confirmed، مدیران
۳۷٬۲۰۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
| لقب = | | لقب = | ||
| کنیه = | | کنیه = | ||
| پدر = | | پدر = [[حضرت داود|داود (علیه السلام)]] | ||
| مادر = | | مادر = | ||
}} | }} | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
در کتاب البدایة والنهایة نسب او چنین آمده است: | در کتاب البدایة والنهایة نسب او چنین آمده است: | ||
سلیمان بن داود بن ایشا بن عوید بن عابر بن سلمون بن نحشون بن عمینا داب بن ارم بن حصرون بن فارص بن یهوذا بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم | سلیمان بن داود بن ایشا بن عوید بن عابر بن سلمون بن نحشون بن عمینا داب بن ارم بن حصرون بن فارص بن یهوذا بن یعقوب بن إسحاق بن إبراهیم<ref>البدایة والنهایة (ابن کثیر دمشقی)، ج2، ص18</ref>. | ||
== دلیل نامگذاری حضرت سلیمان == | == دلیل نامگذاری حضرت سلیمان == | ||
مراد از نام سلیمان که از ریشه سلیم است، فردی است که از صحت و سلامت برخوردار است و یا سلیمان از مداوایی که برای پدرش حاصل شد در سلم و امان باقی ماند ولذا سلیمان نامیده شد. | مراد از نام سلیمان که از ریشه سلیم است، فردی است که از صحت و سلامت برخوردار است و یا سلیمان از مداوایی که برای پدرش حاصل شد در سلم و امان باقی ماند ولذا سلیمان نامیده شد. | ||
[[شیخ صدوق]] میفرماید: سلیمان از آنجا که قلبی سلیم داشت، لذا نام او مشتمل بر سلامت است و از آنجا پدرش [[حضرت داود (علیه السلام)]] جراحت خود را با محبت و ود پروردگار مداوا نمود و به کمال رسید و داود نام گرفت و خداوند اراده کرد که در نام سلیمان حرفی از حروف نام او باشد تا شاید از نظر درجه کمال به او ملحق شود، پس (الف) به نام او (سلیم) افزوده شد و برای تکمیل ترکیب و درستی آن نون نیز در آخر آن اضافه شد (سلیم الف ن سلیمان) وگرنه همان سلیم برای دلالت بر سلامت قلب او کفایت میکرد | [[شیخ صدوق]] میفرماید: سلیمان از آنجا که قلبی سلیم داشت، لذا نام او مشتمل بر سلامت است و از آنجا پدرش [[حضرت داود (علیه السلام)]] جراحت خود را با محبت و ود پروردگار مداوا نمود و به کمال رسید و داود نام گرفت و خداوند اراده کرد که در نام سلیمان حرفی از حروف نام او باشد تا شاید از نظر درجه کمال به او ملحق شود، پس (الف) به نام او (سلیم) افزوده شد و برای تکمیل ترکیب و درستی آن نون نیز در آخر آن اضافه شد (سلیم الف ن سلیمان) وگرنه همان سلیم برای دلالت بر سلامت قلب او کفایت میکرد<ref>قصص الأنبیاء (قصص قرآن) (فاطمه مشایخ)، ص۵۲۵</ref>. | ||
==حضرت سلیمان در قرآن == | ==حضرت سلیمان در قرآن == | ||
حضرت سلیمان (علیه السلام) یکی از پیامبران بزرگی است که هم دارای مقام [[نبوت]] بود و هم دارای حکومت بی نظیر و بسیار وسیع که نام مبارکش هفده بار در قرآن در سورههای: سوره بقره/ سوره نساء/ سوره انعام/ سوره انبیاء/ سوره نمل/ سوره سبا/ سوره ص آمده است. | حضرت سلیمان (علیه السلام) یکی از پیامبران بزرگی است که هم دارای مقام [[نبوت]] بود و هم دارای حکومت بی نظیر و بسیار وسیع که نام مبارکش هفده بار در قرآن در سورههای: [[سوره بقره]]/ [[سوره نساء]]/ [[سوره انعام]]/ [[سوره انبیاء]]/ [[سوره نمل]]/ [[سوره سبا]]/ [[سوره ص]] آمده است. | ||
«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ»: و به داود سلیمان را بخشیدم که نیک بندهای است و بسیار به سوی خدا توبه میکند | {{متن قرآن|«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ»}}: و به داود سلیمان را بخشیدم که نیک بندهای است و بسیار به سوی خدا توبه میکند<ref>سوره ص، آیه ۳۰</ref>. | ||
«وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ القَوْمِ وَ کُنّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ × فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَکُلّاً آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً»: و داود و سلیمان را یاد کن، هنگامی که درباره آن کشتزار × که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند. × داوری میکردند و شاهد داوری آنان بودیم. پس آن داوری را به سلیمان فهماندیم و به هر یک از آن دو حکمت و دانش عطا کردیم | {{متن قرآن| «وَ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ إِذْ یَحْکُمانِ فِی الحَرْثِ إِذْ نَفَشَتْ فِیهِ غَنَمُ القَوْمِ وَ کُنّا لِحُکْمِهِمْ شاهِدِینَ × فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَکُلّاً آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً»}}: و داود و سلیمان را یاد کن، هنگامی که درباره آن کشتزار × که گوسفندان مردم شب هنگام در آن چریده بودند. × داوری میکردند و شاهد داوری آنان بودیم. پس آن داوری را به سلیمان فهماندیم و به هر یک از آن دو حکمت و دانش عطا کردیم<ref>سوره انبیاء، آیات ۷۸- ۷۹</ref>. | ||
{{متن قرآن|«وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِینَ»}}: و به راستی به داود و سلیمان دانشی عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان باایمانش برتری داده است | {{متن قرآن|«وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی کَثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِینَ»}}: و به راستی به داود و سلیمان دانشی عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان باایمانش برتری داده است<ref>سوره نمل، آیه ۱۵</ref>. | ||
آنچه در [[قرآن]] از داستان او آمده در [[قرآن کریم]] از سرگذشت آن جناب جز مقداری مختصر نیامده، چیزی که هست دقت در همان مختصر، آدمی را به همه داستانهای او و مظاهر شخصیت شریفش راهنمایی میکند. | آنچه در [[قرآن]] از داستان او آمده در [[قرآن کریم]] از سرگذشت آن جناب جز مقداری مختصر نیامده، چیزی که هست دقت در همان مختصر، آدمی را به همه داستانهای او و مظاهر شخصیت شریفش راهنمایی میکند. | ||
یکی این که: آن جناب فرزند و وارث حضرت داود (علیه السلام) بود که دراینباره فرمود: {{متن قرآن|«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ»}}. «سوره ص، آیه ۳۰» و نیز فرموده: «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ» | یکی این که: آن جناب فرزند و وارث حضرت داود (علیه السلام) بود که دراینباره فرمود: {{متن قرآن|«وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیْمانَ»}}. «سوره ص، آیه ۳۰» و نیز فرموده: {{متن قرآن| «وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ»}}<ref>سوره نمل، آیه ۱۶</ref>. | ||
یکی دیگر این که خدای تعالی ملکی عظیم به او داد، جن و طیر و باد را برایش مسخّر کرد و زبان مرغان را به وی آموخت، که ذکر این چند نعمت در کلام مجیدش مکرر آمده است | یکی دیگر این که خدای تعالی ملکی عظیم به او داد، جن و طیر و باد را برایش مسخّر کرد و زبان مرغان را به وی آموخت، که ذکر این چند نعمت در کلام مجیدش مکرر آمده است<ref>سوره بقره آیه ۱۰۲، در سوره انبیاء، آیه ۸۱، در سوره نمل، آیه ۱۶ تا ۱۸، در سوره سبا، آیه ۱۲ تا ۱۳ و در سوره ص، آیه ۳۵ تا ۳۹</ref>. | ||
قسمت سوم، آن است که به مساله انداختن جسد، بر روی تخت وی اشاره میکند، که در سوره ص، آیه ۳۳ واقع است. قسمت چهارم، آیاتی است که به مساله داوری او در مساله افتادن گوسفند در زراعت پرداخته و این آیات در سوره انبیاء، آیه ۷۸ تا ۷۹ آمده است. قسمت پنجم، اشاره به داستان مورچه است، که در سوره مورد بحث، آیه ۱۸ و ۱۹ آمده. قسمت ششم، آیات مربوط به داستان هدهد و ملکه سبأ است، که در همین سوره، آیات ۲۰ تا ۴۴ آمده. قسمت هفتم، آیه مربوط به کیفیت درگذشت آن جناب است که در سوره سبا آیه ۱۴ واقع شده است. | قسمت سوم، آن است که به مساله انداختن جسد، بر روی تخت وی اشاره میکند، که در سوره ص، آیه ۳۳ واقع است. قسمت چهارم، آیاتی است که به مساله داوری او در مساله افتادن گوسفند در زراعت پرداخته و این آیات در سوره انبیاء، آیه ۷۸ تا ۷۹ آمده است. قسمت پنجم، اشاره به داستان مورچه است، که در سوره مورد بحث، آیه ۱۸ و ۱۹ آمده. قسمت ششم، آیات مربوط به داستان هدهد و ملکه سبأ است، که در همین سوره، آیات ۲۰ تا ۴۴ آمده. قسمت هفتم، آیه مربوط به کیفیت درگذشت آن جناب است که در سوره سبا آیه ۱۴ واقع شده است. | ||
آیاتی که آن جناب را میستاید در قرآن | آیاتی که آن جناب را میستاید در [[قرآن کریم]]، در پانزده - شانزده - مورد نام آن جناب را آورده و ثنای بسیاری از او کرده، بندهاش خوانده، اوابش نامیده و فرموده: {{متن قرآن|«نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ»}}<ref>سوره ص، آیه ۳۰</ref>. و به علم و حکمتش ستوده و فرموده: {{متن قرآن|«فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ وَ کُلًّا آتَیْنا حُکْماً وَ عِلْماً»}}<ref>سوره انبیاء، آیه ۷۹</ref>. و نیز فرموده: {{متن قرآن|«وَلَقَدْ آتَیْنا داوُدَ وَ سُلَیْمانَ عِلْماً»}}<ref>سوره نمل، آیه ۱۵</ref>. و باز فرموده: {{متن قرآن|«یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ»}}<ref>سوره نمل، آیه ۱۶</ref>. و او را از انبیاء مهدی و راه یافته خوانده، فرموده: {{متن قرآن|«وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَهارُونَ وَ سُلَیْمانَ»}}<ref>سوره نساء، آیه ۱۶۳</ref>. و نیز فرموده: {{متن قرآن|«وَ نُوحاً هَدَیْنا مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَیْمانَ»}}<ref>سوره انعام، آیه ۸۴</ref>. | ||
سلیمان (علیه السلام) در [[عهد عتیق|عهد عتیق]] داستان آن جناب در کتاب ملوک اول آمده و بسیار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملکش و وفور ثروتش و بلوغ حکمتش سخن گفته. | سلیمان (علیه السلام) در [[عهد عتیق|عهد عتیق]] داستان آن جناب در کتاب ملوک اول آمده و بسیار در حشمت و جلالت امر او و وسعت ملکش و وفور ثروتش و بلوغ حکمتش سخن گفته. | ||
لیکن از داستانهایش که در قرآن ذکر شده، جز همین مقدار نیامده که: وقتی [[ملکه سبأ]] خبر سلیمان را شنید و شنید که معبدی در [[اورشلیم|اورشلیم]] ساخته و او مردی است که حکمت داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدایایی بسیار آورد و با او دیدار کرد و مسائل بسیاری به عنوان امتحان از او پرسید و جواب شنید، آنگاه برگشت | لیکن از داستانهایش که در قرآن ذکر شده، جز همین مقدار نیامده که: وقتی [[ملکه سبأ]] خبر سلیمان را شنید و شنید که معبدی در [[اورشلیم|اورشلیم]] ساخته و او مردی است که حکمت داده شده، بار سفر بست و نزدش آمد و هدایایی بسیار آورد و با او دیدار کرد و مسائل بسیاری به عنوان امتحان از او پرسید و جواب شنید، آنگاه برگشت<ref>تورات، اصحاح دهم از ملوک اول، ص ۵۴۳</ref>. | ||
عهد عتیق بعد از آن همه ثناء که برای سلیمان کرده در آخر به وی اسائه ادب کرده و <ref>تورات، اصحاح یازدهم و دوازدهم از کتاب سموئیل دوم</ref> گفته که: وی در آخر عمرش منحرف شد و از [[خداپرستی]] دست برداشته به [[بتپرستی]] گرایید و برای بتها [[سجده]] کرد، بتهایی که بعضی از زنانش داشتند و آنها را میپرستیدند. | عهد عتیق بعد از آن همه ثناء که برای سلیمان کرده در آخر به وی اسائه ادب کرده و <ref>تورات، اصحاح یازدهم و دوازدهم از کتاب سموئیل دوم</ref> گفته که: وی در آخر عمرش منحرف شد و از [[خداپرستی]] دست برداشته به [[بتپرستی]] گرایید و برای بتها [[سجده]] کرد، بتهایی که بعضی از زنانش داشتند و آنها را میپرستیدند. | ||
خط ۵۳: | خط ۵۳: | ||
و اما قرآن کریم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت میداند، همچنان که ساحت سایر انبیاء را منزه میداند و بر هدایت و عصمتشان تصریح میکند و در خصوص سلیمان میفرماید: «وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ». «سلیمان کافر نشد». <ref>سوره بقره، آیه ۱۰۲</ref> | و اما قرآن کریم ساحت آن جناب را مبرا از پرستش بت میداند، همچنان که ساحت سایر انبیاء را منزه میداند و بر هدایت و عصمتشان تصریح میکند و در خصوص سلیمان میفرماید: «وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ». «سلیمان کافر نشد». <ref>سوره بقره، آیه ۱۰۲</ref> | ||
و نیز، ساحتش را از این که از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حکایت کرده که در دعایش بعد از سخن مورچه گفت: "پروردگارا، مرا به شکر نعمتها که بر من و بر پدر و مادر من ارزانی داشتی ملهم فرما | و نیز، ساحتش را از این که از زنا متولد شده باشد منزه داشته است و از او حکایت کرده که در دعایش بعد از سخن مورچه گفت: "پروردگارا، مرا به شکر نعمتها که بر من و بر پدر و مادر من ارزانی داشتی ملهم فرما<ref>سوره نمل، آیه ۱۹</ref>". که در تفسیرش گفتیم از این دعا برمیآید که مادر او از اهل صراط مستقیم بوده، یعنی از کسانی که خداوند بر آنان انعام کرده، از نبیین و صدیقین و [[شهداء]] و صالحین. | ||
روایاتی که در این داستان وارد شده اخباری که در قصص آن جناب و مخصوصا در داستان هدهد و دنباله آن آمده، بیشترش مطالب عجیب و غریبی دارد که حتی نظائر آن در اساطیر و افسانههای خرافی کمتر دیده میشود، مطالبی که عقل سلیم نمیتواند آن را بپذیرد و بلکه تاریخ قطعی هم آنها را تکذیب میکند و بیشتر آنها مبالغههایی است که از امثال کعب و وهب نقل شده است. | روایاتی که در این داستان وارد شده اخباری که در قصص آن جناب و مخصوصا در داستان هدهد و دنباله آن آمده، بیشترش مطالب عجیب و غریبی دارد که حتی نظائر آن در اساطیر و افسانههای خرافی کمتر دیده میشود، مطالبی که عقل سلیم نمیتواند آن را بپذیرد و بلکه تاریخ قطعی هم آنها را تکذیب میکند و بیشتر آنها مبالغههایی است که از امثال کعب و وهب نقل شده است. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
و این قصه پردازان مبالغه را به جایی رساندهاند که گفتهاند: سلیمان پادشاه همه روی زمین شد و هفتصد سال سلطنت کرد و تمامی موجودات زنده روی زمین از انس و جن و وحشی و طیر، لشکریانش بودند. و او در پای تخت خود سیصد هزار کرسی نصب میکرد، که به هر کرسی یک پیغمبر مینشست، بلکه هزاران پیغمبر و صدها هزار نفر از امرای انس و جن روی آنها مینشستند و می رفتند. و مادر ملکه سبأ از جن بوده ولذا پاهای ملکه مانند پای خران، سم دار بوده و به همین جهت با جامه بلند خود، آن را از مردم می پوشاند، تا روزی که دامن بالا زد تا وارد صرح شود، این رازش فاش گردید. | و این قصه پردازان مبالغه را به جایی رساندهاند که گفتهاند: سلیمان پادشاه همه روی زمین شد و هفتصد سال سلطنت کرد و تمامی موجودات زنده روی زمین از انس و جن و وحشی و طیر، لشکریانش بودند. و او در پای تخت خود سیصد هزار کرسی نصب میکرد، که به هر کرسی یک پیغمبر مینشست، بلکه هزاران پیغمبر و صدها هزار نفر از امرای انس و جن روی آنها مینشستند و می رفتند. و مادر ملکه سبأ از جن بوده ولذا پاهای ملکه مانند پای خران، سم دار بوده و به همین جهت با جامه بلند خود، آن را از مردم می پوشاند، تا روزی که دامن بالا زد تا وارد صرح شود، این رازش فاش گردید. | ||
و در شوکت این ملکه مبالغه را به حدی رساندهاند که گفتهاند: در قلمرو کشور او چهارصد پادشاه سلطنت داشتند و هر پادشاهی را چهارصد هزار نظامی بوده و وی سیصد وزیر داشته است، که مملکتش را اداره میکردند و دوازده هزار سرلشکر داشته که هر سرلشکری دوازده هزار سرباز داشته، و همچنین از این قبیل اخبار عجیب و غیرقابل قبولی که در توجیه آن هیچ راهی نداریم، مگر آن که بگوییم از اخبار اسرائیلیات است و بگذریم. و اگر کسی بخواهد به آنها دست یابد، باید به کتب جامع حدیث چون الدرالمنثور و عرائس و بحار و نیز به تفاسیر مطول مراجعه نماید | و در شوکت این ملکه مبالغه را به حدی رساندهاند که گفتهاند: در قلمرو کشور او چهارصد پادشاه سلطنت داشتند و هر پادشاهی را چهارصد هزار نظامی بوده و وی سیصد وزیر داشته است، که مملکتش را اداره میکردند و دوازده هزار سرلشکر داشته که هر سرلشکری دوازده هزار سرباز داشته، و همچنین از این قبیل اخبار عجیب و غیرقابل قبولی که در توجیه آن هیچ راهی نداریم، مگر آن که بگوییم از اخبار اسرائیلیات است و بگذریم. و اگر کسی بخواهد به آنها دست یابد، باید به کتب جامع حدیث چون الدرالمنثور و عرائس و بحار و نیز به تفاسیر مطول مراجعه نماید<ref>ترجمه المیزان (موسوی همدانی سید محمد باقر)، ج۱۵، ص۵۲۳</ref>. | ||
== اخلاق و فضائل و ویژگیهای حضرت سلیمان == | == اخلاق و فضائل و ویژگیهای حضرت سلیمان == | ||
با این که این [[پیامبر|پیامبر]] عالی قدر صاحب قدرت و پادشاهی بود، اما لباسی از مو می پوشید، و چون تاریکی شب همه جا را فرامی گرفت، دستها را به گردن خود می بست و تا صبح از (ترس خدا) گریست، و غذایش را از فروش حصیر و بوریایی که با دست خود می بافت، تهیه می نمود و اگر درخواست قدرت از خدا کرد، صرفا برای غلبه بر پادشاهان کافر بود، و گفته شده که منظور از «طلب قدرت» قناعت بوده است | با این که این [[پیامبر|پیامبر]] عالی قدر صاحب قدرت و پادشاهی بود، اما لباسی از مو می پوشید، و چون تاریکی شب همه جا را فرامی گرفت، دستها را به گردن خود می بست و تا صبح از (ترس خدا) گریست، و غذایش را از فروش حصیر و بوریایی که با دست خود می بافت، تهیه می نمود و اگر درخواست قدرت از خدا کرد، صرفا برای غلبه بر پادشاهان کافر بود، و گفته شده که منظور از «طلب قدرت» قناعت بوده است<ref>ارشاد القلوب (ترجمه سلگی)، ج۱، ص۴۲۰</ref>. | ||
'''حضرت سلیمان (علیه السلام) در برابر نعمتها، از خداوند توفیق شکرگزاری خواست.''' | '''حضرت سلیمان (علیه السلام) در برابر نعمتها، از خداوند توفیق شکرگزاری خواست.''' | ||
{{متن قرآن|«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ»}} | {{متن قرآن|«رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ»}}<ref>سوره احقاف، آیه ۱۵</ref>. و نعمتها را وسیله ی آزمایش میدانست. {{متن قرآن| «هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ»}}<ref>سوره نمل، آیه ۴۰</ref>. و جذب هدایای بیگانگان نشد. {{متن قرآن|«أَتُمِدُّونَنِ بِمالٍ»}}<ref>سوره نمل، آیه ۳۶</ref>. و از فهم علمی مخصوص برخوردار بود. {{متن قرآن|«فَفَهَّمْناها سُلَیْمانَ»}}<ref>سوره انبیاء، آیه ۷۹</ref>. و با زبان پرندگان آشنا بود. {{متن قرآن|«عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ»}}<ref>سوره نمل، آیه ۱۶</ref>. و از لشکریانش سان می دید. {{متن قرآن|«وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ»}}<ref>سوره نمل، آیه ۱۷</ref>. و پرندگان در خدمت او بودند. {{متن قرآن| «وَ تَفَقَّدَ الطَّیْرَ»}}<ref>سوره نمل، آیه ۲۰</ref>. | ||
و از همه ی امکانات برای تبلیغ دین استفاده میکرد. (فرستادن نامه به وسیله ی پرنده) {{متن قرآن| «اذْهَبْ بِکِتابِی هذا»}} | و از همه ی امکانات برای تبلیغ دین استفاده میکرد. (فرستادن نامه به وسیله ی پرنده) {{متن قرآن| «اذْهَبْ بِکِتابِی هذا»}}<ref>سوره نمل، آیه ۲۸</ref>. و دست اندرکاران او طی الأرض داشتند. {{متن قرآن| «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْتَدَّ إِلَیْکَ طَرْفُکَ»}}<ref>سوره نمل، آیه ۴۰</ref>. و حکومت بینظیر داشت. {{متن قرآن| «هَبْ لِی مُلْکاً لایَنْبَغِی لِأَحَدٍ»}}<ref>سوره ص، آیه ۳۵</ref>. و به حسن عاقبت و مقام والا نزد خداوند رسید. {{متن قرآن|«وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفی وَ حُسْنَ مَآبٍ»}}<ref>سوره ص، آیه ۲۵</ref>. و جن در خدمت او بود. {{متن قرآن|«وَالشَّیاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ»}}<ref>سوره ص، آیه ۳۷</ref> .<ref>تفسیر نور (قرائتی محسن)، ج۹، ص۴۲۸</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |