confirmed، مدیران
۳۷٬۴۵۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
خدای متعال که قرآن را [[کتاب حکیم]] مینامد، برای آن است که قرآن به موقع سخن میگوید، خوب سخن میگوید و در کنارش [[برهان]] و [[دلیل]] میآورد. سخنی که برهان ندارد محکم نیست. از [[پیامبر اسلام(ص)]] نقل شده است: «خداوند نعمت گرانبهای قرآن را به من ارزانی داشت و از حکمت نیز بسان آن، به من عنایت فرمود؛ و خانهای که در آن بهرهای از حکمت نباشد ویرانه است؛ پس دانش و بینش فراگیرید، مبادا که در نادانی و بی خبری بمیرید<ref> طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 2، ص 659، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش</ref>». | خدای متعال که قرآن را [[کتاب حکیم]] مینامد، برای آن است که قرآن به موقع سخن میگوید، خوب سخن میگوید و در کنارش [[برهان]] و [[دلیل]] میآورد. سخنی که برهان ندارد محکم نیست. از [[پیامبر اسلام(ص)]] نقل شده است: «خداوند نعمت گرانبهای قرآن را به من ارزانی داشت و از حکمت نیز بسان آن، به من عنایت فرمود؛ و خانهای که در آن بهرهای از حکمت نباشد ویرانه است؛ پس دانش و بینش فراگیرید، مبادا که در نادانی و بی خبری بمیرید<ref> طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 2، ص 659، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش</ref>». | ||
اما کلمه «علم» 105 مرتبه در قرآن کریم تکرار شده، البته مشتقات آن در قرآن، بسیار زیاد است. این واژه در قرآن گاه به معنای دانستن آمده است: «قد عَلم کلّ اناسٍ مشربهم<ref> بقره، 6</ref>». گاهی به معنای اظهار و روشن کردن است: «ثم بعثنا هُم لنعلم ای الحزبین احصی لما لبثوا امداً<ref>کهف، 12</ref>». برخی از مفسران ذیل «لنعلم ای الحزبین» میگویند: مراد علم فعلی است و آن ظهور شیء و حضورش به وجود خاصّ نزد خدا است. و «علم» به این معنا، در قرآن زیاد به کار رفته است. و گاهی به معنای دلیل و حجت است<ref> کهف، 4 - 5</ref>. | اما کلمه «علم» 105 مرتبه در قرآن کریم تکرار شده، البته مشتقات آن در قرآن، بسیار زیاد است. این واژه در قرآن گاه به معنای دانستن آمده است: {{متن قرآن|«قد عَلم کلّ اناسٍ مشربهم<ref> بقره، 6</ref>»}}. گاهی به معنای اظهار و روشن کردن است: {{متن قرآن|«ثم بعثنا هُم لنعلم ای الحزبین احصی لما لبثوا امداً<ref>کهف، 12</ref>»}}. برخی از مفسران ذیل «لنعلم ای الحزبین» میگویند: مراد علم فعلی است و آن ظهور شیء و حضورش به وجود خاصّ نزد خدا است. و «علم» به این معنا، در قرآن زیاد به کار رفته است. و گاهی به معنای دلیل و حجت است<ref> کهف، 4 - 5</ref>. | ||
در مجموع، وقتی به بررسی آیات و کاربرد این ماده و مشتقاتش میپردازیم، چنین ظاهر میشود که تمامی موجودات دارای علم هستند. چنانکه در تفسیر آیه: «و ان من شیء الاّ یسبح بحمده، و لکن لا تفقهون | در مجموع، وقتی به بررسی آیات و کاربرد این ماده و مشتقاتش میپردازیم، چنین ظاهر میشود که تمامی موجودات دارای علم هستند. چنانکه در تفسیر آیه: {{متن قرآن|«و ان من شیء الاّ یسبح بحمده، و لکن لا تفقهون تسبیحهم»}}، گفتهاند جمله: «ولی تسبیح آنها را نمیفهمید»؛ بهترین دلیل است بر اینکه منظور از تسبیح موجودات، تسبیح ناشی از علم، و به زبان قال است؛ چون اگر مراد زبان حال موجودات و دلالت آنها بر وجود صانع بود، دیگر معنا نداشت بفرماید: شما تسبیح آنها را نمیفهمید<ref>ترجمه تفسیر المیزان، ج 17، ص 609</ref>. و آیات دیگری بر این معنا دلالت مینمایند؛ مانند: «در این روز کره زمین اخبار خود را در میان میگذارد، چون پروردگار تو به او وحی کرده است». از این قبیل است آیاتی که دلالت میکند بر شهادت دادن اعضای بدن انسانها و به زبان آمدن و سخن گفتنشان با خدا، و پاسخ دادن به سؤالات باری تعالی. البته باید توجه نمود که علم دارای مراتب است. | ||
== فرق حکمت با علم == | == فرق حکمت با علم == | ||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
در هر صورت چون صفات ذاتی خداوند تبارک و تعالی عین ذات او است، در نتیجه فرقی بین آن دو نیست، مگر به اعتبار؛ چون حکیم و علیم هر دو اشاره به دانایی پروردگار دارند، ولی «حکمت» معمولاً جنبههای عملی را بیان میکند، و «علم» جنبههای نظری را. به تعبیر دیگر؛ «علیم» از آگاهی بیپایان خدا خبر میدهد و «حکیم» از نظر حساب و هدفی که در ایجاد این عالم و نازل کردن قرآن به کار رفته است، سخن میگوید<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 15، ص 399- 400، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش</ref>. | در هر صورت چون صفات ذاتی خداوند تبارک و تعالی عین ذات او است، در نتیجه فرقی بین آن دو نیست، مگر به اعتبار؛ چون حکیم و علیم هر دو اشاره به دانایی پروردگار دارند، ولی «حکمت» معمولاً جنبههای عملی را بیان میکند، و «علم» جنبههای نظری را. به تعبیر دیگر؛ «علیم» از آگاهی بیپایان خدا خبر میدهد و «حکیم» از نظر حساب و هدفی که در ایجاد این عالم و نازل کردن قرآن به کار رفته است، سخن میگوید<ref>مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 15، ص 399- 400، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش</ref>. | ||
گاهی این دو واژه، به [[ممکن الوجود]] دارای عقل(انسان) نسبت داده میشود. که حکمت در انسان، شناخت موجودات و انجام دادن کارهای خیر و پسندیده است | گاهی این دو واژه، به [[ممکن الوجود]] دارای عقل(انسان) نسبت داده میشود. که حکمت در انسان، شناخت موجودات و انجام دادن کارهای خیر و پسندیده است<ref> مفردات راغب، ماده «حکم»</ref>. به تعبیر دیگر؛ معرفت ارزشها و معیارهایی که انسان به وسیله آن بتواند، حق را بشناسد و [[باطل]] را در هر لباسی تشخیص دهد، حکمت است و این همان است که بعضی از [[فلاسفه]] به «کمال قوه نظریه» تعبیر کردهاند<ref>تفسیر نمونه، ج 15، ص 399</ref>. | ||
پس حکیم کسی است که اهل معرفت و دارای فهم عمیق و عقل سلیم است، که [[امام موسی بن جعفر(علیه السلام)]] به [[هشام بن حکم]] فرمود: «مراد از حکمت، فهم و عقل است<ref>همان، ج 17، ص 37</ref>». در نتیجه، «حکمت» یک حالت و خصیصه درک و تشخیص است که متوقف به علم است که حقیقت آن، مال خدا است، بلکه چنانکه [[امام صادق(علیه السلام)]] فرمود: «خداوند، خود علم است که جهل در آن راه ندارد<ref>عاملی، شیخ حر، الفصول المهمة فی اصول الائمة، محقق، مصحح، قائنی، محمد بن محمد حسین، ج 1، ص 228، قم، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(علیه السلام)، چاپ اول، 1418ق</ref>»، همان حقیقتی که لقمان از ناحیه خدا دریافت نموده بود<ref>لقمان، 12</ref>. | پس حکیم کسی است که اهل معرفت و دارای فهم عمیق و عقل سلیم است، که [[موسی بن جعفر|امام موسی بن جعفر(علیه السلام)]] به [[هشام بن حکم]] فرمود: «مراد از حکمت، فهم و عقل است<ref>همان، ج 17، ص 37</ref>». در نتیجه، «حکمت» یک حالت و خصیصه درک و تشخیص است که متوقف به علم است که حقیقت آن، مال خدا است، بلکه چنانکه [[امام جعفر صادق|امام صادق (علیه السلام)]] فرمود: «خداوند، خود علم است که جهل در آن راه ندارد<ref>عاملی، شیخ حر، الفصول المهمة فی اصول الائمة، محقق، مصحح، قائنی، محمد بن محمد حسین، ج 1، ص 228، قم، مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(علیه السلام)، چاپ اول، 1418ق</ref>»، همان حقیقتی که لقمان از ناحیه خدا دریافت نموده بود<ref>لقمان، 12</ref>. | ||
جمعی از فلاسفه معتقدند که اندیشه و مطالعه و تفکر، ایجاد علم و دانش نمیکند، بلکه روح انسانی را برای پذیرش معقولات آماده میسازد و هنگامی که روح انسانی آماده پذیرش شد، فیض علم از خالق متعال بر روح انسان پاشیده میشود<ref>تفسیر نمونه، ج 16، ص 349</ref>. آنگاه در مرحله عمل، حالت و خصیصه درک و تشخیص برای انسان حاصل میگردد. پس به عبارتی، عمل انسان علت است بر آمادهسازی روح جهت پذیرش علم و پذیرش علم، مقدمه و علت ایجاد حالت روحی انسان است برای تشخیص حق از باطل، و درک موانع و مفاسد. | جمعی از فلاسفه معتقدند که اندیشه و مطالعه و تفکر، ایجاد علم و دانش نمیکند، بلکه روح انسانی را برای پذیرش معقولات آماده میسازد و هنگامی که روح انسانی آماده پذیرش شد، فیض علم از خالق متعال بر روح انسان پاشیده میشود<ref>تفسیر نمونه، ج 16، ص 349</ref>. آنگاه در مرحله عمل، حالت و خصیصه درک و تشخیص برای انسان حاصل میگردد. پس به عبارتی، عمل انسان علت است بر آمادهسازی روح جهت پذیرش علم و پذیرش علم، مقدمه و علت ایجاد حالت روحی انسان است برای تشخیص حق از باطل، و درک موانع و مفاسد. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
=== حکمت علمی === | === حکمت علمی === | ||
مقصود از حکمت علمی، هرگونه دانستنی یا معرفتی است که برای صعود به مقام [[انسان]] کامل، ضروری است. به سخن دیگر، هم دانش مربوط به [[عقاید]]، «حکمت» است، هم دانش مربوط به اخلاق، و هم دانش مربوط به اعمال. از این رو، قرآن کریم، پس از ارائه رهنمودهای گوناگون در عرصههای [[اعتقادی]]، اخلاقی و عملی، همه آنها را حکمت مینامد:«ذلِک مِمَّا أَوْحی إِلَیک رَبُّک مِنَ الْحِکمَةِ<ref>اسراء: آیه 39</ref>. اینها از حکمتهایی است که پروردگارت به تو [[وحی]] کرده است». | مقصود از حکمت علمی، هرگونه دانستنی یا معرفتی است که برای صعود به مقام [[انسان]] کامل، ضروری است. به سخن دیگر، هم دانش مربوط به [[عقاید]]، «حکمت» است، هم دانش مربوط به اخلاق، و هم دانش مربوط به اعمال. از این رو، قرآن کریم، پس از ارائه رهنمودهای گوناگون در عرصههای [[اعتقادی]]، اخلاقی و عملی، همه آنها را حکمت مینامد:{{متن قرآن|«ذلِک مِمَّا أَوْحی إِلَیک رَبُّک مِنَ الْحِکمَةِ<ref>اسراء: آیه 39</ref>}}. اینها از حکمتهایی است که پروردگارت به تو [[وحی]] کرده است». | ||
این مفهوم حکمت، نخستین فلسفه [[بعثت]] انبیای الهی است. قرآن کریم، در آیات متعدّد بر این مطلب، تأکید کرده است، از جمله در این آیه: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ<ref> آل عمران: آیه 164. نیز، ر. ک: بقره: آیه 129 و 151، جمعه: آیه 2</ref>. | این مفهوم حکمت، نخستین فلسفه [[بعثت]] انبیای الهی است. قرآن کریم، در آیات متعدّد بر این مطلب، تأکید کرده است، از جمله در این آیه: {{متن قرآن|«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَ یزَکیهِمْ وَ یعَلِّمُهُمُ الْکتابَ وَ الْحِکمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ<ref> آل عمران: آیه 164. نیز، ر. ک: بقره: آیه 129 و 151، جمعه: آیه 2</ref>}}. | ||
بی گمان، [خدا] بر مؤمنان در برانگیختن فرستاده ای از ایشان، منّت نهاده است که آیاتش را بر ایشان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به ایشان، کتاب و حکمت میآموزد، هرچند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودهاند». | بی گمان، [خدا] بر مؤمنان در برانگیختن فرستاده ای از ایشان، منّت نهاده است که آیاتش را بر ایشان میخواند و آنها را پاکیزه میگرداند و به ایشان، کتاب و حکمت میآموزد، هرچند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودهاند». | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
حکمت حقیقی، نورانیت و بصیرتی است که در نتیجه به کار بستن حکمت عملی در زندگی برای انسان حاصل میگردد. در واقع، حکمت علمی، مقدّمه حکمت عملی، و حکمت عملی، سرآغاز حکمتِ حقیقی است و تا انسان، بدین پایه از حکمت نرسیده، حکیمِ حقیقی نیست، هر چند بزرگترین استاد حکمت باشد. | حکمت حقیقی، نورانیت و بصیرتی است که در نتیجه به کار بستن حکمت عملی در زندگی برای انسان حاصل میگردد. در واقع، حکمت علمی، مقدّمه حکمت عملی، و حکمت عملی، سرآغاز حکمتِ حقیقی است و تا انسان، بدین پایه از حکمت نرسیده، حکیمِ حقیقی نیست، هر چند بزرگترین استاد حکمت باشد. | ||
حکمت حقیقی، در واقع، همان جوهر دانش، نورِ دانش و دانشِ نور است و از این رو، خواصّ علم حقیقی و آثارش بر آن مترتّب میگردد که از مهمترین آنها بیم از خداوند متعال است، چنان که در قرآن کریم آمده: «إِنَّما یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ<ref>فاطر: آیه 28</ref>. در میان بندگان خدا، تنها دانشمندان اند که از او بیمناک اند». | حکمت حقیقی، در واقع، همان جوهر دانش، نورِ دانش و دانشِ نور است و از این رو، خواصّ علم حقیقی و آثارش بر آن مترتّب میگردد که از مهمترین آنها بیم از خداوند متعال است، چنان که در قرآن کریم آمده: {{متن قرآن|«إِنَّما یخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ<ref>فاطر: آیه 28</ref>}}. در میان بندگان خدا، تنها دانشمندان اند که از او بیمناک اند». | ||
این اثر، در کلام [[پیامبر خدا]]، عیناً بر حکمت حقیقی نیز مترتّب شده است، چنان که میفرماید: خَشیةُ اللّهِ عز و جل رأسُ کلِّ حِکمَةٍ<ref>الفردوس: ج 2 ص 193 ح 2964 عن أنس بن مالک، کنز العمّال: ج 3 ص 141 ح 5872</ref>. بیم از خداوند عز و جل اساس هر حکمتی است. | این اثر، در کلام [[پیامبر خدا]]، عیناً بر حکمت حقیقی نیز مترتّب شده است، چنان که میفرماید: خَشیةُ اللّهِ عز و جل رأسُ کلِّ حِکمَةٍ<ref>الفردوس: ج 2 ص 193 ح 2964 عن أنس بن مالک، کنز العمّال: ج 3 ص 141 ح 5872</ref>. بیم از خداوند عز و جل اساس هر حکمتی است. |