شفا: تفاوت میان نسخه‌ها

۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۱ ژوئن ۲۰۲۳
خط ۱۰: خط ۱۰:
میان نگاه [[دین]] مقدس اسلام و فلسفه الهی و نگاه مکاتب مادی در حوزه مسائل انسان‌شناسی، تفاوت مبنا وجود دارد. این تفاوت مبنا سبب می‌­شود که نگاه و تعریف ما از مفاهیمی همچون شفا، سلامت، درمان و امثال آن متفاوت باشد.
میان نگاه [[دین]] مقدس اسلام و فلسفه الهی و نگاه مکاتب مادی در حوزه مسائل انسان‌شناسی، تفاوت مبنا وجود دارد. این تفاوت مبنا سبب می‌­شود که نگاه و تعریف ما از مفاهیمی همچون شفا، سلامت، درمان و امثال آن متفاوت باشد.


طبیبی ادعا می‌­کند که من همه بیماری­‌های مربوط به کلیه را درمان می­‌کنم. فردی به او مراجعه کند و کلیه وی درمان می­‌شود. ولی کبد او عارضه‌ه­ای بدتری پیدا کند. آیا می­‌توان گفت که این بیمار شفا پیدا کرده است؟
طبیبی ادعا می‌­کند که من همه بیماری­‌های مربوط به کلیه را درمان می­‌کنم. فردی به او مراجعه کند و کلیه وی درمان می­‌شود. ولی کبد او عارضه‌های بدتری پیدا کند. آیا می­‌توان گفت که این بیمار شفا پیدا کرده است؟


از آنجایی که انسان مجموعه­ ای از اعضاء و جوارح است، اگر بخشی از آن درمان شود ولی بخش دیگری با مشکل بزرگتری مواجه گردد، هیچ­گاه نمی‌­گوییم این بیمار شفا پیدا کرد بلکه می‌­گوییم که نوع بیماری‌اش تغییر پیدا کرد.
از آنجایی که انسان مجموعه­ ای از اعضاء و جوارح است، اگر بخشی از آن درمان شود ولی بخش دیگری با مشکل بزرگتری مواجه گردد، هیچ­‌گاه نمی‌­گوییم این بیمار شفا پیدا کرد بلکه می‌­گوییم که نوع بیماری‌اش تغییر پیدا کرد.


زمانی می­‌گوییم که این بیمار شفا پیدا کرد که یا تمام اعضاء و جوارح او سالم باشند یا اینکه وقتی برآیند بیماری جدید را با سلامت اعضاء دیگر می‌سنجیم، در مجموع از میزان بیماری کاسته شده باشد. وقتی بیماری کاسته شده باشد، به همان میزان، سخن از درمان و شفا قابل طرح است. این یک استعمال و قضاوت عرفی و طبیعی است.
زمانی می­‌گوییم که این بیمار شفا پیدا کرد که یا تمام اعضاء و جوارح او سالم باشند یا این‌که وقتی برآیند بیماری جدید را با سلامت اعضاء دیگر می‌سنجیم، در مجموع از میزان بیماری کاسته شده باشد. وقتی بیماری کاسته شده باشد، به همان میزان، سخن از درمان و شفا قابل طرح است. این یک استعمال و قضاوت عرفی و طبیعی است.
جریان طب موجود و همچنین عموم مردم، انسان را صرفا یک مجموعه مادی تلقی کرده و در نتیجه، درمان و شفا و بیماری را در همین حوزه تفسیر می­‌کنند. اما فلسفه الهی با براهین عقلی ثابت می­کند که انسان موجودی مرکب از یک لایه جسمی و یک لایه مجرد است. لایه‌­ای که به واسطه حواس پنچ­گانه مورد ادراک قرار نمی­‌گیرد. ادیان الهی نیز به شدت به این مسئله پرداخته و تاکید دارند که حقیقت انسان، همان لایه­ ای است که از محدوده رادار قوای حسی انسان خارج است.
جریان طب موجود و هم‌چنین عموم مردم، انسان را صرفا یک مجموعه مادی تلقی کرده و در نتیجه، درمان و شفا و بیماری را در همین حوزه تفسیر می­‌کنند. اما فلسفه الهی با براهین عقلی ثابت می­کند که انسان موجودی مرکب از یک لایه جسمی و یک لایه مجرد است. لایه‌­ای که به واسطه حواس پنچ­گانه مورد ادراک قرار نمی­‌گیرد. ادیان الهی نیز به شدت به این مسئله پرداخته و تاکید دارند که حقیقت انسان، همان لایه­ ای است که از محدوده رادار قوای حسی انسان خارج است.


اگر فهمیدیم که انسان، مجموعه­‌ای مرکب از جسم و روح است، طبیعتا می­‌فهمیم که مصداق شفا در این نگاه متفاوت است. شفا یعنی مجموعه­‌ای مرکب از جسم و روح به سمت سلامت میل پیدا کند. در این نگاه، اگر کسی بخواهد شفا کامل و صددرصد پیدا کند، شفای کامل به این معنی است که جسم و روح وی در بهترین حالت قرار بگیرد. اما اگر بیماری شرایطی داشته باشد که وقتی ابعاد جسمی او درمان شود، ابعاد روحی او آسیب ببیند یا بالعکس، طبیعتا چنین بیماری صددرصد قابل شفا نیست. این بیماری زمانی خوب می­‌شود که درجه‌­ای به سلامتی نزدیک شود.
اگر فهمیدیم که انسان، مجموعه­‌ای مرکب از جسم و روح است، طبیعتا می­‌فهمیم که مصداق شفا در این نگاه متفاوت است. شفا یعنی مجموعه­‌ای مرکب از جسم و روح به سمت سلامت میل پیدا کند. در این نگاه، اگر کسی بخواهد شفا کامل و صددرصد پیدا کند، شفای کامل به این معنی است که جسم و روح وی در بهترین حالت قرار بگیرد. اما اگر بیماری شرایطی داشته باشد که وقتی ابعاد جسمی او درمان شود، ابعاد روحی او آسیب ببیند یا بالعکس، طبیعتا چنین بیماری صددرصد قابل شفا نیست. این بیماری زمانی خوب می­‌شود که درجه‌­ای به سلامتی نزدیک شود.


اگر در [[دین اسلام]] سخن از شفا و شفا‌بخشی می­‌شود، منظور شفا دادن انسان به حسب قابلیتی است که دارد نه شفا صددرصد و از همه جهت. اصولی تکوینی در عالم حاکم است که سبب می­‌شود هر شخصی از همه جهت شفا نگیرد. زیرا در جای خود ثابت شده که رشد معنوی همواره در گرو برخی مشکلات و مصائب ظاهری است. پس امکان ندارد که کسی از جهت مادی و ظاهری و از همه ابعاد، در رفاه و راحتی باشد. در روایت آمده است: عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَثَلُ الْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ خَامَةِ الزَّرْعِ تُكْفِئُهَا الرِّيَاحُ كَذَا وَ كَذَا وَ كَذَلِكَ الْمُؤْمِنُ تُكْفِئُهُ الْأَوْجَاعُ وَ الْأَمْرَاض‏<ref>الکافی، جلد 2، صفحه 258.</ref>.
اگر در [[دین اسلام]] سخن از شفا و شفا‌بخشی می­‌شود، منظور شفا دادن انسان به حسب قابلیتی است که دارد نه شفا صددرصد و از همه جهت. اصولی تکوینی در عالم حاکم است که سبب می­‌شود هر شخصی از همه جهت شفا نگیرد. زیرا در جای خود ثابت شده که رشد معنوی همواره در گرو برخی مشکلات و مصائب ظاهری است. پس امکان ندارد که کسی از جهت مادی و ظاهری و از همه ابعاد، در رفاه و راحتی باشد. در روایت آمده است:  
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ مَثَلُ الْمُؤْمِنِ كَمَثَلِ خَامَةِ الزَّرْعِ تُكْفِئُهَا الرِّيَاحُ كَذَا وَ كَذَا وَ كَذَلِكَ الْمُؤْمِنُ تُكْفِئُهُ الْأَوْجَاعُ وَ الْأَمْرَاض‏<ref>الکافی، جلد 2، صفحه 258.</ref>.


و نیز آمده است: أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَ يُبْتَلَی الْمُؤْمِنُ بِالْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ أَشْبَاهِ هَذَا قَالَ فَقَالَ وَ هَلْ كُتِبَ الْبَلَاءُ إِلَّا عَلَی الْمُؤْمِنِ<ref>همان.</ref>.
و نیز آمده است: أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع أَ يُبْتَلَی الْمُؤْمِنُ بِالْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ أَشْبَاهِ هَذَا قَالَ فَقَالَ وَ هَلْ كُتِبَ الْبَلَاءُ إِلَّا عَلَی الْمُؤْمِنِ<ref>همان.</ref>.
confirmed، مدیران
۳۷٬۴۸۵

ویرایش