شهاب‌الدین سهروردی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پژوهشگران' به 'پژوهش‌گران'
جز (جایگزینی متن - 'زندگینامه' به 'زندگی‌نامه')
جز (جایگزینی متن - 'پژوهشگران' به 'پژوهش‌گران')
خط ۶۶: خط ۶۶:


== سرانجام سهروردی ==
== سرانجام سهروردی ==
برخی از پژوهشگران کوشیده‌اند به ریشهابی قـتل سـهروردی و دلایل آن بپردازند. سهروردی در دوره پایانی‌ زندگی‌ خود، پس از ورود به حلب ابتدا به مدرسه حلاویه و پس از آن به مدرسه نوریه‌ وارد می‌شود و بـا فـقهای [[حنبلی]] به بحث می‌پردازد و پس از چیرگی بر آنها آوازه‌اش‌ در شهر می‌پیچد و سرانجام‌ به دربار ملک ظاهر، پسر [[صلاح الدین ایوبی|صلاح‌الدین ایوبی]] راه می‌یابد و در زمره مشاوران طراز اول او قرار می‌گیرد. هوش سرشار سهروردی، دانش گـسترده و ژرف او و بـالاخره‌ روحیه‌ پذیـرش وی نسبت به دیگر حکمت دوستان و نیز گرایش او به اسرار و عوالم باطنی باعث خصومت شد و فقهای دربـار ملک ظاهر را به دشمنی با او برانگیخت. آنان برای‌ از میان‌ برداشتنش مـجلس مـناظره‌ای تـرتیب دادند. [[عماد اصفهانی‌]] که گزارشی از این مناظره را در کتاب خود، «البستان‌ الجامع لجمیع تواریخ أهل الزمان» نقل کـرده، ‌ ‌مـی‌نویسد: «در این مجلس‌، ۲ تن‌ از فقهای حلب، به نام زید‌الدین و مجد‌الدین‌، بـا آرای سـهروردی درباره خلقت و اراده الهی از در ستیز برآمدند و از او پرسیدند: «آیا [[خداوند]] به‌ برانگیختن‌ پیامبر دیگری پس از حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم)تواناست؟» سهروردی در پاسخ مـی‌گوید: «قدرت خداوند مطلق‌ است و آنچه مطلق است حد نمی‌پذیرد.»
برخی از پژوهش‌گران کوشیده‌اند به ریشهابی قـتل سـهروردی و دلایل آن بپردازند. سهروردی در دوره پایانی‌ زندگی‌ خود، پس از ورود به حلب ابتدا به مدرسه حلاویه و پس از آن به مدرسه نوریه‌ وارد می‌شود و بـا فـقهای [[حنبلی]] به بحث می‌پردازد و پس از چیرگی بر آنها آوازه‌اش‌ در شهر می‌پیچد و سرانجام‌ به دربار ملک ظاهر، پسر [[صلاح الدین ایوبی|صلاح‌الدین ایوبی]] راه می‌یابد و در زمره مشاوران طراز اول او قرار می‌گیرد. هوش سرشار سهروردی، دانش گـسترده و ژرف او و بـالاخره‌ روحیه‌ پذیـرش وی نسبت به دیگر حکمت دوستان و نیز گرایش او به اسرار و عوالم باطنی باعث خصومت شد و فقهای دربـار ملک ظاهر را به دشمنی با او برانگیخت. آنان برای‌ از میان‌ برداشتنش مـجلس مـناظره‌ای تـرتیب دادند. [[عماد اصفهانی‌]] که گزارشی از این مناظره را در کتاب خود، «البستان‌ الجامع لجمیع تواریخ أهل الزمان» نقل کـرده، ‌ ‌مـی‌نویسد: «در این مجلس‌، ۲ تن‌ از فقهای حلب، به نام زید‌الدین و مجد‌الدین‌، بـا آرای سـهروردی درباره خلقت و اراده الهی از در ستیز برآمدند و از او پرسیدند: «آیا [[خداوند]] به‌ برانگیختن‌ پیامبر دیگری پس از حضرت(صلی الله علیه و آله و سلم)تواناست؟» سهروردی در پاسخ مـی‌گوید: «قدرت خداوند مطلق‌ است و آنچه مطلق است حد نمی‌پذیرد.»


فقها پاسخ او را مخالفت بـا خاتمیت [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)]] دانستند و آن را سـند [[کفر]] و الحاد وی ساختند. این مساله باعث شد تا سهروردی را به‌ زندان‌ افکندند و او در همان‌ جا از دنیا رفت. به گفته شهرزوری‌ روایات‌ مختلفی درباره چگونگی درگذشت‌ سـهروردی وجـود دارد. او مـی‌نویسد: «بعضی را گمان آنکه‌ او را در بندی خانه انداختند و طعام‌ از او بـازداشتند تا فوت‌ شد و برخی گویند که‌ او خود منع نفس از طعام کرد تا به‌ مبدأ خود پیوست‌<ref>گاهی به سرچشمه‌های‌ حکمت اشراق و مفهوم بنیادین آن، دکتر صمد موحد، تهران، انتشارات طهوری، چاپ دوم، ۴۸۳۱، ص ۶.</ref>.
فقها پاسخ او را مخالفت بـا خاتمیت [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)]] دانستند و آن را سـند [[کفر]] و الحاد وی ساختند. این مساله باعث شد تا سهروردی را به‌ زندان‌ افکندند و او در همان‌ جا از دنیا رفت. به گفته شهرزوری‌ روایات‌ مختلفی درباره چگونگی درگذشت‌ سـهروردی وجـود دارد. او مـی‌نویسد: «بعضی را گمان آنکه‌ او را در بندی خانه انداختند و طعام‌ از او بـازداشتند تا فوت‌ شد و برخی گویند که‌ او خود منع نفس از طعام کرد تا به‌ مبدأ خود پیوست‌<ref>گاهی به سرچشمه‌های‌ حکمت اشراق و مفهوم بنیادین آن، دکتر صمد موحد، تهران، انتشارات طهوری، چاپ دوم، ۴۸۳۱، ص ۶.</ref>.
Writers، confirmed، مدیران
۸۷٬۸۸۶

ویرایش