confirmed
۲٬۲۰۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
اما اهلسنّت علی رغم نقل متعدد این روایت، اشکالهایی به آن دارند که مناسب است تبیین شده و جواب داده شود. | اما اهلسنّت علی رغم نقل متعدد این روایت، اشکالهایی به آن دارند که مناسب است تبیین شده و جواب داده شود. | ||
=متن حدیث نبوی طیر مشوی= | |||
اهدِی لِرَسولِ اللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم) حِجلٌ مَشوی بِخُبزِهِ وصِنابِهِ،<br> | اهدِی لِرَسولِ اللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم) حِجلٌ مَشوی بِخُبزِهِ وصِنابِهِ،<br> | ||
فَقالَ رَسولُاللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم): اللّهُمَّ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِک إلَیک؛ یأکلُ مَعی مِن هذَا الطَّعامِ. <br> | فَقالَ رَسولُاللّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم): اللّهُمَّ ائتِنی بِأَحَبِّ خَلقِک إلَیک؛ یأکلُ مَعی مِن هذَا الطَّعامِ. <br> | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
===اشكال اول: سند روایت صحیح نیست.=== | ===اشكال اول: سند روایت صحیح نیست.=== | ||
===جواب اشکال اول:=== | |||
این حدیث از راویان متعددی مثل: | این حدیث از راویان متعددی مثل: | ||
*امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)؛ | *امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)؛ | ||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
*یعلی بن مرة از اصحاب رسولِخدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) | *یعلی بن مرة از اصحاب رسولِخدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) | ||
نقل شده که سندهای حدیث را مورد بررسی قرار میدهیم: | نقل شده که سندهای حدیث را مورد بررسی قرار میدهیم: | ||
===راوی اول: سفینه، خادم رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) === | |||
ابوالقاسم طبرانی در كتاب المعجم الكبیر مینویسد: | ابوالقاسم طبرانی در كتاب المعجم الكبیر مینویسد: | ||
از سفینه خادم رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل شده است كه برای رسولِخدا مرغی آوردند، آن حضرت فرمود: «پروردگارا! محبوبترین مخلوق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد»، پس علی (علیهالسلام)آمد و رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: «خدایا علی (علیهالسلام)را دوست بدار»<ref>الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360هـ)، المعجم الكبیر، ج7، ص82، ح6437، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ - 1983م.</ref>. | از سفینه خادم رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) نقل شده است كه برای رسولِخدا مرغی آوردند، آن حضرت فرمود: «پروردگارا! محبوبترین مخلوق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد»، پس علی (علیهالسلام)آمد و رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: «خدایا علی (علیهالسلام)را دوست بدار»<ref>الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360هـ)، المعجم الكبیر، ج7، ص82، ح6437، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ناشر: مكتبة الزهراء - الموصل، الطبعة: الثانیة، 1404هـ - 1983م.</ref>. | ||
=== بررسی سند روایت: === | |||
عبید العجلی: عبید العجلی. | عبید العجلی: عبید العجلی. | ||
خطیب گفته: او ثقه، استوار و حافظ بود. احمد بن منادی گفته: او از پیشروان در حفظ روایات مسند بود.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص90، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref>. | خطیب گفته: او ثقه، استوار و حافظ بود. احمد بن منادی گفته: او از پیشروان در حفظ روایات مسند بود.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص90، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref>. | ||
إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعِیْدٍ الْجَوْهَرِیُّ: | إِبْرَاهِیمُ بْنُ سَعِیْدٍ الْجَوْهَرِیُّ: از روات صحیح مسلم است. | ||
از روات صحیح مسلم | |||
ذهبی در شرح حال او مینویسد: | ذهبی در شرح حال او مینویسد: | ||
ابراهیم بن سعید الجوهری، حافظ ابوإسحاق بغدادی، یكی از مشاهیر بود. تمام نویسندگان صحاح سته ـ غیر از بخاری ـ از او روایت نقل کردهاند. خطیب گفته: او ثقه و مورد اعتماد بود، زیاد روایت نقل میكرد و كتاب مسند داشته نوشته است.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج1، ص154 ـ 155، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref>. | ابراهیم بن سعید الجوهری، حافظ ابوإسحاق بغدادی، یكی از مشاهیر بود. تمام نویسندگان صحاح سته ـ غیر از بخاری ـ از او روایت نقل کردهاند. خطیب گفته: او ثقه و مورد اعتماد بود، زیاد روایت نقل میكرد و كتاب مسند داشته نوشته است.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج1، ص154 ـ 155، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۱: | ||
<big>بنابراین تمام روات این روایت موثق بودند، پس در صحت روایت هیچ تردیدی نیست.</big> | <big>بنابراین تمام روات این روایت موثق بودند، پس در صحت روایت هیچ تردیدی نیست.</big> | ||
===راوی دوم: سدی كبیر === | |||
روایت دوم: سدی كبیر از أنس بن مالك ابویعلی حنبلی در مسند خود و نسائی در خصائص امیرمؤمنان (علیهالسلام) نقل کردهاند: | روایت دوم: سدی كبیر از أنس بن مالك ابویعلی حنبلی در مسند خود و نسائی در خصائص امیرمؤمنان (علیهالسلام) نقل کردهاند: | ||
از أنس بن مالك نقل شده است كه در نزد رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) مرغی بود، پس فرمود: خدایا محبوبترین مخلوقت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد، پس ابوبكر آمد، رسولِخدا او را بازگرداند، عمر نیز آمد و باز رسولِخدا او را رد كرد؛ سپس علی (علیهالسلام)آمد و رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) به او اجازه داد.<ref>أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفای307 هـ)، مسند أبی یعلی، ج7، ص105، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولی، 1404 هـ - 1984م؛النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن ابیطالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ.</ref>. | از أنس بن مالك نقل شده است كه در نزد رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) مرغی بود، پس فرمود: خدایا محبوبترین مخلوقت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد، پس ابوبكر آمد، رسولِخدا او را بازگرداند، عمر نیز آمد و باز رسولِخدا او را رد كرد؛ سپس علی (علیهالسلام)آمد و رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) به او اجازه داد.<ref>أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفای307 هـ)، مسند أبی یعلی، ج7، ص105، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولی، 1404 هـ - 1984م؛النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن ابیطالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ.</ref>. | ||
خط ۷۳: | خط ۷۲: | ||
غافل از این كه ممكن است دیگر علمای سنی با نقل درست روایت، میزان امانتداری این افراد را برای همگان روشن نمایند.<br> | غافل از این كه ممكن است دیگر علمای سنی با نقل درست روایت، میزان امانتداری این افراد را برای همگان روشن نمایند.<br> | ||
=== بررسی سند روایت: === | |||
الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ: | الْحَسَنُ بْنُ حَمَّادٍ: | ||
أبو یعلی والسراج والنسائی گفتهاند که حسین بن حماد، ثقه بود<ref>الكاشف ج1، ص323، رقم: 1025</ref>.<br> | أبو یعلی والسراج والنسائی گفتهاند که حسین بن حماد، ثقه بود<ref>الكاشف ج1، ص323، رقم: 1025</ref>.<br> | ||
خط ۸۹: | خط ۸۹: | ||
<big>بنابراین سند این روایت نیز كاملا صحیح است</big>. | <big>بنابراین سند این روایت نیز كاملا صحیح است</big>. | ||
===راوی سوم: یحیی بن كثیر === | |||
روایت سوم: یحیی بن كثیر از أنس بن مالك ابوالقاسم طبرانی در المعجم الكبیر مینویسد: | روایت سوم: یحیی بن كثیر از أنس بن مالك ابوالقاسم طبرانی در المعجم الكبیر مینویسد: | ||
از أنس بن مالك نقل شده است كه گفت: ام أیمن مرغی را در میان دو تكه نان به رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) هدیه كرد؛ وقتی رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) آمد سؤال كرد: آیا چیزی در نزد شما هست؟ پس مرغ را آ وردند؛ آن حضرت دستانش را بلند كرد و فرمود: خدایا محبوبترین خلائق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد، پس علی (علیهالسلام)آمد، من گفتم: رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) مشغول است، مدتی بعد دو باره رسولِخدا وارد شد و كمی از مرغ را خود و دوباره دعا كرد: خدایا محبوبترین خلائق نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد، پس علی (علیهالسلام)آمد، بین من و او سر و صدا شد، پس رسولِخدا گفت: هر كس كه هست بگذار وارد شود، پس داخل شد، رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: پروردگارا او را دوست بدار. این سخن را سه بار تكرار كرد، پس علی با پیامبر از آن مرغ خورد تا هر دو دست كشیدند.<ref>الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360هـ)، المعجم الأوسط، ج2، ص207، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ناشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415هـ.</ref> | از أنس بن مالك نقل شده است كه گفت: ام أیمن مرغی را در میان دو تكه نان به رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) هدیه كرد؛ وقتی رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) آمد سؤال كرد: آیا چیزی در نزد شما هست؟ پس مرغ را آ وردند؛ آن حضرت دستانش را بلند كرد و فرمود: خدایا محبوبترین خلائق در نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد، پس علی (علیهالسلام)آمد، من گفتم: رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) مشغول است، مدتی بعد دو باره رسولِخدا وارد شد و كمی از مرغ را خود و دوباره دعا كرد: خدایا محبوبترین خلائق نزد خودت را بیاور تا با من از این مرغ بخورد، پس علی (علیهالسلام)آمد، بین من و او سر و صدا شد، پس رسولِخدا گفت: هر كس كه هست بگذار وارد شود، پس داخل شد، رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) فرمود: پروردگارا او را دوست بدار. این سخن را سه بار تكرار كرد، پس علی با پیامبر از آن مرغ خورد تا هر دو دست كشیدند.<ref>الطبرانی، ابوالقاسم سلیمان بن أحمد بن أیوب (متوفای360هـ)، المعجم الأوسط، ج2، ص207، تحقیق: طارق بن عوض الله بن محمد، عبد المحسن بن إبراهیم الحسینی، ناشر: دار الحرمین - القاهرة - 1415هـ.</ref> | ||
=== بررسی سند روایت: === | |||
أحمد بن محمد بن عبد العزیز بن الجعد الوشاء. شیخ، مورد اعتماد، دانشمند و... دارقطنی گفته: اشكالی در او نیست<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص148، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref>. | أحمد بن محمد بن عبد العزیز بن الجعد الوشاء. شیخ، مورد اعتماد، دانشمند و... دارقطنی گفته: اشكالی در او نیست<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص148، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref>. | ||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
<big>نتیجه: سند روایت كاملا صحیح و تمام راویان آن موثق هستند و اشكالی كه ذهبی داشت نیز جواب داده شد.</big> | <big>نتیجه: سند روایت كاملا صحیح و تمام راویان آن موثق هستند و اشكالی كه ذهبی داشت نیز جواب داده شد.</big> | ||
===راوی چهارم: عثمان الطویل === | |||
روایت چهارم: عثمان الطویل از أنس بن مالك محمد بن إسماعیل بخاری در التاریخ الكبیر خود مینویسد: | روایت چهارم: عثمان الطویل از أنس بن مالك محمد بن إسماعیل بخاری در التاریخ الكبیر خود مینویسد: | ||
مرغی را به رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) هدیه دادند كه خوشش آمد، پس فرمود: خدایا محبوبترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد. پس علی اجازه گرفت و رسولِخدا صدایش را شنید وفرمود: وارد شو. | مرغی را به رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) هدیه دادند كه خوشش آمد، پس فرمود: خدایا محبوبترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد. پس علی اجازه گرفت و رسولِخدا صدایش را شنید وفرمود: وارد شو. | ||
خط ۱۳۲: | خط ۱۳۲: | ||
علی بن عمر الحربی این روایت را به صورت كاملتر نقل كرده است: | علی بن عمر الحربی این روایت را به صورت كاملتر نقل كرده است: | ||
از أنس بن مالك نقل شده است كه: مرغی را به رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) هدیه دادند كه خوشش آمد، پس فرمود: خدایا محبوبترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد. پس علی (علیهالسلام) آمد و فرمود: از رسولِخدا اجازه ورود بگیر؛ گفتم: فعلا نمیشود اجازه داد. من دوست داشتم كه این شخص مردی از انصار باشد، پس علی رفت و دوباره بازگشت و فرمود: از رسولِخدا اجازه ورود بگیرد، پس رسولِخدا سخنش را شنید و فرمود: ای علی وارد شو! سپس فرمود: خدایا او را دوست بدار، خدایا او را دوست بدار<ref>الحربی، علی بن عمر (متوفای386هـ)، الثالث من الفوائد المنتقاة للحربی، ص4، ح15، تحقیق: قسم المخطوطات بشركة أفق للبرمجیات، ناشر: شركة أفق للبرمجیات ـ مصر، الطبعة: الأولی، 2004م</ref>. | از أنس بن مالك نقل شده است كه: مرغی را به رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) هدیه دادند كه خوشش آمد، پس فرمود: خدایا محبوبترین مخلوق نزد خودت را بیاور تا با من از این غذا بخورد. پس علی (علیهالسلام) آمد و فرمود: از رسولِخدا اجازه ورود بگیر؛ گفتم: فعلا نمیشود اجازه داد. من دوست داشتم كه این شخص مردی از انصار باشد، پس علی رفت و دوباره بازگشت و فرمود: از رسولِخدا اجازه ورود بگیرد، پس رسولِخدا سخنش را شنید و فرمود: ای علی وارد شو! سپس فرمود: خدایا او را دوست بدار، خدایا او را دوست بدار<ref>الحربی، علی بن عمر (متوفای386هـ)، الثالث من الفوائد المنتقاة للحربی، ص4، ح15، تحقیق: قسم المخطوطات بشركة أفق للبرمجیات، ناشر: شركة أفق للبرمجیات ـ مصر، الطبعة: الأولی، 2004م</ref>. | ||
=== بررسی سند روایت: === | |||
بررسی سند روایت: | |||
<big>محمد بن یوسف الفریابی:</big> | <big>محمد بن یوسف الفریابی:</big> | ||
فریابی، امام، حافظ و شیخ الإسلام بود. | فریابی، امام، حافظ و شیخ الإسلام بود. | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۴: | ||
<big>بنابراین، سند این روایت نیز كاملا صحیح و تمام روات آن موثق هستند.</big> | <big>بنابراین، سند این روایت نیز كاملا صحیح و تمام روات آن موثق هستند.</big> | ||
===راوی پنجم: عبدالله بن أنس بن مالك=== | |||
روایت پنجم: عبدالله بن أنس بن مالك ابن كثیر دمشقی سلفی در البدایة والنهایة و ابن حجر عسقلانی مینویسند:<br> | روایت پنجم: عبدالله بن أنس بن مالك ابن كثیر دمشقی سلفی در البدایة والنهایة و ابن حجر عسقلانی مینویسند:<br> | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۷۳: | ||
از بهترین سندهای آن، حدیث قطن بن نسیر، استاد مسلم است...<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج3، ص633، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.</ref>. | از بهترین سندهای آن، حدیث قطن بن نسیر، استاد مسلم است...<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج3، ص633، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.</ref>. | ||
=== بررسی سند روایت: === | |||
<big>أبویعلی موصلی:</big> | <big>أبویعلی موصلی:</big> | ||
ابویعلی، امام، حافظ و شیخ الإسلام بود<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص174، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref>.<br> | ابویعلی، امام، حافظ و شیخ الإسلام بود<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج14، ص174، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref>.<br> | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۸۲: | ||
جعفر بن سلیمان، شیعی و راستگو بود. قطان او را تضعیف كرده، ابن معین و دیگران توثیق کردهاند ابن سعد گفته: مورد اعتماد ولی مقداری ضعیف است<ref>ج1، ص60، رقم:68</ref>. جعفر بن سلیمان بصری، راستگو و زاهد؛ ولی طرفدار شیعه بود<ref>تقریب التهذیب ج1، ص140، رقم:942</ref>. <br> | جعفر بن سلیمان، شیعی و راستگو بود. قطان او را تضعیف كرده، ابن معین و دیگران توثیق کردهاند ابن سعد گفته: مورد اعتماد ولی مقداری ضعیف است<ref>ج1، ص60، رقم:68</ref>. جعفر بن سلیمان بصری، راستگو و زاهد؛ ولی طرفدار شیعه بود<ref>تقریب التهذیب ج1، ص140، رقم:942</ref>. <br> | ||
بخاری ـ به صورت تعلیقه ـ و مسلم و سایر صحاح سته از او روایت نقل کردهاند. تضعیفاتی كه برای او نقل شده، همگی بهخاطر روایاتی است كه در فضائل اهلالبیت (علیهمالسلام) نقل كرده است؛ اما مهم این است كه از روات صحیح مسلم است و صداقت او ثابت شده است.<br> | بخاری ـ به صورت تعلیقه ـ و مسلم و سایر صحاح سته از او روایت نقل کردهاند. تضعیفاتی كه برای او نقل شده، همگی بهخاطر روایاتی است كه در فضائل اهلالبیت (علیهمالسلام) نقل كرده است؛ اما مهم این است كه از روات صحیح مسلم است و صداقت او ثابت شده است.<br> | ||
عبدالله بْنُ الْمُثَنَّی: از روات بخاری، ترمذی و إبن ماجة: | عبدالله بْنُ الْمُثَنَّی: از روات بخاری، ترمذی و إبن ماجة: | ||
عبدالله بن مثنی... ابوحاتم گفته: صالح بود. ابوداود گفته: من روایت او را نقل نمیكنم. بخاری، ترمذی و ابن ماجه از او روایت نقل كرده است<ref>الكاشف ج1، ص592، رقم: 2942</ref>.<br> | عبدالله بن مثنی... ابوحاتم گفته: صالح بود. ابوداود گفته: من روایت او را نقل نمیكنم. بخاری، ترمذی و ابن ماجه از او روایت نقل كرده است<ref>الكاشف ج1، ص592، رقم: 2942</ref>.<br> | ||
عبدالله بْنِ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ: أبوعمیر بن أنس، گفتهاند كه اسم او عبدالله بود، او ثقه است، ابوداود، نسائی و ابن ماجه از او روایت نقل کردهاند<ref>تقریب التهذیب ج1، ص661، رقم: 8281.</ref><br>.. ابن حبان نیز نام او را در زمره راویان ثقه آورده است<ref>الثقات ج5، ص11، رقم: 3586</ref><br> | عبدالله بْنِ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ: أبوعمیر بن أنس، گفتهاند كه اسم او عبدالله بود، او ثقه است، ابوداود، نسائی و ابن ماجه از او روایت نقل کردهاند<ref>تقریب التهذیب ج1، ص661، رقم: 8281.</ref><br>.. ابن حبان نیز نام او را در زمره راویان ثقه آورده است<ref>الثقات ج5، ص11، رقم: 3586</ref><br> | ||
<big>در نتیجه سند این روایت نیز مشكلی ندارد.</big> | <big>در نتیجه سند این روایت نیز مشكلی ندارد.</big> | ||
===راوی ششم: علی بن عبدالله بن عباس === | |||
روایت ششم: علی بن عبدالله بن عباس از پدرش: شمسالدین ذهبی در كتاب میزان الإعتدال مینویسد: | روایت ششم: علی بن عبدالله بن عباس از پدرش: شمسالدین ذهبی در كتاب میزان الإعتدال مینویسد: | ||
حسین بن محمد المؤدب حدثنا سلیمان بن قرم عن محمد بن شعیب عن داود بن علی عن أبیه عن ابن عباس أن النبی (صلیالله علیه وسلم) أتی بطیر فقال اللهم إئتنی بأحب خلقك إلیك یأكل معی فجاء علی فأكل معه وابن شعیب لا یعرف.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج3، ص232، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref> | حسین بن محمد المؤدب حدثنا سلیمان بن قرم عن محمد بن شعیب عن داود بن علی عن أبیه عن ابن عباس أن النبی (صلیالله علیه وسلم) أتی بطیر فقال اللهم إئتنی بأحب خلقك إلیك یأكل معی فجاء علی فأكل معه وابن شعیب لا یعرف.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج3، ص232، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref> | ||
بررسی سند روایت: الحسین بن محمد المؤدب: از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته: | === بررسی سند روایت: === | ||
الحسین بن محمد المؤدب: از روات بخاری، مسلم و سایر صحاح سته: | |||
مزی در تهذیب الكمال مینویسد: | مزی در تهذیب الكمال مینویسد: | ||
محمد بن سعد گفته: ثقه بود، نسائی گفته: اشكالی در او نیست، ابن حبان نام او را در كتاب ثقات آورده. معاویه بن صالح دمشقی گفته: احمد بن حنبل به من گفت: او از روایت نقل كنید، او با من پیش حسین بن محمد آمد و از او درخواست كرد كه برای من روایت نقل كند.تمام صحاح سته از او روایت نقل کردهاند<ref>المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزكی عبدالرحمن (متوفای742هـ)، تهذیب الكمال،ج6، ص472، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400هـ - 1980م.</ref>.<br> | محمد بن سعد گفته: ثقه بود، نسائی گفته: اشكالی در او نیست، ابن حبان نام او را در كتاب ثقات آورده. معاویه بن صالح دمشقی گفته: احمد بن حنبل به من گفت: او از روایت نقل كنید، او با من پیش حسین بن محمد آمد و از او درخواست كرد كه برای من روایت نقل كند.تمام صحاح سته از او روایت نقل کردهاند<ref>المزی، ابوالحجاج یوسف بن الزكی عبدالرحمن (متوفای742هـ)، تهذیب الكمال،ج6، ص472، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400هـ - 1980م.</ref>.<br> | ||
سلیمان بن قرم: از روات بخاری، مسلم وسایر صحاح سته: | سلیمان بن قرم: از روات بخاری، مسلم وسایر صحاح سته: | ||
أحمد حنبل و دیگران او را توثیق کرده اند<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، ذكر أسماء من تكلم فیه وهو موثق، ج1، ص93، رقم: 146، تحقیق: محمد شكور أمریر المیادینی، ناشر: مكتبة المنار - الزرقاء، الطبعة: الأولی، 1406هـ.</ref>پیشازاین به صورت مفصل درباره سلیمان بن قرم بحث كردهایم.<br> | أحمد حنبل و دیگران او را توثیق کرده اند<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، ذكر أسماء من تكلم فیه وهو موثق، ج1، ص93، رقم: 146، تحقیق: محمد شكور أمریر المیادینی، ناشر: مكتبة المنار - الزرقاء، الطبعة: الأولی، 1406هـ.</ref>پیشازاین به صورت مفصل درباره سلیمان بن قرم بحث كردهایم.<br> | ||
خط ۲۳۲: | خط ۲۱۲: | ||
بنابراین سند این روایت نیز كاملا صحیح است و اشكال ذهبی تنها از تعصب و حرص و ولع بیش از اندازهاش در انكار فضائل اهل بیت علیهمالسلام سرچشمه میگیرد. | بنابراین سند این روایت نیز كاملا صحیح است و اشكال ذهبی تنها از تعصب و حرص و ولع بیش از اندازهاش در انكار فضائل اهل بیت علیهمالسلام سرچشمه میگیرد. | ||
===راوی هفتم: یحیی بن سعید === | |||
حاكم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین مینویسد: | حاكم نیشابوری در المستدرک علی الصحیحین مینویسد: | ||
عَنْ یَحْیَی بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: كُنْتُ أَخْدُمُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم)، فَقُدِّمَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) فَرْخٌ مَشْوِیٌّ، فَقَالَ: " اللَّهُمُ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ "، قَالَ: فَقُلْتُ: اللَّهُمُ اجْعَلْهُ رَجُلا مِنَ الأَنْصَارِ، فَجَاءَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) عَلَی حَاجَةٍ، ثُمَّ جَاءَ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) عَلَی حَاجَةٍ، ثُمَّ جَاءَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم): " افْتَحْ "، فَدَخَلَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم): " مَا حَبَسَكَ عَلَیَّ "، فَقَالَ: إِنَّ هَذِهِ آخِرَ ثَلاثِ كَرَّاتٍ یَرُدَّنِی أَنَسٌ یَزْعُمُ إِنَّكَ عَلَی حَاجَةٍ، فَقَالَ: " مَا حَمَلَكَ عَلَی مَا صَنَعْتَ؟ " فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، سَمِعْتُ دُعَاءَكَ، فَأَحْبَبْتُ أَنْ یَكُونَ رَجُلا مِنْ قَوْمِی، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم): " إِنَّ الرَّجُلَ قَدْ یُحِبُّ قَوْمَهُ ". | عَنْ یَحْیَی بْنِ سَعِیدٍ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، قَالَ: كُنْتُ أَخْدُمُ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم)، فَقُدِّمَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) فَرْخٌ مَشْوِیٌّ، فَقَالَ: " اللَّهُمُ ائْتِنِی بِأَحَبِّ خَلْقِكَ إِلَیْكَ یَأْكُلُ مَعِی مِنْ هَذَا الطَّیْرِ "، قَالَ: فَقُلْتُ: اللَّهُمُ اجْعَلْهُ رَجُلا مِنَ الأَنْصَارِ، فَجَاءَ عَلِیٌّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) عَلَی حَاجَةٍ، ثُمَّ جَاءَ، فَقُلْتُ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم) عَلَی حَاجَةٍ، ثُمَّ جَاءَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم): " افْتَحْ "، فَدَخَلَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیالله علیه وآله وسلّم): " مَا حَبَسَكَ عَلَیَّ "، فَقَالَ: إِنَّ هَذِهِ آخِرَ ثَلاثِ كَرَّاتٍ یَرُدَّنِی أَنَسٌ یَزْعُمُ إِنَّكَ عَلَی حَاجَةٍ، فَقَالَ: " مَا حَمَلَكَ عَلَی مَا صَنَعْتَ؟ " فَقُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ، سَمِعْتُ دُعَاءَكَ، فَأَحْبَبْتُ أَنْ یَكُونَ رَجُلا مِنْ قَوْمِی، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ(صلیالله علیه وآله وسلّم): " إِنَّ الرَّجُلَ قَدْ یُحِبُّ قَوْمَهُ ". | ||
خط ۲۳۹: | خط ۲۱۹: | ||
وَقَدْ رَوَاهُ عَنْ أَنَسٍ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ زِیَادَةً عَلَی ثَلاثِینَ نَفْسًا، ثُمَّ صَحَّتِ الرِّوَایَةُ عَنْ عَلِیٍّ، وَأَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، وَسَفِینَةَ<ref>المستدرك علی الصحیحین ج3، ص141</ref>. | وَقَدْ رَوَاهُ عَنْ أَنَسٍ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِهِ زِیَادَةً عَلَی ثَلاثِینَ نَفْسًا، ثُمَّ صَحَّتِ الرِّوَایَةُ عَنْ عَلِیٍّ، وَأَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، وَسَفِینَةَ<ref>المستدرك علی الصحیحین ج3، ص141</ref>. | ||
=== بررسی سند روایت: === | |||
شمسالدین ذهبی، در شرح حال محمد بن أحمد بن عیاض، تمام راویان این روایت را «ثقه» دانسته است<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج6، ص53، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref> و همین تصریح ذهبی برای اثبات صحت روایت كفایت میکند؛ ازاینرو از بررسی تفصیلی روات خودداری میكنیم. | شمسالدین ذهبی، در شرح حال محمد بن أحمد بن عیاض، تمام راویان این روایت را «ثقه» دانسته است<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج6، ص53، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref> و همین تصریح ذهبی برای اثبات صحت روایت كفایت میکند؛ ازاینرو از بررسی تفصیلی روات خودداری میكنیم. | ||
=== بررسی سند روایت هشیم بن بشیر: === | |||
از روات بخاری مسلم و سایر صحاح سته: | از روات بخاری مسلم و سایر صحاح سته: | ||
هشیم بن بشیر، امام و ثقه بود و تدلیس میكرد<ref>الكاشف ج2، ص338</ref>. | هشیم بن بشیر، امام و ثقه بود و تدلیس میكرد<ref>الكاشف ج2، ص338</ref>. | ||
خط ۲۵۰: | خط ۲۳۰: | ||
عامر بن شراحیل، یكی از مشاهیر بود، او گفته: من پانصد نفر از صحابه را ملاقات كرد، هیچ سیاهی را در سفیدی ننوشتم، هیچ روایتی را نقل نكردم؛ مگر این كه آن را حفظ كرده بودم. مكحول گفته: من داناتر از شعبی ندیدم. دیگری گفته: شعبی در زمان خودش، همانند ابن عباس در زمانش بود<ref>الكاشف ج1، ص522.</ref>. | عامر بن شراحیل، یكی از مشاهیر بود، او گفته: من پانصد نفر از صحابه را ملاقات كرد، هیچ سیاهی را در سفیدی ننوشتم، هیچ روایتی را نقل نكردم؛ مگر این كه آن را حفظ كرده بودم. مكحول گفته: من داناتر از شعبی ندیدم. دیگری گفته: شعبی در زمان خودش، همانند ابن عباس در زمانش بود<ref>الكاشف ج1، ص522.</ref>. | ||
===راوی هشتم: عبدالملک بن سلیمان === | |||
روایت هشتم: عبدالملک بن سلیمان از أنس: ابن كثیر دمشقی در كتاب البدایة والنهایة، روایات طیر را با سندهای دیگر نیز نقل كرده است؛ از جمله بعد از حدیث حاكم نیشابوری مینویسد: | روایت هشتم: عبدالملک بن سلیمان از أنس: ابن كثیر دمشقی در كتاب البدایة والنهایة، روایات طیر را با سندهای دیگر نیز نقل كرده است؛ از جمله بعد از حدیث حاكم نیشابوری مینویسد: | ||
این روایت را إبن أبی حاتم، از عمار بن خالد، از إسحاق الأرزق از عبدالملک بن سلیمان از أنس نقل كرده است. | این روایت را إبن أبی حاتم، از عمار بن خالد، از إسحاق الأرزق از عبدالملک بن سلیمان از أنس نقل كرده است. | ||
و بعد در ادامه گفته: این سند، از سند حاكم بهتر است<ref>البدایة والنهایة ج7، ص352</ref>. | و بعد در ادامه گفته: این سند، از سند حاكم بهتر است<ref>البدایة والنهایة ج7، ص352</ref>. | ||
=== بررسی سند روایت إبن أبی حاتم رازی: === | |||
ذهبی در میزان الإعتدال درباره او مینویسد: | ذهبی در میزان الإعتدال درباره او مینویسد: | ||
عبد الرحمن بن ابی حاتم، حافظ و ثابت قدم، فرزند حافظ ثابت قدم... از كسانی است كه روایات را با اسناد بسیار كوتاه نقل كرده است؛ همچنین از اهل فن است؛ و کتابهای نافعی دارد...<ref>میزان الاعتدال فی نقد الرجال ج4، ص315</ref><br> | عبد الرحمن بن ابی حاتم، حافظ و ثابت قدم، فرزند حافظ ثابت قدم... از كسانی است كه روایات را با اسناد بسیار كوتاه نقل كرده است؛ همچنین از اهل فن است؛ و کتابهای نافعی دارد...<ref>میزان الاعتدال فی نقد الرجال ج4، ص315</ref><br> | ||
خط ۲۶۳: | خط ۲۴۳: | ||
ابو حاتم در مورد او گفته است كه راستگو است<ref>الكاشف ج2، ص50، رقم: 3987</ref>.<br>إسحاق بن یوسف الأرزق: | ابو حاتم در مورد او گفته است كه راستگو است<ref>الكاشف ج2، ص50، رقم: 3987</ref>.<br>إسحاق بن یوسف الأرزق: | ||
إسحاق بن یوسف... حافظ و مورد اعتماد... از ائمه عابد بود... او داناترین مردم به روایات شریك بود، و از او روایت بسیار نقل كرده است... همه ائمه به روایات او احتجاج کردهاند<ref>تذكرة الحفاظ ج1، ص320، رقم: 299</ref>.<br>عبدالملک بن أبی سلیمان: او از حافظان پابرجا بود و عبد الرحمن بن مهدی گفته است كه شعبه از قدرت حفظ او تعجب میكرد، احمد بن حنبل گفته است كه مورد اطمینان است و نسائی نیز او را ثقه میداند، اما بخاری به روایات او احتجاج نكرده است، بلكه تنها روایات او را به عنوان شاهد آورده است<ref>تذكرة الحفاظ ج1، ص155، رقم: 151</ref>. | إسحاق بن یوسف... حافظ و مورد اعتماد... از ائمه عابد بود... او داناترین مردم به روایات شریك بود، و از او روایت بسیار نقل كرده است... همه ائمه به روایات او احتجاج کردهاند<ref>تذكرة الحفاظ ج1، ص320، رقم: 299</ref>.<br>عبدالملک بن أبی سلیمان: او از حافظان پابرجا بود و عبد الرحمن بن مهدی گفته است كه شعبه از قدرت حفظ او تعجب میكرد، احمد بن حنبل گفته است كه مورد اطمینان است و نسائی نیز او را ثقه میداند، اما بخاری به روایات او احتجاج نكرده است، بلكه تنها روایات او را به عنوان شاهد آورده است<ref>تذكرة الحفاظ ج1، ص155، رقم: 151</ref>. | ||
نتیجه آن كه: سند این روایت نیز كاملا صحیح است. | نتیجه آن كه: سند این روایت نیز كاملا صحیح است.<br> | ||
== | تا این جا هشت سند از سندهای حدیث طیر را به صورت مفصل و تك تك بررسی و ثابت كردیم كه سندهای آنها هیچ اشكالی ندارند؛ هر چند حتی اگر یك سند از سندهای آن صحیح باشد و دیگر سندها ضعیف، بازهم برای اثبات حجیت روایت كفایت میکند،البته روایت سندهای صحیحی دیگری نیز دارد كه ما به جهت اختصار به همین اندازه اكتفا میكنیم. علاقهمندان برای اطلاع بیشتر میتوانند به كتاب نفحات الأزهار نوشته علامه معاصر آیت الله میلانی جلد 13 و 14 مراجعه فرمایند. | ||
== اشکال دوم: دلالت روایت== | |||
دلالت روایت بر ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام: طبق این روایت امیرمؤمنان (علیهالسلام)محبوبترین مخلوق خداوند بعد از خاتم پیامبران است و بر تمام خلایق برتری دارد، وقتی این مطلب ثابت شود، ولایت و امامت و خلافت بلافصل آن حضرت نیز خود به خود ثابت میشود؛ چرا كه عقلای عالم تقدیم مفضول بر فاضل را قبیح و زشت میدانند. | دلالت روایت بر ولایت امیرمؤمنان علیهالسلام: طبق این روایت امیرمؤمنان (علیهالسلام)محبوبترین مخلوق خداوند بعد از خاتم پیامبران است و بر تمام خلایق برتری دارد، وقتی این مطلب ثابت شود، ولایت و امامت و خلافت بلافصل آن حضرت نیز خود به خود ثابت میشود؛ چرا كه عقلای عالم تقدیم مفضول بر فاضل را قبیح و زشت میدانند. | ||
برای اثبات ولایت امیرمؤمنان (علیهالسلام)از این روایت، باید سه مقدمه ثابت شود:<br>1. علی بن ابیطالب (علیهالسلام)محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول او(صلیالله علیه وآله وسلّم) است؛<br>2. هر كس محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول(صلیالله علیه وآله وسلّم) باشد، از تمام خلایق برتر است؛<br>3. هر كس از تمام خلایق برتر باشد، او باید جانشین رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) شود.<br>نتیجه: امیرمؤمنان (علیهالسلام)خلیفه بلا فصل رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است. | برای اثبات ولایت امیرمؤمنان (علیهالسلام)از این روایت، باید سه مقدمه ثابت شود:<br>1. علی بن ابیطالب (علیهالسلام)محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول او(صلیالله علیه وآله وسلّم) است؛<br>2. هر كس محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول(صلیالله علیه وآله وسلّم) باشد، از تمام خلایق برتر است؛<br>3. هر كس از تمام خلایق برتر باشد، او باید جانشین رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) شود.<br>نتیجه: امیرمؤمنان (علیهالسلام)خلیفه بلا فصل رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است. | ||
خط ۲۸۳: | خط ۲۶۴: | ||
و سید مرتضی در الفصول المختاره مینویسد: | و سید مرتضی در الفصول المختاره مینویسد: | ||
از سخنان شیخ (مفید) كه خداوند عزت او را مستدام بدارد، در مجلس شریف ابوالحسن احمد بن القاسم علوی محمدی است كه از او سؤال شد: چه دلیلی وجود دارد كه امیرمؤمنان علی بن ابیطالب از همه اصحاب برتر است؟ پس گفت: دلیل بر این مطلب این گفته رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم)ه است كه فرمود: «خداوندا محبوبترین مخلوقاتت را بیاور تا با من از این مرغ تناول كند» پس امیرمؤمنان (علیهالسلام)آمد. بهدرستی ثابت شده است كه محبوبترین خلق در نزد خدا، ثوابش نزد او از همه بیشتر است و كسی كه ثوابش از همه بیشتر باشد، بدون شك از همه مخلوقات عملش بیشتر و برتر و عبادتش زیادتر است. و این دلیل است بر فضیلت امیر المؤمنین (علیهالسلام) بر تمام مردم به جز پیامبر اكرم صلیالله علیه و آله<ref> المرتضی علم الهدی، ابوالقاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن إبراهیم بن الإمام موسی الكاظم (علیهالسلام)(متوفای436هـ)، الفصول المختارة، ص96، تحقیق السید علی میر شریفی، ناشر: دار المفید ـ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414 هـ ـ 1993م.</ref>.<br>نظر علامه مجلسی | از سخنان شیخ (مفید) كه خداوند عزت او را مستدام بدارد، در مجلس شریف ابوالحسن احمد بن القاسم علوی محمدی است كه از او سؤال شد: چه دلیلی وجود دارد كه امیرمؤمنان علی بن ابیطالب از همه اصحاب برتر است؟ پس گفت: دلیل بر این مطلب این گفته رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم)ه است كه فرمود: «خداوندا محبوبترین مخلوقاتت را بیاور تا با من از این مرغ تناول كند» پس امیرمؤمنان (علیهالسلام)آمد. بهدرستی ثابت شده است كه محبوبترین خلق در نزد خدا، ثوابش نزد او از همه بیشتر است و كسی كه ثوابش از همه بیشتر باشد، بدون شك از همه مخلوقات عملش بیشتر و برتر و عبادتش زیادتر است. و این دلیل است بر فضیلت امیر المؤمنین (علیهالسلام) بر تمام مردم به جز پیامبر اكرم صلیالله علیه و آله<ref> المرتضی علم الهدی، ابوالقاسم علی بن الحسین بن موسی بن محمد بن موسی بن إبراهیم بن الإمام موسی الكاظم (علیهالسلام)(متوفای436هـ)، الفصول المختارة، ص96، تحقیق السید علی میر شریفی، ناشر: دار المفید ـ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1414 هـ ـ 1993م.</ref>.<br> | ||
=== نظر علامه مجلسی === | |||
علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه بعد از نقل روایت طیر مینویسد: | علامه مجلسی رضوان الله تعالی علیه بعد از نقل روایت طیر مینویسد: | ||
بدان كه این اخبار با تواتری كه دارند و هر دو گروه عامه و خاصه بر صحت آن اتفاق نظر دارند دلالت میکند بر آن كه آن حضرت (علیهالسلام)برترین آفریدگان و شایسته ترین فرد به جانشینی رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است. | بدان كه این اخبار با تواتری كه دارند و هر دو گروه عامه و خاصه بر صحت آن اتفاق نظر دارند دلالت میکند بر آن كه آن حضرت (علیهالسلام)برترین آفریدگان و شایسته ترین فرد به جانشینی رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است. | ||
اما دلالت آن بر افضلیت آن حضرت از آن جهت است كه دوستی خدای متعال چیزی جز پاداش بسیار و توفیق و هدایتی كه نتیجه طاعات بسیار و متصف شدن به صفات حسنه باشد نیست؛ چنان كه در جای خود مبرهن است كه خداوند از انفعالات وتغیرات منزه است و اتصاف او به حالاتی چون دوستی و دشمنی و امثال آن به اعتبار نتایج حاصله از این حالات است نه خود حالات... | اما دلالت آن بر افضلیت آن حضرت از آن جهت است كه دوستی خدای متعال چیزی جز پاداش بسیار و توفیق و هدایتی كه نتیجه طاعات بسیار و متصف شدن به صفات حسنه باشد نیست؛ چنان كه در جای خود مبرهن است كه خداوند از انفعالات وتغیرات منزه است و اتصاف او به حالاتی چون دوستی و دشمنی و امثال آن به اعتبار نتایج حاصله از این حالات است نه خود حالات... | ||
پس روشن شد كه دوستی خداوند نتیجه پیروی از رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است، و در نتیجه ثابت شد كه آن حضرت افضل از همه آفریدگان است. اما رسولِخدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) به اجماع امت از این قانون مستثنی است زیرا خود حضرت گوینده این جمله است پس نمیتواند خود او را هم شامل شود. پس ظاهر آن است كه مراد حضرتش محبوبترین سایر آفریدگان در نزد خدا میباشد. | پس روشن شد كه دوستی خداوند نتیجه پیروی از رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است، و در نتیجه ثابت شد كه آن حضرت افضل از همه آفریدگان است. اما رسولِخدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) به اجماع امت از این قانون مستثنی است زیرا خود حضرت گوینده این جمله است پس نمیتواند خود او را هم شامل شود. پس ظاهر آن است كه مراد حضرتش محبوبترین سایر آفریدگان در نزد خدا میباشد.<br> | ||
اما این كه علی (علیهالسلام)شایسته ترین فرد به جانشینی رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است، از آن روست كه كسی كه از همه صحابه؛ بلكه از سایر انبیاء و اوصیاأ افضل است عقل روا نمیدارد كه دیگری بر او مقدم شود<ref>المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج38، ص359، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.</ref>.. | اما این كه علی (علیهالسلام)شایسته ترین فرد به جانشینی رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است، از آن روست كه كسی كه از همه صحابه؛ بلكه از سایر انبیاء و اوصیاأ افضل است عقل روا نمیدارد كه دیگری بر او مقدم شود<ref>المجلسی، محمد باقر (متوفای 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج38، ص359، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.</ref>.. | ||
از سویی می توان گفت خداوند چه كسانی را دوست دارد؟ خداوند در قرآن كریم، گروهی از انسانها را بهخاطر اعمال خاصی كه انجام میدهند و فضائلی كه دارند، ستایش كرده و صراحتا فرموده است كه آنها را دوست دارد: | |||
خداوند چه كسانی را دوست دارد؟ خداوند در قرآن كریم، گروهی از انسانها را بهخاطر اعمال خاصی كه انجام میدهند و فضائلی كه دارند، ستایش كرده و صراحتا فرموده است كه آنها را دوست دارد: | |||
* إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین<ref>بقره/195؛ مائده/13؛آلعمران/134 و 148؛ مائده/93</ref>>؛ | * إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنین<ref>بقره/195؛ مائده/13؛آلعمران/134 و 148؛ مائده/93</ref>>؛ | ||
* إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ<ref>البقره/222.</ref>؛ | * إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرینَ<ref>البقره/222.</ref>؛ | ||
خط ۳۱۲: | خط ۲۸۹: | ||
همچنین خداوند در قرآن كریم میفرماید كه: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم<ref>الحجرات/13.</ref> گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، پس امیرمؤمنان (علیهالسلام) كه گرامیترین مخلوق در نزد خداوند است، باید با تقواترین مخلوق خداوند و امام المتقین نیز باشد. | همچنین خداوند در قرآن كریم میفرماید كه: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم<ref>الحجرات/13.</ref> گرامیترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست، پس امیرمؤمنان (علیهالسلام) كه گرامیترین مخلوق در نزد خداوند است، باید با تقواترین مخلوق خداوند و امام المتقین نیز باشد. | ||
خداوند قطعاً مؤمنان، موحدان، مجاهدان، عابدان و در حقیقت تمام صاحبان صفات نیك را دوست دارد، و امیرمؤمنان (علیهالسلام)كه محبوبترین مخلوق خداوند است، باید سالار و امیر همه مؤمنان و موحدان، پرچم دار تمام مجاهدان عبادت كنندگان... باشد. خلاصه هر صفت نیكی را كه بشمارید و خداوند آن را دوست داشته باشد، امیرمؤمنان (علیهالسلام)بالاترین درجه آن را برخوردار است؛ چرا كه آن حضرت محبوبترین مخلوق خداوند است و خداوند بندگانش را تنها بهخاطر همین اعمال و صفات نیك است كه دوست دارد. | خداوند قطعاً مؤمنان، موحدان، مجاهدان، عابدان و در حقیقت تمام صاحبان صفات نیك را دوست دارد، و امیرمؤمنان (علیهالسلام)كه محبوبترین مخلوق خداوند است، باید سالار و امیر همه مؤمنان و موحدان، پرچم دار تمام مجاهدان عبادت كنندگان... باشد. خلاصه هر صفت نیكی را كه بشمارید و خداوند آن را دوست داشته باشد، امیرمؤمنان (علیهالسلام)بالاترین درجه آن را برخوردار است؛ چرا كه آن حضرت محبوبترین مخلوق خداوند است و خداوند بندگانش را تنها بهخاطر همین اعمال و صفات نیك است كه دوست دارد. | ||
در یك كلام: | در یك كلام: | ||
آن چه خوبان همه دارند، او تنها دارد. | آن چه خوبان همه دارند، او تنها دارد. | ||
خط ۳۴۲: | خط ۳۱۸: | ||
این روایات ثابت میکند كه به اعتراف خود ابوبكر و عمر، آنها از دیگر اصحاب برتر نبودهاند و حتی عمر سوگند یاد كرده است كه در بقیع افرادی بهتر از آنها دفن شدهاند.<br> | این روایات ثابت میکند كه به اعتراف خود ابوبكر و عمر، آنها از دیگر اصحاب برتر نبودهاند و حتی عمر سوگند یاد كرده است كه در بقیع افرادی بهتر از آنها دفن شدهاند.<br> | ||
روایات دال بر رعایت | روایات دال بر رعایت [[شایستهسالاری]] هم دلالت بر لزوم رعایت تقدیم افضل است. | ||
وانگهی، خداوند متعال در قرآن كریم وجدانهای بیدار را به قضاوت فرا میخواند و میفرماید: | وانگهی، خداوند متعال در قرآن كریم وجدانهای بیدار را به قضاوت فرا میخواند و میفرماید: | ||
أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ<ref>یونس/35.</ref> یا كسی كه هدایت به سوی حق میکند برای پیروی شایستهتر است، یا آن كس كه خود هدایت نمیشود مگر هدایتش كنند؟ شما را چه میشود، چگونه داوری میكنید؟!<br> | أَ فَمَنْ یَهْدی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ<ref>یونس/35.</ref> یا كسی كه هدایت به سوی حق میکند برای پیروی شایستهتر است، یا آن كس كه خود هدایت نمیشود مگر هدایتش كنند؟ شما را چه میشود، چگونه داوری میكنید؟!<br> | ||
کسی که برتر نیست و دستمایه شیطان می شود<ref>الصحيح المسند من آثار الصحابة في الزهد والرقائق والأخلاق والأدب (الخليفي، عبد الله) ، جلد : 1 ، صفحه : 48 و الزهد لأبي داود السجستاني رقم 31 ص 54 قال محققه إسناده حسن.</ref> قطعا نسبت به امیرمؤمنان (علیهالسلام)كه محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول است، شایسته و سزاوار پیروی نیست. فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ؟<br> | کسی که برتر نیست و دستمایه شیطان می شود<ref>الصحيح المسند من آثار الصحابة في الزهد والرقائق والأخلاق والأدب (الخليفي، عبد الله) ، جلد : 1 ، صفحه : 48 و الزهد لأبي داود السجستاني رقم 31 ص 54 قال محققه إسناده حسن.</ref> قطعا نسبت به امیرمؤمنان (علیهالسلام)كه محبوبترین مخلوق نزد خدا و رسول است، شایسته و سزاوار پیروی نیست. فَما لَكُمْ كَیْفَ تَحْكُمُونَ؟<br> | ||
ازآنجاییکه روایت طیر فضیلت بی نظیری را برای امیرمؤمنان (علیهالسلام) | == نظرات علمای شاخص اهل سنت درباره حدیث طیر== | ||
ازآنجاییکه روایت طیر فضیلت بی نظیری را برای امیرمؤمنان (علیهالسلام)اثبات مینماید، اكثر بزرگان اهلسنت در برابر آن موضع گرفته و تلاش کردهاند كه آن را تضعیف نمایند؛ تا جائی كه برخی از راویان موثق اهلسنت، تنها بهخاطر نقل همین روایت به شدت تضعیف شدهاند. | |||
أبو محمد عبدالله بن محمد بن عثمان الواسطی، مشهور به إبن سقا، یكی از این روایان است. ابن سقاء... سلفی گفته است: از حافظ خمیس حوزی در مورد ابن سقاء سوال كردم، پس گفت: او از مزینه از قبیله مضر است؛ و سقا نبود؛ بلكه به این لقب مشهور بود؛ او سر شناس مردم واسط و صاحب ثروت و حافظهای خوب بود؛ پدرش او را به مسافرت برد، پس از ابیخلیفه و ابییعلی و ابن زیدان بجلی و مفضل بن جندی روایت شنید، و خداوند نیز به او در علم و عمرش بركت داد؛ و روزی از روزها داشت حدیث طیر املاء میكرد؛ اما مردم نتوانستند كه این روایت را تحمل كنند، پس به او هجوم آورده و او را از جای خویش بلند كردند و جای او را آب كشیدند. <ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج3، ص966، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی.</ref> | أبو محمد عبدالله بن محمد بن عثمان الواسطی، مشهور به إبن سقا، یكی از این روایان است. ابن سقاء... سلفی گفته است: از حافظ خمیس حوزی در مورد ابن سقاء سوال كردم، پس گفت: او از مزینه از قبیله مضر است؛ و سقا نبود؛ بلكه به این لقب مشهور بود؛ او سر شناس مردم واسط و صاحب ثروت و حافظهای خوب بود؛ پدرش او را به مسافرت برد، پس از ابیخلیفه و ابییعلی و ابن زیدان بجلی و مفضل بن جندی روایت شنید، و خداوند نیز به او در علم و عمرش بركت داد؛ و روزی از روزها داشت حدیث طیر املاء میكرد؛ اما مردم نتوانستند كه این روایت را تحمل كنند، پس به او هجوم آورده و او را از جای خویش بلند كردند و جای او را آب كشیدند. <ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج3، ص966، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی.</ref> | ||
تعدادی از علمای سنی، دچار سردرگمی شدهاند، در برخی از كتابها صحت روایت را پذیرفته و در برخی دیگر با شك و تردید به آن نگریستهاند. | با وجود این شرایط برخی آن را قبول نموده و پذیرفته اند و تعدادی از علمای سنی، دچار سردرگمی شدهاند، در برخی از كتابها صحت روایت را پذیرفته و در برخی دیگر با شك و تردید به آن نگریستهاند. | ||
=== نظر حافظ گنجی شافعی درباره حدیث طیر=== | |||
حافظ گنجی شافعی، درباره حدیث طیر میگوید: | |||
در این حدیث دلالت واضحی است بر آن كه علی (علیهالسلام) محبوبترین آفریدگان در نظر خداست، و بهترین دلیل بر این مطلب مستجاب شدن دعای پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) در حق او است، خداوند فرموده: ادعونی استجب لكم (مرا بخوانید تا شما را اجابت كنم) كه هم امر به دعا فرموده و هم وعده اجابت داده است. و معلوم است كه خداوند خلف وعده نمیكند و با رسولانش تخلف از وعده نمینماید و دعای رسول خود را درباره محبوبترین آفریدگان در نظر خود رد نمیكند و از بهترین وسیلهها برای تقرب به خدای متعال دوستی او و دوستی كسی است كه بهخاطر خدا دوستش میدارد، چنان كه یكی از اهل علم در این معنی برایم سرود:<br> | |||
به آن پنج تن گرانقدر از قریش و ششمین آنان كه جبرئیل است، پروردگارا! به دوستی آنان از من بگذر و به حسن ظنی كه به كار نیكوی تو دارم )<ref>الگنجی الشافعی، الإمام الحافظ أبی عبدالله محمد بن یوسف بن محمد القرشی (متوفای658هـ)، كفایة الطالب فی مناقب علی بن ابیطالب، ص151، تحقیق و تصحیح و تعلیق: محمدهادی امینی، ناشر: دار احیاء تراث اهلالبیت (علیهالسلام)، طهران، الطبعة الثالثة، 1404هـ.</ref>.<br> | |||
=== نظر شمسالدین ذهبی در مورد حدیث طیر مشوی === | === نظر شمسالدین ذهبی در مورد حدیث طیر مشوی === | ||
شمسالدین ذهبی در تذكرة الحفاظ یك بار درباره حدیث طیر مینویسد كه این حدیث، اصل و ریشه دارد؛ یعنی نمیتواند جعلی و ساختگی باشد: | شمسالدین ذهبی در تذكرة الحفاظ یك بار درباره حدیث طیر مینویسد كه این حدیث، اصل و ریشه دارد؛ یعنی نمیتواند جعلی و ساختگی باشد: | ||
اما حدیث طیر، جدا طرق بسیاری دارد كه من كتاب مسستقلی درباره آن نوشته ام، مجموع این طرق ثابت میکند كه این روایت اصل و ریشه دارد.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج3، ص1043، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی.</ref> | اما حدیث طیر، جدا طرق بسیاری دارد كه من كتاب مسستقلی درباره آن نوشته ام، مجموع این طرق ثابت میکند كه این روایت اصل و ریشه دارد.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تذكرة الحفاظ، ج3، ص1043، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی.</ref> | ||
اما در جای دیگر بهخاطر عوارضی كه این روایت برای اهلسنت | اما در جای دیگر بهخاطر عوارضی كه این روایت برای اهلسنت دارد، صحت روایت را نمیپذیرد | ||
حدیث طیر با اینكه اسناد آن ضعیف است، اما طرق فراوانی دارد كه من مجموع آنها را در یك مجموعه آوردهام، صحیح نیست اما من اعتقاد ندارم باطل (جعلی) باشد. ابن ابی داود در مورد این روایت اشتباه كرده است (در ادامه به اشكال ابن ابی داود اشاره خواهد شد )، و بهخاطر اجتهاد اشتباه یك پاداش میبرد، شرط ثقه بودن این نیست كه اشتباه نكند و یا غلط نداشته باشد و یا سهو نكند؛ این شخص از بزرگان علمای اسلام و از معتبرترین حفاظ است، رحمت خدا بر او باد<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج13، ص233، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref>. | |||
حدیث طیر با اینكه اسناد آن ضعیف است، اما طرق فراوانی دارد كه من مجموع آنها را در یك مجموعه | |||
=== نظر ابو نعیم در مورد حدیث طیر مشوی === | === نظر ابو نعیم در مورد حدیث طیر مشوی === | ||
ابو نعیم در حلیة الاولیا تصریح میکند كه روایت طیر را گروه فراوانی نقل کردهاند؛ اما در ادامه فقط به یك سند آن بسنده كرده است:< | ابو نعیم در حلیة الاولیا تصریح میکند كه روایت طیر را گروه فراوانی نقل کردهاند؛ اما در ادامه فقط به یك سند آن بسنده كرده است:این روایت را از انس گروه فراوانی نقل کردهاند، اما روایت مالك را تنها از طریق قداحی نقل كردهایم<ref>لأصبهانی، ابو نعیم أحمد بن عبدالله (متوفای430هـ)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج6، ص339، ناشر: دار الكتاب العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ.</ref>. | ||
=== نظر انصاری تلمستانی در مورد حدیث طیر مشوی === | === نظر انصاری تلمستانی در مورد حدیث طیر مشوی === | ||
انصاری تلمستانی تصریح میکند كه این روایت با چندین سند از أنس نقل شده است: | انصاری تلمستانی تصریح میکند كه این روایت با چندین سند از أنس نقل شده است:وقد رویَ من غیر وجه عن أنس<ref>الانصاری التلمسانی، محمد بن أبی بكر المعروف بالبری (متوفای644هـ) الجوهرة فی نسب النبی وأصحابه العشرة، ج1، ص291، طبق برنامه الجامع الكبیر.</ref> | ||
وقد رویَ من غیر وجه عن أنس<ref>الانصاری التلمسانی، محمد بن أبی بكر المعروف بالبری (متوفای644هـ) الجوهرة فی نسب النبی وأصحابه العشرة، ج1، ص291، طبق برنامه الجامع الكبیر.</ref> | |||
=== نظر سبکی شافعی در مورد طیر مشوی === | === نظر سبکی شافعی در مورد طیر مشوی === | ||
سبكی شافعی درباره روایت طیر میگوید: | سبكی شافعی درباره روایت طیر میگوید: | ||
ابن طاهر گفته است كه یك جزوه مفصل به خط حاكم دیده است كه در آن حدیث طیر را جمع آوری كرده است، اما گفته است كه این مجموعه را برای تعجب جمع آوری كرده است! و نتیجه جمع كردن این روایت آن است كه حاكم این روایت را صحیح میداند و اگر چنین نبود این روایت را در مستدرك نقل نمیكرد<ref>السبكی الشافعی، ابونصر تاج الدین عبد الوهاب بن علی بن عبد الكافی (متوفای 771هـ)، طبقات الشافعیة الكبری، ج4، ص165، تحقیق: د. محمود محمد الطناحی د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة: الثانیة، 1413هـ.</ref>. و در ادامه به صراحت میگوید كه نمیتوان حكم به جعلی بودن روایت طیر كرد: وأما الحكم علی حدیث الطیر بالوضع فغیر جیداین كه ادعا شود حدیث طیر جعلی است، نیكو نیست.<ref>طبقات الشافعیة الكبری ج4، ص169</ref>. | |||
ابن طاهر گفته است كه یك جزوه مفصل به خط حاكم دیده است كه در آن حدیث طیر را جمع آوری كرده است، اما گفته است كه این مجموعه را برای تعجب جمع آوری كرده است! | |||
و نتیجه جمع كردن این روایت آن است كه حاكم این روایت را صحیح میداند و اگر چنین نبود این روایت را در مستدرك نقل نمیكرد | |||
<ref>السبكی الشافعی، ابونصر تاج الدین عبد الوهاب بن علی بن عبد الكافی (متوفای 771هـ)، طبقات الشافعیة الكبری، ج4، ص165، تحقیق: د. محمود محمد الطناحی د.عبد الفتاح محمد الحلو، ناشر: هجر للطباعة والنشر والتوزیع، الطبعة: الثانیة، 1413هـ.</ref> | |||
و در ادامه به صراحت میگوید كه نمیتوان حكم به جعلی بودن روایت طیر كرد: | |||
وأما الحكم علی حدیث الطیر بالوضع فغیر | |||
=== نظر البانی در مورد طیر مشوی === | === نظر البانی در مورد طیر مشوی === | ||
محمد ناصر البانی بعد از نقل برخی از سندهای روایت طیر، به این حقیقت اشاره كرده و دلالت روایت را دلیل موضع گیری اهلسنت در برابر آن اعلام كرده است: | محمد ناصر البانی بعد از نقل برخی از سندهای روایت طیر، به این حقیقت اشاره كرده و دلالت روایت را دلیل موضع گیری اهلسنت در برابر آن اعلام كرده است: | ||
خلاصه: پس حدیث از نظر كثرت طرق مشكلی ندارد؛ اما نیاز به سلامت متن دارد، پس اگر ائمه منكر این حدیث شدهاند، بهخاطر آن چیزی است كه متن روایت ثابت میکند و آن برترین علی (علیهالسلام) بر شیخین است، علاوه بر این كه متن روایت نیز ركیك است و اضطراب دارد. | خلاصه: پس حدیث از نظر كثرت طرق مشكلی ندارد؛ اما نیاز به سلامت متن دارد، پس اگر ائمه منكر این حدیث شدهاند، بهخاطر آن چیزی است كه متن روایت ثابت میکند و آن برترین علی (علیهالسلام) بر شیخین است، علاوه بر این كه متن روایت نیز ركیك است و اضطراب دارد. | ||
و باز در ادامه با نقل برخی از عبارات روایت طیر كه البته افضلیت مطلق امیرمؤمنان (علیهالسلام)را ثابت نمیكند، میگوید: | و باز در ادامه با نقل برخی از عبارات روایت طیر كه البته افضلیت مطلق امیرمؤمنان (علیهالسلام)را ثابت نمیكند، میگوید: | ||
میگویم: پس اگر حدیث در اكثر طرق، با این الفاظ بود كه از نظر معنا اختلافی در آن نیست و با لفظ تفضیل «برترین خلق تو» نبود، ممكن بود كه طرفدار إثبات آن شویم و مثل حدیث صحیح رایت میشد كه در برخی از روایات آن آمده: | میگویم: پس اگر حدیث در اكثر طرق، با این الفاظ بود كه از نظر معنا اختلافی در آن نیست و با لفظ تفضیل «برترین خلق تو» نبود، ممكن بود كه طرفدار إثبات آن شویم و مثل حدیث صحیح رایت میشد كه در برخی از روایات آن آمده: | ||
«بهدرستی كه پرچم را به دستی مردی میدهم كه خداوند به دست او فتح خواهد كرد، او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند». این روایت بخاری و مسلم نقل کردهاند؛ اما حدیث طیر در اكثر طرق خود با لفظ اسم تفضیل «أحب» آمده، به همین خاطر حكم به ضعف روایت کردهاند؛ چنانچه پیشازاین نیز گذشت. | «بهدرستی كه پرچم را به دستی مردی میدهم كه خداوند به دست او فتح خواهد كرد، او خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسول نیز او را دوست دارند». این روایت بخاری و مسلم نقل کردهاند؛ اما حدیث طیر در اكثر طرق خود با لفظ اسم تفضیل «أحب» آمده، به همین خاطر حكم به ضعف روایت کردهاند؛ چنانچه پیشازاین نیز گذشت.<ref>رواه البخاری ( 4210 )، ومسلم ( 7/127 ).</ref> لكن الواقع أن أكثر الروایات بلفظ اسم التفضیل: "أحب".. ومن هنا جاء الحكم علیه بالوضع كما تقدم.<ref>ألبانی، محمد ناصر (متوفای1420هـ)، السلسة الضعیفة وأثرها السیء فی الأمة، ج14، ص183، ناشر: مكتبة المعارف للنشر والتوزیع لصاحبها سعد بن عبدالرحمن الراشد - الریاض، الطبعة: الطبعة الأولی، 1425هـ - 2004م</ref>. | ||
=== نظر المغربی در مورد طیر مشوی === | === نظر المغربی در مورد طیر مشوی === | ||
حافظ أحمد بن صدیق | حافظ أحمد بن صدیق المغربی، به صراحت میگوید كه هركس حدیث طیر را باطل بداند، ناصبی است و اگر حدیث طیر صحیح نباشد، هیچ روایت صحیحی نمیتوان پیدا كرد. وی در كتاب جؤنة العطار در بابی تحت عنوان «النواصب یبطلون حدیث الطیر المتواتر؛ ناصبیها روایت طیر را كه متواتر است، باطل میدانند» مینویسد: | ||
نواصب حدیث طیر متواتر را باطل میدانند! | نواصب حدیث طیر متواتر را باطل میدانند! | ||
نزدیك است كه حافظان ناصبی، با اجماع بگویند كه حدیث طیر باطل است! و حتی مبالغه كرده و نقل این روایت را علامت ضعف راوی میدانند! و هر كسی كه این روایت را نقل كرده است، بهخاطر نقل این روایت تضعیف کردهاند! و همچنین ذهبی در "میزان" چنین كرده است و ناصبی بودن خویش را به وضوح آشكار ساخته است. | نزدیك است كه حافظان ناصبی، با اجماع بگویند كه حدیث طیر باطل است! و حتی مبالغه كرده و نقل این روایت را علامت ضعف راوی میدانند! و هر كسی كه این روایت را نقل كرده است، بهخاطر نقل این روایت تضعیف کردهاند! و همچنین ذهبی در "میزان" چنین كرده است و ناصبی بودن خویش را به وضوح آشكار ساخته است. | ||
خط ۴۱۱: | خط ۳۶۴: | ||
مقصود این است كه ذهبی به صحت این روایت اعتراف كرده است، و حتی خود او مجموعه این روایات را در یك مجموعه جمع آوری كرده است و همه آنها را تضعیف كرده است؛ این مطلب را ابن كثیر در تاریخ خود نقل كرده است، اما از ابن كثیر در همین باب دروغهای دیگری نیز دیدهایم! | مقصود این است كه ذهبی به صحت این روایت اعتراف كرده است، و حتی خود او مجموعه این روایات را در یك مجموعه جمع آوری كرده است و همه آنها را تضعیف كرده است؛ این مطلب را ابن كثیر در تاریخ خود نقل كرده است، اما از ابن كثیر در همین باب دروغهای دیگری نیز دیدهایم! | ||
اما این كتاب به دست ما نرسیده است، بله، ذهبی این كتاب را در ترجمه بیش از 20 نفر از كتاب «میزان» نقل میکند و همه این روایات را تضعیف كرده و همه راویان را نیز تضعیف میکند، تنها بهخاطر اینكه آنها راوی این روایتند! با این همه ابن كثیر را تصدیق نمیكنیم، زیرا او كذاب است!<ref>جؤنة العطار فی طُرف الفوائد ونوادر الأخبار، ص27 و 28.</ref> | اما این كتاب به دست ما نرسیده است، بله، ذهبی این كتاب را در ترجمه بیش از 20 نفر از كتاب «میزان» نقل میکند و همه این روایات را تضعیف كرده و همه راویان را نیز تضعیف میکند، تنها بهخاطر اینكه آنها راوی این روایتند! با این همه ابن كثیر را تصدیق نمیكنیم، زیرا او كذاب است!<ref>جؤنة العطار فی طُرف الفوائد ونوادر الأخبار، ص27 و 28.</ref> | ||
== چرایی مطرودبودن حدیث طیر مشوی نزد اهلسنّت == | |||
اما چرا روایت طیر، همانند صاحب آن در میان محدثان و ائمه حدیث اهلسنت مظلوم واقع شده است؛ چرا با این همه سندی كه دارد، اكثر علمای سنی آن را تضعیف كرده و ساختگی دانستهاند؟ آنها نیز كه جرأت دسته قبلی را ندارند، از پذیرش صریح صحت روایت خودداری کردهاند؟ | |||
جواب واضح و روشن است. چون مخالف دیدگاه آنان در مورد رهبری جامعه اسلامی و تعیین حاکم توسط خداوند و رسول گرامی است. | |||
== نقدهای ابن تیمیه بر حدیث طیر مشوی == | == نقدهای ابن تیمیه بر حدیث طیر مشوی == | ||
خط ۴۱۹: | خط ۳۷۳: | ||
سند روایت صحیح نیست: | سند روایت صحیح نیست: | ||
ابن تیمیه بعد از نقل روایت میگوید: | ابن تیمیه بعد از نقل روایت میگوید: | ||
از چند طریق می توان به این روایت جواب داد: | |||
نخستین طریق، طلب كردن صحت نقل روایت است. این گفته او (علامه حلی) كه تمام جمهور آن را نقل کردهاند، دروغ بر آنها است؛ چرا كه حدیث طیر را هیچ یك از اصحاب صحاح (سته) نقل نكردهاند؛ هیچ یك از پیشوایان حدیث نیز آن را تصحیح ننمودهاند. ولی برخی از مردم آن را نقل کردهاند؛ همان طوری كه شبیه آن را درباره غیر علی نیز نقل نمودهاند. بلكه درباره فضائل معاویه احادیث زیادی نقل کردهاند و کتابهای مستقلی نیز نوشتهاند، اهل دانش حدیث، نه آن را صحیح میدانند و نه این را. | نخستین طریق، طلب كردن صحت نقل روایت است. این گفته او (علامه حلی) كه تمام جمهور آن را نقل کردهاند، دروغ بر آنها است؛ چرا كه حدیث طیر را هیچ یك از اصحاب صحاح (سته) نقل نكردهاند؛ هیچ یك از پیشوایان حدیث نیز آن را تصحیح ننمودهاند. ولی برخی از مردم آن را نقل کردهاند؛ همان طوری كه شبیه آن را درباره غیر علی نیز نقل نمودهاند. بلكه درباره فضائل معاویه احادیث زیادی نقل کردهاند و کتابهای مستقلی نیز نوشتهاند، اهل دانش حدیث، نه آن را صحیح میدانند و نه این را. | ||
طریق دوم: حدیث طیر از دروغها و جعلیات در نزد اهل علم و آگاهان به علم حدیث است. ابوموسی المدینی گفته: چندین نفر از حفاظ طرق أحادیث طیر را برای شناخت اعتبار آن جمع کردهاند؛ همانند حاكم نیسابوری، أبونعیم و إبن مرودیه.<ref>ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفای 728 هـ)، منهاج السنة النبویة، ج7، ص371، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولی، 1406هـ.</ref> | طریق دوم: حدیث طیر از دروغها و جعلیات در نزد اهل علم و آگاهان به علم حدیث است. ابوموسی المدینی گفته: چندین نفر از حفاظ طرق أحادیث طیر را برای شناخت اعتبار آن جمع کردهاند؛ همانند حاكم نیسابوری، أبونعیم و إبن مرودیه.<ref>ابن تیمیه الحرانی الحنبلی، ابوالعباس أحمد عبد الحلیم (متوفای 728 هـ)، منهاج السنة النبویة، ج7، ص371، تحقیق: د. محمد رشاد سالم، ناشر: مؤسسة قرطبة، الطبعة: الأولی، 1406هـ.</ref> | ||
از حاكم درباره حدیث طیر سؤال شد، پس گفت: این روایت | از حاكم درباره حدیث طیر سؤال شد، پس گفت: این روایت صحیح نیست؛ با این كه حاكم نیشابوری به شیعه نسبت داده میشود. به راستی كه از او خواستند تا روایتی را درباره فضائل معاویه نقل كند، پس گفت: دلم راضی نمیشود، دلم راضی نمیشود، او را كتك زدند؛ اما بازهم این كار را نكرد. | ||
نكته مهم در گفتار ابن تیمیه، اعتراف صریح او به جعل حدیث توسط اهلسنت در فضائل معاویه و نوشتن کتابهای مستقل درباره آن است. این قضیه اعتبار روایات اهلسنت را زیر سؤال میبرد؛ چرا كه وقتی آنها به منظور گمراه كردن مردم روایات زیادی را درباره معاویه جعل کردهاند؛ تا جائی كه این روایات جعلی کتابهای مستقلی شدهاند، از كجا معلوم در جاهای دیگر نیز همین كار را نكرده باشند؟ | نكته مهم در گفتار ابن تیمیه، اعتراف صریح او به جعل حدیث توسط اهلسنت در فضائل معاویه و نوشتن کتابهای مستقل درباره آن است. این قضیه اعتبار روایات اهلسنت را زیر سؤال میبرد؛ چرا كه وقتی آنها به منظور گمراه كردن مردم روایات زیادی را درباره معاویه جعل کردهاند؛ تا جائی كه این روایات جعلی کتابهای مستقلی شدهاند، از كجا معلوم در جاهای دیگر نیز همین كار را نكرده باشند؟ | ||
خط ۴۳۹: | خط ۳۸۸: | ||
==== پاسخ سؤال اول: ==== | ==== پاسخ سؤال اول: ==== | ||
<br> | <br> | ||
اولا: محمد بن اسماعیل بخاری صاحب كتاب صحیح، این روایت را در تاریخ كبیر خود نقل كرده است | اولا: محمد بن اسماعیل بخاری صاحب كتاب صحیح، این روایت را در تاریخ كبیر خود نقل كرده است و سپس در ادامه میگوید: | ||
ابوعیسی (ترمذی صاحب كتاب) گفت: این حدیث غریب است، این روایت را از طریق سدی، جز با همین سند نمیشناسم؛ البته این روایت با سندهای دیگر نیز از أنس نقل شده است. عیسی بن عمر، همان كوفی است، سدی نیز اسماعیل بن عبد الرحمن است، از أنس بن مالك روایت نقل كرده، حسین بن علی علیهما السلام را دیده است، شعبة، سفیان و زائده و همچنین یحیی بن سعید او را توثیق کردهاند<ref>الترمذی السلمی، ابوعیسی محمد بن عیسی (متوفای 279هـ)، سنن الترمذی، ج5، ص636، ح3721، تحقیق: أحمد محمد شاكر وآخرون، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت.</ref>، البته چون علمای اهلسنت، به سفیان بن وكیع اشكال گرفتهاند، ما آن را جزء روایات صحیح السند نیاوردیم. اما این كه ابن تیمیه گفته، هیچ یك از صحاح سته روایت را نقل نكردهاند، از عدم آگاهی او نشأت میگیرد. | |||
و سپس در ادامه میگوید: | |||
ابوعیسی (ترمذی صاحب كتاب) گفت: این حدیث غریب است، این روایت را از طریق سدی، جز با همین سند نمیشناسم؛ البته این روایت با سندهای دیگر نیز از أنس نقل شده است. عیسی بن عمر، همان كوفی است، سدی نیز اسماعیل بن عبد الرحمن است، از أنس بن مالك روایت نقل كرده، حسین بن علی علیهما السلام را دیده است، شعبة، سفیان و زائده و همچنین یحیی بن سعید او را توثیق | |||
==== پاسخ سؤال دوم: ==== | ==== پاسخ سؤال دوم: ==== | ||
اما این كه گفتند هیچ سند صحیحی ندارد، نشانه بغض و كینه او نسبت به اهل بیت علیهمالسلام است، اگر ایشان كمی به خود زحمت میدادند و به کتابهای اهلسنت مراجعه میكردند، سندهای صحیح روایت طیر را مییافتند. جالب است كه ابن كثیر دمشقی سلفی تصریح میکند كه روایت طیر تنها از طریق أنس بن مالك بیش از 90 سند مختلف دارد: الجمیع بضعة وتسعون نفسا<ref>ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج7، ص353، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.</ref> | اما این كه گفتند هیچ سند صحیحی ندارد، نشانه بغض و كینه او نسبت به اهل بیت علیهمالسلام است، اگر ایشان كمی به خود زحمت میدادند و به کتابهای اهلسنت مراجعه میكردند، سندهای صحیح روایت طیر را مییافتند. جالب است كه ابن كثیر دمشقی سلفی تصریح میکند كه روایت طیر تنها از طریق أنس بن مالك بیش از 90 سند مختلف دارد: الجمیع بضعة وتسعون نفسا<ref>ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج7، ص353، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.</ref> | ||
روایتی كه 90 نفر راوی داشته باشد، چگونه میتواند روایت دروغ و ضعیف باشد؟ درحالیکه خود ابن تیمیه حرّانی در مجموع فتاوی مینویسد: | روایتی كه 90 نفر راوی داشته باشد، چگونه میتواند روایت دروغ و ضعیف باشد؟ درحالیکه خود ابن تیمیه حرّانی در مجموع فتاوی مینویسد:زیادی و تعدد راههای نقل حدیث برخی برخی دیگر را تقویت میکند كه خود زمینه علم به آن را فراهم میکند؛ اگر چه راویان آن فاسق و فاجر باشند؛ حال چگونه خواهد بود حال حدیثی كه تمام راویان آن افراد عادلی باشند كه خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد<ref>ابن تیمیه الحرانی، أحمد عبد الحلیم أبو العباس (متوفای 728 هـ)، كتب ورسائل وفتاوی شیخ الإسلام ابن تیمیة، ج18، ص26، تحقیق: عبد الرحمن بن محمد بن قاسم العاصمی النجدی، ناشر: مكتبة ابن تیمیة، الطبعة: الثانیة.</ref> | ||
زیادی و تعدد راههای نقل حدیث برخی برخی دیگر را تقویت میکند كه خود زمینه علم به آن را فراهم میکند؛ اگر چه راویان آن فاسق و فاجر باشند؛ حال چگونه خواهد بود حال حدیثی كه تمام راویان آن افراد عادلی باشند كه خطا و اشتباه هم در نقلشان فراوان باشد. | |||
از طرف دیگر اگر روایتی درباره ابوبكر باشد، حتی اگر تمام سندهای آن ضعیف نیز باشند، علمای سنی از قاعده «یقوی بعضها بعضعا» استفاده میكنند؛ چنانچه محمد بن اسماعیل صنعانی در سبل السلام میگوید: ومثلُه حدیثُ «اقتدوا باللذین من بعدی أبی بكر وعمر» أخرجه الترمذی وقال حسنٌ وأخرجه أحمد وبن ماجه وبن حبان وله طرق فیها مقالٌ إلا أنه یقوی بعضها بعضا.<ref>الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (متوفای1182هـ)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحكام، ج2، ص11، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1379 هـ.</ref> | از طرف دیگر اگر روایتی درباره ابوبكر باشد، حتی اگر تمام سندهای آن ضعیف نیز باشند، علمای سنی از قاعده «یقوی بعضها بعضعا» استفاده میكنند؛ چنانچه محمد بن اسماعیل صنعانی در سبل السلام میگوید: ومثلُه حدیثُ «اقتدوا باللذین من بعدی أبی بكر وعمر» أخرجه الترمذی وقال حسنٌ وأخرجه أحمد وبن ماجه وبن حبان وله طرق فیها مقالٌ إلا أنه یقوی بعضها بعضا.<ref>الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (متوفای1182هـ)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحكام، ج2، ص11، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1379 هـ.</ref> | ||
همچنین علمای سنی درباره روایت جعلی: «مروا أبا بكر فلیصلّ بالناس» گفتهاند كه متواتر است، با این كه هشت سند بیشتر ندارد: | همچنین علمای سنی درباره روایت جعلی: «مروا أبا بكر فلیصلّ بالناس» گفتهاند كه متواتر است، با این كه هشت سند بیشتر ندارد: | ||
ابن حجر هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید: | ابن حجر هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید:بدان كه این حدیث متواتر است؛ چرا كه از طریق عائشه، ابن مسعود، ابن عباس، ابن عمر، عبدالله بن زمعه، ابن سعید، علی بن ابیطالب و حفصه نقل شده است<ref>الهیثمی، ابوالعباس أحمد بن محمد بن علی ابن حجر (متوفای973هـ)، الصواعق المحرقة علی أهل الرفض والضلال والزندقة، ج1، ص59، تحقیق عبد الرحمن بن عبدالله التركی - كامل محمد الخراط، ناشر: مؤسسة الرسالة - لبنان، الطبعة: الأولی، 1417هـ - 1997م.</ref>. | ||
حدیث طیر بیش از نود سند دارد؛ اما ضعیف است؛ ولی ابن حزم اندلسی روایتی را كه تنها چهار سند دارد، متواتر دانسته و بعد از روایت: «لا تبیعوا الماء» كه از چهار نفر از اصحاب نقل شده میگوید: فَهَؤُلاَءِ أَرْبَعَةٌ من الصَّحَابَةِ رضی الله عنهم فَهُوَ نَقْلٌ تَوَاتَرَ وَلاَ تَحِلُّ مُخَالَفَتُهُ<ref>إبن حزم الأندلسی الظاهری، ابومحمد علی بن أحمد بن سعید (متوفای456هـ)، المحلی، ج9، ص7، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ناشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت.</ref><br> | |||
حدیث طیر بیش از نود سند دارد؛ اما ضعیف است؛ ولی ابن حزم اندلسی روایتی را كه تنها چهار سند دارد، متواتر دانسته و بعد از روایت: «لا تبیعوا الماء» كه از چهار نفر از اصحاب نقل شده میگوید: | |||
فَهَؤُلاَءِ أَرْبَعَةٌ من الصَّحَابَةِ رضی الله عنهم فَهُوَ نَقْلٌ تَوَاتَرَ وَلاَ تَحِلُّ مُخَالَفَتُهُ<ref>إبن حزم الأندلسی الظاهری، ابومحمد علی بن أحمد بن سعید (متوفای456هـ)، المحلی، ج9، ص7، تحقیق: لجنة إحیاء التراث العربی، ناشر: دار الآفاق الجدیدة - بیروت.</ref><br> | |||
==== پاسخ سؤال سوم: ==== | ==== پاسخ سؤال سوم: ==== | ||
خط ۴۶۸: | خط ۴۰۶: | ||
===اشكال دوم: ابن كثیر: قلب من شهادت میدهد كه روایت باطل است. === | ===اشكال دوم: ابن كثیر: قلب من شهادت میدهد كه روایت باطل است. === | ||
ابن كثیر: قلب من شهادت میدهد كه روایت باطل است: ابن كثیر دمشقی سلفی بعد از نقل طرق روایت طیر میگوید: | ابن كثیر: قلب من شهادت میدهد كه روایت باطل است: ابن كثیر دمشقی سلفی بعد از نقل طرق روایت طیر میگوید: | ||
مردم درباره این روایت کتابهای مستقلی جمع آوری و نوشتهاند؛ از جمله ابوبكر بن مردویه و حافظ ابوطاهر محمد بن أحمد بن حمدان ـ بنابر آن چه استنادم ابوعبدالله ذهبی نقل كرده ـ و من یك مجلد درباره طرق و الفاظ این روایت را از ابوجعفر طبری، مفسر و صاحب تفسیر دیدم. سپس به مجلد دیگری دسترسی یافتم در رد و تضعیف این روایت از نظر سند و متن كه ابوبكر باقلانی متكلم آن را نوشته بود. | مردم درباره این روایت کتابهای مستقلی جمع آوری و نوشتهاند؛ از جمله ابوبكر بن مردویه و حافظ ابوطاهر محمد بن أحمد بن حمدان ـ بنابر آن چه استنادم ابوعبدالله ذهبی نقل كرده ـ و من یك مجلد درباره طرق و الفاظ این روایت را از ابوجعفر طبری، مفسر و صاحب تفسیر دیدم. سپس به مجلد دیگری دسترسی یافتم در رد و تضعیف این روایت از نظر سند و متن كه ابوبكر باقلانی متكلم آن را نوشته بود. | ||
در یك كلام، در قلب من در صحت این روایت اشكال است؛ اگر چه طرق بسیاری دارد. خدا بهتر میداند | در یك كلام، در قلب من در صحت این روایت اشكال است؛ اگر چه طرق بسیاری دارد. خدا بهتر میداند<ref>ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)،البدایة والنهایة، ج7، ص354، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت.</ref> | ||
ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ) | پیش از ابن كثیر، استادش شمسالدین ذهبی نیز در شرح حال أحمد بن الأزهر تصریح میکند كه او روایتی را در فضائل علی بن ابیطالب (علیهالسلام)نقل كرده است كه قلب او شهادت به بطلانش میدهد<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج1، ص213، تحقیق: الشیخ علی محمد معوض والشیخ عادل أحمد عبدالموجود، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1995م.</ref>احمد بن ازهر نیشابوری حافظ، یحیی بن معین او را بهخاطر نقل روایتی از عبد الرزاق متهم كرده است، اما بعد از آن، توجیهی برای این كار او آورده است؛ ابن عدی میگوید: او مانند اهل صدق است؛ من نیز میگویم: صحیح همان است كه ابوحاتم گفته است؛ او راستگو است. | ||
پیش از ابن كثیر، استادش شمسالدین ذهبی نیز در شرح حال أحمد بن الأزهر تصریح میکند كه او روایتی را در فضائل علی بن ابیطالب (علیهالسلام)نقل كرده است كه قلب او شهادت به بطلانش میدهد | |||
احمد بن ازهر نیشابوری حافظ، یحیی بن معین او را بهخاطر نقل روایتی از عبد الرزاق متهم كرده است، اما بعد از آن، توجیهی برای این كار او آورده است؛ ابن عدی میگوید: او مانند اهل صدق است؛ من نیز میگویم: صحیح همان است كه ابوحاتم گفته است؛ او راستگو است. | |||
نسائی و دیگران نیز گفتهاند كه اشكالی ندارد، او بزرگان كوفه مثل عبدالله بن نمیر و علمای هم طبقه او را درك كرده است و بزرگان نیز از او روایت نقل کردهاند، و به او اشكالی ندارند، جز روایتی كه از عبد الرزاق از معمر در مورد فضائل علی بن ابی طالب نقل كرده است و دل من شهادت میدهد كه این روایت دروغ است! | نسائی و دیگران نیز گفتهاند كه اشكالی ندارد، او بزرگان كوفه مثل عبدالله بن نمیر و علمای هم طبقه او را درك كرده است و بزرگان نیز از او روایت نقل کردهاند، و به او اشكالی ندارند، جز روایتی كه از عبد الرزاق از معمر در مورد فضائل علی بن ابی طالب نقل كرده است و دل من شهادت میدهد كه این روایت دروغ است! | ||
====جواب اشکال دوم:==== | ====جواب اشکال دوم:==== | ||
طبیعی است كه قلب ابن كثیر و ذهبی چنین روایاتی را نپذیرد؛ چون این روایت تمام عقائد و افكار آنها و تمام آن چه را كه تا امروز حق میدانستهاند، ابطال میکند. وقتی میبینند كه در طول عمرش در اشتباه بودهاند و تمام همفكرانشان در طول هفت قرن پیش از آن اشتباه کردهاند، طبیعی است كه قلبهای منحرف از حق را شاهد بگیرند. | طبیعی است كه قلب ابن كثیر و ذهبی چنین روایاتی را نپذیرد؛ چون این روایت تمام عقائد و افكار آنها و تمام آن چه را كه تا امروز حق میدانستهاند، ابطال میکند. وقتی میبینند كه در طول عمرش در اشتباه بودهاند و تمام همفكرانشان در طول هفت قرن پیش از آن اشتباه کردهاند، طبیعی است كه قلبهای منحرف از حق را شاهد بگیرند. | ||
مرحوم علامه أمینی رضوان الله تعالی علیه درباره این سخن ابن كثیر مینویسد: | مرحوم علامه أمینی رضوان الله تعالی علیه درباره این سخن ابن كثیر مینویسد: | ||
هذا قلبٌ طبع اللهُ علیه وإلاّ فما وجهُ ذلك النظر بعدَ تمامِ شرایطِ الصحةِ فیه؟!<ref>الأمینی، الشیخ عبد الحسین احمد (متوفای 1392هـ)، الغدیر فی الكتاب والسنة والأدب، ج3، ص219، ناشر: دار الكتاب العربی بیروت، الطبعة: الرابعة، 1397هـ ـ 1977م.</ref> | هذا قلبٌ طبع اللهُ علیه وإلاّ فما وجهُ ذلك النظر بعدَ تمامِ شرایطِ الصحةِ فیه؟!این قلبی كه خداوند بر آن مهر نهاده؛ و گرنه دلیل این اشكال بعد از فراهم بودن تمام شرایط صحت، چیست؟<ref>الأمینی، الشیخ عبد الحسین احمد (متوفای 1392هـ)، الغدیر فی الكتاب والسنة والأدب، ج3، ص219، ناشر: دار الكتاب العربی بیروت، الطبعة: الرابعة، 1397هـ ـ 1977م.</ref> مرحوم علامه امینی اشاره دارد به این آیه قرآن كریم كه خداوند میفرماید: | ||
أُولئِكَ الَّذینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ.<ref>النحل/108.</ref><br> | |||
مرحوم علامه امینی اشاره دارد به این آیه قرآن كریم كه خداوند میفرماید: | |||
أُولئِكَ الَّذینَ طَبَعَ اللَّهُ عَلی قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ وَ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ.<ref>النحل/108.</ref> | |||
===اشكال سوم: صحت حدیث طیر مشوی، نبوت پیامبر را زیر سؤال میبرد. === | ===اشكال سوم: صحت حدیث طیر مشوی، نبوت پیامبر را زیر سؤال میبرد. === | ||
صحت حدیث طیر، نبوت پیامبر را زیر سؤال میبرد: إبن أبی داود سجستانی، همان كسی كه كتاب «المصاحف» را در اثبات تحریف قرآن نوشته است، اشكال جالبی به روایت طیر مشوی دارد كه واقعا شنیدنی است. شمسالدین ذهبی در سیر أعلام النبلاء مینویسد: | صحت حدیث طیر، نبوت پیامبر را زیر سؤال میبرد: إبن أبی داود سجستانی، همان كسی كه كتاب «المصاحف» را در اثبات تحریف قرآن نوشته است، اشكال جالبی به روایت طیر مشوی دارد كه واقعا شنیدنی است. شمسالدین ذهبی در سیر أعلام النبلاء مینویسد: | ||
ابواحمد بن عدی میگوید كه از علی بن عبدالله دارهری شنیدم كه میگفت: از إبن أبی داود درباره حدیث طیر سؤال كردم، پس گفت: اگر روایت طیر درست باشد، پس نبوت پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلّم) باطل است؛ چرا كه این روایت حاكی از خیانت دربان نبی؛ یعنی أنس است و دربان نبی نمیتواند خائن باشد.!!! | |||
====جواب اشکال سوم:==== | ====جواب اشکال سوم:==== | ||
این عبارت، تعبیر بسیار نادرستی است؛ چرا كه نبوت محمد (صلیالله علیه وآله وسلّم) حق و قطعی است؛ چه خبر طیر درست باشد یا درست نباشد؛ این دو قضیه چه ارتباطی بایكدیگر دارد؟ | خود ذهبی در پاسخ او میگوید:این عبارت، تعبیر بسیار نادرستی است؛ چرا كه نبوت محمد (صلیالله علیه وآله وسلّم) حق و قطعی است؛ چه خبر طیر درست باشد یا درست نباشد؛ این دو قضیه چه ارتباطی بایكدیگر دارد؟ | ||
أنس بن مالك قبل از بلوغ و قبل از تكلیف به پیامبر خدمت میكرده، پس امكان دارد كه داستان طیر در این زمان بوده باشد. فرض میكنیم كه بعد از بلوغ او باشد، او معصوم از خیانت نیست؛ بلكه این جنایت كوچك را انجام داده و اجتهاد كرده است؛ چرا كه او ورود علی جلوگیری كرده است؛ چنانچه گفته شده است. پس این قضیه چه ربطی به دعوت و نبوت پیامبر دارد؛ درحالیکه نبوت آن حضرت پیش از آن انجام شده و اجابت شده بود؛ حتی اگر چندین بار جلوی او را میگرفت قابل تصور نبود كه كسی دیگری وارد شود و با پیامبر غذا بخورد، غیر از علی بن ابیطالب علیهالسلام. | أنس بن مالك قبل از بلوغ و قبل از تكلیف به پیامبر خدمت میكرده، پس امكان دارد كه داستان طیر در این زمان بوده باشد. فرض میكنیم كه بعد از بلوغ او باشد، او معصوم از خیانت نیست؛ بلكه این جنایت كوچك را انجام داده و اجتهاد كرده است؛ چرا كه او ورود علی جلوگیری كرده است؛ چنانچه گفته شده است. پس این قضیه چه ربطی به دعوت و نبوت پیامبر دارد؛ درحالیکه نبوت آن حضرت پیش از آن انجام شده و اجابت شده بود؛ حتی اگر چندین بار جلوی او را میگرفت قابل تصور نبود كه كسی دیگری وارد شود و با پیامبر غذا بخورد، غیر از علی بن ابیطالب علیهالسلام. | ||
حدیث طیر با ضعفی كه دارد؛ اما از طرق مختلف نقل شده كه من آن را در یك جزء مستقل جمع آوری كرده ام. نه صحت آن برای من ثابت شده و نه اعتقاد به بطلان آن دارم. إبن أبی داود در این عبارتش اشتباه كرده و او برای این خطائی كه كرده است، یك پاداش نیز دارد، از شرایط وثاقت، این نیست كه خطا و اشتباه و سهو نكند؛ درحالیکه این شخص از بزرگان علمای اسلام و از معتبرترین حافظان است.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج13، ص232 ـ233، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref> | حدیث طیر با ضعفی كه دارد؛ اما از طرق مختلف نقل شده كه من آن را در یك جزء مستقل جمع آوری كرده ام. نه صحت آن برای من ثابت شده و نه اعتقاد به بطلان آن دارم. إبن أبی داود در این عبارتش اشتباه كرده و او برای این خطائی كه كرده است، یك پاداش نیز دارد، از شرایط وثاقت، این نیست كه خطا و اشتباه و سهو نكند؛ درحالیکه این شخص از بزرگان علمای اسلام و از معتبرترین حافظان است.<ref>الذهبی الشافعی، شمسالدین ابوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج13، ص232 ـ233، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.</ref>.<br> | ||
با اینكه جواب آقای ذهبی برای رد گفتار ابن أبی داود كفایت میکند؛ اما نكته ای كه نباید از قلم انداخت، دفاع غیر منصفانه ذهبی از او است. بلی مجتهد اگر خطا كند، یك پاداش میبرد؛ اما به شرطی كه تلاش خود را برای پیدا كردن مدارك كرده باشد. درحالیکه ابن أبی داود اگر مقداری تلاش میكرد و صدها مدرك و روایت معتبر را درباره حدیث طیر میدید، این چنین سخن نمیگفت. روایتی كه همدورههای او دربارهاش کتابهای مستقلی نوشتهاند، نمیتواند از دید او مخفی بوده باشد. | |||
سخن ابن أبی داود نشانگر این است كه او به خوبی تلاش و تحقیق نكرده است، پس چه دلیلی دارد كه او برای تلاشی كه نكرده، پاداش نیز بگیرد؟ اگر تلاش كرده و پیدا نكرده، پس باید در علم و دانش این شخص تردید كرد و اجتهاد او زیر سؤال میرود. | سخن ابن أبی داود نشانگر این است كه او به خوبی تلاش و تحقیق نكرده است، پس چه دلیلی دارد كه او برای تلاشی كه نكرده، پاداش نیز بگیرد؟ اگر تلاش كرده و پیدا نكرده، پس باید در علم و دانش این شخص تردید كرد و اجتهاد او زیر سؤال میرود. | ||
خط ۵۳۹: | خط ۴۴۳: | ||
ملا علی هروی و محمد عبد الرحمن المباركفوری به نقل امام تُوْرِبِشْتی در این باره مینویسد: | ملا علی هروی و محمد عبد الرحمن المباركفوری به نقل امام تُوْرِبِشْتی در این باره مینویسد: | ||
از چیزهای كه روشن میکند كه حمل روایت بر عموم جایز نیست، این است كه رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) از جمله مخلوقات خداوند است و جایز نیست كه علی (علیهالسلام)محبوب تر از آن حضرت در نزد خداوند باشد..<ref>ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشكاة المصابیح، ج11، ص250، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الكتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.</ref> | |||
====جواب اشکال پنجم:==== | ====جواب اشکال پنجم:==== | ||
چنین اشكالاتی نشانه این است كه محققان و دانشمندان سنی دقت لازم را در فهم روایت نكردهاند و یا تعصب بیش از اندازه قدرت تفكر را از آنها سلب كرده است. ما در پاسخ او به چند نكته به صورت مختصر اشاره میكنیم. | چنین اشكالاتی نشانه این است كه محققان و دانشمندان سنی دقت لازم را در فهم روایت نكردهاند و یا تعصب بیش از اندازه قدرت تفكر را از آنها سلب كرده است. ما در پاسخ او به چند نكته به صورت مختصر اشاره میكنیم. | ||
اولاً: جمهور مسلمانان اعتقاد دارند كه رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) برترین مخلوق خداوند است و هیچ مخلوقی به مقام و موقعیت او نخواهد رسید؛ بنابراین وقتی میگوییم امیرمؤمنان (علیهالسلام)محبوبترین مخلوق خداوند است، قطعاً رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) را از این عموم خارج میكنیم؛ | * اولاً: جمهور مسلمانان اعتقاد دارند كه رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) برترین مخلوق خداوند است و هیچ مخلوقی به مقام و موقعیت او نخواهد رسید؛ بنابراین وقتی میگوییم امیرمؤمنان (علیهالسلام)محبوبترین مخلوق خداوند است، قطعاً رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) را از این عموم خارج میكنیم؛ | ||
ثانیاً: عموم كلام رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) شامل خود آن حضرت نمیشود؛ چنانچه علامه مجلسی | * ثانیاً: عموم كلام رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) شامل خود آن حضرت نمیشود؛ چنانچه علامه مجلسی رضوانالله تعالی در این باره گفته است:وإنما خصَّ الرسولَ (صلیالله علیه وآله وسلّم) بالاجماعِ وبقرینةِ أنّه كان هو القائلُ لذلك فالظاهرُ أن مرادَه أحبُّ سائرِ الخلقِ إلیه تعالی. رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) از این عام تخصیص میخورد، به دلیل اجماع و این قرینه كه خود آن حضرت گوینده كلام است، پس واضح است كه مقصود آن حضرت محبوبترین شخص در نزد خداوند از میان سایر خلایق است. | ||
توضیح مطلب این كه: میان علمای علم اصول اختلاف است كه آیا عموم كلام شامل خود گوینده آن میشود یا خیر. تعداد زیادی از اصولیین بر این باور هستند كه عموم كلام شامل خود متكلم نمیشود. | توضیح مطلب این كه: میان علمای علم اصول اختلاف است كه آیا عموم كلام شامل خود گوینده آن میشود یا خیر. تعداد زیادی از اصولیین بر این باور هستند كه عموم كلام شامل خود متكلم نمیشود. | ||
محمد أمیر صنعانی مینویسد: | |||
من میگویم: تحقیق در این باره این است كه: متكلم یا از طرف خودش سخن میگوید: مثل این كه: هر كس احترام خودش را نگه ندارد، احترام نمیشود» و یا «هر كس كارهای نیك انجام دهد، خداوند از او سپاسگذاری میکند». در این موارد خود متكلم نیز شامل این كلام میشود، هم برای خودش گفته و هم برای دیگران. افاده خطاب، تنها فایده جملات خبریه نیست؛ بلكه برای جملات خبریه فواید بسیاری است، پس اگر واعظ دیگران را موعظه كند، خودش را نیز موعظه كرده است. اما اگر متكلم فرستاده كسی دیگری برای مخاطبین باشد و از طرف كس دیگری سخن بگوید، پس ظاهر این است كه خود او از عموم كلامش خارج است؛ مثل فرستادههای سلطان تا زمانی كه از سوی سلطان سخن بگوید و دستورات را برای مردم ابلاغ كند. از این قسم است پیامبران خدا؛ چرا كه آنها از طرف خدا مأمور تبلیغ هستند و قرینه ارسال، دلیل است برای خروج خود آنها از لفظ؛ اگر چه الفاظ از نظر ماده بر خود او نیز صدق میکند؛ مثل «الناس» و «الذین آمنوا» و...<ref>الأمیر الصنعانی، محمد بن إسماعیل (متوفای1182هـ)، أصول الفقه المسمی إجابة السائل شرح بغیة الآمل، ج1، ص305، تحقیق: القاضی حسین بن أحمدالسیاغی و الدكتور حسن محمد مقبولی الأهدل، ناشر: مؤسسةالرسالة ـ بیروت ، الطبعة: الأولی، 1986م</ref> | |||
محمد أمیر صنعانی | |||
اما اگر متكلم فرستاده كسی دیگری برای مخاطبین باشد و از طرف كس دیگری سخن بگوید، پس ظاهر این است كه خود او از عموم كلامش خارج است؛ مثل فرستادههای سلطان تا زمانی كه از سوی سلطان سخن بگوید و دستورات را برای مردم ابلاغ كند. از این قسم است پیامبران خدا؛ چرا كه آنها از طرف خدا مأمور تبلیغ هستند و قرینه ارسال، دلیل است برای خروج خود آنها از لفظ؛ اگر چه الفاظ از نظر ماده بر خود او نیز صدق میکند؛ مثل «الناس» و «الذین آمنوا» و... | |||
در روایت طیر مشوی عموم «أحب الخلق الیك» نمیتواند شامل خود آن حضرت شود؛ چرا كه طبق قاعده امیر الصنعانی رسولِخدا از غیر خودش با خداوند سخن گفته است. | در روایت طیر مشوی عموم «أحب الخلق الیك» نمیتواند شامل خود آن حضرت شود؛ چرا كه طبق قاعده امیر الصنعانی رسولِخدا از غیر خودش با خداوند سخن گفته است. | ||
خط ۵۸۸: | خط ۴۵۶: | ||
بنابراین خود آن حضرت از اول امر شامل این عموم نمیشود؛ چون بر خلاف عقل و منطق است. بر فرض كه شامل خود آن حضرت نیز بشود، با دلایل فراوان دیگر تخصیص میخورد؛ همان طوری كه علمای سنی در مورد امامت ابوبكر و برتری حضرت عیسی (علیهالسلام)تصریح كرده بودند كه این اطلاقات با دلایل متعدد دیگر تخصیص میخورد. | بنابراین خود آن حضرت از اول امر شامل این عموم نمیشود؛ چون بر خلاف عقل و منطق است. بر فرض كه شامل خود آن حضرت نیز بشود، با دلایل فراوان دیگر تخصیص میخورد؛ همان طوری كه علمای سنی در مورد امامت ابوبكر و برتری حضرت عیسی (علیهالسلام)تصریح كرده بودند كه این اطلاقات با دلایل متعدد دیگر تخصیص میخورد. | ||
البته حنفیها و وهابیها نمیتوانند چنین اشكالی به شیعیان داشته باشند؛ چرا كه بخاری دوران آنها اعتقاد دارد كه هیچ دلیلی وجود ندارد كه ثابت كند رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند باشد. و همین مطلب را از امام أحناف نعمان بن ثابت نیز نقل كرده است: | البته حنفیها و وهابیها نمیتوانند چنین اشكالی به شیعیان داشته باشند؛ چرا كه بخاری دوران آنها اعتقاد دارد كه هیچ دلیلی وجود ندارد كه ثابت كند رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند باشد. و همین مطلب را از امام أحناف نعمان بن ثابت نیز نقل كرده است: | ||
مطلب سوم و آخرین مطلب این كه: دكتر (الدكتور البوطی) ادعا كرده است كه رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) بی هیچ قید و شرطی برترین خلق در نزد خداوند است. این عقیده ای است كه جز با نص قطعی الثبوت (صحیح السند) و قطعی الدلالة؛ یعنی یا با آیه قطعی الدلالة یا با حدیث متواتر قطعی الدلاله ثابت نمیشود؛ كجاست این نصی كه ثابت كند آن حضرت بی هیچ قید و شرطی برترین خلق خدا است؟ | |||
روشن است كه این قضیه در میان علما اختلافی است و امام ابوحنیفه این مطلب را قبول ندارد....<ref>الألبانی، محمد ناصر الدین (متوفای1420هـ)، التوسل أنواعه وأحكامه، ج1، ص150، تحقیق: آلف بینها ونسقها محمد عید العباسی، ناشر: المكتب الإسلامی - بیروت، الطبعة: الثالثة.</ref> | |||
روشن است كه این قضیه در میان علما اختلافی است و امام ابوحنیفه این مطلب را قبول ندارد.... | |||
نتیجه: امیرمؤمنان (علیهالسلام)محبوبترین مخلوق خداوند است؛ اما بعد از رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم). | نتیجه: امیرمؤمنان (علیهالسلام)محبوبترین مخلوق خداوند است؛ اما بعد از رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم). | ||
===اشكال ششم: رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق را نمیشناخت. === | ===اشكال ششم: رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق را نمیشناخت. === | ||
رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق را نمیشناخت: ابن تیمیه در چهارمین و پنجمین اشكال خود ادعا كرده است كه این روایت مذهب شیعه را باطل میکند؛ چرا كه طبق این روایت، رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند | رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق را نمیشناخت: ابن تیمیه در چهارمین و پنجمین اشكال خود ادعا كرده است كه این روایت مذهب شیعه را باطل میکند؛ چرا كه طبق این روایت، رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند را نمیشناخته است! | ||
====جواب اشکال ششم:==== | ====جواب اشکال ششم:==== | ||
اولا: این مطلب قطعی است كه رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند را میشناخته است؛ اما اگر به صورت مبهم گفته به این خاطر بوده است كه به دیگران ثابت كند خداوند او را محبوبترین مخلوق خود قرار داده است. | اولا: این مطلب قطعی است كه رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند را میشناخته است؛ اما اگر به صورت مبهم گفته به این خاطر بوده است كه به دیگران ثابت كند خداوند او را محبوبترین مخلوق خود قرار داده است. | ||
مرحوم مظفر در پاسخ او میگوید: | مرحوم مظفر در پاسخ او میگوید: | ||
ما نفهمیدیم وجه دلالت حدیث بر این كه حضرت او را نمیشناخت چیست؟ شما فكر میكنید اگر میفرمود: ( علی را نزد من آر ) معنایش این بود كه نمیدانست او محبوبترین خلق خداست؟ چگونه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) او را نمیشناخت در صورتی كه در برخی اخبار آمده كه گفت: ( خداوندا! محبوبترین آفریدگانت در نظر خودت و مرا بیاور )، و در خبر دیگری است كه به علی (علیهالسلام) فرمود: (چه چیز تو را از آمدن نزد من باز داشت)؟ و نیز در خبر دیگری است كه فرمود: ( چه سبب شد كه دیر آمدی )؟ پس پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) او را میشناخت ولی به طور مبهم بیان كرد و نگفت: خدایا علی را بفرست، تا تعیین آن فرد از سوی خدای سبحان حاصل شود و مردم مستدلا بدانند كه علی (علیهالسلام)همان محبوبترین خلق به نزد خداست ).<br> | ما نفهمیدیم وجه دلالت حدیث بر این كه حضرت او را نمیشناخت چیست؟ شما فكر میكنید اگر میفرمود: ( علی را نزد من آر ) معنایش این بود كه نمیدانست او محبوبترین خلق خداست؟ چگونه پیامبر (صلیالله علیه وآله وسلم) او را نمیشناخت در صورتی كه در برخی اخبار آمده كه گفت: ( خداوندا! محبوبترین آفریدگانت در نظر خودت و مرا بیاور )، و در خبر دیگری است كه به علی (علیهالسلام) فرمود: (چه چیز تو را از آمدن نزد من باز داشت)؟ و نیز در خبر دیگری است كه فرمود: ( چه سبب شد كه دیر آمدی )؟ پس پیامبر(صلیالله علیه وآله وسلّم) او را میشناخت ولی به طور مبهم بیان كرد و نگفت: خدایا علی را بفرست، تا تعیین آن فرد از سوی خدای سبحان حاصل شود و مردم مستدلا بدانند كه علی (علیهالسلام)همان محبوبترین خلق به نزد خداست ).<br> | ||
علامه میر حامد حسین نقوی در پاسخ این ادعای ابن تیمیه میگوید: | علامه میر حامد حسین نقوی در پاسخ این ادعای ابن تیمیه میگوید: | ||
رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) میخواست كه فهمیده شود كه مصداق این عنوان كسی جزء امام امیرمؤمنان (علیهالسلام) كسی دیگری نیست و این خداوند است كه او را محبوبترین مخلوق در نزد خود و رسولش قرار داده است، نه این كه رسولِخدا از پیش خود او را به چنین مقامی رسانده باشد. اگر به دنبال علی (علیهالسلام)میفرستاد یا میگفت كه خداوند علی را پیش من بیاور، چرا كه او محبوبترین مخلوق در نزد تو است، این حقیقت روشن نمیشد و منافقان ایراد میگرفتند و میگفتند كه این گفته رسولِخدا از پیش خود او است نه از طرف خداوند<ref>المیلانی، السید علی الحسینی (معاصر)، نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار للعلم الحجة آیة الله السید حامد حسین اللكهنوی، ج14، ص176، الطبعة الأولی، 1414هـ.</ref>. | |||
البته این كلام علامه لكهنوی كاملا محتمل است؛ چرا كه وقتی عائشه میفهمد كه رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) امیرمؤمنان و فاطمه زهرا علیهما السلام را بیش از او پدرش دوست دارد، پیش پیامبر میآید و به شدت و با صدای بلند اعتراض میکند: | البته این كلام علامه لكهنوی كاملا محتمل است؛ چرا كه وقتی عائشه میفهمد كه رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) امیرمؤمنان و فاطمه زهرا علیهما السلام را بیش از او پدرش دوست دارد، پیش پیامبر میآید و به شدت و با صدای بلند اعتراض میکند: | ||
احمد بن حنبل در مسند خود مینویسد: | احمد بن حنبل در مسند خود مینویسد: | ||
نعمان بن بشیر نقل كرده است كه در یكی از روزها، «ابو بكر» برای تشرّف به حضور رسول اكرم (صلیالله علیه و وسلم) اجازه میخواست كه همزمان صدای «عایشه» را شنید كه فریاد میزند! به خدا سوگند! اینك متوجه شدم كه علی (علیهالسلام) از پدر من و از خود من در نزد تو محبوبتر است- و این جمله را دو بار یا سه بار تكرار كرد. ابو بكر، پس از اذن ورود داخل منزل شد و به «عایشه» حمله برده و گفت: ای دختر فلانه! مبادا بشنوم كه صدایت را با فریاد بلند كرده و بر سر رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) داد میزنی!<ref>الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، مسند أحمد بن حنبل، ج4، ص275، ح18444، ناشر: مؤسسة قرطبة - مصر.</ref> | |||
ابو بكر، پس از اذن ورود داخل منزل شد و به «عایشه» حمله برده و گفت: ای دختر فلانه! مبادا بشنوم كه صدایت را با فریاد بلند كرده و بر سر رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) داد میزنی! | |||
ابوداود و نسائی نیز همین روایت را به صورت ذیل نقل كرده است: | ابوداود و نسائی نیز همین روایت را به صورت ذیل نقل كرده است: | ||
نعمان بن بشیر نقل كرده است كه در یكی از روزها، «ابو بكر» برای تشرّف به حضور رسول اكرم (صلیالله علیه وآله وسلّم) اجازه میخواست كه همزمان صدای «عایشه» را شنید كه فریاد میزند! به خدا سوگند! اینك متوجه شدم كه علی (علیهالسلام)از پدر من و از خود من در نزد تو محبوبتر است. | |||
ابو بكر، به دخترش عایشه حمله برد تا سیلی به رخسارش بزند و به او گفت: ای دختر فلانه! میبینم كه تو برسر رسولِخدا فریاد میزنی! رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) در این حالت جلوی ابو بكر را گرفت. ابو بكر، خشمگین شد و از منزل بیرون رفت. | ابو بكر، به دخترش عایشه حمله برد تا سیلی به رخسارش بزند و به او گفت: ای دختر فلانه! میبینم كه تو برسر رسولِخدا فریاد میزنی! رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) در این حالت جلوی ابو بكر را گرفت. ابو بكر، خشمگین شد و از منزل بیرون رفت.<ref>السجستانی الأزدی، ابوداود سلیمان بن الأشعث (متوفای 275هـ)، سنن أبی داود، ج4، ص300، ح4999، تحقیق: محمد محیی الدین عبد الحمید، ناشر: دار الفكر.النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن ابیطالب، ج1، ص126، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ.</ref> | ||
سند این روایت نیز كاملا صحیح است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی درباره این روایت میگوید: | سند این روایت نیز كاملا صحیح است؛ چنانچه ابن حجر عسقلانی درباره این روایت میگوید: | ||
احمد، ابوداود و نسائی با سند صحیح از نعمان بن بشیر نقل كرده است كه ابوبكر اجازه ورود میخواست تا...<ref>العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح، صحیح البخاری، ج7، ص27، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.</ref>. | |||
هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید: | هیثمی بعد از نقل این روایت میگوید: | ||
رواه البزارُ ورجالُهُ رجالُ الصحیح<ref>الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بكر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص127، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الكتاب العربی - القاهرة، بیروت - 1407هـ.</ref> البته به احتمال زیاد، دادن مرغ بریان به امیرمؤمنان (علیهالسلام) در قضیه طیر و رد ابوبكر دلیل اصلی این اعتراض عائشه به رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) باشد؛ چرا كه طبق روایتی كه بخاری نقل كرده، عائشه میگوید كه ما در زمان رسولِخدا تنها از دو تكه نان سیاه، خرما و آب سیر میشدیم: | رواه البزارُ ورجالُهُ رجالُ الصحیح<ref>الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبی بكر (متوفای 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج9، ص127، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الكتاب العربی - القاهرة، بیروت - 1407هـ.</ref> البته به احتمال زیاد، دادن مرغ بریان به امیرمؤمنان (علیهالسلام) در قضیه طیر و رد ابوبكر دلیل اصلی این اعتراض عائشه به رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) باشد؛ چرا كه طبق روایتی كه بخاری نقل كرده، عائشه میگوید كه ما در زمان رسولِخدا تنها از دو تكه نان سیاه، خرما و آب سیر میشدیم: | ||
عائشه گفت: رسولِخدا از دنیا رفت؛ درحالیکه ما (فقط) از دو تكه نان سیاه، خرما و آب سیر میشدیم.<ref>صحیح البخاری ج5، ص2074، ح5127،كِتَاب الْأَطْعِمَةِ، بَاب الرُّطَبِ وَالتَّمْرِ</ref> | |||
عائشه گفت: رسولِخدا از دنیا رفت؛ درحالیکه ما (فقط) از دو تكه نان سیاه، خرما و آب سیر میشدیم. | |||
مسلم نیز همین روایت را نقل كرده و بعد از آن میافزاید: | مسلم نیز همین روایت را نقل كرده و بعد از آن میافزاید: | ||
این حدیث را أبوكریب از أشجعی و همچنین نصر بن علی از أبوحمد از سفیان نقل کردهاند؛ تنها با یك تفاوت در حدیث هر دوی آمده است كه عائشه گفت: ما از دو تكه نان سیاه سیر نمیشدیم<ref>صحیح مسلم ج4، ص2284، ح2975، كِتَاب الزُّهْدِ وَالرَّقَائِقِ</ref>. | |||
این حدیث را أبوكریب از أشجعی و همچنین نصر بن علی از أبوحمد از سفیان نقل کردهاند؛ تنها با یك تفاوت در حدیث هر دوی آمده است كه عائشه گفت: ما از دو تكه نان سیاه سیر نمیشدیم. | |||
طبیعی است كه عائشه از دادن مرغ به امیرمؤمنان (علیهالسلام)به شدت ناراحت شده باشد؛ بهویژه كه وقتی او دعا كرد و از خداوند خواست كه این شخص را پدر من قرار دهد و این مرغ نصیب پدر من شود؛ اما خداوند نپذیرفت و نیز وقتی ابوبكر به در خانه آمد تا از این غذا بخورد، رسولِخدا او را از در | طبیعی است كه عائشه از دادن مرغ به امیرمؤمنان (علیهالسلام)به شدت ناراحت شده باشد؛ بهویژه كه وقتی او دعا كرد و از خداوند خواست كه این شخص را پدر من قرار دهد و این مرغ نصیب پدر من شود؛ اما خداوند نپذیرفت و نیز وقتی ابوبكر به در خانه آمد تا از این غذا بخورد، رسولِخدا او را از در خانهاش دور كرد و اجازه ورود به او را نداد. خود عائشه نیز از این غذا قطعاً نخورده است؛ بنابراین با داد و فریاد اعتراض كرده است كه چرا رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم)، علی بن ابیطالب و صدیقه طاهره (سلام الله علیهما) را از او و پدرش بیشتر دوست دارد.!<br> | ||
غافل از این كه این غذا تنها نصیب كسی میشد كه محبوبترین مخلوق خداوند است و دیگران حق خوردن از آن را نداشتهاند. | غافل از این كه این غذا تنها نصیب كسی میشد كه محبوبترین مخلوق خداوند است و دیگران حق خوردن از آن را نداشتهاند. | ||
همچنین طبق برخی از روایات رسولِخدا دعا كرد كه خداوند غذای از غذاهای بهشت را نصیب او و امیرمؤمنان (علیهالسلام)نماید. ابن عساكر دمشقی مینویسد: | همچنین طبق برخی از روایات رسولِخدا دعا كرد كه خداوند غذای از غذاهای بهشت را نصیب او و امیرمؤمنان (علیهالسلام)نماید. ابن عساكر دمشقی مینویسد: | ||
از أنس بن مالك روایت شده است كه گفت: من دربان رسولِخدا بودیم، پس از او شنیدم كه میگفت: «خداوندا غذای از غذاهای بهشتی را نصیب ما بگردان» پس گوشت مرغ بریان شده ای آوردند و در جلوی آن حضرت قرار دادند، پس گفت: «خدایا كسی را بیاور پیش من كه تو او را دوست دارد و او نیز تو و رسولت را دوست دارد». أنس گفت: پس خارج شدم دیدم كه علی (علیهالسلام) جلوی در است؛ اجازه ورود گرفت؛ ولی من اجازه ندادم.....<ref>ابن عساكر الدمشقی الشافعی، أبی القاسم علی بن الحسن إبن هبة الله بن عبدالله (متوفای571هـ)، تاریخ مدینة دمشق وذكر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج15، ص200، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری، ناشر: دار الفكر - بیروت - 1995.</ref> | |||
طبیعی است كه هر كس شایسته این غذای بهشتی نیست. | طبیعی است كه هر كس شایسته این غذای بهشتی نیست. | ||
ثانیا: متأسفانه ابن تیمیه اصل روایات طیر را نخوانده | ثانیا: متأسفانه ابن تیمیه اصل روایات طیر را نخوانده که در اصل روایت به صراحت آمده است كه رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) منتظر امیرمؤمنان (علیهالسلام) بوده است. | ||
اگر رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق نزد خدا را نمیشناخت، چرا ابوبكر و عمر را رد كرد؟ چنانچه پیشازاین ثابت كردیم كه با سند صحیح این قضیه در منابع اهلسنت نقل شده است | اگر رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق نزد خدا را نمیشناخت، چرا ابوبكر و عمر را رد كرد؟ چنانچه پیشازاین ثابت كردیم كه با سند صحیح این قضیه در منابع اهلسنت نقل شده است<ref>مسند أبی یعلی ج7، ص105 ؛ النسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن ابیطالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ.</ref>. | ||
ابن تیمیه در اشكال پنجم نیز تقریبا همان اشكال چهارم را تكرار كرده و در ادامه میگوید: | |||
و لو سَمّی علیاً لأستراحَ أنسُ من الرجاءِ الباطلِ و لم یَغْلِقُ البابَ فی وجهِ علیٍّ | و لو سَمّی علیاً لأستراحَ أنسُ من الرجاءِ الباطلِ و لم یَغْلِقُ البابَ فی وجهِ علیٍّ | ||
اگر رسولِخدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) نام علی را میبرد، أنس از امید باطل راحت میشد و در را بر روی علی نمیبست.... | اگر رسولِخدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) نام علی را میبرد، أنس از امید باطل راحت میشد و در را بر روی علی نمیبست.... | ||
علامه میرحامد حسین نقوی در جواب این سخن ابن تیمیه میگوید: | علامه میرحامد حسین نقوی در جواب این سخن ابن تیمیه میگوید: | ||
این سخن ابن تیمیه كه گفته: «اگر نام علی را میبرد، أنس راحت میشد...» اعتراض صریح به رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) است كه جز إبن تیمیه و امثال او جرأت چنین جسارتی را ندارند و ما خداوند بلندمرتبه را سپاس میگوییم كه ما را از چنین بلاهایی كه آنها دچار شدهاند، عافیت بخشیده است<ref>المیلانی، السید علی الحسینی (معاصر)، نفحات الأزهار فی خلاصة عبقات الأنوار للعلم الحجة آیة الله السید حامد حسین اللكهنوی، ج14، ص180، الطبعة الأولی، 1414هـ.</ref>. | |||
نتیجه آن كه رسولِخدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند را میشناخته است؛ اما به صورت مبهم و بدون نام بردن از امیرمؤمنان (علیهالسلام) دعا كرد تا «احب الخلق» بودن امیرمؤمنان (علیهالسلام)توسط خداوند ثابت شود. | نتیجه آن كه رسولِخدا(صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق خداوند را میشناخته است؛ اما به صورت مبهم و بدون نام بردن از امیرمؤمنان (علیهالسلام) دعا كرد تا «احب الخلق» بودن امیرمؤمنان (علیهالسلام)توسط خداوند ثابت شود. | ||
خط ۶۵۵: | خط ۵۱۱: | ||
===اشكال هشتم: حدیث طیر مفید عموم نیست. === | ===اشكال هشتم: حدیث طیر مفید عموم نیست. === | ||
حدیث طیر مفید عموم نیست عضد الدین ایجی بعد از نقل حدیث طیر میگوید: | حدیث طیر مفید عموم نیست عضد الدین ایجی بعد از نقل حدیث طیر میگوید: | ||
جواب میدهیم که این حدیث نمیرساند كه آن حضرت در همه چیز محبوبترین بوده است، زیرا میتوان تقسیم كرد ولفظ (كل) و (بعض) را آورد. نمیبینی كه میتوان استفسار نمود و پرسید: آیا او محبوبترین در همه چیزهاست یا در برخی چیزها؟ ازاینرو احتمال دارد كه او در یك چیز بیش از همه ثواب برده باشد؛ اما در دیگری این چنین نباشد؛ بنابراین دلالت بر افضلیت مطلق ندارد<ref>الإیجی، عضد الدین (متوفای756هـ)، كتاب المواقف، ج3، ص632، تحقیق: عبد الرحمن عمیرة، ناشر: دار الجیل، لبنان، بیروت، الطبعة: الأولی، 1417هـ، 1997م.</ref>. | جواب میدهیم که این حدیث نمیرساند كه آن حضرت در همه چیز محبوبترین بوده است، زیرا میتوان تقسیم كرد ولفظ (كل) و (بعض) را آورد. نمیبینی كه میتوان استفسار نمود و پرسید: آیا او محبوبترین در همه چیزهاست یا در برخی چیزها؟ ازاینرو احتمال دارد كه او در یك چیز بیش از همه ثواب برده باشد؛ اما در دیگری این چنین نباشد؛ بنابراین دلالت بر افضلیت مطلق ندارد<ref>الإیجی، عضد الدین (متوفای756هـ)، كتاب المواقف، ج3، ص632، تحقیق: عبد الرحمن عمیرة، ناشر: دار الجیل، لبنان، بیروت، الطبعة: الأولی، 1417هـ، 1997م.</ref>. | ||
====جواب اشکال هشتم:==== | ====جواب اشکال هشتم:==== | ||
خط ۶۸۱: | خط ۵۳۵: | ||
===اشكال نهم: شاید ابوبكر در مدینه نبوده است! === | ===اشكال نهم: شاید ابوبكر در مدینه نبوده است! === | ||
شاید ابوبكر در مدینه نبوده است! شاه ولی الله دهلوی، یكی از كسانی است كه اشكالاتی به روایت طیر دارد، یكی از اشكالات او این است كه شاید ابوبكر در مدینه نبوده | شاید ابوبكر در مدینه نبوده است! شاه ولی الله دهلوی، یكی از كسانی است كه اشكالاتی به روایت طیر دارد، یكی از اشكالات او این است كه شاید ابوبكر در مدینه نبوده<ref>تحفة اثناعشری، ص443</ref>و<ref>مختصر تحفة الإثنی عشریة، ص183</ref>. | ||
و | |||
====جواب اشکال نهم:==== | ====جواب اشکال نهم:==== | ||
پیشازاین روایت صحیح السندی را از مسند أبی یعلی خواندیم كه در آن آمده بود: | پیشازاین روایت صحیح السندی را از مسند أبی یعلی خواندیم كه در آن آمده بود: | ||
انس گفته است كه نزد رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) یك پرنده بود؛ فرمودند: خداوندا محبوبترین مخلوقت را بیاور تا با من از این پرنده بخورد؛ ابوبكر آمد و او را رد كرد، عمر نیز آمد و او را رد كرد، اما علی آمد و رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) به او اجازه داد<ref>أبو یعلی الموصلی التمیمی، أحمد بن علی بن المثنی (متوفای307 هـ)، مسند أبی یعلی، ج7، ص105، تحقیق: حسین سلیم أسد، ناشر: دار المأمون للتراث - دمشق، الطبعة: الأولی، 1404 هـ - 1984مالنسائی، ابوعبد الرحمن أحمد بن شعیب بن علی (متوفای303 هـ)، خصائص امیرمؤمنان علی بن ابیطالب، ج1، ص29، ح10، تحقیق: أحمد میرین البلوشی، ناشر: مكتبة المعلا - الكویت الطبعة: الأولی، 1406 هـ..</ref><br>. | |||
همچنین با سند صحیح نقل شده است كه عائشه و حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدر من قرار بده؛ ولی خداوند به درخواست آنها توجهی نكرد<ref>ابن كثیر الدمشقی، ابوالفداء إسماعیل بن عمر القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج7، ص351، ناشر: مكتبة المعارف - بیروت. العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، المطالب العالیة بزوائد المسانید الثمانیة، ج16، ص108، تحقیق: د. سعد بن ناصر بن عبد العزیز الشتری، ناشر: دار العاصمة/ دار الغیث، الطبعة: الأولی، السعودیة - 1419هـ</ref>اگر ابوبكر و عمر در مدینه نبودند، چه معنا داشت كه عائشه و حفصه چنین درخواستی را داشته باشند؛ آیا عائشه و حفصه به اندازه دهلوی نمیفهمیدند كه در یك آن و یك لحظه نمیشود ابوبكر و عمر را از دور به مدینه آورد و پیامبران نیز جز در زمان تحدی از معجزه و قدرت الهی خود استفاده نمیكنند؟ | |||
همچنین با سند صحیح نقل شده است كه عائشه و حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدر من قرار بده؛ ولی خداوند به درخواست آنها توجهی نكرد | |||
اگر ابوبكر و عمر در مدینه نبودند، چه معنا داشت كه عائشه و حفصه چنین درخواستی را داشته باشند؛ آیا عائشه و حفصه به اندازه دهلوی نمیفهمیدند كه در یك آن و یك لحظه نمیشود ابوبكر و عمر را از دور به مدینه آورد و پیامبران نیز جز در زمان تحدی از معجزه و قدرت الهی خود استفاده نمیكنند؟ | |||
از این گذشته، رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) در همین قضیه از قدرت فوق بشری و مستجاب الدعوة بودن خود استفاده كرده است. | از این گذشته، رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) در همین قضیه از قدرت فوق بشری و مستجاب الدعوة بودن خود استفاده كرده است. | ||
توضیح مطلب این كه: انبیاء و ائمه علیهمالسلام، سه ویژه گی دارند كه از آنها جز در مواردی كه خداوند دستور بدهد، نمیتوانند استفاده نمایند:<br> | توضیح مطلب این كه: انبیاء و ائمه علیهمالسلام، سه ویژه گی دارند كه از آنها جز در مواردی كه خداوند دستور بدهد، نمیتوانند استفاده نمایند:<br> | ||
خط ۷۱۰: | خط ۵۵۴: | ||
رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) عادت نداشت كه تنها غذا بخورد: ملا علی هروی در ذیل روایت طیر اشكال خندهداری را از حسین بن عبدالله طیبی شارح كتاب مشكاة المصابیح نقل میکند كه چون رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) دوست نداشت تنهائی غذا بخورد، از خداوند چنین درخواستی كرد، پس منظور رسولِخدا محبوبترین فرد در نزد خداوند از میان پسر عموهایش بوده: قال الطیبیُّ: والوجهُ الذی یقتضیه المقامَ هو الوجه الثانی (ای أنه أراد به أحبَّ خلقِه إلیه من بنی عَمِّه وذویه) لأنه (صلیالله علیه وآله وسلّم) كان یَكْرِهُ أن یأكلَ وحدَهُ لأنه لیس من شیمةِ أهل المُروءاتِ، فطلب من الله تعالی أن یُؤتِیَ له من یُؤاكِلُه وكان ذلك براً وإحساناً منه إلیه وأبرَّ المَبَرّات بذوی الرحم وصلتِه، كأنه قال: بأحبِّ خلقكَ إلیكَ من ذوی القرابَةِ القریبةِ ومن هو أولی بإحسانی وبری إلیه. طیبی گفته: دیدگاهی كه شایسته این روایت است، دیدگاه دوم است (یعنی این كه منظور رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق از بین پسر عموها و خانوادهاش بوده)؛ چرا كه رسولِخدا دوست نداشت، تنهائی غذا بخورد؛ زیرا این كار از اخلاق اهل مروت نیست، پس رسولِخدا از خداوند خواست تا كسی را بیاورد تا با او غذا بخورد. و این كار، نیكی و احسان از جانب آن حضرت به آن شخص بود، و برترین نیكی و احسان این است كه به نزدیكان و خانواده انسان باشد؛ مثل این كه رسولِخدا گفته باشد: خدایا محبوبترین مخلوق از میان فامیلهای نزدیكم را كه از همه شایستهتر به نیكی و احسان من باشد، نزدم بیاور.... | رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) عادت نداشت كه تنها غذا بخورد: ملا علی هروی در ذیل روایت طیر اشكال خندهداری را از حسین بن عبدالله طیبی شارح كتاب مشكاة المصابیح نقل میکند كه چون رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) دوست نداشت تنهائی غذا بخورد، از خداوند چنین درخواستی كرد، پس منظور رسولِخدا محبوبترین فرد در نزد خداوند از میان پسر عموهایش بوده: قال الطیبیُّ: والوجهُ الذی یقتضیه المقامَ هو الوجه الثانی (ای أنه أراد به أحبَّ خلقِه إلیه من بنی عَمِّه وذویه) لأنه (صلیالله علیه وآله وسلّم) كان یَكْرِهُ أن یأكلَ وحدَهُ لأنه لیس من شیمةِ أهل المُروءاتِ، فطلب من الله تعالی أن یُؤتِیَ له من یُؤاكِلُه وكان ذلك براً وإحساناً منه إلیه وأبرَّ المَبَرّات بذوی الرحم وصلتِه، كأنه قال: بأحبِّ خلقكَ إلیكَ من ذوی القرابَةِ القریبةِ ومن هو أولی بإحسانی وبری إلیه. طیبی گفته: دیدگاهی كه شایسته این روایت است، دیدگاه دوم است (یعنی این كه منظور رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) محبوبترین مخلوق از بین پسر عموها و خانوادهاش بوده)؛ چرا كه رسولِخدا دوست نداشت، تنهائی غذا بخورد؛ زیرا این كار از اخلاق اهل مروت نیست، پس رسولِخدا از خداوند خواست تا كسی را بیاورد تا با او غذا بخورد. و این كار، نیكی و احسان از جانب آن حضرت به آن شخص بود، و برترین نیكی و احسان این است كه به نزدیكان و خانواده انسان باشد؛ مثل این كه رسولِخدا گفته باشد: خدایا محبوبترین مخلوق از میان فامیلهای نزدیكم را كه از همه شایستهتر به نیكی و احسان من باشد، نزدم بیاور.... | ||
بعد خود ملا علی هروی در پاسخ او مینویسد: | بعد خود ملا علی هروی در پاسخ او مینویسد: | ||
تردیدی نیست كه عمو شایستهتر از پسر عمو است؛ همچنین دختر و فرزندان او در نیكی و احسان شایستهتر هستند. البته سخن طیبی زمانی درست است كه هیچ كس در آن جا نبوده باشد كه با آن حضرت غذا بخورد؛ در حالی تردیدی در وجود آن نیست؛ بهویژه كه أنس خادم آن حضرت در آن جا حاضر بوده؛ و پیامبر عادت نداشت كه با او غذا نخورد<ref>ملا علی القاری، نور الدین أبو الحسن علی بن سلطان محمد الهروی (متوفای1014هـ)، مرقاة المفاتیح شرح مشكاة المصابیح، ج11، ص250، تحقیق: جمال عیتانی، ناشر: دار الكتب العلمیة - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1422هـ - 2001م.</ref>. | |||
تردیدی نیست كه عمو شایستهتر از پسر عمو است؛ همچنین دختر و فرزندان او در نیكی و احسان شایستهتر هستند. البته سخن طیبی زمانی درست است كه هیچ كس در آن جا نبوده باشد كه با آن حضرت غذا بخورد؛ در حالی تردیدی در وجود آن نیست؛ بهویژه كه أنس خادم آن حضرت در آن جا حاضر بوده؛ و پیامبر عادت نداشت كه با او غذا نخورد. | |||
====جواب اشکال دهم:==== | ====جواب اشکال دهم:==== | ||
# اولاً: اگر دلیل این دعا و درخواست رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) این بود كه آن حضرت دوست نداشت تنهائی غذا بخورد، چرا با أنس بن مالك و همچنین سفینه كه هر دو خادم رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) و در آن جا حاضر بودند، همسفره نشدند؟ آیا شایسته است كه مرد كریمی همچون رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) ، خادمش را دم در نگاه دارد و خودش به تنهائی غذا بخورد؟<br> | # اولاً: اگر دلیل این دعا و درخواست رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) این بود كه آن حضرت دوست نداشت تنهائی غذا بخورد، چرا با أنس بن مالك و همچنین سفینه كه هر دو خادم رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) و در آن جا حاضر بودند، همسفره نشدند؟ آیا شایسته است كه مرد كریمی همچون رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) ، خادمش را دم در نگاه دارد و خودش به تنهائی غذا بخورد؟<br> | ||
# ثانیاً: اگر منظور آن حضرت تنها همسفره شدن با شخص دیگری بود، چرا ابوبكر، عمر و عثمان را از در | # ثانیاً: اگر منظور آن حضرت تنها همسفره شدن با شخص دیگری بود، چرا ابوبكر، عمر و عثمان را از در خانهاش راند و با آنها همسفره نشد؟ چرا با خود عائشه و حفصه همسفره نشد؟ مگر آنها رحم و عیال آن حضرت محسوب نمیشدند؟<br> | ||
# ثالثاً: حتی اگر بپذیریم كه منظور آن حضرت نیكی به ارحام بوده و نیكی به آنها از نیكی به خادم و دربان و همسر شایستهتر باشد؛ طبق معیار جناب طیبی، صدیقه طاهره سلاماللهعلیها و همچنین همسران عثمان كه به ادعای اهلسنت دختران پیامبر بودند، اولویت و شایستگی بیشتری داشتند كه پیغمبر با آنها همسفره شود. چرا آنها را دعوت نكرد؟<br> | # ثالثاً: حتی اگر بپذیریم كه منظور آن حضرت نیكی به ارحام بوده و نیكی به آنها از نیكی به خادم و دربان و همسر شایستهتر باشد؛ طبق معیار جناب طیبی، صدیقه طاهره سلاماللهعلیها و همچنین همسران عثمان كه به ادعای اهلسنت دختران پیامبر بودند، اولویت و شایستگی بیشتری داشتند كه پیغمبر با آنها همسفره شود. چرا آنها را دعوت نكرد؟<br> | ||
# رابعاً: اگر منظور رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) نیكی به نزدیكانش بود، چرا عائشه و حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدران من قرار بده؟ قَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی.<br> | # رابعاً: اگر منظور رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) نیكی به نزدیكانش بود، چرا عائشه و حفصه دعا كردند كه خدایا این شخص را پدران من قرار بده؟ قَالَتْ عَائِشَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی، وَقَالَتْ حَفْصَةُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا: اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ أَبِی.<br> | ||
چرا أنس بن مالك آرزو میکند كه خداوند این شخص را سعد بن عباده از أنصار قرار دهد: | چرا أنس بن مالك آرزو میکند كه خداوند این شخص را سعد بن عباده از أنصار قرار دهد: | ||
اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ. | اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ سَعْدَ بْنَ عُبَادَةَ.آیا عائشه، حفصه و أنس بن مالك، به اندازه طیبی منظور رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) را متوجه نشده بودند و نمیدانستند كه علی بن ابیطالب از پدران آن دو سعد بن عباده شایستهتر است تا از این غذای بهشتی استفاده كند؟ | ||
آیا عائشه، حفصه و أنس بن مالك، به اندازه طیبی منظور رسولِخدا (صلیالله علیه وآله وسلّم) را متوجه نشده بودند و نمیدانستند كه علی بن ابیطالب از پدران آن دو سعد بن عباده شایستهتر است تا از این غذای بهشتی استفاده كند؟ | |||
===اشكال یازدهم: احب الناس در غذاخوردن با پیامبر. === | ===اشكال یازدهم: احب الناس در غذاخوردن با پیامبر. === | ||
احب الناس در غذاخوردن با پیامبر دهلوی در آخرین جواب خود از حدیث طیر میگوید: | احب الناس در غذاخوردن با پیامبر دهلوی در آخرین جواب خود از حدیث طیر میگوید: | ||
و مع هذا مفید مدعا هم نیست زیرا كه قرینه دلالت میکند بر آن كه احب الناس الی الله در اكل مع النبی مراد باشد و بی شهبه حضرت امیر در این وصف احب ناس بود به سوی خدا زیرا كه همکاسه شدن فرزند یا كسی كه در حكم فرزند باشد موجب تضاعف لذت طعام میشود.<ref>تحفة اثنا عشر، ص442</ref> | و مع هذا مفید مدعا هم نیست زیرا كه قرینه دلالت میکند بر آن كه احب الناس الی الله در اكل مع النبی مراد باشد و بی شهبه حضرت امیر در این وصف احب ناس بود به سوی خدا زیرا كه همکاسه شدن فرزند یا كسی كه در حكم فرزند باشد موجب تضاعف لذت طعام میشود.<ref>تحفة اثنا عشر، ص442</ref>و<ref>مختصر التحفة الإثنی عشریة، السید محمد الشكری الآلوسی، ص182</ref> | ||
و | |||
====جواب اشکال یازدهم:==== | ====جواب اشکال یازدهم:==== | ||
خط ۷۳۸: | خط ۵۷۸: | ||
===اشكال دوازدهم: هركس محبوبترین مخلوق بود، حتماً صاحب ریاست عامه نیست. === | ===اشكال دوازدهم: هركس محبوبترین مخلوق بود، حتماً صاحب ریاست عامه نیست. === | ||
هركس محبوبترین مخلوق بود، حتماً صاحب ریاست عامه نیست: دهلوی ادعا كرده است كه حتی اگر بپذیریم كه امیرمؤمنان (علیهالسلام)محبوبترین مخلوق خداوند باشد، بازهم امامت و خلافت آن حضرت ثابت نمیشود: | هركس محبوبترین مخلوق بود، حتماً صاحب ریاست عامه نیست: دهلوی ادعا كرده است كه حتی اگر بپذیریم كه امیرمؤمنان (علیهالسلام)محبوبترین مخلوق خداوند باشد، بازهم امامت و خلافت آن حضرت ثابت نمیشود: | ||
و اگر احب مطلقاً مراد باشد نیز مفید مدعا نیست زیرا كه احب الخلق الی الله چه لازم است كه صاحب ریاست عام باشد بسا اولیاء كبار و انبیاء عالیمقدار كه احب الخلق الی الله بودهاند و صاحب ریاست عامه نبودهاند مثل حضرت زكریا و حضرت یحیی بلكه حضرت شمویل كه در زمان ایشان طالوت به نص الهی ریاست عام داشت | و اگر احب مطلقاً مراد باشد نیز مفید مدعا نیست زیرا كه احب الخلق الی الله چه لازم است كه صاحب ریاست عام باشد بسا اولیاء كبار و انبیاء عالیمقدار كه احب الخلق الی الله بودهاند و صاحب ریاست عامه نبودهاند مثل حضرت زكریا و حضرت یحیی بلكه حضرت شمویل كه در زمان ایشان طالوت به نص الهی ریاست عام داشت<ref>تحفة اثناعشری، ص442 ـ 443</ref>. | ||
====جواب اشکال دوازدهم:==== | ====جواب اشکال دوازدهم:==== | ||
در پاسخ دهلوی میگوییم:<br> | در پاسخ دهلوی میگوییم:<br> | ||
اولاً: اصل این كه برخی از پیامبران بر برخی دیگر برتری داشتهاند، قطعی است؛ اما این كه زكریا، شمویل و یحیی برتر از طالوت باشند، چه دلیلی برای آن وجود دارد؟ | اولاً: اصل این كه برخی از پیامبران بر برخی دیگر برتری داشتهاند، قطعی است؛ اما این كه زكریا، شمویل و یحیی برتر از طالوت باشند، چه دلیلی برای آن وجود دارد؟ | ||
آن چه از قرآن كریم استفاده میشود، برتری این پیامبران بر دیگران مردم عالم است؛ اما برتری هر یك از آنها از آیات قرآن كریم استفاده نمیشود | آن چه از قرآن كریم استفاده میشود، برتری این پیامبران بر دیگران مردم عالم است؛ اما برتری هر یك از آنها از آیات قرآن كریم استفاده نمیشود<ref>الأنعام.84 ـ 86.</ref> اتفاقاً اگر هم برتری داشته باشند، حضرت لوط كه هم پیامبر خدا بوده و هم حكومت و سلطنت الهی داشته است، امتیاز بیشتری نسبت به زكریا و یحیی دارد.<br> | ||
ثانیاً: قبح تقدیم مفضول بر افضل، از مسائل عقلی است كه تمام عقلای عالم بر آن اتفاق دارند و در زندگی روزمره خودشان نیز بر این قاعده پایبند هستند. تمام تلاش مردم برای زندگی بهتر، خانه زیباتر، همسر زیباتر و... از همین قاعده عقلی نشئت میگیرد. تابهحال دیده نشده است كه بیماری در شرایط مساوی، دكتر حاذق و متخصص را رها كرده و به دكتر عمومی مراجعه كند. اگر این كار را بكند و معالجه نشود، همه عقلاً او را مذمت میکنند كه از اول چرا پیش متخصص نرفتی؛ اما متأسفانه علمای سنی بر خلاف عقل و وجدانشان این قاعده عقلی را زیر پا میگذارند و چون میدانند كه با وجود علی بن ابیطالب (علیهالسلام)كه محبوبترین مخلوق خداوند است، نوبت به ابوبكر، عمر و... نمیرسد؛ ازاینرو تلاش میکنند كه این قاعده عقلی را نپذیرند.<br> | |||
ثالثاً: آیات قرآن كریم بهترین دلیل بر این است كه تقدیم مفضول بر افضل جایز نیست، خداوند در آیات متعدد این مطلب را گوشزد كرده است؛ چنانچه در آیات متعدد این نكته را متذكر شده است:<ref>الرعد/16.</ref>و <ref>النحل/76.</ref> <ref>الزمر/9.</ref> <ref>یونس/35</ref> و نیز [[روایات شایستهسالاری]]. | |||
ثانیاً: قبح تقدیم مفضول بر افضل، از مسائل عقلی است كه تمام عقلای عالم بر آن اتفاق دارند و در زندگی روزمره خودشان نیز بر این قاعده پایبند هستند. تمام تلاش مردم برای زندگی بهتر، خانه زیباتر، همسر زیباتر و... از همین قاعده عقلی نشئت میگیرد. تابهحال دیده نشده است كه بیماری در شرایط مساوی، دكتر حاذق و متخصص را رها كرده و به دكتر عمومی مراجعه كند. اگر این كار را بكند و معالجه نشود، همه عقلاً او را مذمت میکنند كه از اول چرا پیش متخصص | دلیل این كه امام باید ظاهرا افضل باشد این است كه ضرورتاً تقدیم مفضول بر فاضل زشت است; چرا كه به عنوان مثال، زشت است كه یك پادشاه حكیم، كسی را رئیس خطاطان ماهر؛ مثل ابن مقلة و همانند او نماید كه مانند كودكان و بقالها مینویسد. و نیز زشت است كسی را رئیس فقهایی همانند ابوحنیفه و شافعی و... بكند كه در فقه از آنان ضعیفتر است. بلی، عقلای عالم این كار حاكم را زشت میشمارند؛ زیرا تقدیم مفضول بر فاضل درهمان چیزی كه بر او برتری دارد، قبیح است<ref>الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفای460هـ)، الاقتصاد، ص191، ناشر: منشورات مكتبة جامع چهلستون ـ تهران، 1400هـ</ref>. | ||
اما متأسفانه علمای سنی بر خلاف عقل و وجدانشان این قاعده عقلی را زیر پا میگذارند و چون میدانند كه با وجود علی بن ابیطالب (علیهالسلام)كه محبوبترین مخلوق خداوند است، نوبت به ابوبكر، عمر و... نمیرسد؛ ازاینرو تلاش میکنند كه این قاعده عقلی را نپذیرند.<br> | |||
ثالثاً: آیات قرآن كریم بهترین دلیل بر این است كه تقدیم مفضول بر افضل جایز نیست، خداوند در آیات متعدد این مطلب را گوشزد كرده است؛ چنانچه در آیات متعدد این نكته را متذكر شده است: | |||
==تذکر مهم== | ==تذکر مهم== |