اشاعره: تفاوت میان نسخه‌ها

۶۶۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۳ فوریهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:
2. اشاعره به جواز رویت خدا معتقدند. اشعری می گوید که در قیامت می توان خدا را با چشم ظاهر دید.<ref>الابانه عن اصول الدیانه، ص35</ref>او  برای این ادعا شواهدی از  قرآن و روایات می‌آورد. متکلمان پس از اشعری نیز به پیروی از او  قائل به جواز رؤیت خدا شده‌اند. مثلا فخر رازی  آیه:  وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ که در بیان نفی رویت آمده است، با توجیه آن  سعی می کند آن را بر جواز رویت توجیه کند بر توجیه آن دارد تا  جواز رؤیت را اثبات کند.<ref>مفاتیح الغیب، ج1 ص520</ref>
2. اشاعره به جواز رویت خدا معتقدند. اشعری می گوید که در قیامت می توان خدا را با چشم ظاهر دید.<ref>الابانه عن اصول الدیانه، ص35</ref>او  برای این ادعا شواهدی از  قرآن و روایات می‌آورد. متکلمان پس از اشعری نیز به پیروی از او  قائل به جواز رؤیت خدا شده‌اند. مثلا فخر رازی  آیه:  وَ إِذْ قُلْتُمْ يا مُوسى لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتّى نَرَى اللّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْكُمُ الصّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ که در بیان نفی رویت آمده است، با توجیه آن  سعی می کند آن را بر جواز رویت توجیه کند بر توجیه آن دارد تا  جواز رؤیت را اثبات کند.<ref>مفاتیح الغیب، ج1 ص520</ref>
وغزالی نیز آن را اثبات می‌کند.<ref>قواعد العقائد، ص169</ref>و باقلانی می گوید چون خدا وجود دارد پس قابل مشاهده است.<ref>تمهید الاوائل وتلخیص الدلائل، ص301</ref>
وغزالی نیز آن را اثبات می‌کند.<ref>قواعد العقائد، ص169</ref>و باقلانی می گوید چون خدا وجود دارد پس قابل مشاهده است.<ref>تمهید الاوائل وتلخیص الدلائل، ص301</ref>
3. در باره قرآن دو نظر نزد متکلمین مطرح بود نظر اول این بود که آیا کلام خدا از صفات ذات است یا صفات فعل؟
3. در باره قرآن دو نظر نزد متکلمین مطرح بود نظر اول این بود که آیا کلام خدا از صفات ذات است یا صفات فعل؟ و نظر دوم بر این بود که آیا قرآن که کلام خدا است قدیم است یا حادث؟
صفت ذاتی است یا فعلی؟ 
 
پیش از آن که به نظر اشاعره در باره قرآن اشاره شود باید گفت  نظر اشاعره نظر اشاعره در مورد قرآن  دو مطلب مهم در بین متکلمین مطرح بود،  یکی اینکه کلام خدا صفت ذاتی است یا فعلی؟ ودیگر اینکه، کلام خدا از جمله قران قدیم است یا حادث؟
معتزلیان معتقدند که کلام خدا قدیم و ذاتی نیست بلکه حادث است، اما اهل حدیث( حنابله)کلام را از صفات ذات می دانند و اما مکتب اشاعره که هدفش تعدیل میان دو مذهب معتزله و اهل حدیث بود با عنایت به حفظ شعار حنابله که معتقد به ذاتی و قدیمی بودن کلام خدا بودند معتقد شدند که بله کلام خدا قدیم است ولی مانند کلام بشر که مرکب از حروف و اصوات بود نیست بلکه کلام خدا نفسی و قایم به ذات اوست و حقیقت کلام چیزی جز این نیست و اطلاق کلام به جمله ها مجاز گویی است.<ref>نهایة الاقدام فی‌علم الکلام ، ص111</ref> دیگر متکلمان اشاعره نیز در این باره بر روش اشعری بودند و این موضوع را با عبارات گوناگون شرح دادند.  
معتزله صفت «تکلم» را ذاتی ندانسته و کلام خدا را حادث می‌دانستند. در مقابل، حنابله «تکلم» را صفت ذات دانسته ومعتقد شدند خدا مانند بشر با صوت و حروف سخن می گوید و صفت«تکلم» مانند صفات علم و قدرت قدیم است. وقرآن هم که کلام خداست قدیم است. مکتب اشاعره که برای تعدیل نظریه اهل حدیث قیام کرده بود؛ لذا شعارحنابله که ذاتی بودن و قدیم بودن کلام خدا بود، حفظ کرد ولی مفهوم آن را تغییر داد و گفت: «کلام خدا قدیم است ولی کلام او مانند کلام بشر مرکب از حروف و اصوات نیست، بلکه او دارای کلام نفسی است که قائم به ذات اوست، وکلام لفظی طریقی به کلام نفسی است. وحقیقت کلام همان کلام نفسی است واطلاق کلام بر جمله‌ها نوعی مجاز گویی است.<ref>نهایة الاقدام فی‌علم الکلام ، ص111</ref> وعلمای دیگر اشاعره نیز همین روش را در مورد قرآن پیموده‌اند و کلام اشعری را با عبارات مختلف توضیح داده‌اند.
 
 
 
==تفاسیر کوتاه از کسب از منظر متکلمان شاخص اشعری==


==تفاسیری کوتاه در باره کسب از منظر متکلمان شاخص اشعری==


اشاعره چون به توحید افعالی سخت اعتقاد دارند، پس برای انسان هیچ گونه سهمی در امر خلقت قایل نیستند و آن را شرک می دانند. آن ها معتقدند خدا فاعل همه افعال بندگان است چه آن افعال خیر باشد یا شر، اما چون چنین اعتقادی مستلزم اتهام ایشان به جبر می شود و سر انجام به انکار معاد و بهشت و جهنم می انجامد، «نظریه کسب» را مطرح کردند و انسان را کاسب افعال اختیاری شان دانستند تا جوابی برای جزای اعمال داشته باشند.<ref>اللمع ، ص74</ref>
اشاعره چون به توحید افعالی سخت اعتقاد دارند، پس برای انسان هیچ گونه سهمی در امر خلقت قایل نیستند و آن را شرک می دانند. آن ها معتقدند خدا فاعل همه افعال بندگان است چه آن افعال خیر باشد یا شر، اما چون چنین اعتقادی مستلزم اتهام ایشان به جبر می شود و سر انجام به انکار معاد و بهشت و جهنم می انجامد، «نظریه کسب» را مطرح کردند و انسان را کاسب افعال اختیاری شان دانستند تا جوابی برای جزای اعمال داشته باشند.<ref>اللمع ، ص74</ref>


و اما در تفسیر این نظریه می توان گفت که تمامی متکلمان مذهب اشعری و نیز متکلمان مذهب ماتریدی که آن ها نیز قایل به کسب هستند، میان خلق و فعل تمایز قایل شده اند و معتقدند که خلق منحصر به فاعل الهی است. در این عرصه هیچ فاعلی جز خدا شناخته نمی شود، زیرا «لا موثر فی الوجودالا الله» اما فعل که به معنایی همان کسب است، در اختیار انسان است.اشاعره معتقدند که انسان با قدرت حادث که از طرف خدا به او اعطا می شود، فعل را کسب و او را نسبت با افعالش کسب شده مسئول می کند.  
و اما در تفسیر این نظریه می توان گفت که تمامی متکلمان اشعری و نیز متکلمان ماتریدی که آن ها نیز قایل به کسب هستند، میان خلق و فعل تمایز قایل شده اند و معتقدند که خلق منحصر به فاعل الهی است. در این عرصه هیچ فاعلی جز خدا شناخته نمی شود، زیرا «لا موثر فی الوجودالا الله» اما فعل که به معنایی همان کسب است، در اختیار انسان است.اشاعره معتقدند که انسان با قدرت حادث که از طرف خدا به او اعطا می شود، فعل را کسب و او را نسبت با افعالش کسب شده مسئول می کند.  


==ابوالحسن اشعری==
==ابوالحسن اشعری==
confirmed
۵٬۷۴۷

ویرایش