تصوف جریانی به شدت متکثر (مقاله): تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
گاهی در جاهایی از بدن را با آلاتی نظیر خنجر و جاقو زخمهای عمیق ایجاد میکنند که در حالت عادی موجب خونریزی شدید و مرگ است، ولی مشکلی پیش نمیآید. اینطور کرامتنمایی ها هم یکی از دلایل جذب مردم به این طریقتهاست. | گاهی در جاهایی از بدن را با آلاتی نظیر خنجر و جاقو زخمهای عمیق ایجاد میکنند که در حالت عادی موجب خونریزی شدید و مرگ است، ولی مشکلی پیش نمیآید. اینطور کرامتنمایی ها هم یکی از دلایل جذب مردم به این طریقتهاست. | ||
=تعالیم عرفان نظری مثل وحدت وجود در تصوف= |
نسخهٔ ۸ فوریهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۳:۴۸
نستوه, [07.02.21 14:15]
{{Mbox
| type = notice
| class = ambox-In_use
| image =
| css = margin: 1px
| text = این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید.
این صفحه آخرینبار در ۱۳:۴۸، ۸ فوریه ۲۰۲۱ (ساعت هماهنگ جهانی) (۳ سال پیش) تغییر یافتهاست؛ لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با در دست ساخت جایگزین میکنید.
تصوف جریانی به شدت متکثر است. به دلیل جمعیت بسیار وسیع صوفیان در جهان اسلام و همچنین اشتراکات بسیاری که با تشیع دارند ظرفیت عظیمی برای همکاریهای فرهنگی را فراهم کرده است. سلسلههای تصوف به هم وصل نیستند و مثلاً نمیتوانیم بگوییم که تصوف فلان منطقه با تصوف فلان جا با هم سلسله و هم فکر هستند. مدلشان با هم فرق دارد. متاسفانه حداقلهای شناختی از تصوف و صوفیان وجود ندارد و همین عدم شناخت راه را بر بسیاری از همکاریها بسته است.
یک پارچه نبودن تصوف در کشورهای مختلف
سلسلههای تصوف به هم وصل نیستند و مثلاً نمیتوانیم بگوییم که تصوف فلان منطقه با تصوف فلان جا با هم سلسله و هم فکر هستند. مدلشان با هم فرق دارد. علتش هم این است که از یک سو تصوف بالذات اهل رواداری و متسامح است و به همین دلیل از جوامعی که در آن رواج یافته بسیار رنگ گرفته است.
از سوی دیگر در اکثر نقاط جهان متصوفه تحت فشار بودهاند و بخصوص در دهههای اخیر با رشد جریانات سلفی در میان کشورهای اسلامی باید گفت تقریباً در همه جای دنیا صوفیان با جریانات مخالف رادیکال مواجه هستند. در مقاطع مختلف تاریخی هر کشور اسلامی هم که نگاه میکنیم این امر خود را بسیار نشان میدهد. البته چه به لحاظ تاریخی و چه به لحاظ جغرافیایی این قاعده، عام نیست ولی شمول خیلی بالایی دارد.
در مجموع رنگپذیری ذاتی متصوفه از عرفیات هر جامعه و تنوع این فشار اجتماعی، در عمق و شکل جریانات متصوفه در هر منطقه مؤثر بودهاند. لذا هم در نگاه مردم به متصوفه و هم در ویژگیهای خود طریقتهای صوفی در مناطق مختلف جهان، اشتراکات قلیلی میتوان یافت.
ین تفاوت حتی در طریقتهای مشابه هم وجود دارد. برای مثال در بالکان آسیای میانه، در هر دو بعد نظری و عملی تصوف بسیار سطحی داریم، چون حکومت کمونیستی که مدت طولانی در آنجا سلطه داشته، باعث شده دسترسی اینها در یک بازهٔ زمانی طولانی به منابع علمی و اصولاً جهان خارج قطع باشد.
فاکتورهای دیگری نیز در این میان هست، برای مثال در کشورهایی نظیر عراق و برخی کشورهای جنوب خلیج فارس و پاکستان و امثال این موارد میبینید که چون به مرکز جهان اسلام نزدیکتر هستند، عنصر فقه در تصوف و بلکه اصل اسلام آنها خیلی پررنگ است. اما وقتی از مرکز جهان اسلام دور میشویم، فقه به تدریح کمرنگ میشود. صوفیان و بلکه مسلمانان نقاط دوردست نسبت به مرکز جهان اسلام، پایبندی خیلی کمتری به فقه دارند.
تاثیر مرکز جهان اسلام بر کیفیت تصوف
وقتی از مرکز جهان اسلام دور میشویم، از کیفیت کاسته شده و به کمیت اضافه میشود، مثلاً در شمال آفریقا، از مصر به سمت غرب و لیبی میرویم، لیبی اصلاً قابل مقایسه با مصر نیست، چون مصر تاریخ تصوف غنیتر و رنگ و بوی تصوف بیشتری دارد. آن طرفتر که بروید، در الجزایر، تونس، مراکش و… هم متصوفه هستند و خیلی هم نفوذ دارند، منتهی تصوف مصر کجا و تصوف موریتانی یا تونس، کجا؟! منابع اولیه صوفیه اولین بار در مصر چاپ شدند.
پایینتر هم که بیایید، همین اتفاق میافتد؛ کمیت زیاد میشود و کیفیت پایین میآید. کیفیت هم فقط به معنی سطح علمی نیست. سوابق تاریخی آنها را هم که نگاه میکنید همین طور است، مثلاً صوفیان شمال آفریقا سوابق قویتری در مبارزه با استعمار دارند و اصولاً بیشتر مبارزات ضداستعماری صوفیان آفریقا علیه استعمارگرانی نظیر ایتالیا، فرانسه، انگلیس، پرتغال و اسپانیا در این ناحیه رخ داده است. برای مثال شخصیتی مثل عمر مختار از میان صوفیان سنوسی لیبی برخاسته است.
آمار و ارقام متصوفه در مصر
بنابر یک تخمین مربوط به سال ۲۰۱۵ در مصر، پانزده میلیون صوفی وجود داشته است که وابسته به ۷۷ طریقت هستند. مقامات بزرگان صوفیه در مصر که در آن کشور به «ضریح» موسوماند بالغ بر ۳۰۰۰ تاست که قریب به ۳۰۰ تا از آنها در شهر قاهره قرار دارد و مقام السیده زینب علیهاالسلام یکی از آنهاست.
البته این آمارهایی که راجع به صوفیه هست، به دو دلیل قطعاً کمتر از مقدار واقعی است؛ یکی اینکه مراجع دولتی که آمار میگیرند، عموماً دوست ندارند اینها را بشمارند! و دیگر اینکه خود اینها تمایل دارند مخفی باشند، حتی دوست ندارند آنها در حال ذکر گفتن و جلسهشان دیده شوند، چون خودشان نمیخواهند دیده شوند، پس آماری دقیقی هم از آنها وجود ندارد.
در برخی کشورهای عربی، اگر چند میلیون صوفی هم باشند، یک نفرشان هم در آمار نمیآید. در کشورهایی نظیر برخی کشورهای حوزهٔ بالکان هم همینطور است، و دلیل آن ترس صوفیان از ابراز عقیدهشان است. در مصر سلفیها و اعضای داعش و سایر گروههای تکفیری بسیاری از این صوفیها را کشتند و تکایاشان را غارت کردند. به همین دلیل است که خود صوفی ها آماری بیرون نمیدهند و آمارهایی که میشنویم را معمولاً باید ضرب در n کرد. ولی با همهٔ این احوال در بسیاری از کشورها آمار بالایی دارند.
آمار صوفیان در جهان
در برخی از آمارها میگویند تقریباً نیمی از جمعیت مسلمانها و حدود ۸۰۰ میلیون، صوفی هستند.
آخرین آمار مسلمانان جهان که حقیر در سال ۲۰۱۲ دیدم، ۱/۵۷ میلیارد نفر بود و منبع آن غربی است. در آن زمان گفته میشد که حدود ۶۵۰ تا ۸۰۰ میلیون نفر از این تعداد، از متصوفه هستند.
آماری که حجتالاسلام فرمانیان برای صوفیان جهان ارائه داده، حدود ۵۰۰ میلیون نفر است.
آقای ماضی ابوالعزائم در مصر این رقم را ۶۰۰ میلیون نفر میدانست.
در سایت ایران-بالکان خواندم که طبق آمار دانشگاه الزیتونه تونس که یک دانشگاه بسیار قدیمی و معتبر است، حدود ۹۵۰ میلیون نفر صوفی در جهان وجود دارند.
انجمن تحقیقات مذهبی و زندگی عامه وابسته به مرکز پژوهشی «پیو» در آمریکا با انجام بیش از ۳۸۰۰۰ مصاحبه رودردو به بیش از ۸۰ زبان با مسلمانان بیش از ۳۹ کشور جهان در میانه سال ۲۰۱۲ میلادی اعلام کرد که بیشترین گرایش به تصوف در کشورهای جنوب صحرای آفریقا شناسایی شده است.
در ۱۱ کشور از ۱۵ کشور مورد بررسی در منطقه مزبور، بیش از یک چهارم از مسلمانان اظهار داشتهاند که به یک طریقت صوفی وابستهاند. یکی از این جوامع سنگال است که ۹۲% از پرسش شوندگان ابراز داشتند که به یک طریقت تعلق دارند.
در مناطق دیگر مورد بررسی وابستگی به فرق صوفیه کمتر بوده است، پیروی از طریقتهای متصوفه در بنگلادش ۲۶%، روسیه ۱۹%، تاجیکستان ۱۸%، پاکستان ۱۷%، مالزی ۷%، آلبانی ۳% و ازبکستان ۱۱% گزارش شده است.
تفاوت صوفی های کشورهای مختلف
از هیچ جهتی نمیشود تصوف یک کشور را با کشور همسایه مقایسه کرد. درست است که فلان سلسله یا فلان طریقت در همه جا هست ولی مثلاً بزرگترین و پراکندهترین طریقت صوفیه در جهان که نقشبندیه است، در هر جایی با جای دیگر تفاوت میکند. اینکه صوفیه فلان کشور طریقتاش اینطور است، هیچ چیزی را بیان نمیکند و بستگی به شرایط پیرامونی و تاریخی دارد.
ذائقه فرهنگی دو قوم یا دو کشور مثل هم نیست. پس نمیتوانیم بگوییم کدام یکی مثبت است و کدام منفی. بهتر است بگوییم چه ویژگیهایی دارند. مثلاً صوفیان هند و پاکستان متجمل هستند و خیلی به خودشان زیورآلات میآویزند. در خانقاه و در آدابشان هم همین رویه هست. اینها مثلاً اگر بودایی هم باشند، همین بلا را سر معبدهایشان میآورند.
در آفریقا خانمها در فرقههای صوفیه جایی ندارند ولی در بالکان این امر پذیرفته شده است.
بنابراین صوفیان کشورهای مختلف را بایستی با ویژگیهای مختص خودشان شناخت و نگاه مقایسهای نمیتواند ما را به حقیقت آنها نزدیک کند.
در کشورهایی نظیر عراق و برخی کشورهای جنوب خلیج فارس و پاکستان و امثال این موارد میبینید که چون به مرکز جهان اسلام نزدیکتر هستند، عنصر فقه در تصوف و بلکه اصل اسلام آنها خیلی پررنگ است. اما وقتی از مرکز جهان اسلام دور میشویم، فقه به تدریح کمرنگ میشود.
اشتراکات صوفی های کشورهای مختلف
یک تعریف جامع و عام از صوفی نداریم که بتوانیم همه صوفیان دنیا را در آن جمع کنیم. معادل انگلیسی عرفان یعنی Mysticism به معنای رازورزی است. بطور کلی صوفیان جهان و هرکس به اندازه فهم خودش یک چیز باطنی در دین میبیند.
دیگران نماز میخوانند و دعا میکنند و اتفاقی نمیافتد، ولی صوفی که دعا کند، بچهٔ مریض خوب میشود. این رازورزی را اگر عام بگیرید، همه صوفیان زیر یک چتر قرار میگیرند و آنها کسانی هستند که در دین دنبال یک چیزی ورای ظاهر میگردند.
رازورزی از عرفان مصطلح اعم و آنطرفتر است و مثلاً جادو و سحر را هم شامل میشود.
صوفیزم (Sufism) در محافل آکادمیک بین المللی به معنای عرفان اسلامی در برابر عرفانهای دیگر استعمال میشود.
نقشآفرینی صوفیان در اجتماع
صوفیان در زمان صفویه که بزرگترین امپراطوری شیعی ایرانی بود، کنشگری اجتماعی بالایی داشتند. به طور مثال در ویژگیهای منطقهای مانند لیبی که کشور بزرگی است و قبایل زیادی هم دارد، میبینید که تاریخ رازورزان آنجا سرشار از کنشگری اجتماعی و حتی نظامی است.
در الجزایر رازورزان انقلاب کردند و مقابل استعمار ایستادند. صوفیان مراکش و سودان هم در تاریخ خود چنین صفحاتی دارند. حتی در تاریخ سومالی هم که بالنسبه جنوبیتر است هم مبارزات ضد استعماری صوفیه را میبینیم. اینها مثالهایی هستند از کنشگران متصوفه. اما فرضاً در صوفیان شبه قاره و به خصوص هندیها این کنشگری خیلی مشاهده نمیشود.
ورای ویژگیهای منطقهای این کنشگری به طریقتشان هم مربوط است. پس همه طریقتها مثل هم نیستند. مثلاً قادریه، شاذلیه، ادریسیه و سنوسیه سابقهای طولانی در درگیری با استعمارگران دارند و از قرن ۱۸ شروع به جنگهای پی در پی کردند و بالاخره پیروز شدند.
نقشبندیها هم درونگراییشان ضعیف است و شعاری دارند با عنوان «خلوت در انجمن». یکی دیگر از این موارد بکتاشیه است که بسیار کنشگری دارند. ارتش امپراطوری عثمانی هرجا را که میگرفتند بازوی فرهنگیشان اینها بودند؛ یعنی قلمروهای تصرفشده را به دست اینها میدادند تا اهالی آنجا را مسلمان کنند.
در بالکان و بطور کلی شرق و جنوب اروپا که ۵ قرن تحت سلطهٔ عثمانیها بوده است، الان در هر شهر اروپای شرقی قلعههای دوران عثمانی را میتوان مشاهده کرد. عثمانیها به زور شمشیر جایی را تصرف میکردند و بعد که مقاومتها تمام میشد و همه تسلیم میشدند، صوفیان بکتاشی میآمدند و ملت را به روش خود جذب اسلام میکردند.
دلیل تنوع مذاهب صوفیه
کنشگری صوفیان بیشتر بستگی به طریقت و محیطشان دارد و لذا در هرجایی حتی با طریقتهای مشابه، ویژگیهای خودش را دارد. یک علتش هم این است که در میان هر گروه از صوفیان شیخی هست که همه به رنگ آن شیخ در میآیند. و طریقتهایی که ما فکر میکنیم که اعضایشان همه مشابهند در عمل و در طول زمان خیلی شاخهشاخه شدهاند.
یکی از اشکالات عمومی که به صوفیان میگیرند هم همین است. هر کدام از این طریقتها یک یا دو پسوند دارند که به نام اصلی طریقت اضافه میشود مانند طریقت شاذلیهٔ درقاویه. این شاخهشاخهشدن هم بخاطر این است که یک شیخی از دنیا رفته و n تا شاگرد داشته که هرکدام از این شاگردان بنا به برداشت خودش مشرب شیخ را ادامه میدهد.
ویژگی متصوفه بالکان
با در نظر گرفتن ویژگیهای منطقهای تصوف در خصوص ویژگیهای صوفیان بالکان می توان گفت پرچمدار بردباری دینی هستند و این طرز تفکر به شدت در آنجا نفوذ دارد. اصلاً اینها سمبل هستند، یعنی حتی مسلمانهای دیگر آن سامان هم اینطور نیستند.
مسیحیانشان هم که ارتدوکس هستند و بطور کلی تعصب دینی میان ارتدوکسها از کاتولیکها بیشتر است. مسلمانهایشان هم به دلایل مختلف کمتر صبر و بردباری به خرج میدهند. ولی صوفیانشان واقعاً سمبل رواداری و زیاده از حد صبور هستند.
جنوب بالکان هم منطقهای صوفیخیز است. علتش هم این است که تقریباً شبیه همان اتفاقی که در صفویه افتاد، در عثمانی هم افتاد. صفویه هم اولین امپراطوری سراسری ایرانی بعد از ساسانیان بودند که تبارشان به صوفیه میرسید نامشان نیز از نام شیخ صفیالدین اردبیلی گرفته شده بود که از شیوخ بزرگ صوفیه بود.
نقطه اوج صوفیه در تاریخ ایران، دوران صفویه است. نقطه حضیض هم همین دورهٔ صفویه است. یعنی در حالی که در ابتدای سلطهٔ صفوی، شبکههای فعال تصوف در سراسر ایران وجود داشت، در انتهای حکمرانی صفویان شواهد چندانی از تصوف فعال و نهادینه در ایران در دست نیست. حتی برخی سلسلههای مطرح در این دوران یعنی نعمت اللهیه مرکز فعالیت خود را به هندوستان منتقل کردند.
عیناً همین اتفاق در عثمانی هم افتاد. بکتاشیها در قرن ۱۸ میلادی در امپراطوری عثمانی از بیشترین نفوذ و گسترش برخوردار بودند ولی در اوایل قرن نوزدهم میلادی سلطان محمود دوم در یک پاکسازی خونین اینها را قلع و قمع کرد به نحوی که باقیماندهٔ بکتاشیها به دورترین مناطق دولت عثمانی مثل آلبانی، کوزوو و مقدونیه رفتند.
لذا هرچه به سمت جنوب بالکان بروید، بکتاشیها بیشتر میشوند و همانطور که عرض شد بکتاشیها به نوعی افراط در بردباری دینی گرفتارند برای مثال برای دست دادن با خانمها مشکلی ندارند، مشروب میخورند و برخی اعتقادات مسیحی دارند و…
از دیگر ویژگیهای صوفیان بالکان میتوان به ضعیف بودن مرزبندی میان طریقتها اشاره کرد بطوری که یک شیخ مشترک برای دو طریقت را زیاد میبینیم. همچنین از متون عرفان ادبی فارسی زیاد استفاده میکنند و یک فقر محسوس علمی در جنبههای نظری تصوف از دیگر جنبههای تصوف این منطقه است.
موضع صوفیان بوسنی در مقابل جنایت صربها
اکثریت مسلمانان در آنجا تحت امر مشیخت آنجا هستند. مثلاً غالب مسلمانان بوسنی تحت امر مشیخت بوسنی قرار دارند که در سارایوو مستقر است.
صربستان بازماندهٔ یوگوسلاوی سابق است که تجزیه و شش کشور از آن جدا شدهاند. در همان شهر «نیش» که دومین شهر بزرگ صربستان است، جایی هست بنام Ćele kula یا ستون جمجمهها با طول و عرض ۴ و ارتفاع ۴.۵ متر که از قریب به هزار جمجمه انسانی پوشیده شده است و عثمانیها این ستون را از سرهای کشتههای یک قیام محلی صربها در این شهر در ابتدای قرن نوزدهم میلادی، ساختهاند و نمادی از بیرحمی و خشونت عثمانیهاست.
نیروهای عثمانی در طول پنج قرن سلطهٔ خود بر این مناطق عثمانیها با صربها، بلغارها، مجارها، رومانیاییها و دیگر ساکنین متصرفاتشان برخوردهای اینچنینی زیادی داشتند و نتیجه این شد که با تضعیف حکومت عثمانی در سالهای انتهایی قرن نوزدهم و بعد از میان رفتن و تجزیه شدن این امپراطوری در جنگ اول جهانی، قضیه به عکس شد و پاکسازیهای دینی متعددی علیه مسلمانان رخ داد تا آنجا که در برخی مناطق مسلمان نشین قبلی حالا باید بگردیم تا یک مسلمان پیدا کنیم. مسلمانان بالکان هنوز هم زیر فشار چنین اعمالی هستند.
در صربستان مسلمانان سه دستهاند: دستهٔ تحت امر مشیخت بلگراد (پایتخت) هستند، دستهٔ دیگر تحت امر مشیخت نوی پازار هستند که مرکز استان مسلمان سنجاک در جنوب غربی صربستان هستند و اکثریت ساکنین این استان را بوشنیاک ها تشکیل میدهند و دستهٔ سوم مسلمانان آلبانیایی تبار هستند که باز هم تحت امر همین مشیختند و در جنوب شرقی صربستان یعنی منطقهٔ بویانوواتس زندگی میکنند.
مسلمانان صربستان اقلیتی در قبال اکثریت مسیحی ارتدوکس این کشورند و صوفیان هم اقلیتی پراکنده در میان مسلمانان این کشور محسوب میشوند.
این دو مشیخت با یکدیگر اختلافات دامنهداری دارند که منشاء آن بیشتر به سیاست و تقسیم قدرت بر میگردد و هر دو هم صوفیه را تحمل نمیکنند در مقابل این فشار اهل تصوف بیشتر به پنهان کاری و عدم مواجههٔ مستقیم روی آوردهاند و معمولاً جلسات خود را مخفی برگزار میکنند.
در مورد بوسنی و هرزگوین ابتدائا باید توجه داشت که وقتی میگوییم بوسنیاییها با صربها جنگ کردند، نباید صربستان به ذهنمان بیاید. نام کشور صربستان به لاتین صربیا است و ما در آنجا سفارت داریم و بر خلاف کشورهای اروپای غربی روابط سیاسی خوبی هم میان ج.ا.ا و این کشور وجود دارد. یک منطقهٔ دیگر هم داریم به نام لاتینی «صربسکا» که در درون کشور بوسنی و هرزگوین واقع است و حدود دوسوم مساحت آن را دربرمیگیرد و بر اساس قوانین کشور بوسنی برای خودش رئیس جمهوری دارد.
جنگ بوسنی میان صربها و کرواتها و بوشنیاکهای کشور بوسنی و در داخل آن رخ داد. البته به هر حال رادیکالهای صربستان از صربهای بوسنی و تندروهای کرواسی از کرواتهای بوسنی حمایت میکردند.
این جنگ با امضای توافقنامهٔ دیتون در ۱۹۹۵ در آمریکا به پایان رسید و به خلاف تصور رایج در ایران با حملهٔ ناتو به صربستان ارتباطی نداشت و در نتیجهٔ این توافق الان بوسنی و هرزگوین کشوری است با سه تا پایتخت و سه رئیس جمهور و سه دولت که به صورت نوبتی مسئولیت میپذیرند.
جنگ صربستان و استان مسلماننشین جنوبیش کوزوو در سالهای ۱۹۹۸-۱۹۹۹ میلادی بر سر اعلام استقلال این استان رخ داد و در این جنگ بود که ناتو با بیش از هزار هواپیمای جنگی به صربستان حمله کرد. این حمله ناتو ارتباطی با جنگ قبلی بوسنی نداشت و بمبارانها ۸۷ روز طول کشید و بالغ بر ۳۸ هزار سُورتی پرواز رزمی را دربرگرفت که به تخریب تمامی زیرساختهای صربستان انجامید.
این تصوف و متون درسی ما در حوزه، مثل فصوص، فقط مخصوص ایران است و هیچ جای جهان اینطور نیست. حتی در برخی کشورهای شمال آفریقا مانند مصر و تونس که تصوف را در مقاطع دانشگاهی خود هم دارند این مدل عمق علمی تصوف که ما داریم، دیده نمیشود.
با این مقدمه به بحث صوفیه برگردیم در جنگ بوسنی، صوفیان نیز در کنار سایر مسلمانان جنگیدند و به دفاع از جان و مال خویش پرداختند ولی اکنون و با وجود گذشت ۲۵ سال از خاتمهٔ این جنگ نابرابر، بیشتر به دلایل حفاظتی و امنیتی، کمتر جزئیات ایفای نقش صوفیان در آن در دسترس قرار گرفته است.
با توجه به سوابقی که در مورد سلطهٔ عثمانیان و آثار منفی بعدی آن روی مسلمانان گفته شد و پاکسازی های دینی-نژادی که مکرراً بعد از خروج ارتش عثمانی در بالکان رخ داد، فشاری که روی مسلمانان این کشورها هست، بخاطر اقلیت بودن صوفیان میان مسلمانان، بالطبع روی متصوفه مضاعف خواهد بود.
البته در بوسنی هم اکنون گروههای صوفی آزادانه فعالیت دارند و با اقبال بالنسبه خوبی هم از جانب مردم مواجهند، در کل منطقه بالکان هم بطور کلی میتوان گفت که هرچه به سمت جنوب میرویم، وضعیت بهتر میشود، مثلاً در کوزوو و همینطور در آلبانی و مقدونیه فعالیتهای متصوفه بسیار بارز است و در مونتهنگرو هم صوفیان جمعیت رو به رشدی دارند.
فرقههای متصوفه بوسنی و آداب و رسوم ایشان
رفاعیه در بالکان زیاد هستند. اینها هر سال دو سه روز خاص مراسم دارند، مثلاً در روز عاشورا مراسم دارند. در روز عاشورا مراسم میگیرند و در خانقاهها انواع و اقسام کارهای عجیب انجام میدهند، مثلاً در جاهای مختلف بدنشان سیخهای فلزی فرو میکنند و چیزهای عجیب و غریب میخوردند.
البته اینها با مراسمی است مانند این که سیخ را اول شیخ تکیه با آب دهان، به اصطلاح خودشان تبرک میکند، بعد یک نفر این سیخ را در جاهای مختلف بدنش فرو میکند و خونی دیده نمیشود.
گاهی در جاهایی از بدن را با آلاتی نظیر خنجر و جاقو زخمهای عمیق ایجاد میکنند که در حالت عادی موجب خونریزی شدید و مرگ است، ولی مشکلی پیش نمیآید. اینطور کرامتنمایی ها هم یکی از دلایل جذب مردم به این طریقتهاست.