محیی‌الدین‌ محمد بن‌ علی‌ بن عربی حاتمی‌: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پرسشها' به 'پرسش‌ها'
جز (جایگزینی متن - 'نتیجه گیری' به 'نتیجه‌گیری')
جز (جایگزینی متن - 'پرسشها' به 'پرسش‌ها')
خط ۳۰۷: خط ۳۰۷:
خداشناسی‌ ابن‌ عربی‌ گونه‌ای‌ از خداشناسی‌ ناب‌ عرفانی‌ است‌ که‌ با برخی‌ خداشناسیهای‌ عرفانی‌ پیش‌ از وی‌ جنبه‌های‌ مشترک‌ دارد، اما همچنین‌ دارای‌ ویژگی‌های‌ کاملاً برجسته‌ای‌ است‌ که‌ آن‌ را در میان‌ همانندهای‌ خود ممتاز می‌سازد. خداشناسی‌ ابن‌ عربی‌، در واقع‌ محور کل‌ نظام‌ عرفانی‌ وی‌ به‌ شمار می‌رود، نظامی‌ که‌ می‌توان‌ بر آن‌ «حکمت‌ الهی‌ عرفانی‌» نام‌ نهاد. نخستین‌ سخن‌ ابن‌ عربی‌ درباره شناخت‌ خدا این‌ است‌ که‌ خدا از راهها و با وسایلی‌ که‌ انسان‌ معمولاً برای‌ شناخت‌ چیزی‌ یا امری‌ در اختیار دارد، شناختنی‌ نیست‌.  
خداشناسی‌ ابن‌ عربی‌ گونه‌ای‌ از خداشناسی‌ ناب‌ عرفانی‌ است‌ که‌ با برخی‌ خداشناسیهای‌ عرفانی‌ پیش‌ از وی‌ جنبه‌های‌ مشترک‌ دارد، اما همچنین‌ دارای‌ ویژگی‌های‌ کاملاً برجسته‌ای‌ است‌ که‌ آن‌ را در میان‌ همانندهای‌ خود ممتاز می‌سازد. خداشناسی‌ ابن‌ عربی‌، در واقع‌ محور کل‌ نظام‌ عرفانی‌ وی‌ به‌ شمار می‌رود، نظامی‌ که‌ می‌توان‌ بر آن‌ «حکمت‌ الهی‌ عرفانی‌» نام‌ نهاد. نخستین‌ سخن‌ ابن‌ عربی‌ درباره شناخت‌ خدا این‌ است‌ که‌ خدا از راهها و با وسایلی‌ که‌ انسان‌ معمولاً برای‌ شناخت‌ چیزی‌ یا امری‌ در اختیار دارد، شناختنی‌ نیست‌.  


ابن‌ عربی‌، به‌ دنبال‌ سنت‌ ارسطویی‌، پرسشهای‌ بنیادی‌ چهارگانه‌ را برای‌ راه‌ یافتن‌ به‌ شناخت‌ خدا مطرح‌ می‌کند. این‌ پرسشها عبارت‌ است‌ از: «هل‌» (آیا) که‌ پرسش‌ درباره وجود است‌؛ «ما» (چه‌ یا چیست‌) که‌ پرسش‌ درباره حقیقتی‌ است‌ که‌ از آن‌ به‌ ماهیت‌ تعبیر می‌شود؛ «کیف‌» (چگونه‌) که‌ پرسش‌ درباره حال‌ است‌؛ «لِم‌َ» (چرا یا برای‌ چه‌) که‌ پرسشی‌ است‌ درباره علت‌ و سبب‌. ابن‌ عربی‌ می‌گوید: در این‌ باره‌ که‌ کدام‌ یک‌ از این‌ پرسشها درباره خدا درست‌ است‌، عقاید گوناگونی‌ ابراز می‌شود، اما همگان‌ متفقند که‌ پرسش‌ِ «هل‌» را می‌توان‌ درباره خدا به‌ کار برد، در حالی‌ که‌ درباره کاربرد بقیه پرسشها اختلاف‌ است‌. برخی‌ کاربرد آنها را منع‌ می‌کنند و برخی‌ دیگر مجاز می‌دانند. کسانی‌ که‌ آنها را منع‌ می‌کنند، فیلسوفانند و گروهی‌ از طایفه عارفان‌. برخی‌ آنها را عقلاً و بعضی‌ شرعاً منع‌ می‌کنند، اما عقلاً از این‌ رو که‌ پرسش‌ «ما» پرسشی‌ درباره ماهیت‌ یعنی‌ درباره «حد و تعریف‌» است‌، در حالی‌ که‌ خداوند دارای‌ «تعریف‌» نیست‌، چون‌ تعریف‌ مرکب‌ از جنس‌ و فصل‌ است‌ و این‌ درباره حق‌ ممنوع‌ است‌، زیراذات‌ او مرکب‌ از امری‌ نیست‌ که‌ اشتراک‌ پذیر باشد و از این‌ راه‌ در مقوله جنس‌ قرار گیرد و نیز امری‌ نیست‌ که‌ امتیازپذیر باشد. در حالی‌ که‌ جز خدا و خلق‌ چیزی‌ یافت‌ نمی‌شود و میان‌ خدا و جهان‌ و سازنده‌ و ساخته‌ مناسبتی‌ وجود ندارد، پس‌ مشارکتی‌ هم‌ نیست‌ و در نتیجه‌ جنس‌ و فصلی‌ نیست‌؛ اما کسانی‌ که‌ پرسش‌ «کیف‌» را درباره خدا منع‌ می‌کنند، نیز دو گروهند: بعضی‌ برآنند که‌ خدا دارای‌ «چگونگی‌» نیست‌، زیرا «حال‌» امری‌ است‌ معقول‌ و زائد بر ذات‌ بودن‌ خدا و اگر امری‌ وجودی‌، زائد بر ذات‌ وی‌ قائم‌ شود به‌ وجود دو واجب‌ الوجود (با وجوب‌ ذاتی‌) می‌انجامد، در حالی‌ که‌ این‌ محال‌ است‌ و جز او واجبی‌ «لذاته‌» یافت‌ نمی‌شود، پس‌ کیفیت‌ نیز عقلاً درباره خدا محال‌ است‌؛ اما گروه‌ دیگری‌ می‌گویند که‌ خدا دارای‌ کیفیت‌ است‌، ولی‌ این‌ کیفیت‌ دانستنی‌ نیست‌ و بدین‌ سان‌ شرعاً ممنوع‌ است‌ نه‌ عقلاً زیرا آن‌ کیفیت‌ بیرون‌ از کیفیات‌ معقول‌ نزد ماست‌، پس‌ دانستنی‌ نیست‌؛ اما پرسش‌ «لِم‌َ» نیز ممنوع‌ است‌، زیرا افعال‌ خدا مُعلَّل‌ نیست‌، چون‌ علت‌ موجب‌ فعل‌ می‌شود و آنگاه‌ خدا دارای‌ موجِبی‌ خواهد بود که‌ این‌ فعل‌ را، زائد بر ذاتش‌، بر او واجب‌ می‌سازد. گروهی‌ دیگر اطلاق‌ «لِم‌َ» را در فعل‌ خدا، شرعاً باطل‌ می‌دانند، زیرا ما نمی‌توانیم‌ امری‌ را که‌ خدا به‌ خودش‌ نسبت‌ نداده‌ است‌، به‌ او نسبت‌ دهیم‌. اما در میان‌ کسانی‌ از علما که‌ این‌ پرسشهای‌ چهارگانه‌ را درباره خدا مجاز می‌دانند، اهل‌ شرع‌ نیز هستند. آنها می‌گویند آنچه‌ شرع‌ بر ما ممنوع‌ کرده‌ است‌، ما هم‌ آن‌ را ممنوع‌ می‌دانیم‌ و آنچه‌ شرع‌، ژرف‌ اندیشی‌ در آن‌ را بر ما واجب‌ کرده‌ است‌، ما نیز، بنا بر اطاعت‌، در آن‌ ژرف‌ اندیشی‌ می‌کنیم‌ <ref> الفتوحات‌، 1/193-194</ref>.  
ابن‌ عربی‌، به‌ دنبال‌ سنت‌ ارسطویی‌، پرسش‌های‌ بنیادی‌ چهارگانه‌ را برای‌ راه‌ یافتن‌ به‌ شناخت‌ خدا مطرح‌ می‌کند. این‌ پرسش‌ها عبارت‌ است‌ از: «هل‌» (آیا) که‌ پرسش‌ درباره وجود است‌؛ «ما» (چه‌ یا چیست‌) که‌ پرسش‌ درباره حقیقتی‌ است‌ که‌ از آن‌ به‌ ماهیت‌ تعبیر می‌شود؛ «کیف‌» (چگونه‌) که‌ پرسش‌ درباره حال‌ است‌؛ «لِم‌َ» (چرا یا برای‌ چه‌) که‌ پرسشی‌ است‌ درباره علت‌ و سبب‌. ابن‌ عربی‌ می‌گوید: در این‌ باره‌ که‌ کدام‌ یک‌ از این‌ پرسش‌ها درباره خدا درست‌ است‌، عقاید گوناگونی‌ ابراز می‌شود، اما همگان‌ متفقند که‌ پرسش‌ِ «هل‌» را می‌توان‌ درباره خدا به‌ کار برد، در حالی‌ که‌ درباره کاربرد بقیه پرسش‌ها اختلاف‌ است‌. برخی‌ کاربرد آنها را منع‌ می‌کنند و برخی‌ دیگر مجاز می‌دانند. کسانی‌ که‌ آنها را منع‌ می‌کنند، فیلسوفانند و گروهی‌ از طایفه عارفان‌. برخی‌ آنها را عقلاً و بعضی‌ شرعاً منع‌ می‌کنند، اما عقلاً از این‌ رو که‌ پرسش‌ «ما» پرسشی‌ درباره ماهیت‌ یعنی‌ درباره «حد و تعریف‌» است‌، در حالی‌ که‌ خداوند دارای‌ «تعریف‌» نیست‌، چون‌ تعریف‌ مرکب‌ از جنس‌ و فصل‌ است‌ و این‌ درباره حق‌ ممنوع‌ است‌، زیراذات‌ او مرکب‌ از امری‌ نیست‌ که‌ اشتراک‌ پذیر باشد و از این‌ راه‌ در مقوله جنس‌ قرار گیرد و نیز امری‌ نیست‌ که‌ امتیازپذیر باشد. در حالی‌ که‌ جز خدا و خلق‌ چیزی‌ یافت‌ نمی‌شود و میان‌ خدا و جهان‌ و سازنده‌ و ساخته‌ مناسبتی‌ وجود ندارد، پس‌ مشارکتی‌ هم‌ نیست‌ و در نتیجه‌ جنس‌ و فصلی‌ نیست‌؛ اما کسانی‌ که‌ پرسش‌ «کیف‌» را درباره خدا منع‌ می‌کنند، نیز دو گروهند: بعضی‌ برآنند که‌ خدا دارای‌ «چگونگی‌» نیست‌، زیرا «حال‌» امری‌ است‌ معقول‌ و زائد بر ذات‌ بودن‌ خدا و اگر امری‌ وجودی‌، زائد بر ذات‌ وی‌ قائم‌ شود به‌ وجود دو واجب‌ الوجود (با وجوب‌ ذاتی‌) می‌انجامد، در حالی‌ که‌ این‌ محال‌ است‌ و جز او واجبی‌ «لذاته‌» یافت‌ نمی‌شود، پس‌ کیفیت‌ نیز عقلاً درباره خدا محال‌ است‌؛ اما گروه‌ دیگری‌ می‌گویند که‌ خدا دارای‌ کیفیت‌ است‌، ولی‌ این‌ کیفیت‌ دانستنی‌ نیست‌ و بدین‌ سان‌ شرعاً ممنوع‌ است‌ نه‌ عقلاً زیرا آن‌ کیفیت‌ بیرون‌ از کیفیات‌ معقول‌ نزد ماست‌، پس‌ دانستنی‌ نیست‌؛ اما پرسش‌ «لِم‌َ» نیز ممنوع‌ است‌، زیرا افعال‌ خدا مُعلَّل‌ نیست‌، چون‌ علت‌ موجب‌ فعل‌ می‌شود و آنگاه‌ خدا دارای‌ موجِبی‌ خواهد بود که‌ این‌ فعل‌ را، زائد بر ذاتش‌، بر او واجب‌ می‌سازد. گروهی‌ دیگر اطلاق‌ «لِم‌َ» را در فعل‌ خدا، شرعاً باطل‌ می‌دانند، زیرا ما نمی‌توانیم‌ امری‌ را که‌ خدا به‌ خودش‌ نسبت‌ نداده‌ است‌، به‌ او نسبت‌ دهیم‌. اما در میان‌ کسانی‌ از علما که‌ این‌ پرسش‌های‌ چهارگانه‌ را درباره خدا مجاز می‌دانند، اهل‌ شرع‌ نیز هستند. آنها می‌گویند آنچه‌ شرع‌ بر ما ممنوع‌ کرده‌ است‌، ما هم‌ آن‌ را ممنوع‌ می‌دانیم‌ و آنچه‌ شرع‌، ژرف‌ اندیشی‌ در آن‌ را بر ما واجب‌ کرده‌ است‌، ما نیز، بنا بر اطاعت‌، در آن‌ ژرف‌ اندیشی‌ می‌کنیم‌ <ref> الفتوحات‌، 1/193-194</ref>.  


ابن‌ عربی‌، در پیوند با شناخت‌ خدا و پس‌ از تقسیم‌ معلومات‌ انسان‌ به‌ چهارگونه‌، می‌گوید: نخستین‌ معلوم‌، حق‌ تعالی‌ است‌ که‌ موصوف‌ به‌ وجود مطلق‌ است‌، زیرا معلول‌ چیزی‌ و علتی‌ نیست‌، بلکه‌ «بذاته‌» موجود است‌ و علم‌ به‌ او عبارت‌ است‌ از آگاهی‌ به‌ «وجودِ» او و وجودش‌ غیر ذاتش‌ نیست‌. صفاتی‌ که‌ به‌ وی‌ نسبت‌ داده‌ می‌شود، یعنی‌ صفات‌ معانی‌ که‌ همانا صفات‌ کمال‌ است‌، دانسته‌ می‌شود، اما آگاهی‌ از حقیقت‌ ذات‌ او ممنوع‌ است‌، زیرا از راه‌ دلیل‌ عقلی‌ و برهان‌ عقلی‌ دانسته‌ نمی‌ شود. حد و تعریف‌ هم‌ نمی‌پذیرد، زیرا او همانند چیزی‌ و چیزی‌ نیز همانند او نیست‌. چگونه‌ کسی‌ که‌ همانند چیزهاست‌، می‌تواند کسی‌ را بشناسد که‌ چیزی‌ همانند او و او همانند چیزی‌ نیست‌؟ پس‌ شناخت‌ به‌ او این‌ است‌ که‌ چیزی‌ همانند او نیست‌ (لَیس‌َ کمِثْلِله‌ِ شَی‌ْءٌ). خدا نیز خود، ما را از پرداختن‌ به‌ ذات‌ خویش‌ بر حذر می‌دارد و در شرع‌ هم‌ اندیشیدن‌ به‌ ذات‌ خدا منع‌ شده‌ است‌ <ref>همان‌، 1/118-119</ref>.  
ابن‌ عربی‌، در پیوند با شناخت‌ خدا و پس‌ از تقسیم‌ معلومات‌ انسان‌ به‌ چهارگونه‌، می‌گوید: نخستین‌ معلوم‌، حق‌ تعالی‌ است‌ که‌ موصوف‌ به‌ وجود مطلق‌ است‌، زیرا معلول‌ چیزی‌ و علتی‌ نیست‌، بلکه‌ «بذاته‌» موجود است‌ و علم‌ به‌ او عبارت‌ است‌ از آگاهی‌ به‌ «وجودِ» او و وجودش‌ غیر ذاتش‌ نیست‌. صفاتی‌ که‌ به‌ وی‌ نسبت‌ داده‌ می‌شود، یعنی‌ صفات‌ معانی‌ که‌ همانا صفات‌ کمال‌ است‌، دانسته‌ می‌شود، اما آگاهی‌ از حقیقت‌ ذات‌ او ممنوع‌ است‌، زیرا از راه‌ دلیل‌ عقلی‌ و برهان‌ عقلی‌ دانسته‌ نمی‌ شود. حد و تعریف‌ هم‌ نمی‌پذیرد، زیرا او همانند چیزی‌ و چیزی‌ نیز همانند او نیست‌. چگونه‌ کسی‌ که‌ همانند چیزهاست‌، می‌تواند کسی‌ را بشناسد که‌ چیزی‌ همانند او و او همانند چیزی‌ نیست‌؟ پس‌ شناخت‌ به‌ او این‌ است‌ که‌ چیزی‌ همانند او نیست‌ (لَیس‌َ کمِثْلِله‌ِ شَی‌ْءٌ). خدا نیز خود، ما را از پرداختن‌ به‌ ذات‌ خویش‌ بر حذر می‌دارد و در شرع‌ هم‌ اندیشیدن‌ به‌ ذات‌ خدا منع‌ شده‌ است‌ <ref>همان‌، 1/118-119</ref>.  
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۵۷

ویرایش