۴٬۹۳۳
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بهره مند' به 'بهرهمند') |
جز (تمیزکاری) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''سیدعباس موسوی''' دبیر کل سابق [[حزب الله لبنان|حزبالله لبنان]] بود که توسط بالگرد نیروهای اشغالگر [[رژیم صهیونیستی|صهیونیستی]] به شهادت رسید. | '''سیدعباس موسوی''' دبیر کل سابق [[حزب الله لبنان|حزبالله لبنان]] بود که توسط بالگرد نیروهای اشغالگر [[رژیم صهیونیستی|صهیونیستی]] به شهادت رسید. | ||
=ولادت= | =ولادت= | ||
شهر نبی شیث از توابع [[بعلبک]] [[لبنان]] منسوب به حضرت شیث فرزند [[حضرت آدم(ع)]] است که گروهی از سادات هاشمی و موسوی از گذشته در آن شهر سکونت داشتهاند. در سال 1371 هـ.ق برابر با 1331 شمسی در نبی شیث در خانوادهای خوشنام، از پدری موسوی و مادری هاشمی کودکی دیده به جهان گشود که برایش نام عباس را برگزیدند، با این امید که مانند حضرت ابوالفضل العباس، در مسیر فداکاری و شجاعت گام بردارد و همه توان خویش را برای دفاع از حق و ارزشهای الهی به کار گیرد. | شهر نبی شیث از توابع [[بعلبک]] [[لبنان]] منسوب به حضرت شیث فرزند [[حضرت آدم(ع)]] است که گروهی از سادات هاشمی و موسوی از گذشته در آن شهر سکونت داشتهاند. در سال 1371 هـ. ق برابر با 1331 شمسی در نبی شیث در خانوادهای خوشنام، از پدری موسوی و مادری هاشمی کودکی دیده به جهان گشود که برایش نام عباس را برگزیدند، با این امید که مانند حضرت ابوالفضل العباس، در مسیر فداکاری و شجاعت گام بردارد و همه توان خویش را برای دفاع از حق و ارزشهای الهی به کار گیرد. | ||
=فصل رویش= | =فصل رویش= | ||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
=پاییزی در پانزدهمین بهار= | =پاییزی در پانزدهمین بهار= | ||
آگاهیهای مذهبی و تربیت دینی، پویایی سیاسی و اجتماعی زودرسی را در او شکوفا کرد و سبب آشنایی پیش از موعد او با مشکلات و نابسامانیهای جهان اسلام شد. در پانزدهمین بهار زندگی خود در سال 1386 هـ.ق برابر با 1346 شمسی و مصادف با ژوئن 1967م. پاییزی برگبار و ناگوار روح سیدعباس را به شدت رنجاند. شکست ذلت بار ژوئن 1967م. موسوم به نبرد حزیران، برای او تحمل ناپذیر بود و از این ذلتی که گریبان گیر چندین کشور مسلمان عرب شده بود، رنج میبرد. این ضایعه مانند ابری تیره، آن قدر ذهن و دلش را مکدّر کرد که تصمیم گرفت به صف مجاهدانی که در دفاع از مردم مظلوم فلسطین، نخستین قبله گاه مسلمانان، جان فشانی میکردند، بپیوندد. ظرفیت او در مشاهده شکست اعراب از رژیم اشغالگر قدس، چنان بالا بود که با وجود نوجوانی اش، در پایگاههای آموزشی فدائیان حضور یافت. وی در یکی از تمرینهای نظامی و عملیات چریکی که در فلسطین برای آماده سازی برگزار شده بود، از ناحیه پا به شدت مصدوم شد و ناگزیر در حالی که با عصا راه میرفت، صحنه مزبور را ترک کرد. پدرش، سید علی، دراینباره میگوید: | آگاهیهای مذهبی و تربیت دینی، پویایی سیاسی و اجتماعی زودرسی را در او شکوفا کرد و سبب آشنایی پیش از موعد او با مشکلات و نابسامانیهای جهان اسلام شد. در پانزدهمین بهار زندگی خود در سال 1386 هـ. ق برابر با 1346 شمسی و مصادف با ژوئن 1967م. پاییزی برگبار و ناگوار روح سیدعباس را به شدت رنجاند. شکست ذلت بار ژوئن 1967م. موسوم به نبرد حزیران، برای او تحمل ناپذیر بود و از این ذلتی که گریبان گیر چندین کشور مسلمان عرب شده بود، رنج میبرد. این ضایعه مانند ابری تیره، آن قدر ذهن و دلش را مکدّر کرد که تصمیم گرفت به صف مجاهدانی که در دفاع از مردم مظلوم فلسطین، نخستین قبله گاه مسلمانان، جان فشانی میکردند، بپیوندد. ظرفیت او در مشاهده شکست اعراب از رژیم اشغالگر قدس، چنان بالا بود که با وجود نوجوانی اش، در پایگاههای آموزشی فدائیان حضور یافت. وی در یکی از تمرینهای نظامی و عملیات چریکی که در فلسطین برای آماده سازی برگزار شده بود، از ناحیه پا به شدت مصدوم شد و ناگزیر در حالی که با عصا راه میرفت، صحنه مزبور را ترک کرد. پدرش، سید علی، دراینباره میگوید: | ||
در آن حال، من و مادرش به دیدارش در پادگان شتافتیم و او را در حالی یافتیم که بر تختی فلزی و قدیمی به پشت خوابیده بود. پس از سلام و اطمینان خاطر از وضع عمومی او، از وی پرسیدم چگونه قادر است این گونه ناملایمات را آن هم در سن نوجوانی تحمل کند؟ پاسخ داد این راه که مسیر ایثار و خون است، از ما پذیرش سختیها را میطلبد. | در آن حال، من و مادرش به دیدارش در پادگان شتافتیم و او را در حالی یافتیم که بر تختی فلزی و قدیمی به پشت خوابیده بود. پس از سلام و اطمینان خاطر از وضع عمومی او، از وی پرسیدم چگونه قادر است این گونه ناملایمات را آن هم در سن نوجوانی تحمل کند؟ پاسخ داد این راه که مسیر ایثار و خون است، از ما پذیرش سختیها را میطلبد. | ||
=تحصیلات حوزوی= | =تحصیلات حوزوی= | ||
==در حوزه صور== | == در حوزه صور == | ||
یک سال بعد از آنکه سیدعباس در زمینههای رزمیتوانمند شد، خود را برای فراگیری علوم اسلامی آماده کرد. او گفته است: | یک سال بعد از آنکه سیدعباس در زمینههای رزمیتوانمند شد، خود را برای فراگیری علوم اسلامی آماده کرد. او گفته است: | ||
نقطه عطف در گرایش من به کسب دانشهای دینی، در سال 1387 هـ.ق بود. در آن موقع در منطقه اوزاعی با امام موسی صدر، در خانه اش ملاقاتی داشتم. از او درباره حوزه علمیه صور جنوبی (مرکز مطالعات اسلامی) پرسیدم و در مورد تحصیل با او مشورت کردم. امام موسی صدر راهنمایی کرد و شوق خاصی در نهادم پدید آورد. پس از این دیدار بی درنگ به آن مرکز آموزشی پیوستم و مطالعات علمی و مذهبی را نزد مربیان و استادانی فاضل دنبال کردم. | نقطه عطف در گرایش من به کسب دانشهای دینی، در سال 1387 هـ. ق بود. در آن موقع در منطقه اوزاعی با امام موسی صدر، در خانه اش ملاقاتی داشتم. از او درباره حوزه علمیه صور جنوبی (مرکز مطالعات اسلامی) پرسیدم و در مورد تحصیل با او مشورت کردم. امام موسی صدر راهنمایی کرد و شوق خاصی در نهادم پدید آورد. پس از این دیدار بی درنگ به آن مرکز آموزشی پیوستم و مطالعات علمی و مذهبی را نزد مربیان و استادانی فاضل دنبال کردم. | ||
به تحصیلاتم در حوزه شهر صور، حتی پس از انتقال آن به حومه صور، ادامه دادم. من جزو اولین افرادی بودم که به این مرکز نوبنیاد راه یافتم. تحصیلات سیدعباس در این کانون دو سال طول کشید. | به تحصیلاتم در حوزه شهر صور، حتی پس از انتقال آن به حومه صور، ادامه دادم. من جزو اولین افرادی بودم که به این مرکز نوبنیاد راه یافتم. تحصیلات سیدعباس در این کانون دو سال طول کشید. | ||
==به سوی نجف اشرف== | == به سوی نجف اشرف == | ||
سیدعباس در سال 1388 هـ.ق برای ادامه تحصیل و بهرهمندی از برکات حوزه نجف، عازم عراق شد. آشنایان او در این شهر مقدس، از شیفتگی فوق العاده اش در فراگیری معارف اسلامی و مطالعات دینی سخن گفتهاند. هوش سرشار، همت والا و داشتن استادانی بلندپایه و دانشور، این جوان مشتاق معرفت را برانگیخت تا دورههای مقدماتی و سطح متداول حوزه را در پنج سال با موفقیت بگذراند، در حالی که این دوران برای طلبههای عادی حدود ده سال به طول میانجامد. | سیدعباس در سال 1388 هـ. ق برای ادامه تحصیل و بهرهمندی از برکات حوزه نجف، عازم عراق شد. آشنایان او در این شهر مقدس، از شیفتگی فوق العاده اش در فراگیری معارف اسلامی و مطالعات دینی سخن گفتهاند. هوش سرشار، همت والا و داشتن استادانی بلندپایه و دانشور، این جوان مشتاق معرفت را برانگیخت تا دورههای مقدماتی و سطح متداول حوزه را در پنج سال با موفقیت بگذراند، در حالی که این دوران برای طلبههای عادی حدود ده سال به طول میانجامد. | ||
در نجف سیدعباس تمام وقتهایش را صرف تحصیل علم و تزکیه درون کرد، به دانش و معنویت دل بست و عاشقانه محضر علما را غنیمت شمرد. روزها هنگام طلوع فجر، به تلاوت قرآن، خواندن دعای صباح و دعای عهد میپرداخت و این سنّت را تا زمان شهادت ادامه داد. سپس به فجریات روی آورد که همراه دوستانش در تفسیر قرآن کریم به مطالعه و بررسیهای عمیق میپرداخت. اشتیاق او در فراگیری علوم قرآنی بدان حد بود که برای حضور در درس شهید عبدالمجید حکیم هر روز هنگام طلوع آفتاب، چهارکیلومتر را طی میکرد. | در نجف سیدعباس تمام وقتهایش را صرف تحصیل علم و تزکیه درون کرد، به دانش و معنویت دل بست و عاشقانه محضر علما را غنیمت شمرد. روزها هنگام طلوع فجر، به تلاوت قرآن، خواندن دعای صباح و دعای عهد میپرداخت و این سنّت را تا زمان شهادت ادامه داد. سپس به فجریات روی آورد که همراه دوستانش در تفسیر قرآن کریم به مطالعه و بررسیهای عمیق میپرداخت. اشتیاق او در فراگیری علوم قرآنی بدان حد بود که برای حضور در درس شهید عبدالمجید حکیم هر روز هنگام طلوع آفتاب، چهارکیلومتر را طی میکرد. | ||
برادر هم درسش گفته است: | برادر هم درسش گفته است: | ||
خط ۳۰: | خط ۳۰: | ||
سیدعباس دروس سطح حوزه را در محضر آیات محترم سید محمود هاشمی، شیخ محمدجعفر شمس الدین و سید ابوعلی موسوی فراگرفت | سیدعباس دروس سطح حوزه را در محضر آیات محترم سید محمود هاشمی، شیخ محمدجعفر شمس الدین و سید ابوعلی موسوی فراگرفت | ||
===در محضر شهید سید محمدباقر صدر=== | === در محضر شهید سید محمدباقر صدر === | ||
سیدعباس وقتی دروس مقدمات و سطح را به پایان رساند، به محضر شهید سید محمدباقر صدر رفت و ضمن کسب فیض از پرتو اندیشههای والای او، با این دانشمند سترگ روابط نزدیک علمی و فکری برقرار کرد. یکی از دوستان هم دوره اش میگوید: | سیدعباس وقتی دروس مقدمات و سطح را به پایان رساند، به محضر شهید سید محمدباقر صدر رفت و ضمن کسب فیض از پرتو اندیشههای والای او، با این دانشمند سترگ روابط نزدیک علمی و فکری برقرار کرد. یکی از دوستان هم دوره اش میگوید: | ||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
آن روزها که بر اثر طغیان و سرکشی حزب بعث اختناق شدیدی در عراق حاکم بود، سیدعباس و دیگر هم دورههای او، تلخ کامیهای فرسایندهای را لمس میکردند و در این اوضاع تیره و تار به خانه استاد که در بازار عماره حوالی مدرسه صفیر آیتالله بروجردی قرار داشت، میرفتند و به محضر آن تندیس دانش و تقوا شرفیاب میشدند و به سخنان گهربارش گوش فرا میدادند. | آن روزها که بر اثر طغیان و سرکشی حزب بعث اختناق شدیدی در عراق حاکم بود، سیدعباس و دیگر هم دورههای او، تلخ کامیهای فرسایندهای را لمس میکردند و در این اوضاع تیره و تار به خانه استاد که در بازار عماره حوالی مدرسه صفیر آیتالله بروجردی قرار داشت، میرفتند و به محضر آن تندیس دانش و تقوا شرفیاب میشدند و به سخنان گهربارش گوش فرا میدادند. | ||
پس از آن سیدعباس مصمم شد با الهام از اندیشهها و ابتکارهای شهید محمدباقر صدر، فرهنگ تشیع را ترویج و هویت دینی را در لبنان احیا کند. در نجف نیز تلاشهای تبلیغی او، شهید صدر را نیز جلب کرد. ازاین رو، مسئولیتهای تبلیغی و بسیجی به مناسبت ایام ماه مبارک رمضان و محرّم را بر دوش وی و برادرانش نهاد. آنها برای تعظیم شعائر مذهبی و دمیدن روحی تازه در مفاهیم عاشورایی ـ که به تدریج شکل سنتی کم خاصیت و تقلیدی به خود گرفته بود ـ به لبنان میآمدند. | پس از آن سیدعباس مصمم شد با الهام از اندیشهها و ابتکارهای شهید محمدباقر صدر، فرهنگ تشیع را ترویج و هویت دینی را در لبنان احیا کند. در نجف نیز تلاشهای تبلیغی او، شهید صدر را نیز جلب کرد. ازاین رو، مسئولیتهای تبلیغی و بسیجی به مناسبت ایام ماه مبارک رمضان و محرّم را بر دوش وی و برادرانش نهاد. آنها برای تعظیم شعائر مذهبی و دمیدن روحی تازه در مفاهیم عاشورایی ـ که به تدریج شکل سنتی کم خاصیت و تقلیدی به خود گرفته بود ـ به لبنان میآمدند. | ||
سال 1398 هـ.ق آخرین باری بود که سید شهید برای گرامیداشت خاطره حماسه آفرینان عاشورا به لبنان میآمد. در همان حال نیروهای سازمان امنیت عراق، برای چندمین بار خانه سیدعباس را در نجف اشرف محاصره کردند. آنان قصد داشتند وی را دستگیر کنند که موفق نشدند. همین وضع سبب شد از همسرش، امّ یاسر، بخواهند به سیدعباس خبر برساند که به عراق باز نگردد. | سال 1398 هـ. ق آخرین باری بود که سید شهید برای گرامیداشت خاطره حماسه آفرینان عاشورا به لبنان میآمد. در همان حال نیروهای سازمان امنیت عراق، برای چندمین بار خانه سیدعباس را در نجف اشرف محاصره کردند. آنان قصد داشتند وی را دستگیر کنند که موفق نشدند. همین وضع سبب شد از همسرش، امّ یاسر، بخواهند به سیدعباس خبر برساند که به عراق باز نگردد. | ||
سیدعباس ابتدا نپذیرفت، ولی با اصرار خانواده و تأکید شهید صدر و به دنبال اوج گرفتن دستگیریهای علما و بازداشتهای مکرر اهل فضل و طلاب حوزه نجف، پذیرفت که در لبنان بماند و پس از چندی همسرش به او پیوست. | سیدعباس ابتدا نپذیرفت، ولی با اصرار خانواده و تأکید شهید صدر و به دنبال اوج گرفتن دستگیریهای علما و بازداشتهای مکرر اهل فضل و طلاب حوزه نجف، پذیرفت که در لبنان بماند و پس از چندی همسرش به او پیوست. | ||
===خوشه چینی از خرمن فقاهت=== | === خوشه چینی از خرمن فقاهت === | ||
آیتالله خویی استاد دیگری است که سیدعباس در دوره درس خارج فقه و اصول، از محضرش بهرهمند شد. حوزه درسی این مرجع نامدار برای سیدعباس در چند محور جاذبه داشت: | آیتالله خویی استاد دیگری است که سیدعباس در دوره درس خارج فقه و اصول، از محضرش بهرهمند شد. حوزه درسی این مرجع نامدار برای سیدعباس در چند محور جاذبه داشت: | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
بسیاری از این ویژگیها دقیقاً در زندگی سیدعباس موسوی نیز قابل مشاهده است. | بسیاری از این ویژگیها دقیقاً در زندگی سیدعباس موسوی نیز قابل مشاهده است. | ||
==تأسیس مدرسه امام منتظر عج الله تعالی فرجه الشریف== | == تأسیس مدرسه امام منتظر عج الله تعالی فرجه الشریف == | ||
سیدعباس پس از نه سال اقامت در نجف، زیر فشارهای سیاسی رژیم بعثی حاکم بر عراق، ناگزیر به لبنان بازگشت و چون رهسپار بعلبک شد، تصمیم گرفت در این شهر مرکزی مدرسه علمیهای برای فراگیری علوم دینی تأسیس کند تا برای کسانی که امکان رفتن به نجف را ندارند، مکان مناسبی باشد و بتواند تا حدودی اهداف حوزه نجف را تأمین کند. | سیدعباس پس از نه سال اقامت در نجف، زیر فشارهای سیاسی رژیم بعثی حاکم بر عراق، ناگزیر به لبنان بازگشت و چون رهسپار بعلبک شد، تصمیم گرفت در این شهر مرکزی مدرسه علمیهای برای فراگیری علوم دینی تأسیس کند تا برای کسانی که امکان رفتن به نجف را ندارند، مکان مناسبی باشد و بتواند تا حدودی اهداف حوزه نجف را تأمین کند. | ||
بدین منظور، حوزه امام منتظر را در بعلبک بنا نهاد که در منطقه عین بورضای این شهر قرار دارد. این حوزه در 1398 هـ.ق برابر با 1357 شمسی در یک خانه استیجاری فعالیت خود را آغاز کرد و یک سال بعد به ساختمانی در کنار مسجد امام علی(ع) انتقال یافت. | بدین منظور، حوزه امام منتظر را در بعلبک بنا نهاد که در منطقه عین بورضای این شهر قرار دارد. این حوزه در 1398 هـ. ق برابر با 1357 شمسی در یک خانه استیجاری فعالیت خود را آغاز کرد و یک سال بعد به ساختمانی در کنار مسجد امام علی(ع) انتقال یافت. | ||
به دلیل گسترش فعالیتها و استقبال فراوان از این مکان آموزشی و مذهبی، ضرورت داشت این حوزه به ساختمانی مجهزتر انتقال یابد. ازاین رو، ساختمان مناسبی در زمینی به مساحت 13000 مترمربع و زیربنای 4000 مترمربع احداث و در روز عید غدیر سال 1412 هـ.ق در مراسم باشکوهی و با حضور چندین نفر از شخصیتهای علمی و فرهنگی افتتاح شد. | به دلیل گسترش فعالیتها و استقبال فراوان از این مکان آموزشی و مذهبی، ضرورت داشت این حوزه به ساختمانی مجهزتر انتقال یابد. ازاین رو، ساختمان مناسبی در زمینی به مساحت 13000 مترمربع و زیربنای 4000 مترمربع احداث و در روز عید غدیر سال 1412 هـ. ق در مراسم باشکوهی و با حضور چندین نفر از شخصیتهای علمی و فرهنگی افتتاح شد. | ||
آن روحانی مجاهد با کمترین امکانات مادی در این راه قدم برداشت. در آغاز، ساختمانی را اجاره کرد که محل نگه داری کودکان بی سرپرست بود. در نخستین قدم طلّابی را که از نجف اشرف تبعید شده بودند، گرد آورد و سپس پذیرای دانشجویان جدید گشت. بعد از آن مکانی را در رأس العین بعلبک اجاره کرد. سپس موفق شد مدرسه یکی از احزاب محلی را که مرحوم شیخ حبیب آل ابراهیم بنا کرده بود، به این امر اختصاص دهد. او توانست با درایت و پایداری، بزرگان بعلبک را در نبرد آزادسازی مدرسه و مسجد مجاورش، حامی خویش کند و در این زمینه پیروز شود. همان مکانی که پس از یورش اشغال گران صهیونیست در تابستان سال 1982م به پایگاه مهمی برای فعالیتهای اسلامی حزبالله تبدیل شد و بعد از آن به ساختمانهای جدیدی که بدان اشاره کردیم، منتقل گردید. | آن روحانی مجاهد با کمترین امکانات مادی در این راه قدم برداشت. در آغاز، ساختمانی را اجاره کرد که محل نگه داری کودکان بی سرپرست بود. در نخستین قدم طلّابی را که از نجف اشرف تبعید شده بودند، گرد آورد و سپس پذیرای دانشجویان جدید گشت. بعد از آن مکانی را در رأس العین بعلبک اجاره کرد. سپس موفق شد مدرسه یکی از احزاب محلی را که مرحوم شیخ حبیب آل ابراهیم بنا کرده بود، به این امر اختصاص دهد. او توانست با درایت و پایداری، بزرگان بعلبک را در نبرد آزادسازی مدرسه و مسجد مجاورش، حامی خویش کند و در این زمینه پیروز شود. همان مکانی که پس از یورش اشغال گران صهیونیست در تابستان سال 1982م به پایگاه مهمی برای فعالیتهای اسلامی حزبالله تبدیل شد و بعد از آن به ساختمانهای جدیدی که بدان اشاره کردیم، منتقل گردید. | ||
یکی از همکاران سیدعباس درباره برپایی این مرکز مهم علمی و فرهنگی میگوید: | یکی از همکاران سیدعباس درباره برپایی این مرکز مهم علمی و فرهنگی میگوید: | ||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
4. ایجاد تحرک و نشاط اجتماعی ـ سیاسی در میان مسلمانان، خاصه شیعیان، در برابر تهدیدهای دشمنان و حفظ هویت دینی. | 4. ایجاد تحرک و نشاط اجتماعی ـ سیاسی در میان مسلمانان، خاصه شیعیان، در برابر تهدیدهای دشمنان و حفظ هویت دینی. | ||
==جویباری از علم و ایمان== | == جویباری از علم و ایمان == | ||
سید شهید از حوزه امام منتظر عج الله تعالی فرجه الشریف سر برآورد و تلاش مداوم خود را از دره بقاع آغاز کرد. در مدتی کوتاه حرکت تبلیغی گستردهای را از این پایگاه سامان داد که امواجش تمام روستاها و آبادیهای منطقه بعلبک ـ هرمل را دربرگرفت. حتی روستاهایی بسیار دورافتاده در شوره زارهای هرمل و دیگر مناطق در عکّار، در شمال لبنان، که هیچ مبلّغی به آنجاها قدم نگذاشته بود و مردمانش پیش از ورود وی با فردی روحانی روبه رو نشده بودند، مشمول این برنامه فرهنگی ـ ترویجی قرار گرفتند. سید شهید همراه طلابی جوان و پرنشاط در ماه رمضان و محرّم، نخستین کسانی بودند که به این نقاط محروم میرفتند. | سید شهید از حوزه امام منتظر عج الله تعالی فرجه الشریف سر برآورد و تلاش مداوم خود را از دره بقاع آغاز کرد. در مدتی کوتاه حرکت تبلیغی گستردهای را از این پایگاه سامان داد که امواجش تمام روستاها و آبادیهای منطقه بعلبک ـ هرمل را دربرگرفت. حتی روستاهایی بسیار دورافتاده در شوره زارهای هرمل و دیگر مناطق در عکّار، در شمال لبنان، که هیچ مبلّغی به آنجاها قدم نگذاشته بود و مردمانش پیش از ورود وی با فردی روحانی روبه رو نشده بودند، مشمول این برنامه فرهنگی ـ ترویجی قرار گرفتند. سید شهید همراه طلابی جوان و پرنشاط در ماه رمضان و محرّم، نخستین کسانی بودند که به این نقاط محروم میرفتند. | ||
خط ۷۸: | خط ۷۸: | ||
سید شهید همگام با فعالیتهای فرهنگی، ارشادی و جهادی، به نگارش و تألیف روی آورد که مهمترین اثرش علماء ثغور الاسلام فی لبنان نام دارد که در سال 2000 میلادی در انتشارات دارالمرتضی چاپ شده است. | سید شهید همگام با فعالیتهای فرهنگی، ارشادی و جهادی، به نگارش و تألیف روی آورد که مهمترین اثرش علماء ثغور الاسلام فی لبنان نام دارد که در سال 2000 میلادی در انتشارات دارالمرتضی چاپ شده است. | ||
==همسری شایسته== | == همسری شایسته == | ||
سیدعباس در همان ایامی که در مدرسه شهر صور مشغول تحصیل بود، با امّ یاسر، بانویی مؤمن و برخاسته از خاندان سیادت، علم و تقوا ازدواج کرد. این زن از همان روزهای نخست آموزشها و برنامههای تربیتی سیدعباس را فراگرفت و سید تلاوت قرآن، احکام شرعی، [[نهج البلاغه]] و برخی مبحثهای منطق و دیگر دروس را به وی یاد داد. امّ یاسر بنابر علاقه شخصی، مطالعه کتابها و بهرهمندی از معارف و مکارم شوهر شجاعش، بدون اتلاف وقت ضمن اینکه به خودسازی و تقویت بنیانهای علمی مشغول بود، هنگام اقامت در نجف اشرف شرایطی را فراهم ساخت تا سیدعباس به دور از نگرانیها و برخی مشکلات، به درس خواندن ادامه دهد و محضر پرفیض استادان برجسته حوزه این شهر را غنیمت شمارد.1 | سیدعباس در همان ایامی که در مدرسه شهر صور مشغول تحصیل بود، با امّ یاسر، بانویی مؤمن و برخاسته از خاندان سیادت، علم و تقوا ازدواج کرد. این زن از همان روزهای نخست آموزشها و برنامههای تربیتی سیدعباس را فراگرفت و سید تلاوت قرآن، احکام شرعی، [[نهج البلاغه]] و برخی مبحثهای منطق و دیگر دروس را به وی یاد داد. امّ یاسر بنابر علاقه شخصی، مطالعه کتابها و بهرهمندی از معارف و مکارم شوهر شجاعش، بدون اتلاف وقت ضمن اینکه به خودسازی و تقویت بنیانهای علمی مشغول بود، هنگام اقامت در نجف اشرف شرایطی را فراهم ساخت تا سیدعباس به دور از نگرانیها و برخی مشکلات، به درس خواندن ادامه دهد و محضر پرفیض استادان برجسته حوزه این شهر را غنیمت شمارد.1 | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
سیره این بانو به گونهای بود که آشنایان و خویشاوندان، او را زنی اهل ایمان و پارسایی میدانستند و او را همیشه تسلیم اوامر الهی میدیدند. بانویی که برای رفع ناگواریها و غمهای افراد و برآوردن حاجتها، فداکارانه دوشادوش شوهرش گامهای استواری برمیداشت. آن دو هیچ گاه به رفاه شخصی فکر نکردند، ولی برای کمک به دیگران و اطعام کودکان خانوادههای شهدا و مبارزان همواره مصمم بودند و تحمل این همه مشقت برای کسب رضای حق و استشمام رایحه بهشت بود. تقدیر الهی چنان صورت گرفت که سیدعباس و همسرش و نیز کودکش با هم به شهادت برسند و هم نشین عرشیان و قدسیان شوند. | سیره این بانو به گونهای بود که آشنایان و خویشاوندان، او را زنی اهل ایمان و پارسایی میدانستند و او را همیشه تسلیم اوامر الهی میدیدند. بانویی که برای رفع ناگواریها و غمهای افراد و برآوردن حاجتها، فداکارانه دوشادوش شوهرش گامهای استواری برمیداشت. آن دو هیچ گاه به رفاه شخصی فکر نکردند، ولی برای کمک به دیگران و اطعام کودکان خانوادههای شهدا و مبارزان همواره مصمم بودند و تحمل این همه مشقت برای کسب رضای حق و استشمام رایحه بهشت بود. تقدیر الهی چنان صورت گرفت که سیدعباس و همسرش و نیز کودکش با هم به شهادت برسند و هم نشین عرشیان و قدسیان شوند. | ||
==شاگردی دانشور و شجاع== | == شاگردی دانشور و شجاع == | ||
در حوزه امام منتظر که سیدعباس مدیریت آن را عهده دار بود، از ابتدا شانزده طلبه مشغول تحصیل بودند که برخی از آنان عبارتند از: سید حسن نصرالله، شهید شیخ علی کریم، شیخ حسن یاسین و شیخ محمد خاتون. در میان این افراد سید حسن نصرالله برجستگی ویژهای دارد. وی در سال 1379 هـ.ق برابر با 1339 شمسی در روستای بازوریه در جنوب لبنان به دنیا آمد. شانزده ساله بود که راهی نجف اشرف شد. در بدو ورود، سراغ طلاب لبنانی را گرفت و برخی او را به سیدعباس موسوی که نزد شهید صدر درس میخواند، راهنمایی کردند. سید حسن در ملاقات با شهید موسوی تصور کرد وی طلبهای عراقی است؛ زیرا سیمایی گندمگون داشت. سیدعباس در حالی که به گرمی از مهمان خویش پذیرایی میکرد، خطاب به او گفت: «نگران نباش، من هم طلبهای از روستای نبی شیث در دره بقاع لبنان هستم.» این دیدار سرآغاز روابط دوستانه و صمیمانه سید حسن نصرالله و سیدعباس موسوی بود. در حقیقت، سید شهید نه یک دوست و برادر بزرگتر، بلکه استاد و رفیق راه او نیز شد. | در حوزه امام منتظر که سیدعباس مدیریت آن را عهده دار بود، از ابتدا شانزده طلبه مشغول تحصیل بودند که برخی از آنان عبارتند از: سید حسن نصرالله، شهید شیخ علی کریم، شیخ حسن یاسین و شیخ محمد خاتون. در میان این افراد سید حسن نصرالله برجستگی ویژهای دارد. وی در سال 1379 هـ. ق برابر با 1339 شمسی در روستای بازوریه در جنوب لبنان به دنیا آمد. شانزده ساله بود که راهی نجف اشرف شد. در بدو ورود، سراغ طلاب لبنانی را گرفت و برخی او را به سیدعباس موسوی که نزد شهید صدر درس میخواند، راهنمایی کردند. سید حسن در ملاقات با شهید موسوی تصور کرد وی طلبهای عراقی است؛ زیرا سیمایی گندمگون داشت. سیدعباس در حالی که به گرمی از مهمان خویش پذیرایی میکرد، خطاب به او گفت: «نگران نباش، من هم طلبهای از روستای نبی شیث در دره بقاع لبنان هستم.» این دیدار سرآغاز روابط دوستانه و صمیمانه سید حسن نصرالله و سیدعباس موسوی بود. در حقیقت، سید شهید نه یک دوست و برادر بزرگتر، بلکه استاد و رفیق راه او نیز شد. | ||
سید محمد غروی از سوی امام موسی صدر در مساجد شهر صور به تدریس اشتغال داشت. او که از نزدیکان و دوستان صمیمی شهید سید محمدباقر صدر بود، وقتی شوق سید حسن نوجوان را برای عزیمت به نجف و تحصیل علوم دینی دید، در نامهای خطاب به شهید صدر او را به ایشان معرفی کرد. سید حسن این نامه را به سیدعباس داد تا او به استادش بدهد. سید محمدباقر صدر وقتی از مضمون نامه آگاهی یافت، به سیدعباس توصیه کرد نیازهای سید حسن را تأمین کند و مسئولیت آموزش و تعلیم او را بر عهده گیرد. شهید صدر هنگام دریافت نامه غروی، وضعیت مالی سید حسن را جویا شد. چون او پاسخ منفی داد، شهید صدر از سیدعباس موسوی خواست ضمن رسیدگی به مهمان خود، پول، اتاق، مدرسه، لباس، کتاب و حقوق ماهیانهای را برایش تدارک ببیند و بر تعلیم و تربیت وی نظارت کند. | سید محمد غروی از سوی امام موسی صدر در مساجد شهر صور به تدریس اشتغال داشت. او که از نزدیکان و دوستان صمیمی شهید سید محمدباقر صدر بود، وقتی شوق سید حسن نوجوان را برای عزیمت به نجف و تحصیل علوم دینی دید، در نامهای خطاب به شهید صدر او را به ایشان معرفی کرد. سید حسن این نامه را به سیدعباس داد تا او به استادش بدهد. سید محمدباقر صدر وقتی از مضمون نامه آگاهی یافت، به سیدعباس توصیه کرد نیازهای سید حسن را تأمین کند و مسئولیت آموزش و تعلیم او را بر عهده گیرد. شهید صدر هنگام دریافت نامه غروی، وضعیت مالی سید حسن را جویا شد. چون او پاسخ منفی داد، شهید صدر از سیدعباس موسوی خواست ضمن رسیدگی به مهمان خود، پول، اتاق، مدرسه، لباس، کتاب و حقوق ماهیانهای را برایش تدارک ببیند و بر تعلیم و تربیت وی نظارت کند. | ||
شهید موسوی بعد از دریافت رهنمودهای شهید صدر، در حق دوست جدیدش سید حسن نصرالله از هیچ اموری کوتاهی نکرد. در یکی از خوابگاههای حوزه علمیه، نزدیک خانه مسکونی خود، برایش اتاقی تهیه کرد؛ زیرا سیدعباس متأهل بود و طلابی که تشکیل خانواده داده بودند، بر خلاف طلبههای مجرد، در خانههای شخصی و مستقل زندگی میکردند. در اتاق خوابگاهها، دو یا سه طلبه زندگی میکردند و از مراجع بزرگ تقلید در حوزه آن روز، مانند آیات عظام امام خمینی رحمه الله، شهید صدر، حکیم و شاهرودی شهریه ماهانه میگرفتند. | شهید موسوی بعد از دریافت رهنمودهای شهید صدر، در حق دوست جدیدش سید حسن نصرالله از هیچ اموری کوتاهی نکرد. در یکی از خوابگاههای حوزه علمیه، نزدیک خانه مسکونی خود، برایش اتاقی تهیه کرد؛ زیرا سیدعباس متأهل بود و طلابی که تشکیل خانواده داده بودند، بر خلاف طلبههای مجرد، در خانههای شخصی و مستقل زندگی میکردند. در اتاق خوابگاهها، دو یا سه طلبه زندگی میکردند و از مراجع بزرگ تقلید در حوزه آن روز، مانند آیات عظام امام خمینی رحمه الله، شهید صدر، حکیم و شاهرودی شهریه ماهانه میگرفتند. | ||
سیدعباس موسوی که چندین سال قبل از سید حسن به نجف آمده بود، در این مدت مرحله سطح و خارج فقه و اصول را با موفقیت پشت سر گذاشت و این مراحل را برای طلاب جدید که سید حسن نصرالله یکی از آنان بود، تدریس میکرد. | سیدعباس موسوی که چندین سال قبل از سید حسن به نجف آمده بود، در این مدت مرحله سطح و خارج فقه و اصول را با موفقیت پشت سر گذاشت و این مراحل را برای طلاب جدید که سید حسن نصرالله یکی از آنان بود، تدریس میکرد. | ||
موسوی در تدریس، استادی قاطع و جدی بود. شاگردانش با شیوه تدریسش موفق شدند مرحله پنج ساله تحصیلات مقدماتی را در دو سال به پایان برسانند. شاگردان خود را از تعطیلات ماه مبارک رمضان، سفر حج و تعطیلات آخر هفته محروم میکرد و درس میخواندند. سید حسن در سال 1978م / 1357 شمسی / 1398 هـ.ق مقدمات حوزه را با موفقیت تمام کرد. او که رابطهای صمیمی با سیدعباس برقرار کرده بود، هرگز نمی خواست چنین مربی دل سوزی را از دست بدهد. در این سال فشار حزب بعث عراق بر طلاب حوزه علمیه نجف اشرف شدت یافت و بسیاری از آنان به اجبار اخراج شدند. رژیم دیکتاتوری حاکم بر عراق نیز از وجود طلاب لبنانی در عراق به شدت احساس هراس کرد و برخی از آنان را به همکاری با سازمانهای امنیتی سوریه متهم کرد. | موسوی در تدریس، استادی قاطع و جدی بود. شاگردانش با شیوه تدریسش موفق شدند مرحله پنج ساله تحصیلات مقدماتی را در دو سال به پایان برسانند. شاگردان خود را از تعطیلات ماه مبارک رمضان، سفر حج و تعطیلات آخر هفته محروم میکرد و درس میخواندند. سید حسن در سال 1978م / 1357 شمسی / 1398 هـ. ق مقدمات حوزه را با موفقیت تمام کرد. او که رابطهای صمیمی با سیدعباس برقرار کرده بود، هرگز نمی خواست چنین مربی دل سوزی را از دست بدهد. در این سال فشار حزب بعث عراق بر طلاب حوزه علمیه نجف اشرف شدت یافت و بسیاری از آنان به اجبار اخراج شدند. رژیم دیکتاتوری حاکم بر عراق نیز از وجود طلاب لبنانی در عراق به شدت احساس هراس کرد و برخی از آنان را به همکاری با سازمانهای امنیتی سوریه متهم کرد. | ||
در آن سال مأموران صدام به حوزه نجف و خانه مسکونی سیدعباس موسوی هجوم بردند. عباس در لبنان بود، ولی افراد خانواده اش در منزل بودند و شاگردانش به او خبر دادند که مأموران عراقی در تعقیب و جست وجوی او هستند و از او خواستند به نجف نرود. پس از چند روز طلاب لبنانی دستگیر و از عراق خارج شدند. آن روز سید حسن در بیرون حوزه بود که با شنیدن این خبر، مخفیانه از مرز خارج شد و به لبنان بازگشت. | در آن سال مأموران صدام به حوزه نجف و خانه مسکونی سیدعباس موسوی هجوم بردند. عباس در لبنان بود، ولی افراد خانواده اش در منزل بودند و شاگردانش به او خبر دادند که مأموران عراقی در تعقیب و جست وجوی او هستند و از او خواستند به نجف نرود. پس از چند روز طلاب لبنانی دستگیر و از عراق خارج شدند. آن روز سید حسن در بیرون حوزه بود که با شنیدن این خبر، مخفیانه از مرز خارج شد و به لبنان بازگشت. | ||
او قبل از هر چیز علاقه داشت تحصیلاتش را ادامه دهد. پس از مدتی سیدعباس با همکاری عدهای از علمای لبنان حوزهای را در شهر بعلبک تأسیس کرد که همچنان فعال است. سید حسن در این حوزه، هم در سطوح بالاتر درس میخواند و هم به طلاب جدید درس میداد و در عین حال فعالیت سیاسی در جنبش امل را دنبال میکرد. در پی برخی اختلافات، سید حسن نصرالله به همراه تعداد بسیاری از نیروهای درجه اول جنبش امل مثل سیدعباس موسوی، سید حسین موسوی (ابوهشام)، شیخ صبحی طفیلی و سید ابراهیم الامین از این جنبش کناره گیری کردند و هستههای اولیه حزبالله را به وجود آوردند. | او قبل از هر چیز علاقه داشت تحصیلاتش را ادامه دهد. پس از مدتی سیدعباس با همکاری عدهای از علمای لبنان حوزهای را در شهر بعلبک تأسیس کرد که همچنان فعال است. سید حسن در این حوزه، هم در سطوح بالاتر درس میخواند و هم به طلاب جدید درس میداد و در عین حال فعالیت سیاسی در جنبش امل را دنبال میکرد. در پی برخی اختلافات، سید حسن نصرالله به همراه تعداد بسیاری از نیروهای درجه اول جنبش امل مثل سیدعباس موسوی، سید حسین موسوی (ابوهشام)، شیخ صبحی طفیلی و سید ابراهیم الامین از این جنبش کناره گیری کردند و هستههای اولیه حزبالله را به وجود آوردند. | ||
با شروع مقاومت اسلامی، سید حسن در این تشکل صاحب جایگاه مهمی شد و در کنار مبارزات سیاسی، تحصیلات خویش را در حوزه علمیه بعلبک ادامه داد. به دلیل تعهدی که وی نسبت به حزب داشت و بیشتر وقت خود را صرف پویایی، گسترش و انسجام آن میکرد، تحصیلات خویش را متوقف ساخت. در سال 1368 شمسی برای پیگیری تحصیلات علوم دینی عازم حوزه علمیه قم شد تا دانش اندوزی در علوم عقلی و نقلی را ادامه دهد، ولی به دنبال برخی آشفتگیها در جنوب لبنان و حساس شدن وظایف حزبالله، به اصرار سیدعباس موسوی به بیروت بازگشت. با شهادت سیدعباس موسوی، به اتفاق آرای اعضای شورای مرکزی حزب، سید حسن که 32 سال داشت، به دبیر کلی حزب انتخاب شد. مقاومت اسلامی در دوران مسئولیت او، صحنههای درخشانی از شجاعت، پایداری و فداکاری را در راه حفظ استقلال لبنان و جلوگیری از تجاوزهای رژیم صهیونیستی بر جای گذاشت. | با شروع مقاومت اسلامی، سید حسن در این تشکل صاحب جایگاه مهمی شد و در کنار مبارزات سیاسی، تحصیلات خویش را در حوزه علمیه بعلبک ادامه داد. به دلیل تعهدی که وی نسبت به حزب داشت و بیشتر وقت خود را صرف پویایی، گسترش و انسجام آن میکرد، تحصیلات خویش را متوقف ساخت. در سال 1368 شمسی برای پیگیری تحصیلات علوم دینی عازم حوزه علمیه قم شد تا دانش اندوزی در علوم عقلی و نقلی را ادامه دهد، ولی به دنبال برخی آشفتگیها در جنوب لبنان و حساس شدن وظایف حزبالله، به اصرار سیدعباس موسوی به بیروت بازگشت. با شهادت سیدعباس موسوی، به اتفاق آرای اعضای شورای مرکزی حزب، سید حسن که 32 سال داشت، به دبیر کلی حزب انتخاب شد. مقاومت اسلامی در دوران مسئولیت او، صحنههای درخشانی از شجاعت، پایداری و فداکاری را در راه حفظ استقلال لبنان و جلوگیری از تجاوزهای رژیم صهیونیستی بر جای گذاشت. | ||
==ارتباط با امام موسی صدر== | == ارتباط با امام موسی صدر == | ||
امام موسی صدر بنا بر توصیه علامه سید عبدالحسین شرف الدین در سال 1959م / 1338 شمسی از قم به لبنان مهاجرت کرد. چنین شخصیتی با داشتن نبوغ و سابقه علمی و توان فکری، در حالی به این کشور مهاجرت میکند که ظلمها، جنایتها، فقر و فلاکت مادی و فرهنگی بر لبنان سایهای شوم و ذلت بار افکنده است. او با دیدن این ناگواریها، به شدت غمگین میشود. بی درنگ پس از ورود به لبنان، به منطقه جبل عامل در جنوب لبنان میرود و در شهر صور، بزرگترین شهر جنوب این سرزمین اقامت میگزیند و امامت مسجدی را میپذیرد. وی در عرض چند سال برای رفع محرومیت از جبل عامل چندین مرکز علمی، فرهنگی، آموزشی و حرفهای تأسیس میکند. | امام موسی صدر بنا بر توصیه علامه سید عبدالحسین شرف الدین در سال 1959م / 1338 شمسی از قم به لبنان مهاجرت کرد. چنین شخصیتی با داشتن نبوغ و سابقه علمی و توان فکری، در حالی به این کشور مهاجرت میکند که ظلمها، جنایتها، فقر و فلاکت مادی و فرهنگی بر لبنان سایهای شوم و ذلت بار افکنده است. او با دیدن این ناگواریها، به شدت غمگین میشود. بی درنگ پس از ورود به لبنان، به منطقه جبل عامل در جنوب لبنان میرود و در شهر صور، بزرگترین شهر جنوب این سرزمین اقامت میگزیند و امامت مسجدی را میپذیرد. وی در عرض چند سال برای رفع محرومیت از جبل عامل چندین مرکز علمی، فرهنگی، آموزشی و حرفهای تأسیس میکند. | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۱۰: | ||
سیدعباس نیروهای تحت تربیت و آموزش خود را به نقاط دوردست لبنان میفرستاد تا اندیشههای سیاسی و فرهنگی سید موسی صدر را برای اهالی آن نواحی و جوانان تشریح نمایند. این افراد در مورد خطرات روزافزون صهیونیسم برای جهان اسلام و نقشههای آینده آنان برای تهاجم به لبنان و تجزیه و ایجاد تفرقه در این کشور، هشدارهایی میدادند و درباره ضرورت مقابله با این غاصبان و جانیان، رهنمودهای فراوانی میکردند. البته شهید موسوی با حرکت المحرومین ارتباط آشکار نداشت و میکوشید کاملاً سرّی مسئولیتهایی را در این تشکل پیگیر باشد. سیدعباس، امام صدر را استاد، مرشد، حامی و پدر معنوی خود میدانست و در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و مبارزاتی از او الگو میگرفت و بر این باور بود که امام موسی صدر برنامههایی پیش گرفته که صهیونیسم جهانی را دچار هراس کرده است و سبب ربوده شدن آن بزرگوار را همین برنامهها میدانست. | سیدعباس نیروهای تحت تربیت و آموزش خود را به نقاط دوردست لبنان میفرستاد تا اندیشههای سیاسی و فرهنگی سید موسی صدر را برای اهالی آن نواحی و جوانان تشریح نمایند. این افراد در مورد خطرات روزافزون صهیونیسم برای جهان اسلام و نقشههای آینده آنان برای تهاجم به لبنان و تجزیه و ایجاد تفرقه در این کشور، هشدارهایی میدادند و درباره ضرورت مقابله با این غاصبان و جانیان، رهنمودهای فراوانی میکردند. البته شهید موسوی با حرکت المحرومین ارتباط آشکار نداشت و میکوشید کاملاً سرّی مسئولیتهایی را در این تشکل پیگیر باشد. سیدعباس، امام صدر را استاد، مرشد، حامی و پدر معنوی خود میدانست و در فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و مبارزاتی از او الگو میگرفت و بر این باور بود که امام موسی صدر برنامههایی پیش گرفته که صهیونیسم جهانی را دچار هراس کرده است و سبب ربوده شدن آن بزرگوار را همین برنامهها میدانست. | ||
==حامی راستین قدس و فلسطین== | == حامی راستین قدس و فلسطین == | ||
آزادسازی فلسطین از دست غاصبان صهیونیست، عالیترین هدف برای سید در دوران کودکی بود. او از نوجوانی با موضوع قدس زیست و چشمانش را با شکست سه کشور عربی از اسرائیل در جنگ 1967 م. / 1386 هـ.ق گشود و این واقعه به شدت او را غمگین کرد. سیدعباس برای تحقق بخشیدن به آرمان پاک خود، تا زمان شهادت که در راه قدس شریف و در حوالی فلسطین اشغالی به وقوع پیوست، همچنان در خیزش و خروش بود و از فعالیت باز نایستاد. | آزادسازی فلسطین از دست غاصبان صهیونیست، عالیترین هدف برای سید در دوران کودکی بود. او از نوجوانی با موضوع قدس زیست و چشمانش را با شکست سه کشور عربی از اسرائیل در جنگ 1967 م. / 1386 هـ. ق گشود و این واقعه به شدت او را غمگین کرد. سیدعباس برای تحقق بخشیدن به آرمان پاک خود، تا زمان شهادت که در راه قدس شریف و در حوالی فلسطین اشغالی به وقوع پیوست، همچنان در خیزش و خروش بود و از فعالیت باز نایستاد. | ||
گروههای انقلابی و اسلامی فلسطین او را ستوده و او را به نام شهید قدس میشناسند و بارها گفتهاند سیدعباس میگفت فلسطین در قلبش بود. او نیز در قلب فلسطینیها جای داشت. شهید دکتر فتحی شقاقی، دبیر کل سابق حرکت جهاد اسلامی، گفت: سیدعباس یک قهرمان نادر در دورهای استثنایی است. او هموارهاندوه فلسطین، حزن قیام، کودکان و فقرا، غم وحدت، جهاد و تلاش را بر دوش داشت، او را بیش از پیش، فلسطینی یافتم. | گروههای انقلابی و اسلامی فلسطین او را ستوده و او را به نام شهید قدس میشناسند و بارها گفتهاند سیدعباس میگفت فلسطین در قلبش بود. او نیز در قلب فلسطینیها جای داشت. شهید دکتر فتحی شقاقی، دبیر کل سابق حرکت جهاد اسلامی، گفت: سیدعباس یک قهرمان نادر در دورهای استثنایی است. او هموارهاندوه فلسطین، حزن قیام، کودکان و فقرا، غم وحدت، جهاد و تلاش را بر دوش داشت، او را بیش از پیش، فلسطینی یافتم. | ||
روزی که متجاوزان صهیونیست در سال 1982م. / 1361 شمسی لبنان را محل تاخت و تاز قرار دادند، در حالی که تمام نیروها از شهامت بیان سخن حق و موضع گیری استوار و اصولی باز ماندند، او بر فراز منبرها در مساجد و حسینیهها خطر غده سرطانی اسرائیل را در منطقه به گوشها رسانید و به برانگیختن روح ایمانی در دل جوانان مجاهد و پیوستن آنان به صفوف جهاد بر ضد دشمن صهیونیستی مبادرت ورزید. نوک پیکان جهادش را علیه این دشمن خطرناک جهان اسلام نشانه رفت. | روزی که متجاوزان صهیونیست در سال 1982م. / 1361 شمسی لبنان را محل تاخت و تاز قرار دادند، در حالی که تمام نیروها از شهامت بیان سخن حق و موضع گیری استوار و اصولی باز ماندند، او بر فراز منبرها در مساجد و حسینیهها خطر غده سرطانی اسرائیل را در منطقه به گوشها رسانید و به برانگیختن روح ایمانی در دل جوانان مجاهد و پیوستن آنان به صفوف جهاد بر ضد دشمن صهیونیستی مبادرت ورزید. نوک پیکان جهادش را علیه این دشمن خطرناک جهان اسلام نشانه رفت. | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
بعد از این دلاوریهای افتخارآفرین، قیام ملت فلسطین به پیشرفتهای فراوانی دست یافت و حرکت انتفاضه تا رژیم غاصب نفوذ کرد. قیامی که همگام با مقاومت اسلامی، هر روز ریشه دارتر و گسترده ترمیشود و امید و اعتماد جهان اسلام را به خود جلب کرده است. | بعد از این دلاوریهای افتخارآفرین، قیام ملت فلسطین به پیشرفتهای فراوانی دست یافت و حرکت انتفاضه تا رژیم غاصب نفوذ کرد. قیامی که همگام با مقاومت اسلامی، هر روز ریشه دارتر و گسترده ترمیشود و امید و اعتماد جهان اسلام را به خود جلب کرده است. | ||
==مطیع امام خمینی رحمه الله، شیفته انقلاب اسلامی== | == مطیع امام خمینی رحمه الله، شیفته انقلاب اسلامی == | ||
سیدعباس در مدت اقامت در نجف، که حدود نه سال طول کشید، همواره درباره مسائل سیاسی و اجتماعی ملاقاتهایی با امام خمینی رحمه الله داشت. بر اثر این آشناییها و پیوندها، از پرتوهای پرفروغ آن رهبر فرزانه بهرهمند شد و آن را در خط مشی خویش و انسجام و رهبری مجاهدان و نیروهای مقاومت به کار گرفت. | سیدعباس در مدت اقامت در نجف، که حدود نه سال طول کشید، همواره درباره مسائل سیاسی و اجتماعی ملاقاتهایی با امام خمینی رحمه الله داشت. بر اثر این آشناییها و پیوندها، از پرتوهای پرفروغ آن رهبر فرزانه بهرهمند شد و آن را در خط مشی خویش و انسجام و رهبری مجاهدان و نیروهای مقاومت به کار گرفت. | ||
خط ۱۴۷: | خط ۱۴۷: | ||
مقاومت اسلامی لبنان ثمره اندیشه، افکار، روحیات و نفس گرم امام بود و موفق شد برای امت اسلام کرامت و عزت به ارمغان آورد و سرزمینهای اشغال شده را آزاد کند. سیدعباس و یارانش با تکیه بر راه امام و با ایمان به اینکه جهاد و مبارزه کوتاهترین راه برای رسیدن به پیروزی امت و شهادت نزدیکترین راه وصول مجاهدان مؤمن به لقای پروردگار است، در مسیر فداکاری و جان فشانی گام برداشتند. | مقاومت اسلامی لبنان ثمره اندیشه، افکار، روحیات و نفس گرم امام بود و موفق شد برای امت اسلام کرامت و عزت به ارمغان آورد و سرزمینهای اشغال شده را آزاد کند. سیدعباس و یارانش با تکیه بر راه امام و با ایمان به اینکه جهاد و مبارزه کوتاهترین راه برای رسیدن به پیروزی امت و شهادت نزدیکترین راه وصول مجاهدان مؤمن به لقای پروردگار است، در مسیر فداکاری و جان فشانی گام برداشتند. | ||
==شهید موسوی و شکل گیری حزبالله== | == شهید موسوی و شکل گیری حزبالله == | ||
با آغاز حرکت امام موسی صدر، تعداد زیادی از جوانان که عضو احزاب گوناگون بودند به حرکت المحرومین و جنبش امل پیوستند، ولی با از دست دادن دو رهبر اصلی این جنبش یعنی امام موسی صدر و شهید دکتر مصطفی چمران، جنبش امل توانایی حفظ وحدت و یکپارچگی نیروهایش را از دست داد. | با آغاز حرکت امام موسی صدر، تعداد زیادی از جوانان که عضو احزاب گوناگون بودند به حرکت المحرومین و جنبش امل پیوستند، ولی با از دست دادن دو رهبر اصلی این جنبش یعنی امام موسی صدر و شهید دکتر مصطفی چمران، جنبش امل توانایی حفظ وحدت و یکپارچگی نیروهایش را از دست داد. | ||
خط ۱۶۸: | خط ۱۶۸: | ||
تخلیه اراضی اشغالی جنوب لبنان از نیروهای مسلح صهیونیستی که یک شکست بزرگ سیاسی بود و افسانه شکستناپذیری رژیم غاصب را با ملل اعلام کرد، جز با دست توانای سلحشوران حزبالله و حمایت شیعیان لبنان ممکن نبود. | تخلیه اراضی اشغالی جنوب لبنان از نیروهای مسلح صهیونیستی که یک شکست بزرگ سیاسی بود و افسانه شکستناپذیری رژیم غاصب را با ملل اعلام کرد، جز با دست توانای سلحشوران حزبالله و حمایت شیعیان لبنان ممکن نبود. | ||
==همدردی با مسلمانان جهان== | == همدردی با مسلمانان جهان == | ||
سیدعباس در همان دوران زندگی در نجف، برای چارهاندیشی برخی مشکلات کشورهای اسلامی به پا خاست و انجمن هفتگی تشکیل داد که در آن با بعضی از برادرانش اجتماع میکرد. آنان طی جلسههایی منظم و هدفدار، اوضاع سیاسی ـ اجتماعی و مسائل فرهنگی و ارتباطی امت مسلمان از جنوب آفریقا تا شرق آسیا را مطالعه و بررسی میکردند. | سیدعباس در همان دوران زندگی در نجف، برای چارهاندیشی برخی مشکلات کشورهای اسلامی به پا خاست و انجمن هفتگی تشکیل داد که در آن با بعضی از برادرانش اجتماع میکرد. آنان طی جلسههایی منظم و هدفدار، اوضاع سیاسی ـ اجتماعی و مسائل فرهنگی و ارتباطی امت مسلمان از جنوب آفریقا تا شرق آسیا را مطالعه و بررسی میکردند. | ||
خط ۱۷۸: | خط ۱۷۸: | ||
تنها یک هفته پیش از شهادتش، در مرکز حزبالله، یکی از سرشناسترین علمای آفریقا را به حضور پذیرفت و بین این دو نفر مذاکرات مفصل و جامعی در مورد تنگناهای مسلمانان قاره آفریقا رد و بدل شد و سید شهید وی را به برانگیختن عوامل پنهان و نیروهای خفته در امت و شکوفا ساختن تواناییهای آنان در راه درمان دردها و اصلاح امور فراخواند و شیخ آفریقا را با این گفته وداع گفت که راه اسلام با سختی و مشقت همراه شده و نباید توقع داشت که انسان در مسیر فارغ البال زندگی کند. | تنها یک هفته پیش از شهادتش، در مرکز حزبالله، یکی از سرشناسترین علمای آفریقا را به حضور پذیرفت و بین این دو نفر مذاکرات مفصل و جامعی در مورد تنگناهای مسلمانان قاره آفریقا رد و بدل شد و سید شهید وی را به برانگیختن عوامل پنهان و نیروهای خفته در امت و شکوفا ساختن تواناییهای آنان در راه درمان دردها و اصلاح امور فراخواند و شیخ آفریقا را با این گفته وداع گفت که راه اسلام با سختی و مشقت همراه شده و نباید توقع داشت که انسان در مسیر فارغ البال زندگی کند. | ||
==سید سلحشوران== | == سید سلحشوران == | ||
سیدعباس که دل را متوجه خدا کرده بود، خود را به پایگاه استواری پیوند زد که شدیدترین توفانها هم آن را به تلاطم وانمیداشت. این قدرت روحی و معنوی، وی را به انسانی شجاع، مقاوم، قاطع و پایدار تبدیل کرد. انس با فرهنگ عاشورا و حماسه حسینی و تأثیرپذیری از صلابت علوی، سیدعباس را در مسیر فداکاری و جانبازی مصمم ترمیکرد و در این راه خالصانهترین تلاشها را به کار گرفت تا آنکه خداوند متعال وی را مشمول فضل خویش ساخت و او را در زمره شهدا قرار داد. | سیدعباس که دل را متوجه خدا کرده بود، خود را به پایگاه استواری پیوند زد که شدیدترین توفانها هم آن را به تلاطم وانمیداشت. این قدرت روحی و معنوی، وی را به انسانی شجاع، مقاوم، قاطع و پایدار تبدیل کرد. انس با فرهنگ عاشورا و حماسه حسینی و تأثیرپذیری از صلابت علوی، سیدعباس را در مسیر فداکاری و جانبازی مصمم ترمیکرد و در این راه خالصانهترین تلاشها را به کار گرفت تا آنکه خداوند متعال وی را مشمول فضل خویش ساخت و او را در زمره شهدا قرار داد. | ||
خط ۱۹۰: | خط ۱۹۰: | ||
سیدعباس و جهاد و دفاع همزاد بودند، هرگاه نام مجاهدان به میان میآمد، او از زمره پیشتازان بود که بدون هیچ تأمل و تشویشی با دشمنان صهیونیست به مبارزه برمی خاست. هرگاه مدافعان دلاور در طلب شهادت از یکدیگر سبقت میجستند، او را در صفوف خود میدیدند، عزم و همتشان را جزم میکرد، معنویتشان را بالا میبرد و در رسیدن به لقاءالله از آنان پیشی میگرفت، به مبارزه پی درپی عادت داشت، به ویژه در سنگرهای مقدّم در رویارویی با اشغالگران در این راه از زمان اشغال، لحظهای از مبارزه دست نکشید. | سیدعباس و جهاد و دفاع همزاد بودند، هرگاه نام مجاهدان به میان میآمد، او از زمره پیشتازان بود که بدون هیچ تأمل و تشویشی با دشمنان صهیونیست به مبارزه برمی خاست. هرگاه مدافعان دلاور در طلب شهادت از یکدیگر سبقت میجستند، او را در صفوف خود میدیدند، عزم و همتشان را جزم میکرد، معنویتشان را بالا میبرد و در رسیدن به لقاءالله از آنان پیشی میگرفت، به مبارزه پی درپی عادت داشت، به ویژه در سنگرهای مقدّم در رویارویی با اشغالگران در این راه از زمان اشغال، لحظهای از مبارزه دست نکشید. | ||
==آخرین سخنرانی، وداع آخر== | == آخرین سخنرانی، وداع آخر == | ||
27 بهمن سال 1370 شمسی / 16 فوریه 1992م. با هشتمین سالگرد شهادت شیخ شهیدان لبنان، روحانی مجاهد، راغب حرب همزمان بود. سیدعباس در حالی که همسرش امّ یاسر و کودک پنج ساله اش حسین را با خود همراه داشت، بنا بر عادت همیشگی صبح زود از خانه بیرون رفت تا با عدهای از نیروهای مقاومت، دوستان و شاگردانش به قصد گرامیداشت یاد شیخ راغب حرب، به سوی شهر جبشیت حرکت کند. | 27 بهمن سال 1370 شمسی / 16 فوریه 1992م. با هشتمین سالگرد شهادت شیخ شهیدان لبنان، روحانی مجاهد، راغب حرب همزمان بود. سیدعباس در حالی که همسرش امّ یاسر و کودک پنج ساله اش حسین را با خود همراه داشت، بنا بر عادت همیشگی صبح زود از خانه بیرون رفت تا با عدهای از نیروهای مقاومت، دوستان و شاگردانش به قصد گرامیداشت یاد شیخ راغب حرب، به سوی شهر جبشیت حرکت کند. | ||
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۹: | ||
آخرین جملههایی که بر زبان آورد، اینها بود: در پایان با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف پیمان میبندیم، همان گونه که با شیخ الشهدا، روح امام عزیزمان امام خمینی رحمه الله، رهبر فرزانه ایران آیتالله سید علی خامنهای و اُسرایمان در فلسطین پیمان میبندیم و نیز با تمام اولیای الهی پیمان میبندیم که در راه مقاومت با اشغال گریهای اسرائیل و اهمال کاریهای دولت وقت لبنان ثابت قدم بمانیم تا کلمةالله هی العلیا گردد و کلمة السفلی للذین کفروا. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. | آخرین جملههایی که بر زبان آورد، اینها بود: در پایان با امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف پیمان میبندیم، همان گونه که با شیخ الشهدا، روح امام عزیزمان امام خمینی رحمه الله، رهبر فرزانه ایران آیتالله سید علی خامنهای و اُسرایمان در فلسطین پیمان میبندیم و نیز با تمام اولیای الهی پیمان میبندیم که در راه مقاومت با اشغال گریهای اسرائیل و اهمال کاریهای دولت وقت لبنان ثابت قدم بمانیم تا کلمةالله هی العلیا گردد و کلمة السفلی للذین کفروا. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته. | ||
==روایت شهادت== | == روایت شهادت == | ||
سیدعباس بعد از این سخنرانی افشاگرانه و تاریخی به کنار مزار شهید شیخ راغب حرب رفت و پس از تجدید میثاق با روح پاک آن شهید، خواندن فاتحه و زیارت اهل قبور، دستش را روی مرقد او گذاشت و به احمد، فرزند شیخ نگریست و خطاب به وی گفت: «وصیتی داری که بخواهی برای پدرت برسانی؟» سپس به دیدار اسیر آزاد شده از زندان صهیونیستها یعنی شیخ عبدالکریم رفت و برای سلامتی او و مادرش دعا کرد. | سیدعباس بعد از این سخنرانی افشاگرانه و تاریخی به کنار مزار شهید شیخ راغب حرب رفت و پس از تجدید میثاق با روح پاک آن شهید، خواندن فاتحه و زیارت اهل قبور، دستش را روی مرقد او گذاشت و به احمد، فرزند شیخ نگریست و خطاب به وی گفت: «وصیتی داری که بخواهی برای پدرت برسانی؟» سپس به دیدار اسیر آزاد شده از زندان صهیونیستها یعنی شیخ عبدالکریم رفت و برای سلامتی او و مادرش دعا کرد. | ||
خط ۲۰۵: | خط ۲۰۵: | ||
بعد سید به طرف بیروت حرکت میکند، همسرش امّ یاسر و فرزندش همراهش بودند؛ چون سید پیش بینی کرده بود همراه اعضای خانواده اش به فیض شهادت خواهد رسید. بعد به منطقهای به نام تفاحنا میرسند که ناگهان بالگردهایی که با دستگاههای هدایت شونده الکترونیکی در حال حرکت بودند، از راه میرسند و ماشین حامل سید را موشک باران میکنند. دو محافظی که سید را همراهی میکردند، به شدت میسوزند، ولی شهید نمیشوند؛ شهید موسوی به آنان گفته بود: کسی از همراهانم کشته نمیشود. | بعد سید به طرف بیروت حرکت میکند، همسرش امّ یاسر و فرزندش همراهش بودند؛ چون سید پیش بینی کرده بود همراه اعضای خانواده اش به فیض شهادت خواهد رسید. بعد به منطقهای به نام تفاحنا میرسند که ناگهان بالگردهایی که با دستگاههای هدایت شونده الکترونیکی در حال حرکت بودند، از راه میرسند و ماشین حامل سید را موشک باران میکنند. دو محافظی که سید را همراهی میکردند، به شدت میسوزند، ولی شهید نمیشوند؛ شهید موسوی به آنان گفته بود: کسی از همراهانم کشته نمیشود. | ||
==گزارش جنایت، از زبان خلبان اسرائیلی== | == گزارش جنایت، از زبان خلبان اسرائیلی == | ||
یکی از چهار خلبانی که مجری جنایت ترور شهید موسوی دبیر کل سابق حزبالله لبنان بود، بعد از شانزده سال در بهمن 1386، واقعه به شهادت رساندن وی را چنین شرح داد: ما قصد داشتیم سیدعباس موسوی را برباییم و این عملیات به دستور مستقیم ایهود باراک، رئیس ستاد ارتش وقت رژیم صهیونیستی، صورت گرفت. ولی چون شکست خوردیم، از فرماندهی دستوری گرفتیم مبنی بر اینکه هرچه سریعتر تمامی اعضای کاروان همراه سیدعباس موسوی هدف حملات موشکی و گلولهباران قرار گیرند. | یکی از چهار خلبانی که مجری جنایت ترور شهید موسوی دبیر کل سابق حزبالله لبنان بود، بعد از شانزده سال در بهمن 1386، واقعه به شهادت رساندن وی را چنین شرح داد: ما قصد داشتیم سیدعباس موسوی را برباییم و این عملیات به دستور مستقیم ایهود باراک، رئیس ستاد ارتش وقت رژیم صهیونیستی، صورت گرفت. ولی چون شکست خوردیم، از فرماندهی دستوری گرفتیم مبنی بر اینکه هرچه سریعتر تمامی اعضای کاروان همراه سیدعباس موسوی هدف حملات موشکی و گلولهباران قرار گیرند. | ||
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
1- برگرفته از کتاب زندگی و مبارزات شهید سیدعباس موسوی «دبیرکل حزبالله لبنان» از غلامرضا گلی زواره | 1- برگرفته از کتاب زندگی و مبارزات شهید سیدعباس موسوی «دبیرکل حزبالله لبنان» از غلامرضا گلی زواره | ||
[[رده: شخصیتها]] | [[رده:شخصیتها]] | ||
[[رده: رهبران مقاومت]] | [[رده:رهبران مقاومت]] | ||
[[رده: شهدای مقاومت]] | [[رده:شهدای مقاومت]] | ||
[[رده: لبنان]] | [[رده:لبنان]] |