confirmed، مدیران
۳۷٬۳۲۱
ویرایش
Mohsenmadani (بحث | مشارکتها) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۶۴: | خط ۱۶۴: | ||
[[رده:عالمان شیعه]] | [[رده:عالمان شیعه]] | ||
[[رده:محدثان شیعه]] | [[رده:محدثان شیعه]] | ||
تميم بن عبدالله بن تميم قرشي حيري، (000 – حدود 368ق) | |||
ابوالفضل. محدث شيعي. لقب «حيري» منسوب به «حيره» است كه در جغرافياي قديم به سه مكان اطلاق ميشده است. نخست شهري در سه فرسخي كوفه نزديك نجف؛ دوم روستايي در فارس و سوم محله بزرگي در نيشابور. سوابق علمي او نشان ميدهند كه وي اهل نيشابور بوده و در محله «حيره» مسكن داشته است و در همين شهر احاديثي بهطور مستقيم از «احمد بن علي انصاري»(از همراهان امام رضا در سفر مرو) شنيده است. از تاريخ ولادت او اطلاعي در دست نيست ولي زمان درگذشت او با توجه به اينكه «شيخ صدوق»(م381ق) در 368هجري در «فرغانه»(بر وزن پروانه، از شهرهاي ازبكستان) از او حديث شنيده، ميبايست در همين حدود يا اندكي پس از آن روي داده باشد. از دوران كودكي و چگونگي تحصيلات او آگاهي درستي نداريم اما گمان ميرود كه وي در نيشابور پرورش يافته و بخش عمدهاي از زندگي را در آنجا به سر آورده است. پدرش از راويان حديث بود و در پرورش علمي او نقش اساسي داشته است. وي احاديث بسياري از پدرش نقل ميكند و از اساتيد او غير از پدرش، كسي ديگر شناخته شده نيست. وي همچنين به واسطه پدرش از كساني چون «حمدان بن سليمان نيشابوري» و «احمد بن علي انصاري»(كه خود از اساتيد وي نيز بود) احاديث فراواني از امام رضا(ع) نقل كرده كه بيشتر آنها در باره فضائل اهلبيت(ع) وارد شده است. از شاگردان او تنها «شيخ صدوق محمد بن بابويه»(م381ق) را ميشناسيم كه با نقل احاديث او، بيش از همه وي را به آيندگان شناسانيده است. برخي از صاحبنظران در باره ارزش و صحت روايات او توقف نمودهاند و حتي علامه حلي به پيروي از غضائري، با صراحت احاديث او را بياعتبار معرفي كرده است. ولي بعضي ديگر از صاحبنظران با توجه به اين كه وي استاد «شيخ صدوق» بوده و صدوق در كتابهايش با جمله «رضي الله عنه» از او تجليل نموده است، بر صحت روايات او تأكيد نمودهاند. از او اثر تأليفي گزارش نشده است. | |||
منابع: (عيون اخبار الرضا(ع)، ج1ص25 حديث51، وص56 حديث198، وص92 حديث30 و موارد متعدد ديگر؛ الخصال، ص267، باب الخمسه، حديث2؛ التوحيد، شيخ صدوق، ص74 حديث 28، وص121 حديث24، وص132 حديث14، وص353 حديث25، و موارد ديگر؛ خلاصه الاقوال، ص329؛ طرائف المقال، ج1ص161 شماره 818) |