عبدالمجید سلیم (مرزبان شریعت) (مقاله): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'عهده دار ' به 'عهده‌دار '
جز (جایگزینی متن - ' اصلاح گر ' به ' اصلاح‌گر ')
جز (جایگزینی متن - 'عهده دار ' به 'عهده‌دار ')
خط ۳۶: خط ۳۶:


=پیشینه الازهر=
=پیشینه الازهر=
الأزهر که آوازه‌اش در جهان اسلام پیچیده بود، توسط فاطمی‌ها در سال 358ق. در [[قاهره]] بنا شده بود. این دانشگاه نام خود را از فاطمه زهرا(علیها‌السلام)دختر پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) گرفته بود، چون فاطمیان خود را به آن حضرت منسوب می‌دانستند. چند سالی از عمر این بنا نگذشته بود که عنوان دانشگاه به خود گرفت و قضات شیعه آن، به تدریس مبادی فقه شیعه پرداختند. در سال 988 م. در زمان خلیفه فاطمی، «العزیز»، اساتیدی به طور رسمی تعیین شدند تا به تدریس علوم دینی بپردازند و از این قرن الأزهر به صورت دانشگاهی دینی درآمد که در آن علوم دینی تدریس می‌شد و دانشگاهی دیگر به نام دارالحکمة عهده دار علوم فلسفه، طب، شیمی و هیئت بود که ناصر خسرو ایرانی هم جزء دانشجویان آن بود.
الأزهر که آوازه‌اش در جهان اسلام پیچیده بود، توسط فاطمی‌ها در سال 358ق. در [[قاهره]] بنا شده بود. این دانشگاه نام خود را از فاطمه زهرا(علیها‌السلام)دختر پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) گرفته بود، چون فاطمیان خود را به آن حضرت منسوب می‌دانستند. چند سالی از عمر این بنا نگذشته بود که عنوان دانشگاه به خود گرفت و قضات شیعه آن، به تدریس مبادی فقه شیعه پرداختند. در سال 988 م. در زمان خلیفه فاطمی، «العزیز»، اساتیدی به طور رسمی تعیین شدند تا به تدریس علوم دینی بپردازند و از این قرن الأزهر به صورت دانشگاهی دینی درآمد که در آن علوم دینی تدریس می‌شد و دانشگاهی دیگر به نام دارالحکمة عهده‌دار علوم فلسفه، طب، شیمی و هیئت بود که ناصر خسرو ایرانی هم جزء دانشجویان آن بود.
در اواخر حکومت فاطمی‌ها درهای دارالحکمة بسته شد و چون در انتهای قرن دوازدهم ایوبیان به روی کار آمدند، تعالیم و پیروی از شیعه را لغو کردند و با تعطیلی نماز جمعه در الأزهر از اهمیت آن کاستند. ولی با افزوده شدن دروس طب، نجوم،، فلسفه و منطق به علوم اسلامی بار دیگر الأزهر رونق گرفت. از قرن هفتم هجری، با سقوط خلافت عباسیان و ویرانی قرطبه، مرکز فرهنگ اسلامی در اسپانیا، دانشگاه الأزهر بزرگ‌ترین دانشگاه اسلامی گردید که از کشورهای مختلف اسلامی به آن روی می‌آوردند و در رواق‌های آن به تحصیل علم می‌پرداختند و این نظام تا به امروز هم چنان برقرار است.<br>
در اواخر حکومت فاطمی‌ها درهای دارالحکمة بسته شد و چون در انتهای قرن دوازدهم ایوبیان به روی کار آمدند، تعالیم و پیروی از شیعه را لغو کردند و با تعطیلی نماز جمعه در الأزهر از اهمیت آن کاستند. ولی با افزوده شدن دروس طب، نجوم،، فلسفه و منطق به علوم اسلامی بار دیگر الأزهر رونق گرفت. از قرن هفتم هجری، با سقوط خلافت عباسیان و ویرانی قرطبه، مرکز فرهنگ اسلامی در اسپانیا، دانشگاه الأزهر بزرگ‌ترین دانشگاه اسلامی گردید که از کشورهای مختلف اسلامی به آن روی می‌آوردند و در رواق‌های آن به تحصیل علم می‌پرداختند و این نظام تا به امروز هم چنان برقرار است.<br>
روش آموزشی در الأزهر، روش حلقه‌ای است که در تمام مدارس اسلامی معمول بوده‌است؛ به این ترتیب که شاگردان اطراف استاد حلقهوار نشسته و به فراگرفتن دانش می‌پردازند. در قرون چهاردهم و پانزدهم، این دانشگاه به عالی‌ترین دوران شکوفایی رسید، ولی با تسلط عثمانی بر مصر، سه قرن از پیشرفت باز ایستاد ولی هم چنان شهرت خود را حفظ کرد. در اواخر قرن هجدهم که فرانسوی‌ها مصر را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند، الأزهر هنوز عظمت و اقتدار خود را حفظ کرده بود و علمای الأزهر هم چنان پیشوا و رهبران سیاسی مردم شناخته می‌شدند. (بی‌آزار شیرازی، 1377، ص 389 و 390؛ ر. ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ماده الازهر و...). عبدالمجید به مرکزی با چنین پیشینه مذهبی، سیاسی پای گذاشت و چون دیگر طلبه‌های علوم دینی محضر عالمان دینی را درک کرد.<br>
روش آموزشی در الأزهر، روش حلقه‌ای است که در تمام مدارس اسلامی معمول بوده‌است؛ به این ترتیب که شاگردان اطراف استاد حلقهوار نشسته و به فراگرفتن دانش می‌پردازند. در قرون چهاردهم و پانزدهم، این دانشگاه به عالی‌ترین دوران شکوفایی رسید، ولی با تسلط عثمانی بر مصر، سه قرن از پیشرفت باز ایستاد ولی هم چنان شهرت خود را حفظ کرد. در اواخر قرن هجدهم که فرانسوی‌ها مصر را مورد تاخت و تاز خود قرار دادند، الأزهر هنوز عظمت و اقتدار خود را حفظ کرده بود و علمای الأزهر هم چنان پیشوا و رهبران سیاسی مردم شناخته می‌شدند. (بی‌آزار شیرازی، 1377، ص 389 و 390؛ ر. ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ماده الازهر و...). عبدالمجید به مرکزی با چنین پیشینه مذهبی، سیاسی پای گذاشت و چون دیگر طلبه‌های علوم دینی محضر عالمان دینی را درک کرد.<br>
خط ۵۸: خط ۵۸:
=وقایع دوران تحصیل=
=وقایع دوران تحصیل=
در زمانی که کشور مسلمان مصر، تحت حاکمیت خدیو عباس حلمی (1914 ـ 1892م.) و زیر پرچم و سلطه انگلیس قرار داشت و دوران تلخ ذلت را تجربه می‌کرد، عبدالمجید سلیم به آینده‌ای آزاد و اسلامی برای مصر می‌اندیشید و با این روحیه تحصیلاتش را ادامه می‌داد تا این که با گذر سال‌ها، در سن 26 سالگی (1918 میلادی) توانست با درجه عالی از الأزهر فارغ التحصیل شود. در این دوره از زندگی علمیِ عبدالمجید سلیم، الأزهر شاهد تغییر و تحولات عملی و اداری بود و تلاش‌های زیادی صورت می‌گرفت تا این مرکز تبدیل به مکانی منطبق با شرایط روز و پاسخ گو به نیازهای علمی، مذهبی و سیاسی روز گردد. <ref>در قرن نوزدهم، جنبشى فرهنگى و آموزشى در مصر پدید آمد و جوانان به سوى فرهنگ نوین گرایش پیدا کردند و صدها نفر براى تحصیل عازم اروپا شدند و مدارس جدید در مصر تأسیس شد. با این وضع، الأزهر با روش قدیمى نمى توانست در جذب جوانان موفق باشد. به همین دلیل مدتى متروک ماند. در پى اقدامات اصلاح‌گرایانه که سال‌ها (از 1872 تا 1936) به طول کشید، به صورت مدرن و متشکل از سه دانشکده (اصول دین، حقوق اسلامى و زبان و ادبیات عرب) درآمد و دانشجویان قبل از ورود به رشته‌هاى تخصصى، دروس مقدماتى و عمومى را در دو دوره مقدماتى و متوسطه مى‌گذرانند. هنوز هم برخى کلاس‌ها به روش سابق، یعنى نشستن دور استاد، اداره مى‌شود. (بى‌آزار شیرازى، 1377، ص 391؛ خفاجى، ج 1، ص181).</ref> عبدالمجید سلیم در این دوره شاهد وضع قوانینی، نظیر قانون تشکیل مجلس اداره الازهر، امتحان گرفتن از کسانی که می‌خواستند در الأزهر تدریس کنند، نحوه هزینه شهریه‌ها در الازهر (در سال 1895 م.)، قانون مدارج علمی و بالأخره قانون جامع الأزهر (در سال 1896 م.) بود.<br>
در زمانی که کشور مسلمان مصر، تحت حاکمیت خدیو عباس حلمی (1914 ـ 1892م.) و زیر پرچم و سلطه انگلیس قرار داشت و دوران تلخ ذلت را تجربه می‌کرد، عبدالمجید سلیم به آینده‌ای آزاد و اسلامی برای مصر می‌اندیشید و با این روحیه تحصیلاتش را ادامه می‌داد تا این که با گذر سال‌ها، در سن 26 سالگی (1918 میلادی) توانست با درجه عالی از الأزهر فارغ التحصیل شود. در این دوره از زندگی علمیِ عبدالمجید سلیم، الأزهر شاهد تغییر و تحولات عملی و اداری بود و تلاش‌های زیادی صورت می‌گرفت تا این مرکز تبدیل به مکانی منطبق با شرایط روز و پاسخ گو به نیازهای علمی، مذهبی و سیاسی روز گردد. <ref>در قرن نوزدهم، جنبشى فرهنگى و آموزشى در مصر پدید آمد و جوانان به سوى فرهنگ نوین گرایش پیدا کردند و صدها نفر براى تحصیل عازم اروپا شدند و مدارس جدید در مصر تأسیس شد. با این وضع، الأزهر با روش قدیمى نمى توانست در جذب جوانان موفق باشد. به همین دلیل مدتى متروک ماند. در پى اقدامات اصلاح‌گرایانه که سال‌ها (از 1872 تا 1936) به طول کشید، به صورت مدرن و متشکل از سه دانشکده (اصول دین، حقوق اسلامى و زبان و ادبیات عرب) درآمد و دانشجویان قبل از ورود به رشته‌هاى تخصصى، دروس مقدماتى و عمومى را در دو دوره مقدماتى و متوسطه مى‌گذرانند. هنوز هم برخى کلاس‌ها به روش سابق، یعنى نشستن دور استاد، اداره مى‌شود. (بى‌آزار شیرازى، 1377، ص 391؛ خفاجى، ج 1، ص181).</ref> عبدالمجید سلیم در این دوره شاهد وضع قوانینی، نظیر قانون تشکیل مجلس اداره الازهر، امتحان گرفتن از کسانی که می‌خواستند در الأزهر تدریس کنند، نحوه هزینه شهریه‌ها در الازهر (در سال 1895 م.)، قانون مدارج علمی و بالأخره قانون جامع الأزهر (در سال 1896 م.) بود.<br>
علاوه بر این امور، عبدالمجید سلیم در این دوره با وقایع تلخی هم روبه رو بود؛ درگذشت اساتید بزرگوارش و نیز شخصیت‌های علمی و اصلاح‌گر بزرگ در مصرِ تحت سلطه روح او را می‌آزرد. او در سال 1897م. از وفات سید جمال الدین اسدآبادی آغازگر نهضت اصلاح‌گری اسلامی مطلع شد و به فاصله پنج سال از این ماجرا، از درگذشت عبدالرحمن کواکبی (1902م.) برجسته‌ترین شخصیت پیرو مکتب اتحاد اسلامی سید جمال الدین و محمد عبده، آگاهی یافت. کواکبی اهل حلب و ایرانی الاصل بود. او در سال 1899م. بعد از هجرت به مصر، منصب قضاوت شرعی را عهده دار شد و بعد از مسافرت به کشورهای دیگر به مصر بازگشت و با محمد عبده که حاصل افکار جمال الدین بود، آشنا شد. (موثقی، 1371، ج 2، ص 57ـ52). اما بزرگ‌ترین مصیبتی که عبدالمجید به آن دچار شد، درگذشت استاد فرزانه و پیشوای عزت طلب او شیخ محمد عبده بود که در سال 1905م. روی داد. <br>
علاوه بر این امور، عبدالمجید سلیم در این دوره با وقایع تلخی هم روبه رو بود؛ درگذشت اساتید بزرگوارش و نیز شخصیت‌های علمی و اصلاح‌گر بزرگ در مصرِ تحت سلطه روح او را می‌آزرد. او در سال 1897م. از وفات سید جمال الدین اسدآبادی آغازگر نهضت اصلاح‌گری اسلامی مطلع شد و به فاصله پنج سال از این ماجرا، از درگذشت عبدالرحمن کواکبی (1902م.) برجسته‌ترین شخصیت پیرو مکتب اتحاد اسلامی سید جمال الدین و محمد عبده، آگاهی یافت. کواکبی اهل حلب و ایرانی الاصل بود. او در سال 1899م. بعد از هجرت به مصر، منصب قضاوت شرعی را عهده‌دار شد و بعد از مسافرت به کشورهای دیگر به مصر بازگشت و با محمد عبده که حاصل افکار جمال الدین بود، آشنا شد. (موثقی، 1371، ج 2، ص 57ـ52). اما بزرگ‌ترین مصیبتی که عبدالمجید به آن دچار شد، درگذشت استاد فرزانه و پیشوای عزت طلب او شیخ محمد عبده بود که در سال 1905م. روی داد. <br>
ویژگی این دوره از زندگی عبدالمجید سلیم، تلاش اندیشمندان و دلسوزان اسلامی، برای بازگرداندن عزّت اسلامی به جهان اسلام و ایجاد نهضت‌های اصلاح‌گری دینی است. از این رو عبدالمجید در یکی از حساس‌ترین قله‌های وقایع مربوط به جهان اسلام قرار داشت. در این بین باید به حرکت‌هایی که عبدالمجید بعدها ادامه دهنده آن شد، یعنی روند تاریخی تقریب و وحدت اسلامی نیز توجه کرد. زمانی که عبدالمجید دو سال تا فارغ التحصیلی فاصله داشت، علامه شرف الدین موسوی عاملی در مصر با سلیم بشری، مفتی مصر ارتباطات علمی برقرار کرده و در مسیر شناخت و ارتباط بیش‌تر مذاهب اسلامی، تلاش می‌کرد، که حاصل این تلاش، کتاب گرانقدر «المراجعات» می‌باشد. (ر. ک: پیشین، ص 272ـ260). <ref>این کتاب که حاصل نامه‌هاى دو اندیشمند اهل سنت و شیعه است به نام «رهبرى امام على(علیه‌السلام)» و به نام «مذهب و رهبر ما» به فارسى ترجمه و بارها چاپ و منتشر شده‌است.</ref> به این ترتیب، وی با رئیس علمای مصر، سلیم بشری (1335 ـ 1284 ق) آشنا شد و هر دو برای درد مشترک، گام بر می‌داشتند. اهمیت این رویداد آن جا روشن می‌شود که بدانیم عبدالمجید سلیم، دقیقاً ره نورد همین مسیری است که در دوران جوانی و تحصیل او، سلیم بشری و سید عبدالحسین شرف الّدین پی ریخته‌اند و نهایت کار عبدالمجید سلیم هم توسط شاگردش شیخ محمود شلتوت به این آرمان می‌رسد که: «اتحاد اسلامی و پیمان برادری وقتی به دست می‌آید که شما مذهب شیعه را آزاد اعلام کنید و آن را مانند یکی از مذاهب چهارگانه بدانید. باید نظر شافعی و حنفی و مالکی و حنبلی به شیعه و پیروان آل محمد(علیهم‌السلام)مانند نظرشان به یک دیگر باشد تا در اثر این احترام اختلافات مسلمانان برطرف شود». (پیشین، ص28). <ref>اوّلین نامه بین آن دو در ذى قعده 1329 ق. رد و بدل شد.</ref><br>
ویژگی این دوره از زندگی عبدالمجید سلیم، تلاش اندیشمندان و دلسوزان اسلامی، برای بازگرداندن عزّت اسلامی به جهان اسلام و ایجاد نهضت‌های اصلاح‌گری دینی است. از این رو عبدالمجید در یکی از حساس‌ترین قله‌های وقایع مربوط به جهان اسلام قرار داشت. در این بین باید به حرکت‌هایی که عبدالمجید بعدها ادامه دهنده آن شد، یعنی روند تاریخی تقریب و وحدت اسلامی نیز توجه کرد. زمانی که عبدالمجید دو سال تا فارغ التحصیلی فاصله داشت، علامه شرف الدین موسوی عاملی در مصر با سلیم بشری، مفتی مصر ارتباطات علمی برقرار کرده و در مسیر شناخت و ارتباط بیش‌تر مذاهب اسلامی، تلاش می‌کرد، که حاصل این تلاش، کتاب گرانقدر «المراجعات» می‌باشد. (ر. ک: پیشین، ص 272ـ260). <ref>این کتاب که حاصل نامه‌هاى دو اندیشمند اهل سنت و شیعه است به نام «رهبرى امام على(علیه‌السلام)» و به نام «مذهب و رهبر ما» به فارسى ترجمه و بارها چاپ و منتشر شده‌است.</ref> به این ترتیب، وی با رئیس علمای مصر، سلیم بشری (1335 ـ 1284 ق) آشنا شد و هر دو برای درد مشترک، گام بر می‌داشتند. اهمیت این رویداد آن جا روشن می‌شود که بدانیم عبدالمجید سلیم، دقیقاً ره نورد همین مسیری است که در دوران جوانی و تحصیل او، سلیم بشری و سید عبدالحسین شرف الّدین پی ریخته‌اند و نهایت کار عبدالمجید سلیم هم توسط شاگردش شیخ محمود شلتوت به این آرمان می‌رسد که: «اتحاد اسلامی و پیمان برادری وقتی به دست می‌آید که شما مذهب شیعه را آزاد اعلام کنید و آن را مانند یکی از مذاهب چهارگانه بدانید. باید نظر شافعی و حنفی و مالکی و حنبلی به شیعه و پیروان آل محمد(علیهم‌السلام)مانند نظرشان به یک دیگر باشد تا در اثر این احترام اختلافات مسلمانان برطرف شود». (پیشین، ص28). <ref>اوّلین نامه بین آن دو در ذى قعده 1329 ق. رد و بدل شد.</ref><br>


خط ۷۳: خط ۷۳:
انگلیسی‌ها به دلیل تمایل خدیو عباس حلمی به آلمانی‌ها، او را برکنار کرده و سلطان حسین کامل (1917 ـ 1914 م.) را به سلطنت رساندند و انگلیس کشور مسلمان مصر را تحت الحمایه خود اعلام کرد (دانشگاه الأزهر، تاریخ هزار ساله تعلیمات اسلامی، ص 164) و در سال 1917 م. قیمومیت خود بر مصر را به جای سلطه عثمانی تثبیت نمود.<br>
انگلیسی‌ها به دلیل تمایل خدیو عباس حلمی به آلمانی‌ها، او را برکنار کرده و سلطان حسین کامل (1917 ـ 1914 م.) را به سلطنت رساندند و انگلیس کشور مسلمان مصر را تحت الحمایه خود اعلام کرد (دانشگاه الأزهر، تاریخ هزار ساله تعلیمات اسلامی، ص 164) و در سال 1917 م. قیمومیت خود بر مصر را به جای سلطه عثمانی تثبیت نمود.<br>
عوارض جنگ جهانی نسبت به این کشور هم چنان ادامه داشت تا این که در سال 1919 وضعیت به حد بحرانی رسید. سربازان انگلیسی در شهرها به رژه قدرت نمایی می‌پرداختند و در مقابل، مردم به اعتراض خشم آلود روی می‌آوردند. مسیونرهای مسیحی در سایه شوم انگلیسی‌ها که از 37 سال پیش مصر را تحت سلطه داشتند، به تبلیغ می‌پرداختند و مسلمانان و علما در پی خنثی کردن آن بودند و انجمن‌های متعدد امر به معروف و نهی از منکر و.... به وجود می‌آوردند. (خاطرات حسن البناء، ص 36).<br>
عوارض جنگ جهانی نسبت به این کشور هم چنان ادامه داشت تا این که در سال 1919 وضعیت به حد بحرانی رسید. سربازان انگلیسی در شهرها به رژه قدرت نمایی می‌پرداختند و در مقابل، مردم به اعتراض خشم آلود روی می‌آوردند. مسیونرهای مسیحی در سایه شوم انگلیسی‌ها که از 37 سال پیش مصر را تحت سلطه داشتند، به تبلیغ می‌پرداختند و مسلمانان و علما در پی خنثی کردن آن بودند و انجمن‌های متعدد امر به معروف و نهی از منکر و.... به وجود می‌آوردند. (خاطرات حسن البناء، ص 36).<br>
در عصر اشغال‌گری، احزابی که گرایش ضد دینی داشتند یا نسبت به دین بی تفاوت بودند، ایجاد می‌شد، مانند حزب وفد که به آن «جلالیب آبی» می‌گفتند و رهبری آن را سعد زغلول عهده دار بود و شعار «دین برای خدا، وطن برای همه، حق مافوق قدرت و ملت مافوق حکومت» سر می‌داد و از میان شش نفر عضو هیئت اصلی آن، تنها زغلول مسلمان بود. (احزاب سیاسی مصر، ص 111ـ109). اقدامات علیه انگلیسی‌ها محدود به مصر نمی‌شد و در سال 1920 مردم عراق هم علیه انگلیسی‌ها قیام کردند و بالأخره با حاکم شدن فؤاد انگلیسی در دو سال بعد، وضعیت به نفع استعمارگر پیر خاتمه یافت و او تا چهارده سال بعد سکان اداره مصر را در دست داشت.<br>
در عصر اشغال‌گری، احزابی که گرایش ضد دینی داشتند یا نسبت به دین بی تفاوت بودند، ایجاد می‌شد، مانند حزب وفد که به آن «جلالیب آبی» می‌گفتند و رهبری آن را سعد زغلول عهده‌دار بود و شعار «دین برای خدا، وطن برای همه، حق مافوق قدرت و ملت مافوق حکومت» سر می‌داد و از میان شش نفر عضو هیئت اصلی آن، تنها زغلول مسلمان بود. (احزاب سیاسی مصر، ص 111ـ109). اقدامات علیه انگلیسی‌ها محدود به مصر نمی‌شد و در سال 1920 مردم عراق هم علیه انگلیسی‌ها قیام کردند و بالأخره با حاکم شدن فؤاد انگلیسی در دو سال بعد، وضعیت به نفع استعمارگر پیر خاتمه یافت و او تا چهارده سال بعد سکان اداره مصر را در دست داشت.<br>
سقوط عثمانی در سال 1924 م. و به قدرت رسیدن آتاترک، تشکیل حکومت وهابی در عربستان و... وضعیت مذهبی، فرهنگی و اجتماعی مصر را تیره کرد و در همین دوره عبدالمجید سلیم عزم خود را برای مبارزه با استعمار جزم کرد و با دیدن این همه ضعف و زبونی مسلمین، به راز آن یعنی تفرقه پی برد و در تمام این دوران، الأزهر تا حد توان به ایفای نقش می‌پرداخت و علما و طلاب آن می‌کوشیدند بنیان‌های اسلامی محفوظ بماند. همکاری با سیاسیون مصر دقیقاً در همین راستا قابل ارزیابی است، علاوه بر این که بعدها شخصیت‌هایی مثل حسن البنّا را نیز تحویل جامعه مصر داد. دکتر محمدرجب البیومی دراین‌باره می‌نویسد: <br>
سقوط عثمانی در سال 1924 م. و به قدرت رسیدن آتاترک، تشکیل حکومت وهابی در عربستان و... وضعیت مذهبی، فرهنگی و اجتماعی مصر را تیره کرد و در همین دوره عبدالمجید سلیم عزم خود را برای مبارزه با استعمار جزم کرد و با دیدن این همه ضعف و زبونی مسلمین، به راز آن یعنی تفرقه پی برد و در تمام این دوران، الأزهر تا حد توان به ایفای نقش می‌پرداخت و علما و طلاب آن می‌کوشیدند بنیان‌های اسلامی محفوظ بماند. همکاری با سیاسیون مصر دقیقاً در همین راستا قابل ارزیابی است، علاوه بر این که بعدها شخصیت‌هایی مثل حسن البنّا را نیز تحویل جامعه مصر داد. دکتر محمدرجب البیومی دراین‌باره می‌نویسد: <br>
«الأزهر در قیام 1919 شرکت کرد و علمای الأزهر به عنوان استقلال خواهی و وحدت طلبی قیام کردند که مصطفی القادیانی، محمود ابوالعیون، عبدربه مفتاح، محمد عبداللطیف دراز و علی سرور زنکلویی از آن جمله بودند». (بیومی، ص 68).
«الأزهر در قیام 1919 شرکت کرد و علمای الأزهر به عنوان استقلال خواهی و وحدت طلبی قیام کردند که مصطفی القادیانی، محمود ابوالعیون، عبدربه مفتاح، محمد عبداللطیف دراز و علی سرور زنکلویی از آن جمله بودند». (بیومی، ص 68).
خط ۱۳۴: خط ۱۳۴:


=از ریاست الازهر تا استعفاهای مکرر=
=از ریاست الازهر تا استعفاهای مکرر=
منش سیاسی عبدالمجید سلیم به زودی تأثیر خود را در آینده سیاسی و علمی وی نشان داد. او که پس از چند سال فعالیت در مقام مفتی مصر، به عضویت هیئت کبار العلما، که رییس الازهر از بین آنها برگزیده می‌شد، درآمده بود پس از درگذشت مصطفی مراغی، به رغم اولویت‌های علمی و شخصیتی‌اش به ریاست الازهر انتخاب نشد، بلکه دولت، شیخ عبدالرزاق را به ریاست این هیئت برگزید؛ به گونه‌ای که خود عبدالرزاق منصفانه سلیم را ترجیح می‌داد و در بیان اصلح بودن وی به صراحت سخن می‌گفت. او اعتراف کرده بود که: «دولت از لحاظ سیاسی مرا انتخاب کرده‌است». هم چنین این دو سخن از اوست که: «شیخ عبدالمجید سلیم شیخ مسلّم علما و فقیه‌ترین آنهاست». (بی‌آزار شیرازی، 1377، ص 46) و «شیخ سلیم افقه فقهای مصر و حتی از نظر فضل از من برتر و عالم‌تر است... اگر ابوحنیفه زنده بود و می‌خواست برای مذهبش جای گزینی بگمارد، کسی جز عبدالمجید را برنمی گزید.» (موثقی، 1371، ص147) با این همه، عبدالرزاق از سال 1945 تا 1947م و بعد از او محمد مأمون الشناوی از سال 1948 تا 1950م ریاست الازهر را به عهده داشتند. پس از آن، عبدالمجید سلیم در سال 1950م. این مقام را عهده دار شد. بررسی مواضع سلیم در دولت فاروق و نجیب، خود تحقیقی دیگر را می‌طلبد ولی به طور کلی می‌توان گفت موضع عبدالمجید سلیم صریح‌تر و قوی‌تر از شیوه معمول علمای اهل سنت در برابر دولت‌ها بود.<br>
منش سیاسی عبدالمجید سلیم به زودی تأثیر خود را در آینده سیاسی و علمی وی نشان داد. او که پس از چند سال فعالیت در مقام مفتی مصر، به عضویت هیئت کبار العلما، که رییس الازهر از بین آنها برگزیده می‌شد، درآمده بود پس از درگذشت مصطفی مراغی، به رغم اولویت‌های علمی و شخصیتی‌اش به ریاست الازهر انتخاب نشد، بلکه دولت، شیخ عبدالرزاق را به ریاست این هیئت برگزید؛ به گونه‌ای که خود عبدالرزاق منصفانه سلیم را ترجیح می‌داد و در بیان اصلح بودن وی به صراحت سخن می‌گفت. او اعتراف کرده بود که: «دولت از لحاظ سیاسی مرا انتخاب کرده‌است». هم چنین این دو سخن از اوست که: «شیخ عبدالمجید سلیم شیخ مسلّم علما و فقیه‌ترین آنهاست». (بی‌آزار شیرازی، 1377، ص 46) و «شیخ سلیم افقه فقهای مصر و حتی از نظر فضل از من برتر و عالم‌تر است... اگر ابوحنیفه زنده بود و می‌خواست برای مذهبش جای گزینی بگمارد، کسی جز عبدالمجید را برنمی گزید.» (موثقی، 1371، ص147) با این همه، عبدالرزاق از سال 1945 تا 1947م و بعد از او محمد مأمون الشناوی از سال 1948 تا 1950م ریاست الازهر را به عهده داشتند. پس از آن، عبدالمجید سلیم در سال 1950م. این مقام را عهده‌دار شد. بررسی مواضع سلیم در دولت فاروق و نجیب، خود تحقیقی دیگر را می‌طلبد ولی به طور کلی می‌توان گفت موضع عبدالمجید سلیم صریح‌تر و قوی‌تر از شیوه معمول علمای اهل سنت در برابر دولت‌ها بود.<br>
عبدالمجید سلیم بار اوّل در تاریخ 25 ذی حجه 1369 برابر با 18 اکتبر 1950 پس از یازده ماه ریاست بر الازهر، استعفا کرد. نمونه‌هایی از ناسازگاری روحیات عبدالمجید با اعمال دولت مردان آن روز نقل شده‌است، از جمله این که وی در برابر توقعات دستگاه حکومتی فاروق گفته بود: «من این جا برای این گونه امور ننشسته‌ام.» (بی‌آزار شیرازی، 1404ق، ج 2، ص 128) و یا این که وقتی فاروق در بنادر اروپا مشغول تفرج و خوشگذرانی بود، امور مالی الازهر با تنگ نظری مورد موشکافی قرار می‌گرفت و از سلیم تقاضای صرفه جویی بیش از پیش می‌شد و این موضوع تا جایی پیش رفته بود که شیخ به تنگ آمده و گفته بود: «اسراف و تبذیر در آن جاها و ذره بینی و نگریستن به ته سوزن اینجاها!» (پیشین) و همین امور باعث شد ناسازگاری حکومت با وی بیش‌تر شود و سرانجام وی مجبور به استعفا گردد. بعد از وی ابراهیم حمروش (1952ـ1951) به ریاست برگزیده شد. (دداج، ص164).<br>
عبدالمجید سلیم بار اوّل در تاریخ 25 ذی حجه 1369 برابر با 18 اکتبر 1950 پس از یازده ماه ریاست بر الازهر، استعفا کرد. نمونه‌هایی از ناسازگاری روحیات عبدالمجید با اعمال دولت مردان آن روز نقل شده‌است، از جمله این که وی در برابر توقعات دستگاه حکومتی فاروق گفته بود: «من این جا برای این گونه امور ننشسته‌ام.» (بی‌آزار شیرازی، 1404ق، ج 2، ص 128) و یا این که وقتی فاروق در بنادر اروپا مشغول تفرج و خوشگذرانی بود، امور مالی الازهر با تنگ نظری مورد موشکافی قرار می‌گرفت و از سلیم تقاضای صرفه جویی بیش از پیش می‌شد و این موضوع تا جایی پیش رفته بود که شیخ به تنگ آمده و گفته بود: «اسراف و تبذیر در آن جاها و ذره بینی و نگریستن به ته سوزن اینجاها!» (پیشین) و همین امور باعث شد ناسازگاری حکومت با وی بیش‌تر شود و سرانجام وی مجبور به استعفا گردد. بعد از وی ابراهیم حمروش (1952ـ1951) به ریاست برگزیده شد. (دداج، ص164).<br>
البته شیخ بعد از این کناره‌گیری با اهتمام تمام در دارالتقریب شروع به فعالیت کرد. خودش دراین‌باره گفته بود:<br>
البته شیخ بعد از این کناره‌گیری با اهتمام تمام در دارالتقریب شروع به فعالیت کرد. خودش دراین‌باره گفته بود:<br>
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۶۳

ویرایش