مصعب بن زبیر: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۹۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۴ دسامبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:
|}
|}
</div>
</div>
'''مُصْعَب بن زُبَیر''' فرمانده [[آل‌زبیر]] که به [[قیام مختار]] پایان داد. مصعب از طرف برادرش [[عبدالله بن زبیر]] به حکومت [[بصره]] رسید. او پس از کشتن مختار، پنج هزار نفر که به آنان امان داده بود، را نیز به قتل رساند. مصعب با [[سکینه]] دختر [[امام حسین(ع)]] ازدواج کرد. او در سال ۷۲ قمری در نبرد با [[عبدالملک بن مروان حاکم بنی‌امیه]]، کشته شد.  
'''مُصْعَب بن زُبَیر''' فرمانده [[آل‌زبیر]] که به [[قیام مختار]] پایان داد. مصعب از طرف برادرش [[عبدالله بن زبیر]] به حکومت [[بصره]] رسید. او پس از کشتن مختار، پنج هزار نفر که به آنان امان داده بود، را نیز به قتل رساند. مصعب با [[سکینه]] دختر [[امام حسین(علیه السلام)]] ازدواج کرد. او در سال ۷۲ قمری در نبرد با [[عبدالملک بن مروان حاکم بنی‌امیه]]، کشته شد.  


== مصعب کیست ==
== مصعب کیست ==
خط ۵۲: خط ۵۲:


== ازدواج مصعب با سکینه بنت الحسین ==
== ازدواج مصعب با سکینه بنت الحسین ==
در مورد ازدواج مصعب با [[سکینه]] دختر [[امام حسین(ع)]] بین مورخین اختلاف نظر وجود دارد. گروهی بر این عقیده‌اند که سکینه فقط با عبدالله بن حسن (پسر عموی خود) ازدواج کرده است<ref>همان.</ref>. مقرم در کتاب خود می‌گوید: «مصعب بن زبیر کارگزار برادرش در بصره بود. از این رو تسلطی بر حجاز نداشت تا [[امام سجاد(ع)]] از او بیم داشته و به ناچار بانو سکینه را به ازدواج او درآورد. هم‌چنین عواطف مردم نسبت به [[اهل بیت(ع)]] جریحه‌دار بود و به خصوص بعد از [[واقعه کربلا]] هر کس به آنان قصد سوئی می‌ورزید، مبغوض دیگران می‌گردید<ref> ابن قتیبة، المعارف، تحقیق ثروت عکاشة، القاهرة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1992، ط الثانیة، ص 224.</ref>.»
در مورد ازدواج مصعب با [[سکینه]] دختر [[امام حسین(علیه السلام)]] بین مورخین اختلاف نظر وجود دارد. گروهی بر این عقیده‌اند که سکینه فقط با عبدالله بن حسن (پسر عموی خود) ازدواج کرده است<ref>همان.</ref>. مقرم در کتاب خود می‌گوید: «مصعب بن زبیر کارگزار برادرش در بصره بود. از این رو تسلطی بر حجاز نداشت تا [[امام سجاد(علیه السلام)]] از او بیم داشته و به ناچار بانو سکینه را به ازدواج او درآورد. هم‌چنین عواطف مردم نسبت به [[اهل بیت(علیه السلام)]] جریحه‌دار بود و به خصوص بعد از [[واقعه کربلا]] هر کس به آنان قصد سوئی می‌ورزید، مبغوض دیگران می‌گردید<ref> ابن قتیبة، المعارف، تحقیق ثروت عکاشة، القاهرة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، 1992، ط الثانیة، ص 224.</ref>.»


اما گروه دیگری از مورخین ازدواج این دو را ذکر کرده‌اند<ref> مقدسی، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بى تا، ج 4، ص 91.</ref>. ابن‌طقطقی می‌نویسد: «وی (مصعب) سکینه دختر حسین(ع) و عایشه دختر [[طلحه]] را به همسری گرفت و آن‌ها را یک جا در خانه خود گرد آورد<ref>ابن قتیبة، الإمامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، 1410، ط الأولى ج 2، ص 25 و طبری، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، 1387، ط الثانیة، ج 6، ص 93.</ref>».
اما گروه دیگری از مورخین ازدواج این دو را ذکر کرده‌اند<ref> مقدسی، مطهر بن طاهر؛ البدء و التاریخ، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بى تا، ج 4، ص 91.</ref>. ابن‌طقطقی می‌نویسد: «وی (مصعب) سکینه دختر حسین(علیه السلام) و عایشه دختر [[طلحه]] را به همسری گرفت و آن‌ها را یک جا در خانه خود گرد آورد<ref>ابن قتیبة، الإمامة و السیاسة، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالأضواء، 1410، ط الأولى ج 2، ص 25 و طبری، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد أبوالفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، 1387، ط الثانیة، ج 6، ص 93.</ref>».


شعبی جریانی را نقل می‌کند که ذکر آن خالی از لطف نیست. می‌گوید: «من و عبدالله بن زبیر و عبدالملک بن مروان و مصعب‌ بن زبیر در برابر [[کعبه]] نشسته بودیم و سخن می‌گفتیم. پس از پایان سخن قرار شد، هر یک از ما برخیزد، رکن یمانی را بگیرد و حاجتش را بگوید.» وی سپس می‌گوید، هر یک چه دعایی کردند و چه حاجتی خواستند. جالب این ‌که همه به خواسته‌هایشان رسیدند. اما آن چه مصعب خواسته بود این بود که خداوندا مرا نمیران تا آن که امیر عراق گردم و با [[سکینه بنت الحسین‌(ع)]] پیوند زناشویی ببندم<ref>طبری، پیشین، ج 6، ص 113 - 112.</ref>.
شعبی جریانی را نقل می‌کند که ذکر آن خالی از لطف نیست. می‌گوید: «من و عبدالله بن زبیر و عبدالملک بن مروان و مصعب‌ بن زبیر در برابر [[کعبه]] نشسته بودیم و سخن می‌گفتیم. پس از پایان سخن قرار شد، هر یک از ما برخیزد، رکن یمانی را بگیرد و حاجتش را بگوید.» وی سپس می‌گوید، هر یک چه دعایی کردند و چه حاجتی خواستند. جالب این ‌که همه به خواسته‌هایشان رسیدند. اما آن چه مصعب خواسته بود این بود که خداوندا مرا نمیران تا آن که امیر عراق گردم و با [[سکینه بنت الحسین‌(علیه السلام)]] پیوند زناشویی ببندم<ref>طبری، پیشین، ج 6، ص 113 - 112.</ref>.


اکنون با آن چه بیان کردیم شاید ‌بتوان گفت چه بسا این ازدواج به رضایت [[حضرت سکینه(س)]] نبوده و تنها از روی مصالح سیاسی ـ اجتماعی صورت پذیرفته است. چنان‌که شواهد تاریخی بسیاری بر این‌گونه ازدواج‌ها وجود دارد؛ مانند بسیاری از همسران [[پیامبر(ص)]]، [[امام حسن مجتبی(ع)]] و برخی دیگر از [[ائمه(ع)]] که حتی کمر به قتل آن پیشوایان می‌بستند و قطعاً آن پیوندها به رضایت آنان نبوده است. در این جا نیز چه بسا حضرت سکینه(س) به این پیوند خرسند نبوده است؛ امّا از روی مصلحت تن داده است. شاهد آن‌که وقتی حضرت سکینه(س) پس از مرگ مصعب و ازدواج با خواهرزاده او، عبدالله بن عثمان، سر از اطاعت او بر می‌گیرد و نشوز می‌کند، رملة بنت‌الزبیر مادر وی و خواهر مصعب نزد عبدالملک می‌رود و می‌گوید: «اگر چنین نبود که ما می‌خواهیم پوششی بر کارهای خود بگذاریم، هرگز نسبت به کسی که رغبتی در ما ندارد، رغبتی به او نداشتیم<ref> ابن اعثم کوفى، الفتوح، تحقیق على شیرى، بیروت، دارالأضواء، 1411، ط الأولى، ج 6، ص 328 - 327.</ref>.» با توجّه به این جمله و تصریحی که در آن وجود دارد، به راحتی می‌توان به واقعیت این پیوند پی برد. چنان که سبط بن جوزی نیز می‌گوید: «این ازدواج به اجبار صورت گرفت<ref> نویری، پیشین، ج 6، ص 66.</ref>.»
اکنون با آن چه بیان کردیم شاید ‌بتوان گفت چه بسا این ازدواج به رضایت [[حضرت سکینه(س)]] نبوده و تنها از روی مصالح سیاسی ـ اجتماعی صورت پذیرفته است. چنان‌که شواهد تاریخی بسیاری بر این‌گونه ازدواج‌ها وجود دارد؛ مانند بسیاری از همسران [[پیامبر(صلی الله علیه)]]، [[امام حسن مجتبی(علیه السلام)]] و برخی دیگر از [[ائمه(علیه السلام)]] که حتی کمر به قتل آن پیشوایان می‌بستند و قطعاً آن پیوندها به رضایت آنان نبوده است. در این جا نیز چه بسا حضرت سکینه(س) به این پیوند خرسند نبوده است؛ امّا از روی مصلحت تن داده است. شاهد آن‌که وقتی حضرت سکینه(س) پس از مرگ مصعب و ازدواج با خواهرزاده او، عبدالله بن عثمان، سر از اطاعت او بر می‌گیرد و نشوز می‌کند، رملة بنت‌الزبیر مادر وی و خواهر مصعب نزد عبدالملک می‌رود و می‌گوید: «اگر چنین نبود که ما می‌خواهیم پوششی بر کارهای خود بگذاریم، هرگز نسبت به کسی که رغبتی در ما ندارد، رغبتی به او نداشتیم<ref> ابن اعثم کوفى، الفتوح، تحقیق على شیرى، بیروت، دارالأضواء، 1411، ط الأولى، ج 6، ص 328 - 327.</ref>.» با توجّه به این جمله و تصریحی که در آن وجود دارد، به راحتی می‌توان به واقعیت این پیوند پی برد. چنان که سبط بن جوزی نیز می‌گوید: «این ازدواج به اجبار صورت گرفت<ref> نویری، پیشین، ج 6، ص 66.</ref>.»


== حضور مصعب در حجاز ==
== حضور مصعب در حجاز ==
خط ۸۶: خط ۸۶:
هنگامی که عبدالملک مخالفان خود در [[شام]] را به قتل رساند، با مشورت عده‌ای از درباریان به فکر تصرف عراق افتاد. از طرفی بسیاری از اشراف و بزرگان عراق نیز برای او نامه نوشته و او را به عراق دعوت کردند<ref> ابن اثیر، پیشین، ج 4، ص 323.</ref>.
هنگامی که عبدالملک مخالفان خود در [[شام]] را به قتل رساند، با مشورت عده‌ای از درباریان به فکر تصرف عراق افتاد. از طرفی بسیاری از اشراف و بزرگان عراق نیز برای او نامه نوشته و او را به عراق دعوت کردند<ref> ابن اثیر، پیشین، ج 4، ص 323.</ref>.


وقتی عبدالملک به طرف عراق حرکت کرد، مصعب به مقابله با او شتافت. عبدالملک به خاطر دوستی و رفاقتی که از قبل با او داشت، پیش از جنگ از او درخواست کرد که با هم سخن بگویند<ref> ابن قتیبه، پیشین، ج 2، ص 35.</ref> و یا کار را به شورا ارجاع دهند<ref>ابن اثیر، پیشین، ج 4، ص 326.</ref>. مصعب نپذیرفت و این در حالی بود که اکثر سربازان و فرماندهان سپاه او فریفته‌ی وعده و وعیدهای عبدالملک شده و به مروانیان پیوستند<ref>مسعودی، پیشین، ج 3، ص 106.</ref>. وى تا آخر مقاومت کرده و در واپسین دم از عروة بن مغیره، سیره حسین بن على(ع) را در هنگام شهادت پرسید. او نیز گفت: حسین بن على حاضر به پذیرش حکم ابن زیاد نشد، در آن موقع مصعب گفت:
وقتی عبدالملک به طرف عراق حرکت کرد، مصعب به مقابله با او شتافت. عبدالملک به خاطر دوستی و رفاقتی که از قبل با او داشت، پیش از جنگ از او درخواست کرد که با هم سخن بگویند<ref> ابن قتیبه، پیشین، ج 2، ص 35.</ref> و یا کار را به شورا ارجاع دهند<ref>ابن اثیر، پیشین، ج 4، ص 326.</ref>. مصعب نپذیرفت و این در حالی بود که اکثر سربازان و فرماندهان سپاه او فریفته‌ی وعده و وعیدهای عبدالملک شده و به مروانیان پیوستند<ref>مسعودی، پیشین، ج 3، ص 106.</ref>. وى تا آخر مقاومت کرده و در واپسین دم از عروة بن مغیره، سیره حسین بن على(علیه السلام) را در هنگام شهادت پرسید. او نیز گفت: حسین بن على حاضر به پذیرش حکم ابن زیاد نشد، در آن موقع مصعب گفت:


'''ان الالى بالطف من آل‌هاشم تأسوا‌ فسنوا للکراما لتاسیا'''
'''ان الالى بالطف من آل‌هاشم تأسوا‌ فسنوا للکراما لتاسیا'''
confirmed، مدیران
۳۷٬۱۰۸

ویرایش