confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
خط ۷۴۴: | خط ۷۴۴: | ||
صورت معبد در دیدگاه رسول خدا نمایان شد و رسول خدا بنای معبد را توصیف کرد، سپس کاروان قریش مجسّم شد و رسول خدا خبر داد که شتری خاکستریرنگ در پیشاپیش قافله روان است که با طلوع خورشید به مکّه میرسند؛ مردم قریش دیدبان فرستادند تا اگر راست باشد قافله را نگه دارند، ولی قافله با طلوع خورشید وارد شد. اینجا بود که قرظةًبنعبد عمرو گفت: «واحسرتا، چهقدر باید متأسف باشم که جوان نیستم تا یارویاور تو باشم، یارویاور مردی که مدّعی است یکشبه تا بیتالمقدس رفته و بازگشته است»<ref>عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَدِیدٍ عَنْ أَبِی عبدالله (قَالَ لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ (أَصْبَحَ فَقَعَدَ فَحَدَّثَهُمْ بِذَلِکَ فَقَالُوا لَهُ صِفْ لَنَا بیتالمقدس قَالَ فَوَصَفَ لَهُمْ وَ إِنَّمَا دَخَلَهُ لَیْلًا فَاشْتَبَهَ عَلَیْهِ النَّعْتُ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ (فَقَالَ انْظُرْ هَاهُنَا فَنَظَرَ إِلَی الْبَیْتِ فَوَصَفَهُ وَ هُوَ یَنْظُرُ إِلَیْهِ ثُمَّ نَعَتَ لَهُمْ مَا کَانَ مِنْ عِیرٍ لَهُمْ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الشَّامِ ثُمَّ قَالَ هَذِهِ عِیرُ بَنِی فُلَانٍ تَقْدَمُ مَعَ طُلُوعِ الشَّمْسِ یَتَقَدَّمُهَا جَمَلٌ أَوْرَقُ أَوْ أَحْمَرُ قَالَ وَ بَعَثَ قُرَیْشٌ رَجُلًا عَلَی فَرَسٍ لِیَرُدَّهَا قَالَ وَ بَلَغَ مَعَ طُلُوعِ الشَّمْسِ قَالَ قُرْطَةُ بْنُ عَبْدِ عَمْرٍو یَا لَهْفاً أَلَّا أَکُونَ لَکَ جَذَعاً حِینَ تَزْعُمُ أَنَّکَ أَتَیْتَ بیتالمقدس وَ رَجَعْتَ مِنْ لَیْلَتِک: تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۴۰؛ مرآةالعقول، ج۲۶، ص۲۵۲/ نورالثقلین.</ref>. | صورت معبد در دیدگاه رسول خدا نمایان شد و رسول خدا بنای معبد را توصیف کرد، سپس کاروان قریش مجسّم شد و رسول خدا خبر داد که شتری خاکستریرنگ در پیشاپیش قافله روان است که با طلوع خورشید به مکّه میرسند؛ مردم قریش دیدبان فرستادند تا اگر راست باشد قافله را نگه دارند، ولی قافله با طلوع خورشید وارد شد. اینجا بود که قرظةًبنعبد عمرو گفت: «واحسرتا، چهقدر باید متأسف باشم که جوان نیستم تا یارویاور تو باشم، یارویاور مردی که مدّعی است یکشبه تا بیتالمقدس رفته و بازگشته است»<ref>عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَدِیدٍ عَنْ أَبِی عبدالله (قَالَ لَمَّا أُسْرِیَ بِرَسُولِ اللَّهِ (أَصْبَحَ فَقَعَدَ فَحَدَّثَهُمْ بِذَلِکَ فَقَالُوا لَهُ صِفْ لَنَا بیتالمقدس قَالَ فَوَصَفَ لَهُمْ وَ إِنَّمَا دَخَلَهُ لَیْلًا فَاشْتَبَهَ عَلَیْهِ النَّعْتُ فَأَتَاهُ جَبْرَئِیلُ (فَقَالَ انْظُرْ هَاهُنَا فَنَظَرَ إِلَی الْبَیْتِ فَوَصَفَهُ وَ هُوَ یَنْظُرُ إِلَیْهِ ثُمَّ نَعَتَ لَهُمْ مَا کَانَ مِنْ عِیرٍ لَهُمْ فِیمَا بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ الشَّامِ ثُمَّ قَالَ هَذِهِ عِیرُ بَنِی فُلَانٍ تَقْدَمُ مَعَ طُلُوعِ الشَّمْسِ یَتَقَدَّمُهَا جَمَلٌ أَوْرَقُ أَوْ أَحْمَرُ قَالَ وَ بَعَثَ قُرَیْشٌ رَجُلًا عَلَی فَرَسٍ لِیَرُدَّهَا قَالَ وَ بَلَغَ مَعَ طُلُوعِ الشَّمْسِ قَالَ قُرْطَةُ بْنُ عَبْدِ عَمْرٍو یَا لَهْفاً أَلَّا أَکُونَ لَکَ جَذَعاً حِینَ تَزْعُمُ أَنَّکَ أَتَیْتَ بیتالمقدس وَ رَجَعْتَ مِنْ لَیْلَتِک: تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۴۰؛ مرآةالعقول، ج۲۶، ص۲۵۲/ نورالثقلین.</ref>. | ||
=== تفصیل ماجرای شب معراج === | |||
هشامبنسالم نقل میکند که امام صادق (علیهالسلام) فرمود: جبرئیل و میکائیل و اسرافیل، بُراق را نزد پیامبر خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) آوردند.<br>یکی لگام و دیگری رکاب را گرفت و پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) سوار شد و دیگری لباس او را مرتّب کرد. | |||
بُراق چموشی کرد و جبرئیل به صورت او سیلی زد و گفت: «آرام باش، ای براق! قبل از این هیچ پیامبری بر پشت تو سوار نشده است و بعد از او هم هرگز همانند او، سوار بر تو نمیشود». | |||
بُراق اندکی پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) را بالا بُرد [البتّه نه خیلی زیاد] و جبرئیل همراه او بود و آیات آسمانها و زمین را به او نشان میداد.<br> | |||
پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: در راه، کسی از سمت راست مرا صدا کرد؛ ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)!<br> | |||
من پاسخی ندادم و توجّهی به او نکردم، پس کسی از سمت چپ مرا صدا کرد؛ ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! <br> | |||
من به او پاسخی ندادم و توجّهی به او نکردم، سپس زنی از روبروی من آمد که دستهایش تا آرنج عریان بود و از همهٔ زینتهای دنیا به خود آویخته بود و گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! به من نگاه کن تا با تو صحبت کنم».<br> | |||
امّا توجّهی به او نکردم و به راه خود ادامه دادم تا اینکه صدایی شنیدم که مرا ترساند، جلوتر رفتم. | |||
جبرئیل نزد من آمد و گفت: «نماز بگزار». | |||
پایین رفتم و نماز خواندم. | |||
پرسید: «میدانی کجا نماز خواندی»؟ | |||
گفتم: «نه»! | |||
گفت: «تو در طور سینایی؛ جاییکه خداوند با موسی سخن گفت<ref>(نساء/۱۶۴)</ref>، نماز خواندی». | |||
دوباره سوار بر براق شدم و حرکت کردیم. | |||
جبرئیل دوباره گفت: «پایین بیا و نماز بگزار». چنین کردم. | |||
پرسید: «میدانی کجا نماز خواندی»؟ | |||
گفتم: «نه»! | |||
گفت: «تو در بیتلحم نماز خواندی، بیتلحم نزدیک بیتالمقدس است و زادگاه عیسیبنمریم (علیهالسلام) است». | |||
پس دوباره سوار شدم و به سمت بیتالمقدّس رفتیم، براق را به حلقهای که پیامبران (مرکب خود را به آن میبستند بستم، وارد مسجد شدم، جبرئیل همراه من بود، دیدیم ابراهیم و موسی و عیسی (و هرکدام از پیامبران که خدا اراده کرده، همه نزد من آمدند و نماز برپا شد. | |||
شک نداشتم که جبرئیل جلوتر از همه و به امامت نماز خواهد ایستاد، وقتی صفها مرتّب شد جبرئیل بازوی مرا گرفت و جلوتر از همه ایستاند و من امام [نماز جماعت] آنها شدم و افتخار نمیکنم. | |||
پس خازن سه ظرف برای من آورد؛ در یکی شیر، در یکی آب و در دیگری شراب بود. شنیدم کسی گفت: | |||
«اگر ظرف حاوی آب | |||
را بردارد خودش و امّتش غرق میشوند و اگر ظرف حاوی شراب را بردارد خود و امّتش هدایت میشوند». | |||
من ظرف شیر را برداشتم و از آن نوشیدم، جبرئیل گفت: «تو و امّت تو هدایت شدید». | |||
سپس پرسید: «در راه چه دیدی»؟ | |||
گفتم: «کسی از سمت راست مرا صدا کرد». | |||
پرسید: «به او جواب دادی»؟ | |||
گفتم: «نه»! توجّهی به او نکردم. | |||
گفت: «آن داعی یهود بود، اگر به او پاسخ میدادی بعد از تو امّتت همه یهودی میشدند». | |||
پرسید: «دیگر چه دیدی»؟ | |||
گفتم: «کسی از سمت چپ مرا صدا کرد». | |||
پرسید: «به او جوابی دادی»؟ | |||
گفتم: «نه! توجّهی به او نکردم». | |||
گفت: «آن داعی مسیحیّت بود، اگر به او پاسخ میدادی بعد از تو امّتت مسیحی میشدند». | |||
پرسید: «چه چیز از روبرو به استقبال تو آمد»؟ | |||
گفتم: «زنی که بازوانش تا آرنج عریان بود و از همهٔ زینتهای دنیا به خود آویخته بود [به من] گفت: ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! به من بنگر تا با تو سخن بگویم». | |||
پرسید: «آیا با او صحبت کردی»؟ | |||
گفتم: «نه! هیچ سخنی نگفتم و توجّهی به او ننمودم». | |||
گفت: «آن دنیا بوده اگر با او کلمهای میگفتی، امّت تو دنیا را بر آخرت ترجیح میداد». | |||
سپس صدایی ترسناک شنیدم، جبرئیل گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! میشنوی»؟ | |||
گفتم: «آری»! گفت: «هفتاد سال پیش از دهانهی جهنّم سنگی را به درونش انداختم، اکنون به قعر آن رسید». | |||
گفتند: «پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) تا زمانی که جان به جانآفرین تسلیم کرد، هرگز نخندید». | |||
پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «سپس همراه با جبرئیل به آسمان دنیا صعود کردیم، ملکی به نام اسماعیل در آنجا بود، همان صاحب خَطفه که خداوند میفرماید: مگر آنها که در لحظهای کوتاه برای استراقسمع به آسمان نزدیک شوند که «شهاب ثاقب» آنها را تعقیب میکند!<ref>(صافات/۱۰)</ref> و هفتادهزار ملک تحت امر او، هر ملکی هم هفتادهزار ملک تحت امرش [میباشد]». | |||
پرسید: «ای جبرئیل! این شخص که همراه توست، کیست»؟ پاسخ داد: «محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) پیامبر خداست». | |||
پرسید: «مبعوث شده است»؟ گفت: «آری»! سپس او در آسمان را گشود و من به او سلام دادم و او پاسخ آن را داد و برای هم طلب مغفرت کردیم و گفت:»خوش آمدی ای برادر ناصح و پیامبر صالح! با همهٔ آنها دیدار و مصافحه کردم و وارد آسمان دنیا شدم، همهٔ ملائکه با چهرهای خندان و مژدهی خیر از من استقبال کردند بهجز یکی که بسیار غولپیکر، زشتمنظر و عصبانی بود، همانند سایر ملائکه در حقّ من دعا کرد، امّا نه با خنده و روی گشاده. | |||
پرسیدم: «ای جبرئیل! این کیست؟ من از آن ترسیدم»! | |||
گفت: «باید از آن بترسی، همهٔ ما از آن میترسیم، این مالک و خازن جهنّم است، تابهحال هرگز نخندیده و از زمانیکه خداوند او را بر جهنّم گماشته است، روزبهروز خشم و غضبش نسبت به دشمنان خدا و گنهکاران بیشتر و بیشتر میشود، خدا به دست او از دشمنانش انتقام میگیرد، اگر پیش از تو با کسی خندیده بود، یا بعدازاین با کسی میخندید، امروز با تو هم میخندید، امّا او هرگز نمیخندد»، من به او سلام دادم او پاسخ سلام مرا داد و به من بشارت بهشت داد. | |||
به جبرئیل که طبق فرمودهی خداوند، در آسمانها مورد اطاعت [فرشتگان] و امین است!<ref>(تکویر/۲۱)</ref> گفتم: «آیا به او امر میکنی جهنّم را به من نشان دهد»؟ | |||
جبرئیل به او گفت: «مالک! جهنّم را به محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) نشان بده». او پوشش جهنّم را برداشت و دری از درهای آن را باز کرد. آتشی از آن بیرون آمد و به آسمان زبانه کشید، من بسیار ترسیدم و گمان کردم اکنون این آتش مرا در بر میگیرد. | |||
گفتم: «ای جبرئیل! به او بگو پوشش آتش را بر روی آن بیندازد» و جبرئیل چنین کرد و مالک به آتش گفت: «برگرد» و آتش بهجای خود برگشت. | |||
جلوتر رفتم، مردی بزرگ و درشتهیکل و گندمگون دیدم، پرسیدم: «ای جبرئیل! این کیست»؟ | |||
گفت: «پدرت، آدم (علیهالسلام) است». | |||
ناگهان نسل و ذرّیّهاش به او نشان داده شد و میفرمود: «روحی پاک و عطری خوشبو از کالبدی پاک»، سپس پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) سورهی مطفّفین را از تلاوت کرد؛ چنان نیست که آنها [دربارهی معاد] میپندارند، بلکه نامهی اعمال نیکان در «علیّین» است! و تو چه میدانی «علیّین» چیست! نامهای است رقمخورده و سرنوشتی قطعی است<ref>(مطففین/۲۰۱۸).</ref>، پس به همدیگر سلام داده و برای هم طلب مغفرت نمودیم. | |||
آدم (علیهالسلام) گفت: «خوش آمدی ای پسر صالح و پیامبر صالح و شایسته! که در زمان نیک و صالح مبعوث شدهای». | |||
سپس به فرشتهای از ملائکه برخوردم که در جایگاهی نشسته بود و همهٔ عالم در میان دو زانوی او بود و در دستش لوحی از نور داشت که در آن چیزهایی نوشته شده بود و او در آن مینگریست و به راست و چپ و اطرافیان خود توجّهی نمیکرد و غمگین و حزین نشسته بود، پرسیدم: «جبرئیل! این کیست»؟ | |||
گفت: «این ملکالموت است، سختکوش و جدّی در قبض ارواح». | |||
گفتم: «نزدیکتر برویم تا با او صحبت کنم». نزدیک شدیم و به او سلام دادم، جبرئیل به او گفت: «این محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)، پیامبر رحمت است که خدا او را بر بندگان فرستاد. او هم به من خوشامد گفت و با سلام و تحیّت از من استقبال کرد و گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! بشارت میدهم که من همه چیز را در امّت تو میبینم». | |||
گفتم: «سپاس خداوندی را که صاحب نعمت و احسان نسبت به بندگانش است، این ناشی از فضل و رحمت پروردگارم نسبت به من است». | |||
جبرئیل گفت: «در عمل، او خشنترین ملک است». | |||
پرسیدم: «آیا روح هرکس که تابهحال مُرده و یا بعدازاین خواهد مرد، تو قبض میکنی»؟ گفت: «آری»! | |||
پرسیدم: «هر کجا باشند آنها را میبینی و خودت مشاهده میکنی»؟ گفت: «آری»! ملکالموت گفت: «همهٔ دنیا که خدا آن را برای من مسخّر کرده و مرا بر آن مسلّط داشته، همانند درهمی در دست شخصی است که هرگونه بخواهد آن را میچرخاند، هر روز پنج بار بر هر خانهای سر میزنم و هرگاه صاحبان عزایی بر مردهی خود بگریند به آنها میگویم: برای او گریه نکنید، من بارهاوبارها سراغ شما خواهم آمد تا هیچیک از شما باقی نماند». | |||
رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «مرگ، بلایی برتر از همهٔ بلاها است، ای جبرئیل»! | |||
جبرئیل گفت: «آنچه بعد از مرگ وجود دارد خیلی بیشتر از مرگ سخت و ناگوار است». | |||
پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «سپس جلوتر رفتیم و گروهی را دیدیم که در برابر آنها سفرههایی انداخته شده و در آن گوشت پاک و گوشت کثیف و ناپاک قرار داشت و آنها گوشت پاک را رها کرده، از غذای ناپاک میخوردند». پرسیدم: «اینها کیستند»؟ | |||
جبرئیل گفت: «اینها گروهی از امّت تو هستند که مال حرام میخورند، سپس ملکی را دیدم که خلقت او بسیار عجیب بود، نیمی از جسد او آتش و نیم دیگر یخ بود، نه آتش یخ را آب میکرد نه یخ آتش را خاموش میکرد و او با صدای بلند میگفت: پاک و منزّه است خدایی که این آتش را مهار کرده و آتش یخ را ذوب نمیکند و سرمای این برف را از اینکه گرمای این آتش را خاموش کند منع کرد، بار خدایا! ای آن که بین یخ و آتش انس و الفت برقرار کردهای، در قلب بندگان مؤمن خود هم الفت و انس برقرار کن». پرسیدم:»این کیست»؟ | |||
جبرئیل گفت: «این ملک را خداوند بر همهٔ اطرافواکناف آسمانها و زمینها موکّل ساخته است، او خیرخواهترین ملک خدا نسبت به بندگان مؤمن است و از زمانی که خلق شده است، همان دعایی را که شنیدی، در حقّ آنها میخواند و دو ملک در آسمان هستند یکی از آنها دائماً میگوید: خدایا! بخشش و انفاق هرکس که انفاق میکند را به او برگردان و دیگری میگوید: خدایا! نابودی و هلاکت را نصیب بخیل گردان». | |||
جلوتر رفتم، | |||
گروهی را دیدم که لبهایی شبیه لبهای شتر داشتند، گوشت پهلوهایشان را کنده و به دهانشان میریختند، پرسیدم: «اینها کیستند»؟ | |||
جبرئیل گفت: «اینها عیبجویان و سخنچینان هستند». | |||
و گروهی را دیدم که سرهایشان با سنگ کوبیده میشد». پرسیدم: «اینها کیستند»؟ جبرئیل گفت: «اینها کسانیاند که از نماز عشاء غفلت میکردند و به آن اهمیّتی نمیدادند». | |||
گروهی را دیدم که آتش در دهانشان ریخته و از مخرج آنها بیرون میآمد. پرسیدم: «اینها کیستند»؟ گفت: «اینها کسانی که اموال یتیمان را به ظلم و ستم میخورند، [در حقیقت]، تنها آتش میخورند و بهزودی در شعلههای آتش (دوزخ) میسوزند»<ref>(نساء/۱۰</ref> | |||
گروهی را دیدم که چون میخواستند برخیزند، شکم بزرگشان مانع میشد. از جبرئیل دربارهی آنها پرسیدم، گفت: اینها کسانی که ربا میخورند، [در قیامت] برنمیخیزند مگر مانند کسی که بر اثر تماسّ شیطان، دیوانه شده [و نمیتواند تعادل خود را حفظ کند گاهی زمین میخورد، گاهی بپا میخیزد]<ref>(بقره/۲۷۵)</ref>. این رباخواران همانند آلفرعون هر صبح و شب در آتش انداخته میشوند و میگویند: خدایا! قیامت کی فرا میرسد»؟ | |||
پس زنانی را دیدم که بر سینههایشان آویخته شده بودند، پرسیدم: «اینها کیستند»؟ جبرئیل گفت: «اینان، زنان زناکار هستند، کسانی که مال شوهرانشان را به فرزندان کس دیگری به ارث میرساندند». رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «خشم خدا نسبت به زنی که کسی غیر از قومی را میان آنها وارد میکند و او بر عورت آنها آگاه شده و از خزانهی آنها میخورد، زیاد است». | |||
پس گروهی از ملائکه را دیدم که خداوند عزّوجلّ آنها را به صورتی که اراده کرده خلق نموده بود و چهرههایشان را به صورتی که اراده فرموده قرار داده بود. هر جزء از پیکر آنها با صدایی متفاوت خدا را ذکر و تسبیح میگفت، صدایشان به حمد و ثنا بلند بود و از ترس خدا گریه میکردند، دربارهی آنها از جبرئیل پرسیدم، | |||
گفت: «آنگونه که میبینی خلق شدهاند، از خوف خدا هیچیک از آنها با ملکی که در کنار اوست، هرگز کلمهای سخن نگفته و هرگز سر خود را بلند نکرده و یا بیشتر از آنکه هست خم ننموده است». به آنها سلام کردم و به علّت خضوع و خشوع، با اشارهی سر پاسخ مرا دادند، | |||
جبرئیل گفت: «این، محمّد (صلّیالله علیه واله وسلّم) پیامبر رحمت است که خدا او را بهعنوان پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) بهسوی بندگان خود فرستاده است، او خاتم پیامبران (و سیّد آنهاست، آیا با او سخن نمیگویید»؟ با شنیدن این سخن بهسوی من آمدند و سلام و تحیّت گفتند و به من و امّتم بشارت خیر دادند. <br> | |||
پس به آسمان دوّم بالا رفتیم، دو مرد کاملاً شبیه یکدیگر دیدم، از جبرئیل پرسیدم: «اینها کیستند»؟ گفت: «دو پسرخاله، عیسی و یحیی (علیهماالسلام)». به آن دو سلام کردم، پاسخ مرا دادند و برای هم طلب مغفرت نمودیم، گفتند: «خوش آمدی ای برادر و پیامبر صالح! | |||
در آنجا هم فرشتگانی را دیدم همانند آنان که در آسمان اوّل دیده بودم، همه در حال حمد و ثنای خداوند، هریک با صدایی متفاوت از صدای دیگران و خداوند آنها را همانگونه که اراده کرده بود، خلق نموده بود». | |||
سپس به آسمان سوّم صعود کردیم، مردی را دیدم که از شدّت زیبایی نسبت به دیگران، چون ماه بدر بود در میان ستارگان، از جبرئیل دربارهی او پرسیدم، گفت: «او برادرت؛ یوسف (علیهالسلام) است». به او سلام دادم، پاسخ مرا داد و برای هم طلب مغفرت نمودیم. گفت: «خوش آمدی، ای برادر و پیامبر صالح که در زمانی نیک و صالح مبعوث شدی». در آنجا هم همانند آسمان اوّل و دوّم ملائکه را در حال خضوع و خشوع دیدم، جبرئیل سخنانی را که دربارهی من به آنها گفته بود به این ملائکه هم گفت و اینها هم همان کاری را کردند که ملائکهی پیشین انجام داده بودند. | |||
سپس به آسمان چهارم بالا رفتیم، در آنجا مردی را دیدم، از جبرئیل دربارهی او پرسیدم، گفت: «این ادریس (علیهالسلام) است که خداوند به او مقام و مرتبهی عالی و رفیع عطا کرده است». به همدیگر سلام کرده و برای هم طلب مغفرت نمودیم، در آنجا هم مانند طبقات پیشین آسمان، ملائکه را در حال خضوع و خشوع و عبادت دیدم که به من و امّتم بشارت خیر دادند. سپس ملکی را دیدم که بر تختی نشسته و هفتاد هزار ملک روبهروی او هستند و هر ملکی هم هفتاد هزار ملک تحت امر دارد، پس در دل رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) چنین افتاد که این فرشته باید همان باشد، پس جبرئیل بر آن ملک فریادی کشید و گفت: «برخیز! و او تا روز قیامت ایستاده خواهد بود». | |||
پس به آسمان پنجم رفتیم، مردی میانسال و درشت چشمی را دیدم که تابهحال میانسالی بزرگتر از او ندیده بودم. گروهی از یارانش در کنار او بودند از کثرت آنها تعجّب کردم. پرسیدم: «ای جبرئیل! این کیست»؟ گفت: «هارونبنعمران، محبوب در میان قوم خود». به همدیگر سلام داده و برای هم طلب مغفرت کردیم. در آنجا هم مانند آسمانهای پیشین ملائکهای را در حال خضوع و عبادت دیدم. | |||
سپس به آسمان ششم صعود کردیم، مردی دیدم گندمگون و بلندقامت و اگر او دو پیراهن به تن میکرد، باز موهایش در هر دوی آنها نفوذ میکرد. شنیدم که میگفت: «بنیاسرائیل گمان میکند که من برترین و بزرگوارترین فرزند آدم (علیهالسلام) ابوالبشر هستم، امّا این مرد از من بزرگوارتر و ارجمندتر است». از جبرئیل پرسیدم: «این کیست»؟ گفت: «برادرت موسیبنعمران (علیهالسلام)». به همدیگر سلام داده و برای هم طلب مغفرت نمودیم، در آنجا هم ملائکهای را دیدم که همانند آنچه در آسمانهای پیشین دیده بودم در حال خضوع و خشوع و عبادت پروردگار بودند، | |||
سپس به آسمان هفتم صعود کردیم، به هر مَلَکی که گذر کردم. گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! حِجامت کن و امّت خود را به حِجامت امر کن» و در آنجا هم مردی را دیدم که موی سر و ریش او سیاهوسفید بود و بر تختی نشسته بود. پرسیدم: «ای جبرئیل! این مرد کیست که در آسمان هفتم و بر در بیتالمعمور و جوار باریتعالی ساکن است»؟ گفت: «این پدرت، ابراهیم (علیهالسلام) است و این مقام و محلّ تو و پرهیزکاران امّت تو هم خواهد بود». | |||
سپس پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) خواند: سزاوارترین مردم به ابراهیم، آنها هستند که از او پیروی کردند، و [در زمان و عصر او، به مکتب او وفادار بودند همچنین] این پیامبر و کسانی که [به او] ایمان آوردهاند [از همه سزاوارترند] و خداوند، ولیّ و سرپرست مؤمنان است. (آل عمران/۶۸) سپس به همدیگر سلام دادیم و ابراهیم (علیهالسلام) گفت: «خوش آمدی ای پیامبر و فرزند صالح که در زمانی نیک و صالح مبعوث شدهای»! در آنجا هم، همانند آسمان ششگانهی پیشین ملائکه را در حال سجود و خشوع دیدم که به من و امّتم بشارت خیر دادند. رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «در آسمان هفتم دریاهایی از نوردیدم بسیار درخشان، نزدیک بود از درخشش آن چشمها کور شوند و دریاهایی تاریک و دریاهای برفویخ که رعدوبرق میزد و هر بار که میترسیدم از جبرئیل میپرسیدم و جبرئیل میگفت: «مژده و بشارت باد بر تو ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! و کرامت پروردگارت را شکر کن و بهخاطر لطف پروردگارت حمد و ثنای او را بهجا آور، خداوند با قدرت و مساعدت خود، به من قوّت قلب و ثبات داد». | |||
و از جبرئیل بسیار سؤالها پرسیدم و بسیار از آنچه دیدم تعجّب نمودم. جبرئیل گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! آنچه میبینی به نظرت بزرگ و عظیم است؟! این تنها یکی از آفریدههای پروردگار توست، پس آن خالقی که چنین مخلوقی را آفریده چگونه است؟! و آفریدههایی بزرگ و عظیمی که تو نمیبینی [چگونه است]؟! | |||
میان خداوند و خلق او هفتادهزار حجاب وجود دارد و نزدیکترین مخلوق خدا به او من و اسرافیل هستیم که بین ما و خدا چهار حجاب وجود دارد؛ حجابی از نور، حجابی از ظلمت و تاریکی، حجابی از ابر و حجابی از آب و از جمله مخلوقات عجیبیکه خداوند آفریده و به آن صورت که اراده کرده آن را شکل داده بود، خروسی بود که پاهایش در پایینترین حدّ زمین هفتم و سرش در عرش بود که یکی از ملائکهی الهی به شمار میرفت که خداوند به ارادهی خود او را به آن شکل آفریده بود؛ پاهایش در آخرین حدّ زمین هفتم بود، سپس بالاتر آمده و به آسمان هفتم رسید و همچنان جلوتر رفت تا تاجش به عرش الهی رسید و دائماً میگوید: «هرکجا که باشم پروردگارم پاک و منزّه است». دو بال بزرگ داشت که اگر آنها را میگسترد شرق و غرب را میپوشاند، در هر سحرگاه این خروس بالهایش را باز میکند و بر هم میزند و با صدای بلند تسبیح میگوید: «پاک و منزّه است خداوند، مالک آسمانها و زمین، پاک و مقدّس است، پاک و منزّه است خداوند بزرگ و متعال، هیچ معبودی جز الله نیست، زنده و پابرجاست». با این کار او، همهٔ خروسهای زمین، زبان به تسبیح میگشایند و بالهایشان را برهم زده و فریاد سر میدهند، وقتی این خروس در آسمان ساکت شود، خروسهای روی زمین هم ساکت میشوند. در زیر بالهای سفیدرنگ آن خروس، پر و کرکهایی سبز پررنگ و غلیظ وجود داشت و من هرگز چنین رنگ سبزی ندیده بودم. | |||
سپس همراه جبرئیل به راه افتاده به بیتالمعمور وارد شدم و دو رکعت نماز خواندم، همراه من گروهی از یاران من بودند که لباسهایی تازه و نو پوشیده بودند و گروهی دیگر لباسهای کهنه پوشیده بودند، ابتدا آنان که لباس نو و تازه پوشیده بودند آمدند و سپس آنان که لباس کهنه پوشیده بودند نشستند. | |||
سپس دو نهر برایم آشکار شد، یکی به نام کوثر و دیگری رحمت، من از آب کوثر نوشیدم و در نهر رحمت غسل کردم، | |||
سپس آن نهرها مطیع من شدند تا اینکه وارد بهشت شدم. در ساحل و کنارههای آن رودها در بهشت، خانههای من و همسران من بود خاک آنجا همچون مشک خوشبو بود. یک حوری را دیدم که در نهرهای بهشتی شنا میکرد، از او پرسیدم: «برای چه کسی خلق شدهای»؟<br> | |||
گفت: «برای زیدبنحارثه» و صبحگاهان، من به زید مژده و بشارت او را دادم. [در آنجا] پرندگانی همانند شتران خراسان و انارهایی مانند دلوهای بزرگ آویخته از درختان [وجود داشت] و نیز در آنجا درختی دیدم که اگر پرندهای هفتصد سال به دور تنهی آن پرواز میکرد، باز به نقطهی شروع نمیرسید، در هر منزلی در بهشت شاخهای از این درخت وجود داشت. از جبرئیل پرسیدم: «این چیست»؟ گفت: «این درخت طوبی است که خداوند فرمود: پاکیزهترین [زندگی] نصیبشان است و بهترین سرانجامها!<ref>(رعد/۲۹.</ref> | |||
پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «وقتی وارد بهشت شدم، به خود آمدم و از جبرئیل دربارهی آن دریاها و بزرگی و خلقتِ شگفتانگیز آنها پرسیدم»، گفت: «آنها سراپردههای حجابیاند که خداوند به آن خود را میپوشاند، اگر آن حجابها نبود، نور عرش الهی همه چیز را نابود میکرد». | |||
به سدرة المنتهی رسیدم، هر برگی از آن بر امّتی سایه انداخته بود، نسبت به آن، آنگونه بودم که خدا میفرماید: فاصلهی او [با پیامبر] بهاندازه فاصلهی دو کمان یا کمتر<ref>(نجم/۹</ref> خداوند مرا صدا کرد که؛ پیامبر، به آنچه از سوی پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است<ref>(بقره/۲۸۵)</ref> و از جانب خود و امت خود پاسخ دادم: و همهٔ مؤمنان [نیز]، به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش، ایمان آوردهاند [و میگویند]: ما در میان هیچیک از پیامبران او، فرق نمیگذاریم [و به همه ایمان داریم]». | |||
و من گفتم: «ما شنیدیم و اطاعت کردیم. پروردگارا! [انتظارِ] آمرزش تو را [داریم] و بازگشت [ما] بهسوی توست»<ref>(بقره/۲۸۵)».</ref>. | |||
خداوند فرمود: خداوند هیچکس را، جز بهاندازهی تواناییاش، تکلیف نمیکند. [انسان]، هر کار [نیکی] را انجام دهد، برای خود انجام داده و هر کار [بدی] کند، به زیان خود کرده است». | |||
من گفتم: «پروردگارا! اگر ما فراموش یا خطا کردیم، ما را مؤاخذه مکن! پروردگارا! تکلیف سنگینی بر ما قرار مده، آنچنان که [بهخاطر گناه و طغیان]، بر کسانی که پیش از ما بودند، قرار دادی! پروردگارا! آنچه طاقت تحمّل آن را نداریم، بر ما مقرّر مدار! و آثار گناه را از ما بشوی! ما را ببخش و در رحمت خود قرار ده! تو مولا و سرپرست مایی، پس ما را بر جمعیّت کافران، پیروز گردان»!<ref>(بقره/۲۸۶)</ref> | |||
خداوند فرمود: «آن را به تو و امّت تو عطا کردم». | |||
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «هیچکسی کریم¬تر و بزرگوارتر از پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) به نزد خدا فرستاده نشده است تا چنین خصلتی را برای امت خود بخواهد». | |||
پس پیامبر (صلّیالله علیه واله وسلّم) عرض کرد: «خدایا! به پیامبرانت فضایل و مراتبی عطا کردهای، پس به من هم عطا کن». | |||
فرمود: «دو جمله از عرش خود را به تو عطا کردم، لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللهِ وَ لَا مَنْجَی مِنْکَ إِلَّا إِلَیْکَ، یعنی هیچ نیرو و قدرتی جز قدرت خدا وجود ندارد و تنها مفرّ و پناه از خدا، خودِ خداوند است و ملائکه دعاها و کلماتی به من آموختند که هر صبح و شب آنها را میخوانم؛ خدایا! از ظلم و ستم خود به عفو و بخشش تو پناه میآورم و از گناه خود به مغفرت و از ذلّت و پَستی خود به عزّت تو و از فقر خود به غِنا و بینیازی تو پناه میآورم و چهرهی فانی به چهرهی جاودان و ابدی تو که هیچ فنایی ندارد پناه میآورد. | |||
سپس صدای اذان را شنیدم، ملکی در آسمان اذان میداد که پیش از آن شب هرگز دیده نشده بود. | |||
گفت: «اللهُ أکبَر، اللهُ أکبَر». خداوند فرمود: «بندهام راست میگوید، من بزرگتر و برتر هستم». | |||
گفت: «أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ الله، أشهَدُ أن لا إلهَ إلاّ الله»، باریتعالی فرمود: «بندهام راست میگوید، من الله هستم هیچ معبودی جز من وجود ندارد». | |||
گفت: «أشهَدُ أنَّ محمّداً رسولالله. أشهَدُ أنَّ محمّداً رسولالله». | |||
خداوند فرمود: «بندهام راست میگوید، محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)، بنده و پیامبر من است، من او را انتخاب کرده و مبعوث کردهام». | |||
سپس [فرشتهی مؤذّن] گفت: حَیَّ عَلَی الصَّلاهْ، حَیَّ عَلَی الصَّلاهْ. | |||
خداوند فرمود: «بندهام راست میگوید و همه را بهسوی انجام فریضهی من فرامیخواند و هرکس با میل قلبی برای انجام نماز اقدام کند و به آن اهتمام بورزد، کفّارهی گناهان او خواهد بود». | |||
سپس گفت: «حَیَّ عَلَیالفَلاحِ، حَیَّ عَلَی الفَلاحِ». خداوند فرمود: «نماز، صلاح و پیروزی و رستگاریست». | |||
پس همانطور که در بیتالمقدس امامجماعت نماز پیامبران (بودم در آسمان هم امامجماعت نماز ملائکه گشتم. سپس مِهی مرا پوشاند و من به حالت سجده افتادم، خداوند مرا صدا کرد و گفت: «من به هر پیامبری پیش از تو پنجاه نوبت نماز واجب کردم، همان را بر تو و امّت تو واجب میگردانم، پس تو در میان امّت خود به آن اقدام کن». | |||
رسول خدا (صلّیالله علیه واله وسلّم) فرمود: «برگشتم و به ابراهیم (علیهالسلام) رسیدم او چیزی از من نپرسید، پس به موسی (علیهالسلام) رسیدم»، گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! چه کردی»؟ گفتم: «خداوند فرمود: به هر پیامبری که پیش از تو بود پنجاه نوبت نماز واجب کردم، همان را بر تو و امّت تو واجب گرداندهام»، موسی (علیهالسلام) گفت: «ای محمّد (صلیالله علیه وآله وسلّم)! امّت تو آخرین امّت و ضعیفترین آنهاست و خداوند از آن سودی به تو نمیرساند و امّت تو توان انجام این مقدار را ندارد، به نزد خداوند برگرد و برای امّت خود در امر نماز تخفیف بخواه».<br> | |||
به نزد خداوند برگشتم تا به سدرة المنتهی رسیدم و به سجده افتادم و عرض کرم: «خدایا! بر من و امّتم پنجاه نوبت نماز واجب کردهای، نه من و نه امّتم هیچیک توان آن را نداریم، آن را برایم سبکتر کن»، ده نوبت آن را کاست، به نزد موسی (علیهالسلام) برگشتم و او را از ماوقع آگاه کردم، گفت: «برگرد، طاقت آن را نداری». برگشتم و دوباره از خدا خواستم از آن بکاهد و خدا ده نوبت را کم کرد، نزد موسی (علیهالسلام) برگشتم و به او خبر دادم، گفت: «برگرد». | |||
هر بار برمیگشتم و در محضر خدا سجده میکردم، خداوند متعال ده نوبت از آن میکاست تا اینکه به ده نوبت رسید. نزد موسی (علیهالسلام) برگشتم و او را باخبر کردم، گفت: «طاقت آن را نداری، نزد پروردگار برگشتم و پنج نوبت از آن کاست». <br> | |||
نزد موسی (علیهالسلام) برگشتم. گفت: «طاقت آن را نداری». گفتم: «من از پروردگارم شرم دارم، پس به همین مقدار صبر میکنم»، منادی ندا داد، حال که بر آن صبر میکنی، من اجر این پنج نوبت را پنج برابر میافزایم، هر نمازی معادل ده نماز. هرکس از امّت تو عمل نیکی انجام دهد، آن را برایش ده برابر مینویسم و اگر قصد کند و انجام ندهد، آن را یک کار نیک انجام یافته مینویسم و اگر یکی از امّت تو قصد انجام عمل بدی را داشته و آن را انجام دهد، یک گناه و اگر انجام ندهد، هیچچیز برایش نمینویسم. | |||
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: «خداوند از جانب این امّت به موسی (علیهالسلام) خیر عطا کند» و این تفسیر آیه: سُبْحانَ الَّذِی أَسْری بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ المَسْجِدِ الحَرامِ إِلَی المَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ است.<ref>تفسير القمي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام) | |||
قَالَ: جَاءَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ بِالْبُرَاقِ إِلَى رَسُولِاللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) فَأَخَذَ وَاحِدٌ بِاللِّجَامِ وَ وَاحِدٌ بِالرِّكَابِ وَ سَوَّى الْآخَرُ عَلَيْهِ ثِيَابَهُ فَتَضَعْضَعَتِ الْبُرَاقُ فَلَطَمَهَا جَبْرَئِيلُ | |||
ثُمَّ قَالَ لَهَا اسْكُنِي يَا بُرَاقُ فَمَا رَكِبَكِ نَبِيٌّ قَبْلَهُ وَ لَا يَرْكَبُكِ بَعْدَهُ مِثْلُهُ قَالَ فَرَقَّتْ بِهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) وَ رَفَعَتْهُ ارْتِفَاعاً لَيْسَ بِالْكَثِيرِ وَ مَعَهُ جَبْرَئِيلُ يُرِيهِ الْآيَاتِ مِنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ قَالَ فَبَيْنَا أَنَا فِي مَسِيرِي إِذْ نَادَى مُنَادٍ عَنْ يَمِينِي يَا مُحَمَّدُ فَلَمْ أُجِبْهُ وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهِ ثُمَّ نَادَى مُنَادٍ عَنْ يَسَارِي يَا مُحَمَّدُ فَلَمْ أُجِبْهُ وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهِ | |||
ثُمَّ اسْتَقْبَلَتْنِي امْرَأَةٌ كَاشِفَةٌ عَنْ ذِرَاعَيْهَا عَلَيْهَا مِنْ كُلِّ زِينَةِ الدُّنْيَا فَقَالَتْ يَا مُحَمَّدُ انْظُرْنِي حَتَّى أُكَلِّمَكَ فَلَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهَا | |||
ثُمَّ سِرْتُ فَسَمِعْتُ صَوْتاً أَفْزَعَنِي فَجَاوَزْتُ فَنَزَلَ بِي جَبْرَئِيلُ (علیهالسلام) فَقَالَ صَلِّ فَصَلَّيْتُ فَقَالَ تَدْرِي أَيْنَ صَلَّيْتَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ صَلَّيْتَ بِطَيْبَةَ وَ إِلَيْهَا مُهَاجَرَتُكَ | |||
ثُمَّ رَكِبْتُ فَمَضَيْنَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ لِيَ انْزِلْ وَ صَلِّ فَنَزَلْتُ وَ صَلَّيْتُ فَقَالَ لِي تَدْرِي أَيْنَ صَلَّيْتَ فَقُلْتُ لَا فَقَالَ صَلَّيْتَ بِطُورِ سَيْنَاءَ حَيْثُ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى تَكْلِيماً | |||
ثُمَّ رَكِبْتُ فَمَضَيْنَا مَا شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ لِيَ انْزِلْ فَصَلِّ فَنَزَلْتُ وَ صَلَّيْتُ فَقَالَ لِي تَدْرِي أَيْنَ صَلَّيْتَ فَقُلْتُ لَا قَالَ صَلَّيْتَ فِي بَيْتِ لَحْمٍ وَ بَيْتُ لَحْمٍ بِنَاحِيَةِ بَيْتِ الْمَقْدِسِ حَيْثُ وُلِدَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ (علیهماالسلام) | |||
ثُمَّ رَكِبْتُ فَمَضَيْنَا حَتَّى انْتَهَيْنَا إِلَى بَيْتِ الْمَقْدِسِ فَرَبَطْتُ الْبُرَاقَ بِالْحَلْقَةِ الَّتِي كَانَتِ الْأَنْبِيَاءُ تَرْبِطُ بِهَا فَدَخَلْتُ الْمَسْجِدَ وَ مَعِي جَبْرَئِيلُ إِلَى جَنْبِي فَوَجَدْنَا إِبْرَاهِيمَ وَ مُوسَى وَ عِيسَى فِيمَنْ شَاءَ اللَّهُ مِنْ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ (علیهمالسلام) قَدْ جُمِعُوا إِلَيَّ وَ أُقِيمَتِ الصَّلَاةُ وَ لَا أَشُكُّ إِلَّا وَ جَبْرَئِيلُ سَيَتَقَدَّمُنَا فَلَمَّا اسْتَوَوْا أَخَذَ جَبْرَئِيلُ بِعَضُدِي فَقَدَّمَنِي وَ أَمَمْتُهُمْ وَ لَا فَخْرَ | |||
ثُمَّ أَتَانِي الْخَازِنُ بِثَلَاثَةِ أَوَانٍ إِنَاءٌ فِيهِ لَبَنٌ وَ إِنَاءٌ فِيهِ مَاءٌ وَ إِنَاءٌ فِيهِ خَمْرٌ وَ سَمِعْتُ قَائِلًا يَقُولُ إِنْ أَخَذَ الْمَاءَ غَرِقَ وَ غَرِقَتْ أُمَّتُهُ وَ إِنْ أَخَذَ الْخَمْرَ غَوِيَ وَ غَوِيَتْ أُمَّتُهُ وَ إِنْ أَخَذَ اللَّبَنَ هُدِيَ وَ هُدِيَتْ أُمَّتُهُ قَالَ فَأَخَذْتُ اللَّبَنَ وَ شَرِبْتُ مِنْهُ فَقَالَ لِي جَبْرَئِيلُ هُدِيتَ وَ هُدِيَتْ أُمَّتُكَ ثُمَّ قَالَ لِي مَا ذَا رَأَيْتَ فِي مَسِيرِكَ فَقُلْتُ نَادَانِي مُنَادٍ عَنْ يَمِينِي فَقَالَ لِي أَ وَ أَجَبْتَهُ فَقُلْتُ لَا وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهِ فَقَالَ ذَلِكَ دَاعِي الْيَهُودِ لَوْ أَجَبْتَهُ لَتَهَوَّدَتْ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ ثُمَّ قَالَ مَا ذَا رَأَيْتَ فَقُلْتُ نَادَانِي مُنَادٍ عَنْ يَسَارِي فَقَالَ لِي أَ وَ أَجَبْتَهُ فَقُلْتُ لَا وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهِ فَقَالَ ذَاكَ دَاعِي النَّصَارَى لَوْ أَجَبْتَهُ لَتَنَصَّرَتْ أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ ثُمَّ قَالَ مَا ذَا اسْتَقْبَلَكَ فَقُلْتُ لَقِيتُ امْرَأَةً كَاشِفَةً عَنْ ذِرَاعَيْهَا عَلَيْهَا مِنْ كُلِّ زِينَةِ الدُّنْيَا فَقَالَتْ يَا مُحَمَّدُ انْظُرْنِي حَتَّى أُكَلِّمَكَ فَقَالَ لِي أَ فكَلَّمْتَهَا فَقُلْتُ لَا كَلَّمْتُهَا وَ لَمْ أَلْتَفِتْ إِلَيْهَا فَقَالَ تِلْكَ الدُّنْيَا وَ لَوْ كَلَّمْتَهَا لَاخْتَارَتْ أُمَّتُكَ الدُّنْيَا عَلَى الْآخِرَةِ | |||
ثُمَّ سَمِعْتُ صَوْتاً أَفْزَعَنِي فَقَالَ لِي جَبْرَئِيلُ أَ تَسْمَعُ يَا مُحَمَّدُ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ هَذِهِ صَخْرَةٌ قَذَفْتُهَا عَنْ شَفِيرِ جَهَنَّمَ مُنْذُ سَبْعِينَ عَاماً فَهَذَا حِينَ اسْتَقَرَّتْ قَالُوا فَمَا ضَحِكَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) حَتَّى قُبِضَ قَالَ فَصَعِدَ جَبْرَئِيلُ وَ صَعِدْتُ مَعَهُ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا وَ عَلَيْهَا مَلَكٌ يُقَالُ لَهُ إِسْمَاعِيلُ وَ هُوَ صَاحِبُ الْخَطْفَةِ الَّتِي قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ ثاقِبٌ وَ تَحْتَهُ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ تَحْتَ كُلِّ مَلَكٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ مَنْ هَذَا مَعَكَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ قَالَ وَ قَدْ بُعِثَ قَالَ نَعَمْ فَفَتَحَ الْبَابَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِي وَ قَالَ مَرْحَباً بِالْأَخِ الصَّالِحِ وَ النَّبِيِّ الصَّالِحِ وَ تَلَقَّتْنِي الْمَلَائِكَةُ حَتَّى دَخَلْتُ السَّمَاءَ الدُّنْيَا فَمَا لَقِيَنِي مَلَكٌ إِلَّا ضَاحِكاً مُسْتَبْشِراً حَتَّى لَقِيَنِي مَلَكٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ لَمْ أَرَ أَعْظَمَ خَلْقاً مِنْهُ كَرِيهُ الْمَنْظَرِ ظَاهِرُ الْغَضَبِ فَقَالَ لِي مِثْلَ مَا قَالُوا مِنَ الدُّعَاءِ إِلَّا أَنَّهُ لَمْ يَضْحَكْ وَ لَمْ أَرَ فِيهِ مِنَ الِاسْتِبْشَارِ مَا رَأَيْتُ مِمَّنْ ضَحِكَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَإِنِّي قَدْ فَزِعْتُ مِنْهُ فَقَالَ يَجُوزُ أَنْ تَفْزَعَ مِنْهُ وَ كُلُّنَا نَفْزَعُ مِنْهُ إِنَّ هَذَا مَالِكٌ خَازِنُ النَّارِ لَمْ يَضْحَكْ قَطُّ وَ لَمْ يَزَلْ مُنْذُ وَلَّاهُ اللَّهُ جَهَنَّمَ يَزْدَادُ كُلَّ يَوْمٍ غَضَباً وَ غَيْظاً عَلَى أَعْدَاءِ اللَّهِ وَ أَهْلِ مَعْصِيَتِهِ فَيَنْتَقِمُ اللَّهُ بِهِ مِنْهُمْ وَ لَوْ ضَحِكَ إِلَى أَحَدٍ كَانَ قَبْلَكَ أَوْ كَانَ ضَاحِكاً إِلَى أَحَدٍ بَعْدَكَ لَضَحِكَ إِلَيْكَ وَ لَكِنَّهُ لَا يَضْحَكُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ فَرَدَّ السَّلَامَ عَلَيَّ وَ بَشَّرَنِي بِالْجَنَّةِ فَقُلْتُ لِجَبْرَئِيلَ وَ جَبْرَئِيلُ بِالْمَكَانِ الَّذِي وَصَفَهُ اللَّهُ مُطاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ أَ لَا تَأْمُرُنِي أَنْ يُرِيَنِي النَّارَ فَقَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ يَا مَالِكُ أَرِ مُحَمَّداً النَّارَ فَكَشَفَ عَنْهَا غِطَاءَهَا وَ فَتَحَ بَاباً مِنْهَا فَخَرَجَ مِنْهَا لَهَبٌ سَاطِعٌ فِي السَّمَاءِ وَ فَارَتْ وَ ارْتَفَعَتْ حَتَّى ظَنَنْتُ لَتَتَنَاوَلُنِي مِمَّا رَأَيْتُ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ قُلْ لَهُ فَلْيَرُدَّ عَلَيْهَا غِطَاءَهَا فَأَمَرَهَا فَقَالَ لَهَا ارْجِعِي فَرَجَعَتْ إِلَى مَكَانِهَا الَّذِي خَرَجَتْ مِنْهُ | |||
ثُمَّ مَضَيْتُ فَرَأَيْتُ رَجُلًا آدما [آدَمَ] جَسِيماً فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذَا أَبُوكَ آدَمُ فَإِذَا هُوَ يُعْرَضُ عَلَيْهِ ذُرِّيَّتُهُ فَيَقُولُ رُوحٌ طَيِّبٌ وَ رِيحٌ طَيِّبَةٌ مِنْ جَسَدٍ طَيِّبٍ ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) سُورَةَ الْمُطَفِّفِينَ عَلَى رَأْسِ سَبْعَ عَشْرَةَ آيَةً كَلَّا إِنَّ كِتابَ الْأَبْرارِ لَفِي عِلِّيِّينَ وَ ما أَدْراكَ ما عِلِّيُّونَ كِتابٌ مَرْقُومٌ يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ إِلَى آخِرِهَا قَالَ فَسَلَّمْتُ عَلَى أَبِي آدَمَ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِي وَ قَالَ مَرْحَباً بِالابْنِ الصَّالِحِ وَ النَّبِيِّ الصَّالِحِ وَ الْمَبْعُوثِ فِي الزَّمَنِ الصَّالِحِ | |||
ثُمَّ مَرَرْتُ بِمَلَكٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ جَالِسٍ عَلَى مَجْلِسٍ وَ إِذَا جَمِيعُ الدُّنْيَا بَيْنَ رُكْبَتَيْهِ وَ إِذَا بِيَدِهِ لَوْحٌ مِنْ نُورٍ سَطْرٌ فِيهِ مَكْتُوبٌ فِيهِ كِتَابٌ يَنْظُرُ فِيهِ لَا يَلْتَفِتُ يَمِيناً وَ لَا شِمَالًا مُقْبِلًا عَلَيْهِ كَهَيْئَةِ الْحَزِينِ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذَا مَلَكُ الْمَوْتِ دَائِبٌ فِي قَبْضِ الْأَرْوَاحِ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ أَدْنِنِي مِنْهُ حَتَّى أُكَلِّمَهُ فَأَدْنَانِي مِنْهُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ قَالَ لَهُ جَبْرَئِيلُ هَذَا مُحَمَّدٌ نَبِيُّ الرَّحْمَةِ الَّذِي أَرْسَلَهُ اللَّهُ إِلَى الْعِبَادِ فَرَحَّبَ بِي وَ حَيَّانِي بِالسَّلَامِ وَ قَالَ أَبْشِرْ يَا مُحَمَّدُ فَإِنِّي أَرَى الْخَيْرَ كُلَّهُ فِي أُمَّتِكَ فَقُلْتُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمَنَّانِ ذِي النِّعَمِ عَلَى عِبَادِهِ ذَلِكَ مِنْ فَضْلِ رَبِّي وَ رَحْمَتِهِ عَلَيَّ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ هُوَ أَشَدُّ الْمَلَائِكَةِ عَمَلًا فَقُلْتُ أَ كُلُّ مَنْ مَاتَ أَوْ هُوَ مَيِّتٌ فِيمَا بَعْدُ هَذَا يَقْبِضُ رُوحَهُ فَقَالَ نَعَمْ قُلْتُ وَ تَرَاهُمْ حَيْثُ كَانُوا وَ تَشْهَدُهُمْ بِنَفْسِكَ فَقَالَ نَعَمْ فَقَالَ مَلَكُ الْمَوْتِ مَا الدُّنْيَا كُلُّهَا عِنْدِي فِيمَا سَخَّرَهَا اللَّهُ لِي وَ مَكَّنَنِي عَلَيْهَا إِلَّا كَالدِّرْهَمِ فِي كَفِّ الرَّجُلِ يُقَلِّبُهُ كَيْفَ يَشَاءُ وَ مَا مِنْ دَارٍ إِلَّا وَ أَنَا أَتَصَفَّحُهُ كُلَّ يَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ وَ أَقُولُ إِذَا بَكَى أَهْلُ الْمَيِّتِ عَلَى مَيِّتِهِمْ لَا تَبْكُوا عَلَيْهِ فَإِنَّ لِي فِيكُمْ عَوْدَةً وَ عَوْدَةً حَتَّى لَا يَبْقَى مِنْكُمْ أَحَدٌ | |||
فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) كَفَى بِالْمَوْتِ طَامَّةً يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ جَبْرَئِيلُ إِنَّ مَا بَعْدَ الْمَوْتِ أَطَمُّ وَ أَطَمُّ مِنَ الْمَوْتِ قَالَ ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِقَوْمٍ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ مَوَائِدُ مِنْ لَحْمٍ طَيِّبٍ وَ لَحْمٍ خَبِيثٍ يَأْكُلُونَ اللَّحْمَ الْخَبِيثَ وَ يَدَعُونَ الطَّيِّبَ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الْحَرَامَ وَ يَدَعُونَ الْحَلَالَ وَ هُمْ مِنْ أُمَّتِكَ يَا مُحَمَّدُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) | |||
ثُمَّ رَأَيْتُ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ جَعَلَ اللَّهُ أَمْرَهُ عَجَباً نِصْفُ جَسَدِهِ النَّارُ وَ النِّصْفُ الْآخَرُ ثَلْجٌ فَلَا النَّارُ تُذِيبُ الثَّلْجَ وَ لَا الثَّلْجُ يُطْفِئُ النَّارَ وَ هُوَ يُنَادِي بِصَوْتٍ رَفِيعٍ وَ يَقُولُ سُبْحَانَ الَّذِي كَفَّ حَرَّ هَذِهِ النَّارِ فَلَا تُذِيبُ الثَّلْجَ وَ كَفَّ بَرْدَ هَذَا الثَّلْجِ فَلَا يُطْفِئُ حَرَّ هَذِهِ النَّارِ اللَّهُمَ يَا مُؤَلِّفُ بَيْنَ الثَّلْجِ وَ النَّارِ أَلِّفْ بَيْنَ قُلُوبِ عِبَادِكَ الْمُؤْمِنِينَ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذَا مَلَكٌ وَكَّلَهُ اللَّهُ بِأَكْنَافِ السَّمَاءِ وَ أَطْرَافِ الْأَرَضِينَ وَ هُوَ أَنْصَحُ مَلَائِكَةِ اللَّهِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ يَدْعُو لَهُمْ بِمَا تَسْمَعُ مُنْذُ خُلِقَ وَ رَأَيْتُ مَلَكَيْنِ يُنَادِيَانِ فِي السَّمَاءِ أَحَدُهُمَا يَقُولُ اللَّهُمَّ أَعْطِ كُلَّ مُنْفِقٍ خَلَفاً وَ الْآخَرُ يَقُولُ اللَّهُمَّ أَعْطِ كُلَّ مُمْسِكٍ تَلَفاً | |||
ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِأَقْوَامٍ لَهُمْ مَشَافِرُ كَمَشَافِرِ الْإِبِلِ يُقْرَضُ اللَّحْمُ مِنْ جُنُوبِهِمْ وَ يُلْقَى فِي أَفْوَاهِهِمْ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الْهَمَّازُونَ اللَّمَّازُونَ | |||
ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِأَقْوَامٍ تُرْضَخُ رُءُوسُهُمْ بِالصَّخْرِ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَنَامُونَ عَنْ صَلَاةِ الْعِشَاءِ | |||
ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِأَقْوَامٍ تُقْذَفُ النَّارُ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَ تَخْرُجُ مِنْ أَدْبَارِهِمْ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوالَ الْيَتامى ظُلْماً إِنَّما يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَيَصْلَوْنَ سَعِيراً | |||
ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِأَقْوَامٍ يُرِيدُ أَحَدُهُمْ أَنْ يَقُومَ فَلَا يَقْدِرُ مِنْ عِظَمِ بَطْنِهِ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ قَالَ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبا لا يَقُومُونَ إِلَّا كَما يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطانُ مِنَ الْمَسِ وَ إِذَا هُمْ بِسَبِيلِ آلِ فِرْعَوْنَ يُعْرَضُونَ عَلَى النَّارِ غُدُوًّا وَ عَشِيًّا يَقُولُونَ رَبَّنَا مَتَى تَقُومُ السَّاعَةُ قَالَ | |||
ثُمَّ مَضَيْتُ فَإِذَا أَنَا بِنِسْوَانٍ مُعَلَّقَاتٍ بِثَدْيِهِنَّ فَقُلْتُ مَنْ هَؤُلَاءِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَؤُلَاءِ اللَّوَاتِي يُوَرِّثْنَ أَمْوَالَ أَزْوَاجِهِنَّ أَوْلَادَ غَيْرِهِمْ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى امْرَأَةٍ أَدْخَلَتْ عَلَى قَوْمٍ فِي نَسَبِهِمْ مَنْ لَيْسَ مِنْهُمْ فَاطَّلَعَ عَلَى عَوْرَتِهِمْ وَ أَكَلَ خَزَائِنَهُمْ قَالَ | |||
ثُمَّ مَرَرْنَا بِمَلَائِكَةٍ مِنْ مَلَائِكَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهُمُ اللَّهُ كَيْفَ شَاءَ وَ وَضَعَ وُجُوهَهُمْ كَيْفَ شَاءَ لَيْسَ شَيْءٌ مِنْ أَطْبَاقِ أَجْسَادِهِمْ إِلَّا وَ هُوَ يُسَبِّحُ اللَّهَ وَ يُحَمِّدُهُ مِنْ كُلِّ نَاحِيَةٍ بِأَصْوَاتٍ مُخْتَلِفَةٍ أَصْوَاتُهُمْ مُرْتَفِعَةٌ بِالتَّحْمِيدِ وَ الْبُكَاءِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ فَسَأَلْتُ جَبْرَئِيلَ عَنْهُمْ فَقَالَ كَمَا تَرَى خُلِقُوا إِنَّ الْمَلَكَ مِنْهُمْ إِلَى جَنْبِ صَاحِبِهِ مَا كَلَّمَهُ قَطُّ وَ لَا رَفَعُوا رُءُوسَهُمْ إِلَى مَا فَوْقَهَا وَ لَا خَفَضُوهَا إِلَى مَا تَحْتَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ وَ خُشُوعاً فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِمْ فَرَدُّوا عَلَيَّ إِيمَاءً بِرُءُوسِهِمْ لَا يَنْظُرُونَ إِلَيَّ مِنَ الْخُشُوعِ فَقَالَ لَهُمْ جَبْرَئِيلُ هَذَا مُحَمَّدٌ نَبِيُّ الرَّحْمَةِ أَرْسَلَهُ اللَّهُ إِلَى الْعِبَادِ رَسُولًا وَ نَبِيّاً وَ هُوَ خَاتَمُ النُّبُوَّةِ وَ سَيِّدُهُمْ أَ فَلَا تُكَلِّمُونَهُ قَالَ فَلَمَّا سَمِعُوا ذَلِكَ مِنْ جَبْرَئِيلَ أَقْبَلُوا عَلَيَّ بِالسَّلَامِ وَ أَكْرَمُونِي وَ بَشَّرُونِي بِالْخَيْرِ لِي وَ لِأُمَّتِي | |||
قَالَ ثُمَّ صَعِدْنَا إِلَى السَّمَاءِ الثَّانِيَةِ فَإِذَا فِيهَا رَجُلَانِ مُتَشَابِهَانِ فَقُلْتُ مَنْ هَذَانِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ لِي ابْنَا الْخَالَةِ يَحْيَى وَ عِيسَى (علیهماالسلام) فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِمَا وَ سَلَّمَا عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُمَا وَ اسْتَغْفَرَا لِي وَ قَالا مَرْحَباً بِالْأَخِ الصَّالِحِ وَ النَّبِيِّ الصَّالِحِ وَ إِذَا فِيهَا مِنَ الْمَلَائِكَةِ وَ عَلَيْهِمُ الْخُشُوعُ قَدْ وَضَعَ اللَّهُ وُجُوهَهُمْ كَيْفَ شَاءَ لَيْسَ مِنْهُمْ مَلَكٌ إِلَّا يُسَبِّحُ اللَّهَ وَ يُحَمِّدُهُ بِأَصْوَاتٍ مُخْتَلِفَةٍ | |||
ثُمَّ صَعِدْنَا إِلَى السَّمَاءِ الثَّالِثَةِ فَإِذَا فِيهَا رَجُلٌ فَضْلُ حُسْنِهِ عَلَى سَائِرِ الْخَلْقِ كَفَضْلِ الْقَمَرِ لَيْلَةَ الْبَدْرِ عَلَى سَائِرِ النُّجُومِ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذَا أَخُوكَ يُوسُفُ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِي وَ قَالَ مَرْحَباً بِالنَّبِيِّ الصَّالِحِ وَ الْأَخِ الصَّالِحِ وَ الْمَبْعُوثِ فِي الزَّمَنِ الصَّالِحِ وَ إِذَا فِيهَا مَلَائِكَةٌ عَلَيْهِمْ مِنَ الْخُشُوعِ مِثْلُ مَا وَصَفْتُ فِي السَّمَاءِ الْأُولَى وَ الثَّانِيَةِ وَ قَالَ لَهُمْ جَبْرَئِيلُ فِي أَمْرِي مَا قَالَ لِلْآخَرِينَ وَ صَنَعُوا بِي مِثْلَ مَا صَنَعَ الْآخَرُونَ | |||
ثُمَّ صَعِدْنَا إِلَى السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ وَ إِذَا فِيهَا رَجُلٌ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جِبْرِيلُ قَالَ هَذَا إِدْرِيسُ رَفَعَهُ اللَّهُ مَكاناً عَلِيًّا فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِي وَ إِذَا فِيهَا مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْخُشُوعِ مِثْلُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ الَّتِي عَبَرْنَاهَا فَبَشَّرُونِي بِالْخَيْرِ لِي وَ لِأُمَّتِي ثُمَّ رَأَيْتُ مَلَكاً جَالِساً عَلَى سَرِيرٍ تَحْتَ يَدَيْهِ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ تَحْتَ كُلِّ مَلَكٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ فَوَقَعَ فِي نَفْسِ رَسُولِ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) أَنَّهُ هُوَ فَصَاحَ بِهِ جَبْرَئِيلُ فَقَالَ قُمْ فَهُوَ قَائِمٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ | |||
ثُمَّ صَعِدْنَا إِلَى السَّمَاءِ الْخَامِسَةِ فَإِذَا فِيهَا رَجُلٌ كَهْلٌ عَظِيمُ الْعَيْنِ لَمْ أَرَ كَهْلًا أَعْظَمَ مِنْهُ حَوْلَهُ ثُلَّةٌ مِنْ أُمَّتِهِ فَأَعْجَبَتْنِي كَثْرَتُهُمْ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذَا الْمُجِيبُ فِي قَوْمِهِ هَارُونُ بْنُ عِمْرَانَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِي وَ إِذَا فِيهَا مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْخُشُوعِ مِثْلُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ | |||
ثُمَّ صَعِدْنَا إِلَى السَّمَاءِ السَّادِسَةِ وَ إِذَا فِيهَا رَجُلٌ آدَمُ طَوِيلٌ كَأَنَّهُ مِنْ شَبْوَةَ وَ لَوْ أَنَّ عَلَيْهِ قَمِيصَيْنِ لَنَفَذَ شَعْرُهُ فِيهِمَا فَسَمِعْتُهُ يَقُولُ يَزْعُمُ بَنُو إِسْرَائِيلَ أَنِّي أَكْرَمُ وُلْدِ آدَمَ عَلَى اللَّهِ وَ هَذَا رَجُلٌ أَكْرَمُ عَلَى اللَّهِ مِنِّي فَقُلْتُ مَنْ هَذَا يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذَا أَخُوكَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ اسْتَغْفَرْتُ لَهُ وَ اسْتَغْفَرَ لِي وَ إِذَا فِيهَا مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْخُشُوعِ مِثْلُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ | |||
قَالَ ثُمَّ صَعِدْنَا إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ فَمَا مَرَرْتُ بِمَلَكٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ إِلَّا قَالُوا يَا مُحَمَّدُ احْتَجِمْ وَ أْمُرْ أُمَّتَكَ بِالْحِجَامَةِ وَ إِذَا فِيهَا رَجُلٌ أَشْمَطُ الرَّأْسِ وَ اللِّحْيَةِ جَالِسٌ عَلَى كُرْسِيٍّ فَقُلْتُ يَا جَبْرَئِيلُ مَنْ هَذَا الَّذِي فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ عَلَى بَابِ الْبَيْتِ الْمَعْمُورِ فِي جِوَارِ اللَّهِ فَقَالَ هَذَا يَا مُحَمَّدُ أَبُوكَ إِبْرَاهِيمُ وَ هَذَا مَحَلُّكَ وَ مَحَلُّ مَنِ اتَّقَى مِنْ أُمَّتِكَ | |||
ثُمَّ قَرَأَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَ هذَا النَّبِيُّ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ اللَّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ فَسَلَّمْتُ عَلَيْهِ وَ سَلَّمَ عَلَيَّ وَ قَالَ مَرْحَباً بِالنَّبِيِّ الصَّالِحِ وَ الِابْنِ الصَّالِحِ وَ الْمَبْعُوثِ فِي الزَّمَنِ الصَّالِحِ وَ إِذَا فِيهَا مِنَ الْمَلَائِكَةِ الْخُشُوعِ مِثْلُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ فَبَشَّرُونِي بِالْخَيْرِ لِي وَ لِأُمَّتِي قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) وَ رَأَيْتُ فِي السَّمَاءِ السَّابِعَةِ بِحَاراً مِنْ نُورٍ يَتَلَأْلَأُ تَلَأْلُؤُهَا يَخْطَفُ بِالْأَبْصَارِ وَ فِيهَا بِحَارٌ مُظْلِمَةٌ وَ بِحَارٌ مِنْ ثَلْجٍ تَرْعُدُ فَكُلَّمَا فَزِعْتُ وَ رَأَيْتُ هَؤُلَاءِ سَأَلْتُ جَبْرَئِيلَ فَقَالَ أَبْشِرْ يَا مُحَمَّدُ وَ اشْكُرْ كَرَامَةَ رَبِّكَ وَ اشْكُرِ اللَّهَ بِمَا صَنَعَ إِلَيْكَ قَالَ فَثَبَّتَنِيَ اللَّهُ بِقُوَّتِهِ وَ عَوْنِهِ حَتَّى كَثُرَ قَوْلِي لِجَبْرَئِيلَ وَ تَعَجُّبِي فَقَالَ جَبْرَئِيلُ يَا مُحَمَّدُ تُعَظِّمُ مَا تَرَى إِنَّمَا هَذَا خَلْقٌ مِنْ خَلْقِ رَبِّكَ فَكَيْفَ بِالْخَالِقِ الَّذِي خَلَقَ مَا تَرَى وَ مَا لَا تَرَى أَعْظَمُ مِنْ هَذَا مِنْ خَلْقِ رَبِّكَ أَنَّ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ تِسْعِينَ أَلْفَ حِجَابٍ وَ أَقْرَبُ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ أَنَا وَ إِسْرَافِيلُ وَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ أَرْبَعَةُ حُجُبٍ حِجَابٌ مِنْ نُورٍ وَ حِجَابٌ مِنْ ظُلْمَةِ وَ حِجَابٌ مِنَ الْغَمَامِ وَ حِجَابٌ مِنَ الْمَاءِ قَالَ (صلّیالله علیه واله وسلّم) وَ رَأَيْتُ مِنَ الْعَجَائِبِ الَّتِي خَلَقَ اللَّهُ وَ سَخَّرَ عَلَى مَا أَرَادَهُ دِيكاً رِجْلَاهُ فِي تُخُومِ الْأَرَضِينَ السَّابِعَةِ وَ رَأْسُهُ عِنْدَ الْعَرْشِ وَ هُوَ مَلَكٌ مِنْ مَلَائِكَةِ اللَّهِ تَعَالَى خَلَقَهُ اللَّهُ كَمَا أَرَادَ رِجْلَاهُ فِي تُخُومِ الْأَرَضِينَ السَّابِعَةِ | |||
ثُمَّ أَقْبَلَ مُصْعِداً حَتَّى خَرَجَ فِي الْهَوَاءِ إِلَى السَّمَاءِ السَّابِعَةِ وَ انْتَهَى فِيهَا مُصْعِداً حَتَّى انْتَهَى قَرْنُهُ إِلَى قُرْبِ الْعَرْشِ وَ هُوَ يَقُولُ سُبْحَانَ رَبِّي حَيْثُ مَا كُنْتُ لَا تَدْرِي أَيْنَ رَبُّكَ مِنْ عِظَمِ شَأْنِهِ وَ لَهُ جَنَاحَانِ فِي مَنْكِبَيْهِ إِذَا نَشَرَهُمَا جَاوَزَ الْمَشْرِقَ وَ الْمَغْرِبَ فَإِذَا كَانَ فِي السَّحَرِ نَشَرَ جَنَاحَيْهِ وَ خَفَقَ بِهِمَا وَ صَرَخَ بِالتَّسْبِيحِ يَقُولُ سُبْحَانَ اللَّهِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ سُبْحَانَ اللَّهِ الْكَبِيرِ الْمُتَعَالِ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَيُّ الْقَيُّومُ وَ إِذَا قَالَ ذَلِكَ سَبَّحَتْ دُيُوكُ الْأَرْضِ كُلُّهَا وَ خَفَقَتْ بِأَجْنِحَتِهَا وَ أَخَذَتْ فِي الصِّيَاحِ فَإِذَا سَكَتَ ذَلِكَ الدِّيكُ فِي السَّمَاءِ سَكَتَتْ دُيُوكُ الْأَرْضِ كُلُّهَا وَ لِذَلِكَ الدِّيكِ زَغَبٌ أَخْضَرُ وَ رِيشٌ أَبْيَضُ كَأَشَدِّ بَيَاضِ مَا رَأَيْتُهُ قَطُّ وَ لَهُ زَغَبٌ أَخْضَرُ أَيْضاً تَحْتَ رِيشِهِ الْأَبْيَضِ كَأَشَدِّ خُضْرَةِ مَا رَأَيْتُهَا قَطُّ قَالَ (صلّیالله علیه واله وسلّم) | |||
ثُمَّ مَضَيْتُ مَعَ جَبْرَئِيلَ فَدَخَلْتُ الْبَيْتَ الْمَعْمُورَ فَصَلَّيْتُ فِيهَا رَكْعَتَيْنِ وَ مَعِي أُنَاسٌ مِنْ أَصْحَابِي عَلَيْهِمْ ثِيَابٌ جُدُدٌ وَ آخَرِينَ عَلَيْهِمْ ثِيَابٌ خُلْقَانٌ فَدَخَلَ أَصْحَابُ الْجُدُدِ وَ حُبِسَ أَصْحَابُ الْخُلْقَانِ ثُمَّ خَرَجْتُ فَانْقَادَ لِي نَهَرَانِ نَهَرٌ يُسَمَّى الْكَوْثَرَ وَ نَهَرٌ يُسَمَّى الرَّحْمَةَ فَشَرِبْتُ مِنَ الْكَوْثَرِ وَ اغْتَسَلْتُ مِنَ الرَّحْمَةِ | |||
ثُمَّ انْقَادَا لِي جَمِيعاً حَتَّى دَخَلْتُ الْجَنَّةَ وَ إِذَا عَلَى حَافَتَيْهَا بُيُوتِي وَ بُيُوتُ أَهْلِي وَ إِذَا تُرَابُهَا كَالْمِسْكِ وَ إِذَا جَارِيَةٌ تَنْغَمِسُ فِي أَنْهَارِ الْجَنَّةِ فَقُلْتُ لِمَنْ أَنْتِ يَا جَارِيَةُ فَقَالَتْ لِزَيْدِ بْنِ حَارِثَةَ فَبَشَّرْتُهُ بِهَا حِينَ أَصْبَحْتُ وَ إِذَا بِطَيْرِهَا كَالْبُخْتِ وَ إِذَا رُمَّانُهَا مِثْلُ دُلِيِّ الْعِظَامِ وَ إِذَا شَجَرَةٌ لَوْ أُرْسِلَ طَائِرٌ فِي أَصْلِهَا مَا دَارَهَا سَبْعَمِائَةِ سَنَةٍ وَ لَيْسَ فِي الْجَنَّةِ مَنْزِلٌ إِلَّا وَ فِيهَا قُتُرٌ مِنْهَا فَقُلْتُ مَا هَذِهِ يَا جَبْرَئِيلُ فَقَالَ هَذِهِ شَجَرَةُ طُوبَى قَالَ اللَّهُ طُوبى لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ | |||
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) فَلَمَّا دَخَلْتُ الْجَنَّةَ رَجَعَتْ إِلَيَّ نَفْسِي فَسَأَلْتُ جَبْرَئِيلَ عَنْ تِلْكَ الْبِحَارِ وَ هَوْلِهَا وَ أَعَاجِيبِهَا فَقَالَ هِيَ سُرَادِقَاتُ الْحُجُبِ الَّتِي احْتَجَبَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بِهَا وَ لَوْ لَا تِلْكَ الْحُجُبُ لَتَهَتَّكَ نُورُ الْعَرْشِ وَ كُلُّ شَيْءٍ فِيهِ وَ انْتَهَيْتُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى فَإِذَا الْوَرَقَةُ مِنْهَا تُظِلُّ أُمَّةً مِنَ الْأُمَمِ فَكُنْتُ مِنْهَا كَمَا قَالَ اللَّهُ تَعَالَى قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى فَنَادَانِي آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْتُ أَنَا مُجِيباً عَنِّي وَ عَنْ أُمَّتِي وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ فَقُلْتُ سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصِيرُ فَقَالَ اللَّهُ لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلَّا وُسْعَها لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ فَقُلْتُ رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا أَوْ أَخْطَأْنا فَقَالَ اللَّهُ لَا أُؤَاخِذُكَ فَقُلْتُ رَبَّنا وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا فَقَالَ اللَّهُ لَا أَحْمِلُكَ فَقُلْتُ رَبَّنا وَ لا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنا وَ ارْحَمْنا أَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَى الْقَوْمِ الْكافِرِينَ | |||
فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ أَعْطَيْتُكَ ذَلِكَ لَكَ وَ لِأُمَّتِكَ فَقَالَ الصَّادِقُ (علیهالسلام) مَا وَفَدَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى أَحَدٌ أَكْرَمُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) حَيْثُ سَأَلَ لِأُمَّتِهِ هَذِهِ الْخِصَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) يَا رَبِّ أَعْطَيْتَ أَنْبِيَاءَكَ فَضَائِلَ فَأَعْطِنِي فَقَالَ اللَّهُ قَدْ أَعْطَيْتُكَ فِيمَا أَعْطَيْتُكَ كَلِمَتَيْنِ مِنْ تَحْتِ عَرْشِي لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ لَا مَنْجَى مِنْكَ إِلَّا إِلَيْكَ قَالَ وَ عَلَّمَتْنِي الْمَلَائِكَةُ قَوْلًا أَقُولُهُ إِذَا أَصْبَحْتُ وَ أَمْسَيْتُ اللَّهُمَّ إِنَّ ظُلْمِي أَصْبَحَ مُسْتَجِيراً بِعَفْوِكَ وَ ذَنْبِي أَصْبَحَ مُسْتَجِيراً بِمَغْفِرَتِكَ وَ ذُلِّي أَصْبَحَ مُسْتَجِيراً بِعِزَّتِكَ وَ فَقْرِي أَصْبَحَ مُسْتَجِيراً بِغِنَاكَ وَ وَجْهِيَ الْبَالِي أَصْبَحَ مُسْتَجِيراً بِوَجْهِكَ الدَّائِمِ الْبَاقِي الَّذِي لَا يَفْنَى وَ أَقُولُ ذَلِكَ إِذَا أَمْسَيْتُ | |||
ثُمَّ سَمِعْتُ الْأَذَانَ فَإِذَا مَلَكٌ يُؤَذِّنُ لَمْ يُرَ فِي السَّمَاءِ قَبْلَ تِلْكَ اللَّيْلَةِ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ فَقَالَ اللَّهُ صَدَقَ عَبْدِي أَنَا أَكْبَرُ فَقَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ فَقَالَ اللَّهُ صَدَقَ عَبْدِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ غَيْرِي فَقَالَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فَقَالَ اللَّهُ صَدَقَ عَبْدِي إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدِي وَ رَسُولِي أَنَا بَعَثْتُهُ وَ انْتَجَبْتُهُ فَقَالَ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ فَقَالَ صَدَقَ عَبْدِي وَ دَعَا إِلَى فَرِيضَتِي فَمَنْ مَشَى إِلَيْهَا رَاغِباً فِيهَا مُحْتَسِباً كَانَتْ لَهُ كَفَّارَةٌ لِمَا مَضَى مِنْ ذُنُوبِهِ فَقَالَ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ فَقَالَ اللَّهُ هِيَ الصَّلَاحُ وَ النَّجَاحُ وَ الْفَلَاحُ ثُمَّ أَمَمْتُ الْمَلَائِكَةَ فِي السَّمَاءِ كَمَا أَمَمْتُ الْأَنْبِيَاءَ فِي بَيْتِ الْمَقْدِسِ | |||
قَالَ ثُمَّ غَشِيَتْنِي صَبَابَةٌ فَخَرَرْتُ سَاجِداً فَنَادَانِي رَبِّي أَنِّي قَدْ فَرَضْتُ عَلَى كُلِّ نَبِيٍّ كَانَ قَبْلَكَ خَمْسِينَ صَلَاةً وَ فَرَضْتُهَا عَلَيْكَ وَ عَلَى أُمَّتِكَ فَقُمْ بِهَا أَنْتَ فِي أُمَّتِكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلّیالله علیه واله وسلّم) فَانْحَدَرْتُ حَتَّى مَرَرْتُ عَلَى إِبْرَاهِيمَ فَلَمْ يَسْأَلْنِي عَنْ شَيْءٍ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى مُوسَى (علیهالسلام) | |||
فَقَالَ مَا صَنَعْتَ يَا مُحَمَّدُ فَقُلْتُ قَالَ رَبِّي فَرَضْتُ عَلَى كُلِّ نَبِيٍّ كَانَ قَبْلَكَ خَمْسِينَ صَلَاةً وَ فَرَضْتُهَا عَلَيْكَ وَ عَلَى أُمَّتِكَ فَقَالَ مُوسَى (علیهالسلام) يَا مُحَمَّدُ إِنَّ أُمَّتَكَ آخِرُ الْأُمَمِ وَ أَضْعَفُهَا وَ إِنَّ رَبَّكَ لَا يَزِيدُهُ شَيْءٌ وَ إِنَّ أُمَّتَكَ لَا تَسْتَطِيعُ أَنْ تَقُومَ بِهَا فَارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ فَاسْأَلْهُ التَّخْفِيفَ لِأُمَّتِكَ | |||
فَرَجَعْتُ إِلَى رَبِّي حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى فَخَرَرْتُ سَاجِداً ثُمَّ قُلْتُ فَرَضْتَ عَلَيَّ وَ عَلَى أُمَّتِي خَمْسِينَ صَلَاةً وَ لَا أُطِيقُ ذَلِكَ وَ لَا أُمَّتِي فَخَفِّفْ عَنِّي فَوَضَعَ عَنِّي عَشْراً فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ ارْجِعْ لَا تُطِيقُ | |||
فَرَجَعْتُ إِلَى رَبِّي فَوَضَعَ عَنِّي عَشْراً فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى فَأَخْبَرْتُهُ فَقَالَ ارْجِعْ وَ فِي كُلِّ رَجْعَةٍ أَرْجِعُ إِلَيْهِ أَخِرُّ سَاجِداً حَتَّى رَجَعَ إِلَى عَشْرِ صَلَوَاتٍ فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى وَ أَخْبَرْتُهُ فَقَالَ لَا تُطِيقُ | |||
فَرَجَعْتُ إِلَى رَبِّي فَوَضَعَ عَنِّي خَمْساً فَرَجَعْتُ إِلَى مُوسَى (علیهالسلام) وَ أَخْبَرْتُهُ فَقَالَ لَا تُطِيقُ فَقُلْتُ قَدِ اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَبِّي وَ لَكِنْ أَصْبِرُ عَلَيْهَا فَنَادَانِي مُنَادٍ كَمَا صَبَرْتَ عَلَيْهَا فَهَذِهِ الْخَمْسُ بِخَمْسِينَ كُلُّ صَلَاةٍ بِعَشِيرٍ وَ مَنْ هَمَّ مِنْ أُمَّتِكَ بِحَسَنَةٍ يَعْمَلُهَا فَعَمِلَهَا كَتَبْتُ لَهُ عَشْراً وَ إِنْ لَمْ يَعْمَلْ كَتَبْتُ لَهُ وَاحِدَةً وَ مَنْ هَمَّ مِنْ أُمَّتِكَ بِسَيِّئَةٍ فَعَمِلَهَا كَتَبْتُ عَلَيْهِ وَاحِدَةً وَ إِنْ لَمْ يَعْمَلْهَا لَمْ أَكْتُبْ عَلَيْهِ شَيْئاً فَقَالَ الصَّادِقُ (علیهالسلام) جَزَى اللَّهُ مُوسَى (علیهالسلام) عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ خَيْراً فَهَذَا تَفْسِيرُ قَوْلِ اللَّهِ سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آياتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ .</ref> <ref>بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج18 ؛ ص319 تا331؛ تفسیر اهلبیت علیهمالسلام ج۸، ص۱۰؛ القمی، ج۲، ص۳؛ «بتفاوت لفظی»/ نورالثقلین/ البرهان.</ref>. |