۲٬۸۸۰
ویرایش
جز (تمیزکاری) |
Wikivahdat (بحث | مشارکتها) جز (جایگزینی متن - '== پانویس == ↵↵[[رده:' به '== پانویس == {{پانویس}} [[رده:') |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
این پرسشها درباره علت پیدایش ثنویت وجود دارد که «انگیزه ثنویین از نظریه دو مبدأ چه بوده است؟ آیا اساساً شرّی در عالم وجود دارد یا هرچه هست خیر محض است؟ اگر شری هست بسیار است یا اندک؟ اگر عالم آمیزهای از خیرات و شرور است، آیا خیر و شر با هم در تضاد و تقابلاند؟ آیا صدور افعال متضاد و متقابل از مبدأ واحدِ مفروض، معقول است یا ناچاریم به سبب وجود خیر و شر در عالم، قائل به وجود دو فاعل شویم؟ اگر در عالم دو فاعل، مثلاًً نور و ظلمت، هست آیا آن دو قدیماند یا حادث؟ پیدایی عالم به چه صورت بوده است؟ آیا نور و ظلمت متناهیاندیا نامتناهی؟ آیا نور و ظلمت فاعل بالطبعاندیا فاعل بالاختیار؟ اینگونه سؤالات از جمله مسائلی است که در کلام اسلامی درباره مفهوم ثنویت طرح و بررسی شده است. میتوان گفت عقیده ثنویون بر سه مقدمه استوار است: مقدمه اول، خارج نبودن امور عالم از دو حال، خیر یا شر؛ مقدمه دوم، قول به تضادّ میان خیر و شر؛ و مقدمه سوم، منع صدور افعال متضاد از فاعل واحد. در نتیجه این مقدمات، ثنویون معتقد بودند در عالم دو خالق (یا صانع) وجود دارد که یکی خالق همه خیرها و دیگری خالق همه شرهااست. در بحث با ثنویون هریک از این مقدمات نقد و بررسی شده است. اشاعره همه چیز را منتسب به خدا و مقدَّر او دانستهاند. معتزله و امامیه برای شروری که اختیار انسان در آنها مدخلیتی ندارد، حکمتها و مصالحی را عنوان کردهاند. تضاد میان خیر و شر هم به اعتقاد برخی متکلمان پذیرفتنی نیست. خیر و شر امور نسبیاند. امر واحد ممکن است از جهتی خیر و از جهت دیگر شر باشد. و در ردّ امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد هم میتوان استدلال کرد. از دیگر آرای ثنویون، که متکلمان مسلمان درباره آن بحث کردهاند، عقیده ثنویون درباره نحوه پیدایی عالم است. به عقیده آنها نور که از خشونت ظلمت در رنج بود، برای رهایی از آن با ظلمت ممزوج شد و از ترکیب آن دو، مزاج عالم پدید آمد. که البته با فرض تضاد نور و ظلمت، امتزاج آنها ممتنع است. مسئله دیگری که توجه متکلّمان را به خود جلب کرده، نحوه فاعلیت نور و ظلمت است. عالمان اسلامی، به ویژه در قرنهای سوم و چهارم، در ردّ دیدگاه ثنویون آثاری نوشتهاند. در فلسفه هم هرچند بحث ثنویت مستقلاً چندان محل توجه نبوده است اما لازمه براهینی که فلاسفه مسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کردهاند و بحث از واجب الوجودِ بَحْت و بسیط و مطلق که ضدّ و نِدّ ندارد، نفی ثنویت است. درباره سهروردی، با توجه به علاقه او به حکمت ایران باستان و استفاده او از تعابیر نور و ظلمت، گاهی این نکته مطرح شده که لازمه دیدگاه او پذیرش ثنویت است، در صورتی که با توجه به صفاتی که او برای نورالانوار برمیشمارد، روشن است که در اندیشه او نیز ثنویت جایی ندارد و نورالانوار در نظر او یگانه مطلق است.» <ref>دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص136</ref> | این پرسشها درباره علت پیدایش ثنویت وجود دارد که «انگیزه ثنویین از نظریه دو مبدأ چه بوده است؟ آیا اساساً شرّی در عالم وجود دارد یا هرچه هست خیر محض است؟ اگر شری هست بسیار است یا اندک؟ اگر عالم آمیزهای از خیرات و شرور است، آیا خیر و شر با هم در تضاد و تقابلاند؟ آیا صدور افعال متضاد و متقابل از مبدأ واحدِ مفروض، معقول است یا ناچاریم به سبب وجود خیر و شر در عالم، قائل به وجود دو فاعل شویم؟ اگر در عالم دو فاعل، مثلاًً نور و ظلمت، هست آیا آن دو قدیماند یا حادث؟ پیدایی عالم به چه صورت بوده است؟ آیا نور و ظلمت متناهیاندیا نامتناهی؟ آیا نور و ظلمت فاعل بالطبعاندیا فاعل بالاختیار؟ اینگونه سؤالات از جمله مسائلی است که در کلام اسلامی درباره مفهوم ثنویت طرح و بررسی شده است. میتوان گفت عقیده ثنویون بر سه مقدمه استوار است: مقدمه اول، خارج نبودن امور عالم از دو حال، خیر یا شر؛ مقدمه دوم، قول به تضادّ میان خیر و شر؛ و مقدمه سوم، منع صدور افعال متضاد از فاعل واحد. در نتیجه این مقدمات، ثنویون معتقد بودند در عالم دو خالق (یا صانع) وجود دارد که یکی خالق همه خیرها و دیگری خالق همه شرهااست. در بحث با ثنویون هریک از این مقدمات نقد و بررسی شده است. اشاعره همه چیز را منتسب به خدا و مقدَّر او دانستهاند. معتزله و امامیه برای شروری که اختیار انسان در آنها مدخلیتی ندارد، حکمتها و مصالحی را عنوان کردهاند. تضاد میان خیر و شر هم به اعتقاد برخی متکلمان پذیرفتنی نیست. خیر و شر امور نسبیاند. امر واحد ممکن است از جهتی خیر و از جهت دیگر شر باشد. و در ردّ امتناع صدور افعال متضاد از فاعل واحد هم میتوان استدلال کرد. از دیگر آرای ثنویون، که متکلمان مسلمان درباره آن بحث کردهاند، عقیده ثنویون درباره نحوه پیدایی عالم است. به عقیده آنها نور که از خشونت ظلمت در رنج بود، برای رهایی از آن با ظلمت ممزوج شد و از ترکیب آن دو، مزاج عالم پدید آمد. که البته با فرض تضاد نور و ظلمت، امتزاج آنها ممتنع است. مسئله دیگری که توجه متکلّمان را به خود جلب کرده، نحوه فاعلیت نور و ظلمت است. عالمان اسلامی، به ویژه در قرنهای سوم و چهارم، در ردّ دیدگاه ثنویون آثاری نوشتهاند. در فلسفه هم هرچند بحث ثنویت مستقلاً چندان محل توجه نبوده است اما لازمه براهینی که فلاسفه مسلمان در اثبات وجود خداوند اقامه کردهاند و بحث از واجب الوجودِ بَحْت و بسیط و مطلق که ضدّ و نِدّ ندارد، نفی ثنویت است. درباره سهروردی، با توجه به علاقه او به حکمت ایران باستان و استفاده او از تعابیر نور و ظلمت، گاهی این نکته مطرح شده که لازمه دیدگاه او پذیرش ثنویت است، در صورتی که با توجه به صفاتی که او برای نورالانوار برمیشمارد، روشن است که در اندیشه او نیز ثنویت جایی ندارد و نورالانوار در نظر او یگانه مطلق است.» <ref>دانشنامه جهان اسلام، ج9، ص136</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | |||
[[رده:فرق و مذاهب]] | [[رده:فرق و مذاهب]] |
ویرایش