حدیث طیر مشوی: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۳۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۵ مهٔ ۲۰۲۳
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
[[حدیث طیر مشوی]]<br> <br>
[[حدیث طیر مشوی]]<br> <br>
یكی از روایاتی که ولایت و برتری امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را بر تمام خلایق ثابت می‌کند، روایت طیر مشوی است.  
یكی از روایاتی که ولایت و برتری امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را بر تمام خلایق ثابت می‌کند، روایت طیر مشوی است.  
طبق این روایت: روزی مرغ بریانی را خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هدیه آوردند، آن حضرت قبل میل‌کردن، دستانش را به سمت آسمان بلند كرده و دعا فرمود: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِیَ مِنْ هَذَا الطَّیْرِ. خدایا محبوب‌ترین مخلوق از نظر خودت بیاور تا با من از این غذا نوش‌جان نماید». عایشه و حفصه كه شاهد ماجرا بودند به پدرشان خبر دادند، آن دو به نوبت خودشان را رساندند تا با پیامبر هم‌سفره باشند و این مقام بسیار بلند و ارزشمند نصیب آنان شود؛ اما رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آن‌ها را از در خانه‌شان پس فرستادند و نپذیرفتند. أنس بن مالك می‌گوید كه من دوست داشتم این شخص سعد بن عباده از قبیله خودم باشد؛ اما دیدم كه علی بن أبی طالب (علیه‌السلام) آمد ولی من تا سه بار اجازه ورود ندادم تا این كه آن حضرت صدای خودشان را به رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) رساندند و پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) دستور دادند اجازه ورود بدهم، امیرمؤمنان (علیه‌السلام)وارد شدندو با رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از آن غذا نوش‌جان كردند.
طبق این روایت: روزی مرغ بریانی را خدمت رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هدیه آوردند، آن حضرت قبل میل‌کردن، دستانش را به سمت آسمان بلند كرده و دعا فرمود: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِیَ مِنْ هَذَا الطَّیْرِ. خدایا محبوب‌ترین مخلوق از نظر خودت بیاور تا با من از این غذا نوش‌جان نماید». عایشه و حفصه كه شاهد ماجرا بودند به پدرشان خبر دادند، آن دو به نوبت خودشان را رساندند تا با پیامبر هم‌سفره باشند و این مقام بسیار بلند و ارزشمند نصیب آنان شود؛ اما رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آن‌ها را از در خانه‌شان پس فرستادند و نپذیرفتند. أنس بن مالك می‌گوید كه من دوست داشتم این شخص سعد بن عباده از قبیله خودم باشد؛ اما دیدم كه علی بن أبی طالب (علیه‌السلام) آمد ولی من تا سه بار اجازه ورود ندادم تا این كه آن حضرت صدای خودشان را به رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) رساندند و پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) دستور دادند اجازه ورود بدهم، امیرمؤمنان (علیه‌السلام)وارد شدندو با رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از آن غذا نوش‌جان كردند.
اما اهل سنت علی رغم نقل متعدد این روایت، اشکال‌هایی به آن دارند که مناسب است تبیین شده و جواب داده شود.
اما اهل‌سنّت علی رغم نقل متعدد این روایت، اشکال‌هایی به آن دارند که مناسب است تبیین شده و جواب داده شود.


==متن حدیث نبوی طیر مشوی==
==متن حدیث نبوی طیر مشوی==
خط ۲۹: خط ۲۹:
*عبدالله بن العباس؛
*عبدالله بن العباس؛
*أبو سعید الخدری؛
*أبو سعید الخدری؛
*سفینة خادم رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)؛
*سفینة خادم رسول‌خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)؛
*سعد بن أبی وقاص؛
*سعد بن أبی وقاص؛
*عمرو بن العاص؛
*عمرو بن العاص؛
*أبو الطفیل عامر بن واثلة؛
*أبو الطفیل عامر بن واثلة؛
*یعلی بن مرة از اصحاب رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)
*یعلی بن مرة از اصحاب رسول‌ِخدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)
نقل شده که سندهای حدیث را مورد بررسی قرار می‌دهیم:
نقل شده که سندهای حدیث را مورد بررسی قرار می‌دهیم:
=====راوی اول: سفینه، خادم رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) =====
=====راوی اول: سفینه، خادم رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) =====
ابوالقاسم طبرانی در كتاب المعجم الكبیر می‌نویسد:
ابوالقاسم طبرانی در كتاب المعجم الكبیر می‌نویسد:
حَدَّثَنَا عُبَیْدٌ الْعِجْلِیُّ، ثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعِیْدٍ الْجَوْهَرِیُّ، ثنا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثنا سُلَیْمَانُ بْنُ قَرْمٍ، عَنْ فِطْرِ بْنِ خَلِیفَةَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نُعْمٍ، عَنْ سَفِینَةَ، مَوْلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) أَنَّ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) أُتِیَ بِطَیْرٍ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِیَ مِنْ هَذَا الطَّیْرِ»، فَجَاءَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم): «اللَّهُمَّ وَالِ».
حَدَّثَنَا عُبَیْدٌ الْعِجْلِیُّ، ثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعِیْدٍ الْجَوْهَرِیُّ، ثنا حُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ، ثنا سُلَیْمَانُ بْنُ قَرْمٍ، عَنْ فِطْرِ بْنِ خَلِیفَةَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نُعْمٍ، عَنْ سَفِینَةَ، مَوْلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) أَنَّ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) أُتِیَ بِطَیْرٍ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِیَ مِنْ هَذَا الطَّیْرِ»، فَجَاءَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم): «اللَّهُمَّ وَالِ».
از سفینه خادم رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نقل شده است كه برای رسول خدا مرغی آوردند، آن حضرت فرمود: «پروردگارا! محبوب‌ترین مخلوق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد»؛ پس علی (علیه‌السلام)آمد و رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود: «خدایا علی (علیه‌السلام)را دوست بدار»<ref>الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360هـ)، المعجم الكبیر، ج7، ص82، ح6437، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ - 1983م.</ref>.
از سفینه خادم رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نقل شده است كه برای رسول‌ِخدا مرغی آوردند، آن حضرت فرمود: «پروردگارا! محبوب‌ترین مخلوق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد»، پس علی (علیه‌السلام)آمد و رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود: «خدایا علی (علیه‌السلام)را دوست بدار»<ref>الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360هـ)، المعجم الكبیر، ج7، ص82، ح6437، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ - 1983م.</ref>.
===== بررسی سند روایت: =====  
===== بررسی سند روایت: =====  
عبید العجلی: عبید العجلی. الحافظ الإمام المجود أبو علی الحسین بن محمد بن حاتم البغدادی تلمیذ یحیی بن معین.
عبید العجلی: عبید العجلی. الحافظ الإمام المجود أبو علی الحسین بن محمد بن حاتم البغدادی تلمیذ یحیی بن معین.
خط ۶۵: خط ۶۵:
فطر بن خلیفة المخزومی مولاهم الحناط عن أبی الطفیل وعطاء الشیبی ومولاه عمرو بن حریث الصحابی وعن مجاهد والشعبی وعنه القطان ویحیی بن آدم وخلق شیعی جلد وثقه أحمد وابن معین. فطر بن خلیفه، احمد بن حنبل و یحیی بن معین او را توثیق کرده‌اند<ref>الكاشف ج2، ص125، رقم:4494</ref>.<br><big>عَبْد الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نُعْمٍ</big> از روات بخاری و مسلم.عبد الرحمن بن أبی نعم. الإمام الحجة القدوة الربانی أبو الحكم البجلی الكوفی<ref>سیر أعلام النبلاء ج5، ص62</ref>.عبد الرحمن بن أبی نعم، پیشوا، حجت و رهبر ربانی بود.
فطر بن خلیفة المخزومی مولاهم الحناط عن أبی الطفیل وعطاء الشیبی ومولاه عمرو بن حریث الصحابی وعن مجاهد والشعبی وعنه القطان ویحیی بن آدم وخلق شیعی جلد وثقه أحمد وابن معین. فطر بن خلیفه، احمد بن حنبل و یحیی بن معین او را توثیق کرده‌اند<ref>الكاشف ج2، ص125، رقم:4494</ref>.<br><big>عَبْد الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نُعْمٍ</big> از روات بخاری و مسلم.عبد الرحمن بن أبی نعم. الإمام الحجة القدوة الربانی أبو الحكم البجلی الكوفی<ref>سیر أعلام النبلاء ج5، ص62</ref>.عبد الرحمن بن أبی نعم، پیشوا، حجت و رهبر ربانی بود.


<big>بنابراین تمام روات این روایت موثق بودند؛ پس در صحت روایت هیچ تردیدی نیست.</big>
<big>بنابراین تمام روات این روایت موثق بودند، پس در صحت روایت هیچ تردیدی نیست.</big>


=====راوی دوم: سدی كبیر =====
=====راوی دوم: سدی كبیر =====
خط ۷۱: خط ۷۱:
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عبدالملک بْنِ سَلْعٍ ثِقَةٌ، حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنّ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) كَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ»، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَذِنَ لَهُ<ref>أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفای307 هـ)، مسند أبی یعلی، ج7، ص105، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولی، 1404 هـ - 1984م؛النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ.</ref>.
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عبدالملک بْنِ سَلْعٍ ثِقَةٌ، حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنّ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) كَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ»، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَذِنَ لَهُ<ref>أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفای307 هـ)، مسند أبی یعلی، ج7، ص105، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولی، 1404 هـ - 1984م؛النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ.</ref>.


از أنس بن مالك نقل شده است كه در نزد رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) مرغی بود؛ پس فرمود: خدایا محبوب‌ترین مخلوقت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد؛ پس ابوبكر آمد، رسول خدا او را بازگرداند، عمر نیز آمد و باز رسول خدا او را رد كرد؛ سپس علی (علیه‌السلام)آمد و رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به او اجازه داد.
از أنس بن مالك نقل شده است كه در نزد رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) مرغی بود، پس فرمود: خدایا محبوب‌ترین مخلوقت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد، پس ابوبكر آمد، رسول‌ِخدا او را بازگرداند، عمر نیز آمد و باز رسول‌ِخدا او را رد كرد؛ سپس علی (علیه‌السلام)آمد و رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به او اجازه داد.


همین روایت را با همین سند إبن أثیر و إبن عساكر از ابویعلی نقل کرده‌اند؛ اما در نقل این دو نفر از عثمان و ابوبكر نام برده شده كه رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) اجازه ورود به آن‌ها را نداده است:
همین روایت را با همین سند إبن أثیر و إبن عساكر از ابویعلی نقل کرده‌اند؛ اما در نقل این دو نفر از عثمان و ابوبكر نام برده شده كه رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) اجازه ورود به آن‌ها را نداده است:


أَنبأَنا المنصور بن أَبی الحسن الفقیه بإِسناده إِلی أَبی یعلی: حدثنا الحسن بن حماد، حدثنا مسهر بن عبدالملک، ثقة، حدثنا عیسی بن عمر، عن السدی، عن أَنس بن مالك: أَن النبی كان عنده طائر، فقال: اللهم ائتنی بأحب خلقك إِلیك یأكل معی من هذا الطائر. فجاءَ أَبو بكر فرده ثم جاءَ عثمان فرده، فجاءَ علی فأَذن له<ref>ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج4، ص120، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م.ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج42، ص254، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.</ref>.
أَنبأَنا المنصور بن أَبی الحسن الفقیه بإِسناده إِلی أَبی یعلی: حدثنا الحسن بن حماد، حدثنا مسهر بن عبدالملک، ثقة، حدثنا عیسی بن عمر، عن السدی، عن أَنس بن مالك: أَن النبی كان عنده طائر، فقال: اللهم ائتنی بأحب خلقك إِلیك یأكل معی من هذا الطائر. فجاءَ أَبو بكر فرده ثم جاءَ عثمان فرده، فجاءَ علی فأَذن له<ref>ابن أثیر الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج4، ص120، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولی، 1417 هـ - 1996 م.ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج42، ص254، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.</ref>.
خط ۸۷: خط ۸۷:
الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ: الحسن بن حماد الضبی الكوفی عن المطلب بن زیاد والمحاربی وعنه أبو یعلی والسراج والنسائی بواسطة ثقة توفی 238 س.<ref>الكاشف ج1، ص323، رقم: 1025</ref>حسین بن حماد، ثقه بود.<br>
الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ: الحسن بن حماد الضبی الكوفی عن المطلب بن زیاد والمحاربی وعنه أبو یعلی والسراج والنسائی بواسطة ثقة توفی 238 س.<ref>الكاشف ج1، ص323، رقم: 1025</ref>حسین بن حماد، ثقه بود.<br>


مُسْهِرُ بْنُ عبدالملک: خود ابویعلی او را در اصل روایت توثیق كرده است؛ پس نیازی به بررسی بیشتر نیست.<br>
مُسْهِرُ بْنُ عبدالملک: خود ابویعلی او را در اصل روایت توثیق كرده است، پس نیازی به بررسی بیشتر نیست.<br>


عِیسَی بْنُ عُمَرَ: عیسی بن عمر الأسدی الكوفی المقرئ صاحب الحروف ویعرف بالهمدانی لا عیسی بن عمر البصری الثقفی صاحب النحو عن عطاء وعمرو بن مرة والمسیب بن عبد خیر وعنه الفریابی وعبید الله وخلاد بن یحیی وخلق قال أحمد لیس به بأس مات 156<ref>الكاشف ج2، ص111، رقم:4390</ref>عیسی بن عمر... احمد بن حنبل گفته: اشكالی در او نیست.<br>
عِیسَی بْنُ عُمَرَ: عیسی بن عمر الأسدی الكوفی المقرئ صاحب الحروف ویعرف بالهمدانی لا عیسی بن عمر البصری الثقفی صاحب النحو عن عطاء وعمرو بن مرة والمسیب بن عبد خیر وعنه الفریابی وعبید الله وخلاد بن یحیی وخلق قال أحمد لیس به بأس مات 156<ref>الكاشف ج2، ص111، رقم:4390</ref>عیسی بن عمر... احمد بن حنبل گفته: اشكالی در او نیست.<br>
خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
=====راوی سوم: یحیی بن كثیر =====
=====راوی سوم: یحیی بن كثیر =====
روایت سوم: یحیی بن كثیر از أنس بن مالك ابوالقاسم طبرانی در المعجم الكبیر می‌نویسد:
روایت سوم: یحیی بن كثیر از أنس بن مالك ابوالقاسم طبرانی در المعجم الكبیر می‌نویسد:
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ: نا سَلَمَةُ بْنُ شَبِیبٍ، قَالَ: نا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَنَا الأَوْزَاعِیُّ، عَنْ یَحْیَی بْنِ أَبِی كَثِیرٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: أَهْدَتْ أُمُّ أَیْمَنَ إِلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) طَائِرًا بَیْنَ رَغِیفَیْنِ، فَجَاءَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فَقَالَ: " هَلْ عِنْدَكُمْ شَیْءٌ؟ " فَجَاءَتْهُ بِالطَّائِرِ، فَرَفَعَ یَدَیْهِ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ، یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ "، فَجَاءَ عَلِیٌّ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) مَشْغُولٌ، وَإِنَّمَا دَخَلَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آنِفًا، فَثَبَقَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) مِنَ الطَّائِرِ شَیْئًا، ثُمَّ رَفَعَ یَدِهِ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ "، فَجَاءَ عَلِیٌّ، فَارْتَفَعَ الصَّوْتُ بَیْنِی وَبَیْنَهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم): " أَدْخِلْهُ مَنْ كَانَ "، فَدَخَلَ، فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم): " وَالِی یَا رَبِّ " ثَلاثَ مَرَّاتٍ، فَأَكَلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) حَتَّی فَرَغَا.<ref>الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360هـ)، المعجم الأوسط، ج2، ص207، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ناشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415هـ.</ref> از أنس بن مالك نقل شده است كه گفت: ام أیمن مرغی را در میان دو تكه نان به رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هدیه كرد؛ وقتی رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آمد سؤال كرد: آیا چیزی در نزد شما هست؟ پس مرغ را آ وردند؛ آن حضرت دستانش را بلند كرد و فرمود: خدایا محبوب‌ترین خلائق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد؛ پس علی (علیه‌السلام)آمد، من گفتم: رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) مشغول است، مدتی بعد دو باره رسول خدا وارد شد و كمی از مرغ را خود و دوباره دعا كرد: خدایا محبوب‌ترین خلائق نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد؛ پس علی (علیه‌السلام)آمد، بین من و او سر و صدا شد؛ پس رسول خدا گفت: هر كس كه هست بگذار وارد شود، پس داخل شد، رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود: پروردگارا او را دوست بدار. این سخن را سه بار تكرار كرد؛ پس علی با پیامبر از آن مرغ خورد تا هر دو دست كشیدند.
حَدَّثَنَا أَحْمَدُ، قَالَ: نا سَلَمَةُ بْنُ شَبِیبٍ، قَالَ: نا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، قَالَ: أَنَا الأَوْزَاعِیُّ، عَنْ یَحْیَی بْنِ أَبِی كَثِیرٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: أَهْدَتْ أُمُّ أَیْمَنَ إِلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) طَائِرًا بَیْنَ رَغِیفَیْنِ، فَجَاءَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فَقَالَ: " هَلْ عِنْدَكُمْ شَیْءٌ؟ " فَجَاءَتْهُ بِالطَّائِرِ، فَرَفَعَ یَدَیْهِ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ، یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ "، فَجَاءَ عَلِیٌّ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) مَشْغُولٌ، وَإِنَّمَا دَخَلَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آنِفًا، فَثَبَقَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) مِنَ الطَّائِرِ شَیْئًا، ثُمَّ رَفَعَ یَدِهِ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّائِرِ "، فَجَاءَ عَلِیٌّ، فَارْتَفَعَ الصَّوْتُ بَیْنِی وَبَیْنَهُ، فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم): " أَدْخِلْهُ مَنْ كَانَ "، فَدَخَلَ، فَقَالَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم): " وَالِی یَا رَبِّ " ثَلاثَ مَرَّاتٍ، فَأَكَلَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) حَتَّی فَرَغَا.<ref>الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360هـ)، المعجم الأوسط، ج2، ص207، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ناشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415هـ.</ref> از أنس بن مالك نقل شده است كه گفت: ام أیمن مرغی را در میان دو تكه نان به رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هدیه كرد؛ وقتی رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آمد سؤال كرد: آیا چیزی در نزد شما هست؟ پس مرغ را آ وردند؛ آن حضرت دستانش را بلند كرد و فرمود: خدایا محبوب‌ترین خلائق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد، پس علی (علیه‌السلام)آمد، من گفتم: رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) مشغول است، مدتی بعد دو باره رسول‌ِخدا وارد شد و كمی از مرغ را خود و دوباره دعا كرد: خدایا محبوب‌ترین خلائق نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد، پس علی (علیه‌السلام)آمد، بین من و او سر و صدا شد، پس رسول‌ِخدا گفت: هر كس كه هست بگذار وارد شود، پس داخل شد، رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود: پروردگارا او را دوست بدار. این سخن را سه بار تكرار كرد، پس علی با پیامبر از آن مرغ خورد تا هر دو دست كشیدند.


===== بررسی سند روایت: =====
===== بررسی سند روایت: =====
خط ۱۴۴: خط ۱۴۴:
ولا یُعْرَفُ لِعُثْمَانَ سَمَاعٌ مِنْ أَنَسٍ وَقَالَ إِسْحَاقُ بْنُ یُوسُفَ، عَنْ عبدالملک: هُوَ ابْنُ أَبِی سُلَیْمَانَ، عَنْ أَنَسٍ، شَهِدَ النَّبِیّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) بِهَذَا، مُرْسَلٌ<ref>البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای256هـ)، التاریخ الكبیر، ج6، ص258، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفكر.</ref>.<br>
ولا یُعْرَفُ لِعُثْمَانَ سَمَاعٌ مِنْ أَنَسٍ وَقَالَ إِسْحَاقُ بْنُ یُوسُفَ، عَنْ عبدالملک: هُوَ ابْنُ أَبِی سُلَیْمَانَ، عَنْ أَنَسٍ، شَهِدَ النَّبِیّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) بِهَذَا، مُرْسَلٌ<ref>البخاری الجعفی، ابوعبدالله محمد بن إسماعیل (متوفای256هـ)، التاریخ الكبیر، ج6، ص258، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفكر.</ref>.<br>


از أنس بن مالك نقل شده است كه: مرغی را به رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هدیه دادند كه خوشش آمد؛ پس فرمود: خدایا محبوب‌ترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد. پس علی اجازه گرفت و رسول خدا صدایش را شنید وفرمود: وارد شو.
از أنس بن مالك نقل شده است كه: مرغی را به رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هدیه دادند كه خوشش آمد، پس فرمود: خدایا محبوب‌ترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد. پس علی اجازه گرفت و رسول‌ِخدا صدایش را شنید وفرمود: وارد شو.
مشهور نیست كه عثمان از أنس روایت شنیده باشد. إسحاق بن یوسف از عبدالملک كه همان إبن أبی سلیمان باشد، از أنس نقل كرده است كه رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به این قضیه (أحب الخلق بودن علی (علیه‌السلام) شهادت داده است، این روایت مرسل است.<br>
مشهور نیست كه عثمان از أنس روایت شنیده باشد. إسحاق بن یوسف از عبدالملک كه همان إبن أبی سلیمان باشد، از أنس نقل كرده است كه رسول‌ِخدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به این قضیه (أحب الخلق بودن علی (علیه‌السلام) شهادت داده است، این روایت مرسل است.<br>


علی بن عمر الحربی این روایت را به صورت كامل تر نقل كرده است:
علی بن عمر الحربی این روایت را به صورت كامل تر نقل كرده است:
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ سِرَاجٍ الْمِصْرِیُّ، قَثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ فَهْدُ بْنُ سُلَیْمَانَ النَّخَّاسُ، قَثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَزِیدَ الْوَرْتَنِیسِیُّ، قَثَنَا زُهَیْرٌ، قَثَنَا عُثْمَانُ الطَّوِیلُ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: أُهْدِیَ إِلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) طَائِرٌ كَانَ یُعْجِبُهُ أَكْلُهُ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی فَجَاءَ عَلِیٌّ علیه‌السلام، فَقَالَ: اسْتَأذِنْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فَقُلْتُ: مَا عَلَیْهِ إِذْنٌ، وَكُنْتُ أُحِبُّ أَنْ تَكُونَ رَجُلا مِنَ الأَنْصَارِ، فَذَهَبَ ثُمَّ رَجَعَ، فَقَالَ: اسْتَأْذِنْ لِی عَلَیْهِ، فَسَمِعَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) كَلامَهُ، فَقَالَ: ادْخُلْ یَا عَلِیُّ . ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ وَالِ، اللَّهُمَّ وَالِ<ref>الحربی، علی بن عمر (متوفای386هـ)، الثالث من الفوائد المنتقاة للحربی، ص4، ح15، تحقیق: قسم المخطوطات بشركة أفق للبرمجیات، ناشر: شركة أفق للبرمجیات ـ مصر، الطبعة: الأولی، 2004م</ref>.
حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ سِرَاجٍ الْمِصْرِیُّ، قَثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ فَهْدُ بْنُ سُلَیْمَانَ النَّخَّاسُ، قَثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَزِیدَ الْوَرْتَنِیسِیُّ، قَثَنَا زُهَیْرٌ، قَثَنَا عُثْمَانُ الطَّوِیلُ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، قَالَ: أُهْدِیَ إِلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) طَائِرٌ كَانَ یُعْجِبُهُ أَكْلُهُ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی فَجَاءَ عَلِیٌّ علیه‌السلام، فَقَالَ: اسْتَأذِنْ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فَقُلْتُ: مَا عَلَیْهِ إِذْنٌ، وَكُنْتُ أُحِبُّ أَنْ تَكُونَ رَجُلا مِنَ الأَنْصَارِ، فَذَهَبَ ثُمَّ رَجَعَ، فَقَالَ: اسْتَأْذِنْ لِی عَلَیْهِ، فَسَمِعَ النَّبِیُّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) كَلامَهُ، فَقَالَ: ادْخُلْ یَا عَلِیُّ . ثُمَّ قَالَ: اللَّهُمَّ وَالِ، اللَّهُمَّ وَالِ<ref>الحربی، علی بن عمر (متوفای386هـ)، الثالث من الفوائد المنتقاة للحربی، ص4، ح15، تحقیق: قسم المخطوطات بشركة أفق للبرمجیات، ناشر: شركة أفق للبرمجیات ـ مصر، الطبعة: الأولی، 2004م</ref>.
از أنس بن مالك نقل شده است كه: مرغی را به رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هدیه دادند كه خوشش آمد؛ پس فرمود: خدایا محبوب‌ترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد. پس علی (علیه‌السلام) آمد و فرمود: از رسول خدا اجازه ورود بگیر؛ گفتم: فعلا نمی‌شود اجازه داد. من دوست داشتم كه این شخص مردی از انصار باشد؛ پس علی رفت و دوباره بازگشت و فرمود: از رسول خدا اجازه ورود بگیرد؛ پس رسول خدا سخنش را شنید و فرمود: ای علی وارد شو ! سپس فرمود: خدایا او را دوست بدار، خدایا او را دوست بدار.
از أنس بن مالك نقل شده است كه: مرغی را به رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هدیه دادند كه خوشش آمد، پس فرمود: خدایا محبوب‌ترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد. پس علی (علیه‌السلام) آمد و فرمود: از رسول‌ِخدا اجازه ورود بگیر؛ گفتم: فعلا نمی‌شود اجازه داد. من دوست داشتم كه این شخص مردی از انصار باشد، پس علی رفت و دوباره بازگشت و فرمود: از رسول‌ِخدا اجازه ورود بگیرد، پس رسول‌ِخدا سخنش را شنید و فرمود: ای علی وارد شو ! سپس فرمود: خدایا او را دوست بدار، خدایا او را دوست بدار.


بررسی سند روایت: <br>
بررسی سند روایت: <br>
خط ۱۶۹: خط ۱۶۹:
* ابوزرعه گفته: او پیش از من یحیی بن یمان محبوب تر بود.  
* ابوزرعه گفته: او پیش از من یحیی بن یمان محبوب تر بود.  
* ابوحاتم گفته: ثقه و راستگو بود.  
* ابوحاتم گفته: ثقه و راستگو بود.  
* از دارقطنی درباره او سؤال شد؛ پس او را توثیق كرد و او را به‌خاطر فضل و پرهیزكاری از قبیصة بهتر دانیست؛  
* از دارقطنی درباره او سؤال شد، پس او را توثیق كرد و او را به‌خاطر فضل و پرهیزكاری از قبیصة بهتر دانیست؛  
* ابن زنجویه نیز گفته است با تقواتر از فریابی ندیدم
* ابن زنجویه نیز گفته است با تقواتر از فریابی ندیدم


خط ۱۸۴: خط ۱۸۴:


عثمان الطویل: ابوحاتم رازی در كتاب الجرح و التعدیل درباره او گفته:
عثمان الطویل: ابوحاتم رازی در كتاب الجرح و التعدیل درباره او گفته:
عثمان الطویل روی عن أبی العالیة روی عنه لیث بن أبی سلیم وشعبة وعنبسة بن سعید قاضی الری وزهیر بن معاویة سمعت أبی یقول ذلك وسألته عنه فقال هو شیخ<ref>ابن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس (متوفای 327هـ)، الجرح والتعدیل، ج6، ص173، رقم: 950، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولی، 1271هـ ـ 1952م.</ref>عثمان الطویل، از پدرم درباره او سؤال كردم؛ پس گفت: او شیخ است.«شیخ» در نزد إبن أبی حاتم از كلمات توثیق است؛ چنانچه ذهبی در میزان الإعتدال می‌گوید:
عثمان الطویل روی عن أبی العالیة روی عنه لیث بن أبی سلیم وشعبة وعنبسة بن سعید قاضی الری وزهیر بن معاویة سمعت أبی یقول ذلك وسألته عنه فقال هو شیخ<ref>ابن أبی حاتم الرازی التمیمی، ابومحمد عبد الرحمن بن أبی حاتم محمد بن إدریس (متوفای 327هـ)، الجرح والتعدیل، ج6، ص173، رقم: 950، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الأولی، 1271هـ ـ 1952م.</ref>عثمان الطویل، از پدرم درباره او سؤال كردم، پس گفت: او شیخ است.«شیخ» در نزد إبن أبی حاتم از كلمات توثیق است؛ چنانچه ذهبی در میزان الإعتدال می‌گوید:
قول أبی حاتم شیخ قال ولیس هذا بتضعیف. قلت بل عده ابن أبی حاتم فی مقدمة كتابه من ألفاظ التوثیق وكذا الخطیب البغدادی فی الكفایة<ref>الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج8، ص143، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref>.این گفته این أبی حاتم كه او «شیخ» است، تضعیف نیست. من می‌گویم: بلكه ابن أبی حاتم در مقدمه كتاب و همچنین خطیب بغدادی در كتاب الكفایةآن را از الفاظ توثیق شمرده‌اند.
قول أبی حاتم شیخ قال ولیس هذا بتضعیف. قلت بل عده ابن أبی حاتم فی مقدمة كتابه من ألفاظ التوثیق وكذا الخطیب البغدادی فی الكفایة<ref>الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج8، ص143، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref>.این گفته این أبی حاتم كه او «شیخ» است، تضعیف نیست. من می‌گویم: بلكه ابن أبی حاتم در مقدمه كتاب و همچنین خطیب بغدادی در كتاب الكفایةآن را از الفاظ توثیق شمرده‌اند.
إبن حبان نیز نام او را در زمره راویان ثقه آورده است.
إبن حبان نیز نام او را در زمره راویان ثقه آورده است.
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:


وَقَالَ أَبُو یَعْلَی: ثنا قَطَنُ بْنُ نُسَیْرٍ، ثنا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ عبدالله بْنِ الْمُثَنَّی، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أُهْدِیَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ بِخُبْزَةٍ وَظَبَابَةٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم): «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّعَامِ» فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، قَالَ أَنَسٌ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: فَقُلْتُ: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ، قَالَ: فَسَمِعْتُ حَرَكَةً بِالْبَابِ فَخَرَجْتُ، فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) عَلَی حَاجَةٍ. فَانْصَرَفَ، ثُمَّ سَمِعْتُ حَرَكَةً بِالْبَابِ فَخَرَجْتُ فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ كَذَلِكَ، فَسَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) صَوْتَهُ، فَقَالَ: " انْظُرْ مَنْ هَذَا؟ " فَخَرَجْتُ فَإِذَا هُوَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَجِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ وَالِی، اللَّهُمَّ وَالِی<ref>ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج7، ص351، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج16، ص108، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولی، السعودیة - 1419هـ.</ref>.
وَقَالَ أَبُو یَعْلَی: ثنا قَطَنُ بْنُ نُسَیْرٍ، ثنا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ عبدالله بْنِ الْمُثَنَّی، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أُهْدِیَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ بِخُبْزَةٍ وَظَبَابَةٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم): «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّعَامِ» فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، قَالَ أَنَسٌ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ: فَقُلْتُ: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ، قَالَ: فَسَمِعْتُ حَرَكَةً بِالْبَابِ فَخَرَجْتُ، فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) عَلَی حَاجَةٍ. فَانْصَرَفَ، ثُمَّ سَمِعْتُ حَرَكَةً بِالْبَابِ فَخَرَجْتُ فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ كَذَلِكَ، فَسَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) صَوْتَهُ، فَقَالَ: " انْظُرْ مَنْ هَذَا؟ " فَخَرَجْتُ فَإِذَا هُوَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَجِئْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فَأَخْبَرْتُهُ، فَقَالَ: " اللَّهُمَّ وَالِی، اللَّهُمَّ وَالِی<ref>ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج7، ص351، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج16، ص108، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولی، السعودیة - 1419هـ.</ref>.
از أنس نقل شده است كه كبك بریان شده را همراه یك تكه نان و ظرف شیری خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آوردند؛ پس رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود: «خدایا محبوب‌ترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد» پس عائشه گفت: خدایا این شخص را پدر من قرار بده، و حفصه گفت: خدایا آن را پدر من قرار بده. أنس گفت: من گفت: خدایا آن را سعد بن عبادة قرار بده.<br>
از أنس نقل شده است كه كبك بریان شده را همراه یك تكه نان و ظرف شیری خدمت رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آوردند، پس رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود: «خدایا محبوب‌ترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد» پس عائشه گفت: خدایا این شخص را پدر من قرار بده، و حفصه گفت: خدایا آن را پدر من قرار بده. أنس گفت: من گفت: خدایا آن را سعد بن عبادة قرار بده.<br>
پس حركتی را از در شنیدم و خارج شدم؛ دیدم كه علی (علیه‌السلام)است؛ پس گفتم: رسول خدا كار دارد؛ پس بازگشت، سپس صدای حركت در را شنیدم، خارج شدم؛ دیدم علی (علیه‌السلام)است؛ پس پیش رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آمدم و قضیه را گفتم؛ پس گفت: خدا او را دوست بدار، خدایا او را دوست بدار.
پس حركتی را از در شنیدم و خارج شدم؛ دیدم كه علی (علیه‌السلام)است، پس گفتم: رسول‌ِخدا كار دارد، پس بازگشت، سپس صدای حركت در را شنیدم، خارج شدم؛ دیدم علی (علیه‌السلام)است، پس پیش رسول‌ِخدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آمدم و قضیه را گفتم، پس گفت: خدا او را دوست بدار، خدایا او را دوست بدار.
ذهبی بعد از نقل أسناد روایت طیر می‌گوید:
ذهبی بعد از نقل أسناد روایت طیر می‌گوید:
مَنْ أَجْوَدِهَا حَدِیثُ قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ شَیْخِ مُسْلِمٍ، ثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، ثَنَا عبدالله بْنُ الْمُثَنَّی، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: أُهْدِیَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی». وَذَكَرَ الْحَدِیثَ<ref>الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج3، ص633، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.</ref>.
مَنْ أَجْوَدِهَا حَدِیثُ قَطَنِ بْنِ نُسَیْرٍ شَیْخِ مُسْلِمٍ، ثَنَا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، ثَنَا عبدالله بْنُ الْمُثَنَّی، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: أُهْدِیَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی». وَذَكَرَ الْحَدِیثَ<ref>الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج3، ص633، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.</ref>.
خط ۲۶۹: خط ۲۶۹:
سلیمان بن قرم أبو داود الضبی وهو ابن معاذ نسب إلی جده م د ت س وثقه أحمد وغیره...<ref>الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، ذكر أسماء من تكلم فیه وهو موثق، ج1، ص93، رقم: 146، تحقیق: محمد شكور أمریر المیادینی، ناشر: مكتبة المنار - الزرقاء، الطبعة: الأولی، 1406هـ.</ref>
سلیمان بن قرم أبو داود الضبی وهو ابن معاذ نسب إلی جده م د ت س وثقه أحمد وغیره...<ref>الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، ذكر أسماء من تكلم فیه وهو موثق، ج1، ص93، رقم: 146، تحقیق: محمد شكور أمریر المیادینی، ناشر: مكتبة المنار - الزرقاء، الطبعة: الأولی، 1406هـ.</ref>
پیش‌ازاین به صورت مفصل درباره سلیمان بن قرم بحث كرده ایم.
پیش‌ازاین به صورت مفصل درباره سلیمان بن قرم بحث كرده ایم.
محمد بن شعیب بن شابور: ذهبی بعد از نقل روایت به‌خاطر عناد و لجاجت با اهل بیت علیهم‌السلام تلاش كرده است كه ثابت كند محمد بن شعیب در سند روایت مجهول است؛ پس روایت معتبر نیست؛ درحالی‌که محمد بن شعیب در سند این روای همان محمد بن شعیب بن شابور است كه خود ذهبی در كتاب الكاشف او را توثیق كرده است.
محمد بن شعیب بن شابور: ذهبی بعد از نقل روایت به‌خاطر عناد و لجاجت با اهل بیت علیهم‌السلام تلاش كرده است كه ثابت كند محمد بن شعیب در سند روایت مجهول است، پس روایت معتبر نیست؛ درحالی‌که محمد بن شعیب در سند این روای همان محمد بن شعیب بن شابور است كه خود ذهبی در كتاب الكاشف او را توثیق كرده است.
محمد بن شعیب بن شابور الدمشقی مولی الولید بن عبدالملک قرأ علی یحیی الذماری وسمع عمر مولی غفرة وخلقا وعنه بن المبارك ووثقه ودحیم ومحمود بن خالد قال أبو حاتم هو أثبت من بقیة وابن حمیر وقال دحیم ثقة مات سنة مائتین وقیل 199<ref>الكاشف ج2، ص179، رقم: 4905</ref>
محمد بن شعیب بن شابور الدمشقی مولی الولید بن عبدالملک قرأ علی یحیی الذماری وسمع عمر مولی غفرة وخلقا وعنه بن المبارك ووثقه ودحیم ومحمود بن خالد قال أبو حاتم هو أثبت من بقیة وابن حمیر وقال دحیم ثقة مات سنة مائتین وقیل 199<ref>الكاشف ج2، ص179، رقم: 4905</ref>
محمد بن شعیب بن شابور دمشقی، ابن مبارك از او روایت نقل و او را توثیق كرده است. ابوحاتم گفته: از دیگران موثق تر بود. دحیم گفته: ثقه بود. در سال 200 یا 199 از دنیا رفت.
محمد بن شعیب بن شابور دمشقی، ابن مبارك از او روایت نقل و او را توثیق كرده است. ابوحاتم گفته: از دیگران موثق تر بود. دحیم گفته: ثقه بود. در سال 200 یا 199 از دنیا رفت.
خط ۳۴۳: خط ۳۴۳:
2. هر كس محبوب‌ترین مخلوق نزد خدا و رسول(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) باشد، از تمام خلایق برتر است؛<br>
2. هر كس محبوب‌ترین مخلوق نزد خدا و رسول(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) باشد، از تمام خلایق برتر است؛<br>


3. هر كس از تمام خلایق برتر باشد، او باید جانشین رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) شود.<br>
3. هر كس از تمام خلایق برتر باشد، او باید جانشین رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) شود.<br>


نتیجه: امیرمؤمنان (علیه‌السلام)خلیفه بلا فصل رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است.
نتیجه: امیرمؤمنان (علیه‌السلام)خلیفه بلا فصل رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است.
روایت طیر مقدمه اول را به روشنی به اثبات می‌رساند؛ چرا كه رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) دعا فرمود كه خداوند محبو ب‌ترین مخلوق نزد خود را بیاورد تا با آن حضرت هم‌سفره شود و تنها كسی كه این افتخار نصیبش شد، امیرمؤمنان (علیه‌السلام)بود.
روایت طیر مقدمه اول را به روشنی به اثبات می‌رساند؛ چرا كه رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) دعا فرمود كه خداوند محبو ب‌ترین مخلوق نزد خود را بیاورد تا با آن حضرت هم‌سفره شود و تنها كسی كه این افتخار نصیبش شد، امیرمؤمنان (علیه‌السلام)بود.
دلیل برای مقدمه دوم این است كه: معیار محبت و دوستی در نزد خداوند، تقوی و دیانت شخص است نه هوای نفس، پارتی بازی و...؛ چنانچه در قرآن كریم می‌فرماید:
دلیل برای مقدمه دوم این است كه: معیار محبت و دوستی در نزد خداوند، تقوی و دیانت شخص است نه هوای نفس، پارتی بازی و...؛ چنانچه در قرآن كریم می‌فرماید:
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم . <ref>الحجرات/13.</ref>
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم . <ref>الحجرات/13.</ref>
گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست
گرامی ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست
بنابراین، وقتی ثابت شود كه امیرمؤمنان گرامی ترین فرد نزد خداوند است، ثابت می‌شود كه آن حضرت از هر جهت برترین فرد در میان خلایق است.
بنابراین، وقتی ثابت شود كه امیرمؤمنان گرامی ترین فرد نزد خداوند است، ثابت می‌شود كه آن حضرت از هر جهت برترین فرد در میان خلایق است.
مقدمه سوم نیز با قاعده «قبح تقدیم مفضول بر افضل» ثابت می‌شود؛ چرا كه تقدیم مفضول با وجود فاضل یا افضل، یا از روی جهل و نشناختن افضل است، یا از روی هوای نفس، احتیاج، ترس و... و تمام این امور برای خدای متعال محال است؛ بنابراین، خداوند امیرمؤمنان (علیه‌السلام)را كه از دیدگاه او برترین مخلوق است، برای جانشینی رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) مقدم و تعیین شده است.<br>
مقدمه سوم نیز با قاعده «قبح تقدیم مفضول بر افضل» ثابت می‌شود؛ چرا كه تقدیم مفضول با وجود فاضل یا افضل، یا از روی جهل و نشناختن افضل است، یا از روی هوای نفس، احتیاج، ترس و... و تمام این امور برای خدای متعال محال است؛ بنابراین، خداوند امیرمؤمنان (علیه‌السلام)را كه از دیدگاه او برترین مخلوق است، برای جانشینی رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) مقدم و تعیین شده است.<br>
   
   
=== استدلال شیخ مفید ===
=== استدلال شیخ مفید ===
شیخ مفید در دلالت این روایت بر ولایت امیرمؤمنان (علیه‌السلام) می‌نویسد:
شیخ مفید در دلالت این روایت بر ولایت امیرمؤمنان (علیه‌السلام) می‌نویسد:
ومنها: قوله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) علی الاتفاق: «اللهم ائتنی بأحب خلقك إلیك، یأكل معی من هذا الطائر» فجاءه بأمیرِ المؤمنینَ (علیه‌السلام)، فأكَلَ معه، وقد ثبت أن أحبَ الخلق إلی الله تعالی أفضلُهم عنده، إذ كانت محبتُه مُنْبِئَةً عن الثواب دون الهوی ومیل الطِّباع، وإذا صح أنه أفضلُ خلقِ الله تعالی ثَبَتَ أنه كان الإمام، لفساد تقدم المفضول علی الفاضل فی النبوةِ وخلافتِها العامةِ فی الأنام. <ref> الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبدالله العكبری، البغدادی (متوفای413 هـ)،الإفصاح فی إمامة أمیر المؤمنین (علیه‌السلام)، ص33، تحقیق و نشر: مركز مؤسسة البعثة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة الأولی، 1412هـ</ref>
ومنها: قوله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) علی الاتفاق: «اللهم ائتنی بأحب خلقك إلیك، یأكل معی من هذا الطائر» فجاءه بأمیرِ المؤمنینَ (علیه‌السلام)، فأكَلَ معه، وقد ثبت أن أحبَ الخلق إلی الله تعالی أفضلُهم عنده، إذ كانت محبتُه مُنْبِئَةً عن الثواب دون الهوی ومیل الطِّباع، وإذا صح أنه أفضلُ خلقِ الله تعالی ثَبَتَ أنه كان الإمام، لفساد تقدم المفضول علی الفاضل فی النبوةِ وخلافتِها العامةِ فی الأنام. <ref> الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبدالله العكبری، البغدادی (متوفای413 هـ)،الإفصاح فی إمامة أمیر المؤمنین (علیه‌السلام)، ص33، تحقیق و نشر: مركز مؤسسة البعثة للطباعة والنشر ـ قم، الطبعة الأولی، 1412هـ</ref>
یكی از روایات این سخن رسول خدا ص(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است كه شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند كه فرمود: «خدایا محبوب‌ترین خلقت را پیش من بیاور تا من از این مرغ میل نماید»؛ پس امیرمؤمنان (علیه‌السلام)آمد و به همراه آن حضرت از آن مرغ نوش‌جان كرد.
یكی از روایات این سخن رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است كه شیعه و سنی بر آن اتفاق دارند كه فرمود: «خدایا محبوب‌ترین خلقت را پیش من بیاور تا من از این مرغ میل نماید»، پس امیرمؤمنان (علیه‌السلام)آمد و به همراه آن حضرت از آن مرغ نوش‌جان كرد.
و به‌درستی ثابت شده كه محبوب‌ترین مخلوق نزد خداوند، برترین آن‌ها است؛ چرا كه محبت خداوند از حق سرچشمه می‌گیرد، نه از هوای نفس و خواهش طبع. وقتی آن حضرت برترین مخلوق خداوند باشد، ثابت می‌شود كه او امام است؛ به دلیل فاسد بودن تقدیم مفضول بر فاضل در نبوت و خلافت عامه خداوند بر مردم.
و به‌درستی ثابت شده كه محبوب‌ترین مخلوق نزد خداوند، برترین آن‌ها است؛ چرا كه محبت خداوند از حق سرچشمه می‌گیرد، نه از هوای نفس و خواهش طبع. وقتی آن حضرت برترین مخلوق خداوند باشد، ثابت می‌شود كه او امام است؛ به دلیل فاسد بودن تقدیم مفضول بر فاضل در نبوت و خلافت عامه خداوند بر مردم.
=== استدلال سید مرتضی ===
=== استدلال سید مرتضی ===
خط ۳۶۲: خط ۳۶۲:
ومن كلام الشیخ أدام الله عزه سئل فی مجلس الشریف أبی الحسن أحمد بن القاسم العلوی المحمدی، فقیل له: ما الدلیل علی أن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب كان أفضل الصحابة؟ فقال: الدلیل علی ذلك قول النبی (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم): (اللهم ائتنی بأحب خلقك إلیك یأكل معی من هذا الطائر) فجاء أمیر المؤمنین (علیه‌السلام) وقد ثبت أن أحب الخلق إلی الله سبحانه وتعالی أعظمهم ثوابا عند الله وأن أعظم الناس ثوابا لا یكون إلا لأنه أشرفهم أعمالا وأكثرهم عبادة لله تعالی، وفی ذلك برهان علی فضل أمیر المؤمنین (علیه‌السلام) علی الخلق كلهم سوی النبی (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم).<ref> المرتضی علم الهدی، ابوالقاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن إبراهیم بن الإمام موسی الكاظم (علیه‌السلام)(متوفای436هـ)، الفصول المختارة، ص96، تحقیق السید علی میر شریفی، ناشر: دار المفید ـ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414 هـ ـ 1993م.</ref>
ومن كلام الشیخ أدام الله عزه سئل فی مجلس الشریف أبی الحسن أحمد بن القاسم العلوی المحمدی، فقیل له: ما الدلیل علی أن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب كان أفضل الصحابة؟ فقال: الدلیل علی ذلك قول النبی (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم): (اللهم ائتنی بأحب خلقك إلیك یأكل معی من هذا الطائر) فجاء أمیر المؤمنین (علیه‌السلام) وقد ثبت أن أحب الخلق إلی الله سبحانه وتعالی أعظمهم ثوابا عند الله وأن أعظم الناس ثوابا لا یكون إلا لأنه أشرفهم أعمالا وأكثرهم عبادة لله تعالی، وفی ذلك برهان علی فضل أمیر المؤمنین (علیه‌السلام) علی الخلق كلهم سوی النبی (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم).<ref> المرتضی علم الهدی، ابوالقاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن إبراهیم بن الإمام موسی الكاظم (علیه‌السلام)(متوفای436هـ)، الفصول المختارة، ص96، تحقیق السید علی میر شریفی، ناشر: دار المفید ـ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414 هـ ـ 1993م.</ref>


از سخنان شیخ (مفید) كه خداوند عزت او را مستدام بدارد، در مجلس شریف ابوالحسن احمد بن القاسم علوی محمدی است كه از او سؤال شد: چه دلیلی وجود دارد كه امیرمؤمنان علی بن أبی طالب از همه اصحاب برتر است؟ پس گفت: دلیل بر این مطلب این گفته رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)ه است كه فرمود: «خداوندا محبوب‌ترین مخلوقاتت را بیاور تا با من از این مرغ تناول كند» پس امیرمؤمنان (علیه‌السلام)آمد. به‌درستی ثابت شده است كه محبوب‌ترین خلق در نزد خدا، ثوابش نزد او از همه بیشتر است و كسی كه ثوابش از همه بیشتر باشد، بدون شك از همه مخلوقات عملش بیشتر و برتر و عبادتش زیادتر است. و این دلیل است بر فضیلت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) بر تمام مردم به جز پیامبر اكرم صلی‌الله علیه و آله.
از سخنان شیخ (مفید) كه خداوند عزت او را مستدام بدارد، در مجلس شریف ابوالحسن احمد بن القاسم علوی محمدی است كه از او سؤال شد: چه دلیلی وجود دارد كه امیرمؤمنان علی بن أبی طالب از همه اصحاب برتر است؟ پس گفت: دلیل بر این مطلب این گفته رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)ه است كه فرمود: «خداوندا محبوب‌ترین مخلوقاتت را بیاور تا با من از این مرغ تناول كند» پس امیرمؤمنان (علیه‌السلام)آمد. به‌درستی ثابت شده است كه محبوب‌ترین خلق در نزد خدا، ثوابش نزد او از همه بیشتر است و كسی كه ثوابش از همه بیشتر باشد، بدون شك از همه مخلوقات عملش بیشتر و برتر و عبادتش زیادتر است. و این دلیل است بر فضیلت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) بر تمام مردم به جز پیامبر اكرم صلی‌الله علیه و آله.
كتاب الفصول المختارة، مجموعه ای از مناظرات و گفتگوهای شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه است كه توسط شاگرد بزرگوار و دانشمند او سید مرتضی علم الهدی تحت عنوان «الفصول المختارة» جمع آوری شده است.
كتاب الفصول المختارة، مجموعه ای از مناظرات و گفتگوهای شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه است كه توسط شاگرد بزرگوار و دانشمند او سید مرتضی علم الهدی تحت عنوان «الفصول المختارة» جمع آوری شده است.
وی این كتاب را از دو كتاب شیخ به نام های «المجالس» و «العیون و المحاسن» گزینش و تلخیص كرده كه در مقدمه كتاب از آن‌ها نام می‌برد؛ ولی متأسفانه هیچ یك از این دو كتاب در حال حاضر در اختیار ما نیست و همچون دیگر میراث های گرانبهای شیعه در طول تاریخ از بین رفته است.
وی این كتاب را از دو كتاب شیخ به نام های «المجالس» و «العیون و المحاسن» گزینش و تلخیص كرده كه در مقدمه كتاب از آن‌ها نام می‌برد؛ ولی متأسفانه هیچ یك از این دو كتاب در حال حاضر در اختیار ما نیست و همچون دیگر میراث های گرانبهای شیعه در طول تاریخ از بین رفته است.
خط ۳۷۶: خط ۳۷۶:
فظهر أن حبه تعالی إنما یترتب علی متابعة الرسول ص(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، فبثت أنه - صلوات الله علیه - أفضل من جمیع الحلق. وإنما خص الرسول (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) بالاجماع وبقرینة أنه كان هو القائل لذلك فالظاهر أن مراده أحب سائر الخلق إلیه تعالی. وأما كونه أحق بالخلافة فلأن من كان أفضل من جمیع الصحابة بل من سائر الأنبیاء والأوصیاء لا یجوز العقل تقدم غیره علیه. <ref>المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج38، ص359، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.</ref>
فظهر أن حبه تعالی إنما یترتب علی متابعة الرسول ص(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، فبثت أنه - صلوات الله علیه - أفضل من جمیع الحلق. وإنما خص الرسول (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) بالاجماع وبقرینة أنه كان هو القائل لذلك فالظاهر أن مراده أحب سائر الخلق إلیه تعالی. وأما كونه أحق بالخلافة فلأن من كان أفضل من جمیع الصحابة بل من سائر الأنبیاء والأوصیاء لا یجوز العقل تقدم غیره علیه. <ref>المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج38، ص359، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.</ref>


بدان كه این اخبار با تواتری كه دارند و هر دو گروه عامه و خاصه بر صحت آن اتفاق نظر دارند دلالت می‌کند بر آن كه آن حضرت (علیه‌السلام)برترین آفریدگان و شایسته ترین فرد به جانشینی رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است.
بدان كه این اخبار با تواتری كه دارند و هر دو گروه عامه و خاصه بر صحت آن اتفاق نظر دارند دلالت می‌کند بر آن كه آن حضرت (علیه‌السلام)برترین آفریدگان و شایسته ترین فرد به جانشینی رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است.
اما دلالت آن بر افضلیت آن حضرت از آن جهت است كه دوستی خدای متعال چیزی جز پاداش بسیار و توفیق و هدایتی كه نتیجه طاعات بسیار و متصف شدن به صفات حسنه باشد نیست؛ چنان كه در جای خود مبرهن است كه خداوند از انفعالات وتغیرات منزه است و اتصاف او به حالاتی چون دوستی و دشمنی و امثال آن به اعتبار نتایج حاصله از این حالات است نه خود حالات...
اما دلالت آن بر افضلیت آن حضرت از آن جهت است كه دوستی خدای متعال چیزی جز پاداش بسیار و توفیق و هدایتی كه نتیجه طاعات بسیار و متصف شدن به صفات حسنه باشد نیست؛ چنان كه در جای خود مبرهن است كه خداوند از انفعالات وتغیرات منزه است و اتصاف او به حالاتی چون دوستی و دشمنی و امثال آن به اعتبار نتایج حاصله از این حالات است نه خود حالات...
پس روشن شد كه دوستی خداوند نتیجه پیروی از رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است، و در نتیجه ثابت شد كه آن حضرت افضل از همه آفریدگان است. اما رسول خدا ص(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به اجماع امت از این قانون مستثنی است زیرا خود حضرت گوینده این جمله است پس نمی تواند خود او را هم شامل شود. پس ظاهر آن است كه مراد حضرتش محبوبترین سایر آفریدگان در نزد خدا می‌باشد.
پس روشن شد كه دوستی خداوند نتیجه پیروی از رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است، و در نتیجه ثابت شد كه آن حضرت افضل از همه آفریدگان است. اما رسول‌ِخدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به اجماع امت از این قانون مستثنی است زیرا خود حضرت گوینده این جمله است پس نمی تواند خود او را هم شامل شود. پس ظاهر آن است كه مراد حضرتش محبوبترین سایر آفریدگان در نزد خدا می‌باشد.
اما این كه علی (علیه‌السلام)شایسته ترین فرد به جانشینی رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است، از آن روست كه كسی كه از همه صحابه؛ بلكه از سایر انبیاء و اوصیاأ افضل است عقل روا نمی دارد كه دیگری بر او مقدم شود.
اما این كه علی (علیه‌السلام)شایسته ترین فرد به جانشینی رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است، از آن روست كه كسی كه از همه صحابه؛ بلكه از سایر انبیاء و اوصیاأ افضل است عقل روا نمی دارد كه دیگری بر او مقدم شود.
=== نظر حافظ گنجی شافعی ===
=== نظر حافظ گنجی شافعی ===
حافظ گنجی شافعی، درباره حدیث طیر می‌گوید:
حافظ گنجی شافعی، درباره حدیث طیر می‌گوید:
خط ۴۰۵: خط ۴۰۵:
من ذا فقال علی قال إن له شأنا له اهتم منه الیوم فاحتجبا</big><br>
من ذا فقال علی قال إن له شأنا له اهتم منه الیوم فاحتجبا</big><br>


(به من خبر رسیده كه پدرمان از انس حدیث شگفت و بهت آوری را روایت نموده است )، ( درباره مرغ بریانی كه روزی یك نفر آورد و رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در خانه از نظر مردم دور بود ). ( آن مرغ را نزد حضرتش برد و هنگامی كه چشم آن حضرت به آن افتاد پروردگار را كه به همه كس نزدیك و برگزیننده خوبان است خواند و گفت: ) ( محبوبترین آفریدگان را در نظر خودت بر من وارد ساز. خدا هم آنچه خواست به او عطا فرمود ). ( مردی شرافتمند در پشت در ایستاد و در زد، پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)از خادم پرسید: كیست؟ و خود در پشت در منتظر بود ). ( كیست؟ گفت: علی است. فرمود: او مردی والامقام است و من امروز در اندیشه او بودم و از همین رو در خانه نشستم و از دید خلق پنهان شدم.
(به من خبر رسیده كه پدرمان از انس حدیث شگفت و بهت آوری را روایت نموده است )، ( درباره مرغ بریانی كه روزی یك نفر آورد و رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در خانه از نظر مردم دور بود ). ( آن مرغ را نزد حضرتش برد و هنگامی كه چشم آن حضرت به آن افتاد پروردگار را كه به همه كس نزدیك و برگزیننده خوبان است خواند و گفت: ) ( محبوبترین آفریدگان را در نظر خودت بر من وارد ساز. خدا هم آنچه خواست به او عطا فرمود ). ( مردی شرافتمند در پشت در ایستاد و در زد، پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)از خادم پرسید: كیست؟ و خود در پشت در منتظر بود ). ( كیست؟ گفت: علی است. فرمود: او مردی والامقام است و من امروز در اندیشه او بودم و از همین رو در خانه نشستم و از دید خلق پنهان شدم.
خداوند چه كسانی را دوست دارد؟ خداوند در قرآن كریم، گروهی از انسان ها را به‌خاطر اعمال خاصی كه انجام می‌دهند و فضائلی كه دارند، ستایش كرده و صراحتا فرموده است كه آن‌ها را دوست دارد:
خداوند چه كسانی را دوست دارد؟ خداوند در قرآن كریم، گروهی از انسان ها را به‌خاطر اعمال خاصی كه انجام می‌دهند و فضائلی كه دارند، ستایش كرده و صراحتا فرموده است كه آن‌ها را دوست دارد:
* إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین<ref>. البقره/195؛ مائده/13</ref><br>
* إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین<ref>. البقره/195؛ مائده/13</ref><br>
خط ۴۱۹: خط ۴۱۹:
*  
*  
ای كسانی كه ایمان آورده اید! هر كس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی رساند خداوند جمعیّتی را می‌آورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر كافران سرسخت و نیرومندند آنها در راه خدا جهاد می‌كنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شایسته ببیند) می‌دهد و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست .
ای كسانی كه ایمان آورده اید! هر كس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی رساند خداوند جمعیّتی را می‌آورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع، و در برابر كافران سرسخت و نیرومندند آنها در راه خدا جهاد می‌كنند، و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شایسته ببیند) می‌دهد و (فضل) خدا وسیع، و خداوند داناست .
و طبق روایت «طیر مشوی» امیرمؤمنان (علیه‌السلام) محبوب‌ترین مخلوق خداوند است؛ پس او در این فضائل و در این صفاتی كه خداوند بر شمرده؛ از همه مخلوقات برتر است؛ یعنی امیرمؤمنان (علیه‌السلام) سردار نیكوكاران، پاك ترین پاكان، امام پرهیزگاران، سالار عادلان، قهرمان صبر و شكیبائی، نماد و نمود متوكلان، پرچم دار و پیشاهنگ جهادگران، اسد الله الغالب و... است.
و طبق روایت «طیر مشوی» امیرمؤمنان (علیه‌السلام) محبوب‌ترین مخلوق خداوند است، پس او در این فضائل و در این صفاتی كه خداوند بر شمرده؛ از همه مخلوقات برتر است؛ یعنی امیرمؤمنان (علیه‌السلام) سردار نیكوكاران، پاك ترین پاكان، امام پرهیزگاران، سالار عادلان، قهرمان صبر و شكیبائی، نماد و نمود متوكلان، پرچم دار و پیشاهنگ جهادگران، اسد الله الغالب و... است.
همچنین خداوند در قرآن كریم می‌فرماید كه:
همچنین خداوند در قرآن كریم می‌فرماید كه:
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم .<ref>الحجرات/13.</ref>
إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم .<ref>الحجرات/13.</ref>
خط ۴۴۶: خط ۴۴۶:
عَنِ الشَّعْبِیِّ قَالَ: خَطَبَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ النَّاسَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَی عَلَیْهِ، وَقَالَ: «أَلا لا تُغَالُوا فِی صُدُقِ النِّسَاءِ، فَإِنَّهُ لا یَبْلُغُنِی عَنْ أَحَدٍ سَاقَ أَكْثَرَ مِنْ شَیْءٍ سَاقَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) أَوْ سِیقَ إِلَیْهِ، إِلا جَعَلْتُ فَضْلَ ذَلِكَ فِی بَیْتِ الْمَالِ»، ثُمَّ نَزَلَ فَعَرَضَتْ لَهُ امْرَأَةٌ مِنْ قُرَیْشٍ فَقَالَتْ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ كِتَابُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَوْ قَوْلُكَ؟ قَالَ: « بَلْ كِتَابُ اللَّهِ فَمَا ذَلِكَ؟»، قَالَتْ: نَهَیْتَ النَّاسَ آنِفًا أَنْ یُغَالُوا فِی صُدُقِ النِّسَاءِ، وَاللَّهُ یَقُولُ فِی كِتَابِهِ:«وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا».
عَنِ الشَّعْبِیِّ قَالَ: خَطَبَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ النَّاسَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَی عَلَیْهِ، وَقَالَ: «أَلا لا تُغَالُوا فِی صُدُقِ النِّسَاءِ، فَإِنَّهُ لا یَبْلُغُنِی عَنْ أَحَدٍ سَاقَ أَكْثَرَ مِنْ شَیْءٍ سَاقَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) أَوْ سِیقَ إِلَیْهِ، إِلا جَعَلْتُ فَضْلَ ذَلِكَ فِی بَیْتِ الْمَالِ»، ثُمَّ نَزَلَ فَعَرَضَتْ لَهُ امْرَأَةٌ مِنْ قُرَیْشٍ فَقَالَتْ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ كِتَابُ اللَّهِ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَوْ قَوْلُكَ؟ قَالَ: « بَلْ كِتَابُ اللَّهِ فَمَا ذَلِكَ؟»، قَالَتْ: نَهَیْتَ النَّاسَ آنِفًا أَنْ یُغَالُوا فِی صُدُقِ النِّسَاءِ، وَاللَّهُ یَقُولُ فِی كِتَابِهِ:«وَآتَیْتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَیْئًا».
فَقَالَ عُمَرُ: كُلُّ أَحَدٍ أَفْقَهُ مِنْ عُمَرَ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلاثًا، ثُمَّ رَجَعَ إِلَی الْمِنْبَرِ، فَقَالَ لِلنَّاسِ: «إِنِّی نَهَیْتُكُمْ أَنْ تُغَالُوا فِی صُدُقِ النِّسَاءِ، أَلا فَلْیَفْعَلْ رَجُلٌ فِی مَالِهِ مَا بَدَا لَهُ».<ref>لخراسانی، سعید بن منصور (متوفای 227هـ)، سنن سعید بن منصور، ج1، ص195، ح598، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر:الدار السلفیة - الهند، الطبعة: الأولی، 1403هـ ـ 1982م؛الطحاوی الحنفی، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفای321هـ)، شرح مشكل الآثار، ج13، ص57، تحقیق شعیب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1408هـ - 1987م.</ref>
فَقَالَ عُمَرُ: كُلُّ أَحَدٍ أَفْقَهُ مِنْ عُمَرَ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلاثًا، ثُمَّ رَجَعَ إِلَی الْمِنْبَرِ، فَقَالَ لِلنَّاسِ: «إِنِّی نَهَیْتُكُمْ أَنْ تُغَالُوا فِی صُدُقِ النِّسَاءِ، أَلا فَلْیَفْعَلْ رَجُلٌ فِی مَالِهِ مَا بَدَا لَهُ».<ref>لخراسانی، سعید بن منصور (متوفای 227هـ)، سنن سعید بن منصور، ج1، ص195، ح598، تحقیق: حبیب الرحمن الأعظمی، ناشر:الدار السلفیة - الهند، الطبعة: الأولی، 1403هـ ـ 1982م؛الطحاوی الحنفی، ابوجعفر أحمد بن محمد بن سلامة (متوفای321هـ)، شرح مشكل الآثار، ج13، ص57، تحقیق شعیب الأرنؤوط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1408هـ - 1987م.</ref>
از شعبی نقل شده است كه عمر بن خطاب خطبه خواند، پس از حمد و ستایش خداوند گفت: كسی حق ندارد در مهریه زنان زیاده روی كند، هر كس بیشتر از آن چه رسول خدا مهریه داده و یا گرفته، مهریه بگذارد، من اضافه آن را به بیت المال خواهم ریخت. سپس از منبر پایین آمد؛ پس زنی از قریش جلوی او را گرفت و گفت: ای امیرمؤمنان !!! كتاب خدا شایسته‌تر است كه پیروش شود یا سخن تو؟ عمر گفت: بلكه كتاب خدا شایسته‌تر است، مگر چه شده؟ آن زن گفت: تو الآن مردم را از زیاده روی در مهریه زنان نهی كرد؛ درحالی‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «و مال فراوانی (بعنوان مهر) به او پرداخته اید، چیزی از آن را پس نگیرید!»
از شعبی نقل شده است كه عمر بن خطاب خطبه خواند، پس از حمد و ستایش خداوند گفت: كسی حق ندارد در مهریه زنان زیاده روی كند، هر كس بیشتر از آن چه رسول‌ِخدا مهریه داده و یا گرفته، مهریه بگذارد، من اضافه آن را به بیت المال خواهم ریخت. سپس از منبر پایین آمد، پس زنی از قریش جلوی او را گرفت و گفت: ای امیرمؤمنان !!! كتاب خدا شایسته‌تر است كه پیروش شود یا سخن تو؟ عمر گفت: بلكه كتاب خدا شایسته‌تر است، مگر چه شده؟ آن زن گفت: تو الآن مردم را از زیاده روی در مهریه زنان نهی كرد؛ درحالی‌که خداوند در قرآن می‌فرماید: «و مال فراوانی (بعنوان مهر) به او پرداخته اید، چیزی از آن را پس نگیرید!»
پس عمر گفت: همه مردم از عمر داناتر هستند. این سخن را دو یا سه بار گفت؛ سپس به منبر برگشت و به مردم گفت: من شما را از زیاده روی در مهریه زنان نهی كرد؛ آگاه باشید، هر كس هر كاری كه می‌خواهد با مالش انجام دهد.
پس عمر گفت: همه مردم از عمر داناتر هستند. این سخن را دو یا سه بار گفت؛ سپس به منبر برگشت و به مردم گفت: من شما را از زیاده روی در مهریه زنان نهی كرد؛ آگاه باشید، هر كس هر كاری كه می‌خواهد با مالش انجام دهد.
==== بررسی سند روایت هشیم بن بشیر: ====  
==== بررسی سند روایت هشیم بن بشیر: ====  
خط ۴۷۱: خط ۴۷۱:
حاكم نیشابوری و إبن أبی شیبه كوفی با سند صحیح نقل کرده‌اند كه:
حاكم نیشابوری و إبن أبی شیبه كوفی با سند صحیح نقل کرده‌اند كه:
حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ الثَّقَفِیُّ، وَأَبُو بَكْرِ بْنُ بَالَوَیْهِ، قَالا: ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْمَرِیُّ، ثنا الْوَلِیدُ بْنُ شُجَاعٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو، قَالَ: حَدَّثَ أَبُو سَلَمَةَ، وَیَحْیَی بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَاطِبٍ، وَأَشْیَاخُنَا، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لَمَّا طُعِنَ، قَالَ لِعَبْدِ اللَّهِ: " اذْهَبْ إِلَی عَائِشَةَ فَأَقْرِئْ عَلَیْهَا مِنِّی السَّلامَ، وَقُلْ: إِنَّ عُمَرَ یَقُولُ لَكِ: إِنْ كَانَ لا یَضُرُّكِ وَلا یُضَیِّقُ عَلَیْكِ، فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أُدْفَنَ مَعَ صَاحِبَیَّ، وَإِنْ كَانَ ذَلِكَ یَضُرُّكِ وَیُضَیَّقُ عَلَیْكِ، فَلَعَمْرِی لَقَدْ دُفِنَ فِی هَذَا الْبَقِیعِ مِنْ اصحاب رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) وَأُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْ عُمَرَ»، فَجَاءَهَا الرَّسُولُ، فَقَالَتْ: إِنَّ ذَلِكَ لا یَضُرُّنِی وَلا یُضَیِّقُ عَلَیَّ، قَالَ: «فَادْفِنُونِی مَعَهُمَا».<ref>الحاكم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص99، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولی، 1411هـ - 1990م.إبن أبی شیبة الكوفی، ابوبكر عبدالله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج7، ص440، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409هـ.</ref>
حَدَّثَنَا أَبُو سَعِیدٍ الثَّقَفِیُّ، وَأَبُو بَكْرِ بْنُ بَالَوَیْهِ، قَالا: ثنا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْمَعْمَرِیُّ، ثنا الْوَلِیدُ بْنُ شُجَاعٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ بِشْرٍ، ثنا مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرِو، قَالَ: حَدَّثَ أَبُو سَلَمَةَ، وَیَحْیَی بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَاطِبٍ، وَأَشْیَاخُنَا، أَنَّ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ لَمَّا طُعِنَ، قَالَ لِعَبْدِ اللَّهِ: " اذْهَبْ إِلَی عَائِشَةَ فَأَقْرِئْ عَلَیْهَا مِنِّی السَّلامَ، وَقُلْ: إِنَّ عُمَرَ یَقُولُ لَكِ: إِنْ كَانَ لا یَضُرُّكِ وَلا یُضَیِّقُ عَلَیْكِ، فَإِنِّی أُحِبُّ أَنْ أُدْفَنَ مَعَ صَاحِبَیَّ، وَإِنْ كَانَ ذَلِكَ یَضُرُّكِ وَیُضَیَّقُ عَلَیْكِ، فَلَعَمْرِی لَقَدْ دُفِنَ فِی هَذَا الْبَقِیعِ مِنْ اصحاب رَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) وَأُمَّهَاتِ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْ عُمَرَ»، فَجَاءَهَا الرَّسُولُ، فَقَالَتْ: إِنَّ ذَلِكَ لا یَضُرُّنِی وَلا یُضَیِّقُ عَلَیَّ، قَالَ: «فَادْفِنُونِی مَعَهُمَا».<ref>الحاكم النیسابوری، ابو عبدالله محمد بن عبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرك علی الصحیحین، ج3، ص99، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت الطبعة: الأولی، 1411هـ - 1990م.إبن أبی شیبة الكوفی، ابوبكر عبدالله بن محمد (متوفای235 هـ)، الكتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج7، ص440، تحقیق: كمال یوسف الحوت، ناشر: مكتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولی، 1409هـ.</ref>
ابوسلمه و یحیی بن حاطب و اساتید ما نقل کرده‌اند كه عمر بن خطاب وقتی خنجر به خورد به عبدالله گفت: پیش عائشه برو، سلام من را برسان و بگو: عمر به تو گفت: اگر به تو ضرر نمی‌رسد و جای تو را تنگ نمی كند، من دوست دارم كه با دو رفیقم دفن شوم. اگر ضرر می‌زند و جایت را تنگ می‌کند، به جانم قسم كه در بقیع كسانی از اصحاب رسول خدا و همسران پیامبر دفن شده‌اند كه از عمر بهتر هستند.
ابوسلمه و یحیی بن حاطب و اساتید ما نقل کرده‌اند كه عمر بن خطاب وقتی خنجر به خورد به عبدالله گفت: پیش عائشه برو، سلام من را برسان و بگو: عمر به تو گفت: اگر به تو ضرر نمی‌رسد و جای تو را تنگ نمی كند، من دوست دارم كه با دو رفیقم دفن شوم. اگر ضرر می‌زند و جایت را تنگ می‌کند، به جانم قسم كه در بقیع كسانی از اصحاب رسول‌ِخدا و همسران پیامبر دفن شده‌اند كه از عمر بهتر هستند.


این روایات ثابت می‌کند كه به اعتراف خود ابوبكر و عمر، آن‌ها از دیگر اصحاب برتر نبوده‌اند و حتی عمر سوگند یاد كرده است كه در بقیع افرادی بهتر از آن‌ها دفن شده‌اند.
این روایات ثابت می‌کند كه به اعتراف خود ابوبكر و عمر، آن‌ها از دیگر اصحاب برتر نبوده‌اند و حتی عمر سوگند یاد كرده است كه در بقیع افرادی بهتر از آن‌ها دفن شده‌اند.
حال اگر كسی از اهل‌سنت سؤال كند كه چرا شما به جای پیروی از امیرمؤمنان (علیه‌السلام)كه محبوب‌ترین مخلوق نزد خدا و رسول او است، از كسانی دیگری پیروی می‌كنید كه به اعتراف خود آن‌ها از هیچ یك از افراد اصحاب برتر نیستند، چه پاسخی خواهید داد؟
حال اگر كسی از اهل‌سنت سؤال كند كه چرا شما به جای پیروی از امیرمؤمنان (علیه‌السلام)كه محبوب‌ترین مخلوق نزد خدا و رسول او است، از كسانی دیگری پیروی می‌كنید كه به اعتراف خود آن‌ها از هیچ یك از افراد اصحاب برتر نیستند، چه پاسخی خواهید داد؟
اگر رسول خدا در قیامت از شما سؤال كند چه پاسخی برای آن حضرت خواهید داشت؟
اگر رسول‌ِخدا در قیامت از شما سؤال كند چه پاسخی برای آن حضرت خواهید داشت؟
جالب است كه علمای اهل‌سنت روایات فراوانی نقل کرده‌اند كه اگر كسی شخصی را به امارت یك منطقه یا جمعیتی بگمارد كه می‌داند در جامعه، شخصی بهتر از او وجود دارد، به خدا، رسول و تمام مؤمنان خیانت كرده است.
جالب است كه علمای اهل‌سنت روایات فراوانی نقل کرده‌اند كه اگر كسی شخصی را به امارت یك منطقه یا جمعیتی بگمارد كه می‌داند در جامعه، شخصی بهتر از او وجود دارد، به خدا، رسول و تمام مؤمنان خیانت كرده است.
علاء الدین كاشانی در كتاب بدائع الصنایع، و شمس‌الدین سرخسی در كتاب المبسوط و ابن عابدین حنفی در حاشیة رد المختار، می‌نویسد كه رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود:
علاء الدین كاشانی در كتاب بدائع الصنایع، و شمس‌الدین سرخسی در كتاب المبسوط و ابن عابدین حنفی در حاشیة رد المختار، می‌نویسد كه رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود:
مَنْ قَلَّدَ إنْسَانًا عَمَلًا وفی رَعِیَّتِهِ من هو أَوْلَی منه فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَجَمَاعَةَ الْمُؤْمِنِینَ.
مَنْ قَلَّدَ إنْسَانًا عَمَلًا وفی رَعِیَّتِهِ من هو أَوْلَی منه فَقَدْ خَانَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَجَمَاعَةَ الْمُؤْمِنِینَ.
هر كسی كه انسانی را به كاری بگمارد كه می‌داند در رعیتش شایسته‌تر از او وجود دارد؛ به‌درستی كه به خدا، رسول خدا و تمام مؤمنان خیانت كرده است.الكاسانی الحنفی، علاء الدین أبی بكر بن مسعود بن احمد الشاشی الملقب بملك العلماء (متوفای 587هـ)، <ref>بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج1، ص228، ناشر: دار الكتاب العربی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1982م؛السرخسی الحنفی، شمس‌الدین ابوبكر محمد بن أبی سهل (متوفای483هـ )، المبسوط، ج1، ص172، ناشر: دار المعرفة - بیروت؛ ابن عابدین الحنفی، محمد أمین بن عمر (متوفای1252هـ)، حاشیة رد المختار علی الدر المختار شرح تنویر الأبصار فقه أبو حنیفة، ج5، ص364، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1421هـ - 2000م.</ref>
هر كسی كه انسانی را به كاری بگمارد كه می‌داند در رعیتش شایسته‌تر از او وجود دارد؛ به‌درستی كه به خدا، رسول‌ِخدا و تمام مؤمنان خیانت كرده است.الكاسانی الحنفی، علاء الدین أبی بكر بن مسعود بن احمد الشاشی الملقب بملك العلماء (متوفای 587هـ)، <ref>بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، ج1، ص228، ناشر: دار الكتاب العربی - بیروت، الطبعة: الثانیة، 1982م؛السرخسی الحنفی، شمس‌الدین ابوبكر محمد بن أبی سهل (متوفای483هـ )، المبسوط، ج1، ص172، ناشر: دار المعرفة - بیروت؛ ابن عابدین الحنفی، محمد أمین بن عمر (متوفای1252هـ)، حاشیة رد المختار علی الدر المختار شرح تنویر الأبصار فقه أبو حنیفة، ج5، ص364، ناشر: دار الفكر للطباعة والنشر. - بیروت. - 1421هـ - 2000م.</ref>
و حاكم نیشابوری متوفای 405، به نقل از ابن عباس می‌نویسد كه رسول خدا (صلی‌الله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) فرمود:
و حاكم نیشابوری متوفای 405، به نقل از ابن عباس می‌نویسد كه رسول‌ِخدا (صلی‌الله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) فرمود:
مَنْ إسْتَعْمَلَ رَجُلاً مِنْ عِصَابَةٍ وفی تلك العصابةِ مَنْ هُو أرضی لله منه فقد خان اللهَ وخان رسولَه وخان المؤمنینَ.
مَنْ إسْتَعْمَلَ رَجُلاً مِنْ عِصَابَةٍ وفی تلك العصابةِ مَنْ هُو أرضی لله منه فقد خان اللهَ وخان رسولَه وخان المؤمنینَ.
اگر كسی، شخصی را بر گروهی بگمارد كه در آن گروه، فردی دیگری وجود دارد كه خداوند از او راضی تر است، به‌درستی كه به خدا، رسول او و مؤمنان خیانت كرده است.
اگر كسی، شخصی را بر گروهی بگمارد كه در آن گروه، فردی دیگری وجود دارد كه خداوند از او راضی تر است، به‌درستی كه به خدا، رسول او و مؤمنان خیانت كرده است.
خط ۴۸۷: خط ۴۸۷:
سند این روایت صحیح است؛ ولی بخاری و مسلم نقل نكرده اند.
سند این روایت صحیح است؛ ولی بخاری و مسلم نقل نكرده اند.


و خطیب بغدادی می‌نویسد كه رسول خدا فرمود:
و خطیب بغدادی می‌نویسد كه رسول‌ِخدا فرمود:
ومن استعمل رجلا وهو یَجِدُ غیرَهُ خیراً منه وأعْلَمَ مِنْه بكتابِ الله وسنةً نَبِیّه فقد خان الله ورسولَه وجمیعِ المؤمنین.<ref>البغدادی، ابوبكر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج6، ص76، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت.</ref>
ومن استعمل رجلا وهو یَجِدُ غیرَهُ خیراً منه وأعْلَمَ مِنْه بكتابِ الله وسنةً نَبِیّه فقد خان الله ورسولَه وجمیعِ المؤمنین.<ref>البغدادی، ابوبكر أحمد بن علی بن ثابت الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج6، ص76، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت.</ref>
اگر كسی مردی را بگمارد؛ درحالی‌که بهتر از او و داناتر از او را به كتاب خدا و سنت پیامبرش می‌یابد، به‌درستی كه به خدا، رسول خدا(صلی‌الله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) و تمام مؤمنان خیانت كرده است.
اگر كسی مردی را بگمارد؛ درحالی‌که بهتر از او و داناتر از او را به كتاب خدا و سنت پیامبرش می‌یابد، به‌درستی كه به خدا، رسول‌ِخدا(صلی‌الله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) و تمام مؤمنان خیانت كرده است.
بیهقی (متوفای 458هـ) در سنن كبرای خود می‌نویسد:
بیهقی (متوفای 458هـ) در سنن كبرای خود می‌نویسد:
عن بن عباس رضی الله عنهما عن رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم من استعملَ عاملا من المسلمین وهو یعلمُ أن فیهم أولی بذلك منه وأعلم بكتاب الله وسنة نبیه فقد خان الله ورسوله وجمیع المسلمین.<ref>البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبكر (متوفای 458هـ)، سنن البیهقی الكبری، ج10، ص118، ح20151، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994.</ref>
عن بن عباس رضی الله عنهما عن رسول‌الله صلی‌الله علیه وسلم من استعملَ عاملا من المسلمین وهو یعلمُ أن فیهم أولی بذلك منه وأعلم بكتاب الله وسنة نبیه فقد خان الله ورسوله وجمیع المسلمین.<ref>البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسی ابوبكر (متوفای 458هـ)، سنن البیهقی الكبری، ج10، ص118، ح20151، ناشر: مكتبة دار الباز - مكة المكرمة، تحقیق: محمد عبد القادر عطا، 1414 - 1994.</ref>
از إبن عباس از رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نقل شده است كه فرمود: هر كسی فرمانداری از مسلمانان را بگمارد؛ درحالی‌که می‌داند شایسته‌تر از او در میان مسلمانان و داناتر از او به كتاب خدا و سنت پیامبرش وجود دارد، به راستی كه به خدا، رسول خدا(صلی‌الله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) و تمام مسلمانان خیانت كرده است.
از إبن عباس از رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نقل شده است كه فرمود: هر كسی فرمانداری از مسلمانان را بگمارد؛ درحالی‌که می‌داند شایسته‌تر از او در میان مسلمانان و داناتر از او به كتاب خدا و سنت پیامبرش وجود دارد، به راستی كه به خدا، رسول‌ِخدا(صلی‌الله عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ) و تمام مسلمانان خیانت كرده است.


همین روایت را ابن عساكر دمشقی در كتاب تاریخ مدینة دمشق و متقی هندی، در كتاب كنز العمال، با عبارت دیگر نقل کرده‌اند.<ref>بن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج53، ص256، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995؛الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای975هـ)، كنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج16، ص38، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1419هـ - 1998م.</ref>
همین روایت را ابن عساكر دمشقی در كتاب تاریخ مدینة دمشق و متقی هندی، در كتاب كنز العمال، با عبارت دیگر نقل کرده‌اند.<ref>بن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج53، ص256، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995؛الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای975هـ)، كنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج16، ص38، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1419هـ - 1998م.</ref>
محمد بن الطیب الباقلانی در تمهید الأوائل می‌نویسد:
محمد بن الطیب الباقلانی در تمهید الأوائل می‌نویسد:
وقوله «مَن تَقَدَّمَ علی قومٍ من المسلمین یَری أنَّ فیهم من هو أفضلُ منه فقد خانَ اللهَ ورسولَه والمسلمین» فی أمثال هذه الأخبار مما قد تواترت علی المعنی وإن اختلفت ألفاظها.<ref>الباقلانی، ابوبكر محمد بن الطیب (متوفای403هـ)، تمهید الأوائل فی تلخیص الدلائل، ج1، ص474، تحقیق: عماد الدین أحمد حیدر، ناشر: مؤسسة الكتب الثقافیة - لبنان، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.</ref>
وقوله «مَن تَقَدَّمَ علی قومٍ من المسلمین یَری أنَّ فیهم من هو أفضلُ منه فقد خانَ اللهَ ورسولَه والمسلمین» فی أمثال هذه الأخبار مما قد تواترت علی المعنی وإن اختلفت ألفاظها.<ref>الباقلانی، ابوبكر محمد بن الطیب (متوفای403هـ)، تمهید الأوائل فی تلخیص الدلائل، ج1، ص474، تحقیق: عماد الدین أحمد حیدر، ناشر: مؤسسة الكتب الثقافیة - لبنان، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.</ref>
این گفته رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) «هر كس خود را بر گروهی از مسلمانان مقدم كند؛ درحالی‌که می‌داند در میان آن قوم كسی بهتر از او وجود دارد، به‌درستی كه به خدا، رسول او و مسلمانان خیانت كرده است» همانند این روایات، از نظر معنوی به صورت متواتر نقل شده؛ اگر چه الفاظ آن‌ها مختلف هستند.
این گفته رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) «هر كس خود را بر گروهی از مسلمانان مقدم كند؛ درحالی‌که می‌داند در میان آن قوم كسی بهتر از او وجود دارد، به‌درستی كه به خدا، رسول او و مسلمانان خیانت كرده است» همانند این روایات، از نظر معنوی به صورت متواتر نقل شده؛ اگر چه الفاظ آن‌ها مختلف هستند.


چرا راه دور برویم، خداوند متعال در قرآن كریم وجدان های بیدار را به قضاوت فرامی خواند و می‌فرماید:
چرا راه دور برویم، خداوند متعال در قرآن كریم وجدان های بیدار را به قضاوت فرامی خواند و می‌فرماید:
خط ۵۰۷: خط ۵۰۷:
آیا چنین كسی شایسته و سزاوار پیروی است یا امیرمؤمنان (علیه‌السلام)كه محبوب‌ترین مخلوق نزد خدا و رسول است. ای وجدان های بیدار و ای جستجوگران حقیقت، تشنگان هدایت:
آیا چنین كسی شایسته و سزاوار پیروی است یا امیرمؤمنان (علیه‌السلام)كه محبوب‌ترین مخلوق نزد خدا و رسول است. ای وجدان های بیدار و ای جستجوگران حقیقت، تشنگان هدایت:
فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ؟
فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ؟
اگر رسول خدا در قیامت از ما شیعیان سؤال كند كه چرا علی بن أبی طالب را بیش از همه مردم دوست دارید، چرا ولایت او را پذیرفتید، جواب ما روشن و حجت و برهان ما قاطع است، با سربلندی و افتخار عرضه خواهیم داشت كه:
اگر رسول‌ِخدا در قیامت از ما شیعیان سؤال كند كه چرا علی بن أبی طالب را بیش از همه مردم دوست دارید، چرا ولایت او را پذیرفتید، جواب ما روشن و حجت و برهان ما قاطع است، با سربلندی و افتخار عرضه خواهیم داشت كه:
ای پیام آور خدا! ما امیرمؤمنان را دوست داریم، چرا كه خداوند او را بیش از تمام مخلوقاتش دوست دارد. ما امامت او را پذیرفته ایم؛ چون او برترین اصحاب بعد از شما بود، این شما بودید كه به ما دستور دادید علی بن أبی طالب را دوست بداریم.
ای پیام آور خدا! ما امیرمؤمنان را دوست داریم، چرا كه خداوند او را بیش از تمام مخلوقاتش دوست دارد. ما امامت او را پذیرفته ایم؛ چون او برترین اصحاب بعد از شما بود، این شما بودید كه به ما دستور دادید علی بن أبی طالب را دوست بداریم.
اما كسانی كه از علی بن أبی طالب پیروی نكرده اند، به جای دوست داشتنش، با او جنگیده اند، یاران و دوستان او را به شهادت رسانده اند، بر منابر مساجد و در خطبه های نماز او را سب کرده‌اند و ناسزا گفته اند، چه پاسخی خواهند داشت؟
اما كسانی كه از علی بن أبی طالب پیروی نكرده اند، به جای دوست داشتنش، با او جنگیده اند، یاران و دوستان او را به شهادت رسانده اند، بر منابر مساجد و در خطبه های نماز او را سب کرده‌اند و ناسزا گفته اند، چه پاسخی خواهند داشت؟
دیدگاه‌های بزرگان اهل‌سنت درباره اسناد روایت: ازآنجایی‌که روایت طیر فضیلت بی نظیری را برای امیرمؤمنان (علیه‌السلام)و از طرف دیگر بطلان هر مذهبی غیر مذهب اهل بیت علیهم‌السلام را به روشنی اثبات می‌نماید، اكثر بزرگان اهل‌سنت در برابر آن موضع گرفته و تلاش کرده‌اند كه آن را تضعیف نمایند؛ تا جائی كه برخی از راویان موثق اهل‌سنت، تنها به‌خاطر نقل همین روایت به شدت تضعیف شده‌اند.
دیدگاه‌های بزرگان اهل‌سنت درباره اسناد روایت: ازآنجایی‌که روایت طیر فضیلت بی نظیری را برای امیرمؤمنان (علیه‌السلام)و از طرف دیگر بطلان هر مذهبی غیر مذهب اهل بیت علیهم‌السلام را به روشنی اثبات می‌نماید، اكثر بزرگان اهل‌سنت در برابر آن موضع گرفته و تلاش کرده‌اند كه آن را تضعیف نمایند؛ تا جائی كه برخی از راویان موثق اهل‌سنت، تنها به‌خاطر نقل همین روایت به شدت تضعیف شده‌اند.
أبو محمد عبدالله بن محمد بن عثمان الواسطی، مشهور به إبن سقا، یكی از این روایان است. ابن السقاء الحافظ الامام محدث واسط أبو محمد عبدالله بن محمد بن عثمان الواسطی... قال السلفی سألت الحافظ خمیسا الحوزی عن ابن السقاء فقال: هو من مزینة مضر ولم یكن سقاء بل لقب له، موجوه الواسطیین وذوی الثروة والحفظ، رحل به أبوه فأسمعه من أبی خلیفة وأبی یعلی وابن زیدان البجلی والمفضل ابن الجندی وبارك الله فی سنه وعلمه، واتفق انه أملی حدیث الطیر فلم تحتمله نفوسهم فوثبوا به وأقاموه وغسلوا موضعه.
أبو محمد عبدالله بن محمد بن عثمان الواسطی، مشهور به إبن سقا، یكی از این روایان است. ابن السقاء الحافظ الامام محدث واسط أبو محمد عبدالله بن محمد بن عثمان الواسطی... قال السلفی سألت الحافظ خمیسا الحوزی عن ابن السقاء فقال: هو من مزینة مضر ولم یكن سقاء بل لقب له، موجوه الواسطیین وذوی الثروة والحفظ، رحل به أبوه فأسمعه من أبی خلیفة وأبی یعلی وابن زیدان البجلی والمفضل ابن الجندی وبارك الله فی سنه وعلمه، واتفق انه أملی حدیث الطیر فلم تحتمله نفوسهم فوثبوا به وأقاموه وغسلوا موضعه.
ابن سقاء... سلفی گفته است: از حافظ خمیس حوزی در مورد ابن سقاء سوال كردم؛ پس گفت: او از مزینه از قبیله مضر است؛ و سقا نبود؛ بلكه به این لقب مشهور بود؛ او سر شناس مردم واسط و صاحب ثروت و حافظه ای خوب بود؛ پدرش او را به مسافرت برد؛ پس از ابی خلیفه و ابی یعلی و ابن زیدان بجلی و مفضل بن جندی روایت شنید، و خداوند نیز به او در علم و عمرش بركت داد؛ و روزی از روزها داشت حدیث طیر املاء می‌كرد؛ اما مردم نتوانستند كه این روایت را تحمل كنند؛ پس به او هجوم آورده و او را از جای خویش بلند كردند و جای او را آب كشیدند. <ref>الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج3، ص966، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی.</ref>
ابن سقاء... سلفی گفته است: از حافظ خمیس حوزی در مورد ابن سقاء سوال كردم، پس گفت: او از مزینه از قبیله مضر است؛ و سقا نبود؛ بلكه به این لقب مشهور بود؛ او سر شناس مردم واسط و صاحب ثروت و حافظه ای خوب بود؛ پدرش او را به مسافرت برد، پس از ابی خلیفه و ابی یعلی و ابن زیدان بجلی و مفضل بن جندی روایت شنید، و خداوند نیز به او در علم و عمرش بركت داد؛ و روزی از روزها داشت حدیث طیر املاء می‌كرد؛ اما مردم نتوانستند كه این روایت را تحمل كنند، پس به او هجوم آورده و او را از جای خویش بلند كردند و جای او را آب كشیدند. <ref>الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج3، ص966، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی.</ref>
تعدادی از علمای سنی، دچار سردرگمی شده‌اند، در برخی از كتاب ها صحت روایت را پذیرفته و در برخی دیگر با شك و تردید به آن نگریسته اند.
تعدادی از علمای سنی، دچار سردرگمی شده‌اند، در برخی از كتاب ها صحت روایت را پذیرفته و در برخی دیگر با شك و تردید به آن نگریسته اند.


خط ۵۳۹: خط ۵۳۹:
وأما الحكم علی حدیث الطیر بالوضع فغیر جید<ref>طبقات الشافعیة الكبری ج4، ص169</ref>
وأما الحكم علی حدیث الطیر بالوضع فغیر جید<ref>طبقات الشافعیة الكبری ج4، ص169</ref>
این كه ادعا شود حدیث طیر جعلی است، نیكو نیست.
این كه ادعا شود حدیث طیر جعلی است، نیكو نیست.
== چرایی مطرودبودن حدیث طیر مشوی نزد اهل سنت ==
== چرایی مطرودبودن حدیث طیر مشوی نزد اهل‌سنّت ==
اما چرا روایت طیر، همانند صاحب آن در میان محدثان و ائمه حدیث اهل‌سنت مظلوم واقع شده است؛ چرا با این همه سندی كه دارد، اكثر علمای سنی آن را تضعیف كرده و ساختگی دانسته اند؟ آن‌ها نیز كه جرأت دسته قبلی را ندارند، از پذیرش صریح صحت روایت خودداری کرده‌اند؟
اما چرا روایت طیر، همانند صاحب آن در میان محدثان و ائمه حدیث اهل‌سنت مظلوم واقع شده است؛ چرا با این همه سندی كه دارد، اكثر علمای سنی آن را تضعیف كرده و ساختگی دانسته اند؟ آن‌ها نیز كه جرأت دسته قبلی را ندارند، از پذیرش صریح صحت روایت خودداری کرده‌اند؟
جواب واضح و روشن است. چون این روایت اساس و بنیان عقائد اهل‌سنت را زیر سؤال می‌برد، حقانیت شیعه را به اثبات رسانده و مذاهب دیگر را باطل اعلام می‌کند.
جواب واضح و روشن است. چون این روایت اساس و بنیان عقائد اهل‌سنت را زیر سؤال می‌برد، حقانیت شیعه را به اثبات رسانده و مذاهب دیگر را باطل اعلام می‌کند.
خط ۵۴۶: خط ۵۴۶:
محمد ناصر البانی بعد از نقل برخی از سندهای روایت طیر، به این حقیقت اشاره كرده و دلالت روایت را دلیل موضع گیری اهل‌سنت در برابر آن اعلام كرده است:
محمد ناصر البانی بعد از نقل برخی از سندهای روایت طیر، به این حقیقت اشاره كرده و دلالت روایت را دلیل موضع گیری اهل‌سنت در برابر آن اعلام كرده است:
وبالجملة، فالحدیث لا ینقصه كثرة طرق، وإنما یفتقر إلی سلامة المتن، فإنما أنكر من الأئمة هذا الحدیث لما یظهر من متنه من تفضیل علیٍ علَی الشیخین رضی الله عنهم، بالإضافة لما فی متنه من ركة اللفظ والاضطراب.
وبالجملة، فالحدیث لا ینقصه كثرة طرق، وإنما یفتقر إلی سلامة المتن، فإنما أنكر من الأئمة هذا الحدیث لما یظهر من متنه من تفضیل علیٍ علَی الشیخین رضی الله عنهم، بالإضافة لما فی متنه من ركة اللفظ والاضطراب.
خلاصه: پس حدیث از نظر كثرت طرق مشكلی ندارد؛ اما نیاز به سلامت متن دارد؛ پس اگر ائمه منكر این حدیث شده‌اند، به‌خاطر آن چیزی است كه متن روایت ثابت می‌کند و آن برترین علی (علیه‌السلام) بر شیخین است، علاوه بر این كه متن روایت نیز ركیك است و اضطراب دارد.
خلاصه: پس حدیث از نظر كثرت طرق مشكلی ندارد؛ اما نیاز به سلامت متن دارد، پس اگر ائمه منكر این حدیث شده‌اند، به‌خاطر آن چیزی است كه متن روایت ثابت می‌کند و آن برترین علی (علیه‌السلام) بر شیخین است، علاوه بر این كه متن روایت نیز ركیك است و اضطراب دارد.
و باز در ادامه با نقل برخی از عبارات روایت طیر كه البته افضلیت مطلق امیرمؤمنان (علیه‌السلام)را ثابت نمی كند، می‌گوید:
و باز در ادامه با نقل برخی از عبارات روایت طیر كه البته افضلیت مطلق امیرمؤمنان (علیه‌السلام)را ثابت نمی كند، می‌گوید:
قلت: فلو أن الحدیث كان فی أكثر طرقه بلفظ من هذه الألفاظ المتفقة المعنی -، ولم تكن باسم التفضیل «أحب خلقك»، لكان من الممكن القول بثبوته، ویكون كحدیث الرایة الصحیح الذی فی بعض روایاته:
قلت: فلو أن الحدیث كان فی أكثر طرقه بلفظ من هذه الألفاظ المتفقة المعنی -، ولم تكن باسم التفضیل «أحب خلقك»، لكان من الممكن القول بثبوته، ویكون كحدیث الرایة الصحیح الذی فی بعض روایاته:
خط ۵۵۳: خط ۵۵۳:
«به‌درستی كه پرچم را به دستی مردی می‌دهم كه خداوند به دست او فتح خواهد كرد، او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند». این روایت بخاری و مسلم نقل کرده‌اند؛ اما حدیث طیر در اكثر طرق خود با لفظ اسم تفضیل «أحب» آمده، به همین خاطر حكم به ضعف روایت کرده‌اند؛ چنانچه پیش‌ازاین نیز گذشت.
«به‌درستی كه پرچم را به دستی مردی می‌دهم كه خداوند به دست او فتح خواهد كرد، او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند». این روایت بخاری و مسلم نقل کرده‌اند؛ اما حدیث طیر در اكثر طرق خود با لفظ اسم تفضیل «أحب» آمده، به همین خاطر حكم به ضعف روایت کرده‌اند؛ چنانچه پیش‌ازاین نیز گذشت.


آری، این روایت از نظر سندی مشكلی ندارد؛ اما اگر حتی خود رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) با علمای سنی روبرو شود و به صراحت بگوید كه امیرمؤمنان (علیه‌السلام)از ابوبكر و عمر برتر است، آن‌ها هرگز نخواهند پذیرفت.
آری، این روایت از نظر سندی مشكلی ندارد؛ اما اگر حتی خود رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) با علمای سنی روبرو شود و به صراحت بگوید كه امیرمؤمنان (علیه‌السلام)از ابوبكر و عمر برتر است، آن‌ها هرگز نخواهند پذیرفت.
نام این نوع برخورد با روایات و فضائل اهل بیت علیهم‌السلام را چه می‌توان گذاشت؟ آیا می‌توان پذیرفت كه این افراد اهل بیت علیهم‌السلام دوست دارند؟
نام این نوع برخورد با روایات و فضائل اهل بیت علیهم‌السلام را چه می‌توان گذاشت؟ آیا می‌توان پذیرفت كه این افراد اهل بیت علیهم‌السلام دوست دارند؟
=== نظر المغربی در مورد طیر مشوی ===
=== نظر المغربی در مورد طیر مشوی ===
خط ۵۶۷: خط ۵۶۷:
نزدیك است كه حافظان ناصبی، با اجماع بگویند كه حدیث طیر باطل است! و حتی مبالغه كرده و نقل این روایت را علامت ضعف راوی می‌دانند! و هر كسی كه این روایت را نقل كرده است، به‌خاطر نقل این روایت تضعیف کرده‌اند! و همچنین ذهبی در "میزان" چنین كرده است و ناصبی بودن خویش را به وضوح آشكار ساخته است.
نزدیك است كه حافظان ناصبی، با اجماع بگویند كه حدیث طیر باطل است! و حتی مبالغه كرده و نقل این روایت را علامت ضعف راوی می‌دانند! و هر كسی كه این روایت را نقل كرده است، به‌خاطر نقل این روایت تضعیف کرده‌اند! و همچنین ذهبی در "میزان" چنین كرده است و ناصبی بودن خویش را به وضوح آشكار ساخته است.
اما در كتاب «تاریخ الاسلام» به میانه‌روی روی آورده است و این روایت را نقل كرده و سپس می‌گوید:
اما در كتاب «تاریخ الاسلام» به میانه‌روی روی آورده است و این روایت را نقل كرده و سپس می‌گوید:
این روایت اسناد فراوانی دارد كه به آنها اشكال گرفته شده است، بعضی از آنها طبق شرط سنن است و یكی از بهترین آنها روایت «قطن بن نسیر» استاد مسلم در صحیح است كه... از انس روایت شده است به رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) یك پرنده كباب شده هدیه داده شد، آن حضرت فرمود: خداوندا دوست داشتنی ترین مخلوقاتت در نزد خودت را بیاور تا با من غذا بخورد، و علی آمد و با او غذا خورد.
این روایت اسناد فراوانی دارد كه به آنها اشكال گرفته شده است، بعضی از آنها طبق شرط سنن است و یكی از بهترین آنها روایت «قطن بن نسیر» استاد مسلم در صحیح است كه... از انس روایت شده است به رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) یك پرنده كباب شده هدیه داده شد، آن حضرت فرمود: خداوندا دوست داشتنی ترین مخلوقاتت در نزد خودت را بیاور تا با من غذا بخورد، و علی آمد و با او غذا خورد.
این روایت طبق شرط مسلم است، اگرچه ذهبی خوشش نمی‌آید كه به این مطلب تصریح كند، و به همین سبب گفته است كه «نیكو» است. ولی در حقیقت این در اصطلاح آنها هم معنی صحیح است.
این روایت طبق شرط مسلم است، اگرچه ذهبی خوشش نمی‌آید كه به این مطلب تصریح كند، و به همین سبب گفته است كه «نیكو» است. ولی در حقیقت این در اصطلاح آنها هم معنی صحیح است.
اما بعد اگر حدیث طیر صحیح نباشد، دیگر هیچ روایتی در دنیا صحیح نیست و هیچ روایتی متواتر نخواهد شد.
اما بعد اگر حدیث طیر صحیح نباشد، دیگر هیچ روایتی در دنیا صحیح نیست و هیچ روایتی متواتر نخواهد شد.
خط ۵۹۱: خط ۵۹۱:
نخستین طریق، طلب كردن صحت نقل روایت است. این گفته او (علامه حلی) كه تمام جمهور آن را نقل کرده‌اند، دروغ بر آن‌ها است؛ چرا كه حدیث طیر را هیچ یك از اصحاب صحاح (سته) نقل نكرده اند؛ هیچ یك از پیشوایان حدیث نیز آن را تصحیح ننموده اند. ولی برخی از مردم آن را نقل کرده‌اند؛ همان طوری كه شبیه آن را درباره غیر علی نیز نقل نموده اند. بلكه درباره فضائل معاویه احادیث زیادی نقل کرده‌اند و کتاب‌های مستقلی نیز نوشته اند، اهل دانش حدیث، نه آن را صحیح می‌دانند و نه این را.
نخستین طریق، طلب كردن صحت نقل روایت است. این گفته او (علامه حلی) كه تمام جمهور آن را نقل کرده‌اند، دروغ بر آن‌ها است؛ چرا كه حدیث طیر را هیچ یك از اصحاب صحاح (سته) نقل نكرده اند؛ هیچ یك از پیشوایان حدیث نیز آن را تصحیح ننموده اند. ولی برخی از مردم آن را نقل کرده‌اند؛ همان طوری كه شبیه آن را درباره غیر علی نیز نقل نموده اند. بلكه درباره فضائل معاویه احادیث زیادی نقل کرده‌اند و کتاب‌های مستقلی نیز نوشته اند، اهل دانش حدیث، نه آن را صحیح می‌دانند و نه این را.
طریق دوم: حدیث طیر از دروغ ها و جعلیات در نزد اهل علم و آگاهان به علم حدیث است. ابوموسی المدینی گفته: چندین نفر از حفاظ طرق أحادیث طیر را برای شناخت اعتبار آن جمع کرده‌اند؛ همانند حاكم نیسابوری، أبونعیم و إبن مرودیه.<ref>ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفای 728 هـ)، منهاج السنة النبویة، ج7، ص371، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولی، 1406هـ.</ref>
طریق دوم: حدیث طیر از دروغ ها و جعلیات در نزد اهل علم و آگاهان به علم حدیث است. ابوموسی المدینی گفته: چندین نفر از حفاظ طرق أحادیث طیر را برای شناخت اعتبار آن جمع کرده‌اند؛ همانند حاكم نیسابوری، أبونعیم و إبن مرودیه.<ref>ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفای 728 هـ)، منهاج السنة النبویة، ج7، ص371، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولی، 1406هـ.</ref>
از حاكم درباره حدیث طیر سؤال شد؛ پس گفت: این روایت صحی نیست؛ با این كه حاكم نیشابوری به شیعه نسبت داده می‌شود. به راستی كه از او خواستند تا روایتی را درباره فضائل معاویه نقل كند؛ پس گفت: دلم راضی نمی‌شود، دلم راضی نمی‌شود، او را كتك زدند؛ اما بازهم این كار را نكرد.
از حاكم درباره حدیث طیر سؤال شد، پس گفت: این روایت صحی نیست؛ با این كه حاكم نیشابوری به شیعه نسبت داده می‌شود. به راستی كه از او خواستند تا روایتی را درباره فضائل معاویه نقل كند، پس گفت: دلم راضی نمی‌شود، دلم راضی نمی‌شود، او را كتك زدند؛ اما بازهم این كار را نكرد.


نكته مهم در گفتار ابن تیمیه، اعتراف صریح او به جعل حدیث توسط اهل‌سنت در فضائل معاویه و نوشتن کتاب‌های مستقل درباره آن است. این قضیه اعتبار روایات اهل‌سنت را زیر سؤال می‌برد؛ چرا كه وقتی آن‌ها به منظور گمراه كردن مردم روایات زیادی را درباره معاویه جعل کرده‌اند؛ تا جائی كه این روایات جعلی کتاب‌های مستقلی شده‌اند، از كجا معلوم در جاهای دیگر نیز همین كار را نكرده باشند؟
نكته مهم در گفتار ابن تیمیه، اعتراف صریح او به جعل حدیث توسط اهل‌سنت در فضائل معاویه و نوشتن کتاب‌های مستقل درباره آن است. این قضیه اعتبار روایات اهل‌سنت را زیر سؤال می‌برد؛ چرا كه وقتی آن‌ها به منظور گمراه كردن مردم روایات زیادی را درباره معاویه جعل کرده‌اند؛ تا جائی كه این روایات جعلی کتاب‌های مستقلی شده‌اند، از كجا معلوم در جاهای دیگر نیز همین كار را نكرده باشند؟
خط ۶۰۶: خط ۶۰۶:
ابوعیسی ترمذی نیز این روایت را در كتاب سنن خودش كه یكی از شش كتاب صحیح اهل‌سنت است، نقل كرده:
ابوعیسی ترمذی نیز این روایت را در كتاب سنن خودش كه یكی از شش كتاب صحیح اهل‌سنت است، نقل كرده:
حدثنا سُفْیَانُ بن وَكِیعٍ حدثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بن مُوسَی عن عِیسَی بن عُمَرَ عن السُّدِّیِّ عن أَنَسِ بن مَالِكٍ قال كان عِنْدَ النبی صلی‌الله علیه وسلم طَیْرٌ فقال اللهم ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی هذا الطَّیْرَ فَجَاءَ عَلِیٌّ فَأَكَلَ معه.
حدثنا سُفْیَانُ بن وَكِیعٍ حدثنا عُبَیْدُ اللَّهِ بن مُوسَی عن عِیسَی بن عُمَرَ عن السُّدِّیِّ عن أَنَسِ بن مَالِكٍ قال كان عِنْدَ النبی صلی‌الله علیه وسلم طَیْرٌ فقال اللهم ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی هذا الطَّیْرَ فَجَاءَ عَلِیٌّ فَأَكَلَ معه.
سدی از مالك بن أنس نقل كرده است كه در نزد رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) مرغی بود؛ پس فرمود: خدایا محبوب‌ترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد؛ پس علی (علیه‌السلام) آمد و با رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از آن نوش‌جان كرد.
سدی از مالك بن أنس نقل كرده است كه در نزد رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) مرغی بود، پس فرمود: خدایا محبوب‌ترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد، پس علی (علیه‌السلام) آمد و با رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از آن نوش‌جان كرد.
و سپس در ادامه می‌گوید:
و سپس در ادامه می‌گوید:
قال أبو عِیسَی هذا حَدِیثٌ غَرِیبٌ لَا نَعْرِفُهُ من حدیث السُّدِّیِّ إلا من هذا الْوَجْهِ وقد رُوِیَ من غَیْرِ وَجْهٍ عن أَنَسٍ وَعِیسَی بن عُمَرَ هو كُوفِیٌّ وَالسُّدِّیُّ إسماعیل بن عبد الرحمن وسمع من أَنَسَ بن مَالِكٍ وَرَأَی الْحُسَیْنَ بن عَلِیٍّ وَثَّقَهُ شُعْبَةُ وَسُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ وَزَائِدَةُ وَوَثَّقَهُ یحیی بن سَعِیدٍ الْقَطَّانُ.<ref>الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای 279هـ)، سنن الترمذی، ج5، ص636، ح3721، تحقیق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.</ref>
قال أبو عِیسَی هذا حَدِیثٌ غَرِیبٌ لَا نَعْرِفُهُ من حدیث السُّدِّیِّ إلا من هذا الْوَجْهِ وقد رُوِیَ من غَیْرِ وَجْهٍ عن أَنَسٍ وَعِیسَی بن عُمَرَ هو كُوفِیٌّ وَالسُّدِّیُّ إسماعیل بن عبد الرحمن وسمع من أَنَسَ بن مَالِكٍ وَرَأَی الْحُسَیْنَ بن عَلِیٍّ وَثَّقَهُ شُعْبَةُ وَسُفْیَانُ الثَّوْرِیُّ وَزَائِدَةُ وَوَثَّقَهُ یحیی بن سَعِیدٍ الْقَطَّانُ.<ref>الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای 279هـ)، سنن الترمذی، ج5، ص636، ح3721، تحقیق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.</ref>
خط ۶۶۱: خط ۶۶۱:
و مقاله دیگر می‌نویسد:
و مقاله دیگر می‌نویسد:
أقول: هذا قلبٌ زاغَ عن الحقِ فأزاغَهُ اللهُ وطَبَعَ علیه، فلم تُطاوِعْهُ نَفْسَه علی تصحیحِ حدیثٍ لا یُوافِق هواهُ ! أفرأیتَ مَنْ إتَّخَذَ إلهَهُ هواهُ وأضَلَّهُ اللهُ علی عِلْمٍ فلا یَصُدَنّك عنها من لا یُؤْمِنُ بها واتَّبَعَ هواهُ فَتَرَدَّی.<ref>مجلة تراثنا - مؤسسة آل البیت - ج18، ص87.</ref>
أقول: هذا قلبٌ زاغَ عن الحقِ فأزاغَهُ اللهُ وطَبَعَ علیه، فلم تُطاوِعْهُ نَفْسَه علی تصحیحِ حدیثٍ لا یُوافِق هواهُ ! أفرأیتَ مَنْ إتَّخَذَ إلهَهُ هواهُ وأضَلَّهُ اللهُ علی عِلْمٍ فلا یَصُدَنّك عنها من لا یُؤْمِنُ بها واتَّبَعَ هواهُ فَتَرَدَّی.<ref>مجلة تراثنا - مؤسسة آل البیت - ج18، ص87.</ref>
من می‌گویم: این قلبی است كه از حق منحرف گشته؛ و خداوند نیز آن را منحرف كرده و بر آن مهر نهاده است؛ پس قلب نمی تواند حدیثی را كه با هوای نفس او سازگار نیست، تصحیح كند؛ آیا دیدی كسی را كه معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را گمراه كرده؛ پس مبادا كسی كه به آن ایمان ندارد و از هوسهای خویش پیروی می‌کند، تو را از آن بازدارد كه هلاك خواهی شد!
من می‌گویم: این قلبی است كه از حق منحرف گشته؛ و خداوند نیز آن را منحرف كرده و بر آن مهر نهاده است، پس قلب نمی تواند حدیثی را كه با هوای نفس او سازگار نیست، تصحیح كند؛ آیا دیدی كسی را كه معبود خود را هوای نفس خویش قرار داده و خداوند او را گمراه كرده، پس مبادا كسی كه به آن ایمان ندارد و از هوسهای خویش پیروی می‌کند، تو را از آن بازدارد كه هلاك خواهی شد!
آیت الله میلانی اشاره دارد به دو آیه ذیل:
آیت الله میلانی اشاره دارد به دو آیه ذیل:
أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُون.<ref>الجاثیة/23.</ref>
أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلی عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلی سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلی بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ یَهْدیهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُون.<ref>الجاثیة/23.</ref>
خط ۶۷۳: خط ۶۷۳:
صحت حدیث طیر، نبوت پیامبر را زیر سؤال می‌برد: إبن أبی داود سجستانی، همان كسی كه كتاب «المصاحف» را در اثبات تحریف قرآن نوشته است، اشكال جالبی به روایت طیر مشوی دارد كه واقعا شنیدنی است. شمس‌الدین ذهبی در سیر أعلام النبلاء می‌نویسد:
صحت حدیث طیر، نبوت پیامبر را زیر سؤال می‌برد: إبن أبی داود سجستانی، همان كسی كه كتاب «المصاحف» را در اثبات تحریف قرآن نوشته است، اشكال جالبی به روایت طیر مشوی دارد كه واقعا شنیدنی است. شمس‌الدین ذهبی در سیر أعلام النبلاء می‌نویسد:
قال أبو أحمدُ بنُ عَدِی سمعتُ علیَ بنَ عبدالله الداهری یقول: سألتُ ابنُ أبی داودٍ عن حدیثِ الطیرِ فقال: إنْ صَحَّ حدیثُ الطیرِ فنبوةُ النبیِّ صلی‌الله علیه وسلم باطلٌ لانَّه حُكِیَ عن حاجبِ النبیِّ صلی‌الله علیه وسلم خیانةً یعنی أنساً وحاجبُ النبیِّ لا یكونُ خائناً.
قال أبو أحمدُ بنُ عَدِی سمعتُ علیَ بنَ عبدالله الداهری یقول: سألتُ ابنُ أبی داودٍ عن حدیثِ الطیرِ فقال: إنْ صَحَّ حدیثُ الطیرِ فنبوةُ النبیِّ صلی‌الله علیه وسلم باطلٌ لانَّه حُكِیَ عن حاجبِ النبیِّ صلی‌الله علیه وسلم خیانةً یعنی أنساً وحاجبُ النبیِّ لا یكونُ خائناً.
ابواحد بن عدی می‌گوید كه از علی بن عبدالله دارهری شنیدم كه می‌گفت: از إبن أبی داود درباره حدیث طیر سؤال كردم؛ پس گفت: اگر روایت طیر درست باشد، پس نبوت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) باطل است؛ چرا كه این روایت حاكی از خیانت دربان نبی؛ یعنی أنس است و دربان نبی نمی تواند خائن باشد.!!!
ابواحد بن عدی می‌گوید كه از علی بن عبدالله دارهری شنیدم كه می‌گفت: از إبن أبی داود درباره حدیث طیر سؤال كردم، پس گفت: اگر روایت طیر درست باشد، پس نبوت پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) باطل است؛ چرا كه این روایت حاكی از خیانت دربان نبی؛ یعنی أنس است و دربان نبی نمی تواند خائن باشد.!!!
خود ذهبی در پاسخ او می‌گوید:
خود ذهبی در پاسخ او می‌گوید:
قلتُ هذه عبارةٌ ردیئَةٌ وكلامٌ نحسٌ بل نبوةُ محمدٍّ صلی‌الله علیه وسلم حقٌ قطعیٌ إن صحَّ خبرُ الطیرِ وإن لم یَصِحْ وما وجه الإرتباطِ؟
قلتُ هذه عبارةٌ ردیئَةٌ وكلامٌ نحسٌ بل نبوةُ محمدٍّ صلی‌الله علیه وسلم حقٌ قطعیٌ إن صحَّ خبرُ الطیرِ وإن لم یَصِحْ وما وجه الإرتباطِ؟
خط ۶۸۲: خط ۶۸۲:
====جواب اشکال سوم:====
====جواب اشکال سوم:====
این عبارت، تعبیر بسیار نادرستی است؛ چرا كه نبوت محمد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) حق و قطعی است؛ چه خبر طیر درست باشد یا درست نباشد؛ این دو قضیه چه ارتباطی بایكدیگر دارد؟
این عبارت، تعبیر بسیار نادرستی است؛ چرا كه نبوت محمد (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) حق و قطعی است؛ چه خبر طیر درست باشد یا درست نباشد؛ این دو قضیه چه ارتباطی بایكدیگر دارد؟
أنس بن مالك قبل از بلوغ و قبل از تكلیف به پیامبر خدمت می‌كرده؛ پس امكان دارد كه داستان طیر در این زمان بوده باشد. فرض می‌كنیم كه بعد از بلوغ او باشد، او معصوم از خیانت نیست؛ بلكه این جنایت كوچك را انجام داده و اجتهاد كرده است؛ چرا كه او ورود علی جلوگیری كرده است؛ چنانچه گفته شده است. پس این قضیه چه ربطی به دعوت و نبوت پیامبر دارد؛ درحالی‌که نبوت آن حضرت پیش از آن انجام شده و اجابت شده بود؛ حتی اگر چندین بار جلوی او را می‌گرفت قابل تصور نبود كه كسی دیگری وارد شود و با پیامبر غذا بخورد، غیر از علی بن أبی طالب علیه‌السلام.
أنس بن مالك قبل از بلوغ و قبل از تكلیف به پیامبر خدمت می‌كرده، پس امكان دارد كه داستان طیر در این زمان بوده باشد. فرض می‌كنیم كه بعد از بلوغ او باشد، او معصوم از خیانت نیست؛ بلكه این جنایت كوچك را انجام داده و اجتهاد كرده است؛ چرا كه او ورود علی جلوگیری كرده است؛ چنانچه گفته شده است. پس این قضیه چه ربطی به دعوت و نبوت پیامبر دارد؛ درحالی‌که نبوت آن حضرت پیش از آن انجام شده و اجابت شده بود؛ حتی اگر چندین بار جلوی او را می‌گرفت قابل تصور نبود كه كسی دیگری وارد شود و با پیامبر غذا بخورد، غیر از علی بن أبی طالب علیه‌السلام.
حدیث طیر با ضعفی كه دارد؛ اما از طرق مختلف نقل شده كه من آن را در یك جزء مستقل جمع آوری كرده ام. نه صحت آن برای من ثابت شده و نه اعتقاد به بطلان آن دارم. إبن أبی داود در این عبارتش اشتباه كرده و او برای این خطائی كه كرده است، یك پاداش نیز دارد، از شرایط وثاقت، این نیست كه خطا و اشتباه و سهو نكند؛ درحالی‌که این شخص از بزرگان علمای اسلام و از معتبرترین حافظان است.<ref>الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج13، ص232 ـ233، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref>
حدیث طیر با ضعفی كه دارد؛ اما از طرق مختلف نقل شده كه من آن را در یك جزء مستقل جمع آوری كرده ام. نه صحت آن برای من ثابت شده و نه اعتقاد به بطلان آن دارم. إبن أبی داود در این عبارتش اشتباه كرده و او برای این خطائی كه كرده است، یك پاداش نیز دارد، از شرایط وثاقت، این نیست كه خطا و اشتباه و سهو نكند؛ درحالی‌که این شخص از بزرگان علمای اسلام و از معتبرترین حافظان است.<ref>الذهبی الشافعی، شمس‌الدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج13، ص232 ـ233، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref>


البته كه جواب آقای ذهبی برای رد گفتار ابن أبی داود كفایت می‌کند؛ اما نكته ای كه نباید از قلم انداخت، دفاع غیر منصفانه ذهبی از او است. بلی مجتهد اگر خطا كند، یك پاداش می‌برد؛ اما به شرطی كه تلاش خود را برای پیدا كردن مدارك كرده باشد. درحالی‌که ابن أبی داود اگر مقداری تلاش می‌كرد و صدها مدرك و روایت معتبر را درباره حدیث طیر می‌دید، این چنین سخن نمی گفت. روایتی كه همدوره های او درباره اش کتاب‌های مستقلی نوشته اند، نمی تواند از دید او مخفی بوده باشد.
البته كه جواب آقای ذهبی برای رد گفتار ابن أبی داود كفایت می‌کند؛ اما نكته ای كه نباید از قلم انداخت، دفاع غیر منصفانه ذهبی از او است. بلی مجتهد اگر خطا كند، یك پاداش می‌برد؛ اما به شرطی كه تلاش خود را برای پیدا كردن مدارك كرده باشد. درحالی‌که ابن أبی داود اگر مقداری تلاش می‌كرد و صدها مدرك و روایت معتبر را درباره حدیث طیر می‌دید، این چنین سخن نمی گفت. روایتی كه همدوره های او درباره اش کتاب‌های مستقلی نوشته اند، نمی تواند از دید او مخفی بوده باشد.
سخن ابن أبی داود نشانگر این است كه او به خوبی تلاش و تحقیق نكرده است؛ پس چه دلیلی دارد كه او برای تلاشی كه نكرده، پاداش نیز بگیرد؟ اگر تلاش كرده و پیدا نكرده؛ پس باید در علم و دانش این شخص تردید كرد و اجتهاد او زیر سؤال می‌رود.
سخن ابن أبی داود نشانگر این است كه او به خوبی تلاش و تحقیق نكرده است، پس چه دلیلی دارد كه او برای تلاشی كه نكرده، پاداش نیز بگیرد؟ اگر تلاش كرده و پیدا نكرده، پس باید در علم و دانش این شخص تردید كرد و اجتهاد او زیر سؤال می‌رود.


===اشكال چهارم: در خوردن طیر، چیز مهمی وجود نداشت. ===  
===اشكال چهارم: در خوردن طیر، چیز مهمی وجود نداشت. ===  
خط ۶۹۷: خط ۶۹۷:
مرحوم علامه مظفر رضوان الله تعالی علیه در جواب او می‌نویسد:
مرحوم علامه مظفر رضوان الله تعالی علیه در جواب او می‌نویسد:
والجواب: أن الأمرَ العظیمِ تعریفُ الأحبِ إلی الله تعالی للناسِ بدلیل وجدانی؛ فإنه آكد من اللفظِ وأقوی فی الحجةِ، كما عَرَفَهُم نبیُّ الهدی (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) وسلم أن علیاً حبیبُ الله فی قصة خیبر بإخبارهم أنه یعطی الرایةَ مَنْ یُحِبُّهُ اللهُ ورسولُه ویحب اللهَ ورسولَه، وأن الفتحَ علی یدِه، علی أنّه یكفی فی المناسبة رغبةَ النبی (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) وسلم بأن یأكلَ مع أحبِّ الخلقِ إلی اللهِ وإلیه.<ref>دلائل الصدق، ج6، ص169.</ref>
والجواب: أن الأمرَ العظیمِ تعریفُ الأحبِ إلی الله تعالی للناسِ بدلیل وجدانی؛ فإنه آكد من اللفظِ وأقوی فی الحجةِ، كما عَرَفَهُم نبیُّ الهدی (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) وسلم أن علیاً حبیبُ الله فی قصة خیبر بإخبارهم أنه یعطی الرایةَ مَنْ یُحِبُّهُ اللهُ ورسولُه ویحب اللهَ ورسولَه، وأن الفتحَ علی یدِه، علی أنّه یكفی فی المناسبة رغبةَ النبی (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) وسلم بأن یأكلَ مع أحبِّ الخلقِ إلی اللهِ وإلیه.<ref>دلائل الصدق، ج6، ص169.</ref>
پاسخ: امر عظیم و مهم آن بود كه محبوبترین خلق در نظر خدا با دلیلی عینی و وجدانی به مردم معرفی شود، زیرا این گونه معرفی از معرفی لفظی اكیدتر و در حجت آوردن قوی تر است، همان گونه كه پیامبر هدایت صلی‌الله علیه و آله به مردم شناساند كه علی (علیه‌السلام)حبیب خداست آنجا كه در جنگ خیبر به مردم خبر داد كه پرچم را به دست كسی می‌سپارد كه محبوب خدا و رسول و محب خدا و رسول است و پیروزی به دست او انجام می‌گیرد. علاوه آن كه همین مناسبت كافی است كه رسول خدا صلی‌الله علیه و آله میل داشته كه با محبوبترین خلق در نظر خدا و خودش غذا بخورد.
پاسخ: امر عظیم و مهم آن بود كه محبوبترین خلق در نظر خدا با دلیلی عینی و وجدانی به مردم معرفی شود، زیرا این گونه معرفی از معرفی لفظی اكیدتر و در حجت آوردن قوی تر است، همان گونه كه پیامبر هدایت صلی‌الله علیه و آله به مردم شناساند كه علی (علیه‌السلام)حبیب خداست آنجا كه در جنگ خیبر به مردم خبر داد كه پرچم را به دست كسی می‌سپارد كه محبوب خدا و رسول و محب خدا و رسول است و پیروزی به دست او انجام می‌گیرد. علاوه آن كه همین مناسبت كافی است كه رسول‌ِخدا صلی‌الله علیه و آله میل داشته كه با محبوبترین خلق در نظر خدا و خودش غذا بخورد.


===اشكال پنجم: رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق خداوند یا امیرمؤمنان (ع)؟ ===  
===اشكال پنجم: رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق خداوند یا امیرمؤمنان (ع)؟ ===  
رسول خدا صمحبوب ترین مخلوق خداوند یا امیرمؤمنان ع؟ یكی از اشكالاتی كه برخی از علمای سنی به حدیث طیر گرفته اند این است كه اگر این روایت درست باشد، پس تكلیف رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) چه می‌شود؟ این روایت ثابت می‌کند كه او محبوب‌ترین مخلوق خداوند ـ حتی برتر از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) ـ است؛ درحالی‌که به اتفاق مسلمانان پیامبر اسلام از همه خلائق و قطعاً از علی بن أبی طالب (علیه‌السلام)افضل است؛ پس روایت به اطلاق و عموم خود نمی تواند باقی بماند.
رسول‌ِخدا صمحبوب ترین مخلوق خداوند یا امیرمؤمنان ع؟ یكی از اشكالاتی كه برخی از علمای سنی به حدیث طیر گرفته اند این است كه اگر این روایت درست باشد، پس تكلیف رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) چه می‌شود؟ این روایت ثابت می‌کند كه او محبوب‌ترین مخلوق خداوند ـ حتی برتر از پیامبر اسلام (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) ـ است؛ درحالی‌که به اتفاق مسلمانان پیامبر اسلام از همه خلائق و قطعاً از علی بن أبی طالب (علیه‌السلام)افضل است، پس روایت به اطلاق و عموم خود نمی تواند باقی بماند.
ملا علی هروی و محمد عبد الرحمن المباركفوری به نقل امام تُوْرِبِشْتی در این باره می‌نویسد:
ملا علی هروی و محمد عبد الرحمن المباركفوری به نقل امام تُوْرِبِشْتی در این باره می‌نویسد:
ومما یُبَیِّنُ لك أنَّ حَمْلَهُ علی العمومِ غیرُ جائزٍ هو أن النبیَّ صلی‌الله علیه وسلم من جملةِ خلقِ اللهِ ولا جائزٌ أن یكونَ علیٌ أحبَّ إلی الله منه.<ref>ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشكاة المصابیح، ج11، ص250، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الكتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.</ref>
ومما یُبَیِّنُ لك أنَّ حَمْلَهُ علی العمومِ غیرُ جائزٍ هو أن النبیَّ صلی‌الله علیه وسلم من جملةِ خلقِ اللهِ ولا جائزٌ أن یكونَ علیٌ أحبَّ إلی الله منه.<ref>ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشكاة المصابیح، ج11، ص250، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الكتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.</ref>
از چیزهای كه روشن می‌کند كه حمل روایت بر عموم جایز نیست، این است كه رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از جمله مخلوقات خداوند است و جایز نیست كه علی (علیه‌السلام)محبوب تر از آن حضرت در نزد خداوند باشد.
از چیزهای كه روشن می‌کند كه حمل روایت بر عموم جایز نیست، این است كه رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از جمله مخلوقات خداوند است و جایز نیست كه علی (علیه‌السلام)محبوب تر از آن حضرت در نزد خداوند باشد.
====جواب اشکال پنجم:====
====جواب اشکال پنجم:====
چنین اشكالاتی نشانه این است كه محققان و دانشمندان سنی دقت لازم را در فهم روایت نكرده اند و یا تعصب بیش از اندازه قدرت تفكر را از آن‌ها سلب كرده است. ما در پاسخ او به چند نكته به صورت مختصر اشاره می‌كنیم.
چنین اشكالاتی نشانه این است كه محققان و دانشمندان سنی دقت لازم را در فهم روایت نكرده اند و یا تعصب بیش از اندازه قدرت تفكر را از آن‌ها سلب كرده است. ما در پاسخ او به چند نكته به صورت مختصر اشاره می‌كنیم.
اولاً: جمهور مسلمانان اعتقاد دارند كه رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) برترین مخلوق خداوند است و هیچ مخلوقی به مقام و موقعیت او نخواهد رسید؛ بنابراین وقتی می‌گوییم امیرمؤمنان (علیه‌السلام)محبوب‌ترین مخلوق خداوند است، قطعاً رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را از این عموم خارج می‌كنیم؛
اولاً: جمهور مسلمانان اعتقاد دارند كه رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) برترین مخلوق خداوند است و هیچ مخلوقی به مقام و موقعیت او نخواهد رسید؛ بنابراین وقتی می‌گوییم امیرمؤمنان (علیه‌السلام)محبوب‌ترین مخلوق خداوند است، قطعاً رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را از این عموم خارج می‌كنیم؛
ثانیاً: عموم كلام رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) شامل خود آن حضرت نمی‌شود؛ چنانچه علامه مجلسی رضوان الله تعالی در این باره گفته است:
ثانیاً: عموم كلام رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) شامل خود آن حضرت نمی‌شود؛ چنانچه علامه مجلسی رضوان الله تعالی در این باره گفته است:
وإنما خصَّ الرسولَ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) بالاجماعِ وبقرینةِ أنّه كان هو القائلُ لذلك فالظاهرُ أن مرادَه أحبُّ سائرِ الخلقِ إلیه تعالی.
وإنما خصَّ الرسولَ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) بالاجماعِ وبقرینةِ أنّه كان هو القائلُ لذلك فالظاهرُ أن مرادَه أحبُّ سائرِ الخلقِ إلیه تعالی.
رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از این عام تخصیص می‌خورد، به دلیل اجماع و این قرینه كه خود آن حضرت گوینده كلام است؛ پس واضح است كه مقصود آن حضرت محبوب‌ترین شخص در نزد خداوند از میان سایر خلایق است.
رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از این عام تخصیص می‌خورد، به دلیل اجماع و این قرینه كه خود آن حضرت گوینده كلام است، پس واضح است كه مقصود آن حضرت محبوب‌ترین شخص در نزد خداوند از میان سایر خلایق است.
توضیح مطلب این كه: میان علمای علم اصول اختلاف است كه آیا عموم كلام شامل خود گوینده آن می‌شود یا خیر. تعداد زیادی از اصولیین بر این باور هستند كه عموم كلام شامل خود متكلم نمی‌شود.
توضیح مطلب این كه: میان علمای علم اصول اختلاف است كه آیا عموم كلام شامل خود گوینده آن می‌شود یا خیر. تعداد زیادی از اصولیین بر این باور هستند كه عموم كلام شامل خود متكلم نمی‌شود.
تاج الدین سبكی دیدگاه‌های مختلف در این باره را این گونه مطرح كرده است:
تاج الدین سبكی دیدگاه‌های مختلف در این باره را این گونه مطرح كرده است:
خط ۷۱۹: خط ۷۱۹:
گفته شده: داخل نمی‌شود؛ به قرینه ای كه خود او مخاطب است، و این نظر از دیدگاه اصحاب ما صحیح است؛ چنانچه نویی در كتاب الروضه آن را آورده؛ البته اصحاب ما جمله خبریه را ذكر نكرده اند؛ بلكه فقط امر را آورده اند و فرق بین این دو آشكار است.
گفته شده: داخل نمی‌شود؛ به قرینه ای كه خود او مخاطب است، و این نظر از دیدگاه اصحاب ما صحیح است؛ چنانچه نویی در كتاب الروضه آن را آورده؛ البته اصحاب ما جمله خبریه را ذكر نكرده اند؛ بلكه فقط امر را آورده اند و فرق بین این دو آشكار است.
امام رازی گفته: چنین به نظر می‌رسد كه «امر» قرینه مخصص باشد برای عدم شمول خود مخاطب در عموم كلامش؛ اما در خبر شمول آن قطعی است.
امام رازی گفته: چنین به نظر می‌رسد كه «امر» قرینه مخصص باشد برای عدم شمول خود مخاطب در عموم كلامش؛ اما در خبر شمول آن قطعی است.
امام الحرمین (غزالی) تفصیل داده و گفته: لفظ از نظر صیغه شامل خود متكلم می‌شود؛ ولی معمولا خارج از آن است. در امر و نهی عموم كلام متكلم شامل خودش نمی‌شود؛ چرا كه شخص نمی تواند به خودش امر كند؛ اگر چه در مواردی مثل «لیقم الناس» این اتفاق می‌افتد؛ پس صحیح این است كه خود متكلم شامل عموم كلامش نمی‌شود كه به خودش نیز امر كرده باشد و علو (برتری) و ضد آن جمع شود؛ بنابر این كه در آمر علو و در مأمور ضد آن شرط باشد. كسانی كه گفته اند عموم كلام شامل خود متكلم نمی‌شود گفته اند: اگر شامل خود او بشود، لازم می‌آید كه خداوند خالق خودش نیز باشد؛ چرا كه خداوند فرموده: خداوند خالق همه چیز است.
امام الحرمین (غزالی) تفصیل داده و گفته: لفظ از نظر صیغه شامل خود متكلم می‌شود؛ ولی معمولا خارج از آن است. در امر و نهی عموم كلام متكلم شامل خودش نمی‌شود؛ چرا كه شخص نمی تواند به خودش امر كند؛ اگر چه در مواردی مثل «لیقم الناس» این اتفاق می‌افتد، پس صحیح این است كه خود متكلم شامل عموم كلامش نمی‌شود كه به خودش نیز امر كرده باشد و علو (برتری) و ضد آن جمع شود؛ بنابر این كه در آمر علو و در مأمور ضد آن شرط باشد. كسانی كه گفته اند عموم كلام شامل خود متكلم نمی‌شود گفته اند: اگر شامل خود او بشود، لازم می‌آید كه خداوند خالق خودش نیز باشد؛ چرا كه خداوند فرموده: خداوند خالق همه چیز است.
<ref>السبكی الشافعی، ابونصر تاج الدین عبد الوهاب بن علی بن عبد الكافی (متوفای 771هـ)، رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب، ج3، ص221، تحقیق: علی محمد معوض، عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: عالم الكتب - لبنان / بیروت، الطبعة: الأولی، 1999م - 1419هـ</ref>
<ref>السبكی الشافعی، ابونصر تاج الدین عبد الوهاب بن علی بن عبد الكافی (متوفای 771هـ)، رفع الحاجب عن مختصر ابن الحاجب، ج3، ص221، تحقیق: علی محمد معوض، عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: عالم الكتب - لبنان / بیروت، الطبعة: الأولی، 1999م - 1419هـ</ref>
تعدادی از علمای اهل‌سنت حتی در مسائل و فتاوای فقهی به این قاعده استناد كرده وفتوا داده اند. عبد الرحیم أسنوی در التمهید می‌نویسد:
تعدادی از علمای اهل‌سنت حتی در مسائل و فتاوای فقهی به این قاعده استناد كرده وفتوا داده اند. عبد الرحیم أسنوی در التمهید می‌نویسد:
احدها إذا قال: نساءُ المسلمینَ طوالقٌ ففی طلاقِ زوجتِه وجهان: صَحَّحَ النوویُ من زوائِدِه أنه لا یَقَعُ وعلله بأن الأصحَ عند أصحابِنا فی الأصولِ أنه لا یَدْخُلُ وجَزَمَ الرافعیُ بنحوِهِ أیضا فقال: إذا قال نساء العالمین طوالق وأنت یا زوجتی لا تَطْلُق زوجتُه لأنه عطف علی نسوةٍ لم یطلقن كذا ذكره فی الكلام علی الكنایات وهو صریح فی أن المتكلم لا یدخل فی عموم كلامه وأن التصریح به بعد ذلك لا یفید.
احدها إذا قال: نساءُ المسلمینَ طوالقٌ ففی طلاقِ زوجتِه وجهان: صَحَّحَ النوویُ من زوائِدِه أنه لا یَقَعُ وعلله بأن الأصحَ عند أصحابِنا فی الأصولِ أنه لا یَدْخُلُ وجَزَمَ الرافعیُ بنحوِهِ أیضا فقال: إذا قال نساء العالمین طوالق وأنت یا زوجتی لا تَطْلُق زوجتُه لأنه عطف علی نسوةٍ لم یطلقن كذا ذكره فی الكلام علی الكنایات وهو صریح فی أن المتكلم لا یدخل فی عموم كلامه وأن التصریح به بعد ذلك لا یفید.
یكی از آن موارد: زمانی كه (حاكم» بگوید: زنان مسلمان ها طلاق داده شدند؛ پس در طلاق شدن زن خودش دو دیدگاه است. نووی تصحیح كرده است كه زن خودش طلاق نمی‌شود؛ به این دلیل كه دیدگاه صحیح در میان اصحاب در علم اصول این است كه خود متكلم شامل عام كلامش نمی‌شود. رافعی نیز به صورت قطعی همین فتوا را داده و گفته: «اگر بگوید كه زنان جهان طلاق شدند و تو ای همسر من » زن خود او طالق داده نمی‌شود؛ چرا كه گوینده همسر خود را به زنانی كه طالق نشده‌اند، عطف كرده است و در كنایه ه ا از همین روش استفاده می‌شود. این مطلب صراحت دارد بر این كه متكلم شامل عموم كلام خودش نمی‌شود و تصریح بعد از آن نیز فایده ای ندارد.
یكی از آن موارد: زمانی كه (حاكم» بگوید: زنان مسلمان ها طلاق داده شدند، پس در طلاق شدن زن خودش دو دیدگاه است. نووی تصحیح كرده است كه زن خودش طلاق نمی‌شود؛ به این دلیل كه دیدگاه صحیح در میان اصحاب در علم اصول این است كه خود متكلم شامل عام كلامش نمی‌شود. رافعی نیز به صورت قطعی همین فتوا را داده و گفته: «اگر بگوید كه زنان جهان طلاق شدند و تو ای همسر من » زن خود او طالق داده نمی‌شود؛ چرا كه گوینده همسر خود را به زنانی كه طالق نشده‌اند، عطف كرده است و در كنایه ه ا از همین روش استفاده می‌شود. این مطلب صراحت دارد بر این كه متكلم شامل عموم كلام خودش نمی‌شود و تصریح بعد از آن نیز فایده ای ندارد.
<ref>الأسنوی الأموی، عبد الرحیم بن الحسن بن علی بن عمر (جمال الدین) (متوفای772هـ)، التمهید فی تخریج الفروع علی الأصول، ج1، ص346، تحقیق: د. محمد حسن هیتو، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة: الأولی، 1400هـ</ref>
<ref>الأسنوی الأموی، عبد الرحیم بن الحسن بن علی بن عمر (جمال الدین) (متوفای772هـ)، التمهید فی تخریج الفروع علی الأصول، ج1، ص346، تحقیق: د. محمد حسن هیتو، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت ، الطبعة: الأولی، 1400هـ</ref>
و تعدادی از علمای سنی مذهب در بحث ارث گفته اند:
و تعدادی از علمای سنی مذهب در بحث ارث گفته اند:
خط ۷۳۰: خط ۷۳۰:




همچنین تعدادی از مجسمه برای اثبات این كه می‌توان در همین دنیا خداوند را دید و رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به این امر نائل شده است و در رد این روایت پیامبر كه «هیچ كس نمی تواند خداوند را پیش از مرگ ببیند» استدلال کرده‌اند كه این عام شامل خود رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نمی‌شود؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی در فتح الباری نوشته است:
همچنین تعدادی از مجسمه برای اثبات این كه می‌توان در همین دنیا خداوند را دید و رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به این امر نائل شده است و در رد این روایت پیامبر كه «هیچ كس نمی تواند خداوند را پیش از مرگ ببیند» استدلال کرده‌اند كه این عام شامل خود رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نمی‌شود؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی در فتح الباری نوشته است:
قلتُ وَوَقَعَ فی صحیحِ مسلمٍ ما یؤید هذه التفرقةَ فی حدیثٍ مرفوعٌ فیه «واعلموا أنكم لن تروا ربَّكم حتی تموتوا» وأخرجه بنُ خزیمةَ أیضاً مِنْ حدیثِ أبی أمامة ومن حدیث عبادة بن الصامت فإن جازتِ الرؤیةُ فی الدنیا عقلاً فقد إمْتَنَعَتْ سمعاً لكن مَنْ أثْبَتَها للنبی صلی‌الله علیه وسلم له أن یقولَ إنَّ المتكلمَ لا یَدْخُلُ فی عمومِ كلامِه.<ref>العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح، صحیح البخاری، ج8، ص608، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.</ref>
قلتُ وَوَقَعَ فی صحیحِ مسلمٍ ما یؤید هذه التفرقةَ فی حدیثٍ مرفوعٌ فیه «واعلموا أنكم لن تروا ربَّكم حتی تموتوا» وأخرجه بنُ خزیمةَ أیضاً مِنْ حدیثِ أبی أمامة ومن حدیث عبادة بن الصامت فإن جازتِ الرؤیةُ فی الدنیا عقلاً فقد إمْتَنَعَتْ سمعاً لكن مَنْ أثْبَتَها للنبی صلی‌الله علیه وسلم له أن یقولَ إنَّ المتكلمَ لا یَدْخُلُ فی عمومِ كلامِه.<ref>العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح، صحیح البخاری، ج8، ص608، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.</ref>
من می‌گویم: در صحیح روایتی وارد شده است كه این اختلاف را تأیید می‌کند، در حدیثی مرفوعی كه رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود: «بدانید كه شما هرگز خدا را نخواهید دید، تا این كه از دنیا بروید». همین روایت را ابن خزیمه نیز از ابوأمامه و عبادة بن صامت نقل كرده است. پس اگر از نظر عقل دیدن خدا در دنیا جایز باشد، از نظر روایت این كار ممكن نیست؛ اما كسانی كه دیدن خداوند را برای پیامبر ثابت می‌دانند، می‌توانند به این قاعده استناد كنند كه: عموم كلام متكلم شامل حال خودش نمی‌شود.
من می‌گویم: در صحیح روایتی وارد شده است كه این اختلاف را تأیید می‌کند، در حدیثی مرفوعی كه رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود: «بدانید كه شما هرگز خدا را نخواهید دید، تا این كه از دنیا بروید». همین روایت را ابن خزیمه نیز از ابوأمامه و عبادة بن صامت نقل كرده است. پس اگر از نظر عقل دیدن خدا در دنیا جایز باشد، از نظر روایت این كار ممكن نیست؛ اما كسانی كه دیدن خداوند را برای پیامبر ثابت می‌دانند، می‌توانند به این قاعده استناد كنند كه: عموم كلام متكلم شامل حال خودش نمی‌شود.


البته ما این روایت را در صحیح مسلم نیافتیم و احتمالا توسط طرفداران رؤیت خداوند از صحیح مسلم حذف شده باشد.
البته ما این روایت را در صحیح مسلم نیافتیم و احتمالا توسط طرفداران رؤیت خداوند از صحیح مسلم حذف شده باشد.
علامه آلوسی بعد از روایت ذیل كه در صحیح بخاری نقل شده است، از همین قاعده استفاده كرده است:
علامه آلوسی بعد از روایت ذیل كه در صحیح بخاری نقل شده است، از همین قاعده استفاده كرده است:
حدثنی عبدالله بن مُحَمَّدٍ حدثنا عبد الرَّزَّاقِ أخبرنا مَعْمَرٌ عن الزُّهْرِیِّ عن سَعِیدِ بن الْمُسَیَّبِ عن أبی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه أَنَّ النبی صلی‌الله علیه وسلم قال ما من مَوْلُودٍ یُولَدُ إلا وَالشَّیْطَانُ یَمَسُّهُ حین یُولَدُ فَیَسْتَهِلُّ صَارِخًا من مَسِّ الشَّیْطَانِ إِیَّاهُ إلا مَرْیَمَ وَابْنَهَا ثُمَّ یقول أبو هُرَیْرَةَ واقرؤوا إن شِئْتُمْ «وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِكَ وَذُرِّیَّتَهَا من الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ».
حدثنی عبدالله بن مُحَمَّدٍ حدثنا عبد الرَّزَّاقِ أخبرنا مَعْمَرٌ عن الزُّهْرِیِّ عن سَعِیدِ بن الْمُسَیَّبِ عن أبی هُرَیْرَةَ رضی الله عنه أَنَّ النبی صلی‌الله علیه وسلم قال ما من مَوْلُودٍ یُولَدُ إلا وَالشَّیْطَانُ یَمَسُّهُ حین یُولَدُ فَیَسْتَهِلُّ صَارِخًا من مَسِّ الشَّیْطَانِ إِیَّاهُ إلا مَرْیَمَ وَابْنَهَا ثُمَّ یقول أبو هُرَیْرَةَ واقرؤوا إن شِئْتُمْ «وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِكَ وَذُرِّیَّتَهَا من الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ».
ابوهریره از رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نقل كرده است كه فرمود: هیچ نوزادی به دنیا نمی‌آید، مگر این كه شیطان او را در هنگام به دنیا آمدن لمس می‌کند؛ پس نوزاد با صدای بلند از این كار شیطان گریه می‌کند؛ غیر از مریم و فرزندش. سپس ابوهریره می‌گفت: تا می‌توانید این آیه را بخوانید:
ابوهریره از رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نقل كرده است كه فرمود: هیچ نوزادی به دنیا نمی‌آید، مگر این كه شیطان او را در هنگام به دنیا آمدن لمس می‌کند، پس نوزاد با صدای بلند از این كار شیطان گریه می‌کند؛ غیر از مریم و فرزندش. سپس ابوهریره می‌گفت: تا می‌توانید این آیه را بخوانید:
«و مریم و فرزندانش را از (وسوسه های) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار می‌دهم.»<ref>صحیح البخاری ج4، ص1655، ح4274، كتاب التفسیر بَاب «وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِكَ وَذُرِّیَّتَهَا من الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»</ref>
«و مریم و فرزندانش را از (وسوسه های) شیطان رانده شده، در پناه تو قرار می‌دهم.»<ref>صحیح البخاری ج4، ص1655، ح4274، كتاب التفسیر بَاب «وَإِنِّی أُعِیذُهَا بِكَ وَذُرِّیَّتَهَا من الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»</ref>


خط ۷۴۳: خط ۷۴۳:
والاقتصارُ علی عیسی (علیه‌السلام)وأمُّه إیذاناً باستجابةِ دعاءِ امرأةَ عمرانَ علی أتّم وجه لیتوجه ارباب الحاج إلی الله تعالی بشراشرهم أو یقدر له ما یخصصه وعلی التقدیرین یَخْرُجُ النبیُّ صلی‌الله تعالی علیه وسلم من العمومِ فلا یَلْزِمُ تَفْضِیلُ عیسی علیه الصلاة والسلام فی هذا المعنی ویؤیّدُهُ خروجُ المتكلمِّ من عمومِ كلامِهِ وقد قال به جمع ویشهد له ماروی الجلال فی البهجة السنیة عن عكرمة قال: لما ولد النبی صلی‌الله تعالی علیه وسلم أشرقت الأرض نورا فقال إبلیس: لقد ولد اللیلة ولد یفسد علینا أمرنا فقالت له جنوده: لو ذهبت الیه فجاءه فركضه جبریل علیه والسلام فوقع بعدن.
والاقتصارُ علی عیسی (علیه‌السلام)وأمُّه إیذاناً باستجابةِ دعاءِ امرأةَ عمرانَ علی أتّم وجه لیتوجه ارباب الحاج إلی الله تعالی بشراشرهم أو یقدر له ما یخصصه وعلی التقدیرین یَخْرُجُ النبیُّ صلی‌الله تعالی علیه وسلم من العمومِ فلا یَلْزِمُ تَفْضِیلُ عیسی علیه الصلاة والسلام فی هذا المعنی ویؤیّدُهُ خروجُ المتكلمِّ من عمومِ كلامِهِ وقد قال به جمع ویشهد له ماروی الجلال فی البهجة السنیة عن عكرمة قال: لما ولد النبی صلی‌الله تعالی علیه وسلم أشرقت الأرض نورا فقال إبلیس: لقد ولد اللیلة ولد یفسد علینا أمرنا فقالت له جنوده: لو ذهبت الیه فجاءه فركضه جبریل علیه والسلام فوقع بعدن.
اكتفا به عیسی و مادرش، برای اعلام اجابت دعای همسر عمران به كامل ترین وجه آن است، تا این كه صاحبان حاجت به صورت كامل رو به خداوند بیاورند، یا با دادن این جایگاه ویژه از او تقدیر كند.
اكتفا به عیسی و مادرش، برای اعلام اجابت دعای همسر عمران به كامل ترین وجه آن است، تا این كه صاحبان حاجت به صورت كامل رو به خداوند بیاورند، یا با دادن این جایگاه ویژه از او تقدیر كند.
بنابر هر دو تقدیر، رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از این عموم خارج می‌شود؛ پس سبب برتری عسی (علیه‌السلام)در این مورد بر رسول خدا نمی‌شود. این مطلب را این قاعده تأیید می‌کند كه: عموم كلام شامل خود متكلم نمی‌شود. تعدادی همین نظر را داده اند، و روایتی را كه جلال در البهجة السنیة از عكرمه نقل كرده، بر این مطلب شهادت می‌دهد كه گفت: وقتی رسول خدا به دنیا آمد، نوری زمین را روشن كرد؛ پس ابلیس گفت: در این شب فرزندی به دنیا آمد كه كار ما را خراب خواهد كرد، لشكریانش به او گفتند: باید به سوی او برویم، پس جبرئیل آمد و او را با لگد به سرزمین عدن انداخت.
بنابر هر دو تقدیر، رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از این عموم خارج می‌شود، پس سبب برتری عسی (علیه‌السلام)در این مورد بر رسول‌ِخدا نمی‌شود. این مطلب را این قاعده تأیید می‌کند كه: عموم كلام شامل خود متكلم نمی‌شود. تعدادی همین نظر را داده اند، و روایتی را كه جلال در البهجة السنیة از عكرمه نقل كرده، بر این مطلب شهادت می‌دهد كه گفت: وقتی رسول‌ِخدا به دنیا آمد، نوری زمین را روشن كرد، پس ابلیس گفت: در این شب فرزندی به دنیا آمد كه كار ما را خراب خواهد كرد، لشكریانش به او گفتند: باید به سوی او برویم، پس جبرئیل آمد و او را با لگد به سرزمین عدن انداخت.
الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبدالله (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص138، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
الآلوسی البغدادی الحنفی، أبو الفضل شهاب الدین السید محمود بن عبدالله (متوفای1270هـ)، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم والسبع المثانی، ج3، ص138، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.
حتی آن‌ها كه قائل هستند كه عموم كلام شامل متكلم نیز می‌شوند، تصریح کرده‌اند كه اگر دلیل خاص وجود داشته باشد، تخصیص می‌خورد؛ چنانچه برخی از علمای اهل‌سنت با استفاده از همین قاعده در تفسیر روایت «لَا یَنْبَغِی لِقَوْمٍ فِیهِمْ أَبُو بَكْرٍ أَنْ یَؤُمَّهُمْ غَیْرُهُ» تصریح کرده‌اند كه این عموم شامل خود رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نمی‌شود:
حتی آن‌ها كه قائل هستند كه عموم كلام شامل متكلم نیز می‌شوند، تصریح کرده‌اند كه اگر دلیل خاص وجود داشته باشد، تخصیص می‌خورد؛ چنانچه برخی از علمای اهل‌سنت با استفاده از همین قاعده در تفسیر روایت «لَا یَنْبَغِی لِقَوْمٍ فِیهِمْ أَبُو بَكْرٍ أَنْ یَؤُمَّهُمْ غَیْرُهُ» تصریح کرده‌اند كه این عموم شامل خود رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نمی‌شود:
وَخَرَّجَ ت عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهَا وَعَنْ أَبَوَیْهَا أَنَّهَا قَالَتْ سَمِعْت رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله تَعَالَی عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ «لَا یَنْبَغِی لِقَوْمٍ فِیهِمْ أَبُو بَكْرٍ أَنْ یَؤُمَّهُمْ غَیْرُهُ»؛ لِأَنَّ مَدَارَ الْإِمَامَةِ عَلَی الْفَضِیلَةِ فَمَنْ هُوَ أَفْضَلُ فَهُوَ أَوْلَی بِالْإِمَامَةِ كَمَا فَصَّلْت فِی الْفِقْهِیَّةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مِنْ الْجَمِیعِ كَمَا تَقَدَّمَ وَیُمْكِنُ أَنْ یُشَارَ مِنْهُ الْإِمَامَةُ بِمَعْنَی الْخِلَافَةِ.
وَخَرَّجَ ت عَنْ عَائِشَةَ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهَا وَعَنْ أَبَوَیْهَا أَنَّهَا قَالَتْ سَمِعْت رَسُولَ اللَّهِ صلی‌الله تَعَالَی عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ «لَا یَنْبَغِی لِقَوْمٍ فِیهِمْ أَبُو بَكْرٍ أَنْ یَؤُمَّهُمْ غَیْرُهُ»؛ لِأَنَّ مَدَارَ الْإِمَامَةِ عَلَی الْفَضِیلَةِ فَمَنْ هُوَ أَفْضَلُ فَهُوَ أَوْلَی بِالْإِمَامَةِ كَمَا فَصَّلْت فِی الْفِقْهِیَّةِ فَهُوَ أَفْضَلُ مِنْ الْجَمِیعِ كَمَا تَقَدَّمَ وَیُمْكِنُ أَنْ یُشَارَ مِنْهُ الْإِمَامَةُ بِمَعْنَی الْخِلَافَةِ.
فَإِنْ قِیلَ قَرَّرَ فِی الْأُصُولِ أَنَّ الْمُتَكَلِّمَ دَاخِلٌ فِی عُمُومِ كَلَامِهِ فَیَلْزَمُ تَقْدِیمُ أَبِی بَكْرٍ عَلَی النَّبِیِّ صلی‌الله تَعَالَی عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الْإِمَامَةِ قُلْت قَرَّرَ فِیهِ أَیْضًا تَخْصِیصَ الْعَامِّ بِالْعَقْلِ وَالشَّرْعِ إذْ لَفْظُ قَوْمٍ یُمْكِنُ أَنْ یَكُونَ نَكِرَةً فِی سِیَاقِ النَّفْیِ وَلَوْ لَمْ یُعْتَبَرْ الْعُمُومُ فَلَا إشْكَالَ أَصْلًا. ثُمَّ إنَّهُ لِهَذَا عَیَّنَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله تَعَالَی عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِلْإِمَامَةِ فِی مَرَضِهِ.
فَإِنْ قِیلَ قَرَّرَ فِی الْأُصُولِ أَنَّ الْمُتَكَلِّمَ دَاخِلٌ فِی عُمُومِ كَلَامِهِ فَیَلْزَمُ تَقْدِیمُ أَبِی بَكْرٍ عَلَی النَّبِیِّ صلی‌الله تَعَالَی عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی الْإِمَامَةِ قُلْت قَرَّرَ فِیهِ أَیْضًا تَخْصِیصَ الْعَامِّ بِالْعَقْلِ وَالشَّرْعِ إذْ لَفْظُ قَوْمٍ یُمْكِنُ أَنْ یَكُونَ نَكِرَةً فِی سِیَاقِ النَّفْیِ وَلَوْ لَمْ یُعْتَبَرْ الْعُمُومُ فَلَا إشْكَالَ أَصْلًا. ثُمَّ إنَّهُ لِهَذَا عَیَّنَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله تَعَالَی عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِلْإِمَامَةِ فِی مَرَضِهِ.
ترمذی از عائشه نقل كرده است كه گفت: از رسول خدا شنیدم كه می‌گفت: «شایسته نیست كه در قومی ابوبكر حضور داشته باشد و دیگری امام شود». چرا كه مدار و معیار امامت بر فضیلت و برتری می‌چرخد؛ پس هر كس برتر از دیگران بود؛ پس او برای امامت شایسته‌تر است؛ چنانچه در فقه این مسأله به تفصل بیان شده است؛ پس ابوبكر از همه صحابه برتر است؛ چنانچه پیش‌ازاین نیز گذشت. ممكن است كه منظور از آن امامت به معنای خلافت باشد.
ترمذی از عائشه نقل كرده است كه گفت: از رسول‌ِخدا شنیدم كه می‌گفت: «شایسته نیست كه در قومی ابوبكر حضور داشته باشد و دیگری امام شود». چرا كه مدار و معیار امامت بر فضیلت و برتری می‌چرخد، پس هر كس برتر از دیگران بود، پس او برای امامت شایسته‌تر است؛ چنانچه در فقه این مسأله به تفصل بیان شده است، پس ابوبكر از همه صحابه برتر است؛ چنانچه پیش‌ازاین نیز گذشت. ممكن است كه منظور از آن امامت به معنای خلافت باشد.
اگر كسی بگوید كه در اصول این مطلب ثابت شده است كه عموم كلام متكلم شامل حال خودش می‌شود؛ پس لازم می‌آید كه ابوبكر بر رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نیز در امامت مقدم شود؛ در پاسخ می‌گویم: در علم اصول تخصیص عام با عقل و شرع نیز ثابت شده است؛ چرا كه لفظ قوم می‌تواند نكره در سیاق نفی باشد؛ اگر چه عموم كلام در آن اعتبار نشود؛ پس اصلا اشكالی نیست.
اگر كسی بگوید كه در اصول این مطلب ثابت شده است كه عموم كلام متكلم شامل حال خودش می‌شود، پس لازم می‌آید كه ابوبكر بر رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نیز در امامت مقدم شود؛ در پاسخ می‌گویم: در علم اصول تخصیص عام با عقل و شرع نیز ثابت شده است؛ چرا كه لفظ قوم می‌تواند نكره در سیاق نفی باشد؛ اگر چه عموم كلام در آن اعتبار نشود، پس اصلا اشكالی نیست.
به همین دلیل بود كه رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) ابوبكر را در هنگام بیماری اش برای امامت در نماز تعیین كرد.
به همین دلیل بود كه رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) ابوبكر را در هنگام بیماری اش برای امامت در نماز تعیین كرد.
<ref>الخادمی، أبو سعید محمد بن محمد (متوفای 1156هـ) بریقة محمودیة، ج2، ص15، طبق برنامه الجامع الكبیر.</ref>
<ref>الخادمی، أبو سعید محمد بن محمد (متوفای 1156هـ) بریقة محمودیة، ج2، ص15، طبق برنامه الجامع الكبیر.</ref>
البته واضح و روشن است كه هرگز نمی توان به صورت قطعی و مطلق گفت كه هیچگاه عموم كلام شامل متكلم می‌شود یا نمی‌شود؛ بلكه موارد فرق می‌کند؛ چنانچه در قرآن كریم از زبان خداوند عموماتی وجود دارد كه برخی از آن‌ها شامل خداوند می‌شود و برخی دیگر نمی‌شود؛ مثلاً در آیه: «وَ هُوَ بِكُلِّ شَیْ ءٍ عَلیم . البقره/29» قطعاً شامل ذات خداوند می‌شود و خداوند به ذات خودش نیز عالم است؛ اما در مثل «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَیْ ء. الزمر/62» قابل تصور نیست كه این عموم شامل خود خداوند نیز بشود. بنابراین باید به اصل كلام و قرائن موجود در كلام توجه كرد و سپس قضاوت نمود كه آیا عموم آن كلام شامل متكلم می‌شود یا خیر.
البته واضح و روشن است كه هرگز نمی توان به صورت قطعی و مطلق گفت كه هیچگاه عموم كلام شامل متكلم می‌شود یا نمی‌شود؛ بلكه موارد فرق می‌کند؛ چنانچه در قرآن كریم از زبان خداوند عموماتی وجود دارد كه برخی از آن‌ها شامل خداوند می‌شود و برخی دیگر نمی‌شود؛ مثلاً در آیه: «وَ هُوَ بِكُلِّ شَیْ ءٍ عَلیم . البقره/29» قطعاً شامل ذات خداوند می‌شود و خداوند به ذات خودش نیز عالم است؛ اما در مثل «اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَیْ ء. الزمر/62» قابل تصور نیست كه این عموم شامل خود خداوند نیز بشود. بنابراین باید به اصل كلام و قرائن موجود در كلام توجه كرد و سپس قضاوت نمود كه آیا عموم آن كلام شامل متكلم می‌شود یا خیر.
خط ۷۵۶: خط ۷۵۶:
وأقولُ تحقیقُ المسألةِ أن المتكلمَّ لا یخلو إما أن یَتَكَلَّمَ عن نفسِه كقوله «من لا یُكرم نفسَهُ لا یُكْرَم» وقول الآخر «مَنْ یَفْعَلِ الحسناتَ اللهُ یَشْكُرُها».
وأقولُ تحقیقُ المسألةِ أن المتكلمَّ لا یخلو إما أن یَتَكَلَّمَ عن نفسِه كقوله «من لا یُكرم نفسَهُ لا یُكْرَم» وقول الآخر «مَنْ یَفْعَلِ الحسناتَ اللهُ یَشْكُرُها».
فالمتكلمُ مشمولٌ بكلامِه مخبرٌ لنفسِه ولغیرِه ولیس الإخبارُ محصوراً فی إفادةِ الخطابِ بل المعانی المفادةُ للإخباراتِ كثیرةٌ فإن الواعظَ مخاطَبٌ غیرَه بمواعظِهِ وهو داخلٌ فی ذلك وإما أن یكونَ المتكلمُ رسولاً إلی المخاطبینِ مُتَكَلِّماً عن غیرِه فالظاهرُ خروجُه عن عمومِ الخطابِ مثلِ رُسُلِ السلطانِ إذا تَكَلَّمَتْ عنه وبَلَغَتْ أوامرَهُ ومن ذلك رُسُلُ اللهِ تعالی فإنّهم مبلغون عنه تعالی وقرینةُ الإرسالِ قاضیةٌ بخروجِهم عن اللفظِ وإن كان اللفظُ مِن حیثُ مادتِه یَصْدُقُ علیهم مثلُ: الناسُ والذین آمنوا.<ref>الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (متوفای1182هـ)، أصول الفقه المسمی إجابة السائل شرح بغیة الآمل، ج1، ص305، تحقیق: القاضی حسین بن أحمدالسیاغی و الدكتور حسن محمد مقبولی الأهدل، ناشر: مؤسسةالرسالة ـ بیروت ، الطبعة: الأولی، 1986م</ref>
فالمتكلمُ مشمولٌ بكلامِه مخبرٌ لنفسِه ولغیرِه ولیس الإخبارُ محصوراً فی إفادةِ الخطابِ بل المعانی المفادةُ للإخباراتِ كثیرةٌ فإن الواعظَ مخاطَبٌ غیرَه بمواعظِهِ وهو داخلٌ فی ذلك وإما أن یكونَ المتكلمُ رسولاً إلی المخاطبینِ مُتَكَلِّماً عن غیرِه فالظاهرُ خروجُه عن عمومِ الخطابِ مثلِ رُسُلِ السلطانِ إذا تَكَلَّمَتْ عنه وبَلَغَتْ أوامرَهُ ومن ذلك رُسُلُ اللهِ تعالی فإنّهم مبلغون عنه تعالی وقرینةُ الإرسالِ قاضیةٌ بخروجِهم عن اللفظِ وإن كان اللفظُ مِن حیثُ مادتِه یَصْدُقُ علیهم مثلُ: الناسُ والذین آمنوا.<ref>الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (متوفای1182هـ)، أصول الفقه المسمی إجابة السائل شرح بغیة الآمل، ج1، ص305، تحقیق: القاضی حسین بن أحمدالسیاغی و الدكتور حسن محمد مقبولی الأهدل، ناشر: مؤسسةالرسالة ـ بیروت ، الطبعة: الأولی، 1986م</ref>
من می‌گویم: تحقیق در این باره این است كه: متكلم یا از طرف خودش سخن می‌گوید: مثل این كه: هر كس احترام خودش را نگه ندارد، احترام نمی‌شود» و یا «هر كس كارهای نیك انجام دهد، خداوند از او سپاسگذاری می‌کند». در این موارد خود متكلم نیز شامل این كلام می‌شود، هم برای خودش گفته و هم برای دیگران. افاده خطاب، تنها فایده جملات خبریه نیست؛ بلكه برای جملات خبریه فواید بسیاری است؛ پس اگر واعظ دیگران را موعظه كند، خودش را نیز موعظه كرده است.
من می‌گویم: تحقیق در این باره این است كه: متكلم یا از طرف خودش سخن می‌گوید: مثل این كه: هر كس احترام خودش را نگه ندارد، احترام نمی‌شود» و یا «هر كس كارهای نیك انجام دهد، خداوند از او سپاسگذاری می‌کند». در این موارد خود متكلم نیز شامل این كلام می‌شود، هم برای خودش گفته و هم برای دیگران. افاده خطاب، تنها فایده جملات خبریه نیست؛ بلكه برای جملات خبریه فواید بسیاری است، پس اگر واعظ دیگران را موعظه كند، خودش را نیز موعظه كرده است.
اما اگر متكلم فرستاده كسی دیگری برای مخاطبین باشد و از طرف كس دیگری سخن بگوید، پس ظاهر این است كه خود او از عموم كلامش خارج است؛ مثل فرستاده های سلطان تا زمانی كه از سوی سلطان سخن بگوید و دستورات را برای مردم ابلاغ كند. از این قسم است پیامبران خدا؛ چرا كه آن‌ها از طرف خدا مأمور تبلیغ هستند و قرینه ارسال، دلیل است برای خروج خود آن‌ها از لفظ؛ اگر چه الفاظ از نظر ماده بر خود او نیز صدق می‌کند؛ مثل «الناس» و «الذین آمنوا» و...
اما اگر متكلم فرستاده كسی دیگری برای مخاطبین باشد و از طرف كس دیگری سخن بگوید، پس ظاهر این است كه خود او از عموم كلامش خارج است؛ مثل فرستاده های سلطان تا زمانی كه از سوی سلطان سخن بگوید و دستورات را برای مردم ابلاغ كند. از این قسم است پیامبران خدا؛ چرا كه آن‌ها از طرف خدا مأمور تبلیغ هستند و قرینه ارسال، دلیل است برای خروج خود آن‌ها از لفظ؛ اگر چه الفاظ از نظر ماده بر خود او نیز صدق می‌کند؛ مثل «الناس» و «الذین آمنوا» و...


در روایت طیر مشوی عموم «أحب الخلق الیك» نمی تواند شامل خود آن حضرت شود؛ چرا كه طبق قاعده امیر الصنعانی رسول خدا از غیر خودش با خداوند سخن گفته است.
در روایت طیر مشوی عموم «أحب الخلق الیك» نمی تواند شامل خود آن حضرت شود؛ چرا كه طبق قاعده امیر الصنعانی رسول‌ِخدا از غیر خودش با خداوند سخن گفته است.
همچنین آن حضرت از خداوند خواسته است كه «احب الخلق» را پیش او بیاورد و او را در نزد آن حضرت حاضر كند تا هر دو از آن مرغ بریان نوش‌جان كنند؛ با این حال چگونه معقول است كه پیغمر از خداوند خواسته باشد كه خود او را در آن جا حاضر كند تا با خودش از آن مرغ بریان بخورد؟!
همچنین آن حضرت از خداوند خواسته است كه «احب الخلق» را پیش او بیاورد و او را در نزد آن حضرت حاضر كند تا هر دو از آن مرغ بریان نوش‌جان كنند؛ با این حال چگونه معقول است كه پیغمر از خداوند خواسته باشد كه خود او را در آن جا حاضر كند تا با خودش از آن مرغ بریان بخورد؟!
بنابراین خود آن حضرت از اول امر شامل این عموم نمی‌شود؛ چون بر خلاف عقل و منطق است. بر فرض كه شامل خود آن حضرت نیز بشود، با دلایل فراوان دیگر تخصیص می‌خورد؛ همان طوری كه علمای سنی در مورد امامت ابوبكر و برتری حضرت عیسی (علیه‌السلام)تصریح كرده بودند كه این اطلاقات با دلایل متعدد دیگر تخصیص می‌خورد.
بنابراین خود آن حضرت از اول امر شامل این عموم نمی‌شود؛ چون بر خلاف عقل و منطق است. بر فرض كه شامل خود آن حضرت نیز بشود، با دلایل فراوان دیگر تخصیص می‌خورد؛ همان طوری كه علمای سنی در مورد امامت ابوبكر و برتری حضرت عیسی (علیه‌السلام)تصریح كرده بودند كه این اطلاقات با دلایل متعدد دیگر تخصیص می‌خورد.
البته حنفی ها و وهابی ها نمی توانند چنین اشكالی به شیعیان داشته باشند؛ چرا كه بخاری دوران آن‌ها اعتقاد دارد كه هیچ دلیلی وجود ندارد كه ثابت كند رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق خداوند باشد. و همین مطلب را از امام أحناف نعمان بن ثابت نیز نقل كرده است:
البته حنفی ها و وهابی ها نمی توانند چنین اشكالی به شیعیان داشته باشند؛ چرا كه بخاری دوران آن‌ها اعتقاد دارد كه هیچ دلیلی وجود ندارد كه ثابت كند رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق خداوند باشد. و همین مطلب را از امام أحناف نعمان بن ثابت نیز نقل كرده است:
وأمرٌ ثالثٌ وأخیرُ أن الدكتورَ قد إدعی أنَّ النبیَّ صلی‌الله علیه وسلم أفضلُ الخلائقِ عند اللهِ علی الإطلاقِ. وهذه عقیدةٌ وهی لا تُثْبِتُ عندَه إلا بنصٍ قطعیِ الثبوتِ قطعیِ الدلالةِ أی بآیةٍ قطعیةِ الدلالةِ أو حدیثٍ متواترٍ قطعیِ الدلالةِ، فأینَ هذا النصُ الذی یَثْبُتُ كونُه صلی‌الله علیه وسلم أفضلَ الخلائقِ عنده الله علی الإطلاقِ؟
وأمرٌ ثالثٌ وأخیرُ أن الدكتورَ قد إدعی أنَّ النبیَّ صلی‌الله علیه وسلم أفضلُ الخلائقِ عند اللهِ علی الإطلاقِ. وهذه عقیدةٌ وهی لا تُثْبِتُ عندَه إلا بنصٍ قطعیِ الثبوتِ قطعیِ الدلالةِ أی بآیةٍ قطعیةِ الدلالةِ أو حدیثٍ متواترٍ قطعیِ الدلالةِ، فأینَ هذا النصُ الذی یَثْبُتُ كونُه صلی‌الله علیه وسلم أفضلَ الخلائقِ عنده الله علی الإطلاقِ؟
ومن المعلومِ أنَّ هذه القضیةَ مختلفٌ فیها بینَ العلماءِ وقد تَوَقَّفَ فیها الإمامُ أبو حنیفة رحمه الله تعالی.<ref>الألبانی، محمد ناصر الدین (متوفای1420هـ)، التوسل أنواعه وأحكامه، ج1، ص150، تحقیق: آلف بینها ونسقها محمد عید العباسی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثالثة.</ref>
ومن المعلومِ أنَّ هذه القضیةَ مختلفٌ فیها بینَ العلماءِ وقد تَوَقَّفَ فیها الإمامُ أبو حنیفة رحمه الله تعالی.<ref>الألبانی، محمد ناصر الدین (متوفای1420هـ)، التوسل أنواعه وأحكامه، ج1، ص150، تحقیق: آلف بینها ونسقها محمد عید العباسی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثالثة.</ref>
مطلب سوم و آخرین مطلب این كه: دكتر (الدكتور البوطی) ادعا كرده است كه رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) بی هیچ قید و شرطی برترین خلق در نزد خداوند است. این عقیده ای است كه جز با نص قطعی الثبوت (صحیح السند) و قطعی الدلالة؛ یعنی یا با آیه قطعی الدلالة یا با حدیث متواتر قطعی الدلاله ثابت نمی‌شود؛ كجاست این نصی كه ثابت كند آن حضرت بی هیچ قید و شرطی برترین خلق خدا است؟
مطلب سوم و آخرین مطلب این كه: دكتر (الدكتور البوطی) ادعا كرده است كه رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) بی هیچ قید و شرطی برترین خلق در نزد خداوند است. این عقیده ای است كه جز با نص قطعی الثبوت (صحیح السند) و قطعی الدلالة؛ یعنی یا با آیه قطعی الدلالة یا با حدیث متواتر قطعی الدلاله ثابت نمی‌شود؛ كجاست این نصی كه ثابت كند آن حضرت بی هیچ قید و شرطی برترین خلق خدا است؟
روشن است كه این قضیه در میان علما اختلافی است و امام ابوحنیفه این مطلب را قبول ندارد....
روشن است كه این قضیه در میان علما اختلافی است و امام ابوحنیفه این مطلب را قبول ندارد....


نتیجه: امیرمؤمنان (علیه‌السلام)محبوب‌ترین مخلوق خداوند است؛ اما بعد از رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم).
نتیجه: امیرمؤمنان (علیه‌السلام)محبوب‌ترین مخلوق خداوند است؛ اما بعد از رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم).


===اشكال ششم: رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق را نمی‌شناخت. ===  
===اشكال ششم: رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق را نمی‌شناخت. ===  
رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق را نمی‌شناخت: ابن تیمیه در چهارمین و پنجمین اشكال خود ادعا كرده است كه این روایت مذهب شیعه را باطل می‌کند؛ چرا كه طبق این روایت، رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق خداوند را نمی شناخته:
رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق را نمی‌شناخت: ابن تیمیه در چهارمین و پنجمین اشكال خود ادعا كرده است كه این روایت مذهب شیعه را باطل می‌کند؛ چرا كه طبق این روایت، رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق خداوند را نمی شناخته:
الرابعُ: إن هذا الحدیثَ یناقضُ مذهبَ الرافضةِ فانّهم یقولون: أنَّ النبی صلی‌الله علیه و سلم كان یَعْلَمُ إن علیا احبُّ الخلقِ إلی اللهِ وأنّه جَعَلَهُ خلیفةً من بعدِهِ و هذا الحدیث یدلُّ علی انه ما كان یعرف إحبَّ الخلقِ إلی اللهِ...
الرابعُ: إن هذا الحدیثَ یناقضُ مذهبَ الرافضةِ فانّهم یقولون: أنَّ النبی صلی‌الله علیه و سلم كان یَعْلَمُ إن علیا احبُّ الخلقِ إلی اللهِ وأنّه جَعَلَهُ خلیفةً من بعدِهِ و هذا الحدیث یدلُّ علی انه ما كان یعرف إحبَّ الخلقِ إلی اللهِ...
این حدیث با مذهب رافضیان تناقض دارد، زیرا آنان می‌گویند: پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم می‌دانست كه علی محبوبترین خلق به نزد خداست و او را جانشین خود ساخته بود، در صورتی كه این حدیث دلالت دارد كه آن حضرت محبوبترین خلق به نزد خدا را نمی شناخته است !
این حدیث با مذهب رافضیان تناقض دارد، زیرا آنان می‌گویند: پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم می‌دانست كه علی محبوبترین خلق به نزد خداست و او را جانشین خود ساخته بود، در صورتی كه این حدیث دلالت دارد كه آن حضرت محبوبترین خلق به نزد خدا را نمی شناخته است !


====جواب اشکال ششم:====
====جواب اشکال ششم:====
اولا: این مطلب قطعی است كه رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق خداوند را می‌شناخته است؛ اما اگر به صورت مبهم گفته به این خاطر بوده است كه به دیگران ثابت كند خداوند او را محبوب‌ترین مخلوق خود قرار داده است.
اولا: این مطلب قطعی است كه رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق خداوند را می‌شناخته است؛ اما اگر به صورت مبهم گفته به این خاطر بوده است كه به دیگران ثابت كند خداوند او را محبوب‌ترین مخلوق خود قرار داده است.
مرحوم مظفر در پاسخ او می‌گوید:
مرحوم مظفر در پاسخ او می‌گوید:
إنا لا نَعرفُ وجهَ الدلالة علی أنه لا یَعْرِفُه، أتراه لو قال: ائتنی بعلیٍّ یَدُلُّ علی عدمِ معرفتِهِ له؟ وكیف لا یَعْرِفُه وقد قال كما فی بعض الأخبار: ( اللهم ائتنی بأحب الخلق إلیك وإلیّ). وقال لعلی فی بعض آخر: (ما حسبك علی)؟ وقال له فی بعضها: (ما الذی أبطأ بك)؟ فالنبی (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) وسلم كان عارفاً به لكنه أبَهم ولم یقل: ائتنی بعلی، لیَحصُلَ التعیینُ من الله سبحانه فیَعْرِفُ الناسُ أن علیاً هو الأحبُّ إلی الله تعالی بنحو الاستدلالِ.
إنا لا نَعرفُ وجهَ الدلالة علی أنه لا یَعْرِفُه، أتراه لو قال: ائتنی بعلیٍّ یَدُلُّ علی عدمِ معرفتِهِ له؟ وكیف لا یَعْرِفُه وقد قال كما فی بعض الأخبار: ( اللهم ائتنی بأحب الخلق إلیك وإلیّ). وقال لعلی فی بعض آخر: (ما حسبك علی)؟ وقال له فی بعضها: (ما الذی أبطأ بك)؟ فالنبی (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) كان عارفاً به لكنه أبَهم ولم یقل: ائتنی بعلی، لیَحصُلَ التعیینُ من الله سبحانه فیَعْرِفُ الناسُ أن علیاً هو الأحبُّ إلی الله تعالی بنحو الاستدلالِ.
ما نفهمیدیم وجه دلالت حدیث بر این كه حضرت او را نمی‌شناخت چیست؟ شما فكر می‌كنید اگر می‌فرمود: ( علی را نزد من آر ) معنایش این بود كه نمی دانست او محبوبترین خلق خداست؟ چگونه پیامبر صلی‌الله علیه و آله و سلم او را نمی‌شناخت در صورتی كه در برخی اخبار آمده كه گفت: ( خداوندا ! محبوبترین آفریدگانت در نظر خودت و مرا بیاور )، و در خبر دیگری است كه به علی (علیه‌السلام) فرمود: (چه چیز تو را از آمدن نزد من باز داشت)؟ و نیز در خبر دیگری است كه فرمود: ( چه سبب شد كه دیر آمدی )؟ پس پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) او را می‌شناخت ولی به طور مبهم بیان كرد و نگفت: خدایا علی را بفرست، تا تعیین آن فرد از سوی خدای سبحان حاصل شود و مردم مستدلا بدانند كه علی (علیه‌السلام)همان محبوبترین خلق به نزد خداست ).
ما نفهمیدیم وجه دلالت حدیث بر این كه حضرت او را نمی‌شناخت چیست؟ شما فكر می‌كنید اگر می‌فرمود: ( علی را نزد من آر ) معنایش این بود كه نمی دانست او محبوبترین خلق خداست؟ چگونه پیامبر (صلی‌الله علیه وآله وسلم) او را نمی‌شناخت در صورتی كه در برخی اخبار آمده كه گفت: ( خداوندا ! محبوبترین آفریدگانت در نظر خودت و مرا بیاور )، و در خبر دیگری است كه به علی (علیه‌السلام) فرمود: (چه چیز تو را از آمدن نزد من باز داشت)؟ و نیز در خبر دیگری است كه فرمود: ( چه سبب شد كه دیر آمدی )؟ پس پیامبر(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) او را می‌شناخت ولی به طور مبهم بیان كرد و نگفت: خدایا علی را بفرست، تا تعیین آن فرد از سوی خدای سبحان حاصل شود و مردم مستدلا بدانند كه علی (علیه‌السلام)همان محبوبترین خلق به نزد خداست ).
علامه میر حامد حسین نقوی در پاسخ این ادعای ابن تیمیه می‌گوید:
علامه میر حامد حسین نقوی در پاسخ این ادعای ابن تیمیه می‌گوید:
إن النبیَّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) أرادَ أن یُعْلِمَ بأنَّ مِصداقَ هذا العنوانَ لیس إلا الإمامُ أمیرَ المؤمنینَ (علیه‌السلام)، وأن اللهَ عز وجل هو الذی جَعَل علیاً أحبَّ الخلقِ إلیه وإلی رسولِه، لا أنَّ النبیَّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) جَعَلَ علیاً كذلك من عندِ نفسِه... ولو أرسَلَ بطلبِه أو قال: اللهم ائتنی بعلی فإنه أحبُّ الخلقِ إلیك لم تَتَبَیَّنْ هذه الحقیقةُ، ولَتَعَنَتِ المنافقونَ وقالوا بأن الذی قاله النبیُّ من عندِهِ لا مِنَ اللهِ عز وجل.<ref>المیلانی، السید علی الحسینی (معاصر)، نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار للعلم الحجة آیة الله السید حامد حسین اللكهنوی، ج14، ص176، الطبعة الأولی، 1414هـ.</ref>
إن النبیَّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) أرادَ أن یُعْلِمَ بأنَّ مِصداقَ هذا العنوانَ لیس إلا الإمامُ أمیرَ المؤمنینَ (علیه‌السلام)، وأن اللهَ عز وجل هو الذی جَعَل علیاً أحبَّ الخلقِ إلیه وإلی رسولِه، لا أنَّ النبیَّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) جَعَلَ علیاً كذلك من عندِ نفسِه... ولو أرسَلَ بطلبِه أو قال: اللهم ائتنی بعلی فإنه أحبُّ الخلقِ إلیك لم تَتَبَیَّنْ هذه الحقیقةُ، ولَتَعَنَتِ المنافقونَ وقالوا بأن الذی قاله النبیُّ من عندِهِ لا مِنَ اللهِ عز وجل.<ref>المیلانی، السید علی الحسینی (معاصر)، نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار للعلم الحجة آیة الله السید حامد حسین اللكهنوی، ج14، ص176، الطبعة الأولی، 1414هـ.</ref>
رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) می‌خواست كه فهمیده شود كه مصداق این عنوان كسی جزء امام امیرمؤمنان (علیه‌السلام) كسی دیگری نیست و این خداوند است كه او را محبوب‌ترین مخلوق در نزد خود و رسولش قرار داده است، نه این كه رسول خدا از پیش خود او را به چنین مقامی رسانده باشد. اگر به دنبال علی (علیه‌السلام)می فرستاد یا می‌گفت كه خداوند علی را پیش من بیاور، چرا كه او محبوب‌ترین مخلوق در نزد تو است، این حقیقت روشن نمی شد و منافقان ایراد می‌گرفتند و می‌گفتند كه این گفته رسول خدا از پیش خود او است نه از طرف خداوند.
رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) می‌خواست كه فهمیده شود كه مصداق این عنوان كسی جزء امام امیرمؤمنان (علیه‌السلام) كسی دیگری نیست و این خداوند است كه او را محبوب‌ترین مخلوق در نزد خود و رسولش قرار داده است، نه این كه رسول‌ِخدا از پیش خود او را به چنین مقامی رسانده باشد. اگر به دنبال علی (علیه‌السلام)می فرستاد یا می‌گفت كه خداوند علی را پیش من بیاور، چرا كه او محبوب‌ترین مخلوق در نزد تو است، این حقیقت روشن نمی شد و منافقان ایراد می‌گرفتند و می‌گفتند كه این گفته رسول‌ِخدا از پیش خود او است نه از طرف خداوند.


البته این كلام علامه لكهنوی كاملا محتمل است؛ چرا كه وقتی عائشه می‌فهمد كه رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) امیرمؤمنان و فاطمه زهرا علیهما السلام را بیش از او پدرش دوست دارد، پیش پیامبر می‌آید و به شدت و با صدای بلند اعتراض می‌کند:
البته این كلام علامه لكهنوی كاملا محتمل است؛ چرا كه وقتی عائشه می‌فهمد كه رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) امیرمؤمنان و فاطمه زهرا علیهما السلام را بیش از او پدرش دوست دارد، پیش پیامبر می‌آید و به شدت و با صدای بلند اعتراض می‌کند:
احمد بن حنبل در مسند خود می‌نویسد:
احمد بن حنبل در مسند خود می‌نویسد:
حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ حَدَّثَنَا یُونُسُ حَدَّثَنَا الْعِیزَارُ بْنُ حُرَیْثٍ قَالَ قَالَ النُّعْمَانُ بْنُ بَشِیرٍ قَالَ اسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِیًا وَهِیَ تَقُولُ وَاللَّهِ لَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ عَلِیًّا أَحَبُّ إِلَیْكَ مِنْ أَبِی وَمِنِّی مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا فَاسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ فَدَخَلَ فَأَهْوَی إِلَیْهَا فَقَالَ یَا بِنْتَ فُلَانَةَ أَلَا أَسْمَعُكِ تَرْفَعِینَ صَوْتَكِ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.<ref>الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص275، ح18444، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.</ref>
حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ حَدَّثَنَا یُونُسُ حَدَّثَنَا الْعِیزَارُ بْنُ حُرَیْثٍ قَالَ قَالَ النُّعْمَانُ بْنُ بَشِیرٍ قَالَ اسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِیًا وَهِیَ تَقُولُ وَاللَّهِ لَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ عَلِیًّا أَحَبُّ إِلَیْكَ مِنْ أَبِی وَمِنِّی مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا فَاسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ فَدَخَلَ فَأَهْوَی إِلَیْهَا فَقَالَ یَا بِنْتَ فُلَانَةَ أَلَا أَسْمَعُكِ تَرْفَعِینَ صَوْتَكِ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی‌الله عَلَیْهِ وَسَلَّمَ.<ref>الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص275، ح18444، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.</ref>
نعمان بن بشیر نقل كرده است كه در یكی از روزها، «ابو بكر» برای تشرّف به حضور رسول اكرم صلی‌الله علیه و آله اجازه می‌خواست كه همزمان صدای «عایشه» را شنید كه فریاد می‌زند! به خدا سوگند! اینك متوجه شدم كه علی (علیه‌السلام) از پدر من و از خود من در نزد تو محبوبتر است- و این جمله را دو بار یا سه بار تكرار كرد-.
نعمان بن بشیر نقل كرده است كه در یكی از روزها، «ابو بكر» برای تشرّف به حضور رسول اكرم صلی‌الله علیه و آله اجازه می‌خواست كه همزمان صدای «عایشه» را شنید كه فریاد می‌زند! به خدا سوگند! اینك متوجه شدم كه علی (علیه‌السلام) از پدر من و از خود من در نزد تو محبوبتر است- و این جمله را دو بار یا سه بار تكرار كرد-.
ابو بكر، پس از اذن ورود داخل منزل شد و به «عایشه» حمله برده و گفت: ای دختر فلانه! مبادا بشنوم كه صدایت را با فریاد بلند كرده و بر سر رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) داد می‌زنی!
ابو بكر، پس از اذن ورود داخل منزل شد و به «عایشه» حمله برده و گفت: ای دختر فلانه! مبادا بشنوم كه صدایت را با فریاد بلند كرده و بر سر رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) داد می‌زنی!


ابوداود و نسائی نیز همین روایت را به صورت ذیل نقل كرده است:
ابوداود و نسائی نیز همین روایت را به صورت ذیل نقل كرده است:
حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ مَعِینٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ أَبِی إِسْحَاق، عَنْ أَبِی إِسْحَاق، عَنْ الْعَیْزَارِ بْنِ حُرَیْثٍ، عَنْ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ، قَالَ: " اسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِیًا، فَلَمَّا دَخَلَ تَنَاوَلَهَا لِیَلْطِمَهَا، وَقَالَ: أَلَا أَرَاكِ تَرْفَعِینَ صَوْتَكِ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ... .<ref>السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفای 275هـ)، سنن أبی داود، ج4، ص300، ح4999، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفكر.النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص126، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ.</ref>
حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ مَعِینٍ، حَدَّثَنَا حَجَّاجُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ أَبِی إِسْحَاق، عَنْ أَبِی إِسْحَاق، عَنْ الْعَیْزَارِ بْنِ حُرَیْثٍ، عَنْ النُّعْمَانِ بْنِ بَشِیرٍ، قَالَ: " اسْتَأْذَنَ أَبُو بَكْرٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَلَی النَّبِیِّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَةَ عَالِیًا، فَلَمَّا دَخَلَ تَنَاوَلَهَا لِیَلْطِمَهَا، وَقَالَ: أَلَا أَرَاكِ تَرْفَعِینَ صَوْتَكِ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ... .<ref>السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفای 275هـ)، سنن أبی داود، ج4، ص300، ح4999، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفكر.النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص126، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ.</ref>
نعمان بن بشیر نقل كرده است كه در یكی از روزها، «ابو بكر» برای تشرّف به حضور رسول اكرم (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) اجازه می‌خواست كه همزمان صدای «عایشه» را شنید كه فریاد می‌زند! به خدا سوگند! اینك متوجه شدم كه علی (علیه‌السلام)از پدر من و از خود من در نزد تو محبوبتر است.
نعمان بن بشیر نقل كرده است كه در یكی از روزها، «ابو بكر» برای تشرّف به حضور رسول اكرم (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) اجازه می‌خواست كه همزمان صدای «عایشه» را شنید كه فریاد می‌زند! به خدا سوگند! اینك متوجه شدم كه علی (علیه‌السلام)از پدر من و از خود من در نزد تو محبوبتر است.
ابو بكر، به دخترش عایشه حمله برد تا سیلی به رخسارش بزند و به او گفت: ای دختر فلانه! می‌بینم كه تو برسر رسول خدا فریاد می‌زنی! رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در این حالت جلوی ابو بكر را گرفت. ابو بكر، خشمگین شد و از منزل بیرون رفت.
ابو بكر، به دخترش عایشه حمله برد تا سیلی به رخسارش بزند و به او گفت: ای دختر فلانه! می‌بینم كه تو برسر رسول‌ِخدا فریاد می‌زنی! رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در این حالت جلوی ابو بكر را گرفت. ابو بكر، خشمگین شد و از منزل بیرون رفت.
سند این روایت نیز كاملا صحیح است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی درباره این روایت می‌گوید:
سند این روایت نیز كاملا صحیح است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی درباره این روایت می‌گوید:
واَخرج أحمدُ وأبو داودَ والنسائیُ بسندٍ صحیحٍ عن النعمان بن بشیر قال استأذن أبو بكر علی النبی صلی‌الله علیه وسلم فسمع صوت عائشة عالیا وهی تقول والله لقد علمت ان علیا احب إلیك من أبی الحدیث.<ref>العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح، صحیح البخاری، ج7، ص27، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.</ref>
واَخرج أحمدُ وأبو داودَ والنسائیُ بسندٍ صحیحٍ عن النعمان بن بشیر قال استأذن أبو بكر علی النبی صلی‌الله علیه وسلم فسمع صوت عائشة عالیا وهی تقول والله لقد علمت ان علیا احب إلیك من أبی الحدیث.<ref>العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح، صحیح البخاری، ج7، ص27، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.</ref>
خط ۸۰۰: خط ۸۰۰:
هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید:
هیثمی بعد از نقل این روایت می‌گوید:
رواه البزارُ ورجالُهُ رجالُ الصحیح.<ref>الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بكر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص127، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الكتاب العربی - القاهرة، بیروت - 1407هـ.</ref>
رواه البزارُ ورجالُهُ رجالُ الصحیح.<ref>الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بكر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص127، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الكتاب العربی - القاهرة، بیروت - 1407هـ.</ref>
البته به احتمال زیاد، دادن مرغ بریان به امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در قضیه طیر و رد ابوبكر دلیل اصلی این اعتراض عائشه به رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) باشد؛ چرا كه طبق روایتی كه بخاری نقل كرده، عائشه می‌گوید كه ما در زمان رسول خدا تنها از دو تكه نان سیاه، خرما و آب سیر می‌شدیم:
البته به احتمال زیاد، دادن مرغ بریان به امیرمؤمنان (علیه‌السلام) در قضیه طیر و رد ابوبكر دلیل اصلی این اعتراض عائشه به رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) باشد؛ چرا كه طبق روایتی كه بخاری نقل كرده، عائشه می‌گوید كه ما در زمان رسول‌ِخدا تنها از دو تكه نان سیاه، خرما و آب سیر می‌شدیم:
وقال محمد بن یُوسُفَ عن سُفْیَانَ عن مَنْصُورِ بن صَفِیَّةَ حَدَّثَتْنِی أُمِّی عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت تُوُفِّیَ رسول اللَّهِ صلی‌الله علیه وسلم وقد شَبِعْنَا من الْأَسْوَدَیْنِ التَّمْرِ وَالْمَاءِ.<ref>صحیح البخاری ج5، ص2074، ح5127،كِتَاب الْأَطْعِمَةِ، بَاب الرُّطَبِ وَالتَّمْرِ</ref>
وقال محمد بن یُوسُفَ عن سُفْیَانَ عن مَنْصُورِ بن صَفِیَّةَ حَدَّثَتْنِی أُمِّی عن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت تُوُفِّیَ رسول اللَّهِ صلی‌الله علیه وسلم وقد شَبِعْنَا من الْأَسْوَدَیْنِ التَّمْرِ وَالْمَاءِ.<ref>صحیح البخاری ج5، ص2074، ح5127،كِتَاب الْأَطْعِمَةِ، بَاب الرُّطَبِ وَالتَّمْرِ</ref>
عائشه گفت: رسول خدا از دنیا رفت؛ درحالی‌که ما (فقط) از دو تكه نان سیاه، خرما و آب سیر می‌شدیم.
عائشه گفت: رسول‌ِخدا از دنیا رفت؛ درحالی‌که ما (فقط) از دو تكه نان سیاه، خرما و آب سیر می‌شدیم.


مسلم نیز همین روایت را نقل كرده و بعد از آن می‌افزاید:
مسلم نیز همین روایت را نقل كرده و بعد از آن می‌افزاید:
خط ۸۰۸: خط ۸۰۸:
این حدیث را أبوكریب از أشجعی و همچنین نصر بن علی از أبوحمد از سفیان نقل کرده‌اند؛ تنها با یك تفاوت در حدیث هر دوی آمده است كه عائشه گفت: ما از دو تكه نان سیاه سیر نمی شدیم.
این حدیث را أبوكریب از أشجعی و همچنین نصر بن علی از أبوحمد از سفیان نقل کرده‌اند؛ تنها با یك تفاوت در حدیث هر دوی آمده است كه عائشه گفت: ما از دو تكه نان سیاه سیر نمی شدیم.


طبیعی است كه عائشه از دادن مرغ به امیرمؤمنان (علیه‌السلام)به شدت ناراحت شده باشد؛ به‌ویژه كه وقتی او دعا كرد و از خداوند خواست كه این شخص را پدر من قرار دهد و این مرغ نصیب پدر من شود؛ اما خداوند نپذیرفت و نیز وقتی ابوبكر به در خانه آمد تا از این غذا بخورد، رسول خدا او را از در خانه اش دور كرد و اجازه ورود به او را نداد. خود عائشه نیز از این غذا قطعاً نخورده است؛ بنابراین با داد و فریاد اعتراض كرده است كه چرا رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، علی بن أبی طالب و صدیقه طاهره (سلام الله علیهما) را از او و پدرش بیشتر دوست دارد.!
طبیعی است كه عائشه از دادن مرغ به امیرمؤمنان (علیه‌السلام)به شدت ناراحت شده باشد؛ به‌ویژه كه وقتی او دعا كرد و از خداوند خواست كه این شخص را پدر من قرار دهد و این مرغ نصیب پدر من شود؛ اما خداوند نپذیرفت و نیز وقتی ابوبكر به در خانه آمد تا از این غذا بخورد، رسول‌ِخدا او را از در خانه اش دور كرد و اجازه ورود به او را نداد. خود عائشه نیز از این غذا قطعاً نخورده است؛ بنابراین با داد و فریاد اعتراض كرده است كه چرا رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم)، علی بن أبی طالب و صدیقه طاهره (سلام الله علیهما) را از او و پدرش بیشتر دوست دارد.!
غافل از این كه این غذا تنها نصیب كسی می‌شد كه محبوب‌ترین مخلوق خداوند است و دیگران حق خوردن از آن را نداشته اند.
غافل از این كه این غذا تنها نصیب كسی می‌شد كه محبوب‌ترین مخلوق خداوند است و دیگران حق خوردن از آن را نداشته اند.
همچنین طبق برخی از روایات رسول خدا دعا كرد كه خداوند غذای از غذاهای بهشت را نصیب او و امیرمؤمنان (علیه‌السلام)نماید. ابن عساكر دمشقی می‌نویسد:
همچنین طبق برخی از روایات رسول‌ِخدا دعا كرد كه خداوند غذای از غذاهای بهشت را نصیب او و امیرمؤمنان (علیه‌السلام)نماید. ابن عساكر دمشقی می‌نویسد:
... حَدَّثَنِی أَنَسُ بنُ مَالِكٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: كُنْتُ أَحْجُبُ النَّبِیَّ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: اللَّهُمَّ أَطْعِمْنَا مِنْ طَعَامِ الْجَنَّةِ، فَأُتِیَ بِلَحْمِ طَیْرٍ مَشْوِیَ فَوُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ: اللَّهُمَّ ائْتِنَا بِمَنْ تُحِبُّهُ وَیُحِبُّكَ وَیُحِبُّ نَبِیكَ قَالَ أَنَسٌ: فَخَرَجْتُ فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْبَابِ، فَاسْتَأْذَنَنِی فَلَمْ آذَنْ لَهُ....<ref>ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج15، ص200، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.</ref>
... حَدَّثَنِی أَنَسُ بنُ مَالِكٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ: كُنْتُ أَحْجُبُ النَّبِیَّ فَسَمِعْتُهُ یَقُولُ: اللَّهُمَّ أَطْعِمْنَا مِنْ طَعَامِ الْجَنَّةِ، فَأُتِیَ بِلَحْمِ طَیْرٍ مَشْوِیَ فَوُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ: اللَّهُمَّ ائْتِنَا بِمَنْ تُحِبُّهُ وَیُحِبُّكَ وَیُحِبُّ نَبِیكَ قَالَ أَنَسٌ: فَخَرَجْتُ فَإِذَا عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ بِالْبَابِ، فَاسْتَأْذَنَنِی فَلَمْ آذَنْ لَهُ....<ref>ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج15، ص200، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.</ref>
از أنس بن مالك روایت شده است كه گفت: من دربان رسول خدا بودیم؛ پس از او شنیدم كه می‌گفت: «خداوندا غذای از غذاهای بهشتی را نصیب ما بگردان» پس گوشت مرغ بریان شده ای آوردند و در جلوی آن حضرت قرار دادند؛ پس گفت: «خدایا كسی را بیاور پیش من كه تو او را دوست دارد و او نیز تو و رسولت را دوست دارد». أنس گفت: پس خارج شدم دیدم كه علی (علیه‌السلام) جلوی در است؛ اجازه ورود گرفت؛ ولی من اجازه ندادم.....
از أنس بن مالك روایت شده است كه گفت: من دربان رسول‌ِخدا بودیم، پس از او شنیدم كه می‌گفت: «خداوندا غذای از غذاهای بهشتی را نصیب ما بگردان» پس گوشت مرغ بریان شده ای آوردند و در جلوی آن حضرت قرار دادند، پس گفت: «خدایا كسی را بیاور پیش من كه تو او را دوست دارد و او نیز تو و رسولت را دوست دارد». أنس گفت: پس خارج شدم دیدم كه علی (علیه‌السلام) جلوی در است؛ اجازه ورود گرفت؛ ولی من اجازه ندادم.....


طبیعی است كه هر كس شایسته این غذای بهشتی نیست.
طبیعی است كه هر كس شایسته این غذای بهشتی نیست.
ثانیا: متأسفانه ابن تیمیه اصل روایات طیر را نخوانده و یا اگر خوانده تعصب زیاد، حجابی ضخیم جلوی عقل و فكر او كشیده و گرنه در اصل روایت به صراحت آمده است كه رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) منتظر امیرمؤمنان (علیه‌السلام) بوده است.
ثانیا: متأسفانه ابن تیمیه اصل روایات طیر را نخوانده و یا اگر خوانده تعصب زیاد، حجابی ضخیم جلوی عقل و فكر او كشیده و گرنه در اصل روایت به صراحت آمده است كه رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) منتظر امیرمؤمنان (علیه‌السلام) بوده است.
اگر رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق نزد خدا را نمی‌شناخت، چرا ابوبكر و عمر را رد كرد؟ چنانچه پیش‌ازاین ثابت كردیم كه با سند صحیح این قضیه در منابع اهل‌سنت نقل شده است:
اگر رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق نزد خدا را نمی‌شناخت، چرا ابوبكر و عمر را رد كرد؟ چنانچه پیش‌ازاین ثابت كردیم كه با سند صحیح این قضیه در منابع اهل‌سنت نقل شده است:
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عبدالملک بْنِ سَلْعٍ ثِقَةٌ، حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنّ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) كَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ»، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَذِنَ لَهُ.<ref>مسند أبی یعلی ج7، ص105 ؛ النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ.</ref>
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عبدالملک بْنِ سَلْعٍ ثِقَةٌ، حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنّ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) كَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ»، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَذِنَ لَهُ.<ref>مسند أبی یعلی ج7، ص105 ؛ النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ.</ref>


ابن تیمیه در اشكال پنجم نیز تقریبا همان اشكال چهارم را تكرار كرده و در ادامه می‌گوید:
ابن تیمیه در اشكال پنجم نیز تقریبا همان اشكال چهارم را تكرار كرده و در ادامه می‌گوید:
و لو سَمّی علیاً لأستراحَ أنسُ من الرجاءِ الباطلِ و لم یَغْلِقُ البابَ فی وجهِ علیٍّ
و لو سَمّی علیاً لأستراحَ أنسُ من الرجاءِ الباطلِ و لم یَغْلِقُ البابَ فی وجهِ علیٍّ
اگر رسول خدا ص(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نام علی را می‌برد، أنس از امید باطل راحت می‌شد و در را بر روی علی نمی بست....
اگر رسول‌ِخدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نام علی را می‌برد، أنس از امید باطل راحت می‌شد و در را بر روی علی نمی بست....
علامه میرحامد حسین نقوی در جواب این سخن ابن تیمیه می‌گوید:
علامه میرحامد حسین نقوی در جواب این سخن ابن تیمیه می‌گوید:
هذا، وقولُ إبنِ تیمیةَ: «ولو سمی علیا لإستراحَ أنسٌ...» اعتراضٌ صریحٌ علی رسولِ الله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) وسلم لا یَجْتَرِئُ علیه إلا هذا الرجلُ وأمثالُه ونعوذ بالله منه... ونشكرهُ سبحانه وتعالی علی أن عافانا مما ابتلی به هؤلاء.... این سخن ابن تیمیه كه گفته: «اگر نام علی را می‌برد، أنس راحت می‌شد...» اعتراض صریح به رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است كه جز إبن تیمیه و امثال او جرأت چنین جسارتی را ندارند. و ما خداوند بلند‌مرتبه را سپاس می‌گوییم كه ما را از چنین بلاهایی كه آن‌ها دچار شده‌اند، عافیت بخشیده است.<ref>المیلانی، السید علی الحسینی (معاصر)، نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار للعلم الحجة آیة الله السید حامد حسین اللكهنوی، ج14، ص180، الطبعة الأولی، 1414هـ.</ref>
هذا، وقولُ إبنِ تیمیةَ: «ولو سمی علیا لإستراحَ أنسٌ...» اعتراضٌ صریحٌ علی رسولِ الله (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) وسلم لا یَجْتَرِئُ علیه إلا هذا الرجلُ وأمثالُه ونعوذ بالله منه... ونشكرهُ سبحانه وتعالی علی أن عافانا مما ابتلی به هؤلاء.... این سخن ابن تیمیه كه گفته: «اگر نام علی را می‌برد، أنس راحت می‌شد...» اعتراض صریح به رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) است كه جز إبن تیمیه و امثال او جرأت چنین جسارتی را ندارند. و ما خداوند بلند‌مرتبه را سپاس می‌گوییم كه ما را از چنین بلاهایی كه آن‌ها دچار شده‌اند، عافیت بخشیده است.<ref>المیلانی، السید علی الحسینی (معاصر)، نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار للعلم الحجة آیة الله السید حامد حسین اللكهنوی، ج14، ص180، الطبعة الأولی، 1414هـ.</ref>
نتیجه آن كه رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق خداوند را می‌شناخته است؛ اما به صورت مبهم و بدون نام بردن از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) دعا كرد تا «احب الخلق» بودن امیرمؤمنان (علیه‌السلام)توسط خداوند ثابت شود.
نتیجه آن كه رسول‌ِخدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق خداوند را می‌شناخته است؛ اما به صورت مبهم و بدون نام بردن از امیرمؤمنان (علیه‌السلام) دعا كرد تا «احب الخلق» بودن امیرمؤمنان (علیه‌السلام)توسط خداوند ثابت شود.


===اشكال هفتم: تعارض با روایاتی كه درباره ابوبكر وارد شده. ===  
===اشكال هفتم: تعارض با روایاتی كه درباره ابوبكر وارد شده. ===  
خط ۸۴۲: خط ۸۴۲:
====جواب اشکال هشتم:====
====جواب اشکال هشتم:====
این اشكال از آن دسته اشكالات سستی است كه عجز و ناتوانی بزرگان علم كلام اهل‌سنت را در برابر روایات فضائل اهل بیت علیهم‌السلام و ادله امامت آن بزرگواران آشكارا فریاد می‌زند.
این اشكال از آن دسته اشكالات سستی است كه عجز و ناتوانی بزرگان علم كلام اهل‌سنت را در برابر روایات فضائل اهل بیت علیهم‌السلام و ادله امامت آن بزرگواران آشكارا فریاد می‌زند.
رسول خدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به صورت مطلق فرمودند كه «خدایا محبوب‌ترین مخلوقت را نزد بیاور تا از این مرغ نوش‌جان كند». اگر كسی بخواهد این اطلاق را تخصیص بزنند باید دلیل و مدرك ارائه كند، بدون دلیل و مدرك تخصیص اطلاق و تقیید عموم كلام رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) جایز نیست.<br>
رسول‌ِخدا(صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به صورت مطلق فرمودند كه «خدایا محبوب‌ترین مخلوقت را نزد بیاور تا از این مرغ نوش‌جان كند». اگر كسی بخواهد این اطلاق را تخصیص بزنند باید دلیل و مدرك ارائه كند، بدون دلیل و مدرك تخصیص اطلاق و تقیید عموم كلام رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) جایز نیست.<br>


مرحوم مظفر اعلی الله مقامه الشریف در پاسخ این شبهه می‌نویسد:
مرحوم مظفر اعلی الله مقامه الشریف در پاسخ این شبهه می‌نویسد:
خط ۸۵۶: خط ۸۵۶:
اولا: تخصیص أحب الخلق بودن به بعضی از امور، چشم پوشی از ظهور كلام است و این كار بی تردید حرام است؛ چنانچه پیش‌ازاین گذشت و بعدا نیز خواهد آمد.<br>
اولا: تخصیص أحب الخلق بودن به بعضی از امور، چشم پوشی از ظهور كلام است و این كار بی تردید حرام است؛ چنانچه پیش‌ازاین گذشت و بعدا نیز خواهد آمد.<br>


ثانیاً: صحت استثناء دلیل بر عموم است؛ وقتی صحیح باشد كه گفته شود: خدایا محبوب‌ترین مخلوق در نظر خودـ مگر در فلان مورد را بیاور» اما این استثناء را نیاورد؛ پس كلام عام است و این قاعده بدون تردید ثابت و مورد قبول است.
ثانیاً: صحت استثناء دلیل بر عموم است؛ وقتی صحیح باشد كه گفته شود: خدایا محبوب‌ترین مخلوق در نظر خودـ مگر در فلان مورد را بیاور» اما این استثناء را نیاورد، پس كلام عام است و این قاعده بدون تردید ثابت و مورد قبول است.
یعنی خود همین صحت تقسیمی كه علمای سنی از آن علیه شیعه استفاده کرده‌اند، بهترین دلیل بر عمومیت روایت است. عامی كه قابل تقید و اطلاقی كه قابل تخصیص نباشد، اصلا عام گفته نمی‌شود.
یعنی خود همین صحت تقسیمی كه علمای سنی از آن علیه شیعه استفاده کرده‌اند، بهترین دلیل بر عمومیت روایت است. عامی كه قابل تقید و اطلاقی كه قابل تخصیص نباشد، اصلا عام گفته نمی‌شود.
یعنی اگر رسول خدا تقسیم می‌كرد و می‌گفت كه محبوب‌ترین مخلوقت را در فلان مورد بیاور، جایز بود؛ اما حالا كه به صورت عام گفته و این استثناء را نزده، دلیل بر این است كه منظور آن حضرت محبوبیت در تمام موارد بوده است و گرنه باید قید می‌زد.<br>
یعنی اگر رسول‌ِخدا تقسیم می‌كرد و می‌گفت كه محبوب‌ترین مخلوقت را در فلان مورد بیاور، جایز بود؛ اما حالا كه به صورت عام گفته و این استثناء را نزده، دلیل بر این است كه منظور آن حضرت محبوبیت در تمام موارد بوده است و گرنه باید قید می‌زد.<br>


جواب دیگر این كه: بر فرض كه این سخن علمای سنی درست باشد، این روایت برتری امیرمؤمنان (علیه‌السلام) بر دیگران را ثابت نكند، قطعاً بر ابوبكر و عمر را ثابت خواهد كرد؛ چرا كه آن‌ها آمدند تا این مقام را از آن خود كنند؛ اما رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آن‌ها شایسته این مقام ندیند و از در خانه خود راندند؛ اما امیرمؤمنان آمدند و به این مقام رسیدند.
جواب دیگر این كه: بر فرض كه این سخن علمای سنی درست باشد، این روایت برتری امیرمؤمنان (علیه‌السلام) بر دیگران را ثابت نكند، قطعاً بر ابوبكر و عمر را ثابت خواهد كرد؛ چرا كه آن‌ها آمدند تا این مقام را از آن خود كنند؛ اما رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آن‌ها شایسته این مقام ندیند و از در خانه خود راندند؛ اما امیرمؤمنان آمدند و به این مقام رسیدند.
پس بر اساس قاعده قبح تقدیم مفضول بر افضل، خلافت ابوبكر و عمر باطل است و آن‌ها حق نداشته اند این مقام را با وجود امیرمؤمنان (علیه‌السلام) به دست بگیرند.
پس بر اساس قاعده قبح تقدیم مفضول بر افضل، خلافت ابوبكر و عمر باطل است و آن‌ها حق نداشته اند این مقام را با وجود امیرمؤمنان (علیه‌السلام) به دست بگیرند.


خط ۸۷۴: خط ۸۷۴:
پیش‌ازاین روایت صحیح السندی را از مسند أبی یعلی خواندیم كه در آن آمده بود:
پیش‌ازاین روایت صحیح السندی را از مسند أبی یعلی خواندیم كه در آن آمده بود:
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عبدالملک بْنِ سَلْعٍ ثِقَةٌ، حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنّ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) كَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ»، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَذِنَ لَهُ.<ref>أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفای307 هـ)، مسند أبی یعلی، ج7، ص105، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولی، 1404 هـ - 1984مالنسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ..</ref>
حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ، حَدَّثَنَا مُسْهِرُ بْنُ عبدالملک بْنِ سَلْعٍ ثِقَةٌ، حَدَّثَنَا عِیسَی بْنُ عُمَرَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ السُّدِّیِّ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، أَنّ النَّبِیَّ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) كَانَ عِنْدَهُ طَائِرٌ، فَقَالَ: «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ»، فَجَاءَ أَبُو بَكْرٍ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عُمَرُ فَرَدَّهُ، ثُمَّ جَاءَ عَلِیٌّ فَأَذِنَ لَهُ.<ref>أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفای307 هـ)، مسند أبی یعلی، ج7، ص105، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولی، 1404 هـ - 1984مالنسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن أبی طالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ..</ref>
انس گفته است كه نزد رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) یك پرنده بود؛ فرمودند: خداوندا محبوب‌ترین مخلوقت را بیاور تا با من از این پرنده بخورد؛ ابوبكر آمد و او را رد كرد، عمر نیز آمد و او را رد كرد، اما علی آمد و رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به او اجازه داد.
انس گفته است كه نزد رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) یك پرنده بود؛ فرمودند: خداوندا محبوب‌ترین مخلوقت را بیاور تا با من از این پرنده بخورد؛ ابوبكر آمد و او را رد كرد، عمر نیز آمد و او را رد كرد، اما علی آمد و رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به او اجازه داد.
همچنین با سند صحیح نقل شده است كه عائشه و حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدر من قرار بده؛ ولی خداوند به درخواست آن‌ها توجهی نكرد:
همچنین با سند صحیح نقل شده است كه عائشه و حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدر من قرار بده؛ ولی خداوند به درخواست آن‌ها توجهی نكرد:
وَقَالَ أَبُو یَعْلَی: ثنا قَطَنُ بْنُ نُسَیْرٍ، ثنا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ عبدالله بْنِ الْمُثَنَّی، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أُهْدِیَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ بِخُبْزَةٍ وَظَبَابَةٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) : «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّعَامِ» فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی....<ref>ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج7، ص351، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج16، ص108، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولی، السعودیة - 1419هـ</ref>
وَقَالَ أَبُو یَعْلَی: ثنا قَطَنُ بْنُ نُسَیْرٍ، ثنا جَعْفَرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ عبدالله بْنِ الْمُثَنَّی، عَنْ عبدالله بْنِ أَنَسٍ، عَنْ أَنَسٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: أُهْدِیَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) حَجَلٌ مَشْوِیٌّ بِخُبْزَةٍ وَظَبَابَةٍ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) : «اللَّهُمَّ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّعَامِ» فَقَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی....<ref>ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج7، ص351، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج16، ص108، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولی، السعودیة - 1419هـ</ref>
از أنس نقل شده است كه كبك بریان شده را همراه یك تكه نان و ظرف شیری خدمت رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آوردند؛ پس رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود: «خدایا محبوب‌ترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد» پس عائشه گفت: خدایا این شخص را پدر من قرار بده، و حفصه گفت: خدایا آن را پدر من قرار بده...
از أنس نقل شده است كه كبك بریان شده را همراه یك تكه نان و ظرف شیری خدمت رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) آوردند، پس رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) فرمود: «خدایا محبوب‌ترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد» پس عائشه گفت: خدایا این شخص را پدر من قرار بده، و حفصه گفت: خدایا آن را پدر من قرار بده...


اگر ابوبكر و عمر در مدینه نبودند، چه معنا داشت كه عائشه و حفصه چنین درخواستی را داشته باشند؛ آیا عائشه و حفصه به اندازه دهلوی نمی فهمیدند كه در یك آن و یك لحظه نمی‌شود ابوبكر و عمر را از دور به مدینه آورد و پیامبران نیز جز در زمان تحدی از معجزه و قدرت الهی خود استفاده نمی كنند؟
اگر ابوبكر و عمر در مدینه نبودند، چه معنا داشت كه عائشه و حفصه چنین درخواستی را داشته باشند؛ آیا عائشه و حفصه به اندازه دهلوی نمی فهمیدند كه در یك آن و یك لحظه نمی‌شود ابوبكر و عمر را از دور به مدینه آورد و پیامبران نیز جز در زمان تحدی از معجزه و قدرت الهی خود استفاده نمی كنند؟
از این گذشته، رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در همین قضیه از قدرت فوق بشری و مستجاب الدعوة بودن خود استفاده كرده است.
از این گذشته، رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در همین قضیه از قدرت فوق بشری و مستجاب الدعوة بودن خود استفاده كرده است.
توضیح مطلب این كه: انبیاء و ائمه علیهم‌السلام، سه ویژه گی دارند كه از آن‌ها جز در مواردی كه خداوند دستور بدهد، نمی توانند استفاده نمایند: 1. قدرت الهی؛ 2. علم غیب؛ 3. مستجاب الدعوة بودن. آن بزرگواران از این سه ویژه در مسائل شخصی هیچگاه نمی توانند استفاده كنند؛ مثل حضرت عیسی (علیه‌السلام)با این كه مرده را زنده می‌كرد؛ اما خودش برای نجات جانش مجبور بود كه از این شهر به آن شهر مهاجرت كند تا جانش را حفظ نماید.<br>
توضیح مطلب این كه: انبیاء و ائمه علیهم‌السلام، سه ویژه گی دارند كه از آن‌ها جز در مواردی كه خداوند دستور بدهد، نمی توانند استفاده نمایند: 1. قدرت الهی؛ 2. علم غیب؛ 3. مستجاب الدعوة بودن. آن بزرگواران از این سه ویژه در مسائل شخصی هیچگاه نمی توانند استفاده كنند؛ مثل حضرت عیسی (علیه‌السلام)با این كه مرده را زنده می‌كرد؛ اما خودش برای نجات جانش مجبور بود كه از این شهر به آن شهر مهاجرت كند تا جانش را حفظ نماید.<br>


رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) می‌توانست از این قدرت خود در جنگ ها استفاده كند؛ مثلاً در جنگ احد می‌توانست با استفاده از یكی از این سه ویژگی مشركان را از بین ببرد و پیروز شود؛ اما دنیا، دنیای امتحان و آزمایش و مسلمانان باید در این جا امتحان می‌شدند و....
رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) می‌توانست از این قدرت خود در جنگ ها استفاده كند؛ مثلاً در جنگ احد می‌توانست با استفاده از یكی از این سه ویژگی مشركان را از بین ببرد و پیروز شود؛ اما دنیا، دنیای امتحان و آزمایش و مسلمانان باید در این جا امتحان می‌شدند و....
اما در قضیه طیر، پیام آور خدا از قدرت مستجاب الدعوة بودن استفاده كرد و دعا نمود كه خداوند امیرمؤمنان (علیه‌السلام)را هر جا كه هست، بیاورد تا با آن حضرت هم‌سفره شود. و خداوند بر پیامبرش منت نهاد و دعای او را اجابت كرد. با این كه أنس بن مالك سه بار اجازه ورود نداد؛ اما قرار نبود كه كسی دیگری غیر از امیرمؤمنان (علیه‌السلام)از آن غذا میل نماید.
اما در قضیه طیر، پیام آور خدا از قدرت مستجاب الدعوة بودن استفاده كرد و دعا نمود كه خداوند امیرمؤمنان (علیه‌السلام)را هر جا كه هست، بیاورد تا با آن حضرت هم‌سفره شود. و خداوند بر پیامبرش منت نهاد و دعای او را اجابت كرد. با این كه أنس بن مالك سه بار اجازه ورود نداد؛ اما قرار نبود كه كسی دیگری غیر از امیرمؤمنان (علیه‌السلام)از آن غذا میل نماید.
پس بر خلاف سخن دهلوی، رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در همین جا نیز از قدرت اعجاز خودش استفاده كرده است؛ چون یا باید دهلوی بپذیرد كه یا مردم می‌دانستند كه علی بن أبی طالب (علیه‌السلام) محبوب‌ترین مخلوق خداوند است و به او خبر دادند كه بیاید، و این تمام رشته های دهلوی را پنبه خواهد كرد، یا باید بپذیرد كه پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از قدرت الهی و مستجاب‌الدعوة بودن خود استفاده نموده است.
پس بر خلاف سخن دهلوی، رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) در همین جا نیز از قدرت اعجاز خودش استفاده كرده است؛ چون یا باید دهلوی بپذیرد كه یا مردم می‌دانستند كه علی بن أبی طالب (علیه‌السلام) محبوب‌ترین مخلوق خداوند است و به او خبر دادند كه بیاید، و این تمام رشته های دهلوی را پنبه خواهد كرد، یا باید بپذیرد كه پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) از قدرت الهی و مستجاب‌الدعوة بودن خود استفاده نموده است.


===اشكال دهم: رسول خدا عادت نداشت كه تنها غذا بخورد. ===
===اشكال دهم: رسول‌ِخدا عادت نداشت كه تنها غذا بخورد. ===
رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) عادت نداشت كه تنها غذا بخورد: ملا علی هروی در ذیل روایت طیر اشكال خنده‌داری را از حسین بن عبدالله طیبی شارح كتاب مشكاة المصابیح نقل می‌کند كه چون رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) دوست نداشت تنهائی غذا بخورد، از خداوند چنین درخواستی كرد؛ پس منظور رسول خدا محبوب‌ترین فرد در نزد خداوند از میان پسر عموهایش بوده:
رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) عادت نداشت كه تنها غذا بخورد: ملا علی هروی در ذیل روایت طیر اشكال خنده‌داری را از حسین بن عبدالله طیبی شارح كتاب مشكاة المصابیح نقل می‌کند كه چون رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) دوست نداشت تنهائی غذا بخورد، از خداوند چنین درخواستی كرد، پس منظور رسول‌ِخدا محبوب‌ترین فرد در نزد خداوند از میان پسر عموهایش بوده:
قال الطیبیُّ: والوجهُ الذی یقتضیه المقامَ هو الوجه الثانی (ای أنه أراد به أحبَّ خلقِه إلیه من بنی عَمِّه وذویه) لأنه (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) كان یَكْرِهُ أن یأكلَ وحدَهُ لأنه لیس من شیمةِ أهل المُروءاتِ، فطلب من الله تعالی أن یُؤتِیَ له من یُؤاكِلُه وكان ذلك براً وإحساناً منه إلیه وأبرَّ المَبَرّات بذوی الرحم وصلتِه، كأنه قال: بأحبِّ خلقكَ إلیكَ من ذوی القرابَةِ القریبةِ ومن هو أولی بإحسانی وبری إلیه.  
قال الطیبیُّ: والوجهُ الذی یقتضیه المقامَ هو الوجه الثانی (ای أنه أراد به أحبَّ خلقِه إلیه من بنی عَمِّه وذویه) لأنه (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) كان یَكْرِهُ أن یأكلَ وحدَهُ لأنه لیس من شیمةِ أهل المُروءاتِ، فطلب من الله تعالی أن یُؤتِیَ له من یُؤاكِلُه وكان ذلك براً وإحساناً منه إلیه وأبرَّ المَبَرّات بذوی الرحم وصلتِه، كأنه قال: بأحبِّ خلقكَ إلیكَ من ذوی القرابَةِ القریبةِ ومن هو أولی بإحسانی وبری إلیه.  
طیبی گفته: دیدگاهی كه شایسته این روایت است، دیدگاه دوم است (یعنی این كه منظور رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق از بین پسر عموها و خانواده‌اش بوده)؛ چرا كه رسول خدا دوست نداشت، تنهائی غذا بخورد؛ زیرا این كار از اخلاق اهل مروت نیست؛ پس رسول خدا از خداوند خواست تا كسی را بیاورد تا با او غذا بخورد. و این كار، نیكی و احسان از جانب آن حضرت به آن شخص بود، و برترین نیكی و احسان این است كه به نزدیكان و خانواده انسان باشد؛ مثل این كه رسول خدا گفته باشد: خدایا محبوب‌ترین مخلوق از میان فامیل های نزدیكم را كه از همه شایسته‌تر به نیكی و احسان من باشد، نزدم بیاور....
طیبی گفته: دیدگاهی كه شایسته این روایت است، دیدگاه دوم است (یعنی این كه منظور رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) محبوب‌ترین مخلوق از بین پسر عموها و خانواده‌اش بوده)؛ چرا كه رسول‌ِخدا دوست نداشت، تنهائی غذا بخورد؛ زیرا این كار از اخلاق اهل مروت نیست، پس رسول‌ِخدا از خداوند خواست تا كسی را بیاورد تا با او غذا بخورد. و این كار، نیكی و احسان از جانب آن حضرت به آن شخص بود، و برترین نیكی و احسان این است كه به نزدیكان و خانواده انسان باشد؛ مثل این كه رسول‌ِخدا گفته باشد: خدایا محبوب‌ترین مخلوق از میان فامیل های نزدیكم را كه از همه شایسته‌تر به نیكی و احسان من باشد، نزدم بیاور....
بعد خود ملا علی هروی در پاسخ او می‌نویسد:
بعد خود ملا علی هروی در پاسخ او می‌نویسد:
وفیه أن لا شكَّ أن العمَ أولی، من إبنِه وكذا البنتَ وأولادَها فی أمرِ البِرِّ والإحسانِ، علی أن قولَ الطیبی هذا إنما یُتِمُّ إذا لم یكن أحدٌ هناك مِمَّن یؤاكِلُه ولا شكَّ فی وجودِه، لا سیما وأنسُ حاضرٌ وهو خادِمُهُ ولم یكن من عادتِه أنه لا یَأكُلُ مَعَهُ.<ref>ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشكاة المصابیح، ج11، ص250، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الكتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.</ref>
وفیه أن لا شكَّ أن العمَ أولی، من إبنِه وكذا البنتَ وأولادَها فی أمرِ البِرِّ والإحسانِ، علی أن قولَ الطیبی هذا إنما یُتِمُّ إذا لم یكن أحدٌ هناك مِمَّن یؤاكِلُه ولا شكَّ فی وجودِه، لا سیما وأنسُ حاضرٌ وهو خادِمُهُ ولم یكن من عادتِه أنه لا یَأكُلُ مَعَهُ.<ref>ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشكاة المصابیح، ج11، ص250، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الكتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.</ref>
تردیدی نیست كه عمو شایسته‌تر از پسر عمو است؛ همچنین دختر و فرزندان او در نیكی و احسان شایسته‌تر هستند. البته سخن طیبی زمانی درست است كه هیچ كس در آن جا نبوده باشد كه با آن حضرت غذا بخورد؛ در حالی تردیدی در وجود آن نیست؛ به‌ویژه كه أنس خادم آن حضرت در آن جا حاضر بوده؛ و پیامبر عادت نداشت كه با او غذا نخورد.
تردیدی نیست كه عمو شایسته‌تر از پسر عمو است؛ همچنین دختر و فرزندان او در نیكی و احسان شایسته‌تر هستند. البته سخن طیبی زمانی درست است كه هیچ كس در آن جا نبوده باشد كه با آن حضرت غذا بخورد؛ در حالی تردیدی در وجود آن نیست؛ به‌ویژه كه أنس خادم آن حضرت در آن جا حاضر بوده؛ و پیامبر عادت نداشت كه با او غذا نخورد.
====جواب اشکال دهم:====
====جواب اشکال دهم:====
اولاً: اگر دلیل این دعا و درخواست رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) این بود كه آن حضرت دوست نداشت تنهائی غذا بخورد، چرا با أنس بن مالك و همچنین سفینه كه هر دو خادم رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و در آن جا حاضر بودند، هم‌سفره نشدند؟
اولاً: اگر دلیل این دعا و درخواست رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) این بود كه آن حضرت دوست نداشت تنهائی غذا بخورد، چرا با أنس بن مالك و همچنین سفینه كه هر دو خادم رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) و در آن جا حاضر بودند، هم‌سفره نشدند؟
آیا شایسته است كه مرد كریمی همچون رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) ، خادمش را دم در نگاه دارد و خودش به تنهائی غذا بخورد؟<br>
آیا شایسته است كه مرد كریمی همچون رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) ، خادمش را دم در نگاه دارد و خودش به تنهائی غذا بخورد؟<br>


ثانیاً: اگر منظور آن حضرت تنها هم‌سفره شدن با شخص دیگری بود، چرا ابوبكر، عمر و عثمان را از در خانه اش راند و با آن‌ها هم‌سفره نشد؟ چرا با خود عائشه و حفصه هم‌سفره نشد؟ مگر آن‌ها رحم و عیال آن حضرت محسوب نمی شدند؟<br>
ثانیاً: اگر منظور آن حضرت تنها هم‌سفره شدن با شخص دیگری بود، چرا ابوبكر، عمر و عثمان را از در خانه اش راند و با آن‌ها هم‌سفره نشد؟ چرا با خود عائشه و حفصه هم‌سفره نشد؟ مگر آن‌ها رحم و عیال آن حضرت محسوب نمی شدند؟<br>
خط ۹۰۲: خط ۹۰۲:
ثالثاً: حتی اگر بپذیریم كه منظور آن حضرت نیكی به ارحام بوده و نیكی به آن‌ها از نیكی به خادم و دربان و همسر شایسته‌تر باشد؛ طبق معیار جناب طیبی، صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها و همچنین همسران عثمان كه به ادعای اهل‌سنت دختران پیامبر بودند، اولویت و شایستگی بیشتری داشتند كه پیغمبر با آن‌ها هم‌سفره شود. چرا آن‌ها را دعوت نكرد؟<br>
ثالثاً: حتی اگر بپذیریم كه منظور آن حضرت نیكی به ارحام بوده و نیكی به آن‌ها از نیكی به خادم و دربان و همسر شایسته‌تر باشد؛ طبق معیار جناب طیبی، صدیقه طاهره سلام‌الله‌علیها و همچنین همسران عثمان كه به ادعای اهل‌سنت دختران پیامبر بودند، اولویت و شایستگی بیشتری داشتند كه پیغمبر با آن‌ها هم‌سفره شود. چرا آن‌ها را دعوت نكرد؟<br>


رابعاً: اگر منظور رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نیكی به نزدیكانش بود، چرا عائشه و حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدران من قرار بده؟ قَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی.<br>
رابعاً: اگر منظور رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) نیكی به نزدیكانش بود، چرا عائشه و حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدران من قرار بده؟ قَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی.<br>


چرا أنس بن مالك آرزو می‌کند كه خداوند این شخص را سعد بن عباده از أنصار قرار دهد:
چرا أنس بن مالك آرزو می‌کند كه خداوند این شخص را سعد بن عباده از أنصار قرار دهد:
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ.
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ.
آیا عائشه، حفصه و أنس بن مالك، به اندازه طیبی منظور رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را متوجه نشده بودند و نمی دانستند كه علی بن أبی طالب از پدران آن دو سعد بن عباده شایسته‌تر است تا از این غذای بهشتی استفاده كند؟
آیا عائشه، حفصه و أنس بن مالك، به اندازه طیبی منظور رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را متوجه نشده بودند و نمی دانستند كه علی بن أبی طالب از پدران آن دو سعد بن عباده شایسته‌تر است تا از این غذای بهشتی استفاده كند؟


===اشكال یازدهم: احب الناس در غذاخوردن با پیامبر. ===  
===اشكال یازدهم: احب الناس در غذاخوردن با پیامبر. ===  
خط ۹۱۸: خط ۹۱۸:
اولا: جناب دهلوی سخن پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را تحریف كرده است؛ چرا كه در هیچ یك از روایات نقل شده، «احب الناس الیك» نیامده؛ بلكه در همه آن‌ها «احب الخلق الیك» آمده. واضح است كه «احب الخلق» با «احب الناس» تفاوت اساسی دارد، تعبیر اول برتری امیرمؤمنان (علیه‌السلام) را بر تمامی خلایق؛ حتی ملائكه، انبیاء، صلحا، صحابه و... ثابت می‌کند بر خلاف تعبیر دوم.<br>
اولا: جناب دهلوی سخن پیامبر (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را تحریف كرده است؛ چرا كه در هیچ یك از روایات نقل شده، «احب الناس الیك» نیامده؛ بلكه در همه آن‌ها «احب الخلق الیك» آمده. واضح است كه «احب الخلق» با «احب الناس» تفاوت اساسی دارد، تعبیر اول برتری امیرمؤمنان (علیه‌السلام) را بر تمامی خلایق؛ حتی ملائكه، انبیاء، صلحا، صحابه و... ثابت می‌کند بر خلاف تعبیر دوم.<br>


ثانیاً: رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به صورت مطلق فرمودند «احب الخلق الیك»، نه «احب الخلق الیك فی الأكل». شما به چه دلیل و مدركی سخن رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را قید زده اید؟<br>
ثانیاً: رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) به صورت مطلق فرمودند «احب الخلق الیك»، نه «احب الخلق الیك فی الأكل». شما به چه دلیل و مدركی سخن رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) را قید زده اید؟<br>


ثالثاً: طبق معیار شما، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) و همچنین همسران عثمان كه به ادعای شما آن‌ها نیز دختران پیامبر بوده‌اند، در هم‌سفره شدن با پیامبر شایسته‌تر بوده‌اند تا امیرمؤمنان (علیه‌السلام) كه به قول شما در حكم فرزند رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) بوده. چون خود فرزند قطعاً از كسی كه در حكم فرزند است، طبق مبنای شما شایسته‌تر خواهد بود و لذت غذاخوردن با او بیشتر می‌شود. پس چرا رسول خدا با آن‌ها هم‌سفره نشد و علی بن أبی طالب (علیه‌السلام) را دعوت كرد؟<br>
ثالثاً: طبق معیار شما، حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) و همچنین همسران عثمان كه به ادعای شما آن‌ها نیز دختران پیامبر بوده‌اند، در هم‌سفره شدن با پیامبر شایسته‌تر بوده‌اند تا امیرمؤمنان (علیه‌السلام) كه به قول شما در حكم فرزند رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) بوده. چون خود فرزند قطعاً از كسی كه در حكم فرزند است، طبق مبنای شما شایسته‌تر خواهد بود و لذت غذاخوردن با او بیشتر می‌شود. پس چرا رسول‌ِخدا با آن‌ها هم‌سفره نشد و علی بن أبی طالب (علیه‌السلام) را دعوت كرد؟<br>


رابعاً: عایشه و حفصه دو همسر پیامبر كه شاهد ماجرا بوده‌اند، در آن جا حاضر بودند، قطعاً غذاخوردن و هم‌کاسه شدن با همسر، از هم‌کاسه شدن با كسی در حكم فرزند است و جزء اهل‌وعیال او به‌حساب نمی‌آید، لذت بیشتری دارد؛ چرا رسول خدا حتی یک‌لقمه از آن غذای لذیذ به عایشه و یا حفصه تعارف نكرد؟<br>
رابعاً: عایشه و حفصه دو همسر پیامبر كه شاهد ماجرا بوده‌اند، در آن جا حاضر بودند، قطعاً غذاخوردن و هم‌کاسه شدن با همسر، از هم‌کاسه شدن با كسی در حكم فرزند است و جزء اهل‌وعیال او به‌حساب نمی‌آید، لذت بیشتری دارد؛ چرا رسول‌ِخدا حتی یک‌لقمه از آن غذای لذیذ به عایشه و یا حفصه تعارف نكرد؟<br>


خامساً: همان‌طور كه در پاسخ به شبهه قبلی گفتیم، عایشه، حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدران ما قرار بده و أنس نیز درخواست كرد كه خدایا این شخص را سعد بن عباده قرار بده، آیا آن‌ها به‌اندازه دهلوی نفهمیده بودند كه منظور رسول خدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هم‌کاسه شدن با فرزند و یا كسی است كه در حكم فرزند او است بوده؟
خامساً: همان‌طور كه در پاسخ به شبهه قبلی گفتیم، عایشه، حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدران ما قرار بده و أنس نیز درخواست كرد كه خدایا این شخص را سعد بن عباده قرار بده، آیا آن‌ها به‌اندازه دهلوی نفهمیده بودند كه منظور رسول‌ِخدا (صلی‌الله‌ علیه‌ و‌آله‌ وسلّم) هم‌کاسه شدن با فرزند و یا كسی است كه در حكم فرزند او است بوده؟


===اشكال دوازدهم: هركس محبوب‌ترین مخلوق بود، حتماً صاحب ریاست عامه نیست. ===
===اشكال دوازدهم: هركس محبوب‌ترین مخلوق بود، حتماً صاحب ریاست عامه نیست. ===
خط ۹۵۱: خط ۹۵۱:
أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ.<ref>یونس/35.</ref>
أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ.<ref>یونس/35.</ref>
آیا كسی كه هدایت به سوی حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است، یا آن كس كه خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش كنند؟ شما را چه می‌شود، چگونه داوری می‌كنید؟!»
آیا كسی كه هدایت به سوی حق می‌کند برای پیروی شایسته‌تر است، یا آن كس كه خود هدایت نمی‌شود مگر هدایتش كنند؟ شما را چه می‌شود، چگونه داوری می‌كنید؟!»
پیش‌ازاین روایات زیادی را نیز از طریق اهل‌سنت نقل كردیم كه رسول خدا صراحتاً فرمود:
پیش‌ازاین روایات زیادی را نیز از طریق اهل‌سنت نقل كردیم كه رسول‌ِخدا صراحتاً فرمود:
مَن تَقَدَّمَ علی قومٍ من المسلمین یَری أنَّ فیهم من هو أفضلُ منه فقد خانَ اللهَ ورسولَه والمسلمین.
مَن تَقَدَّمَ علی قومٍ من المسلمین یَری أنَّ فیهم من هو أفضلُ منه فقد خانَ اللهَ ورسولَه والمسلمین.
هر كس خودش را بر گروهی از مسلمانان مقدم كند؛ درحالی‌که می‌داند در میان آن قوم كسی بهتر از او وجود دارد؛ به‌درستی كه به خدا، رسول او و مسلمانان خیانت كرده است.
هر كس خودش را بر گروهی از مسلمانان مقدم كند؛ درحالی‌که می‌داند در میان آن قوم كسی بهتر از او وجود دارد؛ به‌درستی كه به خدا، رسول او و مسلمانان خیانت كرده است.
خط ۹۶۱: خط ۹۶۱:


==تذکر مهم==
==تذکر مهم==
اینها مهم‌ترین شبهاتی بود كه اهل سنت در رد حدیث طیر مطرح کرده‌اند؛ هرچند كه اشكالات دیگری نیز هست كه اهمیت كمتری دارند و تمام آن‌ها در كتاب نفحات الأزهار، تخلیص عبقات الأنوار علامه لكنهوی پاسخ داده شده است.  
اینها مهم‌ترین شبهاتی بود كه اهل‌سنّت در رد حدیث طیر مطرح کرده‌اند؛ هرچند كه اشكالات دیگری نیز هست كه اهمیت كمتری دارند و تمام آن‌ها در كتاب نفحات الأزهار، تخلیص عبقات الأنوار علامه لكنهوی پاسخ داده شده است.  
==منابع==
==منابع==


<references />
<references />
confirmed
۲٬۱۹۰

ویرایش