معراج: تفاوت میان نسخه‌ها

۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ آوریل ۲۰۲۳
خط ۶۳: خط ۶۳:
<big>4.</big> ان الرسولَ قال: «لَمَّا اُسری بی اِلی السماءِ رأیتُ مکتوباً علی ساقِ العرشِ لا الَه الاَّ اللّهُ محمّدٌ رسولُ اللّه ابوبکرُ الصدیقُ عمرُ الفاروقُ عثمانُ ذوالنورین.» <ref>عبدالرحمن سیوطى، اللئالى المصنوعة فى الاحادیث الموضوعه، چ دوم، بیروت، دارالمعرفة، 1364ق، ج 1، ص 320.</ref>
<big>4.</big> ان الرسولَ قال: «لَمَّا اُسری بی اِلی السماءِ رأیتُ مکتوباً علی ساقِ العرشِ لا الَه الاَّ اللّهُ محمّدٌ رسولُ اللّه ابوبکرُ الصدیقُ عمرُ الفاروقُ عثمانُ ذوالنورین.» <ref>عبدالرحمن سیوطى، اللئالى المصنوعة فى الاحادیث الموضوعه، چ دوم، بیروت، دارالمعرفة، 1364ق، ج 1، ص 320.</ref>
در سند این روایت، ابوبکر عبدالرحمن بن عفّان الصوفی قرار دارد. سیوطی در اللئالی المصنوعة گفته است: ابوبکر و شیخش هر دو دروغگو هستند. <ref>همان، ج 1، ص 320.</ref> در این کتاب جمله «یقتل مظلوماً» نیز آمده است: <ref>ر.ک: ابن جوزى، پیشین، ج 1، ص 252.</ref>ذهبی در میزان الاعتدال گفته است: یحیی بن معین، عبدالرحمن بن عفان را دروغگو دانسته است. <ref>محمّد ذهبى، میزان الاعتدال، داراحیاء الکتب العربیه، 1382ق، ج 2، ص 579</ref><br>
در سند این روایت، ابوبکر عبدالرحمن بن عفّان الصوفی قرار دارد. سیوطی در اللئالی المصنوعة گفته است: ابوبکر و شیخش هر دو دروغگو هستند. <ref>همان، ج 1، ص 320.</ref> در این کتاب جمله «یقتل مظلوماً» نیز آمده است: <ref>ر.ک: ابن جوزى، پیشین، ج 1، ص 252.</ref>ذهبی در میزان الاعتدال گفته است: یحیی بن معین، عبدالرحمن بن عفان را دروغگو دانسته است. <ref>محمّد ذهبى، میزان الاعتدال، داراحیاء الکتب العربیه، 1382ق، ج 2، ص 579</ref><br>
ابن حجر عسقلانی نیز همین سخن را درباره او با توضیح بیشتری آورده است. <ref>احمد عسقلانى، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف النظامیه، 1329ق، ج 3، ص 423.</ref>
ابن حجر عسقلانی نیز همین سخن را درباره او با توضیح بیشتری آورده است. <ref>احمد عسقلانى، لسان المیزان، حیدرآباد دکن، دائرة المعارف النظامیه، 1329ق، ج 3، ص 423.</ref><br>
 
<big>5.</big> «عبدالله بن ابراهیم الغفاری عن عبدالرحمن بن زید بن اسلم عن سعید بن ابی سعید عن ابی هریرة مرفوعاً، عُرج بی الی السماءِ فما مررتُ بسماء الاّ وجدتُ فیها مکتوباً محمّدٌ رسول اللّهِ و ابوبکرُ الصدیقُ من خلفی.» <ref>عبدالرحمن سیوطى، الدرالمنثور، ج 5، ص 216.</ref>
<big>5.</big> «عبدالله بن ابراهیم الغفاری عن عبدالرحمن بن زید بن اسلم عن سعید بن ابی سعید عن ابی هریرة مرفوعاً، عُرج بی الی السماءِ فما مررتُ بسماء الاّ وجدتُ فیها مکتوباً محمّدٌ رسول اللّهِ و ابوبکرُ الصدیقُ من خلفی.» <ref>عبدالرحمن سیوطى، الدرالمنثور، ج 5، ص 216.</ref>
ابن جوزی درباره این حدیث می‌نویسد: این حدیث صحیح نیست، غفاری حدیث وضع می‌کرده و شیخ او نیز به اتفاق عالمان رجالی ضعیف است. <ref>عبدالرحمان ابن جوزى، پیشین، ج 1، ص 236.</ref>اگرچه سیوطی تلاش کرده است تا این روایت را به حد حسن ارتقا دهد، ولی شواهدی که بر صدور آن آورده، خود قابل مناقشه بوده و به گفته خود وی، برخی از مؤلّفان کتب حدیثی به عدم امکان احتجاج به برخی از این شواهد نظر داده و متفرد بودن ناقلان آن‌ها را گوشزد نموده‌اند. <ref>عبدالرحمن سیوطى، اللئالى المصنوعة، ج 1، ص 296ـ298. نیز ن.ک: محمّد شوکانى، الفوائدالمجموعة فى الاحادیث الموضوعة، ص 358.</ref><br>
ابن جوزی درباره این حدیث می‌نویسد: این حدیث صحیح نیست، غفاری حدیث وضع می‌کرده و شیخ او نیز به اتفاق عالمان رجالی ضعیف است. <ref>عبدالرحمان ابن جوزى، پیشین، ج 1، ص 236.</ref>اگرچه سیوطی تلاش کرده است تا این روایت را به حد حسن ارتقا دهد، ولی شواهدی که بر صدور آن آورده، خود قابل مناقشه بوده و به گفته خود وی، برخی از مؤلّفان کتب حدیثی به عدم امکان احتجاج به برخی از این شواهد نظر داده و متفرد بودن ناقلان آن‌ها را گوشزد نموده‌اند. <ref>عبدالرحمن سیوطى، اللئالى المصنوعة، ج 1، ص 296ـ298. نیز ن.ک: محمّد شوکانى، الفوائدالمجموعة فى الاحادیث الموضوعة، ص 358.</ref><br>
خط ۷۹: خط ۸۰:
<big>9.</big> انّ رسولَ اللّهِ قالَ «لمّا اُسری بی اِلی السماءِ دَخلتُ الجنةَ فرأیتُ فیها قصراً مِن ذهب (و فی روایة اُخری قصراً ابیضَ) فاعجبنی فقلتُ لِمَن هذا القصرُ؟ فقیل لی: لِفتی مِن قریش. فقلتُ مَن هو؟ قیل: عمرُبنُ خطّاب. فما مَنعنی ان اَدخُلَهُ الاّ ما اَعرفُه من غیرتِکَ یا عُمر! فبکی عُمر عند ذلکَ و قالَ: و علی مِثلکَ یُغارُ یا رسولَ اللّهِ؟»<ref>على بن احمد کوفى، الاستغاثه، ج 2، ص 4.</ref>
<big>9.</big> انّ رسولَ اللّهِ قالَ «لمّا اُسری بی اِلی السماءِ دَخلتُ الجنةَ فرأیتُ فیها قصراً مِن ذهب (و فی روایة اُخری قصراً ابیضَ) فاعجبنی فقلتُ لِمَن هذا القصرُ؟ فقیل لی: لِفتی مِن قریش. فقلتُ مَن هو؟ قیل: عمرُبنُ خطّاب. فما مَنعنی ان اَدخُلَهُ الاّ ما اَعرفُه من غیرتِکَ یا عُمر! فبکی عُمر عند ذلکَ و قالَ: و علی مِثلکَ یُغارُ یا رسولَ اللّهِ؟»<ref>على بن احمد کوفى، الاستغاثه، ج 2، ص 4.</ref>
ابن حجر هیتمی در الصواعق با اندک تغییری روایت مزبور را آورده و در ادامه گفته است: این روایت را احمد و ترمذی و ابن حبّان در صحیح خود، از انس و احمد و شیخان (بخاری و مسلم) از جابر و احمد از بریره و از معاذ نقل کرده‌اند. ا<ref>حمد هیتمى، الصواعق المحرقة، قاهره، مکتبة القاهره، 1385ق، ص 95.</ref><br>
ابن حجر هیتمی در الصواعق با اندک تغییری روایت مزبور را آورده و در ادامه گفته است: این روایت را احمد و ترمذی و ابن حبّان در صحیح خود، از انس و احمد و شیخان (بخاری و مسلم) از جابر و احمد از بریره و از معاذ نقل کرده‌اند. ا<ref>حمد هیتمى، الصواعق المحرقة، قاهره، مکتبة القاهره، 1385ق، ص 95.</ref><br>
با آنکه صاحبان جوامع روایی اهل‌سنت روایت مزبور را گزارش کرده و در ظاهر، آن را صحیح دانسته‌اند، ولی آثار وضع از آن پیداست. پیامبر دارای یاران زیادی بودند و برخی از آنان در زمان حیات آن حضرت و در رکاب ایشان به شهادت رسیدند و رنج‌های فراوانی در راه نشر دعوت اسلام به جان خریدند، اما در این گونه روایات، کمتر سخنی از آنان به میان آمده و در مقابل، از کسانی تمجید شده است که در زمان مقاومت و جانبازی یاران واقعی پیامبر، بنا به اعتراف خود، صحنه نبرد را رها کردند و پا به فرار گذاشتند! <ref>عبدالرحمان سیوطى، الدر المنثور، ج 2، ص 88.</ref> سیوطى روایاتى در یاد کرد فراریان از صحنه درگیرى در جنگ احد بیان کرده است که نام عمر و عثمان نیز در آن‌ها دیده می‌شود و عبارت «لما هزمناهم ففررت حتى صعدت الجبل...» را از یکى از خطبه‌های عمر نقل کرده که وى به‌روشنی به فرار خود اعتراف کرده است. بنا به‌تصریح قرآن کریم، جمع زیادی از یاران پیامبر در جنگ «اُحد» پس از هجوم دوباره دشمن، صحنه نبرد را خالی کردند و از میدان گریختند و آن حضرت را تنها گذاشتند. <ref>آل‌عمران: 155.</ref> آیا می‌توان پذیرفت افرادی که به گناه کبیره‌ای همچون فرار از جنگ مبتلا شده‌اند ـ هر چند خداوند آنان را بخشیده باشد ـ دارای چنین مقاماتی در جهان دیگر باشند، و مؤمنان و مجاهدانی که برای لحظه‌ای نیز نافرمانی پیامبر نکرده و در برابر دشمن همچون کوه استوار ایستادند، بهره‌ای نداشته باشند؟<br>
با آنکه صاحبان جوامع روایی اهل‌سنت روایت مزبور را گزارش کرده و در ظاهر، آن را صحیح دانسته‌اند، ولی آثار وضع از آن پیداست. پیامبر دارای یاران زیادی بودند و برخی از آنان در زمان حیات آن حضرت و در رکاب ایشان به شهادت رسیدند و رنج‌های فراوانی در راه نشر دعوت اسلام به جان خریدند، اما در این گونه روایات، کمتر سخنی از آنان به میان آمده و در مقابل، از کسانی تمجید شده است که در زمان مقاومت و جانبازی یاران واقعی پیامبر، بنا به اعتراف خود، صحنه نبرد را رها کردند و پا به فرار گذاشتند! <ref>عبدالرحمان سیوطى، الدر المنثور، ج 2، ص 88.</ref> سیوطى روایاتى در یاد کرد فراریان از صحنه درگیرى در جنگ احد بیان کرده است که نام عمر و عثمان نیز در آن‌ها دیده می‌شود و عبارت «لما هزمناهم ففررت حتى صعدت الجبل...» را از یکى از خطبه‌های عمر نقل کرده که وى به‌روشنی به فرار خود اعتراف کرده است. بنا به‌تصریح قرآن کریم، جمع زیادی از یاران پیامبر در جنگ «اُحد» پس از هجوم دوباره دشمن، صحنه نبرد را خالی کردند و از میدان گریختند و آن حضرت را تنها گذاشتند. <ref>آل‌عمران: 155.</ref> آیا می‌توان پذیرفت افرادی که به گناه کبیره‌ای همچون فرار از جنگ مبتلا شده‌اند ـ هر چند خداوند آنان را بخشیده باشد ـ دارای چنین مقاماتی در جهان دیگر باشند، و مؤمنان و مجاهدانی که برای لحظه‌ای نیز نافرمانی پیامبر نکرده و در برابر دشمن همچون کوه استوار ایستادند، بهره‌ای نداشته باشند؟<br>


<big>10.</big> «رأیتُ لیلةَ اُسری بی فِی العرشِ فَرَنْدَة در برخى نسخه ها «فریده» آمده و معناى آن مروارید غلطان یا گوهر گران بهاست. اما معناى «فریده» هشتى یا ایوان پوشیده شیشه دار است.خضراءَ فیها مکتوبٌ بنور ابیض: لا اله الا اللّه محمّدٌ رسول اللّهِ ابوبکرُ الصدیقُ عمرُ الفاروقُ.» <ref>عبدالرحمن سیوطى، الدرالمنثور، ج 5، ص 219.</ref>
<big>10.</big> «رأیتُ لیلةَ اُسری بی فِی العرشِ فَرَنْدَة در برخى نسخه ها «فریده» آمده و معناى آن مروارید غلطان یا گوهر گران بهاست. اما معناى «فریده» هشتى یا ایوان پوشیده شیشه دار است.خضراءَ فیها مکتوبٌ بنور ابیض: لا اله الا اللّه محمّدٌ رسول اللّهِ ابوبکرُ الصدیقُ عمرُ الفاروقُ.» <ref>عبدالرحمن سیوطى، الدرالمنثور، ج 5، ص 219.</ref>
ابن جوزی در باب این حدیث می‌گوید: این حدیث صحیح نیست و عمربن اسماعیل مورد اتهام است. یحیی درباره او گفته است: «لیس بشیء، کذّابٌ دجالٌ سوءٌ خبیثٌ» و دارقطنی و نسائی نیز گفته اند: او متروک الحدیث است. <ref>ابن جوزى، پیشین، ج 1، ص 244.</ref>
ابن جوزی در باب این حدیث می‌گوید: این حدیث صحیح نیست و عمربن اسماعیل مورد اتهام است. یحیی درباره او گفته است: «لیس بشیء، کذّابٌ دجالٌ سوءٌ خبیثٌ» و دارقطنی و نسائی نیز گفته اند: او متروک الحدیث است. <ref>ابن جوزى، پیشین، ج 1، ص 244.</ref>
<big>همچنین برخی دیگر از روایات با آنکه از نظر متن قابل‌توجیه هستند، ولی به دلیل ضعف برخی از رجال سند، ارزشی ندارند.</big>
<big>همچنین برخی دیگر از روایات با آنکه از نظر متن قابل‌توجیه هستند، ولی به دلیل ضعف برخی از رجال سند، ارزشی ندارند.</big><br>
 
<big>11.</big> میسرة بن عبد ربّه در روایتی مرفوع از ابن عبّاس آورده است: «لمّا اُسری بی اِلی السماءِ الدنیا رأیتُ فیها دیکاً له زغبٌ اخضُر و ریشٌ ابیضُ و رِجلاه فی التخومِ و رأسه عندَالعرش ...» این روایت قریب بیست صفحه را در برمی‌گیرد. به گفته بخاری، میسره رمی به کذب شده است. <ref>احمد عسقلانى، لسان المیزان، ج 6، ص 138</ref>؛ بنابراین نمی‌توان چنین سخنانی را از او پذیرفت. علاوه بر این، در برخی دیگر از روایات آمده است: «رأیتُ ملکاً...» <ref>محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 56، ص 172 و ج 84، ص 181 و ج 18، ص 327</ref> آمده است: «و هو ملکٌ مِن ملائکةِ اللّه.» که نشان دهنده آن است که وصف یاد شده به صورت تمثیل بوده و نمادی است از یکی از فرشتگان خداوند، نه آنکه در واقع، خروسی با آن هیأت در عرش الهی وجود داشته باشد.<br>
<big>11.</big> میسرة بن عبد ربّه در روایتی مرفوع از ابن عبّاس آورده است: «لمّا اُسری بی اِلی السماءِ الدنیا رأیتُ فیها دیکاً له زغبٌ اخضُر و ریشٌ ابیضُ و رِجلاه فی التخومِ و رأسه عندَالعرش ...» این روایت قریب بیست صفحه را در برمی‌گیرد. به گفته بخاری، میسره رمی به کذب شده است. <ref>احمد عسقلانى، لسان المیزان، ج 6، ص 138</ref>؛ بنابراین نمی‌توان چنین سخنانی را از او پذیرفت. علاوه بر این، در برخی دیگر از روایات آمده است: «رأیتُ ملکاً...» <ref>محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 56، ص 172 و ج 84، ص 181 و ج 18، ص 327</ref> آمده است: «و هو ملکٌ مِن ملائکةِ اللّه.» که نشان دهنده آن است که وصف یاد شده به صورت تمثیل بوده و نمادی است از یکی از فرشتگان خداوند، نه آنکه در واقع، خروسی با آن هیأت در عرش الهی وجود داشته باشد.<br>


confirmed
۲٬۱۸۹

ویرایش