جهان اسلام از حیث ایدئولوژی یکپارچه نیست. چشماندازهای وسیعی در این جهان وجود دارد، از اندیشههای افراطی کسانی که وجود هر گونه ارتباط بین اسلام و دموکراسی را نفی میکنند گرفته تا کسانی که معتقدند اسلام خود به نظام دموکراتیک فرمان میدهد. | رابطه بین [[اسلام]] و دموکراسی در جهان معاصر پیچیده و بغرنج است. جهان اسلام از حیث ایدئولوژی یکپارچه نیست. چشماندازهای وسیعی در این جهان وجود دارد، از اندیشههای افراطی کسانی که وجود هر گونه ارتباط بین اسلام و دموکراسی را نفی میکنند گرفته تا کسانی که معتقدند اسلام خود به نظام دموکراتیک فرمان میدهد. | ||
===دیدگاه اول (مخالفت)=== | === دیدگاه اول (مخالفت) === | ||
برخی از اسلامگرایان بر این باورند که دموکراسی مفهومی بیگانه است که به وسیله غربگرایان و اصلاحطلبان سکولار به جوامع اسلامی تحمیل شده است. آنها همواره استدلال میکنند که مفهوم حاکمیت مردم، تأکید بنیادی اسلام بر حاکمیت خدا را انکار میکند ولذا نوعی بتپرستی است. | برخی از اسلامگرایان بر این باورند که دموکراسی مفهومی بیگانه است که به وسیله غربگرایان و اصلاحطلبان سکولار به جوامع اسلامی تحمیل شده است. آنها همواره استدلال میکنند که مفهوم حاکمیت مردم، تأکید بنیادی اسلام بر حاکمیت خدا را انکار میکند ولذا نوعی بتپرستی است. | ||
===دیدگاه دوم (سازگاری)=== | === دیدگاه دوم (سازگاری) === | ||
بسیاری از گروههای فکری برجسته اسلامی استدلال میکنند که اسلام و دموکراسی با یکدیگر سازگارند. برخی پیشتر میروند و تاکید میکنند که در شرایط کنونی جهان معاصر، دموکراسی را میتوان نیاز ضروری اسلام تلقی کرد. در این مباحث، متفکران مسلمان مفاهیم تاریخی پراهمیتی را از درون سنت اسلامی بیرون کشیده و با مفاهیم پایهای دموکراسی آنطور که در جهان مدرن فهمیده میشود، تلفیق میدهند. بسیاری از این مفاهیم با اهمیت به شیوههای مختلف در دوران مختلف به کار برده شده اند، برای مثال سنت مسیحی در دوران پیش مدرن شالوده ای نظری برای سیستم پادشاهی دارای مشروعیت الهی فراهم میکرد، درحالی که در دوران معاصر این مفهوم را ترویج و تبلیغ میکند که مسیحیت و دموکراسی کاملاً با یکدیگر سازگارند. مناقشه زمانی سر بر میآورد که توجه داشته باشیم که این مفاهیم بنیادی چگونه باید به فهم در آمده و بهکار آیند. | بسیاری از گروههای فکری برجسته اسلامی استدلال میکنند که اسلام و دموکراسی با یکدیگر سازگارند. برخی پیشتر میروند و تاکید میکنند که در شرایط کنونی جهان معاصر، دموکراسی را میتوان نیاز ضروری اسلام تلقی کرد. در این مباحث، متفکران مسلمان مفاهیم تاریخی پراهمیتی را از درون سنت اسلامی بیرون کشیده و با مفاهیم پایهای دموکراسی آنطور که در جهان مدرن فهمیده میشود، تلفیق میدهند. بسیاری از این مفاهیم با اهمیت به شیوههای مختلف در دوران مختلف به کار برده شده اند، برای مثال سنت مسیحی در دوران پیش مدرن شالوده ای نظری برای سیستم پادشاهی دارای مشروعیت الهی فراهم میکرد، درحالی که در دوران معاصر این مفهوم را ترویج و تبلیغ میکند که مسیحیت و دموکراسی کاملاً با یکدیگر سازگارند. مناقشه زمانی سر بر میآورد که توجه داشته باشیم که این مفاهیم بنیادی چگونه باید به فهم در آمده و بهکار آیند. | ||
=غنوشی پیشگام تئوریسن دموکراسی= | =غنوشی پیشگام تئوریسن دموکراسی= | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در این جهانبینی، جداسازی مذهب از سیاست موجب خلاء معنوی در حوزه عمومی میشود و راه را برای استقرار نظامهای سیاسی که هیچ درک و احساسی نسبت به ارزشهای اخلاقی ندارند، باز میکند. از چنین منظری، یک دولت سکولار راه را برای سوء استفاده از قدرت باز میگذارد. | در این جهانبینی، جداسازی مذهب از سیاست موجب خلاء معنوی در حوزه عمومی میشود و راه را برای استقرار نظامهای سیاسی که هیچ درک و احساسی نسبت به ارزشهای اخلاقی ندارند، باز میکند. از چنین منظری، یک دولت سکولار راه را برای سوء استفاده از قدرت باز میگذارد. | ||
#توحید | # توحید | ||
طرف داران دموکراسی اسلامی استدلال میکنند که یکتایی و یگانگی خداوند مستلزم نظام دموکراتیک است. بیشتر مسلمانان نسبت به هر گونه ادعایی در باب حاکمیت یک فرد سوء ظن داشته و بدگمانند. | طرف داران دموکراسی اسلامی استدلال میکنند که یکتایی و یگانگی خداوند مستلزم نظام دموکراتیک است. بیشتر مسلمانان نسبت به هر گونه ادعایی در باب حاکمیت یک فرد سوء ظن داشته و بدگمانند. | ||
حاکمیت یک فرد مغایر با حاکمیت خداوند است، چه اینکه همه افراد نزد خداوند برابرند. و اطاعت کورکورانه از حکومت یک فرد برخلاف اسلام است. | حاکمیت یک فرد مغایر با حاکمیت خداوند است، چه اینکه همه افراد نزد خداوند برابرند. و اطاعت کورکورانه از حکومت یک فرد برخلاف اسلام است. | ||
#اصل شورا | # اصل شورا | ||
#از نظر قرآن، نیکوکار کسی است که امور خود را از طریق مشاوره و همفکری با دیگران سامان میدهد (قرآن، سوره 42، آیه 38)، این مسئله از طریق سنتهای پیامبر و گفتهها، رفتار و کردار نخستین رهبران جامعه اسلامی گسترش مییابد، و بدین معناست که مسلمانان ملزم هستند امور سیاسی خود را از طریق همفکری و مشاوره با یکدیگر مدیریت کنند. | # از نظر قرآن، نیکوکار کسی است که امور خود را از طریق مشاوره و همفکری با دیگران سامان میدهد (قرآن، سوره 42، آیه 38)، این مسئله از طریق سنتهای پیامبر و گفتهها، رفتار و کردار نخستین رهبران جامعه اسلامی گسترش مییابد، و بدین معناست که مسلمانان ملزم هستند امور سیاسی خود را از طریق همفکری و مشاوره با یکدیگر مدیریت کنند. | ||
#اصل خلافت | # اصل خلافت | ||
مفهوم پایه ای دیگر در تحولات مربوط به دموکراسی اسلامی عبارت است از مفهوم خلیفه، در گفتوگوهای معاصر کاربرد سیاسی واژه سنتی خلیفه مجددا تعریف شده است. این واژه از حیث تاریخی لقب پادشاهان امپراتوری اسلامی دوره میانه بوده است. با این حال اندیشمندان مسلمان اواخر قرن بیستم به تدریج به اهمیت این مسئله که همه انسانها خلفای خداوند هستند، پی بردند. مفهوم خلافت مستلزم مسئولیتهایی برای همه انسانها، در همه ابعاد زندگی است، به خصوص در بعد سیاسی، مسلمانان به درستی خلافت را امری کاملاً سیاسی میفهمند. صلاحیت جانشینی به تمامی گروههای مردم اعطا شده است. جامعه بار مسئولیت جانشینی را به مثابه یک کل بر دوش میکشد، هر فرد از افراد این جامعه در جانشینی الهی سهیم است. دموکراسی اسلامی از نظر تئوریکی و مفهومی در آغاز قرن بیست و یکم به خوبی رشد یافته و قانع کننده است، اما در عمل نتایج کمتر امیدوارکننده و رضایتبخش بوده است.<br> | مفهوم پایه ای دیگر در تحولات مربوط به دموکراسی اسلامی عبارت است از مفهوم خلیفه، در گفتوگوهای معاصر کاربرد سیاسی واژه سنتی خلیفه مجددا تعریف شده است. این واژه از حیث تاریخی لقب پادشاهان امپراتوری اسلامی دوره میانه بوده است. با این حال اندیشمندان مسلمان اواخر قرن بیستم به تدریج به اهمیت این مسئله که همه انسانها خلفای خداوند هستند، پی بردند. مفهوم خلافت مستلزم مسئولیتهایی برای همه انسانها، در همه ابعاد زندگی است، به خصوص در بعد سیاسی، مسلمانان به درستی خلافت را امری کاملاً سیاسی میفهمند. صلاحیت جانشینی به تمامی گروههای مردم اعطا شده است. جامعه بار مسئولیت جانشینی را به مثابه یک کل بر دوش میکشد، هر فرد از افراد این جامعه در جانشینی الهی سهیم است. دموکراسی اسلامی از نظر تئوریکی و مفهومی در آغاز قرن بیست و یکم به خوبی رشد یافته و قانع کننده است، اما در عمل نتایج کمتر امیدوارکننده و رضایتبخش بوده است.<br> | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
=مهمترین مدلهای دموکراسی=<br> | =مهمترین مدلهای دموکراسی=<br> | ||
==به مثابه ارزش== | == به مثابه ارزش == | ||
این نوع از | این نوع از دموکراسی، آرای مردم و اکثریت را فی نفسه ارزش میانگارد، به گونهای که انتخاب اکثریت را درست، عقلی و کاشف از خیر واقعی و مصلحت عمومی میداند، این مدل بر یک سری مبانی و مفروضاتی تأکید دارد، مانند لیاقت مردم بر حکومت خویش، پیروی بشر از عقل و منطق و اخلاق، توانایی بشر برای نیل به پیشرفت مادی و معنوی.<br> | ||
این مدل خود به مدلهای مختلف مانند پلورالیستی تقسیم میشود که همه معرفتهای بشری را اعم از درست و نادرست، حق و باطل به دیده احترام نگریسته و هیچ ایدئولوژی را برنمیتابد. | این مدل خود به مدلهای مختلف مانند پلورالیستی تقسیم میشود که همه معرفتهای بشری را اعم از درست و نادرست، حق و باطل به دیده احترام نگریسته و هیچ ایدئولوژی را برنمیتابد. | ||
==به مثابه روش== | == به مثابه روش == | ||
در مدل دوم چنان که از اسمش پیداست، انتخاب اکثریت را به مثابه یک روش و راهکار برای حکومت میانگارد. این مدل نسبت به مدلها و قرائتهای مختلف از آن انعطاف پذیر است ولذا مدل لیبرالیستی و سوسالیستی از زیر مجموعههای آن بشمار میآیند. در مقاله فوق به دو مدل اخیر اشاره شده که ما به تعریف آن دو میپردازیم.<br> | در مدل دوم چنان که از اسمش پیداست، انتخاب اکثریت را به مثابه یک روش و راهکار برای حکومت میانگارد. این مدل نسبت به مدلها و قرائتهای مختلف از آن انعطاف پذیر است ولذا مدل لیبرالیستی و سوسالیستی از زیر مجموعههای آن بشمار میآیند. در مقاله فوق به دو مدل اخیر اشاره شده که ما به تعریف آن دو میپردازیم.<br> | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
[[رده: مفاهیم سیاسی]] | [[رده:مفاهیم سیاسی]] |