جنگ سرد: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'دولتها' به 'دولت‌ها')
جز (جایگزینی متن - ' اگر چه' به ' اگر‌چه')
خط ۳۹: خط ۳۹:


== بحران چکسلواکی ==
== بحران چکسلواکی ==
بعد از جنگ، [[چکسلواکی]] وضع خاصی داشت اگر چه در آن کشور رژیم کمونیستی برقرار نشده بود. لیکن شوروی مانع از ارتباط آن با جهان غرب می‌شد. چنانکه در سال 1947 م مانع از استفاده آن کشور از طرح مارشال گردید. فشار خارجی شوروی و اقدامات کمونیست‌ها در داخل چکسلواکی سرانجام در فوریه 1948 باعث سرنگونی دولت ادواردبنش رئیس‌جمهور سوسیالیست آن کشور و تشکیل رژیم کمونیستی گردید. این واقعه و نیز ترور شخصیت‌های طرفدار غرب در چکسلواکی، موجب عکس‌العمل شدید سیاسی و تبلیغاتی غرب علیه شوروی شد و دولت‌های غربی را واداشت تا [[پیمان بروکسل]] را امضاء کنند.
بعد از جنگ، [[چکسلواکی]] وضع خاصی داشت اگر‌چه در آن کشور رژیم کمونیستی برقرار نشده بود. لیکن شوروی مانع از ارتباط آن با جهان غرب می‌شد. چنانکه در سال 1947 م مانع از استفاده آن کشور از طرح مارشال گردید. فشار خارجی شوروی و اقدامات کمونیست‌ها در داخل چکسلواکی سرانجام در فوریه 1948 باعث سرنگونی دولت ادواردبنش رئیس‌جمهور سوسیالیست آن کشور و تشکیل رژیم کمونیستی گردید. این واقعه و نیز ترور شخصیت‌های طرفدار غرب در چکسلواکی، موجب عکس‌العمل شدید سیاسی و تبلیغاتی غرب علیه شوروی شد و دولت‌های غربی را واداشت تا [[پیمان بروکسل]] را امضاء کنند.


== جدایی یوگسلاوی از شوروی ==
== جدایی یوگسلاوی از شوروی ==
خط ۴۶: خط ۴۶:


== پیمان خلع سلاح ==
== پیمان خلع سلاح ==
بحران کوبا و خطری که دو ابرقدرت از بابت یک جنگ اتمی احساس کردند، مذاکرات خلع سلاح را پس از سال‌ها گفتگوی بی حاصل به حصول توافق‌هایی نزدیک ساخت. از طرف دیگر تبدیل [[اروپا]] به پایگاهای اتمی شرق و غرب موجب نگرانی و اعتراض اروپائیان شده بود. سرانجام در سال 1963 نمایندگان انگلستان، ایالات متحده و اتحادشوروی قرار داد محدود نمودن سلاح‌های اتمی و منع آزمایش‌های هسته‌ای را امضاء نمودند. اگر چه مفاد این توافق و توافق‌های بعدی جامه عمل بخود نپوشیدند، لکن توسعه روح توافق و همکاری میان ابرقدرت‌ها و قدرت‌های اروپایی در مسائل جهانی کمک بسیار کرد.
بحران کوبا و خطری که دو ابرقدرت از بابت یک جنگ اتمی احساس کردند، مذاکرات خلع سلاح را پس از سال‌ها گفتگوی بی حاصل به حصول توافق‌هایی نزدیک ساخت. از طرف دیگر تبدیل [[اروپا]] به پایگاهای اتمی شرق و غرب موجب نگرانی و اعتراض اروپائیان شده بود. سرانجام در سال 1963 نمایندگان انگلستان، ایالات متحده و اتحادشوروی قرار داد محدود نمودن سلاح‌های اتمی و منع آزمایش‌های هسته‌ای را امضاء نمودند. اگر‌چه مفاد این توافق و توافق‌های بعدی جامه عمل بخود نپوشیدند، لکن توسعه روح توافق و همکاری میان ابرقدرت‌ها و قدرت‌های اروپایی در مسائل جهانی کمک بسیار کرد.


== پایان جنگ سرد ==
== پایان جنگ سرد ==

نسخهٔ ‏۶ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۳۴

جنگ سرد
جنگ سرد
نام جنگ سرد

جنگ سرد را شاید بتوان نوعی مبارزه از طریق نفوذ روانی و تاثیرات تبلیغاتی برای مقابله دانست. "جنگ سرد" اصطلاحی بود که در سال ۱۹۴۵، توسط جورج اورول George Orwell نویسنده انگلیسی به کار برده شد. البته در آن زمان این عبارت در تعریف مبارزه بین آمریکا و شوروی - که هنوز آغاز نشده بود - به کار نرفته بود. آوریل سال ۱۹۴۷، برنارد باروش Bernard Baruch سیاستمدار آمریکایی از این اصطلاح استفاده کرد، اما استفاده عمومی از آن در همان سال و توسط یک روزنامه نگار به نام والتر لیپمن Walter Lippmann که مجموعه مقالاتی و کتابی را به نام "جنگ سرد " منتشر کرد، باب شد.

منشأ جنگ سرد

پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال، ۱۹۴۵ تنش بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی از سرگرفته شد. این تنش در سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۷ افزایش یافت. دراین‌باره مورخین نظرات متفاوتی دارند، اما به عقیده همه آنها سال آغاز جنگ سرد ۱۹۴۷ بوده است. رقابت پنهانی که در طول جنگ میان متفقین برای کسب امتیازات بیشتر وجود داشت پس از جنگ علنی شد. موفقیت روس‌ها در بلعیدن اروپای شرقی استالین را بر آن داشت تا با این سیاست (ایجاد کشور‌های اقماری و مناطق نفوذ در اطراف شوروی) را ادامه دهد لذا از اروپای شرقی متوجه کشور‌های ایران، کره، چین، یونان و ترکیه شد و در سال ۱۹۴۷ م. کمینفرم (دفتر سیاسی احزاب کمونیست) را بوجود آورد که شعاع عمل آن علاوه بر اروپای شرقی شامل احزاب کمونیست اروپای غربی نیز می‌شد. بدین ترتیب جهان غیر کمونیست در معرض یک تهاجم جدی قرار گرفت. در مقابل، جهان غیر کمونیست بر رهبری آمریکا سیاستی را در پیش گرفت که موسوم به (دکترین ترومن) شده است. در سال ۱۹۴۷ م. ترومن اعلام کرد که: ایالات متحده حاضر است به کشور‌هایی که مایل باشند، کمک‌های فنی، افتصادی لازم برای جلوگیری از تسلط کمونیسم را اعطاء کند. این دکترین به سیاست سد نفوذ معروف شده است. این سیاست در کشور‌های چندی از جمله ایران، ترکیه و یونان به اجرا گذاشته شد. در مورد تاریخ پایان عده‌ای آن را هم زمان با سقوط دیوار برلین در ۱۱ نوامبر ۱۹۸۹ و عده‌ای آن را هم زمان با تاریخ تجزیه اتحاد جماهیر شوروی در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ می‌دانند.

مورخینی که به تاریخ شوروی می‌پردازند، دو رویکرد دارند: یک رویکرد به اهمیت ایدئولوژی کمونیستی و دیگری بر اهداف تاریخی روسیه به ویژه سلطه بر اروپای شرقی، دسترسی به بنادر متصل به آب‌های گرم و دفاع از مسیحیان ارتدکس و مردم اروپای شرقی و مرکزی تاکید دارد. ریشه‌های برخورد‌های ایدئولوژیکی را می‌توان در به قدرت رسیدن لنین در روسیه (انقلاب روسیه در اکتبر ۱۹۱۷) مشاهده کرد. والترلافبر برعلایق تاریخی روسیه تاکید می‌کند که به سال‌های حکومت تزار‌ها و رقابت ایالات متحده و روسیه باز می‌گردد. از سال ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۹ ایالات متحده و شوروی با هم اختلاف نداشتند، اما رابطه آنها دوستانه هم نبود. پس از آغاز دشمنی شوروی و آلمان در سال ۱۹۴۱، روزولت شخصا متعهد شد که به شوروی کمک کند (کنگره هرگز به هیچ گونه اتحادی رای نداد). همکاری این دو کشور در زمان جنگ هرگز دوستانه نبود. مثلاً استالین از اینکه پایگاه‌های شوروی سابق را در اختیار نیرو‌های ایالات متحده قرار دهد، خودداری می‌کرد. در فوریه ۱۹۴۵ در کنفرانس یالتا این همکاری به شدت با تنش مواجه شد، چرا که معلوم شد که استالین می‌خواهد کمونیسم را در اروپای شرقی (در گسترش آن موفق بود) و سپس شاید در فرانسه و ایتالیا گسترش دهد.

در سال ۱۹۴۵ ایگور گوزنکو که به عنوان یک کارمند رده پایین در سفارت شوروی در کانادا واقع در شهر اتاوا کار می‌کرد، با ارائه ۱۰۹ سند که نشان‌دهنده فعالیت جاسوسی شوروی در کانادا، بریتانیا و ایالات متحده بود، تقاضای پناهندگی نمود. ماجرای گوزنکو چهره شوروی را در نظر غرب تغییر داده و از دوست به دشمن تبدیل کرد. افراد زیادی این حادثه را به عنوان آغاز جنگ سرد می‌دانند. تحلیل گران اقتصادی مانند ویلیام اپلمن ویلیامز بر توسعه طلبی اقتصادی ایالات متحده به عنوان ریشه جنگ سرد تاکید می‌کنند. یک عامل سوم که در جنگ جهانی دوم به عنوان مساله جدید در امور جهان مطرح شد، مساله کنترل موثر انرژی هسته‌ای در سطح دنیا بود؛ در سال ۱۹۴۶ شوروی پیشنهاد ایالات متحده برای چنین کنترلی را رد کرد؛ این پیشنهاد توسط برنارد باروش وبر اساس نسخه اولیه گزارش که توسط دین آنکسون و دیوید لیلینتال نوشته شده بود، تنظیم شد؛ دلیل رد آن این بود که این گزارش اصل حاکمیت ملی را تضعیف می‌کند.

سازماندهی مجدد جهانی

در این دوره جنگ سرد آغاز شد (۱۹۴۷) و تا تغییر رهبران هر دو ابرقدرت از ترومن به آیزن هاور در ایالات متحده و از استالین به خروشچف در شوروی سابق ادامه یافت. حوادث این دوره عبارت‌اند از: نظریه ترومن، برنامه مارشال، محاصره برلین، کمک رسانی به مردم برلین از طریق پل هوایی، انفجار اولین بمب اتمی شوروی سابق، تشکیل ناتو و پس از آن پیمان ورشو، تشکیل آلمان غربی وآلمان شرقی، نامه استالین برای اتحاد مجدد آلمان‌ها و عدم مداخله ابر قدرت‌ها در اروپای مرکزی، جنگ داخلی چین و جنگ کره.

طرح مارشال

پس از جنگ، اروپای ویران شده گرفتار خشک‌سالی و زمستان شدیدی نیز شد. چون از نابسامانی وضع اقتصادی و روحی اروپای پس از جنگ، کمونیست‌ها استفاده فراوانی می‌کردند، جورج مارشال وزیر خارجه ایالات متحده که برای مقابله با توسعه طلبی شوروی، احیای اقتصاد اروپای غربی را لازم می‌دانست طرحی پیشنهاد کرد که به طرح مارشال معروف شد. هدف از طرح مارشال آمریکا این بود که اقتصاد اروپا را پس از ویرانی‌های جنگ جهانی دوم بازسازی کند تا از محبوبیت سیاسی چپ‌های تندرو جلوگیری نماید. براساس طرح مزبور دول اروپایی می‌توانستند از کمک‌های اقتصادی و فنی آمریکا برای احیای اقتصاد خود استفاده کنند. روس‌ها طرح مارشال را طرح امپریالیستی ایالات متحده نامیدند و دولت‌های اروپای شرقی را از استفاده از آن منع کردند. متعاقب اعلام طرح مارشال شانزده کشور اروپای غربی با هدایت ایالات متحده برنامه مشترکی را که شامل کمک‌های مورد نیاز هر یک از کشورها بود تهیه کردند و بدنبال آن ایالات متحده سیل کالاهای خویش را روانه اروپای غربی کرد. دراروپای غربی، کمک اقتصادی به کمبود دلار پایان داد، به سرمایه‌گذاری خصوصی برای بازسازی بعد از جنگ شتاب بخشید و از همه مهم‌تر روش‌های مدیریت جدیدی را به وجود آورد. این طرح در ایالات متحده باعث حذف انزوا طلبی دهه ۱۹۲۰ و اتحاد اقتصادی آمریکای شمالی و اروپای غربی شد.

بحران برلین

نزدیکی هر چه بیشتر سه دولت انگلیس، فرانسه و ایالات متحده در اداره امور آلمان، روس‌ها را بر آن داشت تا در مورد آلمان سیاستی متفاوت تر از گذشته، با دول غربی در پیش گیرند. روسها در آوریل 1948 کلیه ارتباطات زمینی برلین را قطع کردند. تا بدین وسیله از وحدت اقتصادی و اداری آلمان جلوگیری کنند و در نهایت دول غربی را وادار به واگذاری برلن غربی نمایند. در عوض دول غربی طی چندین ماه با عملیاتی وسیع و پر سر و صدا از طریق هوا کمک‌های غذایی و سوختی فراوانی به برلین غربی رساندند. محاصره برلین توسط روس‌ها شش ماه طول کشید و چون از آن سودی نبردند از محاصره آن شهر دست برداشتند. بدنبال آن مشارکت دول غربی در امور آلمان باز هم بیشتر شد. در سال 1949 دولت‌های غربی جمهوری فدرال آلمان را بوجود آوردند و روسها نیز جمهوری دمکراتیک آلمان را تاسیس کردند.

پیدایش ناتو

چند سال پس از جنگ جهانی دوم خطر توسعه طلبی اتحاد شوروی جای خطر آلمان نازی را برای اروپای غربی گرفت. برای مقابله با چنین خطری در سال 1948 م کشورهای انگلیس، فرانسه، هلند، بلژیک و لوکزامبورگ برای دستیابی به امنیت دفاع مشترک پیمان دفاعی بروکسل را امضاء نمودند. در ماه آوریل 1949 با پیوستن آمریکا، ایتالیا، پرتقال، نروژ، دانمارک، ایسلند و کانادا به این پیمان موسوم به پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) بوجود آمد. در سال 1953 آیزنهاور از حزب جمهوریخواه به ریاست‌جمهوری ایالات متحده برگزیده شد. در همین سال آمریکا طرح امنیت مشترک را جایگزین طرح مارشال نمود. در سال 1953 استالین مرد و مالنکف نخست‌وزیر شد. مرگ استالین توام با انجام یکسری تغییرات صوری در سیاست داخلی و خارجی اتحاد شوروی بود. اقداماتی در داخل برای کاهش اختناق صورت گرفت و در سیاست خارجی نیز فعالیت‌های بیشتری معمول گردید، تا جایی که سران اتحاد شوروی به کشورهای مختلفی سفر نمودتد. در عین حال در این دوره در داخل بلوک کمونیست نیز شکاف‌ها و اختلاف‌ها وسیع تر شد.

بحران چکسلواکی

بعد از جنگ، چکسلواکی وضع خاصی داشت اگر‌چه در آن کشور رژیم کمونیستی برقرار نشده بود. لیکن شوروی مانع از ارتباط آن با جهان غرب می‌شد. چنانکه در سال 1947 م مانع از استفاده آن کشور از طرح مارشال گردید. فشار خارجی شوروی و اقدامات کمونیست‌ها در داخل چکسلواکی سرانجام در فوریه 1948 باعث سرنگونی دولت ادواردبنش رئیس‌جمهور سوسیالیست آن کشور و تشکیل رژیم کمونیستی گردید. این واقعه و نیز ترور شخصیت‌های طرفدار غرب در چکسلواکی، موجب عکس‌العمل شدید سیاسی و تبلیغاتی غرب علیه شوروی شد و دولت‌های غربی را واداشت تا پیمان بروکسل را امضاء کنند.

جدایی یوگسلاوی از شوروی

در میان کشورهای کمونیست اروپا، یوگسلاوی به رهبری مارشال تیتو بدون کمک شوروی از زیر سلطه آلمان خارج شده بود. در نتیجه تینو می‌توانست سیاستی مستقل از دولت شوروی در پیش بگیرد. از طرف دیگر او بجای کمونیسم بین الملل به کمونیسم ملی معتقد بود. چون تلاش‌های استالین برای به زیر سلطه کشیدن یوگسلاوی بی اثر ماند وی جنگ تبلیغاتی وسیعی را علیه تیتو براه انداخت. در مقابل ژنرال تیتو روابط خود را با دول غرب توسعه بخشید و مرزهای خود را بروی چریک‌های کمونیست یونان بست. این اقدام موجب شد تا جنگ‌های چریکی یونان پایان یابد. تیتو در تعقیب سیاست خود از کمک‌های مالی آمریکا و انگلیس نیز استفاده کرد.

پیمان خلع سلاح

بحران کوبا و خطری که دو ابرقدرت از بابت یک جنگ اتمی احساس کردند، مذاکرات خلع سلاح را پس از سال‌ها گفتگوی بی حاصل به حصول توافق‌هایی نزدیک ساخت. از طرف دیگر تبدیل اروپا به پایگاهای اتمی شرق و غرب موجب نگرانی و اعتراض اروپائیان شده بود. سرانجام در سال 1963 نمایندگان انگلستان، ایالات متحده و اتحادشوروی قرار داد محدود نمودن سلاح‌های اتمی و منع آزمایش‌های هسته‌ای را امضاء نمودند. اگر‌چه مفاد این توافق و توافق‌های بعدی جامه عمل بخود نپوشیدند، لکن توسعه روح توافق و همکاری میان ابرقدرت‌ها و قدرت‌های اروپایی در مسائل جهانی کمک بسیار کرد.

پایان جنگ سرد

پایان جنگ سرد با به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف به عنوان رهبر شوروی سابق در سال ۱۹۸۵ آغاز شد. رویداد‌های این دوره عبارت‌اند از: حادثه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶، پاییز ملت‌ها که شامل سقوط دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ بود، عملیات کودتای ۱۹۹۱ شوروی سابق و سقوط شوروی در سال ۱۹۹۱. دیگر حوادث این دوره شامل پیاده‌سازی سیاست‌های گلاسنوست و پرسترویکا (بازسازی)، نارضایتی عمومی از جنگ شوروی در افغانستان و آثار اقتصادی سیاسی حادثه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ است.

پس از درگذشت پیاپی سه رهبر پیر شوروی از سال ۱۹۸۲، پولیتبورو (مهم‌ترین کمیته تصمیم‌گیری حزب کمونیست) گورباچف جوان را به عنوان رئیس حزب کمونیست برگزید و نسل جدیدی از رهبری به وجود آمد. در دوره گورباچف فن‌سالاران نسبتاً جوان به سرعت قدرتمند شدند، به آزادسازی اقتصادی و سیاسی شتاب بخشیدند و به ترویج روابط صمیمانه و بازرگانی با غرب پرداختند. با به قدرت رسیدن گورباچف تنش‌های شرق و غرب به سرعت کاهش یافت.

گورباچف رویکردی دوگانه برای همکاری با غرب و بازسازی اقتصادی (پرسترویکا) و آزادی انتقاد (گلاسنوست) در داخل شوروی اتخاذ کرد. سیاست خارجی گورباچف که طرح خانه مشترک اروپایی نامیده می‌شد تلاش داشت با همکاری و دوستی با کشور‌های اروپای غربی اولاً فلسفه وجودی ناتو را از بین ببرد و سپس پای آمریکا را از اروپا قطع کند. وی قصد داشت جامعه مشترک اروپا را در مقیاسی عظیم‌تر که شامل همه کشور‌های اروپایی از جمله شوروی می‌شد و همکاری همه‌جانبه را بر محور مسکو-برلین جریان دهد، یعنی مسکو پایتخت نظامی و برلین پایتخت اقتصادی اروپای واحد باشد. این اندیشه یادآور قرارداد راپالو در سال ۱۹۲۲ بین آلمان و شوروی بود که در آن شوروی از تکنولوژی آلمان بهره می‌گرفت و آلمان از خاک شوروی برای آزمایش‌های نظامی استفاده می‌کرد. برگ برنده گورباچف وحدت دو آلمان بود. او چنین محاسبه کرده بود که با وحدت دو آلمان، این کشور از ناتو خارج شده و از همسایگانش، فرانسه و بریتانیا که از قدرت این کشور به هراس افتاده‌اند فاصله خواهد گرفت.

به این ترتیب گورباچف قصد داشت با یک تیر دو نشان بزند؛ از یک سو بازار مشترک را متلاشی خواهد کرد و با اعضای آن وارد قرارداد‌های تجاری خواهد شد و از سوی دیگر با دادن تضمین و اعتماد لازم به این کشورها، ناتو را از کار خواهد انداخت. ایالات متحده آمریکا هم با این برنامه مخالفتی نداشت، چرا که هم در اردوگاه شرق شکافی ایجاد می‌کرد و هم رقیب اقتصادی این کشور، یعنی بازار مشترک با چالش جدیدی روبرو می‌شد. دیوار برلین در ۹ نوامبر ۱۹۸۹ برچیده شد و با مذاکرات دو آلمان و شوروی که بعد‌ها با حضور آمریکا، فرانسه و بریتانیا با نام مذاکرات ۲+۴ مشهور شد وحدت دو آلمان را تحقق بخشید.

ولی این رویداد‌ها در انتها باعث شد که گورباچف نتواند کنترل مرکزی بر ایالت‌های عضو پیمان ورشو را تقویت کند و در سال ۱۹۸۹ دولت‌های کمونیست اروپای شرقی یک به یک سرنگون شدند. در لهستان، مجارستان و بلغارستان اصلاحات دولت باعث پایان صلح‌آمیز حاکمیت کمونیست‌ها و استقرار دمکراسی شد. تظاهرات گسترده در چکسلواکی باعث سرنگونی کمونیست‌ها در این کشور گردید. در رومانی یک قیام عمومی باعث سرنگونی رژیم نیکلای چائوشسکو و اعدام او در ۲۵ دسامبر ۱۹۸۹ شد. کشور‌های بلاروس، لتونی، لیتوانی، اوکراین و استونی و در نهایت کشور‌های قفقاز (گرجستان، ارمنستان و جمهوری آذربایجان) و آسیای مرکزی یکی پس از دیگری استقلال خود را اعلام کردند. شوروی (روسیه) نیز خود با ایدئولوژی مارکسیسم وداع کرد و پذیرای رژیمی دموکراتیک و لیبرال شد.

تاریخ‌دانان بیشتر بر این باورند که از علل عمده فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی صرف هزینه‌های سنگین در فناوری نظامی بود که شوروی در پاسخ به افزایش توان نظامی ناتو در دهه ۱۹۸۰ آن را ضروری می‌دانست. خود گورباچف تصریح می‌کند که هزینه‌های دفاعی یک دلیل عمده اعمال اصلاحات در شوروی بود و می‌گوید: «من فکر می‌کنم همه ما و به خصوص شوروی جنگ سرد را باختیم. هر یک از ما ۱۰ تریلیون دلار هزینه کردیم».

منابع

  1. برگرفته از سایت در مورد جنگ سرد در ویکی تابناک بیشتر بخوانیدhttps://www.tabnak.ir › tags
  2. برگرفته از سایت همه چیز درباره جنگ سرد - Aftabirhttps://www.aftabir.com

پانویس