شریعت، طریقت، حقیقت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
تمیزکاری
جز (جایگزینی متن - 'آن‌ها' به 'آنها')
جز (تمیزکاری)
خط ۵: خط ۵:
گروهى از عارفان که غالباً از صوفیه هستند مراحل سیروسلوک انسان را به ‌سوى خدا به سه مرحله تقسیم مى‌ کنند:
گروهى از عارفان که غالباً از صوفیه هستند مراحل سیروسلوک انسان را به ‌سوى خدا به سه مرحله تقسیم مى‌ کنند:


==شریعت==
== شریعت ==
نخست، «شریعت» است که احکام دینى را شامل مى‌شود ومسائل مربوط به حلال و حرام و امثال آن است.
نخست، «شریعت» است که احکام دینى را شامل مى‌شود ومسائل مربوط به حلال و حرام و امثال آن است.


==طریقت==
== طریقت ==
در ما وراى شریعت راهى باطنى را به‌سوى کمال جویا مى‌شوند وآن را «سیر و سلوک عرفانى»(طریقت) مى‌نامند.
در ما وراى شریعت راهى باطنى را به‌سوى کمال جویا مى‌شوند وآن را «سیر و سلوک عرفانى»(طریقت) مى‌نامند.


==حقیقت==
== حقیقت ==
پس از [[طریقت]] معتقدند که سالک به «حقیقت» مى ‌رسد خواه این حقیقت به‌معناى فناى فى ‌الله وفراموش کردن همه‌ چیز جز خدا باشد و یا به معناى رسیدن به وحدت وجود به ‌معناى وحدت موجود.
پس از [[طریقت]] معتقدند که سالک به «حقیقت» مى ‌رسد خواه این حقیقت به‌معناى فناى فى ‌الله وفراموش کردن همه‌ چیز جز خدا باشد و یا به معناى رسیدن به وحدت وجود به ‌معناى وحدت موجود.


آنها گاه این سه مرحله را تشبیه به پوست رویین بادام و سپس پوست زیرین و بعد از آن مغز بادام مى‌کنند. شریعت را پوست مى‌دانند و طریقت را پوست دوم و حقیقت را مغز خالص. و گاه شریعت را مانند صدف و حقیقت را مانند گوهرى که در درون صدف است و طریقت را راه وصول به آن مى‌ دانند.
آنها گاه این سه مرحله را تشبیه به پوست رویین بادام و سپس پوست زیرین و بعد از آن مغز بادام مى‌کنند. شریعت را پوست مى‌دانند و طریقت را پوست دوم و حقیقت را مغز خالص. و گاه شریعت را مانند صدف و حقیقت را مانند گوهرى که در درون صدف است و طریقت را راه وصول به آن مى‌ دانند.


==استدلال بر این سه مرحله==
== استدلال بر این سه مرحله ==
گاه طرفداران این تقسیم سه‌ گانه به این حدیث که مرحوم محدث نورى در مستدرک الوسائل از عوالى اللئالى نقل کرده استناد مى ‌جویند که پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) مى ‌فرمایند: «الشَّرِیعَةُ أَقْوَالِى و َالطَّرِیقَةُ أَفْعَالِى وَ الْحَقِیقَةُ أحْوالى...».
گاه طرفداران این تقسیم سه‌ گانه به این حدیث که مرحوم محدث نورى در مستدرک الوسائل از عوالى اللئالى نقل کرده استناد مى ‌جویند که پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) مى ‌فرمایند: «الشَّرِیعَةُ أَقْوَالِى و َالطَّرِیقَةُ أَفْعَالِى وَ الْحَقِیقَةُ أحْوالى...».


خط ۲۲: خط ۲۲:


=راه‌های پیمایش این مراحل=
=راه‌های پیمایش این مراحل=
==بی نیازی به شریعت پس از رسیدن به طریقت==
== بی نیازی به شریعت پس از رسیدن به طریقت ==
نخست راهى است که گروهى از صوفیه به آن عقیده دارند و مى‌ گویند: هنگامى که انسان به حقیقت برسد دیگر تقید به احکام شرع براى او مطرح نیست، تقید به این احکام براى وصول به حقیقت بوده است و پس از وصول به آن احتیاج به ابزار و مقدمه‌اى وجود ندارد.
نخست راهى است که گروهى از صوفیه به آن عقیده دارند و مى‌ گویند: هنگامى که انسان به حقیقت برسد دیگر تقید به احکام شرع براى او مطرح نیست، تقید به این احکام براى وصول به حقیقت بوده است و پس از وصول به آن احتیاج به ابزار و مقدمه‌اى وجود ندارد.


===دلیل ادعای بی نیازی به شریعت===
=== دلیل ادعای بی نیازی به شریعت ===
مرحوم سید مرتضى رازى از علماى قرن پنجم و ششم که از استادان شیخ منتجب الدین بوده است در کتاب خود به نام تبصرة العوام چنین مى‌گوید: «صوفیان مى‌گویند که ما واصلیم به حق و نماز و روزه و زکات و حج و احکام دیگر مقرر شده که سالک بدان مشغول شود و تهذیب اخلاق کند و او را معرفت حاصل گردد یعنى به حق رسد و چون واصل شد تکلیف از وى برخاست و هیچ از شرایع دین بر او واجب نیست هرچه او کند نیکو کند».<ref>تبصرة العوام، مرتضی بن قاسم داعی حسنی رازی، تصحیح: اقبال آشتیانی، عباس، ص 49.</ref>
مرحوم سید مرتضى رازى از علماى قرن پنجم و ششم که از استادان شیخ منتجب الدین بوده است در کتاب خود به نام تبصرة العوام چنین مى‌گوید: «صوفیان مى‌گویند که ما واصلیم به حق و نماز و روزه و زکات و حج و احکام دیگر مقرر شده که سالک بدان مشغول شود و تهذیب اخلاق کند و او را معرفت حاصل گردد یعنى به حق رسد و چون واصل شد تکلیف از وى برخاست و هیچ از شرایع دین بر او واجب نیست هرچه او کند نیکو کند».<ref>تبصرة العوام، مرتضی بن قاسم داعی حسنی رازی، تصحیح: اقبال آشتیانی، عباس، ص 49.</ref>


خط ۳۲: خط ۳۲:
گاه پا را از این فراتر نهاده و به این آیه شریفه متوسل مى‌شوند: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» مى ‌گویند: غرض از عبادت وصول به یقین بوده است، وقتى انسان به یقین برسد دیگر نیازى به عبادت نیست. به همین دلیل گروهى از آنها پشت پا به احکام شرع مى ‌زدند.
گاه پا را از این فراتر نهاده و به این آیه شریفه متوسل مى‌شوند: «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» مى ‌گویند: غرض از عبادت وصول به یقین بوده است، وقتى انسان به یقین برسد دیگر نیازى به عبادت نیست. به همین دلیل گروهى از آنها پشت پا به احکام شرع مى ‌زدند.


===رد نظریه بی نیازی به شریعت===
=== رد نظریه بی نیازی به شریعت ===
====قرآن کریم====
==== قرآن کریم ====
قرآن مجید در سوره مدثر آیات 46 و47 از قول دوزخیان مى‌گوید: «وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ»؛ (ما پیوسته روز رستاخیز را دروغ مى ‌شمردیم تا این‌که یقین [مرگ ما] فرارسید).
قرآن مجید در سوره مدثر آیات 46 و47 از قول دوزخیان مى‌گوید: «وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ»؛ (ما پیوسته روز رستاخیز را دروغ مى ‌شمردیم تا این‌که یقین [مرگ ما] فرارسید).


====روش پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم====
==== روش پیامبر و ائمه صلوات الله علیهم ====
اضافه بر این همه مى ‌دانیم که صاحبان اصلى شریعت یعنى پیغمبر اکرم و امامان معصوم: که از آغاز به مقام یقین رسیده بودند تا پایان عمر به تمام احکام شرع حتى مستحبات و مکروهات مقید بودند و همگان را نیز به آن دعوت مى‌ کردند. پیغمبر(صل الله علیه آله) در آخرین ساعات عمرش دستور داد او را به هر زحمتى که هست مسجد ببرند و نماز جماعت را در حالى که به شدت بیمار بود اقامه کرد. على(‌علیه‌السلام) در محراب عبادت شهید شد و امام حسین(‌علیه‌السلام) روز عاشورا در برابر تیرباران دشمن نماز جماعت به ‌پا داشت. آیا کسى مى ‌تواند بگوید این معصومان بزرگوار به مقام یقین نرسیده بودند و لذا همچنان به عبادت ‌هاى خالصانه خود ادامه مى‌ دادند؟
اضافه بر این همه مى ‌دانیم که صاحبان اصلى شریعت یعنى پیغمبر اکرم و امامان معصوم: که از آغاز به مقام یقین رسیده بودند تا پایان عمر به تمام احکام شرع حتى مستحبات و مکروهات مقید بودند و همگان را نیز به آن دعوت مى‌ کردند. پیغمبر(صل الله علیه آله) در آخرین ساعات عمرش دستور داد او را به هر زحمتى که هست مسجد ببرند و نماز جماعت را در حالى که به شدت بیمار بود اقامه کرد. على(‌علیه‌السلام) در محراب عبادت شهید شد و امام حسین(‌علیه‌السلام) روز عاشورا در برابر تیرباران دشمن نماز جماعت به ‌پا داشت. آیا کسى مى ‌تواند بگوید این معصومان بزرگوار به مقام یقین نرسیده بودند و لذا همچنان به عبادت ‌هاى خالصانه خود ادامه مى‌ دادند؟


====بطلان استدلال به روایت====
==== بطلان استدلال به روایت ====
استناد به روایتی که پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) مى ‌فرمایند: «الشَّرِیعَةُ أَقْوَالِى و َالطَّرِیقَةُ أَفْعَالِى وَ الْحَقِیقَةُ أحْوالى...». باطل است؛ زیرا:  
استناد به روایتی که پیغمبر اکرم(صل الله علیه و آله) مى ‌فرمایند: «الشَّرِیعَةُ أَقْوَالِى و َالطَّرِیقَةُ أَفْعَالِى وَ الْحَقِیقَةُ أحْوالى...». باطل است؛ زیرا:  


این حدیث از نظر سند معتبر نیست و از نظر دلالت، بر خلاف منظور آنها دلالت دارد زیرا افعال پیغمبر(صل الله علیه و آله) به ‌یقین جزء شریعت است واحوال آن حضرت مجموعه اخلاق فضیله‌اى است که برگرفته از کتاب‌الله مى ‌باشد، بنابراین همه به شریعت باز مى ‌گردد.
این حدیث از نظر سند معتبر نیست و از نظر دلالت، بر خلاف منظور آنها دلالت دارد زیرا افعال پیغمبر(صل الله علیه و آله) به ‌یقین جزء شریعت است واحوال آن حضرت مجموعه اخلاق فضیله‌اى است که برگرفته از کتاب‌الله مى ‌باشد، بنابراین همه به شریعت باز مى ‌گردد.


====امام خمینی(ره)====
==== امام خمینی(ره) ====
امام خمینى(قد سره) در این زمینه در کتاب چهل حدیث مى ‌فرماید: «بدان که هیچ راهى در معارف الهیه پیموده نمى‌ شود مگر این‌که انسان از ظاهر شریعت ابتدا کند و تا انسان متأدب به آداب شریعت حقه نشود هیچ ‌یک از اخلاق حسنه از براى او پیدا نمى ‌شود و ممکن نیست که نور معرفت الهى در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت براى او منکشف شود و پس از انکشاف حقیقت و بروز انوار معرفت در قلب نیز باید متأدب به آداب ظاهره باشد و لذا دعوى بعضى باطل است که مى‌ گویند: با ترک ظاهر علم باطن پیدا مى‌ شود یا مى ‌گویند: پس از پیدایش علم باطن به آداب ظاهر احتیاجى نیست. این از جهل گوینده به مقامات عبادت و مدارج انسانیت است».<ref>چهل حدیث، موسوی خمینى، روح الله، ص 8.</ref>
امام خمینى(قد سره) در این زمینه در کتاب چهل حدیث مى ‌فرماید: «بدان که هیچ راهى در معارف الهیه پیموده نمى‌ شود مگر این‌که انسان از ظاهر شریعت ابتدا کند و تا انسان متأدب به آداب شریعت حقه نشود هیچ ‌یک از اخلاق حسنه از براى او پیدا نمى ‌شود و ممکن نیست که نور معرفت الهى در قلب او جلوه کند و علم باطن و اسرار شریعت براى او منکشف شود و پس از انکشاف حقیقت و بروز انوار معرفت در قلب نیز باید متأدب به آداب ظاهره باشد و لذا دعوى بعضى باطل است که مى‌ گویند: با ترک ظاهر علم باطن پیدا مى‌ شود یا مى ‌گویند: پس از پیدایش علم باطن به آداب ظاهر احتیاجى نیست. این از جهل گوینده به مقامات عبادت و مدارج انسانیت است».<ref>چهل حدیث، موسوی خمینى، روح الله، ص 8.</ref>


البته همه صوفیان چنین عقیده‌اى ندارند و بعضى از سران آنها با صراحت پایبندى به شریعت را در تمام مراحل سیر و سلوک لازم و واجب مى ‌شمرند از جمله:
البته همه صوفیان چنین عقیده‌اى ندارند و بعضى از سران آنها با صراحت پایبندى به شریعت را در تمام مراحل سیر و سلوک لازم و واجب مى ‌شمرند از جمله:


====جنید بغدادی====
==== جنید بغدادی ====
از جنید بغدادى نقل شده که مى ‌گوید: همه راه‌ ها به بن‌بست مى ‌رسد مگر راهى که به ‌دنبال رسول خدا(صل الله علیه و آله) باشد پس هر که حافظ قرآن و کاتب حدیث نباشد پیروى از وى در کار نیست چون عمل و مذهب در قید کتاب و سنت است.<ref>این سخن در پاورقى کتاب المنقذ من الضلال، الغزالی، أبوحامد محمد بن محمد بن محمد، تحقیق : محمد محمد جابر، ص 158 آمده است.</ref>
از جنید بغدادى نقل شده که مى ‌گوید: همه راه‌ ها به بن‌بست مى ‌رسد مگر راهى که به ‌دنبال رسول خدا(صل الله علیه و آله) باشد پس هر که حافظ قرآن و کاتب حدیث نباشد پیروى از وى در کار نیست چون عمل و مذهب در قید کتاب و سنت است.<ref>این سخن در پاورقى کتاب المنقذ من الضلال، الغزالی، أبوحامد محمد بن محمد بن محمد، تحقیق: محمد محمد جابر، ص 158 آمده است.</ref>


====قشیری====
==== قشیری ====
و نیز از قشیرى نقل شده که معتقد بود: حتى در حال فنا و رسیدن به مقام حقیقت نیز باید به تکلیف خویش عمل کرد و خداوند عارف سالک را در این موضوع کمک مى‌ کند.<ref>الرسالة القشیریه، عبدالکریم بن هوازن بن عبدالملک القشیری، تحقیق عبدالحلیم محمود، محمود بن الشریف، ص 19.</ref>
و نیز از قشیرى نقل شده که معتقد بود: حتى در حال فنا و رسیدن به مقام حقیقت نیز باید به تکلیف خویش عمل کرد و خداوند عارف سالک را در این موضوع کمک مى‌ کند.<ref>الرسالة القشیریه، عبدالکریم بن هوازن بن عبدالملک القشیری، تحقیق عبدالحلیم محمود، محمود بن الشریف، ص 19.</ref>


====مثنوی مولوی====
==== مثنوی مولوی ====
«این مجلد پنجم از دفترهاى مثنوى و تبیان معنوى در بیان آن که شریعت همچو شمع است و ره مى ‌نماید و بى‌ آن‌که شمع به ‌دست آورى راه رفته نشود و چون در ره آمدى آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدى به مقصود، آن حقیقت است و جهت این گفته‌اند که لو ظهرت الحقائق لبطلت الشرائع همان‌ گونه که مس زر شود و یا خود از اصل، زر بُود (که) او را نه علم کیمیا حاجت است که آن شریعت است و نه خود را در کیمیا مالیدن که آن طریقت است چنان‌که گفته‌اند: «طلب الدلیل بعد الوصول الى المدلول قبیح وترک الدلیل قبل الوصول الى المدلول مذموم». حاصل آن که شریعت همچون کیمیا آموختن است از استاد یا از کتاب، و طریقت، استعمال کردن دارو ها و مس را در کیمیا مالیدن است، و حقیقت زر شدن مس است ... یا شریعت همچون علم طب آموختن است و طریقت پرهیز کردن به ‌موجب طب و دارو ها خوردن و حقیقت، صحت یافتن ابدى و از آن هر دو فارغ شدن».<ref>مثنوى معنوى، بلخی مولوی، جلال‌الدین، دفتر پنجم.</ref>
«این مجلد پنجم از دفترهاى مثنوى و تبیان معنوى در بیان آن که شریعت همچو شمع است و ره مى ‌نماید و بى‌ آن‌که شمع به ‌دست آورى راه رفته نشود و چون در ره آمدى آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدى به مقصود، آن حقیقت است و جهت این گفته‌اند که لو ظهرت الحقائق لبطلت الشرائع همان‌ گونه که مس زر شود و یا خود از اصل، زر بُود (که) او را نه علم کیمیا حاجت است که آن شریعت است و نه خود را در کیمیا مالیدن که آن طریقت است چنان‌که گفته‌اند: «طلب الدلیل بعد الوصول الى المدلول قبیح وترک الدلیل قبل الوصول الى المدلول مذموم». حاصل آن که شریعت همچون کیمیا آموختن است از استاد یا از کتاب، و طریقت، استعمال کردن دارو ها و مس را در کیمیا مالیدن است، و حقیقت زر شدن مس است ... یا شریعت همچون علم طب آموختن است و طریقت پرهیز کردن به ‌موجب طب و دارو ها خوردن و حقیقت، صحت یافتن ابدى و از آن هر دو فارغ شدن».<ref>مثنوى معنوى، بلخی مولوی، جلال‌الدین، دفتر پنجم.</ref>


==لزوم همراهی شریعت با طریقت==
== لزوم همراهی شریعت با طریقت ==
گروه دیگرى هستند که معتقدند شریعت در تمام مسیر باید همراه باشد و هرگز نمى‌ توان از شریعت جدا شد ولى در دل این شریعت حقایقى نهفته شده است که مى‌ توان آن را طریقت نامید و در واقع روح احکام و تشریعات دینى است و هنگامى که سالک این روح را درک کند به ‌تدریج به حقیقت واصل مى‌شود. بسیارى از عارفان متشرع اخیر همین راه را پیموده‌اند و این مسیر چیزى نیست که برخلاف تعلیمات اسلام باشد.
گروه دیگرى هستند که معتقدند شریعت در تمام مسیر باید همراه باشد و هرگز نمى‌ توان از شریعت جدا شد ولى در دل این شریعت حقایقى نهفته شده است که مى‌ توان آن را طریقت نامید و در واقع روح احکام و تشریعات دینى است و هنگامى که سالک این روح را درک کند به ‌تدریج به حقیقت واصل مى‌شود. بسیارى از عارفان متشرع اخیر همین راه را پیموده‌اند و این مسیر چیزى نیست که برخلاف تعلیمات اسلام باشد.


به تعبیر دیگر، جوهره دین که همان اخلاق و صفات برجسته انسانى است با انجام فرائض و مستحبات و پرهیز از معاصى و مکروهات در انسان رشد مى‌ کند و او را به مسیر کمال مى ‌برد بنابراین تقسیم سه‌ گانه مزبور در واقع درهم ادغام مى ‌شود.
به تعبیر دیگر، جوهره دین که همان اخلاق و صفات برجسته انسانى است با انجام فرائض و مستحبات و پرهیز از معاصى و مکروهات در انسان رشد مى‌ کند و او را به مسیر کمال مى ‌برد بنابراین تقسیم سه‌ گانه مزبور در واقع درهم ادغام مى ‌شود.


به‌عنوان مثال مى ‌توان نماز را مطرح کرد که هم معراج مؤمن است، هم [[امر به معروف و نهی از منکر|ناهى از فحشا و منکر]] و هم سبب ذکرالله: «الصلاة معراج المؤمن»<ref>سفینة البحار، محدث قمی، عباس، ج 2، 268.</ref>، «اِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ و َالْمُنْکَرِ»<ref>قرآن کریم، سوره، عنکبوت، آیه 45 .</ref> و«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرى».<ref>قرآن کریم، سوره، طه، آیه 14 .</ref> روشن است که اگر نماز با تمام آداب انجام شود، از جمله حضور قلب کامل، تمام این آثار را در بردارد.
به‌عنوان مثال مى ‌توان نماز را مطرح کرد که هم معراج مؤمن است، هم [[امر به معروف و نهی از منکر|ناهى از فحشا و منکر]] و هم سبب ذکرالله: «الصلاة معراج المؤمن»<ref>سفینة البحار، محدث قمی، عباس، ج 2، 268.</ref>، «اِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ و َالْمُنْکَرِ»<ref>قرآن کریم، سوره، عنکبوت، آیه 45.</ref> و«وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرى».<ref>قرآن کریم، سوره، طه، آیه 14.</ref> روشن است که اگر نماز با تمام آداب انجام شود، از جمله حضور قلب کامل، تمام این آثار را در بردارد.


جمعى از بزرگان کتاب‌هایى درباره آداب الصلاة و اسرارالصلاة نوشته‌اند که اولى ظاهر شریعت است و دومى باطن شریعت که مى ‌توان نام آن را طریقت نهاد و نتیجه همه رسیدن به قرب پروردگار و معرفت اسماء و صفات اوست که حقیقت نامیده مى‌ شود.
جمعى از بزرگان کتاب‌هایى درباره آداب الصلاة و اسرارالصلاة نوشته‌اند که اولى ظاهر شریعت است و دومى باطن شریعت که مى ‌توان نام آن را طریقت نهاد و نتیجه همه رسیدن به قرب پروردگار و معرفت اسماء و صفات اوست که حقیقت نامیده مى‌ شود.
خط ۹۲: خط ۹۲:
9. مثنوى معنوى‌، بلخی مولوی، جلال‌الدین، انتشارات امیر کبیر‌، تهران‌، 1361 شمسی.
9. مثنوى معنوى‌، بلخی مولوی، جلال‌الدین، انتشارات امیر کبیر‌، تهران‌، 1361 شمسی.


10. المنقذ من الضلال، الغزالی، أبوحامد محمد بن محمد بن محمد، تحقیق : محمد محمد جابر، المکتبة الثقافیة، بیروت.
10. المنقذ من الضلال، الغزالی، أبوحامد محمد بن محمد بن محمد، تحقیق: محمد محمد جابر، المکتبة الثقافیة، بیروت.


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده: تصوف]]
[[رده:تصوف]]
۴٬۹۳۳

ویرایش