۲۱٬۸۹۷
ویرایش
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
پیروان این عقیده، رفتهرفته به نام [[خواجه]] شناخته شدند و پیرصدرالدین نیز آنها را به این عنوان نامید. لغت <big>«خوجه»</big> کنونی، در واقع همان تغییریافتهٔ لقب «خواجه» فارسی، به معنای بزرگ و سرور است. | پیروان این عقیده، رفتهرفته به نام [[خواجه]] شناخته شدند و پیرصدرالدین نیز آنها را به این عنوان نامید. لغت <big>«خوجه»</big> کنونی، در واقع همان تغییریافتهٔ لقب «خواجه» فارسی، به معنای بزرگ و سرور است. | ||
این عقیده در میان جماعت خوجه همچنان به حیات خود ادامه داد تا اینکه در سال 1839 میلادی، <big>«آقاخان محلاتی»</big>، نخستین امام این فرقه ـ که در شورش برابر <big>فتحعلیشاه قاجار</big> شکست خورده بود ـ به | این عقیده در میان جماعت خوجه همچنان به حیات خود ادامه داد تا اینکه در سال 1839 میلادی، <big>«آقاخان محلاتی»</big>، نخستین امام این فرقه ـ که در شورش برابر <big>فتحعلیشاه قاجار</big> شکست خورده بود ـ به [[بمبئی]] گریخت و کوشید این خوجهها را تحت کنترل خود درآورد. وی در این امر تا حدودی توفیق یافت و عقاید آنان را از آنچه بر آن بودند، به باورهای <big>شیعهٔ اسماعیلی</big> تغییر داد و آنها را که در مناطق مختلف [[هندوستان|شبهقارههند]] زندگی میکردند، تشویق کرد تا [[نماز]] بخوانند، [[روزه]] بگیرند و به [[حج]] و [[زیارت]] اهلبیت و [[ائمه اطهار (ع)|ائمهٔ اطهار (علیهمالسلام)]] مشرف شوند؛ و در عین حال، آنان را موظف به پرداخت مقرری به جماعتخانههای اسماعیلی کرد. از آن زمان، این خوجهها بهطور کامل به مذهب [[اسماعیلیه]] روی آوردند و جماعتخانههایی نیز برای خود تأسیس کردند که بزرگترین آنها در بمبئی قرار داشت. | ||
نظارت سختگیرانه <big>آقاخان اول</big> بر این نواسماعیلیان، سرانجام موجب جدایی برخی از اعضای این جماعت از <big>آقاخانیها</big> شد که در رأس آنها، یکی از بزرگان این قوم به نام <big>حبیب ابراهیم</big> بود. وی بههمراه گروهی از خوجهها، از فرامین تحکمآمیز آقاخان مبنی بر تعلق تمام دارایی آنان به آقاخان سربرتافتند و تحت تأثیر چند عالم سنیمذهب که اشکالاتی اساسی بر آقاخان مطرح کرده بودند، به [[اهلسنت]] پیوستند.<br> | نظارت سختگیرانه <big>آقاخان اول</big> بر این نواسماعیلیان، سرانجام موجب جدایی برخی از اعضای این جماعت از <big>آقاخانیها</big> شد که در رأس آنها، یکی از بزرگان این قوم به نام <big>حبیب ابراهیم</big> بود. وی بههمراه گروهی از خوجهها، از فرامین تحکمآمیز آقاخان مبنی بر تعلق تمام دارایی آنان به آقاخان سربرتافتند و تحت تأثیر چند عالم سنیمذهب که اشکالاتی اساسی بر آقاخان مطرح کرده بودند، به [[اهلسنت]] پیوستند.<br> | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
ملاقادر حسین پس از استقرار در بمبئی، فعالیتهای تبلیغی خود را در منزل یکی از خوجهها آغاز کرد. این فعالیتها شامل برپایی نمازهای جماعت و | ملاقادر حسین پس از استقرار در بمبئی، فعالیتهای تبلیغی خود را در منزل یکی از خوجهها آغاز کرد. این فعالیتها شامل برپایی نمازهای جماعت و | ||
ارائهٔ مباحث آموزشی اخلاقی پس از | ارائهٔ مباحث آموزشی اخلاقی پس از [[نمازجماعت]] و پاسخ به پرسشهای دینی نمازگزاران بود. بهتدریج تعداد شرکتکنندگان در مجالس ملاقادر افزایش یافت؛ بهگونهای که در شبهای جمعه بالغ بر یکصد نفر در محفل درس ملا حضور مییافتند. در این جلسات تعالیم اسلامی را بر اساس اصول عقاید شیعهٔ اثنیعشر به پیروان خود آموخت و موجب شد که گروه اندکی از <big>آقاخانیها</big> در زمرهٔ یاران ثابت وی درآیند و رسماً [[اثناعشری|مذهب اثنیعشری]] را بپذیرند. در پی این امر، جماعت خوجهها به دو گروه اکثریت <sup>«پیروان آقاخان»</sup> و اقلیت <sup>«اثنیعشری»</sup> تبدیل شدند و درگیریهای مذهبی بین آنان که از مدتی قبل آغاز شده بود، شدت گرفت. پس از خودداری گروه اقلیت از اطاعت دستور آقاخان و ادامهٔ ارتباط با ملاقادر، آنها در همهٔ امور، اعم از تجارت، روابط اجتماعی، ازدواج و... تحریم شدند. این در حالی بود که شیعیان خوجهٔ اثنیعشری با وجود وحشت و هراس از توطئههای خوجههای آقاخانی که به قتل چند نفر از آنها انجامید، همچنان مراسم مذهبی خود را تحت هدایت ملاقادر بهصورت مخفیانه ادامه میدادند.<br> | ||
در اواخر دههٔ 1880 میلادی، روحانی دیگری به نام <big>شیخابوالقاسم نجفی</big> با هدف توسعهٔ مذهب تشیع اثنیعشری از [[ایران]] رهسپار هند شد و در بمبئی اقامت گزید. وی در این شهر با کمک برخی از بازرگانان سرشناس ایرانی که با خوجههای اثنیعشری ارتباط داشتند برای نخستین بار نماز جمعه را ـ که تا پیش از آن هرگز در بمبئی اقامه نشده بود ـ برگزار کرد. شیخابوالقاسم نجفی سپس به تبلیغ تشیع در بین خوجههای آقاخانی پرداخت واین در حالی بود که شیعیان خوجهٔ اثنیعشری بمبئی فاقد هرگونه مسجد یا سالنی برای انجام مراسم عبادی خود بودند. | در اواخر دههٔ 1880 میلادی، روحانی دیگری به نام <big>شیخابوالقاسم نجفی</big> با هدف توسعهٔ مذهب تشیع اثنیعشری از [[ایران]] رهسپار هند شد و در بمبئی اقامت گزید. وی در این شهر با کمک برخی از بازرگانان سرشناس ایرانی که با خوجههای اثنیعشری ارتباط داشتند برای نخستین بار نماز جمعه را ـ که تا پیش از آن هرگز در بمبئی اقامه نشده بود ـ برگزار کرد. شیخابوالقاسم نجفی سپس به تبلیغ تشیع در بین خوجههای آقاخانی پرداخت واین در حالی بود که شیعیان خوجهٔ اثنیعشری بمبئی فاقد هرگونه مسجد یا سالنی برای انجام مراسم عبادی خود بودند. |