چالش های وحدت و راهبرد رویارویی کنکاشی در تشخیص موانع وحدت و تقریب و راه های برطرف ساختن آنها (مقاله): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'یاد آور' به 'یادآور') |
جز (جایگزینی متن - 'رده:مقالات' به 'رده:مقالهها') |
||
خط ۱۲۹: | خط ۱۲۹: | ||
[[رده:فصلنامه اندیشه تقریب]] | [[رده:فصلنامه اندیشه تقریب]] | ||
[[رده: | [[رده:مقالهها]] | ||
[[رده:منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] | [[رده:منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] |
نسخهٔ ۱۹ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۳۴
فصلنامه | اندیشه تقریب |
---|---|
اطلاعات نشر | سال پنجم/ شماره بیستم/ پاییز 1388 |
عنوان مقاله | چالشهای وحدت و راهبرد رویارویی کنکاشی در تشخیص موانع وحدت و تقریب و راههای برطرف ساختن آنها |
نویسنده | دکتر محمد عبدو |
تعداد صفحات | 12 |
بخش | مقالات اندیشهای |
زبان | فارسی |
چکیده:
اسلام بر دو ستون پیریزی شده است: کلمه توحید و توحید کلمه. اسلام وحدت را در پنج حوزه لازم دانسته است، که این حوزهها به مثابه هویت جامع و ثابتی برای تمایز مسلمانان است: وحدت در عقیده، شریعت، امت، تمدن، و سرزمین اسلام. در عین حال، اسلام مشوق اختلافنظرها بوده تا به این وسیله یک جنبش فکری در جامعه اسلامی ایجاد کند. نگارنده، این نوشتار را در دو بخش تنظیم نموده است: در بخش اول، موانع تقریب و وحدت مسلمانان از جمله قومگرایی، شیطنت و فتنهانگیزی کفار و غیره را بررسی مینماید و در بخش دوم از راههای چیرگی بر موانع تقریب و وحدت، بحث میکند.
کلید واژهها: اسلام، وحدت، کلمه توحید، توحید کلمه، وحدت در عقیده، شریعت، امت، تمدن و سرزمین اسلام، موانع تقریب و وحدت.
مقدمه
شاید بهترین مقدمه این بحث، نقل سخن «علامه شیخ محمد حسین آل کاشف الغطا»(رحمةالله) باشد که در جمله بسیار گویا و کوتاهی، گفت: «اسلام بر دو ستون پیریزی شده است: کلمه توحید و توحید کلمه». (مجله رسالةالتقریب، شماره دوم، ص 187). اسلام وحدت در پنج حوزه را برای مسلمانان ضروری دانسته است؛ پنج حوزهای که به مثابه هویت جامع و ثابتی طی تاریخ طولانی خود، مسلمانان را تمایز ویژهای بخشید. این حوزههای پنجگانه عبارت است از: وحدت در عقیده؛ وحدت در شریعت؛ وحدت در امت؛ وحدت در تمدن و وحدت در سرزمین اسلام (دارالاسلام). (عماره، 2005م، ص9).
مسلمانان در زمان پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در راستای اطاعت از خداوند متعال در آیات قرآنی زیر، در وحدت و انسجام کامل به سر میبردند:
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلاَ تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَأَنتُم مُّسْلِمُونَ * وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ وَاذْکرُواْ نِعْمَه اللّهِ عَلَيکمْ إِذْ کنتُمْ أَعْدَاء فَأَلَّفَ بَينَ قُلُوبِکمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَکنتُمْ عَلَىَ شَفَا حُفْرَه مِّنَ النَّارِ فَأَنقَذَکم مِّنْهَا کذَلِک يبَينُ اللّهُ لَکمْ آياتِهِ لَعَلَّکمْ تَهْتَدُونَ * وَلْتَکن مِّنکمْ أُمَّه يدْعُونَ إِلَى الْخَيرِ وَيأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَينْهَوْنَ عَنِ الْمُنکرِ وَأُوْلَئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَلاَ تَکونُواْ کالَّذِينَ تَفَرَّقُواْ وَاخْتَلَفُواْ مِن بَعْدِ مَا جَاءهُمُ الْبَينَاتُ وَأُوْلَئِک لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ؛ ای مؤمنان! از خداوند چنان که سزاوار پروا از اوست پروا کنید و جز در مسلمانی، نمیرید * و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپراکنید و نعمتهای خداوند را بر خود به یادآورید که دشمنان همدیگر بودید و خداوند دلهای شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن میگوید، باشد که شما راهیاب گردید * و باید از میان شما گروهی باشند که مردم را به نیکی فرا میخوانند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناشایست باز میدارند و ایناناند که رستگارند * و مانند کسانی نباشید که پراکندند و پس از آنکه گواهها برای آنان آمده اختلاف کردند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود.» (آلعمران/102ـ105).
اگر چه مسلمانان در زمان پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در مسایل زیادی اختلاف داشتند ولی آن حضرت، با تسامح بسیاری، ایشان را به حق رهنمون میساخت. پس از رحلت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نیز که در شماری از مسایل اختلاف پیدا کردند، دانستند که چگونه در اوج اختلاف، وحدت و انسجام و قدرت و شوکت و عزّت خویش را پاس بدارند.
اسلام، مشوق اختلافنظر بود و بر آن بود که با این روند، جنبش فکری در جامعه اسلام ایجاد نماید، ولی برای آنکه زیانهای این اختلافنظرها را از ساحت مسلمانان دور گرداند و عوارض جانبی آنرا کاهش دهد، آدابی برای آن در نظر گرفت و حدودی ترسیم کرد و روح سازندگی و مثبتگرایی و آفرینش و خلاقیت در آن دمید و آن را از دشمنی و خصومت و کینهتوزی و دشنام، پاک گرداند و به این ترتیب، انسان را از تعصبها و تقلید کورکورانه رهایی بخشید و او را به گشودگی و تجدّدگرایی فراخواند و از یورش علیه جمع بر حذر داشت و به داوری خدا و رسول ـ در هر مسئله خرد و کلانی ـ فرمان داد و اعلام نمود که اختلافها به هر میزان و حدودی که باشد، هرگز نباید به کشیدن سلاح بر روی برادران مسلمان منجر شود.
مسلمانان در ابتدای امر و آنگاه که حرکت خود را آغاز کردند چنین بودند و همگان آنچنآنکه خداوند متعال فرمانشان داده بود به ریسمان الهی چنگ زده بودند.
واژه «جمیعاً» که در آیه «و اعتصموا بحبل الله جميعاً...» آمده، به نظر علمای نحو، «حال» است و واژه «حال» یعنی وضع و صورتی که جامعه در آن قرار دارد؛ یعنی پایبند به قرآن. قرآن از مسلمانان نمیپذیرد که هر یک از آنها گوشه عزلت گزیند و به پرستش خدا بپردازد و به آنچه بر سایر افراد امت میآید توجه نداشته باشد. خداوند این پرستش و طاعت را تنها در صورتی که همبسته و همدل و همنوا و متحد، پایبند دین او باشیم، از ما میپذیرد. مسلمانان صدر اسلام نیز چنین بودند.
حال اگر آنچه را گفتیم، با وضع امروزی خود مقایسه نموده و نگاه گستردهای به جوامع اسلامی خود بیندازیم، چیزی را میبینیم که دلها را به درد میآورد و سینهها را سرشار از اندوه و خشم میکند، چه مسلمانان را خواهیم دید که شاید به ظاهر متحد باشند ولی دلهایشان پراکنده است؛ یعنی اینکه امت اسلامی، دچار فتنه قومگرایی شده و مسلمانان به دستهجات مختلف تقسیم گشتهاند و هر قوم یا دستهای، به نسب و حسب خود افتخار کرده و مدعی برتری بر دیگران است. امت اسلامی گرفتار مذاهب و فرقههای متعدد و ایدئولوژیهای فراوانی شده است و به این ترتیب دچار ضعف و فتور گشته و بر اثر مجموعهای از موانع داخلی و خارجی، به عقبماندگی دچار شده است.
پوشیده نیست که این اختلافها و شکافها و تفرقههایی که امت اسلامی با آنها روبهروست برخاسته از شبهاتی است که معاندان و کینهتوزان نسبت به اسلام، برمیانگیزند و میگویند: «چگونه میتوان دچار این توهم شد که دین اسلام با وجود این همه دشمنی و خصومت و کینهتوزی و تفرقه و پراکندگی و نابسامانی اوضاع و شرایط و اینکه کارشان به جایی رسیده که تیغ به روی هم میکشند و خون یکدیگر را میریزند و گروهی از ایشان کودکان گروه دیگر را میکشند و چه آزارها و اذیتهایی که به دلیل اختلاف در عقاید نمیبینند و همگان هر لحظه بیم دشمنی و تجاوز گروه دیگری بر خود را دارند... با چنین شرایط و اوضاعی چگونه میتوان این دین را فرستاده از سوی خداوند متعال دانست و به حقیقت آن اذعان نمود؟» (عامری، 1427ق، ص77).
در اینجا به مهمترین موانع و مشکلات موجود بر سر تحقق «تقریب» میان مسلمانان پرداخته و پس از بیان آنچه وحدت اسلامی را خدشهدار ساخته، راههای چیرگی بر آنها را با یاری گرفتن از خداوند متعال و توکل بر او یادآور میشویم:
بخش نخست: موانع «تقریب» و وحدت مسلمانان
1ـ قومگرایی
قومگرایی (ناسیونالیسم) بیانی از تجمعی طبیعی و خویشاوندی، به شکل دولتی به منظور ابراز هویت و پاسداری از سرنوشت مشترک است و ایجاب میکند تا جامعه اسلامی، فروپاشیده شود، چه کسانی که به این قومیت وابسته نیستند، خارج از جماعت تلقی میشوند و کسی به آنان توجهی نمیکند و از حقوقی که دیگران بهرهمند هستند، بهرهای ندارند.
اما در دوره ما، اندیشه دیگری مطرح شده مبنی بر اینکه باور به مذهب یا ملت خاصی مطرح نیست و وجود یا اضمحلال یا انزوای کشورها را به عوامل طبیعی، اجتماعی، اقتصادی و تاریخی نسبت میدهد و بر آن است که این عوامل است که در دوران جدید، کشورها را تأسیس یا زایل میسازد. این امر تفرقه و اختلاف میان مسلمانان را در پی داشته است.
2ـ کمین کفار نسبت به مسلمانان و کوشش در پراکنده ساختن آنها
از آنجا که دین اسلام، ناسخ همه ادیان بود و همه ریاستهای موجود را تحت تأثیر قرار داد، همگان کینه آنرا به دل گرفتند و چون در غایت زیبایی و نهایت شایستگی بود دشمنانش فزونی گرفتند و نقشههای شوم و توطئه علیه آن، فراوان گردید. (پیشین، ص80).
«علامه مقری» در کتاب خود «ازهار الریاض» سخنی از «علامه فقیه و وزیر و کاتب ابو یحیی بن عاصم» صاحب کتاب «جنه الرضی في التسلیم لما قدّر الله و قضی»، نقل کرده که در آن به ترفندهای خبیث کفار و فتنهانگیزیهای آنان و توطئههایی که علیه مسلمانان میچینند، اشاره کرده است.
او میگوید: «با نگاهی به نوشتههای تاریخی و اخبار سینه به سینه پادشاهان روشن میشود که مسیحیان ـ خداوند تباهشان گرداند ـ تنها پس از اختلافافکنی میان مسلمانان و کوششهای جدی در ایجاد تفرقه و تشتت میان مسلمانان و مفسدهجویی و نیرنگآفرینی میان شاهان جزیرهالعرب، توانستند از مسلمانان انتقام بگیرند و خانهها و سرزمینهای «جزیره» را ویران سازند و بر شهرها و آبادیهای فراوانی چیره شوند...». آنگاه میگوید: «و روزها و ایامی چند به زد و خورد و سازش و نزاع و کرنش و موافقت و مخالفت و دوستی و دشمنی و فریبکاری بر مؤمنان و توطئهچینی علیه موحدان و نیرنگکاری با مجاهدان، سپری شد. در این میان دشمنان وانمود میکردند که فرجام خوشی را برای وطن میخواهند و در رعایت حال آنان میکوشند و مصلحت ویژه آنان را دنبال میکنند. ولی بدا به آنان که این ترهّات را میپذیرند و چنین دروغهایی را راست میپندارند و چه مغرورند کسانی که چنین محالهایی را باور میکنند و از دشمنان چنین انتظاری دارند... ولی اگر با دقّت به کارهای ایشان نظر افکنیم و به وجدان خویش باز گردیم، هرگز نباید باور نماییم که آنها خیر و صلاح ما را میخواهند... چنین اندیشهای برای کسانی که عقیده توحید را دارند و به ستایش خدای میپردازند و دینشان دین پاک [اسلام] است و شریعتشان سپید و دین حقیقی دارند و پیامبرشان آن وجود مهربان و رئوف است و کتابشان قرآن کریم است و در هدایت به دنبال صراط المستقیم هستند، چنین کسانی چگونه این ویژگیهای ادعایی مثبت را از طرف کسانی که عقیده آنان تثلیث و دینشان آلوده و معبودشان صلیب است و نمادشان تصلیب و دینشان منسوخ و ختنه فرزندانشان در آب فرو کردن [غسل تعمید] است و آمرزنده گناهانشان کشیش و پروردگارشان عیسی مسیحی است که آغشته به خون شد و سرکه را به جای آب نوشید و یهودیان او را در حالی که به دار آویخته شده بود، کشتند و از پای درش آوردند و او از مرگ بیتابی کرد و ترسید و تا دیگر مواردی متناسب با این یاوهها باشد، چگونه از این کافران به اندازه یک ذرّه، جلب منفعت و دفع ضرر انتظار میرود؟ خداوندا! عقل و دین ما را حفظ نما و راه هدایت دیدگان را، رهنمونمان ساز». (مقری تلمسانی، 1358ق، ج1، ص53ـ50).
مطلب «دکتر محمد عماره» نیز به آنچه نقل شد، شباهت دارد؛ وی میگوید: «از آنجا که اسلام این حوزههای پنجگانه توحیدی را عرضه کرد، جبهه مبارزه غرب علیه اسلام و امت اسلامی را متعدد و با سلاحهای متنوعی یافتیم تا بتواند همزمان و همراه و همنوا با یکدیگر با همه عناصر توحید و وحدت اسلامی، از در جنگ و ستیز درآید و برای هر حوزهای و هر بخشی از هر حوزه با تخصصها و تنوعهایی متناسب با آن، درگیر گردد... در این میان جنگ تبشیر و تنصیر [مسیحیسازی] و مسیحیان، جنبههای عقیده اسلامی را آماج خود میگیرد و جنگ لائیسم و لائیکها شریعت اسلامی را نشانه میگیرد و گرایشهای مرکزی تمدنی غربی، با وجه تمایز تمدن اسلامی درگیر میشود و گسترش استعماری ـ سنتی و نوین ـ از آغاز حملات «ناپلئون بناپارت» تا جهانی شدن ـ در راستای فروپاشی و پراکندگی امت اسلامی و سرزمینهای اسلامی میکوشد و در همه این موارد همه ابزارها و ادوات پراکندگی و تفرقه ـ از اشغال مسلحانه گرفته تا بازی با برگ اقلیتها ـ را به بازی میگیرد...». (عماره، پیشین، ص10).
و به رغم همه اینها ما همچنان شاهدیم که برخی مسلمانان شیفته غرب هستند و عزت و کرامت را نزد ایشان میجویند و علیه برادران مسلمان خویش، با آنان از در دوستی در میآیند.
3ـ فتنهانگیزی
در ذیل به برخی از موارد فتنهانگیزی اشاره میشود:
1ـ انتشار کتابهای فتنهجویانه، که خطر زیادی دارد. جناب «شیخ لطف الله صافی» در تبیین این نکته میگوید: «نباید گمان کرد که کارهایی برای برانگیختن تعصبهای مذهبی و فتنهانگیزی میان مسلمانان به صورت انتشار کتابهای فتنهانگیزانه، تنها کار سادهای است که یک متعصب مذهبی اقدام به آن میکند؛ در آن سوی این کتابها و نشریات، دستان استعمار و صهیونیسم وجود دارد و کسانی که هزینه این تبلیغات را تأمین میکنند تنها دشمنان اسلام، یعنی اسراییل و همپیمانان آنند.» (صافی، 1426ق، ص11).
برخی وهابیون نیز بخش بزرگی از این کار را بر عهده میگیرند: «اینان هر روز کتاب سراپا دروغ تازهای منتشر میسازند که هدف از آن متفرق ساختن مسلمانان و زخمی ساختن عواطف و احساسات آنان و احیای کینهها و دشمنیهاست؛ روزی کتاب «الخطوط العریضة» را مینویسند و روزی دیگر «العواصم من القواصم» را با شرح آلوده و ناپاکی منتشر میسازند و روزی هم کتاب «الشیعة و السنة» را مینویسند و درباره شیعه صحبت میکنند و اظهار میدارند که شیعه قایل به تحریف کتاب اسلام، یعنی قرآن مجید، هستند و برآنند که در آن کم و کاست صورت گرفته و سوره دروغینی به نام «الولایه» در آن وجود داشته است.» (صافی، صوت الحق و دعوه الصدق، ص34).
2ـ فرد متدین، شیفته عقل و مغرور هوش خویش گردد و پیش از آشنایی کامل با مقدمات، معیارهای فاسدی برای خود برگزیند و نتایج دروغینی به دست آورد که خود، آنها را راست و درست میپندارد و در شمار دین به حساب میآورد و مردم را از روی جهل به آن فرا خواند، که به این ترتیب، بدبختی همهگیر میگردد و خلق در معرض فریب قرار میگیرند. (عامری، پیشین، ص81).
3ـ انسان بکوشد با همه گفتههای صادقانه و مذاهب حقیقی که میشنود، از در لجاجت و عناد برآید و دیدگاههای مردم فریبی را که توده مردم فریب آنها را میخورند، بپذیرد. (پیشین).
4ـ به تحریف دین و توهین به اصول و اساس آن بپردازد و این کار را یا با انگیزه تعصب سرزمینی یا تعصب نسبی یا با انگیزههای هرزگی یا گستاخی، انجام دهد و دروغهایی را به مذهب ببندد و آنها را به پیشوایان حدیث یا یکی از بزرگان مذاهب عامه نسبت دهد. (پیشین).
5ـ باطل و اهل باطل را در این جهان، دارای دست برتر بیابد و علت ناکامی مسلمانان را پایبندی آنها به دین اسلام بداند.
4ـ کینهها و بدخواهیها
برخی بزرگان با انگیزه کینه و نفرت و بدخواهی، بر آتش فتنه، به جای آب، بنزین میریزند؛ از جمله اینان «شیخ الکوثری» است که میگوید: «و اما سرزمین فارس و اطراف آن، همواره و از زمان صفویه، جایگاه غلاه و خشونتطلبان بود؛ آنها اهلسنت را از آن دیار راندند و نگذاشتند که در آنجا با ایشان زندگی کنند و به همین دلیل، آثاری از اهلسنت در آنجا به جای نماند. نادر شاه کوشید که از راه مناظره، نوعی همزیستی با ایشان داشته باشد ولی پس از آن همگان دانستند که علم، کمتر در نزدیکسازی آن طایفههایی که شکلگیری آنها ریشه در سیاست داشته، مؤثر است. همچنآنکه شمشیر نیز در نسلهای گذشته، تأثیری جز تحکیم شرّ، نداشته است». (کوثری، 1988م، ص102و103).
بهتان بزرگی که در این سخن وجود دارد و نیز اهانت به شیعه و تأیید کشتار ایشان از سوی امویان و عباسیان، بر کسی پوشیده نیست؛ چنین سخنانی است که خود به دوری و فتنهانگیزی و مفسدهجویی میانجامد.
5ـ پیروی از هواهای نفسانی
از جمله موانع «تقریب» و وحدت امت اسلامی، هواهای نفسانی است که به جای عقل و منطق بر احساسات و عواطف، حاکم میگردد.
عبارت حضرت «آیتا... شهید سید محمد باقر حکیم» به همین معنا اشاره دارد: «وقتی انسان از هواهای خود پیروی کند و از سمت و سوی عقل و منطق خارج گردد، شاهد اختلافهای برخاسته از تجاوز هواپرستان بر مردم و جهان هستی و نیز تناقض میان منافع و ارادهها و رقابت ناپاک بر جاه و مقام و قدرت و شهوت میان مردم میشود» (رسالةالتقریب، پیشین، ص15).
6ـ جهل و طغیان
جهل و طغیان هر دو به اختلاف میانجامد، زیرا برخی از این جهالتها، به دلیل عادات موجود یا انتقال از پدران و نیاکان و بر اثر اجتهادها و تغییرات مبتنی بر هواهای نفسانی و اغراض شخصی یا گمان و توهمها، به سنتهای مقدسی تبدیل میشود و به تقسیم مردم به گروههای متعصب و دستهجات پراکندهای میانجامد که به کشتن و بیرون راندن همدیگر از خانه و دیار خود اقدام میکنند و یا آنها را در راستای منافع و نیازهای خود و ارضای شهوتها و امیال خویش، مورد بهرهبرداری قرار میدهند» (پیشین، ص18).
7ـ ادعای تحریف قرآن از سوی شیعه
از جمله ادعاهای باطلی که خلق را گمراه میسازد و به تفرقه و نزاع میان مسلمانان میانجامد، اتهام برخی اهلسنت به شیعیان مبنی بر قول به تحریف قرآن است؛ از جمله آنچه که «محمد بن حسن حجوی ثعالبی» از علمای مغرب گفته که شیعیان قائل به نزول وحی بر امامان دوازدهگانه خود پس از پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) هستند و آیاتی را در قرآن افزوده یا کاسته و پنهان ساخته و چون رازی میان خود نگاه داشتهاند تا بر کمخردان فتنه انگیزی کنند. (حجوی ثعالبی فاسی، 1426 ق، ص40).
و یا از این قبیل است آنچه «احسان الهی ظهیر» در کتاب خود «الشیعه و القرآن» نوشته است: «ما خود را پایبند میدانیم که در این مورد چیزی نگوییم مگر آنکه از یکی از امامان دوازدهگانه و از کتاب خود شیعیان و آنچه از نظر آنها قابل اعتماد است، نقل کرده باشیم و یادآور شویم که شیعه در زمان همه پیشوایان خود ـ بدون هیچ استثنایی ـ معتقد بودهاند که قرآن تحریف شده و دچار تغییر گردیده است و در آن چیزهای زیادی اضافه یا از آن کاسته شده است». (الهی ظهیر، 1426ق، ص26).
این گفتههای آنهاست؛ گفتههایی که بیهیچ تأمل و دقتی بیان شده است، حال آنکه دقت و تأمل در مسایل، امر لازم و واجبی است که هیچ کس نباید آنرا نادیده بگیرد. خداوند تأکید فرموده: «وَ کانَ الإِْنْسانُ عَجُولاً ً؛ و آدمی شتابگر است» (اسراء/11) و نیز فرموده است: «خُلِقَ الإِْنْسانُ مِنْ عَجَلٍ؛ آدمی را از شتاب آفریدهاند» (انبیاء/37).
و پیامبر و فرستاده خود(صلیاللهعلیهوآله) را به عدم عجله و شتاب، سفارش کرده است: «وَ لا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ یقْضى إِلَیک وَحْیهُ؛ ... و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد، شتاب مکن...» (طه/114).
اقدام به هر کاری و حکم بر هر امری باید پس از دقّت و تأمل و بینش درست صورت گیرد و بینش درست نیز مستلزم تأمل کافی است.
آنهایی که معتقدند قرآن تحریف شده است، گروه اندکی هستند و بزرگان و علمای امامیه این مسئله را توضیح دادهاند. از جمله آنها امام خمینی(رحمةالله) میباشد که میگوید: «آنها ـ اخباریون ـ به وجوه بسیاری از جمله بنابر ادعای وقوع تحریف در قرآن بر حسب اخبار و احادیث فراوان بر عدم حجیت ظواهر قرآن استدلال کردهاند» (فهم القرآن، ص544).
و خود پاسخ میدهد: «کسی که به دقّت و عنایت مسلمانان به گردآوری و حفظ و ضبط قرآن و قرائت و کتابت آن توجه دارد، به بطلان این ادّعاها و اینکه نباید توجهی به آنها شود، اطمینان مییابد.» (پیشین، ص545).
از آن گذشته، امروزه شیعه امامیه همگی قایل به سلامت قرآن در برابر تحریف هستند و اختلافی میان آنان در این مورد وجود ندارد، بنابراین معلوم نیست چرا بر طرح این مسئله پافشاری میشود.
«استاد صادق علاء» پس از اظهاراتی، میگوید: «بر اهل انصاف و شرف روشن است که آنچه وهابیها در انتشار جزوههای سخیف خود در بازار انجام میدهند و سخنانی که در لانههای خود رد و بدل میکنند مبنی بر اینکه تحریف قرآن، در شمار عقاید شیعه است، عین دروغ و افترا بر اکثریت شیعیان و بخش اعظم ایشان است؛ این، فریب سادهلوحان و در همآمیختن مسایل است و علاوه بر آن، موضوعیتی ندارد، زیرا شیعه امامیه، امروزه قایل به سلامت قرآن در برابر تحریف هستند و کسی مدعی تحریف نیست. شماری از ایشان که صدها سال پیش نیز صحبت از تحریف کردهاند، ده پانزده نفری بیش نیستند که در برابر هزاران هزار نفر با اعتقاد به عدم تحریف قرار داشتهاند و واقعاً معلوم نیست چرا عقیده و نظری به شیعیان نسبت داده میشود که تنها متعلق به ده، پانزده نفر از آنها بوده و مخالفت مهمترین مراجع و علمای ایشان و ردّ و نکوهش جدی آن از سوی این اکثریت قاطع را در پی داشته است» (پیشین، ص64).
بنابراین شایسته نیست که چنین موضوعی مطرح شود، زیرا بهانه و دستاویزی به خاورشناسان میدهد تا به مسلمانان گوشزد کنند در قرآنی که مدعی مصونیت آن در برابر تحریف هستند نیز همچون تورات و انجیل، تحریف واقع شده است. (صافی، پیشین، ص16).
از این رو، بهتر است که ما به عنوان مسلمانانی که غیرت دین امت خود را داریم، این مناقشهها را کنار گذاشته و در چنین شرایط و احوالی که جهان اسلام شاهد آن است و فتنهها و بدبختیها از هر سو ما را در برگرفته و لشکریان الحاد با تمام اندیشهها و اصول شرقی و غربی آن و نیز استعمار صهیونیستی و صلیبی به جنگ تمامعیار با ما برخاسته و از همه شیوههای فریبکاری و نقشههای ویرانگر و ترفندهای رذیلانه استفاده میکنند، دست از این تفرقهافکنیها برداریم. استعمارگران و صهیونیستها و ملحدان از مدتهای مدید، و در خانه، به ما یورش آوردهاند؛ حرمتها و مقدسات ما را مورد اهانت قرار دادهاند، مساجد ما را ویران ساختهاند و میکوشند همه آثار اسلام و بناهای فضیلت و شرف و اخلاقی را که پیامبر گرامی ما(صلیاللهعلیهوآله) پیریزی کرده است، ویران و تباه سازند» (پیشین، ص8).
شیعیان مسلمان بوده و با اهلسنت برادرند و مسئله آنچنان که «ابن حزم» در کتاب «الممل و النحل» میگوید، نیست: «ادّعای شیعیان، حجتی بر قرآن و مسلمانان نیست، زیرا آنها از ما نیستند و ما نیز از آنها نیستیم» (ابن حزم، ص78).
اما راه نجات کدام است و چگونه میتوان از این وضع نابسامان، رهایی یافت؟ چگونه میتوان نیروهای امت اسلامی و نیروهای کشورهای اسلامی را یکجا گرد آورد تا بتوان اراده اسلامی و آیین اسلام را [بر جهانیان] تحمیل کرد و خیر و صلاح جامعه اسلامی را تحقق بخشید؟
بخش دوم: راههای چیرگی بر موانع «تقریب» و وحدت
1ـ حتماً باید میان ناسیونالیسم و قومگرایی و گفتمان اسلامی، گفتوگویی صورت گیرد و پیشنهاد میشود که ناسیونالیسم اولاً به این اختلاف اذعان نماید و ثانیاً به همیاری و همکاری با باطل پایان بخشد و دین را به عنوان ارزشی والا بپذیرد. همچنین در گفتمان اسلامی باید قوانین و سنتهای تاریخ و تکامل تاریخی و حقایق تحولات هستی و برادری دینی و جوامع زبانی و جوامع دیگر چون: خویشاوندی، همسایگی و ... پذیرفته شود؛ گو اینکه این حقایق، در اصل از سوی دین پذیرفته شده است، زیرا خداوند به ما فرمان اجتهاد و بررسی مسایل بر اساس دادهها و شرایط دوران و ... را داده است.
راههای تحقق آن نیز احساس همه مسلمانان ـ اعم از ملتها و دولتها ـ به سرنوشت واحد و پایبندی به عروه الوثقای الهی، یعنی دین خدا، است. این بدان معناست که باید از هر آنچه روح دینی را تضعیف میکند و آنرا در دلها میکشد، دوری جست، زیرا این امر سبب مسخ حقایق جامعه و دولت اسلامی است.
جناب «شیخ لطف الله صافی» میگوید: «وظیفه ما و بهویژه علما و رهبران و نویسندگان و ثروتمندان و قدرتمندان و... چنگ زدن به ریسمان الهی و اتحاد و فراخوانی مسلمانان به دوستی و مهرورزی است، نه اینکه به بحث در اینکه کدام صحابه برتر است و نیز به اختلافهای مذهبی بپردازیم و آنرا وسیلهای برای کین و نفرت سازیم و آتشی را که طی زمان به خاموشی گراییده، از نو برافروزانیم و کینههایی را که سختیها و مصایب مشترک از یادها برده بود، مجدداً احیا کنیم». (صافی، پیشین، ص9 و 10).
2ـ لزوم رویارویی با رسوبات گذشته و آنچه به ارث بردهایم و نیز دخالتهای بیگانگان در بسیاری از مسایل ما طی قرنهای متمادی، به علت ضعف و پراکندگی و تفرقه ما.
3ـ توجه به عناصر وحدت اسلامی به جای چنگاندازی به عوامل اختلاف و ترک دلایل اختلاف و کوشش در راستای توجه به آنچه ما را به هم نزدیک میسازد نه آنچه میان ما تفرقه ایجاد میکند و وحدت ما را در هم میشکند.
«علامه عبد الحسین آل کاشفالغطاء» در کتاب خود: «اصل الشیعه و اصولها» میگوید: «اولین شرط بازگرداندن دوستی و برادری [مسلمانان با یکدیگر]، بستن باب مجادلات مذهبی است، زیرا ادامه این مجادلهها ای بسا به فرجام ناخوشایندی، منتهی گردد» (کوثری، پیشین، ص104).
4ـ رو آوردن به صلح و دوستی با داور قرار دادن آیین الهی. اگر آیین الهی اجرا گردیده و هر کس وظایف و حقوق خویش را بشناسد و مردم در برابر حکم خدا و شریعت او برابر باشند، همه مشکلات حل خواهد شد. قرآن کریم به این مسئله اشاره نموده است، آنجا که میفرماید: «کانَ النَّاسُ أُمَّه واحِدَه فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکتابَ بِالْحَقِّ لِيحْکمَ بَينَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيناتُ بَغْياً بَينَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يهْدِي مَنْ يشاءُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ؛ مردم در آغاز امتی یگانه بودند]آنگاه به اختلاف پرداختند[پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب آسمانی را به راستی و درستی فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند، داوری کند و در آن اختلاف نورزیدند مگر همان کسان که به آنها، آن کتاب داده شده بود]آن هم[پس از آنکه برهانهای روشن به آنان رسید، از سر افزونجویی که در میانشان بود، آنگاه خداوند به اراده خودش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند، رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راهی راست راهنمایی میکند» (بقره/215).
مسئله سنی و شیعه ـ همچنآنکه «جناب شیخ احمد حسن باقوری» نتیجهگیری کرده ـ مسئله ایمان و علم است و اگر مشکلات آنان را در پرتو ایمان صادقانه و دانش حل و فصل کنیم، هیچ گره ناگشوده و مانعی در برابرمان باقی نخواهد ماند.
آری، مسئله، مسئله ایمان و علم است. علم، از اینرو که هر دو گروه [سنی و شیعه]، رابطه خود را با اسلام بر اساس ایمان به کتاب خدا و سنت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) پیریزی کردهاند و همگی بر اصول اساسی این دین، اتفاقنظر دارند و اگر در این میان در فرعیات فقهی و تشریعی، نظرات گوناگون و متفاوتی مطرح شود، همه مذاهب اسلامی معتقدند مجتهد ـ خطا کند یا بر صواب باشد ـ نزد خداوند اجر و پاداش دارد.
و ایمان، به این دلیل که وجدان هیچ مسلمانی راضی به ایجاد اختلاف و کینه میان امت واحد نیست، حتی اگر بر فرض، این اختلافها و کینهها، علتی داشته باشد، و حال آنکه هرگز علتی سبب منطقی برای آنها وجود ندارد. (رسالةالتقریب، پیشین، ص188).
5ـ عدم دعوت به ادغام مذاهب، زیرا این امر هرگز تحقق نمیپذیرد و چه بسا به تفرقه و پراکندگی بیشتری هم منجر شود. مطلوب آن است که آنچه عقلای قوم و سلف صالح ما به آن فراخواندهاند، مطرح باشد؛ کسانی چون «امام خمینی»(رحمةالله) و «حضرت آیتالله خامنهای» که بر مشترکات در عرصههای عقیده و شریعت به مثابه اصول اساسی اسلام و معیار و ملاک برادری اسلامی و وحدت امت و البته همراه با حفظ مذاهب و احترام متقابل میان پیروان آنها به رغم اختلافهای فرعی در چارچوب دلیل و برهان، تأکید کردهاند؛ در این صورت، باب گفتوگو و اجتهاد نیز در آنها باز است. (پیشین، ص40و41).
6ـ به داوری گرفتن «اهداف شریعت» ، که در واقع، قبله مجتهدان است و هر کس به سمت آن روی آورد، حتماً به راه حقیقت قدم گذاشته است. عبارت «غزالی» به همین نکته اشاره دارد؛ او میگوید: «قبله مجتهد، مقاصد و اهداف شرع است؛ مجتهد از هر سو بدان نظر افکند، اهداف شرع را در نظر گرفته و روی به این قبله دارد و همچون کسی است که در میان دیوارهای کعبه، به نماز ایستاده باشد» (غزالی، 1424ق، ص112).
بنابراین توجه به اهداف و مقاصد شرع، باعث میشود تا مجتهدان با هر میزان اختلافنظر و دیدگاه و اندیشههای گوناگون و حتی متضاد، بر حق باشند.
7ـ ضرورت اعتدال در نقدها: در انتقاد از علمای خویش، نباید قدم از اعتدال فراتر گذاشت؛ چه بسا ایشان تأویل و عذری داشته باشند که ما از آن آگاهی نداشته باشیم، که در این صورت نسبت به مسلمانی، دچار سوءظن شده و با تهمت به وی، دروغگویی پیشه کردهایم.
8ـ پذیرش داوری خردمندان برای حل اختلافها: «شیخ عبد الحسین آل کاشفالغطاء»(رحمةالله) میگوید: باید آزادی مذاهب و ادیان را آنچنان که خداوند متعال نیز فرموده است، پاس داشت: «یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناک خَلِیفَه فِي الأَْرْضِ فَاحْکمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ؛ ای داود! ما تو را در زمین خلیفه خویش کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن...» (ص/26). اباطیلی که حق با آنها روبهرو میشود مسلمانان را بر آن میدارد تا دستان نابکاری را که سرزمینهای اسلامی را بازیچه خود قرار داده است، قطع کنند و در صورتی که میان مردم یک سرزمین، اختلاف و توهمی پیش آمد، حکما و عقلا و خردمندان آن قوم به سرعت در راستای بر طرف ساختن آن و اصلاح امور، بکوشند. (رسالهالتقریب، پیشین، ص187).
منابع و مآخذ:
- ابن حزم، محمد، الملل والنحل، چاپ مکتبه المثنی، بغداد، بیتا.
- الهی ظهیر، احسان، الشیعه و القرآن، دار الامام المجدّد، مصر، چاپ اول، 1426ق.
- حجوی ثعالبی فاسی، محمد بن حسن، القرآن فوق کل شیئ، تحقیق و تفسیر: دکتر محمد بن عزوز، مرکز التراث الثقافی العربی ـ دارالبیضاء. دار ابن حزم. بیروت، 1426ق.
- رسالهالتقریب، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، شماره دوم، محرام الحرام 1414ق.
- صافی، لطفالله، صوت الحق و دعوه الصدق، دارالمعارف، بیروت، بیتا.
- ـــــــــــ، مع الخطیب في خطوطه العریضه، مؤسسه السیده المعصومه للطباعه و النشر، چاپخانه ثامن الحجج(علیهالسلام)، قم، چاپ هشتم، 1426ق.
- عامری، ابوالحسن محمد بن یوسف، الاعلام بمناقب الاسلام، دارالکتب العلمیه، بیروت، چاپ اول، 1427ق.
- علاء، صادق، اعلام الخلف بمن قال بتحریف القرآن من اعلام السلف، مرکز الآفاق للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، 1425ق.
- عماره، محمد، الاسلام و التحدیات المعاصره، نهضه مصر للطباعه و النشر و التوزیع، مصر، چاپ اول، 2005م.
- غزالی، ابو حامد، حقیقه القولین، دارالاوقاف و الشوؤن الاسلامیه، دبی، چاپ اول، 1424ق.
- کوثری، محمد زاهد، مقالات الکوثری، دارالسلام للطباعه و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1418ق.
- مقری تلمسانی، شهابالدین احمد بن محمد، ازهار الریاض في اخبار القاضی عیاض، صندوق احیاء التراث الاسلامی المشترک بین الملکه المغربیه و الامارات العربیه المتحده، قاهره، ج1، 1358ق.
- مطالب مندرج در این مدخل بارگذاری شده از فصلنامه اندیشه تقریب، سال دوم، شماره بیستم، پاییز 1388 میباشد.