سید ابوالحسن نواب: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
| وبگاه = | | وبگاه = | ||
}} | }} | ||
'''سید ابوالحسن نواب'''، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب که در سال ۱۳۳۷ در شهرضا متولد شد. او در دهه ۵۰ برای تحصیل علوم اسلامی وارد مدرسه حقانی شد. وی از نزدیکان علی قدوسی و سید محمد حسینی بهشتی بوده و در ابتدای انقلاب وارد حکومت شد. او بیشتر به فعالیتهای فرهنگی مشغول است و به کشورهای زیادی سفر کرده است. برادر وی شهید سید محمد حسین نواب در جریان جنگ بوسنی و هرزگوین در شهر موستار کشته شد. پسر عمو و شوهر خواهر وی سید ابوالفتاح نواب نماینده ولیفقیه در امور حج و زیارت و سرپرست حجاج ایران است. | |||
سید ابوالحسن | |||
زندگینامه | زندگینامه | ||
'''ایشان زندگینامۀ خود را را اینگونه بیان میکند:''' | |||
در زمستان سال 1337 به دنیا آمدم، در شهري که به یونان ایران معروف است، شهرضا، شهرضاي اصفهان؛ شهري که فیلسوفهاي نامداري دارد؛ حکیم محمدرضا قمشهاي، حکیم صهباي قمشهاي، حکیم الهی قمشهاي. شهرضا در سیاست هم شهر سرآمدي بود. شهرضاي کوچک ما، در روزگار شاه، سی سناتور داشت، سناتور انتصابی و انتخابی. این شهر در عرصه اقتصاد هم براي خود نام و آوازهاي داشت و از وجود تاجران بینصیب نبود، عموي خود من، تاجر بود و از روسیه جنس به ایران میآورد. تا روزي که در این شهر بودم، نمیدانستم شهرضا چه شهري است و چه مردمانی دارد، بعدها پی بردم، وقتی که از شهرضا به قم رفتم، وقتی که بزرگتر شدم. | در زمستان سال 1337 به دنیا آمدم، در شهري که به یونان ایران معروف است، شهرضا، شهرضاي اصفهان؛ شهري که فیلسوفهاي نامداري دارد؛ حکیم محمدرضا قمشهاي، حکیم صهباي قمشهاي، حکیم الهی قمشهاي. شهرضا در سیاست هم شهر سرآمدي بود. شهرضاي کوچک ما، در روزگار شاه، سی سناتور داشت، سناتور انتصابی و انتخابی. این شهر در عرصه اقتصاد هم براي خود نام و آوازهاي داشت و از وجود تاجران بینصیب نبود، عموي خود من، تاجر بود و از روسیه جنس به ایران میآورد. تا روزي که در این شهر بودم، نمیدانستم شهرضا چه شهري است و چه مردمانی دارد، بعدها پی بردم، وقتی که از شهرضا به قم رفتم، وقتی که بزرگتر شدم. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۰: | ||
اینکه من اینگونه بار آمدم، بهخاطر کتاب و دیوان و درس نبود، فضاي شهر به شکلی بود که مرا اینگونه بار آورد. دیگران نیز اینگونه بار آمدند. مثلاً مادرم نوشتن بلد نبود، ولی خوب میتوانست بخواند. اطلاعات خوبی هم داشت. شعرهاي زیادي هم از حفظ بود؛ شعرهایی که بعدها به کارم آمد. برایم شعر میخواند و من یاد میگرفتم و آنها را حفظ میکردم. تا روزي که شاه بود، شهر ما دو دسته بود: یک دسته طرفدار خانها بودند و دسته دیگر، هوادار مسجد. همیشه هم بین این دستهها جنگ و جدال بود و گاهی هم کشت و کشتار راه میافتد و کار به جاي باریک میرسید و پلیس از اصفهان روانه شهر میشد تا پایانی براي اختلافها باشد. یادم است یکبار آیتاالله فلسفی به شهرضا آمد و سه روز منبر رفت. حالا براي چه ایشان به شهر ما آمد؟ براي اینکه غائله خانی و مسجدي ختم شود و صلح به شهر برگردد و باز روي آسایش و آرامش را ملاقات کنیم. | اینکه من اینگونه بار آمدم، بهخاطر کتاب و دیوان و درس نبود، فضاي شهر به شکلی بود که مرا اینگونه بار آورد. دیگران نیز اینگونه بار آمدند. مثلاً مادرم نوشتن بلد نبود، ولی خوب میتوانست بخواند. اطلاعات خوبی هم داشت. شعرهاي زیادي هم از حفظ بود؛ شعرهایی که بعدها به کارم آمد. برایم شعر میخواند و من یاد میگرفتم و آنها را حفظ میکردم. تا روزي که شاه بود، شهر ما دو دسته بود: یک دسته طرفدار خانها بودند و دسته دیگر، هوادار مسجد. همیشه هم بین این دستهها جنگ و جدال بود و گاهی هم کشت و کشتار راه میافتد و کار به جاي باریک میرسید و پلیس از اصفهان روانه شهر میشد تا پایانی براي اختلافها باشد. یادم است یکبار آیتاالله فلسفی به شهرضا آمد و سه روز منبر رفت. حالا براي چه ایشان به شهر ما آمد؟ براي اینکه غائله خانی و مسجدي ختم شود و صلح به شهر برگردد و باز روي آسایش و آرامش را ملاقات کنیم. | ||
فعالیتها | == فعالیتها == | ||
وی مؤسس و سرپرست دانشگاه ادیان و مذاهب است، این دانشگاه بین المللی که بیش از 15 هزار دانشجویی خارجی دارد، گرچه یک دانشگاه خصوصی و کاملا متکی به نواب است اما در مدتی کمتر از پانزده سال توانستهاست به خوبی گسترش یابد. | وی مؤسس و سرپرست دانشگاه ادیان و مذاهب است، این دانشگاه بین المللی که بیش از 15 هزار دانشجویی خارجی دارد، گرچه یک دانشگاه خصوصی و کاملا متکی به نواب است اما در مدتی کمتر از پانزده سال توانستهاست به خوبی گسترش یابد. |
نسخهٔ ۱۵ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۴۵
این مقاله هماکنون برای مدتی کوتاه تحت ویرایش عمده است. این برچسب برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شدهاست، لطفا تا زمانیکه این پیام نمایش داده میشود ویرایشی در این صفحه انجام ندهید. این صفحه آخرینبار در ۱۱:۴۵، ۱۵ مه ۲۰۲۳ (ساعت هماهنگ جهانی) (۱۷ ماه پیش) تغییر یافتهاست؛(الگو:پاکسازی) لطفا اگر در چند ساعت اخیر ویرایش نشده است، این الگو را حذف کنید. اگر شما ویرایشگری هستید که این الگو را اضافه کرده است، لطفا مطمئن شوید آن را حذف یا با {{در دست ساخت}} جایگزین میکنید. |
سیدابوالحسن نواب | |
---|---|
نام کامل | سیدابوالحسن نواب |
نامهای دیگر | حجتالاسلام والمسلمین نواب |
اطلاعات شخصی | |
محل تولد | اصفهان |
دین | اسلام، شیعه |
فعالیتها |
|
سید ابوالحسن نواب، رئیس دانشگاه ادیان و مذاهب که در سال ۱۳۳۷ در شهرضا متولد شد. او در دهه ۵۰ برای تحصیل علوم اسلامی وارد مدرسه حقانی شد. وی از نزدیکان علی قدوسی و سید محمد حسینی بهشتی بوده و در ابتدای انقلاب وارد حکومت شد. او بیشتر به فعالیتهای فرهنگی مشغول است و به کشورهای زیادی سفر کرده است. برادر وی شهید سید محمد حسین نواب در جریان جنگ بوسنی و هرزگوین در شهر موستار کشته شد. پسر عمو و شوهر خواهر وی سید ابوالفتاح نواب نماینده ولیفقیه در امور حج و زیارت و سرپرست حجاج ایران است.
زندگینامه
ایشان زندگینامۀ خود را را اینگونه بیان میکند: در زمستان سال 1337 به دنیا آمدم، در شهري که به یونان ایران معروف است، شهرضا، شهرضاي اصفهان؛ شهري که فیلسوفهاي نامداري دارد؛ حکیم محمدرضا قمشهاي، حکیم صهباي قمشهاي، حکیم الهی قمشهاي. شهرضا در سیاست هم شهر سرآمدي بود. شهرضاي کوچک ما، در روزگار شاه، سی سناتور داشت، سناتور انتصابی و انتخابی. این شهر در عرصه اقتصاد هم براي خود نام و آوازهاي داشت و از وجود تاجران بینصیب نبود، عموي خود من، تاجر بود و از روسیه جنس به ایران میآورد. تا روزي که در این شهر بودم، نمیدانستم شهرضا چه شهري است و چه مردمانی دارد، بعدها پی بردم، وقتی که از شهرضا به قم رفتم، وقتی که بزرگتر شدم.
خانوادههاي مهم شهرضا، خانواده هدایت بودند و خانواده کیان و خانواده ما؛ خانواده نواب. خانواده ما روحانی بودند، البته بهتر است که بگویم خاندان ما، خاندانی روحانی بودند. مرحوم سلطانالعلما، صاحب معالم، جد ماست. وقتی پادشاهان صفوي راهی سفر میشدند، اجداد ما جاي آنان مینشستند، براي همین ما به نواب صفوي معروف شدیم. با وجود چنین خاندانی، عشق به منبر و نشستن پاي منبر، در من جان گرفت. براي همین از بچگی، از هفت ـ هشت سالگی، پاي منبر مینشستم و بهرهها از منبرها میبردم. یکی از منبريهاي شهرضا، آشیخ عبدالرحیم ملکیان بود؛ فیلسوفی بلندمرتبه و دانا. آن روزها نمیدانستم چنین مردي امام جماعت مسجد ما را برعهده دارد. من از نشستن پاي منبر خیلی چیزها یاد گرفتم؛ شعر، قرآن، روایات. بیشتر شعرها و آیهها و روایتها را هم حفظ کردم که بعدها هم به کارم آمد. شعردوستی، حاصل زیستن در زادگاهم بود.
اینکه من اینگونه بار آمدم، بهخاطر کتاب و دیوان و درس نبود، فضاي شهر به شکلی بود که مرا اینگونه بار آورد. دیگران نیز اینگونه بار آمدند. مثلاً مادرم نوشتن بلد نبود، ولی خوب میتوانست بخواند. اطلاعات خوبی هم داشت. شعرهاي زیادي هم از حفظ بود؛ شعرهایی که بعدها به کارم آمد. برایم شعر میخواند و من یاد میگرفتم و آنها را حفظ میکردم. تا روزي که شاه بود، شهر ما دو دسته بود: یک دسته طرفدار خانها بودند و دسته دیگر، هوادار مسجد. همیشه هم بین این دستهها جنگ و جدال بود و گاهی هم کشت و کشتار راه میافتد و کار به جاي باریک میرسید و پلیس از اصفهان روانه شهر میشد تا پایانی براي اختلافها باشد. یادم است یکبار آیتاالله فلسفی به شهرضا آمد و سه روز منبر رفت. حالا براي چه ایشان به شهر ما آمد؟ براي اینکه غائله خانی و مسجدي ختم شود و صلح به شهر برگردد و باز روي آسایش و آرامش را ملاقات کنیم.
فعالیتها
وی مؤسس و سرپرست دانشگاه ادیان و مذاهب است، این دانشگاه بین المللی که بیش از 15 هزار دانشجویی خارجی دارد، گرچه یک دانشگاه خصوصی و کاملا متکی به نواب است اما در مدتی کمتر از پانزده سال توانستهاست به خوبی گسترش یابد.
او در اواخر سال ۱۳۸۴ در جامعه الزهرا قم سخنرانی کرد که جنجال بزرگی در ایران به راه انداخت و بسیار از تندروهای به او حمله کردند این حملات با سخنرانی سید علی خامنهای پایان یافت او در سخنرانی خود با اینکه نامی از نواب نبرد مواضع او را تایید کرد و سال ۸۵ را به نام سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی نامید. او سالها مدیر مرکز خدمات حوزه های علمیه بود که حکم انتصابش از سوی رهبر ایران صادر می شد. بیشترین فعالیت آن مرکز خدمات دهی به روحانیون و طلاب سراسر کشور است. او در سال ۹۴ نامزد شرکت در انتخابات خبرگان رهبری از استان آذربایجان غربی شده است.
جستارهای وابسته
پانویس
منابع
- ر. ک: وبگاه سید ابوالحسن نواب.