۲۲٬۱۳۳
ویرایش
جز (←آماده شدن برای جنگ) |
|||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
در عصر ۹ محرم تحرکات سپاه عمر سعد در صحرای کربلا افزایش یافت وعمر بن سعد خود را آماده جنگ با امام حسین علیهالسلام کرد و به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند. او در میان سپاهیان خود ندا در داد که: «یا خَیلَ اللهِ ارکَبی و بِالجَنةِ اَبْشِری؛ ای لشکریان خدا! سوار شوید و به بهشت بشارت دهید.» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند. | در عصر ۹ محرم تحرکات سپاه عمر سعد در صحرای کربلا افزایش یافت وعمر بن سعد خود را آماده جنگ با امام حسین علیهالسلام کرد و به سپاهیانش فرمان داد تا برای جنگ آماده شوند. او در میان سپاهیان خود ندا در داد که: «یا خَیلَ اللهِ ارکَبی و بِالجَنةِ اَبْشِری؛ ای لشکریان خدا! سوار شوید و به بهشت بشارت دهید.» کوفیان هم سوار شده، مهیای نبرد شدند. | ||
هیاهو و سر و صدای لشکر بلند شد. امام علیهالسلام در جلوی خیمه خویش نشسته بود و به شمشیر خود تکیه داده بود. خواهرش زینب(س) با شنیدن سر و صدای لشکر کوفه، به برادرش نزدیک شد و گفت: «برادرم آیا صداهایی را که نزدیک میشوند، میشنوید؟» امام علیهالسلام سر را بلند کرد و فرمود: «من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: تو [به زودی] نزد ما خواهی آمد.» امام علیهالسلام به عباس علیهالسلام فرمود: «ای عباس؛ جانم به فدایت؛ بر اسب خود بنشین و نزد آنها برو و بپرس که چه میخواهند و برای چه به پیش آمدهاند؟» | هیاهو و سر و صدای لشکر بلند شد. امام علیهالسلام در جلوی خیمه خویش نشسته بود و به شمشیر خود تکیه داده بود. خواهرش زینب(س) با شنیدن سر و صدای لشکر کوفه، به برادرش نزدیک شد و گفت: «برادرم آیا صداهایی را که نزدیک میشوند، میشنوید؟» امام علیهالسلام سر را بلند کرد و فرمود: «من رسول خدا(ص) را در خواب دیدم که به من فرمود: تو [به زودی] نزد ما خواهی آمد.» امام علیهالسلام به عباس علیهالسلام فرمود: «ای عباس؛ جانم به فدایت؛ بر اسب خود بنشین و نزد آنها برو و بپرس که چه میخواهند و برای چه به پیش آمدهاند؟» | ||
حضرت | حضرت عباس علیهالسلام با بیست سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر هم از جمله آنان بودند نزد سپاه دشمن آمدند و پرسیدند: «چه رخ داده و چه میخواهید؟» گفتند: «فرمان امیر است که به شما بگوییم یا بیعت کنید و یا آماده کارزار شوید.» عباس علیهالسلام گفت: «از جای خود حرکت نکنید تا نزد ابی عبدالله علیهالسلام رفته و پیام شما را به عرض ایشان برسانم.» آنان پذیرفتند پس عباس علیهالسلام به تنهایی نزد امام حسین علیهالسلام آمد تا موضوع را به ایشان خبر دهد. | ||
امام علیهالسلام به حضرت عباس علیهالسلام فرمودند: «اگر میتوانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خدا میداند که من نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست میدارم.» | امام علیهالسلام به حضرت عباس علیهالسلام فرمودند: «اگر میتوانی آنها را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خدا میداند که من نماز و تلاوت کتاب او را بسیار دوست میدارم.» | ||
سخن امام حسین علیهالسلام در عصر تاسوعا درباره یارانش: | سخن امام حسین علیهالسلام در عصر تاسوعا درباره یارانش: | ||
أمّا بَعد. فَإنّی لاأعلَمُ أصحاباً أوفی و لاخَیراً مِن أصحابی، و لاأهلَ بَیتٍ أبَرَّ وَ لاأوصَلَ مِن أهلِ بَیتی؛ من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم و خویشاوندانی نیکوکارتر و به حقیقت نزدیکتر از خویشاوندان خود نمیشناسم<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ۱۳۸۸ش، ص۴۹۶-۴۹۷.</ref> | أمّا بَعد. فَإنّی لاأعلَمُ أصحاباً أوفی و لاخَیراً مِن أصحابی، و لاأهلَ بَیتٍ أبَرَّ وَ لاأوصَلَ مِن أهلِ بَیتی؛ من یارانی بهتر و باوفاتر از اصحاب خودم سراغ ندارم و خویشاوندانی نیکوکارتر و به حقیقت نزدیکتر از خویشاوندان خود نمیشناسم<ref>شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ۱۳۸۸ش، ص۴۹۶-۴۹۷.</ref> | ||
در طول مدتی که | در طول مدتی که عباس علیهالسلام با امام علیهالسلام مشغول گفتگو بود همراهان او ـ حبیب بن مظاهر و زهیر بن قین ـ هم از این فرصت استفاده کرده به گفتگو با سپاه عمر سعد پرداختند و آنان را از جنگ با امام حسین علیهالسلام بر حذر میداشتند و در ضمن آنان را از پیشروی باز میداشتند. | ||
ابوالفضل العباس علیهالسلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و درخواست امام علیهالسلام را به اطلاع آنان رساند و از آنان آن شب را مهلت خواست. ابن سعد با مهلت یک شبه به امام حسین علیهالسلام و یارانش موافقت کرد. در این روز خیمههای امام حسین علیهالسلام و اهلبیت و یارانش محاصره شد. | ابوالفضل العباس علیهالسلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و درخواست امام علیهالسلام را به اطلاع آنان رساند و از آنان آن شب را مهلت خواست. ابن سعد با مهلت یک شبه به امام حسین علیهالسلام و یارانش موافقت کرد. در این روز خیمههای امام حسین علیهالسلام و اهلبیت و یارانش محاصره شد. | ||