عبدالمطلب: تفاوت میان نسخه‌ها

۷۷ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
| سال درگذشت = ۴۵ سال قبل از هجرت
| سال درگذشت = ۴۵ سال قبل از هجرت
| تاریخ درگذشت =  
| تاریخ درگذشت =  
| محل درگذشت = مکه
| محل درگذشت = [[مکه]]
| استادان =  
| استادان =  
| شاگردان =  
| شاگردان =  
خط ۷۹: خط ۷۹:
#  
#  
== هجرت از مدینه به مکه ==
== هجرت از مدینه به مکه ==
با مرگ هاشم، برادرش مطلب سرپرستی شیبه (عبدالمطلب) را بر عهده گرفت، <ref>ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج 1، ص 66 – 67، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق</ref> اما مطّلب در مکه بود و برادرزاده‌اش در مدینه! تا آن‌که روزی [[ثابت بن منذر]] وارد مکه شد و نزد مطّلب که دوستش بود رفت و به او گفت: ای کاش! برادر زاده‌ات شیبة (عبدالمطلب) را در یثرب می‌دیدی که در زیبایی و هیبت و شرافت چیزی کم ندارد...  
با مرگ هاشم، برادرش مطلب سرپرستی شیبه (عبدالمطلب) را بر عهده گرفت<ref>ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج 1، ص 66 – 67، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق</ref>، اما مطّلب در مکه بود و برادرزاده‌اش در مدینه! تا آن‌که روزی [[ثابت بن منذر]] وارد مکه شد و نزد مطّلب که دوستش بود رفت و به او گفت: ای کاش! برادر زاده‌ات شیبة (عبدالمطلب) را در یثرب می‌دیدی که در زیبایی و هیبت و شرافت چیزی کم ندارد...  


مطّلب گفت: به [[خدا]] قبل از آن‌که شب فرارسد به سمت یثرب حرکت خواهم کرد تا او را ببینم. ثابت گفت: گمان نمی‌کنم که مادر و دایی‌هایش او را به سادگی از دست داده و به تو بسپارند. البته تو هم نباید او را از دست بدهى و باید چنان رفتار کنى که خود شیبه با میل و رغبت پیش تو بیاید.  
مطّلب گفت: به [[خدا]] قبل از آن‌که شب فرارسد به سمت یثرب حرکت خواهم کرد تا او را ببینم. ثابت گفت: گمان نمی‌کنم که مادر و دایی‌هایش او را به سادگی از دست داده و به تو بسپارند. البته تو هم نباید او را از دست بدهى و باید چنان رفتار کنى که خود شیبه با میل و رغبت پیش تو بیاید.  
خط ۸۶: خط ۸۶:


سلمى با خشم گفت: من او را با تو روانه نخواهم ساخت! مطّلب به سلمى گفت:  
سلمى با خشم گفت: من او را با تو روانه نخواهم ساخت! مطّلب به سلمى گفت:  
چنین مکن که بر هر حال من از این‌جا بدون برادرزاده‌ام نمی‌روم، او به حد بلوغ رسیده و در این‌جا غریب است و میان خویشاوندان پدرى خود نیست و ما خاندان شرفیم، قوم ما و اقامت شیبه در شهر و سرزمین خودش برایش بهتر از توقف در این‌جا است و او هر کجا که باشد پسر تو است. زمانی که سلمى متوجه شد مطّلب از تصمیم خود منصرف نمی‌شود سه روز مهلت خواست و مطّلب هم پیش ایشان سه روز ماند و سپس با شیبه حرکت کرد و هر دو با هم راه افتادند. <ref>ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج 1، ص 66- 67، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق</ref>
چنین مکن که بر هر حال من از این‌جا بدون برادرزاده‌ام نمی‌روم، او به حد بلوغ رسیده و در این‌جا غریب است و میان خویشاوندان پدرى خود نیست و ما خاندان شرفیم، قوم ما و اقامت شیبه در شهر و سرزمین خودش برایش بهتر از توقف در این‌جا است و او هر کجا که باشد پسر تو است. زمانی که سلمى متوجه شد مطّلب از تصمیم خود منصرف نمی‌شود سه روز مهلت خواست و مطّلب هم پیش ایشان سه روز ماند و سپس با شیبه حرکت کرد و هر دو با هم راه افتادند<ref>ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج 1، ص 66- 67، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق</ref>.


مطّلب هنگام ظهر همراه شیبه وارد مکه شد و قریش گمان‌کردند که مطّلب این کودک را خریده و او را بنده مطّلب [عبدالمطلب‏] نامیدند و از این‌جا بود که این نام بر آن کودک باقی ماند. مطّلب گفت: واى بر شما، این چه حرفى است، این برادرزاده‌ام شیبه است و چون او را دیدند گفتند: آرى به جان خودمان سوگند که پسر او است. <ref>ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، ج 1، ص 138، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بی‌تا</ref>
مطّلب هنگام ظهر همراه شیبه وارد مکه شد و قریش گمان‌کردند که مطّلب این کودک را خریده و او را بنده مطّلب [عبدالمطلب‏] نامیدند و از این‌جا بود که این نام بر آن کودک باقی ماند. مطّلب گفت: واى بر شما، این چه حرفى است، این برادرزاده‌ام شیبه است و چون او را دیدند گفتند: آرى به جان خودمان سوگند که پسر او است<ref>ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبدالحفیظ، ج 1، ص 138، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بی‌تا</ref>.


== ایمان عبدالمطلب ==
== ایمان عبدالمطلب ==
بر اساس روایات، عبدالمطلب [[بت‌پرستی‌|بت‌پرست]] نبود، بلکه به سوی [[کعبه]] عبادت می‌کرد:
بر اساس روایات، عبدالمطلب [[بت‌پرستی‌|بت‌پرست]] نبود، بلکه به سوی [[کعبه]] عبادت می‌کرد:


[[امام علی بن أبی‌طالب (ع)|امام علی (علیه السلام)]] <ref>ر. ک:مقاله امام علی (علیه السلام)</ref> می‌فرماید: «به خدا سوگند! نه پدرم و نه جدم عبدالمطلب و نه هاشم و نه عبدمناف، [[بت]] نپرستیدند». از امام پرسیدند: پس چه چیزی را می‌پرستیدند؟ امام (علیه السلام): «آنها به سمت کعبه عبادت می‌کردند و بر دین [[حضرت ابراهیم|ابراهیم (علیه السلام)]] ‌بوده‌اند». <ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 174، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق</ref>
[[امام علی بن أبی‌طالب (ع)|امام علی (علیه السلام)]] می‌فرماید: «به خدا سوگند! نه پدرم و نه جدم عبدالمطلب و نه هاشم و نه عبدمناف، [[بت]] نپرستیدند». از امام پرسیدند: پس چه چیزی را می‌پرستیدند؟ امام (علیه السلام): «آنها به سمت کعبه عبادت می‌کردند و بر دین [[حضرت ابراهیم|ابراهیم (علیه السلام)]] ‌بوده‌اند<ref>شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 174، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ دوم، 1395ق</ref>».


[[امام جعفر صادق|امام صادق (علیه السلام)]] فرمود: «[[جبرئیل]] بر پیامبر خدا (صلی الله علیه) فرود آمد و گفت: یا محمد! خداوند [[شفاعت]] تو را درباره پنج نفر پذیرفته است: شکمى که تو را حمل کرد و آن [[آمنه]] دختر [[وهب بن عبد مناف]] است. صلبى که تو را بار آورده و آن [[عبدالله بن عبدالمطلب]] است. آغوشى که تو را پرورش داده و آن عبدالمطلب‏ بن‏ هاشم‏ است ... <ref> شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 294، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش</ref>
[[امام جعفر صادق|امام صادق (علیه السلام)]] فرمود: «[[جبرئیل]] بر پیامبر خدا (صلی الله علیه) فرود آمد و گفت: یا محمد! خداوند [[شفاعت]] تو را درباره پنج نفر پذیرفته است: شکمى که تو را حمل کرد و آن [[آمنه]] دختر [[وهب بن عبد مناف]] است. صلبى که تو را بار آورده و آن [[عبدالله بن عبدالمطلب]] است. آغوشى که تو را پرورش داده و آن عبدالمطلب‏ بن‏ هاشم‏ است ...<ref> شیخ صدوق، الخصال، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 294، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش</ref>».


== بزرگی عبدالمطلب بر اهالی مکه ==
== بزرگی عبدالمطلب بر اهالی مکه ==
پس از مرگ مطّلب عبدالمطلب بن هاشم زمام امور را به دست گرفت و صاحب اموال بسیار شد. <ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 111، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا</ref>
پس از مرگ مطّلب عبدالمطلب بن هاشم زمام امور را به دست گرفت و صاحب اموال بسیار شد. <ref>مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 111، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا</ref>
از جمله القاب عبدالمطلب، صاحب [[زمزم‏]] است. <ref>البدء و التاریخ، ج‏ 4، ص 129</ref> چاه زمزم با این‌که بنابر [[معجزه|معجزه الهی]] به وجود آمده بود؛ ولی قبیله جرهم که قرار بود از آن‌جا خارج شده و مکه را به دست قبیله خزاعه بدهند، آن چاه را به صورت کامل از بین برده و آن‌را پر کردند! <ref>أنساب ‏الأشراف، ج‏ 1، ص 78</ref> اما این چاه سال‌ها بعد توسط عبدالمطلب حفر شد.  
از جمله القاب عبدالمطلب، صاحب [[زمزم‏]] است<ref>البدء و التاریخ، ج‏ 4، ص 129</ref>. چاه زمزم با این‌که بنابر [[معجزه|معجزه الهی]] به وجود آمده بود؛ ولی قبیله جرهم که قرار بود از آن‌جا خارج شده و مکه را به دست قبیله خزاعه بدهند، آن چاه را به صورت کامل از بین برده و آن‌را پر کردند<ref>أنساب ‏الأشراف، ج‏ 1، ص 78</ref>! اما این چاه سال‌ها بعد توسط عبدالمطلب حفر شد.  


بنابر نقل‌ها مکان این چاه را خداوند به عبدالمطلب نشان داد:
بنابر نقل‌ها مکان این چاه را خداوند به عبدالمطلب نشان داد:
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
عبدالمطلب به همراه فرزندش [[حارث]] که در آن روز تنها فرزند او بود، نشانه را یافت و به حفر آن‌جا مشغول شد. زمانی که کار به پایانش نزدیک شد، قریش از موضوع مطلع شده و گفتند که این چاه جد ما [[حضرت اسماعیل]] <ref>ر. ک:مقاله حضرت اسماعیل</ref> است و ما را در آن حقى است و خواستار شریک شدن در آن شدند. اما عبدالمطلب از دادن این حق سرباز زد. ... در نهایت کار به محاکمه کشید و خواستند نزد کاهنى از [[بنى سعد]] در شام بروند تا میان آنها قضاوت کند.  
عبدالمطلب به همراه فرزندش [[حارث]] که در آن روز تنها فرزند او بود، نشانه را یافت و به حفر آن‌جا مشغول شد. زمانی که کار به پایانش نزدیک شد، قریش از موضوع مطلع شده و گفتند که این چاه جد ما [[حضرت اسماعیل]] <ref>ر. ک:مقاله حضرت اسماعیل</ref> است و ما را در آن حقى است و خواستار شریک شدن در آن شدند. اما عبدالمطلب از دادن این حق سرباز زد. ... در نهایت کار به محاکمه کشید و خواستند نزد کاهنى از [[بنى سعد]] در شام بروند تا میان آنها قضاوت کند.  


در میان راه آب‌هایشان تمام شد تشنه شدند و مرگ خویش را دیدند. ... در این هنگام از زیر پاى شتر عبدالمطلب چشمه‌اى جوشید و از آن نوشیدند و از مرگ حتمی نجات یافتند. سپس گفتند: خداوند در مورد تو بر ما چنین حکم کرده بود. ما با تو در مورد زمزم هرگز نزاعى نخواهیم داشت و آن‌کس که تو را در این دشت آب نوشانید، هم اوست که زمزم را به تو داد». <ref>ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 244، بیروت، دارالفکر، 1407ق</ref>
در میان راه آب‌هایشان تمام شد تشنه شدند و مرگ خویش را دیدند. ... در این هنگام از زیر پاى شتر عبدالمطلب چشمه‌اى جوشید و از آن نوشیدند و از مرگ حتمی نجات یافتند. سپس گفتند: خداوند در مورد تو بر ما چنین حکم کرده بود. ما با تو در مورد زمزم هرگز نزاعى نخواهیم داشت و آن‌کس که تو را در این دشت آب نوشانید، هم اوست که زمزم را به تو داد<ref>ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 2، ص 244، بیروت، دارالفکر، 1407ق</ref>».


ماجراهای مهم دیگری نیز در زندگی عبدالمطلب وجود دارد؛ مانند گفت‌وگوی او با ابرهه <ref> 25063؛ اصحاب فیل معجزه بت‌ها یا صاحب کعبه</ref> و [[قربانی کردن]] یکی از فرزندان خود! <ref>21282؛ نذر قربانی کردن عبدالله توسط عبدالمطلب</ref>
ماجراهای مهم دیگری نیز در زندگی عبدالمطلب وجود دارد؛ مانند گفت‌وگوی او با ابرهه <ref> 25063؛ اصحاب فیل معجزه بت‌ها یا صاحب کعبه</ref> و [[قربانی کردن]] یکی از فرزندان خود<ref>21282؛ نذر قربانی کردن عبدالله توسط عبدالمطلب</ref>!


همچنین، عبدالمطلب، مدتی سرپرست پیامبر اسلام (صلی الله علیه) بود و برای پس از مرگش، نگهداری حضرتشان را به پسرش ابوطالب سپرد. <ref>موسوی، فخار بن معد، إیمان أبی‌طالب(الحجة علی الذاهب إلی کفر أبی‌طالب)، محقق، مصحح، بحرالعلوم، محمد، ص 289، قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، 1410ق؛ «سرپرستی پیامبر اسلام (صلی الله علیه) توسط ابوطالب»، سؤال 45318</ref>
همچنین، عبدالمطلب، مدتی سرپرست پیامبر اسلام (صلی الله علیه) بود و برای پس از مرگش، نگهداری حضرتشان را به پسرش ابوطالب سپرد<ref>موسوی، فخار بن معد، إیمان أبی‌طالب(الحجة علی الذاهب إلی کفر أبی‌طالب)، محقق، مصحح، بحرالعلوم، محمد، ص 289، قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، 1410ق؛ «سرپرستی پیامبر اسلام (صلی الله علیه) توسط ابوطالب»، سؤال 45318</ref>.


== وفات عبدالمطلب ==
== وفات عبدالمطلب ==
بر اساس روایات عبدالمطلب در کودکی [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلی الله علیه)]] که چند سال پس از داستان ابرهه بود، رحلت کرد <ref>أبوبکر بیهقی، أحمد بن حسین، شعب الإیمان، ‌ محقق، عبدالحمید حامد، عبدالعلی، اشراف، ندوی، مختار أحمد، ج 2، ص 514، ریاض، هند، مکتبة الرشد، الدارالسلفیة، چاپ اول، 1423ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 15، ص 144، ‌ بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق</ref> و در منطقه حجون مکه <ref> مقریزی، تقی الدین‏، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‏، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، ج 4، ص 96، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق</ref> بر روی کوهی دفن شد. <ref>یاقوت حموی، شهاب‌الدین ابو عبدالله، معجم البلدان، ج 2، ص 225، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م</ref>
بر اساس روایات عبدالمطلب در کودکی [[حضرت محمد (ص)|پیامبر (صلی الله علیه)]] که چند سال پس از داستان ابرهه بود، رحلت کرد <ref>أبوبکر بیهقی، أحمد بن حسین، شعب الإیمان، ‌ محقق، عبدالحمید حامد، عبدالعلی، اشراف، ندوی، مختار أحمد، ج 2، ص 514، ریاض، هند، مکتبة الرشد، الدارالسلفیة، چاپ اول، 1423ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 15، ص 144، ‌ بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق</ref> و در منطقه حجون مکه<ref> مقریزی، تقی الدین‏، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‏، تحقیق، نمیسی، محمد عبدالحمید، ج 4، ص 96، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق</ref> بر روی کوهی دفن شد<ref>یاقوت حموی، شهاب‌الدین ابو عبدالله، معجم البلدان، ج 2، ص 225، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م</ref>.


در مورد سن او نقل‌های مختلفی وجود دارد. از هشتاد و دو سال <ref> الطبقات ‏الکبرى، ج‏ 1، ص 95</ref> تا یک‌صد و بیست سال! <ref>بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فى اخبار قریش، تحقیق، فاروق، خورشید احمد، ص 364، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول 1405ق</ref>
در مورد سن او نقل‌های مختلفی وجود دارد. از هشتاد و دو سال <ref> الطبقات ‏الکبرى، ج‏ 1، ص 95</ref> تا یک‌صد و بیست سال! <ref>بغدادی، محمد بن حبیب، المنمق فى اخبار قریش، تحقیق، فاروق، خورشید احمد، ص 364، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول 1405ق</ref>
confirmed، مدیران
۳۷٬۵۱۸

ویرایش