سمو المعنی فی سمو الذات (کتاب): تفاوت میان نسخهها
(صفحهای تازه حاوی «شیخ عبدالله علایلی در کتاب '''سموالمعنی فی سموالذات''' با نگاهی نو و فارغ از وا...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
==عبدالله علایلی== | |||
<br> | |||
نویسنده و ادیب برجستهی اهل سنت لبنانی است که در زمینهی لغت، ادب، شعر و تاریخ قلم زده است. پدر شیخ، حاج عثمان علایلی است که در بیروت به کار تجارت مشغول بود. در سال 1894 میلادی با دختری به نام نفیسه ازدواج کرد و فرزندانی آورد. | |||
<br> | |||
از جمله شیخ عبداللّه که کوچکترین فرزند آنان بود. او در شب برافروخته شدن آتش جنگ جهانی اول، بیستم تشرین الثانی (نوامبر) 1914 میلادی، در یک محلهی تودهای فقیرنشین بیروت، در یک خانوادهی بازرگان و ثروتمند و از مادری تحصیل کرده به دنیا آمد. | |||
<br> | |||
در پنج سالگی به مکتبخانه رفت و پس از آن در مدرسهای با روش جدید به تحصیل مشغول شد و مقدمات و اصول زبان عربی و فرانسوی و تاریخ و جغرافیا و حساب را فراگرفت. در سال 1924 به قاهره عزیمت کرد. | |||
<br> | |||
او وقتی وارد قاهره شد که جنبش فکری مصر در سه جهت حرکت میکرد: اسلامی و مصری- فرعونی و پیوند عربی. علایلی با وجود کمی سن وارد جریانهای فکری و سیاسی شد و در آن حوادث فعالانه شرکت جست. جنبش اسلامی از بقیهی جنبشها فعالتر بود و بیشتر از هر چیزی در شعر آشکار شد و شاعران آن دوره خلیفه را عامل وحدت همهی مسلمانان میدانست. | |||
<br> | |||
علایلی دانشجو نیز در زمرهی همین جنبش قرار گرفت و تحت تأثیر اندیشهها و آموزشهای سید جمال الدین اسدآبادی (1938- 1897 م) قرار داشت. شیخ علایلی، سیّد جمال را گردبادی میدید که در قرن نوزدهم برخاسته ریشهها و نهالهای نهضت مصر و اسلام را کاشته است. | |||
<br> | |||
علایلی نه تنها او را رهبری راستین و حقیقی بلکه شایستهترین رهبری میدانست که شرق شناخته است و به رغم عمر کوتاه برق مانندش، همهی شرق مدیون او هستند. <br> | |||
علایلی تحت تأثیر مصطفی کمال هم بود و همانند او معتقد بود که دینداری و میهندوستی همزاد و همراه یکدیگر هستند. لذا فعّالیّت دین را همانند فعالیت برای ریشهدار کردن میهندوستی میدانست. شاید از این جهت بود که او را از طرفداران حزب وطنی دانستهاند. | |||
<br> |
نسخهٔ ۶ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۴:۳۱
شیخ عبدالله علایلی در کتاب سموالمعنی فی سموالذات با نگاهی نو و فارغ از وابستگی های شناسنامهای به بررسی ریشههای قیام امام حسین(ع) در کتاب ارزشمند خود پرداخته است. این کتاب بیان گوشهایی از زندگانی و شخصیت امام حسین(ع) و تحلیلی از ابعاد قیام ایشان است. در این اثر به چگونگی شكل گیری واقعه عاشورا و عوامل موثر بر وقوع این حادثه مهم تاریخی پرداخته شده و ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی این موضوع بررسی شده است.
نام کتاب | سمو المعنی فی سمو الذات |
---|---|
نام اصلی کتاب | سمو المعنی فی سمو الذات او اشعه من حیات الحسین |
نویسنده | عبدالله علایلی |
موضوع | امام حسین(ع) |
سال نشر | 1996 میلادی |
ناشر | دار الجديد (لبنان-بيروت) |
زبان | عربی |
نوبت چاپ | چهارم |
قطع | وزیری (شومیز) |
تعداد صفحات | 186 صفحه |
عبدالله علایلی
نویسنده و ادیب برجستهی اهل سنت لبنانی است که در زمینهی لغت، ادب، شعر و تاریخ قلم زده است. پدر شیخ، حاج عثمان علایلی است که در بیروت به کار تجارت مشغول بود. در سال 1894 میلادی با دختری به نام نفیسه ازدواج کرد و فرزندانی آورد.
از جمله شیخ عبداللّه که کوچکترین فرزند آنان بود. او در شب برافروخته شدن آتش جنگ جهانی اول، بیستم تشرین الثانی (نوامبر) 1914 میلادی، در یک محلهی تودهای فقیرنشین بیروت، در یک خانوادهی بازرگان و ثروتمند و از مادری تحصیل کرده به دنیا آمد.
در پنج سالگی به مکتبخانه رفت و پس از آن در مدرسهای با روش جدید به تحصیل مشغول شد و مقدمات و اصول زبان عربی و فرانسوی و تاریخ و جغرافیا و حساب را فراگرفت. در سال 1924 به قاهره عزیمت کرد.
او وقتی وارد قاهره شد که جنبش فکری مصر در سه جهت حرکت میکرد: اسلامی و مصری- فرعونی و پیوند عربی. علایلی با وجود کمی سن وارد جریانهای فکری و سیاسی شد و در آن حوادث فعالانه شرکت جست. جنبش اسلامی از بقیهی جنبشها فعالتر بود و بیشتر از هر چیزی در شعر آشکار شد و شاعران آن دوره خلیفه را عامل وحدت همهی مسلمانان میدانست.
علایلی دانشجو نیز در زمرهی همین جنبش قرار گرفت و تحت تأثیر اندیشهها و آموزشهای سید جمال الدین اسدآبادی (1938- 1897 م) قرار داشت. شیخ علایلی، سیّد جمال را گردبادی میدید که در قرن نوزدهم برخاسته ریشهها و نهالهای نهضت مصر و اسلام را کاشته است.
علایلی نه تنها او را رهبری راستین و حقیقی بلکه شایستهترین رهبری میدانست که شرق شناخته است و به رغم عمر کوتاه برق مانندش، همهی شرق مدیون او هستند.
علایلی تحت تأثیر مصطفی کمال هم بود و همانند او معتقد بود که دینداری و میهندوستی همزاد و همراه یکدیگر هستند. لذا فعّالیّت دین را همانند فعالیت برای ریشهدار کردن میهندوستی میدانست. شاید از این جهت بود که او را از طرفداران حزب وطنی دانستهاند.