۸۷٬۸۹۴
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' نمی کند' به ' نمیکند') |
جز (جایگزینی متن - 'نمی یابد' به 'نمییابد') |
||
خط ۲۶۹: | خط ۲۶۹: | ||
و چون استاد اهل بیت «الغوراز خلیل» به نامه شاه بزرگوار در دمشق به شیخ العزی رسید تا او را از صدور فتوا منزوی کند و با کسی ملاقات نکند و در خانهاش بماند. عزت با دلی باز این امور را پذیرفت و آن را هدیهای از جانب خداوند متعال دانست، ای غرض، اگر در این نامه که حاوی این مژده است، لباسی مناسب تو داشتم، تا زمانی که هستیم، بر تو میپوشانم. در فتح این فرش را بردار و برای آن دعا کن، سپس آن را ببوس و ببوس، با او وداع کن و نزد سلطان برو و آنچه را که میان او و او گذشت ذکر کن، پس سلطان به حاضران گفت: به من بگویید چه آیا با آن کار کنم؟ این مردی است که عذاب را نعمت میبیند، او را بین ما و خدا رها کن.» | و چون استاد اهل بیت «الغوراز خلیل» به نامه شاه بزرگوار در دمشق به شیخ العزی رسید تا او را از صدور فتوا منزوی کند و با کسی ملاقات نکند و در خانهاش بماند. عزت با دلی باز این امور را پذیرفت و آن را هدیهای از جانب خداوند متعال دانست، ای غرض، اگر در این نامه که حاوی این مژده است، لباسی مناسب تو داشتم، تا زمانی که هستیم، بر تو میپوشانم. در فتح این فرش را بردار و برای آن دعا کن، سپس آن را ببوس و ببوس، با او وداع کن و نزد سلطان برو و آنچه را که میان او و او گذشت ذکر کن، پس سلطان به حاضران گفت: به من بگویید چه آیا با آن کار کنم؟ این مردی است که عذاب را نعمت میبیند، او را بین ما و خدا رها کن.» | ||
ابن السبکی در حب جلال صدقه میگوید: «روایت شده است که با وجود فقر، صدقه بسیار داشت و عمامه خود را قطع کند و به فقیری بدهد که از او بپرسد که آیا میخواهی. با او جز عمامه اش چیزی | ابن السبکی در حب جلال صدقه میگوید: «روایت شده است که با وجود فقر، صدقه بسیار داشت و عمامه خود را قطع کند و به فقیری بدهد که از او بپرسد که آیا میخواهی. با او جز عمامه اش چیزی نمییابد.» | ||
== جرات == | == جرات == |