طریقت بکتاشیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (تمیزکاری)
جز (جایگزینی متن - 'انسانها' به 'انسان‌ها')
خط ۳۴: خط ۳۴:
=اخلاق بکتاشیه=
=اخلاق بکتاشیه=
اخلاق از نظر بکتاشیه در این جمله خلاصه می‌شود: «دستت را بی آزار، زبانت را رازدار و کمرت را استوار نگه دار.»
اخلاق از نظر بکتاشیه در این جمله خلاصه می‌شود: «دستت را بی آزار، زبانت را رازدار و کمرت را استوار نگه دار.»
به نظر آنها انسانهای کامل به شریعت چندان اهمیت نمی‌دهند. به گفته آنان: «خودشناس را خون پدر حلال و خود ناشناس را شیر مادر حرام است.» <ref>توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، ج۱، ص۵۳۶،نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵)</ref>
به نظر آنها انسان‌های کامل به شریعت چندان اهمیت نمی‌دهند. به گفته آنان: «خودشناس را خون پدر حلال و خود ناشناس را شیر مادر حرام است.» <ref>توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، ج۱، ص۵۳۶،نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵)</ref>


=سلسله مراتب بکتاشیه=
=سلسله مراتب بکتاشیه=

نسخهٔ ‏۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۴۸

طریقت بکتاشیه مربوط به پیروان حاجی بکتاشِ ولی است که بالیم سلطان (متوفی ۹۲۲) به اصول آن صورت ثابتی داد.

تاریخچه بکتاشیه

این طریقت از آناطولی نشأت گرفت و در سده‌های نهم و دهم آیین رسمی سپاه ینی چری شد، و بر اثر برخورداری از حمایت رسمی دولت عثمانی و در پی کشورگشایی‌های سلاطین ترک، به شبه جزیره بالکان و از آن‌جا به آلبانی راه یافت و بعدها خانقاه‌های بکتاشیه در آن‌جا ساخته شد. راهابی این طریقت به شبه جزیره بالکان در اسلام آوردن ساکنان آن‌جا سهم عمده‌ای داشت. [۱][۲]

نخستین اصول بکتاشیه

بنابر رساله بَساطی که در زمان شاه طهماسب (حک: ۹۳۰ـ ۹۸۴) نوشته شده است و علویان آن را «مناقب و فرمایش بزرگ» می‌خوانند، ظاهراً نخستین اصول بکتاشیه تقریباً همان اصول اخیّه (پیروان اَخی اِورَن از مشایخ قرن هفتم) است که تمایلات تند علوی دارند.

پیوند بکتاشیه با صوفیان

منابع تاریخی نشان می‌دهد که بکتاشیه از روزگاران گذشته با فرقه‌ای از صوفیه که ابدالان روم خوانده می‌شوند پیوند داشته‌اند به طوری که بکتاشیان نیز ابدالان بکتاشی نامیده می‌شدند. [۳]

شباهت بکتاشیه با قلندریه و حیدریه

بکتاشیه در آداب و اعمال با قلندریه نیز شباهت‌هایی دارند؛ همچون چهار ضرب (تراشیدن موهای سر و ریش و سِبلَت و ابرو) که از شعارهای قلندریه بوده و خلیل وحدتی دده بابا (متوفی ۱۰۶۰) در ترجیع بندی در مدح حاجی بکتاش این عمل را به وی نسبت داده است. در ولایت نامه (مناقب حاجی بکتاش) نیز از آدابی چون تراشیدن موی مریدان به هنگام بیعت سخن رفته است. اگر قطب الدین حیدر که در سنت بکتاشیان معروف است، همان قطب الدین حیدر (متوفی ۶۱۸) بنیانگذار طریقت حیدریه باشد، معلوم می‌شود که بکتاشیه با طریقت حیدریه نیز بی ارتباط نبوده است. از مناقب خواجه جهان و نتیجه جان (منسوب به واحدی در ۹۲۹)، نیز به وضوح بر می‌آید که ابدالان، قلندریان، حیدریان، جامیان، ادهمیان و شمسیان از نظر عقیده، سنّت و هیئت ظاهری به بکتاشیان بسیار شبیه بوده‌اند [۴][۵][۶][۷] بنابراین، حاجی بکتاش پیرو آیین و اصول ساده بابایی بود که تداوم ملامتیه خراسان است و بکتاشیه به مرور وارث عقاید مشترک تمامی این فرقه‌های شیعیِ باطنی شد و با عقاید حروفیه نیز درآمیخت. [۸][۹]

طریقت بکتاشیه بعد از حاجی بکتاش

به نوشته ولایت نامه پس از حاجی بکتاش چَلبی‌ها که فرزندان خاتون آنا دختر خوانده حاجی بکتاش، بودند نماینده طریقت بکتاشیه شدند که بالیم سلطان نیز از آنان است. وی که مادرش شاهزاده‌ای بلغاری و مسیحی و پدرش یک بکتاشی به نام مُرسل بابا بود، نمادی از مسیح در قالب عَلَوی تلقّی می‌شود. برخی از جلوه‌های شیعی که در بکتاشیه به چشم می‌آید منسوب به بالیم سلطان است. [۱۰] پس از بالیم سلطان، برادرش قلندر چلبی در زمان سلیمان قانونی (متوفی ۹۷۴) شورش دوم بابایی را به راه انداخت و در ۹۳۵ به قتل رسید (بابایی؛ باباالیاس خراسانی). پس از او خانقاه بکتاشیان مدتها نفوذ معنوی خود را از دست داد. ۲۳سال پس از قلندر چلبی، سَرسَم علی بابا (متوفی ۹۹۷) مقام دده بابا (شیخ بزرگ) را بنیان نهاد. از آن پس دده بابا پیش کسوت طریقت تلقّی می‌شد و چلبیها نیز تولیت اوقاف را بر عهده داشتند. به این ترتیب، از قرن دهم مرکز قدرت بکتاشیه به دو شاخه چلبیهاو دده باباها تقسیم شد. [۱۱][۱۲]

انحلال بکتاشیه

در زمان سلطان محمود دوم (حک. ۱۲۲۳ـ۱۲۵۵) سپاه ینی چری قیام کردند و چون ینی چریها بکتاشیه را طریقت خود می‌دانستند و بکتاشیان نیز به یاری آنها شتافتند، سلطان با انحلال سپاه ینی چری (۱۲۴۱) بکتاشیه را نیز برانداخت، باباهای بزرگ بکتاشی را اعدام یا تبعید کرد و تکیه‌های آنان را ویران ساخت. [۱۳][۱۴][۱۵]

انتقال مرکر بکتاشیه از آناطولی به آلبانی

در اواسط قرن سیزدهم تکیه‌های بکتاشیه دوباره گشوده شد. در این دوره بسیاری از بکتاشیان از ترقیّ‌خواهان واعضای ترکهای جوان بودند. در ۱۳۰۳ ش که آتاتورک فعالیت فرقه‌های صوفیه را ممنوع کرد، این سلسله مرکزخود را از آناطولی به آلبانی انتقال داد. در ۱۳۲۳ش /۱۹۴۵در آلبانی نیز فعالیت همه سازمان‌ها و جماعت‌های مذهبی، از جمله بکتاشیه، ممنوع شد و به دنبال این محدودیت‌ها عده‌ای از آلبانیایی‌های بکتاشی به آمریکا مهاجرت کردند و در ۱۳۳۱ ش/ ۱۹۵۳ در میشیگان تکیه‌ای تأسیس نمودند. با سقوط نظام کمونیستی در آلبانی (۱۳۶۸ـ۱۳۶۹ش/ ۱۹۹۰ـ۱۹۹۱) تکایای بکتاشیه فعالیتهای خود را در آن کشور از سر گرفتند [۱۶]

بکتاشیه امروز

امروزه بکتاشیه علاوه بر آلبانی و‌ به‌طور محدود در ترکیه، در میان مردم سوریه، مصر، ترک‌های مقیم اروپا و نیز مناطق آلبانیایی نشین و مسلمان مقدونیه و کوزوا رواج دارد. [۱۷][۱۸]

عقاید بکتاشیه

حُب اهل بیت پیامبر علیهم‌السلام، خصوص امام علی علیه‌السلام، در سرلوحه عقاید بکتاشیه قرار دارد. به عقیده آنان حق، محمد و علی سه صورت برای بیان یک حقیقت‌اند. آنان به دوازده امام شیعیان اعتقاد دارند و بخصوص برای امام جعفر صادق علیه‌السلام احترام بسیار قائل اند. پیروان این طریقت، به طور صوری، فقه جعفری را نیز می‌پذیرند [۱۹] [۲۰][۲۱]

آیین بکتاشیه

به نظر بکتاشیان، بعضی از آیین‌ها جای عبادت‌های شرعی را می‌گیرند، مانند: هر صبح و شام صلوات فرستادن بر دوازده امام علیهم‌السلام، خواندن دعای «نادِعلی»، خودداری از نوشیدن آب در دهه اول محرم، اعتراف کردن به گناهان نزد بابا (شیخ) پس از محرم، بزرگداشت نوروز که به اعتقاد بکتاشیان روز ولادت حضرت علی علیه‌السلام است، با برادران دینی بکتاشی بر سر سفره‌های محبّت (دَم) نشستن و سرودهای بکتاشی (نَفَس) خواندن و نی نواختن [۲۲]

اخلاق بکتاشیه

اخلاق از نظر بکتاشیه در این جمله خلاصه می‌شود: «دستت را بی آزار، زبانت را رازدار و کمرت را استوار نگه دار.» به نظر آنها انسان‌های کامل به شریعت چندان اهمیت نمی‌دهند. به گفته آنان: «خودشناس را خون پدر حلال و خود ناشناس را شیر مادر حرام است.» [۲۳]

سلسله مراتب بکتاشیه

در طریقت بکتاشیه پنج مقام (مرتبه) وجود دارد:

محب بودن

مقام اول «مُحب» بودن است؛ کسی که به یکی از باباها دست ارادت دهد، مُحب خوانده می‌شود.

درویشی

دومین مقام، «درویشی» است؛ از محبانِ مرد کسی که به درویشی اعتراف کند و وارد تکیه‌ای شود و مدتی با نهادن عرقچین خدماتی چون خرید کردن، چوپانی و سایر کارهای بیرون از تکیه را به عهده گیرد، پس از اثبات لیاقت به مقام درویشی می‌رسد.

بابا

مقام سوم، مقام «بابا» یی است. در صورت نیاز یا درخواست کتبی محبّان از خلیفه، درویش به مقام بابایی می‌رسد و اجازه تربیت محب و درویش را دریافت می‌کند.

تجرد

مقام چهارم «تجرد» است. درویش یا بابای غیرمتأهل که مصمم به تجرّد باشد، موهایش تراشیده و گوش راستش سوراخ می‌شود وبرای همیشه خود را وقف طریقت می‌کند.

خلیفه

مقام پنجم «خلیفه» بودن است. سه بابای مجرد با دادن اجازه نامه می‌توانند بابایی را به مقام خلافت برسانند [۲۴]

پوشاک و وسایل بکتاشی

در گذشته، بکتاشیان کلاهی به نام «اَلِفِ خراسانی» بر سر می‌گذاشتند. گویا شمس تبریزی نیز این کلاه را بر سر می‌گذاشته است. الف خراسانی سفید رنگ است و در قُبه (قسمت فوقانی) آن چهار تَرک و در رأس آن دگمه‌ای هست. بکتاشیان کلاه دیگری نیز به نام «جلالی» یا «حسینی» بر سر می‌گذارند که دوازده ترک در قُبه و چهار ترک در لنگر (قسمت پایین) دارد. دوازده ترک نشانه اعتقاد به دوازده امام و چهار ترک نمادی از چهار مرحله شریعت، طریقت، معرفت و حقیقت است [۲۵] بکتاشیان سنگ گردی به نام «سنگ تسلیم» با نخی به گردن می‌آویزند. همچنین کمربند پهن و ضخیمی با قیطان به دور کمر می‌بندند. «پالِهَنگ» نیز سنگی است بزرگتر از سنگ تسلیم که بالای کمربند و به محاذات معده بسته می‌شود. خرقه بکتاشیان سفیدرنگ و مانند خرقه سایر درویشان بدون یقه است. [۲۶][۲۷]

متون بکتاشی

آثار ادبی بکتاشیان بیش‌تر به زبان‌های فارسی، ترکی، عربی و آلبانیایی است. بیشترین تعلیمات این سلسله در شعرهای آنها متجلی شده است. زیرا به عقیده بکتاشیان نظم جایگاهی والاتر از نثر دارد. این اشعار نقش مهمی در ادبیات ترکیه و آلبانی داشته است [۲۸]

اشعار سعید امره

از نخستین آثار ادبی بکتاشیان، اشعار سعید اَمرَه است که در قرن هفتم سروده شده است. در قرن دهم شاعر بزرگی چون قایغوسز ابدال و در قرن یازدهم پیر سلطان ابدال و مرید قولْ همت ظهور کردند. اما پس از آن شعرای بکتاشی تقریباً مضامین گذشتگان را تکرار کرده‌اند. این اشعار که مشتمل بر اعتقادات و سنت‌های بکتاشی، ابراز محبّت به اهل بیت علیهم‌السلام، و بویژه ذکر مصائب امام حسین علیه‌السلام است، تأثیر مهمی در فرهنگ آلبانی داشته است. [۲۹][۳۰]

منظومه حماسی الحدیقه

یکی از آثار ادبی بزرگ بکتاشیه به زبان آلبانیایی و به خط عربی، منظومه حماسی «الحدیقه» سروده طالب (دالیب) فراشِری در ۱۲۵۸/ ۱۸۴۲ است. او در این منظومه شصت هزار بیتی، به ذکر حماسه کربلا و قهرمانی‌های امام حسین علیه‌السلام پرداخته است. این منظومه در ادبیات آلبانی ارزش فراوانی دارد، زیرا اولین و طولانی‌ترین منظومه حماسی آلبانی است. نعیم فراشری (۱۲۸۱ـ۱۳۱۸/ ۱۸۶۴ـ۱۹۰۰)، شاعر بکتاشی، نیز منظومه‌ای به زبان آلبانیایی درباره حادثه کربلا سروده است. او که آخرین و بزرگترین شاعر پارسی گوی آلبانی در قرن سیزدهم/ نوزدهم است، در منظومه حماسی خود رشادت امام حسین علیه‌السلام و بخصوص دلاوری عباس بن علی علیه‌السلام را ستوده است. علاوه بر این‌گونه ادبیات عاشورایی، بکتاشی‌ها حکایات بسیاری از قهرمانی‌ها و کرامات امام علی علیه‌السلام نقل کرده‌اند که در ادبیات عامیانه آلبانی راه یافته است. [۳۱][۳۲][۳۳]

فهرست منابع

(۱) مرتضی اسعدی، جهان اسلام، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۶۹ ش.

(۲) وحید امیری، «ادبیات بکتاشیه در آلبانی»، کیهان فرهنگی، سال ۵، ش ۵ (مرداد ۱۳۶۷).

(۳) محمد امین ریاحی، زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، تهران ۱۳۶۹ ش.

(۴) عبدالحسین زرین کوب، ارزش میراث صوفیه، تهران ۱۳۶۲ ش.

(۵) توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵).

(۶) کامل مصطفی شیبی، الصّلة بین التصوّف و التشیّع، بیروت ۱۹۸۲.

(۷) کامل مصطفی شیبی، همبستگی میان تصوّف و تشیّع، ترجمه و تلخیص و نگارش علی اکبر شهابی، تهران ۱۳۵۳ ش.

(۸) محمدبک فرید، تاریخ الدّولة العلیّة العثمانیّة، چاپ احسان حقّی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.

(۹) عبدالکریم گلشنی، فرهنگ ایران در قلمرو ترکان: اشعار فارسی نعیم فراشری شاعر و نویسنده قرن نوزدهم آلبانی، شیراز ۱۳۵۴ ش.

(۱۰) عبدالباقی گولپینارلی، مولانا جلال الدّین: زندگانی، فلسفه، آثار و گزیده‌ای از آنها، ترجمه و توضیحات توفیق سبحانی، تهران ۱۳۶۳ ش.

(۱۱) محمد معصوم بن زین‌العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقایق، چاپ محمدجعفرمحجوب، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۸).

(۱۲) وین ووسینیچ، تاریخ امپراتوری عثمانی، ترجمه سهیل آذری، تهران ۱۳۴۶ ش.

پانویس

  1. توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، ج۱، ص۵۱۱ـ۵۱۲، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵).
  2. محمد معصوم بن زین‌العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقایق، ج۲، ص۳۴۷. «حاجی بکتاش ولی»، چاپ محمدجعفرمحجوب، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۸).
  3. توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، ج۱، ص۵۲۰، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵).
  4. عبدالباقی گولپینارلی، مولانا جلال الدّین: زندگانی، ج۱، ص۱۱۸، فلسفه، آثار و گزیده‌ای از آنها، ترجمه و توضیحات توفیق سبحانی، تهران ۱۳۶۳ ش.
  5. عبدالباقی گولپینارلی، مولانا جلال الدّین: زندگانی، ج۱، ص۲۴۵ـ۲۴۶، فلسفه، آثار و گزیده ای از آنها، ترجمه و توضیحات توفیق سبحانی، تهران ۱۳۶۳ ش.
  6. عبدالباقی گولپینارلی، مولانا جلال الدّین: زندگانی، ج۱، ص۳۸۲، فلسفه، آثار و گزیده‌ای از آنها، ترجمه و توضیحات توفیق سبحانی، تهران ۱۳۶۳ ش.
  7. توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، ج۱، ص۵۲۰ـ ۵۲۲، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵).
  8. وین ووسینیچ، تاریخ امپراتوری عثمانی، ج۱، ص۱۵۵، ترجمه سهیل آذری، تهران ۱۳۴۶ ش.
  9. محمد امین ریاحی، زبان و ادب فارسی در قلمرو عثمانی، ج۱، ص۱۳۵، تهران ۱۳۶۹ ش.
  10. کامل مصطفی شیبی، الصّلة بین التصوّف و التشیّع، ج۲، ص۳۴۰، بیروت ۱۹۸۲.
  11. توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، ج۱، ص۵۲۳، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵).
  12. توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، ج۱، ص۵۲۵. ، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵).
  13. محمدبک فرید، تاریخ الدّولة العلیّة العثمانیّة، ج۱، ص۱۲۴، چاپ احسان حقّی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  14. عبدالکریم گلشنی، فرهنگ ایران در قلمرو ترکان: اشعار فارسی نعیم فراشری شاعر و نویسنده قرن نوزدهم آلبانی، ج۱، ص‌چهل و هفت، شیراز ۱۳۵۴ ش.
  15. عبدالحسین زرین کوب، ارزش میراث صوفیه، ج۱، ص۸۴، تهران ۱۳۶۲ ش.
  16. عبدالکریم گلشنی، فرهنگ ایران در قلمرو ترکان: اشعار فارسی نعیم فراشری شاعر و نویسنده قرن نوزدهم آلبانی، ج۱، ص‌چهل و هفت، شیراز ۱۳۵۴ ش.
  17. مرتضی اسعدی، جهان اسلام، ج۲، ص۲۸۶، تهران ۱۳۶۶ـ۱۳۶۹ ش.
  18. عبدالکریم گلشنی، فرهنگ ایران در قلمرو ترکان: اشعار فارسی نعیم فراشری شاعر و نویسنده قرن نوزدهم آلبانی، ج۱، ص‌چهل و هفت، شیراز ۱۳۵۴ ش.
  19. کامل مصطفی شیبی، همبستگی میان تصوّف و تشیّع، ترجمه و تلخیص و نگارش علی اکبر شهابی، ص۹۶، تهران ۱۳۵۳ ش.
  20. کامل مصطفی شیبی، الصّلة بین التصوّف و التشیّع، ج۲، ص۳۴۰ـ۳۴۳، بیروت ۱۹۸۲.
  21. توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، ج۱، ص۵۳۵، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵).
  22. توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، ج۱، ص۵۳۵ـ۵۳۶، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵).
  23. توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، ج۱، ص۵۳۶،نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵)
  24. توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، ج۱، ص۵۲۷ـ۵۲۹، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵).
  25. عبدالباقی گولپینارلی، مولانا جلال الدّین: زندگانی، ج۱، ص۱۱۶ـ۱۱۷، فلسفه، آثار و گزیده‌ای از آنها، ترجمه و توضیحات توفیق سبحانی، تهران ۱۳۶۳ ش.
  26. محمد معصوم بن زین‌العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقایق، ج۲، ص۳۴۷، چاپ محمدجعفرمحجوب، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۱۸).
  27. توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، ج۱، ص۵۳۳ـ۵۳۵، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵).
  28. وحید امیری، «ادبیات بکتاشیه در آلبانی»، ج۱، ص۴۰ـ۴۱، کیهان فرهنگی، سال ۵، ش ۵ (مرداد ۱۳۶۷).
  29. توفیق سبحانی و قاسم انصاری، «حاجی بکتاش ولی و طریقت بکتاشیه»، ج۱، ص۵۳۷ـ۵۳۸، نشریه دانشکده ادبیات و علوم انسانی (دانشگاه تبریز)، سال ۲۸، ش ۱۲۰ (زمستان ۱۳۵۵).
  30. وحید امیری، «ادبیات بکتاشیه در آلبانی»، ج۱، ص۴۱، کیهان فرهنگی، سال ۵، ش ۵ (مرداد ۱۳۶۷).
  31. وحید امیری، «ادبیات بکتاشیه در آلبانی»، ج۱، ص۴۱ـ۴۲، کیهان فرهنگی، سال ۵، ش ۵ (مرداد ۱۳۶۷).
  32. عبدالکریم گلشنی، فرهنگ ایران در قلمرو ترکان: اشعار فارسی نعیم فراشری شاعر و نویسنده قرن نوزدهم آلبانی، ج۱، ص‌چهل و چهار ـ چهل و پنج، شیراز ۱۳۵۴ ش.
  33. عبدالکریم گلشنی، فرهنگ ایران در قلمرو ترکان: اشعار فارسی نعیم فراشری شاعر و نویسنده قرن نوزدهم آلبانی، ج۱، ص‌چهل و هشت، شیراز ۱۳۵۴ ش.

"