معراج: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۵ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - ' آن‌ها' به ' آنها'
جز (جایگزینی متن - 'شده اند' به 'شده‌اند')
جز (جایگزینی متن - ' آن‌ها' به ' آنها')
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
نخستین پرسش‌ها در این باب، به زمان امام سجّاد (علیه‌السلام) بازمی‌گردند. در روایتی، زید بن علی از پدر بزرگوار خویش، درباره راز تخفیف گرفتن پیامبر از خدای متعال در باب نمازهای واجب به توصیه حضرت موسی (علیه‌السلام) سؤال کرد و ایشان در پاسخ، مطالبی فرمودند. رُوِیَ عَنْ زَیْدِبْنِ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(علیه‌السلام) أَنَّهُ قَالَ: سَأَلْتُ أَبِى سَیِّدَالْعَابِدِینَ(علیه‌السلام) فَقُلْتُ لَهُ: یَا أَبَةِ أَخْبِرْنِى عَنْ جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله علیه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ أَمَرَهُ رَبُّهُ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ بِخَمْسِینَ صَلَاةً کَیْفَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ عَنْ أُمَّتِهِ، حَتَّى قَالَ لَهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(علیه‌السلام) ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَقَالَ یَا بُنَىَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله علیه و آله) لَا یَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ فَلَا یُرَاجِعُهُ فِى شَىْء یَأْمُرُهُ بِهِ فَلَمَّا سَأَلَهُ مُوسَى(علیه‌السلام) ذَلِکَ وَ صَارَ شَفِیعاً لاُِمَّتِهِ إِلَیْهِ لَمْ یَجُزْ لَهُ أَنْ یَرُدَّ شَفَاعَةَ أَخِیهِ مُوسَى(علیه‌السلام)فَرَجَعَ إِلَى رَبِّهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ فَسَأَلَهُ التَّخْفِیفَ إِلَى أَنْ رَدَّهَا إِلَى خَمْسِ صَلَوَات. قَالَ فَقُلْتُ لَهُ: یَا أَبَةِ فَلِمَ لَمْ یَرْجِعْ إِلَى رَبِّهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ وَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ مِنْ خَمْسِ صَلَوَات وَ قَدْ سَأَلَهُ مُوسَى(علیه‌السلام) أَنْ یَرْجِعَ إِلَى رَبِّهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ وَ یَسْأَلَهُ التَّخْفِیفَ. فَقَالَ: یَا بُنَىَّ أَرَادَ(علیه‌السلام)أَنْ یُحَصِّلَ لاُِمَّتِهِ التَّخْفِیفَ مَعَ أَجْرِ خَمْسِینَ صَلَاةً لِقَوْلِ اللَّهِ ـ عَزَّوَ جَلَّ ـ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها.» أَلاَ تَرَى أَنَّهُ لَمَّا هَبَطَ إِلَى الاَْرْضِ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ(علیه‌السلام) فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِءُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ: إِنَّهَا خَمْسٌ بِخَمْسِینَ (ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلاَّم لِلْعَبِیدِ)» <ref>این روایت در منابع ذیل آمده است: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تصحیح على اکبر غفارى، ج 1، ص 197 / همو، الامالى، بیروت، مؤسسه اعلمى، ص 371 / همو، التوحید، ص 176 / همو، علل الشرائع، ص 55.</ref> طریق سند شیخ صدوق به زید به شرح ذیل است: محمد بن محمد بن عصّام عن محمد بن یعقوب الکلینى عن على بن محمّد علان کلینى عن محمد بن سلیمان عن اسماعیل بن ابراهیم عن جعفربن محمّد التمیمى عن الحسین بن علوان عن عمروبن خالد عن زید بن على.<br>
نخستین پرسش‌ها در این باب، به زمان امام سجّاد (علیه‌السلام) بازمی‌گردند. در روایتی، زید بن علی از پدر بزرگوار خویش، درباره راز تخفیف گرفتن پیامبر از خدای متعال در باب نمازهای واجب به توصیه حضرت موسی (علیه‌السلام) سؤال کرد و ایشان در پاسخ، مطالبی فرمودند. رُوِیَ عَنْ زَیْدِبْنِ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(علیه‌السلام) أَنَّهُ قَالَ: سَأَلْتُ أَبِى سَیِّدَالْعَابِدِینَ(علیه‌السلام) فَقُلْتُ لَهُ: یَا أَبَةِ أَخْبِرْنِى عَنْ جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ(صلى الله علیه و آله) لَمَّا عُرِجَ بِهِ إِلَى السَّمَاءِ وَ أَمَرَهُ رَبُّهُ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ بِخَمْسِینَ صَلَاةً کَیْفَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ عَنْ أُمَّتِهِ، حَتَّى قَالَ لَهُ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ(علیه‌السلام) ارْجِعْ إِلَى رَبِّکَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ فَإِنَّ أُمَّتَکَ لَا تُطِیقُ ذَلِکَ فَقَالَ یَا بُنَىَّ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلى الله علیه و آله) لَا یَقْتَرِحُ عَلَى رَبِّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ فَلَا یُرَاجِعُهُ فِى شَىْء یَأْمُرُهُ بِهِ فَلَمَّا سَأَلَهُ مُوسَى(علیه‌السلام) ذَلِکَ وَ صَارَ شَفِیعاً لاُِمَّتِهِ إِلَیْهِ لَمْ یَجُزْ لَهُ أَنْ یَرُدَّ شَفَاعَةَ أَخِیهِ مُوسَى(علیه‌السلام)فَرَجَعَ إِلَى رَبِّهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ فَسَأَلَهُ التَّخْفِیفَ إِلَى أَنْ رَدَّهَا إِلَى خَمْسِ صَلَوَات. قَالَ فَقُلْتُ لَهُ: یَا أَبَةِ فَلِمَ لَمْ یَرْجِعْ إِلَى رَبِّهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ وَ لَمْ یَسْأَلْهُ التَّخْفِیفَ مِنْ خَمْسِ صَلَوَات وَ قَدْ سَأَلَهُ مُوسَى(علیه‌السلام) أَنْ یَرْجِعَ إِلَى رَبِّهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ وَ یَسْأَلَهُ التَّخْفِیفَ. فَقَالَ: یَا بُنَىَّ أَرَادَ(علیه‌السلام)أَنْ یُحَصِّلَ لاُِمَّتِهِ التَّخْفِیفَ مَعَ أَجْرِ خَمْسِینَ صَلَاةً لِقَوْلِ اللَّهِ ـ عَزَّوَ جَلَّ ـ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها.» أَلاَ تَرَى أَنَّهُ لَمَّا هَبَطَ إِلَى الاَْرْضِ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ(علیه‌السلام) فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّکَ یُقْرِءُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ: إِنَّهَا خَمْسٌ بِخَمْسِینَ (ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلاَّم لِلْعَبِیدِ)» <ref>این روایت در منابع ذیل آمده است: شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، تصحیح على اکبر غفارى، ج 1، ص 197 / همو، الامالى، بیروت، مؤسسه اعلمى، ص 371 / همو، التوحید، ص 176 / همو، علل الشرائع، ص 55.</ref> طریق سند شیخ صدوق به زید به شرح ذیل است: محمد بن محمد بن عصّام عن محمد بن یعقوب الکلینى عن على بن محمّد علان کلینى عن محمد بن سلیمان عن اسماعیل بن ابراهیم عن جعفربن محمّد التمیمى عن الحسین بن علوان عن عمروبن خالد عن زید بن على.<br>


عالمان مسلمان، اعم از شیعه و سنّی، افزون بر تدوین متون روایی ویژه معراج ده‌ها کتاب در این زمینه نگاشته‌اند که برخی از آن‌ها عبارت‌اند از:  
عالمان مسلمان، اعم از شیعه و سنّی، افزون بر تدوین متون روایی ویژه معراج ده‌ها کتاب در این زمینه نگاشته‌اند که برخی از آنها عبارت‌اند از:  
* المعراج (معراج‌نامه)، نوشته ابوعلی سینا (م 428)؛  
* المعراج (معراج‌نامه)، نوشته ابوعلی سینا (م 428)؛  
* معراج النبی، علی بن محمّد صمری محلّی (م 841)؛
* معراج النبی، علی بن محمّد صمری محلّی (م 841)؛
خط ۱۶۲: خط ۱۶۲:
و أما الرابعُ فنحو ما روى أنّه(صلى الله علیه و آله) کلّم اللّه جهرةً و رآه و قعد معه على سریرهِ و نحوذلک ممّا یُوجب ظاهرهُ التشبیه. و اللّهُ سبحانه متقدّسُ عن ذلکَ، و کذلک ما روى أنه شقّ بطُنه و غسله لانه(صلى الله علیه و آله) کان طاهرا مطهرّا مِن کل سوء و عیب و کیف یطّهرُ القلبُ و ما فیه مِن الاعتقادِ بالماءِ. <ref>(فضل بن حسن طبرسى، مجمع‌البیان، چ دوم، بیروت، دارالمعرفة، 1408 ق، ج 6، ص 609.).</ref>  
و أما الرابعُ فنحو ما روى أنّه(صلى الله علیه و آله) کلّم اللّه جهرةً و رآه و قعد معه على سریرهِ و نحوذلک ممّا یُوجب ظاهرهُ التشبیه. و اللّهُ سبحانه متقدّسُ عن ذلکَ، و کذلک ما روى أنه شقّ بطُنه و غسله لانه(صلى الله علیه و آله) کان طاهرا مطهرّا مِن کل سوء و عیب و کیف یطّهرُ القلبُ و ما فیه مِن الاعتقادِ بالماءِ. <ref>(فضل بن حسن طبرسى، مجمع‌البیان، چ دوم، بیروت، دارالمعرفة، 1408 ق، ج 6، ص 609.).</ref>  
علّامه طباطبائی در المیزان دیدگاه طبرسی را پذیرفته، ولی نسبت به مصادیقی که او آورده خرده گرفته است و مثال‌های ایشان را قابل مناقشه می‌داند. «و ما ذکره من التقسیم فى محلّه غیر أن غالب ما أورده مِن الامثلة للاقسامِ منظورٌ فیه...» <ref>(ر.ک: سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 13، ص 34.)</ref> <br>
علّامه طباطبائی در المیزان دیدگاه طبرسی را پذیرفته، ولی نسبت به مصادیقی که او آورده خرده گرفته است و مثال‌های ایشان را قابل مناقشه می‌داند. «و ما ذکره من التقسیم فى محلّه غیر أن غالب ما أورده مِن الامثلة للاقسامِ منظورٌ فیه...» <ref>(ر.ک: سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 13، ص 34.)</ref> <br>
همچنین فقیهانی چند، بعضی از این روایات را در مباحث فقهی نقل کرده و مستند فتوای خود قرار داده‌اند. <ref>ر.ک: سید علی طباطبائى، ریاض المسائل، قم، جامعه مدرسین، 1412 ق، ج 3، ص 399 / محمد بن حسن اصفهانى (فاضل هندى)، کشف اللثام، قم، مکتبة آیة اللّه مرعشى، 1405 ق، ج 7، ص 617 / رضا فقیه همدانى، مصباح الفقیه، مکتبة الصور، ج 1، ص 220 / ابوالقاسم میرزاى قمى، غنائم الایام، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1417ق، ج 3، ص 82.</ref> وى بعضى از روایات معراجیه را صحیح دانسته است. در برخى موارد نیز به دلیل ضعف سند، برخى از استناد به آن‌ها خوددارى کرده‌اند. <ref>مانند ابوالقاسم میرزاى قمى، پیشین، ج 3، ص 494 / سیدابوالقاسم موسوى خوئى، کتاب الصلاة، چ سوم، قم، دارالهادى، 1410ق، ج 5، ص 260.</ref><ref>غلامعلی عزیزی کیا منبع: معرفت 1384 شماره 96:</ref>
همچنین فقیهانی چند، بعضی از این روایات را در مباحث فقهی نقل کرده و مستند فتوای خود قرار داده‌اند. <ref>ر.ک: سید علی طباطبائى، ریاض المسائل، قم، جامعه مدرسین، 1412 ق، ج 3، ص 399 / محمد بن حسن اصفهانى (فاضل هندى)، کشف اللثام، قم، مکتبة آیة اللّه مرعشى، 1405 ق، ج 7، ص 617 / رضا فقیه همدانى، مصباح الفقیه، مکتبة الصور، ج 1، ص 220 / ابوالقاسم میرزاى قمى، غنائم الایام، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، 1417ق، ج 3، ص 82.</ref> وى بعضى از روایات معراجیه را صحیح دانسته است. در برخى موارد نیز به دلیل ضعف سند، برخى از استناد به آنها خوددارى کرده‌اند. <ref>مانند ابوالقاسم میرزاى قمى، پیشین، ج 3، ص 494 / سیدابوالقاسم موسوى خوئى، کتاب الصلاة، چ سوم، قم، دارالهادى، 1410ق، ج 5، ص 260.</ref><ref>غلامعلی عزیزی کیا منبع: معرفت 1384 شماره 96:</ref>


= نمونه‌هایی از احادیث جعلی در باب معراج =
= نمونه‌هایی از احادیث جعلی در باب معراج =
خط ۱۸۵: خط ۱۸۵:


<big>5.</big> «عبدالله بن ابراهیم الغفاری عن عبدالرحمن بن زید بن اسلم عن سعید بن ابی سعید عن ابی هریرة مرفوعاً، عُرج بی الی السماءِ فما مررتُ بسماء الاّ وجدتُ فیها مکتوباً محمّدٌ رسول اللّهِ و ابوبکرُ الصدیقُ من خلفی.» <ref>عبدالرحمن سیوطى، الدرالمنثور، ج 5، ص 216.</ref>
<big>5.</big> «عبدالله بن ابراهیم الغفاری عن عبدالرحمن بن زید بن اسلم عن سعید بن ابی سعید عن ابی هریرة مرفوعاً، عُرج بی الی السماءِ فما مررتُ بسماء الاّ وجدتُ فیها مکتوباً محمّدٌ رسول اللّهِ و ابوبکرُ الصدیقُ من خلفی.» <ref>عبدالرحمن سیوطى، الدرالمنثور، ج 5، ص 216.</ref>
ابن جوزی درباره این حدیث می‌نویسد: این حدیث صحیح نیست، غفاری حدیث وضع می‌کرده و شیخ او نیز به اتفاق عالمان رجالی ضعیف است. <ref>عبدالرحمان ابن جوزى، پیشین، ج 1، ص 236.</ref>اگرچه سیوطی تلاش کرده است تا این روایت را به حد حسن ارتقا دهد، ولی شواهدی که بر صدور آن آورده، خود قابل مناقشه بوده و به گفته خود وی، برخی از مؤلّفان کتب حدیثی به عدم امکان احتجاج به برخی از این شواهد نظر داده و متفرد بودن ناقلان آن‌ها را گوشزد نموده‌اند. <ref>عبدالرحمن سیوطى، اللئالى المصنوعة، ج 1، ص 296ـ298. نیز ن.ک: محمّد شوکانى، الفوائدالمجموعة فى الاحادیث الموضوعة، ص 358.</ref><br>
ابن جوزی درباره این حدیث می‌نویسد: این حدیث صحیح نیست، غفاری حدیث وضع می‌کرده و شیخ او نیز به اتفاق عالمان رجالی ضعیف است. <ref>عبدالرحمان ابن جوزى، پیشین، ج 1، ص 236.</ref>اگرچه سیوطی تلاش کرده است تا این روایت را به حد حسن ارتقا دهد، ولی شواهدی که بر صدور آن آورده، خود قابل مناقشه بوده و به گفته خود وی، برخی از مؤلّفان کتب حدیثی به عدم امکان احتجاج به برخی از این شواهد نظر داده و متفرد بودن ناقلان آنها را گوشزد نموده‌اند. <ref>عبدالرحمن سیوطى، اللئالى المصنوعة، ج 1، ص 296ـ298. نیز ن.ک: محمّد شوکانى، الفوائدالمجموعة فى الاحادیث الموضوعة، ص 358.</ref><br>


<big>6.</big> «روی ابوبکر الجوزقی من حدیث ابی سعید مرفوعاً لمّا عُرج بی الی السماءِ قلتُ اللّهمَّ اجعل الخلیفة مِن بعدی علی بن ابی طالب فارتجّتِ السماواتُ و هتفت الملائکةُ مِن کلِ جانب یا محمّد اقرء وما تشاؤون الاّ ان یَشاءَ اللّه قَد شاءاللّه اَن یکونَ مِن بعدکِ ابوبکر الصدیقُ.» <ref>عبدالرحمن سیوطى، اللئالى المصنوعة، ج 1، ص 300 و 301</ref>
<big>6.</big> «روی ابوبکر الجوزقی من حدیث ابی سعید مرفوعاً لمّا عُرج بی الی السماءِ قلتُ اللّهمَّ اجعل الخلیفة مِن بعدی علی بن ابی طالب فارتجّتِ السماواتُ و هتفت الملائکةُ مِن کلِ جانب یا محمّد اقرء وما تشاؤون الاّ ان یَشاءَ اللّه قَد شاءاللّه اَن یکونَ مِن بعدکِ ابوبکر الصدیقُ.» <ref>عبدالرحمن سیوطى، اللئالى المصنوعة، ج 1، ص 300 و 301</ref>
خط ۱۹۹: خط ۱۹۹:
<big>9.</big> انّ رسولَ اللّهِ قالَ «لمّا اُسری بی اِلی السماءِ دَخلتُ الجنةَ فرأیتُ فیها قصراً مِن ذهب (و فی روایة اُخری قصراً ابیضَ) فاعجبنی فقلتُ لِمَن هذا القصرُ؟ فقیل لی: لِفتی مِن قریش. فقلتُ مَن هو؟ قیل: عمرُبنُ خطّاب. فما مَنعنی ان اَدخُلَهُ الاّ ما اَعرفُه من غیرتِکَ یا عُمر! فبکی عُمر عند ذلکَ و قالَ: و علی مِثلکَ یُغارُ یا رسولَ اللّهِ؟»<ref>على بن احمد کوفى، الاستغاثه، ج 2، ص 4.</ref>
<big>9.</big> انّ رسولَ اللّهِ قالَ «لمّا اُسری بی اِلی السماءِ دَخلتُ الجنةَ فرأیتُ فیها قصراً مِن ذهب (و فی روایة اُخری قصراً ابیضَ) فاعجبنی فقلتُ لِمَن هذا القصرُ؟ فقیل لی: لِفتی مِن قریش. فقلتُ مَن هو؟ قیل: عمرُبنُ خطّاب. فما مَنعنی ان اَدخُلَهُ الاّ ما اَعرفُه من غیرتِکَ یا عُمر! فبکی عُمر عند ذلکَ و قالَ: و علی مِثلکَ یُغارُ یا رسولَ اللّهِ؟»<ref>على بن احمد کوفى، الاستغاثه، ج 2، ص 4.</ref>
ابن حجر هیتمی در الصواعق با اندک تغییری روایت مزبور را آورده و در ادامه گفته است: این روایت را احمد و ترمذی و ابن حبّان در صحیح خود، از انس و احمد و شیخان (بخاری و مسلم) از جابر و احمد از بریره و از معاذ نقل کرده‌اند. ا<ref>حمد هیتمى، الصواعق المحرقة، قاهره، مکتبة القاهره، 1385ق، ص 95.</ref><br>
ابن حجر هیتمی در الصواعق با اندک تغییری روایت مزبور را آورده و در ادامه گفته است: این روایت را احمد و ترمذی و ابن حبّان در صحیح خود، از انس و احمد و شیخان (بخاری و مسلم) از جابر و احمد از بریره و از معاذ نقل کرده‌اند. ا<ref>حمد هیتمى، الصواعق المحرقة، قاهره، مکتبة القاهره، 1385ق، ص 95.</ref><br>
با آنکه صاحبان جوامع روایی اهل‌سنت روایت مزبور را گزارش کرده و در ظاهر، آن را صحیح دانسته‌اند، ولی آثار وضع از آن پیداست. پیامبر دارای یاران زیادی بودند و برخی از آنان در زمان حیات آن حضرت و در رکاب ایشان به شهادت رسیدند و رنج‌های فراوانی در راه نشر دعوت اسلام به جان خریدند، اما در این گونه روایات، کمتر سخنی از آنان به میان آمده و در مقابل، از کسانی تمجید شده است که در زمان مقاومت و جانبازی یاران واقعی پیامبر، بنا به اعتراف خود، صحنه نبرد را رها کردند و پا به فرار گذاشتند! <ref>عبدالرحمان سیوطى، الدر المنثور، ج 2، ص 88.</ref> سیوطى روایاتى در یاد کرد فراریان از صحنه درگیرى در جنگ احد بیان کرده است که نام عمر و عثمان نیز در آن‌ها دیده می‌شود و عبارت «لما هزمناهم ففررت حتى صعدت الجبل...» را از یکى از خطبه‌های عمر نقل کرده که وى به‌روشنی به فرار خود اعتراف کرده است. بنا به‌تصریح قرآن کریم، جمع زیادی از یاران پیامبر در جنگ «اُحد» پس از هجوم دوباره دشمن، صحنه نبرد را خالی کردند و از میدان گریختند و آن حضرت را تنها گذاشتند. <ref>آل‌عمران: 155.</ref> آیا می‌توان پذیرفت افرادی که به گناه کبیره‌ای همچون فرار از جنگ مبتلا شده‌اند ـ هر چند خداوند آنان را بخشیده باشد ـ دارای چنین مقاماتی در جهان دیگر باشند، و مؤمنان و مجاهدانی که برای لحظه‌ای نیز نافرمانی پیامبر نکرده و در برابر دشمن همچون کوه استوار ایستادند، بهره‌ای نداشته باشند؟<br>
با آنکه صاحبان جوامع روایی اهل‌سنت روایت مزبور را گزارش کرده و در ظاهر، آن را صحیح دانسته‌اند، ولی آثار وضع از آن پیداست. پیامبر دارای یاران زیادی بودند و برخی از آنان در زمان حیات آن حضرت و در رکاب ایشان به شهادت رسیدند و رنج‌های فراوانی در راه نشر دعوت اسلام به جان خریدند، اما در این گونه روایات، کمتر سخنی از آنان به میان آمده و در مقابل، از کسانی تمجید شده است که در زمان مقاومت و جانبازی یاران واقعی پیامبر، بنا به اعتراف خود، صحنه نبرد را رها کردند و پا به فرار گذاشتند! <ref>عبدالرحمان سیوطى، الدر المنثور، ج 2، ص 88.</ref> سیوطى روایاتى در یاد کرد فراریان از صحنه درگیرى در جنگ احد بیان کرده است که نام عمر و عثمان نیز در آنها دیده می‌شود و عبارت «لما هزمناهم ففررت حتى صعدت الجبل...» را از یکى از خطبه‌های عمر نقل کرده که وى به‌روشنی به فرار خود اعتراف کرده است. بنا به‌تصریح قرآن کریم، جمع زیادی از یاران پیامبر در جنگ «اُحد» پس از هجوم دوباره دشمن، صحنه نبرد را خالی کردند و از میدان گریختند و آن حضرت را تنها گذاشتند. <ref>آل‌عمران: 155.</ref> آیا می‌توان پذیرفت افرادی که به گناه کبیره‌ای همچون فرار از جنگ مبتلا شده‌اند ـ هر چند خداوند آنان را بخشیده باشد ـ دارای چنین مقاماتی در جهان دیگر باشند، و مؤمنان و مجاهدانی که برای لحظه‌ای نیز نافرمانی پیامبر نکرده و در برابر دشمن همچون کوه استوار ایستادند، بهره‌ای نداشته باشند؟<br>


<big>10.</big> «رأیتُ لیلةَ اُسری بی فِی العرشِ فَرَنْدَة <ref>در برخى نسخه ها «فریده» آمده و معناى آن مروارید غلطان یا گوهر گران بهاست. اما معناى «فریده» هشتى یا ایوان پوشیده شیشه دار است.</ref>خضراءَ فیها مکتوبٌ بنور ابیض: لا اله الا اللّه محمّدٌ رسول اللّهِ ابوبکرُ الصدیقُ عمرُ الفاروقُ.» <ref>عبدالرحمن سیوطى، الدرالمنثور، ج 5، ص 219.</ref>
<big>10.</big> «رأیتُ لیلةَ اُسری بی فِی العرشِ فَرَنْدَة <ref>در برخى نسخه ها «فریده» آمده و معناى آن مروارید غلطان یا گوهر گران بهاست. اما معناى «فریده» هشتى یا ایوان پوشیده شیشه دار است.</ref>خضراءَ فیها مکتوبٌ بنور ابیض: لا اله الا اللّه محمّدٌ رسول اللّهِ ابوبکرُ الصدیقُ عمرُ الفاروقُ.» <ref>عبدالرحمن سیوطى، الدرالمنثور، ج 5، ص 219.</ref>
خط ۲۱۸: خط ۲۱۸:


== امکان توجیه ظاهر روایات معراج ==
== امکان توجیه ظاهر روایات معراج ==
چنان که گذشت، برخی از عالمان باتوجه‌به ظاهر غیرقابل‌قبول برخی از روایات بیانگر کیفیت معراج، در پی توجیه و تبیین معقولی از آن‌ها برآمده و در نهایت، روایات یاد شده را پذیرفته‌اند.
چنان که گذشت، برخی از عالمان باتوجه‌به ظاهر غیرقابل‌قبول برخی از روایات بیانگر کیفیت معراج، در پی توجیه و تبیین معقولی از آنها برآمده و در نهایت، روایات یاد شده را پذیرفته‌اند.
از جمله علّامه طباطبائی روایات بیانگر شکافته شدن سینه پیامبر و شست‌وشوی آن با آب زمزم و پر کردن آن از ایمان و حکمت را تمثّل برزخی دانسته و به مفسّرانی که این روایات را غیرقابل‌قبول دانسته‌اند، خرده گرفته است. <ref>سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 13، ص 23.</ref>
از جمله علّامه طباطبائی روایات بیانگر شکافته شدن سینه پیامبر و شست‌وشوی آن با آب زمزم و پر کردن آن از ایمان و حکمت را تمثّل برزخی دانسته و به مفسّرانی که این روایات را غیرقابل‌قبول دانسته‌اند، خرده گرفته است. <ref>سید محمّدحسین طباطبائى، پیشین، ج 13، ص 23.</ref>
همچنین ایشان ضمن باطل شمردن دیدگاه رؤیا بودن معراج، بر این باور است که می‌توان معراج از مسجدالاقصی به آسمان‌ها را نوعی عروج روحی دانست که پیامبر در بیداری و هشیاری کامل، آیات باعظمت الهی را درک کرده است و به همین دلیل، برخی از حقایق بیان شده در این روایات با تعبیرهای متفاوتی آمده‌اند؛ مثلاً، وسیله عروج در برخی روایات «بال جبرئیل» و در برخی دیگر، «نردبان» منصوب بر صخره بیت‌المقدس و در دیگری، «براق» دانسته شده است، درحالی‌که اینها همه تعبیرهای متفاوتی از یک واقعیت هستند. «و رؤیة الانبیاء و نحوذلک تمثّلات برزخیة أو روحیة و کذا ما ذکره من حدیث شقّ البطن و الغسل تمثّل برزخىٌ لا ضیر فیه و أحادیث الاسراء مملوءة من ذکر هذا النوع مِن التمثّل کتمثل الدنیا فى هیئة مرأة علیها مِن کل زینة الدنیا، و تمثّلِ دعوة الیهودیة و النصرانیة و ما شاهده مِن أنواعِ النعیمِ و العذابِ لاهلِ الجنة و النارِ و غیر ذلک. و مِمّا یؤیّد هذا الذى ذکرناه ما فى السنة هذه الاخبار مِن الاختلافِ فى بیانِ حقیقة واحدة کما فى بعضِها من صعودهِ ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ـ إلى السماءِ بالبُراقِ و فى آخر على جناحِ جبریل و فى آخر بمعراج منصوب على صخرة بیت‌المقدس إلى السماءِ إلى غیر ذلک ممّا یعثر علیه الباحثُ المتدبّر فى خلال هذه الروایات.» <ref>(همان، ج 13، ص 34.)</ref> این توجیه در صورتی رواست که معراج را دومرحله‌ای دانسته و مقصود از مسجدالاقصی را همین مسجد معهود در بیت‌المقدس بدانیم، ولی در برخی روایات، مقصود از آن را مسجد اقصای آسمانی دانسته‌اند.
همچنین ایشان ضمن باطل شمردن دیدگاه رؤیا بودن معراج، بر این باور است که می‌توان معراج از مسجدالاقصی به آسمان‌ها را نوعی عروج روحی دانست که پیامبر در بیداری و هشیاری کامل، آیات باعظمت الهی را درک کرده است و به همین دلیل، برخی از حقایق بیان شده در این روایات با تعبیرهای متفاوتی آمده‌اند؛ مثلاً، وسیله عروج در برخی روایات «بال جبرئیل» و در برخی دیگر، «نردبان» منصوب بر صخره بیت‌المقدس و در دیگری، «براق» دانسته شده است، درحالی‌که اینها همه تعبیرهای متفاوتی از یک واقعیت هستند. «و رؤیة الانبیاء و نحوذلک تمثّلات برزخیة أو روحیة و کذا ما ذکره من حدیث شقّ البطن و الغسل تمثّل برزخىٌ لا ضیر فیه و أحادیث الاسراء مملوءة من ذکر هذا النوع مِن التمثّل کتمثل الدنیا فى هیئة مرأة علیها مِن کل زینة الدنیا، و تمثّلِ دعوة الیهودیة و النصرانیة و ما شاهده مِن أنواعِ النعیمِ و العذابِ لاهلِ الجنة و النارِ و غیر ذلک. و مِمّا یؤیّد هذا الذى ذکرناه ما فى السنة هذه الاخبار مِن الاختلافِ فى بیانِ حقیقة واحدة کما فى بعضِها من صعودهِ ـ صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ـ إلى السماءِ بالبُراقِ و فى آخر على جناحِ جبریل و فى آخر بمعراج منصوب على صخرة بیت‌المقدس إلى السماءِ إلى غیر ذلک ممّا یعثر علیه الباحثُ المتدبّر فى خلال هذه الروایات.» <ref>(همان، ج 13، ص 34.)</ref> این توجیه در صورتی رواست که معراج را دومرحله‌ای دانسته و مقصود از مسجدالاقصی را همین مسجد معهود در بیت‌المقدس بدانیم، ولی در برخی روایات، مقصود از آن را مسجد اقصای آسمانی دانسته‌اند.
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۴۴

ویرایش