۸۷٬۸۹۰
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'صلاح الدین' به 'صلاحالدین') |
جز (جایگزینی متن - 'مدتها ' به 'مدتها ') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
* تاریخ دمشق با عنوان مفصل تاریخ مدینة دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، از جامعترین کتابها در جغرافیای تاریخی و زندگینامه دانشمندان به ویژه محدثان و حافظان حدیث شهر کهن سال دمشق است که پس از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (د 412ق)، ذکر اخبار اصبهان ابونعیم اصفهانی (د 430ق) و تاریخ بغداد خطیب بغدادی (د 463ق) در تاریخ شهرهای اسلامی نوشته شده است. شیوه نگارش و تدوین تاریخ دمشق به ترتیب تاریخ بغداد است که ابنعساکر مطالب آن را نزد مشایخ بغداد و دمشق که بعضاً از اصحاب خطیب بودهاند، خوانده و شنیده بود <ref>مارگلیوث، 166؛ شهابی، 20</ref>. کتاب را پیش گفتاری است مفصل از پیشینه تاریخی دمشق: پیدایش و بنا و وجه تسمیه آن، اخبار وارده در فضایل دمشق و شام در احادیث نبوی و فتح آن به دست سپاه اسلام، نقشه شهر دمشق، مساجد، کلیساها، دیرها، دروازهها و تاریخ بنای هر کدام، ذکر رودها و کاریزها، و زندگینامه پیامبران، خلفا، والیان، فقیهان، محدثان، قاضیان، قاریان، ادیبان، شاعران و راویانی که از دمشق و دیگر شهرهای دیار شام چون بیروت رمله حلب و بعلبک دیدار کردهاند <ref>منجد، معجم المورخین، 38-39؛ فروخ، 3/357</ref>. مؤلف از نوشتههای پیشینیان چون احمد بن معلی (د 286ق) و ابن حمید بن ابی العجائز بهره برده است. زندگینامه رجال را به شیوه ابونعیم در ذکر اخبار اصبهان <ref>1/77</ref> با نام احمد و از پیامبر اسلام آغاز کرده و زنان محدثه و شاعره دمشق و زنان ناموری را که از دیار شام دیدار کردهاند، به دنبال آورده است. حجم مطالب کتاب که فاصله زمانی دوره پیش از اسلام تا سده 6ق را در برگرفته. به 80 مجلد (هر مجلد در 10 جزء 20 برگی) رسیده است <ref> بستانی، 3/376</ref>. این حجم عظیم، از آوردن اساتید بسیار و تکرار یک موضوع از طرق مختلف ناشی شده است <ref>مارگلیوث، همانجا</ref>. تألیف کتاب در خلال اقامت در دمشق و پیش از سفر به خراسان آغاز شد و تا 549ق که نورالدین بر دمشق دست یافت، حدود 57 مجلد 10 جزئی از آن آماده شده بود، از آن پس با تشویق نورالدین باقی مانده کار، با سرعت دنبال شد و در 559 -560ق یعنی در 60 سالگی مؤلف قسمت اعظم کتاب به پایان رسید و عمادالدین کاتب در سفر اول خود به دمشق (562 ق) 700 جزء از این کتاب را دید و بخشهایی از آن را نزد مؤلف خواند. به گفته پسرش قاسم که پاکنویس و ویرایش آن به کوشش او صورت گرفت، تألیف این کتاب در 565ق به پایان رسیده است <ref>شهابی، 23-24</ref>. تاریخ دمشق در همان زمان مؤلف شهرت و اعتبار فراوان یافت و ابنعساکر خود در دارالحدیث نوریه و جامع دمشق به تدریس آن پرداخت و چون درگذشت، قاسم کار پدر را دنبال کرد <ref> بستانی، همانجا</ref>. | * تاریخ دمشق با عنوان مفصل تاریخ مدینة دمشق حماها الله و ذکر فضلها و تسمیة من حلّها من الاماثل او اجتاز بنواحیها من واردیها و اهلها، از جامعترین کتابها در جغرافیای تاریخی و زندگینامه دانشمندان به ویژه محدثان و حافظان حدیث شهر کهن سال دمشق است که پس از تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری (د 412ق)، ذکر اخبار اصبهان ابونعیم اصفهانی (د 430ق) و تاریخ بغداد خطیب بغدادی (د 463ق) در تاریخ شهرهای اسلامی نوشته شده است. شیوه نگارش و تدوین تاریخ دمشق به ترتیب تاریخ بغداد است که ابنعساکر مطالب آن را نزد مشایخ بغداد و دمشق که بعضاً از اصحاب خطیب بودهاند، خوانده و شنیده بود <ref>مارگلیوث، 166؛ شهابی، 20</ref>. کتاب را پیش گفتاری است مفصل از پیشینه تاریخی دمشق: پیدایش و بنا و وجه تسمیه آن، اخبار وارده در فضایل دمشق و شام در احادیث نبوی و فتح آن به دست سپاه اسلام، نقشه شهر دمشق، مساجد، کلیساها، دیرها، دروازهها و تاریخ بنای هر کدام، ذکر رودها و کاریزها، و زندگینامه پیامبران، خلفا، والیان، فقیهان، محدثان، قاضیان، قاریان، ادیبان، شاعران و راویانی که از دمشق و دیگر شهرهای دیار شام چون بیروت رمله حلب و بعلبک دیدار کردهاند <ref>منجد، معجم المورخین، 38-39؛ فروخ، 3/357</ref>. مؤلف از نوشتههای پیشینیان چون احمد بن معلی (د 286ق) و ابن حمید بن ابی العجائز بهره برده است. زندگینامه رجال را به شیوه ابونعیم در ذکر اخبار اصبهان <ref>1/77</ref> با نام احمد و از پیامبر اسلام آغاز کرده و زنان محدثه و شاعره دمشق و زنان ناموری را که از دیار شام دیدار کردهاند، به دنبال آورده است. حجم مطالب کتاب که فاصله زمانی دوره پیش از اسلام تا سده 6ق را در برگرفته. به 80 مجلد (هر مجلد در 10 جزء 20 برگی) رسیده است <ref> بستانی، 3/376</ref>. این حجم عظیم، از آوردن اساتید بسیار و تکرار یک موضوع از طرق مختلف ناشی شده است <ref>مارگلیوث، همانجا</ref>. تألیف کتاب در خلال اقامت در دمشق و پیش از سفر به خراسان آغاز شد و تا 549ق که نورالدین بر دمشق دست یافت، حدود 57 مجلد 10 جزئی از آن آماده شده بود، از آن پس با تشویق نورالدین باقی مانده کار، با سرعت دنبال شد و در 559 -560ق یعنی در 60 سالگی مؤلف قسمت اعظم کتاب به پایان رسید و عمادالدین کاتب در سفر اول خود به دمشق (562 ق) 700 جزء از این کتاب را دید و بخشهایی از آن را نزد مؤلف خواند. به گفته پسرش قاسم که پاکنویس و ویرایش آن به کوشش او صورت گرفت، تألیف این کتاب در 565ق به پایان رسیده است <ref>شهابی، 23-24</ref>. تاریخ دمشق در همان زمان مؤلف شهرت و اعتبار فراوان یافت و ابنعساکر خود در دارالحدیث نوریه و جامع دمشق به تدریس آن پرداخت و چون درگذشت، قاسم کار پدر را دنبال کرد <ref> بستانی، همانجا</ref>. | ||
پس از درگذشت ابنعساکر، تاریخ دمشق همچنان محل مراجعه مورخان و جغرافی نویسان و منبع تدریس حافظان حدیث و دانشمندان شافعی بود. هنوز نیم قرن از تاریخ تألیف آن نگذشته بود که یاقوت در تدوین بزرگترین معجم جغرافیایی خود به ویژه در مطالب مربوط به خطه شام از آن بهره بسیار برد <ref> بلدان، 1/178، 388، 2/63، 64، 65، 3/98، جم</ref>. عبدالقادر رهاوی (د 612 ق) | پس از درگذشت ابنعساکر، تاریخ دمشق همچنان محل مراجعه مورخان و جغرافی نویسان و منبع تدریس حافظان حدیث و دانشمندان شافعی بود. هنوز نیم قرن از تاریخ تألیف آن نگذشته بود که یاقوت در تدوین بزرگترین معجم جغرافیایی خود به ویژه در مطالب مربوط به خطه شام از آن بهره بسیار برد <ref> بلدان، 1/178، 388، 2/63، 64، 65، 3/98، جم</ref>. عبدالقادر رهاوی (د 612 ق) مدتها در مدرسه ابن حنبلی دمشق ماند و کتاب را از آغاز تا انجام به خط خویش نوشت <ref>نعیمی، 2/87</ref>. ابن شداد در کتاب الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام و الجزیرة در بخش مربوط به تاریخ دمشق از این کتاب بهره جست (ص 17، 25، 26، 27، 61، 73، 269، جم). قاسم ابنعساکر (د 600 ق)، ابوعمرو ابن حاجب، قاسم بن محمد برزالی هر کدام ذیلی بر تاریخ دمشق نوشتند و نیز قاسم ابنعساکر، کرم بن عبدالواحد صفار، ابوشامة مقدسی، احمد بن عبدالدائم مقدسی، ابن منظور، شمسالدین ذهبی، ابن قاضی شهبه، عبدالرحمان [[جلالالدین سیوطی|سیوطی]]، ابوالفتح خطیب و چند تن دیگر آن را خلاصه کردند <ref> بستانی، همانجا</ref>. نسخههای خطی بسیاری از تاریخ دمشق در کتابخانهها موجود است از جمله: نسخهایدر کتابخانه [[جامع الازهر|الازهر]] قاهره به شماره 714 به قرائت و تصحیح و اضافات ابنعساکر و پسرش قاسم که با وجود کاستی از کهنترین نسخ موجود است <ref>منجد، معجم المورخین، 41-42؛ زیدان، 3/79</ref> و نسخهایدر ظاهریه دمشق به شمارههای 3367-3383 <ref>منجد، همان، 39؛ زیدان، همانجا</ref> و نیز نسخههایی در کتابخانههای عراق مغرب تونس ترکیه لندن دوبلین کمبریج لنینگراد، ایالات متحده آمریکا و هند که هیچ یک کامل نیست <ref>منجد، همان، 44-49</ref>. | ||
بخشهای چاپ شده این اثر چنین است: تاریخ مدینة دمشق، السیرة النبویة، تحقیق غزاوی، دمشق، 1404ق /1984م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق صلاحالدین منجد، دمشق، 1954م؛ جلد 10 (حرف باء)، تحقیق دهمان، 1963م؛ (حرف ع) تحقیق نحاس، شهابی و چند تن دیگر، دمشق، 1978م؛ تهذیب 7 بخش با حذب اسانید از 1329ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبید؛ ولاة دمشق فی العهد السلجوقی، تحقیق صلاحالدین منجد، دمشق، سپس بیروت، 1975م؛ نورالدین محمود بن زنگی، تحقیق الیسیف، دمشق، 1972م؛ علی بن ابی طالب (ع)، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1975م؛ تراجم النساء، تحقیق محمد سکینة شهابی، دمشق، 1402ق /1981م؛ عبادله، دمشق، مجمع اللغة، 1978م؛ زهری، تحقیق قوچانی، دمشق، 1982م؛ معجم بنی امیة، تحقیق صلاحالدین منجد، بیروت، 1970م؛ حسین بن علی (ع) تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1979م <ref>منجد، معجم المخطوطات، 1/30، 2/30، 5/34، معجم المورخین، 51 -52؛ شهابی، 18-20</ref>. | بخشهای چاپ شده این اثر چنین است: تاریخ مدینة دمشق، السیرة النبویة، تحقیق غزاوی، دمشق، 1404ق /1984م؛ قسم اول از مجلد دوم با دو نقشه از دمشق قدیم، تحقیق صلاحالدین منجد، دمشق، 1954م؛ جلد 10 (حرف باء)، تحقیق دهمان، 1963م؛ (حرف ع) تحقیق نحاس، شهابی و چند تن دیگر، دمشق، 1978م؛ تهذیب 7 بخش با حذب اسانید از 1329ق به بعد توسط بدران و پس از او توسط عبید؛ ولاة دمشق فی العهد السلجوقی، تحقیق صلاحالدین منجد، دمشق، سپس بیروت، 1975م؛ نورالدین محمود بن زنگی، تحقیق الیسیف، دمشق، 1972م؛ علی بن ابی طالب (ع)، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1975م؛ تراجم النساء، تحقیق محمد سکینة شهابی، دمشق، 1402ق /1981م؛ عبادله، دمشق، مجمع اللغة، 1978م؛ زهری، تحقیق قوچانی، دمشق، 1982م؛ معجم بنی امیة، تحقیق صلاحالدین منجد، بیروت، 1970م؛ حسین بن علی (ع) تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، 1979م <ref>منجد، معجم المخطوطات، 1/30، 2/30، 5/34، معجم المورخین، 51 -52؛ شهابی، 18-20</ref>. | ||