سید محمدرضا سعیدی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پژوهشگران' به 'پژوهش‌گران'
جز (جایگزینی متن - 'نابود کننده' به 'نابود‌کننده')
جز (جایگزینی متن - 'پژوهشگران' به 'پژوهش‌گران')
خط ۴۲: خط ۴۲:
=فعالیت علمی=
=فعالیت علمی=


پدرش، روحانی بود و دروس مقدماتی را به فرزندش آموخت و برای ادامۀ تحصیلات دینی به مشهد رفت. آن انسان باتقوا، در زمانی اندک به جایگاه علمی ویژه‌ای در حوزۀ علمیۀ مشهد رسید و به زهد و پرهیزگاری شهرت یافت. وی، سپس برای دستیابی به مدارج بالاتر در علم دین به قم عزیمت کرد. وی پس از مدتی، یکی از شاگردان مشهور امام شد<ref>جمعی از پژوهشگران، گلشن ابرار، ج۲، ص۷۳۶، نشر معروف، قم، دوم، ۱۳۸۲ ش</ref>.
پدرش، روحانی بود و دروس مقدماتی را به فرزندش آموخت و برای ادامۀ تحصیلات دینی به مشهد رفت. آن انسان باتقوا، در زمانی اندک به جایگاه علمی ویژه‌ای در حوزۀ علمیۀ مشهد رسید و به زهد و پرهیزگاری شهرت یافت. وی، سپس برای دستیابی به مدارج بالاتر در علم دین به قم عزیمت کرد. وی پس از مدتی، یکی از شاگردان مشهور امام شد<ref>جمعی از پژوهش‌گران، گلشن ابرار، ج۲، ص۷۳۶، نشر معروف، قم، دوم، ۱۳۸۲ ش</ref>.


== اساتید ==
== اساتید ==
خط ۹۴: خط ۹۴:
=پیشبرد نهضت امام خمینی=
=پیشبرد نهضت امام خمینی=


نقش وی در پیشبرد نهضت امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) هیچگاه از خاطر نمی‌رود. وی یکی از بارزترین و نامدارترین یاران حضرت خمینی کبیر (قدس سره) بود. وی به شدت به رهبر کبیر انقلاب، عشق می‌ورزید؛<ref>سید محمد سعیدی و حسن ابراهیم زاده، شهید سعیدی، فریادی در سکوت، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، اول، ۱۳۷۲ش</ref>. برای مثال وقتی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ حضرت امام، دستگیر و زندانی شد، آیت‌الله سعیدی برای تبلیغ به [[کویت]] رفته بود. وی از طریق رادیو، از این موضوع و سایر اخبار این واقعه، آگاه شد. او با هماهنگی سایر علمای حاضر در کویت، مانند [[آیت‌الله سید عباس بهری]]، به مراجع مقیم نجف، نامه نگاشت و آنان را از خطری مطلع کردند که جان امام را تهدید می‌کرد. وی به این کار، بسنده نکرد و با آنکه از حضور ماموران امنیتی شاه آگاه بود، در حسینیۀ «فحیعل» به منبر رفت و دستگاه شاه را به باد انتقاد گرفت. سخنرانی آن روز وی، ایرانیان مقیم کویت و حتی نیروهای اطلاعاتی شاه را به شگفتی واداشت<ref>جمعی از پژوهشگران، گلشن ابرار، ج۲، ص۷۳۷</ref>.
نقش وی در پیشبرد نهضت امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) هیچگاه از خاطر نمی‌رود. وی یکی از بارزترین و نامدارترین یاران حضرت خمینی کبیر (قدس سره) بود. وی به شدت به رهبر کبیر انقلاب، عشق می‌ورزید؛<ref>سید محمد سعیدی و حسن ابراهیم زاده، شهید سعیدی، فریادی در سکوت، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، اول، ۱۳۷۲ش</ref>. برای مثال وقتی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ حضرت امام، دستگیر و زندانی شد، آیت‌الله سعیدی برای تبلیغ به [[کویت]] رفته بود. وی از طریق رادیو، از این موضوع و سایر اخبار این واقعه، آگاه شد. او با هماهنگی سایر علمای حاضر در کویت، مانند [[آیت‌الله سید عباس بهری]]، به مراجع مقیم نجف، نامه نگاشت و آنان را از خطری مطلع کردند که جان امام را تهدید می‌کرد. وی به این کار، بسنده نکرد و با آنکه از حضور ماموران امنیتی شاه آگاه بود، در حسینیۀ «فحیعل» به منبر رفت و دستگاه شاه را به باد انتقاد گرفت. سخنرانی آن روز وی، ایرانیان مقیم کویت و حتی نیروهای اطلاعاتی شاه را به شگفتی واداشت<ref>جمعی از پژوهش‌گران، گلشن ابرار، ج۲، ص۷۳۷</ref>.


همچنین اعلامیه‌هایی که پایان آنها، امضای آیت‌الله سعیدی هم به چشم می‌خورد، رژیم را به وحشت و انفعال کشاند. این در حالی بود که امام در نجف بود؛ اما این امر سبب نشد که او از فعالیت خود بکاهد. او نامه‌ای همراه دیگر یاران امام به امیر عباس هویدا نوشت و تاکید کرد: «شما خیال نکنید با انتقال حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی از [[ترکیه]] به [[عراق]] می‌شود، می‌توانید احساسات افروختۀ این ملت را خاموش کنید.»<ref>سعیدی، سید محمد رضا، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ج۱، مقدمه، صفحه «ح»</ref>.
همچنین اعلامیه‌هایی که پایان آنها، امضای آیت‌الله سعیدی هم به چشم می‌خورد، رژیم را به وحشت و انفعال کشاند. این در حالی بود که امام در نجف بود؛ اما این امر سبب نشد که او از فعالیت خود بکاهد. او نامه‌ای همراه دیگر یاران امام به امیر عباس هویدا نوشت و تاکید کرد: «شما خیال نکنید با انتقال حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی از [[ترکیه]] به [[عراق]] می‌شود، می‌توانید احساسات افروختۀ این ملت را خاموش کنید.»<ref>سعیدی، سید محمد رضا، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ج۱، مقدمه، صفحه «ح»</ref>.
خط ۱۸۰: خط ۱۸۰:
=شهادت=
=شهادت=


آیت‌الله سعیدی، با وجود سختگیری‌های شدید ماموران امنیتی، با عبور از راه‌های مخفی، از ایران به نجف رفت و در آنجا، برای بهتر شناساندن امام به علما و مدرسان حوزۀ علمیه، بسیار کوشید. سپس به ایران بازگشت و در تفرش به فعالیت‌های خود ادامه داد. بر اثر آزارهای ساواک، وی آنجا را به قصد قم، ترک کرد و سپس با دعوت مردم تهران، مسجد امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) را در محلۀ دولاب، سنگر خویش قرار داد. وی آن مسجد را پایگاه مبارزاتی چون [[آیت‌الله امامی‌کاشانی]] وآیت‌الله [[هاشمی رفسنجانی]] قرار داد تا در کنار یکدیگر بر اندیشه‌های غیرالهی بتازند<ref>جمعی از پژوهشگران، گلشن ابرار، ج۲، ص۷۳۸</ref>.
آیت‌الله سعیدی، با وجود سختگیری‌های شدید ماموران امنیتی، با عبور از راه‌های مخفی، از ایران به نجف رفت و در آنجا، برای بهتر شناساندن امام به علما و مدرسان حوزۀ علمیه، بسیار کوشید. سپس به ایران بازگشت و در تفرش به فعالیت‌های خود ادامه داد. بر اثر آزارهای ساواک، وی آنجا را به قصد قم، ترک کرد و سپس با دعوت مردم تهران، مسجد امام موسی بن جعفر (علیه‌السّلام) را در محلۀ دولاب، سنگر خویش قرار داد. وی آن مسجد را پایگاه مبارزاتی چون [[آیت‌الله امامی‌کاشانی]] وآیت‌الله [[هاشمی رفسنجانی]] قرار داد تا در کنار یکدیگر بر اندیشه‌های غیرالهی بتازند<ref>جمعی از پژوهش‌گران، گلشن ابرار، ج۲، ص۷۳۸</ref>.


سرانجام، ماموران ساواک که از فعالیت‌های آن مبارز خستگی‌ناپذیر، به ستوه آمده بودند، ایشان را دستگیر کردند. او در زندان قزل قلعه، در سلولی انفرادی زندانی شد. مدت ۱۰ روز، به شدیدترین وجهی شکنجه شد<ref>حائری، علی و همکاران، روزشمار شمسی، ص۹۵</ref>. در نهایت، ساواک دستور گرفت با اجرای قتل آیت‌الله سعیدی، دیگر مبارزان را بترساند و از این گونه اعمال برحذر بدارد. سرانجام ماموران ساواک، در سلول انفرادی با پیچیدن عمامه دور گردن ایشان جان آن مبارز نستوه را از قفس تن آزاد کردند.
سرانجام، ماموران ساواک که از فعالیت‌های آن مبارز خستگی‌ناپذیر، به ستوه آمده بودند، ایشان را دستگیر کردند. او در زندان قزل قلعه، در سلولی انفرادی زندانی شد. مدت ۱۰ روز، به شدیدترین وجهی شکنجه شد<ref>حائری، علی و همکاران، روزشمار شمسی، ص۹۵</ref>. در نهایت، ساواک دستور گرفت با اجرای قتل آیت‌الله سعیدی، دیگر مبارزان را بترساند و از این گونه اعمال برحذر بدارد. سرانجام ماموران ساواک، در سلول انفرادی با پیچیدن عمامه دور گردن ایشان جان آن مبارز نستوه را از قفس تن آزاد کردند.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۳

ویرایش