مباهله: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۵ دسامبر ۲۰۲۲
جز
تمیزکاری
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (تمیزکاری)
خط ۳: خط ۳:
== معنای لغوی و اصطلاحی مباهله ==
== معنای لغوی و اصطلاحی مباهله ==
مُباهَلَه واژه‌ای عربی است و معنای آن رها کردن و قیدوبندی را از چیزی برداشتن است. یکی از معانی آن به حال خود گذاشتن حیوان مادّه و نبستن پستان اوست تا بدین وسیله نوزادش بتواند به راحتی شیر بنوشد. در زبان عربی به این حیوان مادّه «باهل» گفته می‌شود.
مُباهَلَه واژه‌ای عربی است و معنای آن رها کردن و قیدوبندی را از چیزی برداشتن است. یکی از معانی آن به حال خود گذاشتن حیوان مادّه و نبستن پستان اوست تا بدین وسیله نوزادش بتواند به راحتی شیر بنوشد. در زبان عربی به این حیوان مادّه «باهل» گفته می‌شود.
<ref>ر.ک: راغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 149 (مادّه بهل)، دارالقلم، دمشق، چاپ اول، 1412ق؛ الزمخشری، جار الله، اساس البلاغه، ص 32، تحقیق: عبدالرحیم محمود، دارالمعرفه، بیروت، بی تا.</ref> همچنین این کلمه به معنای لعنت کردن نیز آمده است.<ref>ر.ک: احمد بن محمد القیومی، المصباح المنیر، ج 1، ص 64، مؤسسه دارالهجره، قم، چاپ اول، 1405ق؛ الزمخشری، اساس البلاغه، ص 32.</ref> امّا این واژه در اصطلاح به معنای نفرین کردن دو نفر یا دو گروه به یکدیگر است؛ به گونه‌ای که افرادی که با هم درباره یک مسئله مهم دینی، مذهبی و... با یکدیگر گفت‌وگو و اختلاف دارند، در یکجا جمع شوند و به درگاه الهی تضرع کنند و از خداوند بخواهند که فرد دروغ‌گو یا ظالم را رسوا سازد و یا بر او عذابی نازل فرماید.
<ref>ر. ک: راغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص 149 (مادّه بهل)، دارالقلم، دمشق، چاپ اول، 1412ق؛ الزمخشری، جار الله، اساس البلاغه، ص 32، تحقیق: عبدالرحیم محمود، دارالمعرفه، بیروت، بی تا.</ref> همچنین این کلمه به معنای لعنت کردن نیز آمده است.<ref>ر. ک: احمد بن محمد القیومی، المصباح المنیر، ج 1، ص 64، مؤسسه دارالهجره، قم، چاپ اول، 1405ق؛ الزمخشری، اساس البلاغه، ص 32.</ref> امّا این واژه در اصطلاح به معنای نفرین کردن دو نفر یا دو گروه به یکدیگر است؛ به گونه‌ای که افرادی که با هم درباره یک مسئله مهم دینی، مذهبی و... با یکدیگر گفت‌وگو و اختلاف دارند، در یکجا جمع شوند و به درگاه الهی تضرع کنند و از خداوند بخواهند که فرد دروغ‌گو یا ظالم را رسوا سازد و یا بر او عذابی نازل فرماید.
== مباهله در قرآن کریم ==
== مباهله در قرآن کریم ==
آیه ۶۱ سوره [[آل عمران]] به این جریان اشاره دارد:
آیه ۶۱ سوره [[آل عمران]] به این جریان اشاره دارد:
خط ۱۶: خط ۱۶:
</ref>
</ref>


== واقعه مباهله==  
== واقعه مباهله ==  
واقعه مباهله در ۲۴ ذی‌الحجه سال نهم هجری روی داد و طی آن، [[پیامبر اسلام(ص)]] پس از [[مناظره]] با [[مسیحیان]] نجران و [[ایمان]] نیاوردن آنان، پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند.
واقعه مباهله در ۲۴ ذی‌الحجه سال نهم هجری روی داد و طی آن، [[پیامبر اسلام(ص)]] پس از [[مناظره]] با [[مسیحیان]] نجران و [[ایمان]] نیاوردن آنان، پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند.
با این حال مسیحیان نجران در روز موعود از این کار خودداری کردند.
با این حال مسیحیان نجران در روز موعود از این کار خودداری کردند.
مباهله پیامبر(ص) نه تنها نشانگر حقانیت اصل دعوت پیامبر(ص) است، بلکه بر فضیلت همراهان او ([[حضرت علی]]، [[فاطمه]] و [[حسنین]] ) در این ماجرا دلالت می‌کند. بر اساس آیه مباهله، [[امام علی]](ع) به منزلۀ نَفْس و جان پیامبر است.
مباهله پیامبر(ص) نه تنها نشانگر حقانیت اصل دعوت پیامبر(ص) است، بلکه بر فضیلت همراهان او ([[حضرت علی]]، [[فاطمه]] و [[حسنین]]) در این ماجرا دلالت می‌کند. بر اساس آیه مباهله، [[امام علی]](ع) به منزلۀ نَفْس و جان پیامبر است.
=== ماجرای کامل مباهله که بین پیامبر(ص) و مسیحیان ===  
=== ماجرای کامل مباهله که بین پیامبر(ص) و مسیحیان ===  
==== هیئت نمایندگی «نجران» در مدینه ====
==== هیئت نمایندگی «نجران» در مدینه ====
بخش با صفای «نجران»، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، این نقطه تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود که به عللی از بت‌پرستی دست کشیده، و به آیین مسیحیت گرویده بودند.<ref>[ یاقوت حموی در معجم البلدان ج ۵ / ۲۶۷ ـ ۲۶۶ علل گرایش آنان را به آیین مسیح بیان کرده است.]</ref>
بخش با صفای «نجران»، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام، این نقطه تنها منطقه مسیحی نشین حجاز بود که به عللی از بت‌پرستی دست کشیده، و به آیین مسیحیت گرویده بودند.<ref>[یاقوت حموی در معجم البلدان ج ۵ / ۲۶۷ ـ ۲۶۶ علل گرایش آنان را به آیین مسیح بیان کرده است.]</ref>


پیامبر اسلام به موازات مکاتبه با سران دول و مراکز مذهبی جهان، نامه‌ای به اسقف نجران،«ابوحارثه» نوشت و طیّ آن نامه، ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت نمود. اینک مضمون نامه آن حضرت:
پیامبر اسلام به موازات مکاتبه با سران دول و مراکز مذهبی جهان، نامه‌ای به اسقف نجران، «ابوحارثه» نوشت و طیّ آن نامه، ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت نمود. اینک مضمون نامه آن حضرت:


«به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. (این نامه‌ای است) از محمّد پیامبر خدا به اسقف نجران: خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می‌کنم، و شماها را از پرستش «بندگان» به پرستش «خدا» دعوت می‌کنم. شما را دعوت می‌کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آیید، و اگر دعوت مرا نپذیرفتید (لااقل) باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید (که در برابر این مبلغ جزیی از جان و مال شما دفاع می‌کند) و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می‌شود.<ref>[ بحار الانوار، ج ۲۱ / ۲۸۵]</ref>و برخی از مصادر تاریخی شیعه اضافه می‌کند که آن حضرت آیه مربوط به اهل کتاب را :قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم می‌باشد <ref>ـ سوره آل عمران / ۶۴</ref>، که در آن همگی به پرستش خدای یگانه دعوت شده‌اند نیز نوشت. <ref>[ بحار ج ۲۱ / ۲۸۷.]</ref>
«به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب. (این نامه‌ای است) از محمّد پیامبر خدا به اسقف نجران: خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش می‌کنم، و شماها را از پرستش «بندگان» به پرستش «خدا» دعوت می‌کنم. شما را دعوت می‌کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند وارد آیید، و اگر دعوت مرا نپذیرفتید (لااقل) باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید (که در برابر این مبلغ جزیی از جان و مال شما دفاع می‌کند) و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می‌شود.<ref>[بحار الانوار، ج ۲۱ / ۲۸۵]</ref>و برخی از مصادر تاریخی شیعه اضافه می‌کند که آن حضرت آیه مربوط به اهل کتاب را :قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمه سواء بیننا و بینکم می‌باشد <ref>ـ سوره آل عمران / ۶۴</ref>، که در آن همگی به پرستش خدای یگانه دعوت شده‌اند نیز نوشت. <ref>[بحار ج ۲۱ / ۲۸۷.]</ref>


نمایندگان پیامبر وارد نجران شده، نامه پیامبر را به اسقف نجران دادند. وی نامه را با دقت هر چه تمامتر خواند. و برای تصمیم، شورایی مرکب از شخصیت‌های بارز مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد. یکی از افراد طرف مشورت، «شرحبیل» بود که به عقل و درایت و کاردانی معروفیت کامل داشت. وی در پاسخ «اسقف»، چنین اظهار نمود: اطلاعات من در مسائل مذهبی بسیار ناچیز است. بنابر این، من حق ابراز نظر ندارم و اگر در غیر این موضوع با من وارد شور می‌شدید؛ می‌توانستم راه‌حل‌هایی در اختیار شما بگذارم.
نمایندگان پیامبر وارد نجران شده، نامه پیامبر را به اسقف نجران دادند. وی نامه را با دقت هر چه تمامتر خواند. و برای تصمیم، شورایی مرکب از شخصیت‌های بارز مذهبی و غیر مذهبی تشکیل داد. یکی از افراد طرف مشورت، «شرحبیل» بود که به عقل و درایت و کاردانی معروفیت کامل داشت. وی در پاسخ «اسقف»، چنین اظهار نمود: اطلاعات من در مسائل مذهبی بسیار ناچیز است. بنابر این، من حق ابراز نظر ندارم و اگر در غیر این موضوع با من وارد شور می‌شدید؛ می‌توانستم راه‌حل‌هایی در اختیار شما بگذارم.
خط ۳۹: خط ۳۹:
۲ ـ «عبدالمسیح»، رئیس هیئت نمایندگی که به عقل و تدبیر و کاردانی معروفیت داشت.
۲ ـ «عبدالمسیح»، رئیس هیئت نمایندگی که به عقل و تدبیر و کاردانی معروفیت داشت.


۳ ـ «اَیهَم» که فردی کهنسال و یکی از شخصیت‌های محترم ملت نجران به شمار می‌رفت.<ref>[ تاریخ یعقوبی، ج ۲ / ۶۶]</ref>
۳ ـ «اَیهَم» که فردی کهنسال و یکی از شخصیت‌های محترم ملت نجران به شمار می‌رفت.<ref>[تاریخ یعقوبی، ج ۲ / ۶۶]</ref>


هیئت نمایندگی، طرف عصر در حالی که لباس‌های تجملی ابریشمی بر تن و انگشترهای طلا بر دست و صلیب‌ها بر گردن داشتند، وارد مسجد شده به پیامبر سلام کردند. ولی وضع زننده و نامناسب آنها آن هم در مسجد، پیامبر را سخت ناراحت نمود. آنان احساس کردند که پیامبر از آنان ناراحت شده است، اما علت ناراحتی را ندانستند. فوراً با عثمان بن عفان و عبدالرحمان بن عوف، که سابقه آشنایی با آنان داشتند تماس گرفتند و جریان را به آنها گفتند. آنها اظهار داشتند که حل این گره به دست علی بن ابی طالب است. وقتی به امیرمؤمنان مراجعه کردند، علی ـ علیه السّلام ـ در پاسخ آنها چنین گفت: شما باید لباس‌های خود را تغییر دهید و با وضع ساده، بدون زر و زیور به حضور حضرت بیایید. در این صورت مورد احترام و تکریم قرار خواهید گرفت.
هیئت نمایندگی، طرف عصر در حالی که لباس‌های تجملی ابریشمی بر تن و انگشترهای طلا بر دست و صلیب‌ها بر گردن داشتند، وارد مسجد شده به پیامبر سلام کردند. ولی وضع زننده و نامناسب آنها آن هم در مسجد، پیامبر را سخت ناراحت نمود. آنان احساس کردند که پیامبر از آنان ناراحت شده است، اما علت ناراحتی را ندانستند. فوراً با عثمان بن عفان و عبدالرحمان بن عوف، که سابقه آشنایی با آنان داشتند تماس گرفتند و جریان را به آنها گفتند. آنها اظهار داشتند که حل این گره به دست علی بن ابی طالب است. وقتی به امیرمؤمنان مراجعه کردند، علی ـ علیه السّلام ـ در پاسخ آنها چنین گفت: شما باید لباس‌های خود را تغییر دهید و با وضع ساده، بدون زر و زیور به حضور حضرت بیایید. در این صورت مورد احترام و تکریم قرار خواهید گرفت.
نمایندگان نجران با لباس ساده بدون انگشتر طلا به محضر پیامبر شرفیاب شده سلام کردند. پیامبر با احترام خاص پاسخ سلام آنان را داد و برخی از هدایایی را که برای وی آورده بودند؛ پذیرفت.<br>نمایندگان پیش از آنکه وارد مذاکره شوند، اظهار کردند که وقت نماز آنان رسیده است. پیامبر اجازه داد که نمازهای خود را در مسجد مدینه در حالی که رو به مشرق ایستاده بودند بخوانند.<ref>[ سیره حلبی، ج ۳ / ۲۳۹]</ref>
نمایندگان نجران با لباس ساده بدون انگشتر طلا به محضر پیامبر شرفیاب شده سلام کردند. پیامبر با احترام خاص پاسخ سلام آنان را داد و برخی از هدایایی را که برای وی آورده بودند؛ پذیرفت.<br>نمایندگان پیش از آنکه وارد مذاکره شوند، اظهار کردند که وقت نماز آنان رسیده است. پیامبر اجازه داد که نمازهای خود را در مسجد مدینه در حالی که رو به مشرق ایستاده بودند بخوانند.<ref>[سیره حلبی، ج ۳ / ۲۳۹]</ref>
==== مذاکره نمایندگان نجران ====
==== مذاکره نمایندگان نجران ====
گروهی از سیره‌نویسان و محدثان و مورخان اسلامی، متن مذاکره نمایندگان نجران را با پیامبر نقل کرده‌اند، ولی مرحوم سید بن طاوس، خصوصیات مذاکره و سرگذشت مباهله را دقیقتر و جامعتر و مبسوطتر از دیگران نقل کرده است. وی تمام خصوصیات مباهله را از آغاز تا پایان از کتاب مباهله «محمد بن مطلب شیبانی» و کتاب عمل ذی الحجه «حسن بن اسماعیل» نقل کرده است. گوشه‌ای از مذاکرات آنان را که «حلبی» در سیره خود آورده است، در اینجا منعکس می‌نماییم.<ref>[ سیره حلبی، ج ۳ / ۲۳۹]</ref> کسانی که می‌خواهند به تمام خصوصیات این واقعه تاریخی واقف شوند، به کتاب «اقبال» مرحوم ابن طاوس مراجعه نمایند <ref>[ صفحه ۴۹۶ ـ ۵۱۳.]</ref>. ولی نقل تمام جزئیات این واقعه بزرگ تاریخی ـ که متأسفانه برخی از سیره نویسان حتی در اشاره به آن کوتاهی نموده‌اند ـ از حوصله این کتاب خارج است.  
گروهی از سیره‌نویسان و محدثان و مورخان اسلامی، متن مذاکره نمایندگان نجران را با پیامبر نقل کرده‌اند، ولی مرحوم سید بن طاوس، خصوصیات مذاکره و سرگذشت مباهله را دقیقتر و جامعتر و مبسوطتر از دیگران نقل کرده است. وی تمام خصوصیات مباهله را از آغاز تا پایان از کتاب مباهله «محمد بن مطلب شیبانی» و کتاب عمل ذی الحجه «حسن بن اسماعیل» نقل کرده است. گوشه‌ای از مذاکرات آنان را که «حلبی» در سیره خود آورده است، در اینجا منعکس می‌نماییم.<ref>[سیره حلبی، ج ۳ / ۲۳۹]</ref> کسانی که می‌خواهند به تمام خصوصیات این واقعه تاریخی واقف شوند، به کتاب «اقبال» مرحوم ابن طاوس مراجعه نمایند <ref>[صفحه ۴۹۶ ـ ۵۱۳.]</ref>. ولی نقل تمام جزئیات این واقعه بزرگ تاریخی ـ که متأسفانه برخی از سیره نویسان حتی در اشاره به آن کوتاهی نموده‌اند ـ از حوصله این کتاب خارج است.  
پیامبر: من شما را به آیین توحید و پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می‌کنم. سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان خواند.<br>نمایندگان نجران: اگر منظور از اسلام، ایمان به خدای یگانه جهان است، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احکام وی عمل می‌نماییم.<br>پیامبر: اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما حاکی است که به اسلام واقعی نگرویده‌اید. چگونه می‌گویید که خدای یگانه را پرستش می‌کنید، در صورتی که شماها «صلیب» را می‌پرستید و از خوردن گوشت خوک پرهیز نمی‌کنید و برای خدا فرزند معتقدید؟
پیامبر: من شما را به آیین توحید و پرستش خدای یگانه و تسلیم در برابر اوامر او دعوت می‌کنم. سپس آیاتی چند از قرآن برای آنان خواند.<br>نمایندگان نجران: اگر منظور از اسلام، ایمان به خدای یگانه جهان است، ما قبلاً به او ایمان آورده و به احکام وی عمل می‌نماییم.<br>پیامبر: اسلام علائمی دارد و برخی از اعمال شما حاکی است که به اسلام واقعی نگرویده‌اید. چگونه می‌گویید که خدای یگانه را پرستش می‌کنید، در صورتی که شماها «صلیب» را می‌پرستید و از خوردن گوشت خوک پرهیز نمی‌کنید و برای خدا فرزند معتقدید؟
نمایندگان نجران: ما او را خدا می‌دانیم، زیرا او مردگان را زنده کرد و بیماران را شفا بخشید و از گِل پرنده‌ای ساخت و آن را به پرواز درآورد و تمام این اعمال، حاکی است که او خدا است!<br>پیامبر: نه! او بنده خدا و مخلوق او است که او را در رحم مریم قرار داد و این قدرت و توانایی را خدا به او داده بود.<br>یک نفر از نمایندگان: آری او فرزند خداست زیرا مادر او مریم، بدون اینکه با کسی ازدواج کند، او را به دنیا آورد. پس ناچار باید پدر او همان، خدای جهان باشد.<br>در این موقع فرشته وحی نازل گردید و به پیامبر گفت که به آنان بگوید: وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بی پایان خود، بدون اینکه دارای پدری و مادری باشد از خاک آفرید.[ منظور آیه ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون (<ref>سوره آل عمران / ۵۹ )</ref> است و اگر نداشتن پدر گواه بر این باشد که او فرزند خدا است، پس حضرت آدم برای این منصب شایسته‌تر است، زیرا او نه پدر داشت و نه مادر!<br>نمایندگان نجران: گفتگوهای شما ما را قانع نمی‌کند. راه این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله کنیم و بر دروغگو نفرین بفرستیم و از خداوند بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند.<ref>[ بحار ج ۲۱ / ۳۲، ولی از آیه مربوط به مباهله و از سیره حلبی استفاده می شود که موضوع مباهله را خود پیامبر پیشنهاد کرد. همچنانکه جمله «تعالو ا ندع ابنائنا» از آن حکایت می کند.]</ref><br>در این موقع پیک وحی نازل گردید و آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور ساخت تا با کسانی که با او به مجادله و محاجه بر‌می‌خیزند و زیر بار حق نمی‌روند؛ به مباهله برخیزد و طرفین از خداوند بخواهند که افراد دروغگو را از رحمت خود دور سازد. اینک آیه مباهله:
نمایندگان نجران: ما او را خدا می‌دانیم، زیرا او مردگان را زنده کرد و بیماران را شفا بخشید و از گِل پرنده‌ای ساخت و آن را به پرواز درآورد و تمام این اعمال، حاکی است که او خدا است!<br>پیامبر: نه! او بنده خدا و مخلوق او است که او را در رحم مریم قرار داد و این قدرت و توانایی را خدا به او داده بود.<br>یک نفر از نمایندگان: آری او فرزند خداست زیرا مادر او مریم، بدون اینکه با کسی ازدواج کند، او را به دنیا آورد. پس ناچار باید پدر او همان، خدای جهان باشد.<br>در این موقع فرشته وحی نازل گردید و به پیامبر گفت که به آنان بگوید: وضع حضرت عیسی از این نظر مانند حضرت آدم است که او را با قدرت بی پایان خود، بدون اینکه دارای پدری و مادری باشد از خاک آفرید. [منظور آیه ان مثل عیسی عند الله کمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له کن فیکون (<ref>سوره آل عمران / ۵۹)</ref> است و اگر نداشتن پدر گواه بر این باشد که او فرزند خدا است، پس حضرت آدم برای این منصب شایسته‌تر است، زیرا او نه پدر داشت و نه مادر!<br>نمایندگان نجران: گفتگوهای شما ما را قانع نمی‌کند. راه این است که در وقت معینی با یکدیگر مباهله کنیم و بر دروغگو نفرین بفرستیم و از خداوند بخواهیم دروغگو را هلاک و نابود کند.<ref>[بحار ج ۲۱ / ۳۲، ولی از آیه مربوط به مباهله و از سیره حلبی استفاده می شود که موضوع مباهله را خود پیامبر پیشنهاد کرد. همچنانکه جمله «تعالو ا ندع ابنائنا» از آن حکایت می کند.]</ref><br>در این موقع پیک وحی نازل گردید و آیه مباهله را آورد و پیامبر را مأمور ساخت تا با کسانی که با او به مجادله و محاجه بر‌می‌خیزند و زیر بار حق نمی‌روند؛ به مباهله برخیزد و طرفین از خداوند بخواهند که افراد دروغگو را از رحمت خود دور سازد. اینک آیه مباهله:
«فمن حاجّک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین»[ سوره آل عمران / ۶۱] : هر کس پس از روشن شدن جریان با تو مجادله کند، بگو بیایید فرزندان و زنان و نزدیکان خود را گرد آوریم و لابه کنیم و بنالیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.<br>طرفین به فیصله دادن مسأله از طریق مباهله آماده شدند و قرار شد که فردا همگی برای مباهله آماده شوند.
«فمن حاجّک فیه من بعد ما جائک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین»[سوره آل عمران / ۶۱]: هر کس پس از روشن شدن جریان با تو مجادله کند، بگو بیایید فرزندان و زنان و نزدیکان خود را گرد آوریم و لابه کنیم و بنالیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.<br>طرفین به فیصله دادن مسأله از طریق مباهله آماده شدند و قرار شد که فردا همگی برای مباهله آماده شوند.
==== پیامبر به مباهله می‌رود ====
==== پیامبر به مباهله می‌رود ====
سرگذشت مباهله پیامبر اسلام، با هیئت نمایندگی نجران، از حوادث جالب و تکان‌دهنده و شگفت انگیز تاریخ اسلامی می‌باشد. اگر چه برخی از مفسران و سیره نویسان، در نقل جزئیات و تحلیل آن کوتاهی ورزیده‌اند، ولی گروه زیادی مانند زمخشری در کشاف،<ref>[ زمخشری در کشاف ج ۱ / ۲۸۲ و ۲۸۳]</ref> و امام رازی در تفسیر خود،<ref>[ مفاتیح الغیب، ج ۲ / ۴۷۱ و ۴۷۲]</ref> و ابن اثیر در کامل،<ref>[ ابن اثیر در کامل ج ۲ / ۱۱]</ref> در‌این‌باره داد سخن را داده‌اند. اینک ما در اینجا بخشی از گفتار زمخشری را منعکس می‌نماییم:<br>وقت مباهله فرا رسید. قبلاً پیامبر و هیئت نمایندگی «نجران»، توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه‌ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد. پیامبر از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزید که در این حادثه تاریخی شرکت نمایند. این چهار تن، جز علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ و فاطمه دختر پیامبر و حسن و حسین کس دیگر نبود، زیرا در میان تمام مسلمانان نفوسی پاکتر و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن وجود نداشت.
سرگذشت مباهله پیامبر اسلام، با هیئت نمایندگی نجران، از حوادث جالب و تکان‌دهنده و شگفت انگیز تاریخ اسلامی می‌باشد. اگر چه برخی از مفسران و سیره نویسان، در نقل جزئیات و تحلیل آن کوتاهی ورزیده‌اند، ولی گروه زیادی مانند زمخشری در کشاف،<ref>[زمخشری در کشاف ج ۱ / ۲۸۲ و ۲۸۳]</ref> و امام رازی در تفسیر خود،<ref>[مفاتیح الغیب، ج ۲ / ۴۷۱ و ۴۷۲]</ref> و ابن اثیر در کامل،<ref>[ابن اثیر در کامل ج ۲ / ۱۱]</ref> در‌این‌باره داد سخن را داده‌اند. اینک ما در اینجا بخشی از گفتار زمخشری را منعکس می‌نماییم:<br>وقت مباهله فرا رسید. قبلاً پیامبر و هیئت نمایندگی «نجران»، توافق کرده بودند که مراسم مباهله در نقطه‌ای خارج از شهر مدینه، در دامنه صحرا انجام بگیرد. پیامبر از میان مسلمانان و بستگان خود، فقط چهار نفر را برگزید که در این حادثه تاریخی شرکت نمایند. این چهار تن، جز علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ و فاطمه دختر پیامبر و حسن و حسین کس دیگر نبود، زیرا در میان تمام مسلمانان نفوسی پاکتر و ایمانی استوارتر از ایمان این چهار تن وجود نداشت.
پیامبر فاصله منزل و نقطه‌ای را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام بگیرد، با وضع خاصی طی نمود. او در حالی که حضرت حسین را در آغوش داشت و در برخی از روایات وارد شده است: پیامبر دست حسن و حسین را گرفته بود، و علی پیش روی پیامبر و فاطمه پشت سر آن حضرت حرکت می‌کردند <ref>ـ بحار، ج ۲۱ / ۳۳۸]</ref> و دست حضرت حسن را در دست داشت و فاطمه به دنبال آن حضرت و علی بن ابی‌طالب پشت سر وی حرکت می‌کردند؛ گام به میدان مباهله نهاد و پیش از ورود به میدان «مباهله» به همراهان خود گفت: من هر موقع دعا کردم، شما دعای مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.<br>سران هیئت نمایندگی نجران، پیش از آنکه با پیامبر روبرو شوند به یکدیگر می‌گفتند: هرگاه دیدید که «محمد» افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما داد در این صورت وی یک فرد غیر صادق است و اعتمادی به نبوت خود ندارد. ولی اگر با فرزندان و جگرگوشه‌های خود به «مباهله» بیاید و با یک وضع وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادی، رو به درگاه الهی گذارد؛ پیداست که پیامبری راستگو است و به قدری به خود ایمان و اعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودی قرار دهد، بلکه با جرأت هر چه تمامتر، حاضر است عزیزترین و گرامی‌ترین افراد نزد خود را نیز در معرض فنا و نابودی واقع سازد.<br>سران هیئت نمایندگی در این گفتگو بودند، ناگهان قیافه نورانی پیامبر با چهار تن دیگر که سه تن از آنها شاخه‌های شجره وجود او بودند، نمایان گردید. همگی با حالت بهت‌زده و تحیر به چهره یکدیگر نگاه کردند، و از اینکه او جگرگوشه‌های معصوم و بی گناه و یگانه دختر و یادگار خود را به صحنه مباهله آورده است؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دریافتند که پیامبر به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد و گرنه یک فرد مردد، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی‌دهد.<br>اسقف نجران گفت: من چهره‌هایی را می‌بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای بکند، فوراً کنده می‌شود. بنابر این هرگز صحیح نیست ما با این قیافه‌های نورانی و با این افراد بافضیلت مباهله نماییم؛ زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند و همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین یک مسیحی باقی نماند!<br>سید بن طاووس دانشمند بزرگوار شیعه در کتاب «اقبال» نقل می‌کند: در روز مباهله گروه زیادی از انصار و مهاجر به نزدیکی نقطه‌ای که قرار بود مراسم مباهله در آنجا انجام بگیرد آمده بودند. ولی پیامبر از منزل با همان چهار نفر حرکت کرد و در محل مباهله جز این پنج نفر از مسلمانان کس دیگر نبود. پیامبر وارد محل مباهله شد و عبای خود را از دوش برگرفت و بر روی دو درخت بیابانی که نزدیک یکدیگر بودند افکند و با همان هیئت پنج نفری که از منزل خود حرکت کرده بود زیر سایه عبا قرار گرفتند و هیئت نمایندگی نجران را به مباهله دعوت نمود.
پیامبر فاصله منزل و نقطه‌ای را که قرار بود در آنجا مراسم مباهله انجام بگیرد، با وضع خاصی طی نمود. او در حالی که حضرت حسین را در آغوش داشت و در برخی از روایات وارد شده است: پیامبر دست حسن و حسین را گرفته بود، و علی پیش روی پیامبر و فاطمه پشت سر آن حضرت حرکت می‌کردند <ref>ـ بحار، ج ۲۱ / ۳۳۸]</ref> و دست حضرت حسن را در دست داشت و فاطمه به دنبال آن حضرت و علی بن ابی‌طالب پشت سر وی حرکت می‌کردند؛ گام به میدان مباهله نهاد و پیش از ورود به میدان «مباهله» به همراهان خود گفت: من هر موقع دعا کردم، شما دعای مرا با گفتن آمین بدرقه کنید.<br>سران هیئت نمایندگی نجران، پیش از آنکه با پیامبر روبرو شوند به یکدیگر می‌گفتند: هرگاه دیدید که «محمد» افسران و سربازان خود را به میدان مباهله آورد، و شکوه مادی و قدرت ظاهری خود را نشان ما داد در این صورت وی یک فرد غیر صادق است و اعتمادی به نبوت خود ندارد. ولی اگر با فرزندان و جگرگوشه‌های خود به «مباهله» بیاید و با یک وضع وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادی، رو به درگاه الهی گذارد؛ پیداست که پیامبری راستگو است و به قدری به خود ایمان و اعتقاد دارد که نه تنها حاضر است خود را در معرض نابودی قرار دهد، بلکه با جرأت هر چه تمامتر، حاضر است عزیزترین و گرامی‌ترین افراد نزد خود را نیز در معرض فنا و نابودی واقع سازد.<br>سران هیئت نمایندگی در این گفتگو بودند، ناگهان قیافه نورانی پیامبر با چهار تن دیگر که سه تن از آنها شاخه‌های شجره وجود او بودند، نمایان گردید. همگی با حالت بهت‌زده و تحیر به چهره یکدیگر نگاه کردند، و از اینکه او جگرگوشه‌های معصوم و بی گناه و یگانه دختر و یادگار خود را به صحنه مباهله آورده است؛ انگشت تعجب به دندان گرفتند. آنان دریافتند که پیامبر به دعوت و دعای خود اعتقاد راسخ دارد و گرنه یک فرد مردد، عزیزان خود را در معرض بلای آسمانی و عذاب الهی قرار نمی‌دهد.<br>اسقف نجران گفت: من چهره‌هایی را می‌بینم که هر گاه دست به دعا بلند کنند و از درگاه الهی بخواهند که بزرگترین کوهها را از جای بکند، فوراً کنده می‌شود. بنابر این هرگز صحیح نیست ما با این قیافه‌های نورانی و با این افراد بافضیلت مباهله نماییم؛ زیرا بعید نیست که همه ما نابود شویم و ممکن است دامنه عذاب گسترش پیدا کند و همه مسیحیان جهان را بگیرد و در روی زمین یک مسیحی باقی نماند!<br>سید بن طاووس دانشمند بزرگوار شیعه در کتاب «اقبال» نقل می‌کند: در روز مباهله گروه زیادی از انصار و مهاجر به نزدیکی نقطه‌ای که قرار بود مراسم مباهله در آنجا انجام بگیرد آمده بودند. ولی پیامبر از منزل با همان چهار نفر حرکت کرد و در محل مباهله جز این پنج نفر از مسلمانان کس دیگر نبود. پیامبر وارد محل مباهله شد و عبای خود را از دوش برگرفت و بر روی دو درخت بیابانی که نزدیک یکدیگر بودند افکند و با همان هیئت پنج نفری که از منزل خود حرکت کرده بود زیر سایه عبا قرار گرفتند و هیئت نمایندگی نجران را به مباهله دعوت نمود.
==== انصراف هیئت نمایندگی نصرانی از مباهله ====
==== انصراف هیئت نمایندگی نصرانی از مباهله ====
خط ۵۶: خط ۵۶:
==== صورت صلح نامه ====
==== صورت صلح نامه ====
هیئت نمایندگی نجران از پیامبر درخواست کردند که مقدار مالیات سالانه آنان در نامه نوشته شود و در آن نامه امنیت منطقه «نجران» از طرف پیامبر تضمین گردد. امیرمؤمنان به فرمان پیامبر نامه زیر را نوشت:
هیئت نمایندگی نجران از پیامبر درخواست کردند که مقدار مالیات سالانه آنان در نامه نوشته شود و در آن نامه امنیت منطقه «نجران» از طرف پیامبر تضمین گردد. امیرمؤمنان به فرمان پیامبر نامه زیر را نوشت:
به نام خداوند بخشنده مهربان: این نامه‌ای است از محمد رسول خدا به ملت نجران و حومه آن. حُکم و داوری محمد درباره تمام املاک و ثروت ملت نجران این شد که: اهالی «نجران» هر سال دوهزار لباس که قیمت هر یک از چهل درهم تجاوز نکند به حکومت اسلامی بپردازند. آنان می‌توانند نیمی از آن را در ماه صفر و نیم دیگر را در ماه رجب پرداخت کنند و هرگاه از ناحیه «یمن» آتش جنگ شعله‌ور گشت باید ملت نجران به عنوان همکاری با دولت اسلامی، سی زره، سی اسب، سی شتر، به صورت عاریه مضمونه در اختیار ارتش اسلام بگذارند و پذیرایی نمایندگان پیامبر در سرزمین نجران به مدت یک ماه بر عهده آنان است.<br>و هر موقع نماینده‌ای از ناحیه وی به سوی آنان آمد؛ باید از او پذیرایی نمایند و جان و مال و سرزمین‌ها و معابد ملت نجران در امان خدا و رسول او است؛ مشروط بر اینکه از هم اکنون از هر نوع رباخواری خودداری کنند و در غیر این صورت ذمه محمد از آنان بری بوده، تعهدی در برابر آنان نخواهد داشت.<ref>[ فتوح البلدان / ۷۶]</ref>
به نام خداوند بخشنده مهربان: این نامه‌ای است از محمد رسول خدا به ملت نجران و حومه آن. حُکم و داوری محمد درباره تمام املاک و ثروت ملت نجران این شد که: اهالی «نجران» هر سال دوهزار لباس که قیمت هر یک از چهل درهم تجاوز نکند به حکومت اسلامی بپردازند. آنان می‌توانند نیمی از آن را در ماه صفر و نیم دیگر را در ماه رجب پرداخت کنند و هرگاه از ناحیه «یمن» آتش جنگ شعله‌ور گشت باید ملت نجران به عنوان همکاری با دولت اسلامی، سی زره، سی اسب، سی شتر، به صورت عاریه مضمونه در اختیار ارتش اسلام بگذارند و پذیرایی نمایندگان پیامبر در سرزمین نجران به مدت یک ماه بر عهده آنان است.<br>و هر موقع نماینده‌ای از ناحیه وی به سوی آنان آمد؛ باید از او پذیرایی نمایند و جان و مال و سرزمین‌ها و معابد ملت نجران در امان خدا و رسول او است؛ مشروط بر اینکه از هم اکنون از هر نوع رباخواری خودداری کنند و در غیر این صورت ذمه محمد از آنان بری بوده، تعهدی در برابر آنان نخواهد داشت.<ref>[فتوح البلدان / ۷۶]</ref>
<br>این نامه روی پوست سرخی نوشته شد و دو نفر از یاران پیامبر به عنوان گواه زیر آن را امضاء نمودند. سرانجام پیامبر نامه را مهر نمود و به سران هیئت داد. این صلح‌نامه که مفاد آن را به طور اجمال در اینجا منعکس نمودیم، از شدت عدالت و دادگستری رهبری عالیقدر حکایت کرده و می‌رساند که حکومت اسلامی، بسان دولت‌های زورمند جهان نبوده، که از ضعف و بیچارگی طرف سوءاستفاده کند مالیات‌های سنگین را بر طرف تحمیل نماید؛ بلکه در تمام لحظات روح مسالمت و دادگری و اصول انسانی را در نظر گرفته گام از آن فراتر نمی‌نهاد.<br>مباهله یکی از معجزات باقی اسلام است، و هر فرد با ایمانی به پیروی از نخستین پیشوای اسلام می‌تواند در راه اثبات حقیقتی از حقایق اسلام با مخالف خود به مباهله بپردازد، و از خداوند جهان درخواست کند که طرف مخالف را کیفر بدهد و محکوم سازد. در برخی از روایات اسلامی نیز به این موضوع تصریح شده است. <ref>[به کافی ج ۲ کتاب دعا باب مباهله، صفحه ۵۱۳ ـ ۵۱۴ مراجعه فرمایید.] منبع: جعفر سبحانی - فروغ ابدیت، ج۲، ص۴۳۱</ref>
<br>این نامه روی پوست سرخی نوشته شد و دو نفر از یاران پیامبر به عنوان گواه زیر آن را امضاء نمودند. سرانجام پیامبر نامه را مهر نمود و به سران هیئت داد. این صلح‌نامه که مفاد آن را به طور اجمال در اینجا منعکس نمودیم، از شدت عدالت و دادگستری رهبری عالیقدر حکایت کرده و می‌رساند که حکومت اسلامی، بسان دولت‌های زورمند جهان نبوده، که از ضعف و بیچارگی طرف سوءاستفاده کند مالیات‌های سنگین را بر طرف تحمیل نماید؛ بلکه در تمام لحظات روح مسالمت و دادگری و اصول انسانی را در نظر گرفته گام از آن فراتر نمی‌نهاد.<br>مباهله یکی از معجزات باقی اسلام است، و هر فرد با ایمانی به پیروی از نخستین پیشوای اسلام می‌تواند در راه اثبات حقیقتی از حقایق اسلام با مخالف خود به مباهله بپردازد، و از خداوند جهان درخواست کند که طرف مخالف را کیفر بدهد و محکوم سازد. در برخی از روایات اسلامی نیز به این موضوع تصریح شده است. <ref>[به کافی ج ۲ کتاب دعا باب مباهله، صفحه ۵۱۳ ـ ۵۱۴ مراجعه فرمایید.] منبع: جعفر سبحانی - فروغ ابدیت، ج۲، ص۴۳۱</ref>


== همراهان پیامبر (ص) در جریان مباهله ==
== همراهان پیامبر (ص) در جریان مباهله ==
مورّخین در مورد افرادی که پیامبر(ص) آنها را همراه خود به مباهله بـرد، اتـّفاق نـظر دارند و معتقدند که حضرت تنها حضرت علی، فاطمه و حسنین(ع) را با خود برای مباهله برد و هـیچ یک از اصـحاب یا خـاندان دیگر را نبرد. از جمله مورّخینی که به این مطلب اشاره کرده‌اند، عبارت‌اند از: یعقوبی در «تاریخ یعقوبی»، ابن قـتیبه دینـوری در «الامامۀ والسیاسۀ» <ref>دینوری، ابن قتیبه، الامامۀ والسـیاسۀ، دار الأضـواء، بیروت‌، 1410‌ ق، ج‏‌1، ص‏208.</ref>، خرکوشی در «شرف النبی»، ابن‌اثیر در «الکامل» و «اسدالغابۀ» <ref>ابن اثـیر، اسـد الغابۀ، دار الفـکر، بـیروت، 1420 ق، ج‏3، ص‏602.</ref>، ذهبی در «تاریخ اسـلام»، ابـن حـجر در «الاصابۀ»، مقریزی در «امتاع الاسماع»، صالحی در «سبل الهدی»، و حلبی در «سیره حلبی». <ref>السیرۀ الحلبیۀ‌، ابوالفرج حـلبی، دار الکتـب العلمیّۀ، بیروت، 1427 ق، ج‏3، ص‏299. </ref>
مورّخین در مورد افرادی که پیامبر(ص) آنها را همراه خود به مباهله بـرد، اتـّفاق نـظر دارند و معتقدند که حضرت تنها حضرت علی، فاطمه و حسنین(ع) را با خود برای مباهله برد و هـیچ یک از اصـحاب یا خـاندان دیگر را نبرد. از جمله مورّخینی که به این مطلب اشاره کرده‌اند، عبارت‌اند از: یعقوبی در «تاریخ یعقوبی»، ابن قـتیبه دینـوری در «الامامۀ والسیاسۀ» <ref>دینوری، ابن قتیبه، الامامۀ والسـیاسۀ، دار الأضـواء، بیروت‌، 1410‌ ق، ج‏‌1، ص‏208.</ref>، خرکوشی در «شرف النبی»، ابن‌اثیر در «الکامل» و «اسدالغابۀ» <ref>ابن اثـیر، اسـد الغابۀ، دار الفـکر، بـیروت، 1420 ق، ج‏3، ص‏602.</ref>، ذهبی در «تاریخ اسـلام»، ابـن حـجر در «الاصابۀ»، مقریزی در «امتاع الاسماع»، صالحی در «سبل الهدی»، و حلبی در «سیره حلبی». <ref>السیرۀ الحلبیۀ‌، ابوالفرج حـلبی، دار الکتـب العلمیّۀ، بیروت، 1427 ق، ج‏3، ص‏299. </ref>
<br>امّا عدّه‌ای از مورّخین اهـل‌سـنّت از آوردن نام حضرت علی(ع) امتناع کرده‌اند، مانند: بلاذری در «فتوح البلدان»، ابن سعد در «طبقات الکبـری»،<ref>طبقات الکبری‌، ابن سعد، ج‏1، ص‏‌267‌.</ref> بـیهقی در «دلائل النـبوۀ»، و ابن کثیر در «البدایۀ والنهایۀ». با اینکه ابن کثیر در جلد پنجم «البدایۀ والنهایۀ» نام حضرت عـلی(ع) را حـذف کرده است؛ امّا در جلد هفتم <ref>همان، ج‏7، ص‏339.</ref> صفحۀ سیصد و سی و نه ذیل فضایل امیر‌المـؤمنین عـلی بـن ابی‌طالب(ع) روایت «سعد بن ابی وقّاص» را آورده است که می‌گوید: «این آیه در حقّ حضرت علی(ع) نازل شده است. » که ابـن کثـیر ناخواسته اعتراف می‌کند که حضرت علی(ع) نیز در جریان مباهله حضور داشته است.
<br>امّا عدّه‌ای از مورّخین اهـل‌سـنّت از آوردن نام حضرت علی(ع) امتناع کرده‌اند، مانند: بلاذری در «فتوح البلدان»، ابن سعد در «طبقات الکبـری»،<ref>طبقات الکبری‌، ابن سعد، ج‏1، ص‏‌267‌.</ref> بـیهقی در «دلائل النـبوۀ»، و ابن کثیر در «البدایۀ والنهایۀ». با اینکه ابن کثیر در جلد پنجم «البدایۀ والنهایۀ» نام حضرت عـلی(ع) را حـذف کرده است؛ امّا در جلد هفتم <ref>همان، ج‏7، ص‏339.</ref> صفحۀ سیصد و سی و نه ذیل فضایل امیر‌المـؤمنین عـلی بـن ابی‌طالب(ع) روایت «سعد بن ابی وقّاص» را آورده است که می‌گوید: «این آیه در حقّ حضرت علی(ع) نازل شده است.» که ابـن کثـیر ناخواسته اعتراف می‌کند که حضرت علی(ع) نیز در جریان مباهله حضور داشته است.
<br>در نـهایت بـا بررسی منابع تاریخی به این نتیجه می‌رسیم که اکثر مورّخین اهل سنّت اتّفاق نظر دارند که پیامبر گرامی اسـلام(ص) هـنگام مباهله عزیزترین و محبوب ترین افراد خاندان خود را با خود بردند و هیچ کس دیگـری از خـاندان یا اصحاب را در این واقعه شرکت ندادند. که نشانگر این مـطلب اسـت که مـنظور خدا و پیامبرش از خاندان پیامبر(ص) کیان‌اند و سفارشات قـرآن بـه رعایت و محبّت به ذوی القربی شامل چه کسانی می‌شود.
<br>در نـهایت بـا بررسی منابع تاریخی به این نتیجه می‌رسیم که اکثر مورّخین اهل سنّت اتّفاق نظر دارند که پیامبر گرامی اسـلام(ص) هـنگام مباهله عزیزترین و محبوب ترین افراد خاندان خود را با خود بردند و هیچ کس دیگـری از خـاندان یا اصحاب را در این واقعه شرکت ندادند. که نشانگر این مـطلب اسـت که مـنظور خدا و پیامبرش از خاندان پیامبر(ص) کیان‌اند و سفارشات قـرآن بـه رعایت و محبّت به ذوی القربی شامل چه کسانی می‌شود.
== آیه مباهله از دیدگاه روایات فریقین ==
== آیه مباهله از دیدگاه روایات فریقین ==
خط ۸۶: خط ۸۶:
9- تفسیر الکشاف، جارالله زمخشری (متوفای 538ق)، ج 1، ص 368ـ370.<br>
9- تفسیر الکشاف، جارالله زمخشری (متوفای 538ق)، ج 1، ص 368ـ370.<br>


10- الجامع الاحکام القرآن، قرطبی (متوفای 671ق)، ج 3، ص 104( چاپ مصر، 1936م).<br>
10- الجامع الاحکام القرآن، قرطبی (متوفای 671ق)، ج 3، ص 104(چاپ مصر، 1936م).<br>


11- تفسیر السمرقندی، نصربن محمد سمرقندی (متوفای 375ق)، ج 1، ص 274ـ275.<br>
11- تفسیر السمرقندی، نصربن محمد سمرقندی (متوفای 375ق)، ج 1، ص 274ـ275.<br>


12- تفسیر الفخرالرازی، فخر رازی ( 544ـ604ق)، ج 8، ص 88ـ89.<br>
12- تفسیر الفخرالرازی، فخر رازی (544ـ604ق)، ج 8، ص 88ـ89.<br>


13- تفسیر البیضاوی، عبدالله بن عمربیضاوی (متوفای 791ق)، ج 1، ص 163.<br>
13- تفسیر البیضاوی، عبدالله بن عمربیضاوی (متوفای 791ق)، ج 1، ص 163.<br>
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:
<br>
<br>


3- «عن ابی جعفر(ع) فی قوله «ابنائنا و ابنائکم»(یعنی) الحسن و الحسین، «انفسنا و انفسکم» رسول‌الله(ص) و علی(ع). «و نسائنا و نسائکم» فاطمه الزهراء(س)؛(9) امام باقر(ع) درباره آیه مباهله فرمود: منظور از «پسران ما...» حسن و حسین و منظور از «خودمان...»، پیامبر خدا(ص) و علی(ع) و منظور از «زنانمان...»، فاطمه زهرا(س) است.»
3- «عن ابی جعفر(ع) فی قوله «ابنائنا و ابنائکم»(یعنی) الحسن و الحسین، «انفسنا و انفسکم» رسول‌الله(ص) و علی(ع). «و نسائنا و نسائکم» فاطمه الزهراء(س)؛ (9) امام باقر(ع) درباره آیه مباهله فرمود: منظور از «پسران ما...» حسن و حسین و منظور از «خودمان...»، پیامبر خدا(ص) و علی(ع) و منظور از «زنانمان...»، فاطمه زهرا(س) است.»
<br>
<br>


خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
<br>
<br>


5- عامر بن سعد بن ابی وقاص از پدرش (سعد بن ابی وقاص) نقل می‌کند که روزی معاویه به وی گفت: چه چیز مانع می‌شود که ابوتراب (علی بن ابی‌طالب) را سبّ کنی؟ سعد بن وقاص گفت: به خاطر سه خصلتی که در او دیده‌ام و یکی از آنها چنین است: «لما نزلت آیه المباهله (تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم...) اخذ رسول‌الله(ص) بید علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) قال: هؤلاء اهلی؛(11) هنگامی که آیه مباهله نازل شد... پیامبر خدا(ص) دست علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را گرفت و چنین گفت: اینان اهل‌بیت من هستند.»
5- عامر بن سعد بن ابی وقاص از پدرش (سعد بن ابی وقاص) نقل می‌کند که روزی معاویه به وی گفت: چه چیز مانع می‌شود که ابوتراب (علی بن ابی‌طالب) را سبّ کنی؟ سعد بن وقاص گفت: به خاطر سه خصلتی که در او دیده‌ام و یکی از آنها چنین است: «لما نزلت آیه المباهله (تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم...) اخذ رسول‌الله(ص) بید علی و فاطمه و حسن و حسین(ع) قال: هؤلاء اهلی؛ (11) هنگامی که آیه مباهله نازل شد... پیامبر خدا(ص) دست علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را گرفت و چنین گفت: اینان اهل‌بیت من هستند.»
<br>
<br>


6- عن سعد بن ابن وقاص قال...لما نزلت هذه الایه «ندع ابنائنا و ابنائکم» دعا رسول‌الله(ص) علیا و فاطمه و حسنا و حسینا(ع) و قال: اللهم هؤلاء اهلی؛(12) سعد بن ابی وقاص می‌گوید: هنگامی که این آیه [مباهله ]... نازل شد، پیامبر خدا(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را فراخواند و گفت: خداوندا! اینان اهل من هستند.»  
6- عن سعد بن ابن وقاص قال...لما نزلت هذه الایه «ندع ابنائنا و ابنائکم» دعا رسول‌الله(ص) علیا و فاطمه و حسنا و حسینا(ع) و قال: اللهم هؤلاء اهلی؛ (12) سعد بن ابی وقاص می‌گوید: هنگامی که این آیه [مباهله]... نازل شد، پیامبر خدا(ص) علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) را فراخواند و گفت: خداوندا! اینان اهل من هستند.»  
== منابع مذهب اهل سنت ==
== منابع مذهب اهل سنت ==
1- «قال جابر: و فیهم نزلت «ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم» قال جابر: «انفسنا و انفسکم» رسول‌الله(ص) و علی بن ابی‌طالب و «ابنائنا» الحسن و الحسین و «نسائنا» فاطمه؛(13) جابر می‌گوید: [این آیه مباهله] درباره آنها [اهل‌بیت] نازل شده است… منظور از «خودمان» رسول خدا و علی بن ابی‌طالب است، منظور از «پسران ما» حسن و حسین و منظور از «زنان ما» فاطمه است.»
1- «قال جابر: و فیهم نزلت «ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم» قال جابر: «انفسنا و انفسکم» رسول‌الله(ص) و علی بن ابی‌طالب و «ابنائنا» الحسن و الحسین و «نسائنا» فاطمه؛ (13) جابر می‌گوید: [این آیه مباهله] درباره آنها [اهل‌بیت] نازل شده است… منظور از «خودمان» رسول خدا و علی بن ابی‌طالب است، منظور از «پسران ما» حسن و حسین و منظور از «زنان ما» فاطمه است.»
<br>
<br>


خط ۱۵۱: خط ۱۵۱:
<br>
<br>


3- عن السدی «فمن حاجک فیه من بعد ماجائک من العلم...الایه» فأخذ یعنی النبی(ص) بید الحسن و الحسین و فاطمه و قال لعلی اتبعنا، فخرج معهم. فلم یخرج یومئذ النصاری و قالوا: انا نخاف ان یکون هذا النبی(ص) و لیس دعوه النبی کغیرها، فتخلفوا عنه یومئذ. فقال النبی(ص): لوخرجوا لاحترقوا فصالحوه علی صلح...؛<ref>جامع البیان عن تأویل ای القرآن، ج 3، ص 300، جزء 3؛ ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 667، ح3618(با کمی تفاوت)، المکتبه العصریه، بیروت، چاپ دوم، 1999م.</ref> سدی نقل می‌کند: هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر خدا(ص) دست حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی فرمود که به دنبال آنها بیاید و بدین وسیله جهت مباهله آماده شدند، ولی مسیحیان حاضر به مباهله نشدند و گفتند: ما می‌ترسیم که این همان پیامبر خدا باشد و دعای پیامبر مانند دعای دیگران نیست. بدین‌جهت در آن روز از مباهله امتناع ورزیدند. پیامبر خدا(ص) فرمود: اگر آنها مباهله می‌کردند، می‌سوختند. بنابراین پیامبر خدا(ص) با آنها مصالحه نمود»
3- عن السدی «فمن حاجک فیه من بعد ماجائک من العلم...الایه» فأخذ یعنی النبی(ص) بید الحسن و الحسین و فاطمه و قال لعلی اتبعنا، فخرج معهم. فلم یخرج یومئذ النصاری و قالوا: انا نخاف ان یکون هذا النبی(ص) و لیس دعوه النبی کغیرها، فتخلفوا عنه یومئذ. فقال النبی(ص): لوخرجوا لاحترقوا فصالحوه علی صلح... ؛<ref>جامع البیان عن تأویل ای القرآن، ج 3، ص 300، جزء 3؛ ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج 2، ص 667، ح3618(با کمی تفاوت)، المکتبه العصریه، بیروت، چاپ دوم، 1999م.</ref> سدی نقل می‌کند: هنگامی که آیه مباهله نازل شد، پیامبر خدا(ص) دست حسن و حسین و فاطمه را گرفت و به علی فرمود که به دنبال آنها بیاید و بدین وسیله جهت مباهله آماده شدند، ولی مسیحیان حاضر به مباهله نشدند و گفتند: ما می‌ترسیم که این همان پیامبر خدا باشد و دعای پیامبر مانند دعای دیگران نیست. بدین‌جهت در آن روز از مباهله امتناع ورزیدند. پیامبر خدا(ص) فرمود: اگر آنها مباهله می‌کردند، می‌سوختند. بنابراین پیامبر خدا(ص) با آنها مصالحه نمود»
<br>
<br>


خط ۲۱۶: خط ۲۱۶:
یکی دیگر از وجوه اهمیت مباهله اثبات فضیلتی‏ عظیم برای علی‏ (علیه‌السلام) و زهرا (علیهاالسلام) و حسنین‏ (علیهماالسلام) که تنها همراهان رسول‏ خدا در این ماجرا بودند و اینکه پیامبر اینان را از میان فرزندان و زنان و اصحاب خود برگزید بهترین دلیل بر علو مرتبه و منزلت آنها نزد خدا و رسول ‏خداست.<br>
یکی دیگر از وجوه اهمیت مباهله اثبات فضیلتی‏ عظیم برای علی‏ (علیه‌السلام) و زهرا (علیهاالسلام) و حسنین‏ (علیهماالسلام) که تنها همراهان رسول‏ خدا در این ماجرا بودند و اینکه پیامبر اینان را از میان فرزندان و زنان و اصحاب خود برگزید بهترین دلیل بر علو مرتبه و منزلت آنها نزد خدا و رسول ‏خداست.<br>


واقعه مباهله و آیه مباهله به‌روشنی بر برتری و فضیلت اهل‌بیت و آل‌عبا دلالت دارد.<ref>( الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ‏1، ص 370)</ref> حتی به‌جرئت می‌توان گفت آیه در فضیلت اهل‌بیت پیامبر نازل شده است. <ref>(تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 582 )</ref> سند این امر روایات و تفاسیری است که به‌وفور در تفاسیر شیعه و اهل‌سنت یافت می‌شوند. <ref>(البرهان فى تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 631؛ نیز: مفاتیح الغیب، ج ‏8، ص 247)</ref> و نمونۀ بارز آن سخن امام رضا (علیه‌السلام) در این ‌باره است: «خداوند بندگان پاک خود را در آیۀ مباهله مشخص ساخته و به پیامبرش دستور انجام مباهله با مسیحیان را داده است. به دنبال نزول این آیه، پیامبر اکرم، علی و فاطمه و حسنین (صلوات‌الله علیهم اجمعین) را با خود به مباهله برد. این مزیتی است که هیچ‌کس در آن، بر اهل‌بیت (علیهم‌السلام) پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده و شرافتی است که قبل از آن هیچ‌کس از آن برخوردار نبوده است». <ref>(البرهان فى تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 631؛ نیز: مفاتیح الغیب، ج ‏8، ص 247)</ref><br>
واقعه مباهله و آیه مباهله به‌روشنی بر برتری و فضیلت اهل‌بیت و آل‌عبا دلالت دارد.<ref>(الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج ‏1، ص 370)</ref> حتی به‌جرئت می‌توان گفت آیه در فضیلت اهل‌بیت پیامبر نازل شده است. <ref>(تفسیر نمونه، ج ‏2، ص 582)</ref> سند این امر روایات و تفاسیری است که به‌وفور در تفاسیر شیعه و اهل‌سنت یافت می‌شوند. <ref>(البرهان فى تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 631؛ نیز: مفاتیح الغیب، ج ‏8، ص 247)</ref> و نمونۀ بارز آن سخن امام رضا (علیه‌السلام) در این ‌باره است: «خداوند بندگان پاک خود را در آیۀ مباهله مشخص ساخته و به پیامبرش دستور انجام مباهله با مسیحیان را داده است. به دنبال نزول این آیه، پیامبر اکرم، علی و فاطمه و حسنین (صلوات‌الله علیهم اجمعین) را با خود به مباهله برد. این مزیتی است که هیچ‌کس در آن، بر اهل‌بیت (علیهم‌السلام) پیشی نگرفته و فضیلتی است که هیچ انسانی به آن نرسیده و شرافتی است که قبل از آن هیچ‌کس از آن برخوردار نبوده است». <ref>(البرهان فى تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 631؛ نیز: مفاتیح الغیب، ج ‏8، ص 247)</ref><br>


در این آیه از اهل‌بیت تعبیر به «انفس» و «نساء» و «ابناء» شده است؛ یعنی از میان همه مردان و زنان و فرزندان، فقط این بزرگواران به این تعابیر خوانده شده‌اند و این از مناقب ارزشمند برای آنان است؛ به‌خاطر همین، حضرت علی علیه‌السلام در روز تعیین جانشین برای خلیفه دوم، با این منقبت، بر اهل شوری استدلال کرد که: «شما را سوگند می‏دهم به خدا که هیچ‌کدام از شما به رسول در نسب نزدیک‌تر از من هست و غیر از من کسی دیگر در میان شما هست که اولاد او، اولاد رسول اللَّه و نساء او، نساء رسول اللَّه باشد»؟ گفتند: نه هیچ‌کدام از ما این منزلت ندارد .<ref>( میر حامد حسین، عبقات الانوار فى امامه الائمه الاطهار، کتابخانه عمومی امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام، اصفهان، ج‏۱۷، ص ۷۴۶.)</ref><br>
در این آیه از اهل‌بیت تعبیر به «انفس» و «نساء» و «ابناء» شده است؛ یعنی از میان همه مردان و زنان و فرزندان، فقط این بزرگواران به این تعابیر خوانده شده‌اند و این از مناقب ارزشمند برای آنان است؛ به‌خاطر همین، حضرت علی علیه‌السلام در روز تعیین جانشین برای خلیفه دوم، با این منقبت، بر اهل شوری استدلال کرد که: «شما را سوگند می‏دهم به خدا که هیچ‌کدام از شما به رسول در نسب نزدیک‌تر از من هست و غیر از من کسی دیگر در میان شما هست که اولاد او، اولاد رسول اللَّه و نساء او، نساء رسول اللَّه باشد»؟ گفتند: نه هیچ‌کدام از ما این منزلت ندارد.<ref>(میر حامد حسین، عبقات الانوار فى امامه الائمه الاطهار، کتابخانه عمومی امام امیرالمؤمنین علیه‌السلام، اصفهان، ج‏۱۷، ص ۷۴۶.)</ref><br>


وجه اهمیت بعدی دلالت آیۀ مباهله بر امامت علی‏ (علیه‌السلام) است. چرا که کلمۀ «انفسنا» در آیۀ مذکور شاهد بر وجود مقام و منزلتی برای خصوص علی‏ (علیه‌السلام) نزد رسول ‏خداست که هیچ‌کس بدان نرسیده است و نخواهد رسید و هموست که در لسان وحی نفس پیغمبر شمرده شده است و از اینجاست که می‏توان گفت علی‏ (علیه‌السلام) افضل صحابه بلکه افضل خلق بعد از رسول‏خدا (صلی‌الله علیه و آله) است و طبعاً همۀ کمالاتی که برای رسول‏ خدا (صلی‌الله علیه و آله) ثابت است، برای او نیز ثابت می‏گردد، مگر اصل نبوت.<br>
وجه اهمیت بعدی دلالت آیۀ مباهله بر امامت علی‏ (علیه‌السلام) است. چرا که کلمۀ «انفسنا» در آیۀ مذکور شاهد بر وجود مقام و منزلتی برای خصوص علی‏ (علیه‌السلام) نزد رسول ‏خداست که هیچ‌کس بدان نرسیده است و نخواهد رسید و هموست که در لسان وحی نفس پیغمبر شمرده شده است و از اینجاست که می‏توان گفت علی‏ (علیه‌السلام) افضل صحابه بلکه افضل خلق بعد از رسول‏خدا (صلی‌الله علیه و آله) است و طبعاً همۀ کمالاتی که برای رسول‏ خدا (صلی‌الله علیه و آله) ثابت است، برای او نیز ثابت می‏گردد، مگر اصل نبوت.<br>


روز بیست و چهارم ذیحجّه از این لحاظ شریف است که علاوه بر ثابت شدن نبوت پیامبر خدا (ص)، ولایت را نیز تثبیت کرد که با اوّلی ( ثابت شدن نبوت پیامبر خدا (ص)بنای اسلام استوار گردید و با دوّمی ( ثابت شدن ولایت ) مبانی ایمان تحکیم یافت. در سوالات مأمون از حضرت رضا (ع) نقل شده که مأمون به حضرت گفت:« دلیل بر خلافت جدت علی ابن ابی‌طالب علیهماالسلام چیست؟ حضرت فرمود: آیه (انفسنا) مأمون گفت: اگر (نسائنا) نباشد حضرت فرمود: اگر (ابنائنا) نبود. حضرت فرمود: در آیه (انفسنا) منظورش آن است که در این آیه خداوند حکیم نفس علی (ع) را مانند و به منزله نفس پیامبر (ص) قرار داده است و این که مأمون گفت اگر (نسائنا) نباشد, منظورش این بود که کلمه (نسائنا) در آیه دلیل است که مراد از (انفسنا) مردها است و در این صورت فضیلتی برای علی (ع) نیست حضرت (ع) ایراد او را با وجود کلمه (ابنائنا) رد کرد و فهماند که اگر منظور از (انفسنا) مردها می‌بود دیگر ذکر ابنائنا زاید است؛ زیرا روی حساب ابنائنا داخل و تحت انفسنا می‌شد».<ref>( طرائف المقال : ج ۲ ص ۳۰۲)</ref>
روز بیست و چهارم ذیحجّه از این لحاظ شریف است که علاوه بر ثابت شدن نبوت پیامبر خدا (ص)، ولایت را نیز تثبیت کرد که با اوّلی (ثابت شدن نبوت پیامبر خدا (ص)بنای اسلام استوار گردید و با دوّمی (ثابت شدن ولایت) مبانی ایمان تحکیم یافت. در سوالات مأمون از حضرت رضا (ع) نقل شده که مأمون به حضرت گفت:«دلیل بر خلافت جدت علی ابن ابی‌طالب علیهماالسلام چیست؟ حضرت فرمود: آیه (انفسنا) مأمون گفت: اگر (نسائنا) نباشد حضرت فرمود: اگر (ابنائنا) نبود. حضرت فرمود: در آیه (انفسنا) منظورش آن است که در این آیه خداوند حکیم نفس علی (ع) را مانند و به منزله نفس پیامبر (ص) قرار داده است و این که مأمون گفت اگر (نسائنا) نباشد, منظورش این بود که کلمه (نسائنا) در آیه دلیل است که مراد از (انفسنا) مردها است و در این صورت فضیلتی برای علی (ع) نیست حضرت (ع) ایراد او را با وجود کلمه (ابنائنا) رد کرد و فهماند که اگر منظور از (انفسنا) مردها می‌بود دیگر ذکر ابنائنا زاید است؛ زیرا روی حساب ابنائنا داخل و تحت انفسنا می‌شد».<ref>(طرائف المقال: ج ۲ ص ۳۰۲)</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
۴٬۹۳۳

ویرایش