مفهوم کفر از دیدگاه علامه طباطبائی و شهید مطهری: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
جز (جایگزینی متن - 'مى‏كنند' به 'می‌كنند')
جز (جایگزینی متن - 'رده:مقالات' به 'رده:مقاله‌ها')
 
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
در متن ذیل نخست دیدگاه علامه طباطبائی در معنای کفر از منظر قرآن و سپس دیدگاه شهید مطهری در این زمینه تبیین شده است . دقت در بیان این دو شخصیت برجسته اسلامی بیانگر این است که بین معنای قرآنی کفر با اصطلاح فقهی آن تفاوت جدی وجود دارد.  
در متن ذیل نخست دیدگاه علامه طباطبائی در معنای کفر از منظر قرآن و سپس دیدگاه شهید مطهری در این زمینه تبیین شده است. دقت در بیان این دو شخصیت برجسته اسلامی‌ بیانگر این است که بین معنای قرآنی کفر با اصطلاح فقهی آن تفاوت جدی وجود دارد.  


= مفهوم کفر از دیدگاه علامه طباطبائی =
=مفهوم کفر از دیدگاه علامه طباطبائی=
   
   
ایشان در تفسیر المیزان می فرماید:  
ایشان در تفسیر المیزان می‌فرماید:  


كافر در قران به كسي گفته مي شود كه عناد داشته باشد نه اينكه منكر حقائق باشد؛ به كساني كه به فهم حقائق نرسيده اند مستضعف گفته مي شود.
كافر در قرآن به كسی گفته می‌شود كه عناد داشته باشد نه اینكه منكر حقائق باشد؛ به كسانی كه به فهم حقائق نرسیده‌اند مستضعف گفته می‌شود.
   
   
ایشان ذیل آیه : إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ،<ref>بقره : 161</ref> می فرماید:  
ایشان ذیل آیه: إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ،<ref>بقره: 161</ref> می‌فرماید:  


...كناية عن إصرارهم على كفرهم و عنادهم و تعنتهم في قبول الحق فإن من لا يدين بدين الحق لا لعناد و استكبار بل لعدم تبينه له ليس بكافر بحسب الحقيقة، بل مستضعف، أمره إلى الله،  
...كنایة عن إصرارهم على كفرهم و عنادهم و تعنتهم فی قبول الحق فإن من لا یدین بدین الحق لا لعناد و استكبار بل لعدم تبینه له لیس بكافر بحسب الحقیقة، بل مستضعف، أمره إلى الله،  


ایشان دلیل بر اطلاق فوق الذکر در کلمه کافر را تقیید کفر به تکذیب آیات الهی می‌داند:


ایشان دلیل بر اطلاق فوق الذکر در کلمه کافر را تقیید کفر به تکذیب آیات الهی می داند :
و یشهد بذلك تقیید كفر الكافرین فی غالب الآیات و التكذیب و خاصة فی آیات هبوط آدم المشتملة على أول تشریع شرع لنوع الإنسان، قال تعالى: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّكُمْ مِنِّی هُدىً» إلى قوله- «وَ الَّذِینَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»: <ref>البقرة- 39،</ref>


و يشهد بذلك تقييد كفر الكافرين في غالب الآيات و التكذيب و خاصة في آيات هبوط آدم المشتملة على أول تشريع شرع لنوع الإنسان، قال تعالى: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً» إلى قوله- «وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ»: <ref>البقرة- 39،</ref>
فالمراد بالذین كفروا فی الآیة هم المكذبون المعاندون- و هم الكاتمون لما أنزل الله- و جازاهم الله تعالى بقوله: أُولئِكَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ‏، و هذا حكم من الله سبحانه أن یلحق بهم كل لعن لعن به ملك من الملائكة أو أحد من الناس جمیعا من غیر استثناء، فهؤلاء سبیلهم سبیل الشیطان، إذ قال الله سبحانه فیه: «وَ إِنَّ عَلَیْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‏ یَوْمِ الدِّینِ»: الحجر- 35، فجعل جمیع اللعن علیه فهؤلاء- و هم العلماء الكاتمون لعلمهم- شركاء الشیطان فی اللعن العام المطلق و نظراؤه فیه، فما أشد لحن هذه الآیة و أعظم أمرها!<ref> رک به: الميزان فى تفسير القرآن، ج‏1، ص: 391-390-</ref>  


فالمراد بالذين كفروا في الآية هم المكذبون المعاندون- و هم الكاتمون لما أنزل الله- و جازاهم الله تعالى بقوله: أُولئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِينَ‏، و هذا حكم من الله سبحانه أن يلحق بهم كل لعن لعن به ملك من الملائكة أو أحد من الناس جميعا من غير استثناء، فهؤلاء سبيلهم سبيل الشيطان، إذ قال الله سبحانه فيه: «وَ إِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‏ يَوْمِ الدِّينِ»: الحجر- 35، فجعل جميع اللعن عليه فهؤلاء- و هم العلماء الكاتمون لعلمهم- شركاء الشيطان في اللعن العام المطلق و نظراؤه فيه، فما أشد لحن هذه الآية و أعظم أمرها!<ref> رک به : الميزان فى تفسير القرآن، ج‏1، ص: 391-390-</ref>
بنابر این طبق تفسیری که از معنای کفر بیان گردید تنها کسانی که حقیقت را عامدانه و عالمانه انکار می‌کنند از منظر قرآن کافر شمرده می‌شوند.


=مفهوم کفر از دیدگاه شهید مطهری=
بنابر این طبق تفسیری که از معنای کفر بیان گردید تنها کسانی که حقیقت را عامدانه و عالمانه انکار می کنند از منظر قران کافر شمرده می شوند.
 
= مفهوم کفر از دیدگاه شهید مطهری =
 
ایشان  ضمن اشاره به تفاوت کفرفقهی با کفر در اصطلاح قران می گوید :
 
اصطلاحى رايج شده كه شايد از فقه به دست آمده است. اينجا اصطلاح فقهى با اصطلاح قرآنى يك مقدار فرق مى‏كند. ما در اصطلاح فقهى به چه كسى كافر مى‏گوييم؟ هر كه مسلمان نيست.مى‏گوييم مردم يا مسلم‏اند يا كافر، هركه مسلمان نيست كافر است.
 
ایشان در مخالفت کفر قرانی با کفر فقهی می گوید :
 
ولى ما از قرآن نمى‏توانيم اين اصطلاح را به اين شكل دربياوريم كه هر كه مسلمان نيست كافر است، چون اگر بگوييم هر كه مسلمان نيست كافر است، كفر يك مفهوم سلبى است: مسلمان نبودن. اگر فردى يا قومى هيچ وقت اسلام بر او عرضه نشده است تا عكس العمل ايمانى يا عكس العمل مخالفى داشته باشد او مسلمان نيست ولى از نظر قرآن كافر هم نيست.
 
 
آنگاه در تبیین اینکه صرف مسلمان نبودن از منظر قران دلیل بر کفر نیست مفاهیم سه گانه ای  برای مسلمان نبودن بیان می کند :


پس ما يك مفهوم مسلمان نبودن داريم. مفهوم ديگر اين است: مسلمان نبودن، علاوه بر آن عرضه شدن و قبول نكردن؛ يعنى اين‏طور نيست كه به او عرضه نشده، بلكه عرضه هم شده قبول نكرده است. سوم اينكه عرضه بشود و قبول نكند و موضع مخالف هم بگيرد يعنى موضع انكار بگيرد.
ایشان ضمن اشاره به تفاوت کفرفقهی با کفر در اصطلاح قرآن می‌گوید:  


اصطلاحى رایج شده كه شاید از فقه به دست آمده است. اینجا اصطلاح فقهى با اصطلاح قرآنى یك مقدار فرق می‌‏كند. ما در اصطلاح فقهى به چه كسى كافر می‌‏گوییم؟ هر كه مسلمان نیست. می‌‏گوییم مردم یا مسلم‏اند یا كافر، هركه مسلمان نیست كافر است.


ایشان مفهوم اول را خارج از معنای کفر در اصطلاح قران دانسته و کفر در قران را خصوص معنای سوم – عرضه اسلام و انکار و مبارزه با آن – یا اعم از آن و معنای دوم می داند :  
ایشان در مخالفت کفر قرآنی با کفر فقهی می‌گوید:  


ب‏طور مسلّم قرآن كفر را به معنى اول اطلاق نمى‏كند؛ يا خصوصِ معنى سوم است يعنى مفهوم انكار و طرد و حتى مبارزه در آن هست، يا حداكثر بگوييم كه مفهوم قبول نكردن و امتناع از قبول كردن در آن هست. اين است كه به يك اصطلاح، كفر و ايمان، همچنين نفاق سه مفهومى است كه بعد از آمدن پيغمبر تحقق پيدا مى‏كند.  
ولى ما از قرآن نمی‌‏توانیم این اصطلاح را به این شكل دربیاوریم كه هر كه مسلمان نیست كافر است، چون اگر بگوییم هر كه مسلمان نیست كافر است، كفر یك مفهوم سلبى است: مسلمان نبودن. اگر فردى یا قومى هیچ وقت اسلام بر او عرضه نشده است تا عكس العمل ایمانى یا عكس العمل مخالفى داشته باشد او مسلمان نیست ولى از نظر قرآن كافر هم نیست.


آنگاه در تبیین اینکه صرف مسلمان نبودن از منظر قرآن دلیل بر کفر نیست مفاهیم سه گانه‌ای برای مسلمان نبودن بیان می‌کند:


ایشان توضیح می دهند :  
پس ما یك مفهوم مسلمان نبودن داریم. مفهوم دیگر این است: مسلمان نبودن، علاوه بر آن عرضه شدن و قبول نكردن؛ یعنى این‏طور نیست كه به او عرضه نشده، بلكه عرضه هم شده قبول نكرده است. سوم اینكه عرضه بشود و قبول نكند و موضع مخالف هم بگیرد یعنى موضع انكار بگیرد.


وقتى كه پيغمبرى با آيات و بيّنات (به تعبير قرآن) به ميان مردم مى‏آيد اينجاست كه مردم از نظر عكس العملى كه در مقابل او نشان می‌دهنددو گروه (و گاهى سه گروه) مى‏شوند: يا مؤمن‏اند يعنى عكس العمل آنها در مقابل او اين است كه گرايش پيدا می‌كنند و تسليم مى‏شوند و قبول می‌كنند. يا كافرند يعنى از قبول كردن امتناع می‌كنند و او را انكار و طرد می‌كنند. و يا احياناً منافق‏اند يعنى افرادى هستند كه در باطن از گروه كافرها هستند ولى دورويى و دوچهرگى به خرج می‌دهندو خودشان را به ظاهر از گروه مسلمانها نشان مى‏دهند. <ref> رک به : مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏15، ص: 988-957</ref>
ایشان مفهوم اول را خارج از معنای کفر در اصطلاح قرآن دانسته و کفر در قرآن را خصوص معنای سوم – عرضه اسلام و انکار و مبارزه با آن – یا اعم از آن و معنای دوم می‌داند:  


==منابع==
ب‏طور مسلّم قرآن كفر را به معنى اول اطلاق نمی‌‏كند؛ یا خصوصِ معنى سوم است یعنى مفهوم انكار و طرد و حتى مبارزه در آن هست، یا حداكثر بگوییم كه مفهوم قبول نكردن و امتناع از قبول كردن در آن هست. این است كه به یك اصطلاح، كفر و ایمان، همچنین نفاق سه مفهومى است كه بعد از آمدن پیغمبر تحقق پیدا می‌‏كند.


[[پانویس]]
ایشان توضیح می‌دهند:


[[رده: مقالات]]
وقتى كه پیغمبرى با آیات و بیّنات (به تعبیر قرآن) به میان مردم می‌‏آید اینجاست كه مردم از نظر عكس العملى كه در مقابل او نشان می‌دهند دو گروه (و گاهى سه گروه) می‌‏شوند: یا مؤمن‏اند یعنى عكس العمل آنها در مقابل او این است كه گرایش پیدا می‌كنند و تسلیم می‌‏شوند و قبول می‌كنند. یا كافرند یعنى از قبول كردن امتناع می‌كنند و او را انكار و طرد می‌كنند. و یا احیاناً منافق‏اند یعنى افرادى هستند كه در باطن از گروه كافرها هستند ولى دورویى و دوچهرگى به خرج می‌دهند و خودشان را به ظاهر از گروه مسلمانها نشان می‌‏دهند. <ref> رک به: مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏15، ص: 988-957</ref>


[[رده:تفسیری - فقهی ]]
== پانویس ==
{{پانویس}}[[رده:مقاله‌ها]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۹ آوریل ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۳۴

در متن ذیل نخست دیدگاه علامه طباطبائی در معنای کفر از منظر قرآن و سپس دیدگاه شهید مطهری در این زمینه تبیین شده است. دقت در بیان این دو شخصیت برجسته اسلامی‌ بیانگر این است که بین معنای قرآنی کفر با اصطلاح فقهی آن تفاوت جدی وجود دارد.

مفهوم کفر از دیدگاه علامه طباطبائی

ایشان در تفسیر المیزان می‌فرماید:

كافر در قرآن به كسی گفته می‌شود كه عناد داشته باشد نه اینكه منكر حقائق باشد؛ به كسانی كه به فهم حقائق نرسیده‌اند مستضعف گفته می‌شود.

ایشان ذیل آیه: إِنَّ الَّذِینَ كَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفَّارٌ،[۱] می‌فرماید:

...كنایة عن إصرارهم على كفرهم و عنادهم و تعنتهم فی قبول الحق فإن من لا یدین بدین الحق لا لعناد و استكبار بل لعدم تبینه له لیس بكافر بحسب الحقیقة، بل مستضعف، أمره إلى الله،

ایشان دلیل بر اطلاق فوق الذکر در کلمه کافر را تقیید کفر به تکذیب آیات الهی می‌داند:

و یشهد بذلك تقیید كفر الكافرین فی غالب الآیات و التكذیب و خاصة فی آیات هبوط آدم المشتملة على أول تشریع شرع لنوع الإنسان، قال تعالى: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّكُمْ مِنِّی هُدىً» إلى قوله- «وَ الَّذِینَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»: [۲]

فالمراد بالذین كفروا فی الآیة هم المكذبون المعاندون- و هم الكاتمون لما أنزل الله- و جازاهم الله تعالى بقوله: أُولئِكَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِكَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ‏، و هذا حكم من الله سبحانه أن یلحق بهم كل لعن لعن به ملك من الملائكة أو أحد من الناس جمیعا من غیر استثناء، فهؤلاء سبیلهم سبیل الشیطان، إذ قال الله سبحانه فیه: «وَ إِنَّ عَلَیْكَ اللَّعْنَةَ إِلى‏ یَوْمِ الدِّینِ»: الحجر- 35، فجعل جمیع اللعن علیه فهؤلاء- و هم العلماء الكاتمون لعلمهم- شركاء الشیطان فی اللعن العام المطلق و نظراؤه فیه، فما أشد لحن هذه الآیة و أعظم أمرها![۳]

بنابر این طبق تفسیری که از معنای کفر بیان گردید تنها کسانی که حقیقت را عامدانه و عالمانه انکار می‌کنند از منظر قرآن کافر شمرده می‌شوند.

مفهوم کفر از دیدگاه شهید مطهری

ایشان ضمن اشاره به تفاوت کفرفقهی با کفر در اصطلاح قرآن می‌گوید:

اصطلاحى رایج شده كه شاید از فقه به دست آمده است. اینجا اصطلاح فقهى با اصطلاح قرآنى یك مقدار فرق می‌‏كند. ما در اصطلاح فقهى به چه كسى كافر می‌‏گوییم؟ هر كه مسلمان نیست. می‌‏گوییم مردم یا مسلم‏اند یا كافر، هركه مسلمان نیست كافر است.

ایشان در مخالفت کفر قرآنی با کفر فقهی می‌گوید:

ولى ما از قرآن نمی‌‏توانیم این اصطلاح را به این شكل دربیاوریم كه هر كه مسلمان نیست كافر است، چون اگر بگوییم هر كه مسلمان نیست كافر است، كفر یك مفهوم سلبى است: مسلمان نبودن. اگر فردى یا قومى هیچ وقت اسلام بر او عرضه نشده است تا عكس العمل ایمانى یا عكس العمل مخالفى داشته باشد او مسلمان نیست ولى از نظر قرآن كافر هم نیست.

آنگاه در تبیین اینکه صرف مسلمان نبودن از منظر قرآن دلیل بر کفر نیست مفاهیم سه گانه‌ای برای مسلمان نبودن بیان می‌کند:

پس ما یك مفهوم مسلمان نبودن داریم. مفهوم دیگر این است: مسلمان نبودن، علاوه بر آن عرضه شدن و قبول نكردن؛ یعنى این‏طور نیست كه به او عرضه نشده، بلكه عرضه هم شده قبول نكرده است. سوم اینكه عرضه بشود و قبول نكند و موضع مخالف هم بگیرد یعنى موضع انكار بگیرد.

ایشان مفهوم اول را خارج از معنای کفر در اصطلاح قرآن دانسته و کفر در قرآن را خصوص معنای سوم – عرضه اسلام و انکار و مبارزه با آن – یا اعم از آن و معنای دوم می‌داند:

ب‏طور مسلّم قرآن كفر را به معنى اول اطلاق نمی‌‏كند؛ یا خصوصِ معنى سوم است یعنى مفهوم انكار و طرد و حتى مبارزه در آن هست، یا حداكثر بگوییم كه مفهوم قبول نكردن و امتناع از قبول كردن در آن هست. این است كه به یك اصطلاح، كفر و ایمان، همچنین نفاق سه مفهومى است كه بعد از آمدن پیغمبر تحقق پیدا می‌‏كند.

ایشان توضیح می‌دهند:

وقتى كه پیغمبرى با آیات و بیّنات (به تعبیر قرآن) به میان مردم می‌‏آید اینجاست كه مردم از نظر عكس العملى كه در مقابل او نشان می‌دهند دو گروه (و گاهى سه گروه) می‌‏شوند: یا مؤمن‏اند یعنى عكس العمل آنها در مقابل او این است كه گرایش پیدا می‌كنند و تسلیم می‌‏شوند و قبول می‌كنند. یا كافرند یعنى از قبول كردن امتناع می‌كنند و او را انكار و طرد می‌كنند. و یا احیاناً منافق‏اند یعنى افرادى هستند كه در باطن از گروه كافرها هستند ولى دورویى و دوچهرگى به خرج می‌دهند و خودشان را به ظاهر از گروه مسلمانها نشان می‌‏دهند. [۴]

پانویس

  1. بقره: 161
  2. البقرة- 39،
  3. رک به: الميزان فى تفسير القرآن، ج‏1، ص: 391-390-
  4. رک به: مجموعه ‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏15، ص: 988-957