اشاعره: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ فوریهٔ ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
[[اشاعره]] نامی آشنا در میان [[مکاتب کلامی]] [[اهل سنت]] و جماعت است. پایه گذار این مکتب، [[ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری]](۲۶۰-۳۲۴ه‍.ق) است. اشعری در ابتدا شاگر مکتب [[معتزلیان]] بود و در ادامه با جدا شدن از آن  به مکتب [[اهل حدیث]] پیوست با این هدف که میان عقل گرایی افراطی اهل اعتزال و عقل گریزی افراطی اهل حدیث، راه معتدلی را بنیان کند به همین دلیل  در تفسیر آرای اهل حدیث فهم عقلی را دخالت داد.در عصر کنونی می توان گفت که بیشتر اهل سنت در مشی کلامی خود، تابع [[مکتب اشعری]] هستند.  
[[اشاعره]] نامی آشنا در میان [[مکاتب کلامی]] [[اهل سنت]] و جماعت است. پایه گذار این مکتب، [[اشعری|ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری]](۲۶۰-۳۲۴ه‍.ق) است. اشعری در ابتدا شاگر مکتب [[معتزلیان]] بود و در ادامه با جدا شدن از آن  به مکتب [[اهل حدیث]] پیوست با این هدف که میان عقل گرایی افراطی اهل اعتزال و عقل گریزی افراطی اهل حدیث، راه معتدلی را بنیان کند به همین دلیل  در تفسیر آرای اهل حدیث فهم عقلی را دخالت داد.در عصر کنونی می توان گفت که بیشتر اهل سنت در مشی کلامی خود، تابع [[مکتب اشعری]] هستند.  


==مذاهب کلامی اهل سنت و جماعت==
==مذاهب کلامی اهل سنت و جماعت==
خط ۱۴: خط ۱۴:
این شخصیت از نسل ابو موسی اشعری صحابه پیامبر صلوات الله علیه است.<ref>ولوی، علی‌محمد؛ تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، موسسه انتشارات بعثت، تهران، 1367، ج2، ص454.</ref> که در سال 260 قمری در [[بصره]] به دنیا آمد و در سال 324 قمری در [[بغداد]] از دنیا رفت.<ref> با استفاده از کتاب [[تاریخ فرق اسلامی]] نوشته [[حسین صابری]]، انتشارات سمت، تهران، 1383، ج1، ص229.</ref>اشعری تا چهل سالگی پیرو مکتب معتزله بود، اما در سال 320 قمری با برائت از اندیشه های اعتزالی، مکتب جدیدش را بنیان نهاد. <ref>همان ص 231 با اقتباس</ref>
این شخصیت از نسل ابو موسی اشعری صحابه پیامبر صلوات الله علیه است.<ref>ولوی، علی‌محمد؛ تاریخ علم کلام و مذاهب اسلامی، موسسه انتشارات بعثت، تهران، 1367، ج2، ص454.</ref> که در سال 260 قمری در [[بصره]] به دنیا آمد و در سال 324 قمری در [[بغداد]] از دنیا رفت.<ref> با استفاده از کتاب [[تاریخ فرق اسلامی]] نوشته [[حسین صابری]]، انتشارات سمت، تهران، 1383، ج1، ص229.</ref>اشعری تا چهل سالگی پیرو مکتب معتزله بود، اما در سال 320 قمری با برائت از اندیشه های اعتزالی، مکتب جدیدش را بنیان نهاد. <ref>همان ص 231 با اقتباس</ref>


==هدف اشعری از ایجاد مکتب اشاعره ==
==هدف اشعری از ایجاد مکتب اشاعره==


هدف اصلی ابو الحسن اشعری در ایجاد مکتب اشاعره، مبارزه با دو جریان تندرو عقل گرایی معتزله و نص گرایی اهل حدیث بود تا بتواند با تعدیل این دو روی کرد افراطی،  مکتب میانه رویی را پایه گذاری کند. معتزلیان بر مبانی عقلی به عنوان تنها ابزار شناخت تاکید می کردند و با نفی‌ هر آنچه‌ در نظر آنان‌ با فهم عقلی ناسازگار بود و نیز با استناد به آیات نفی کننده تشبیه، تجسیم و رؤیت‌ خدا منکر صفات‌ زاید بر ذات‌ شدند و از خلق‌ کلام‌ خدا سخن‌ گفتند.و اما در برابر معتزلیان، اهل حدیث صف بسته بودند. پیروان این مکتب با تکیه‌ بر نصوص و متون و نقلیات، روش عقل‌ ستیزانه‌ ای در پیش‌ گرفتند و به‌ تفسیر ظاهری‌ آیات‌  پرداختند و از تأویل‌ عقلانی‌ قرآن‌ سخت‌ پرهیز می کردند.در این میان، اشعری‌ و پیروانش با تلاش در برابر این افراط و تفریط ها راه میانه‌ ای را انتخاب و مکتبی را بنیان کردند که به نام مکتب اشاعره معروف شد.برای اطلاع از تفصیل این مطلب به گزارش ابن خلدون مراجعه شود.<ref>[[ابن‌ خلدون‌]]، مقدمه‌، ج۲، ص۹۴۲-۹۴۷، ترجمه [[محمدپروین‌ گنابادی‌]]، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.</ref>
هدف اصلی ابو الحسن اشعری در ایجاد مکتب اشاعره، مبارزه با دو جریان تندرو عقل گرایی معتزله و نص گرایی اهل حدیث بود تا بتواند با تعدیل این دو روی کرد افراطی،  مکتب میانه رویی را پایه گذاری کند. معتزلیان بر مبانی عقلی به عنوان تنها ابزار شناخت تاکید می کردند و با نفی‌ هر آنچه‌ در نظر آنان‌ با فهم عقلی ناسازگار بود و نیز با استناد به آیات نفی کننده تشبیه، تجسیم و رؤیت‌ خدا منکر صفات‌ زاید بر ذات‌ شدند و از خلق‌ کلام‌ خدا سخن‌ گفتند.و اما در برابر معتزلیان، اهل حدیث صف بسته بودند. پیروان این مکتب با تکیه‌ بر نصوص و متون و نقلیات، روش عقل‌ ستیزانه‌ ای در پیش‌ گرفتند و به‌ تفسیر ظاهری‌ آیات‌  پرداختند و از تأویل‌ عقلانی‌ قرآن‌ سخت‌ پرهیز می کردند.در این میان، اشعری‌ و پیروانش با تلاش در برابر این افراط و تفریط ها راه میانه‌ ای را انتخاب و مکتبی را بنیان کردند که به نام مکتب اشاعره معروف شد.برای اطلاع از تفصیل این مطلب به گزارش ابن خلدون مراجعه شود.<ref>[[ابن‌ خلدون‌]]، مقدمه‌، ج۲، ص۹۴۲-۹۴۷، ترجمه [[محمدپروین‌ گنابادی‌]]، تهران‌، ۱۳۵۳ش‌.</ref>
خط ۳۱: خط ۳۱:
اشاعره به قضا و قدر سخت معتقدند و اراده الهی را در همه امور از جمله افعال انسان جاری می کنند و می گویند انسان کاسب افعال خویش است نه خالق. اشاعره به حسن و قبح عقلی اعتقادی ندارند، بلکه آن را شرعی می دانند. به این معنا که حسن و قبح هر فعلی تابع تشخیص شرع است، پس هیچ فعلی ذاتا حسن یا قبیح نیست مگر که شرع تشخیص دهد. در اعتقاد اشاعره مطابق با مفاد آیات قرآن؛ خداوند در قیامت با چشم دیده می شود. کلام خدا قدیم است و صفات خبری اش وقتی می تواند تفسیر شود که به دور از تشبیه و تعیین کیفیت باشد.  
اشاعره به قضا و قدر سخت معتقدند و اراده الهی را در همه امور از جمله افعال انسان جاری می کنند و می گویند انسان کاسب افعال خویش است نه خالق. اشاعره به حسن و قبح عقلی اعتقادی ندارند، بلکه آن را شرعی می دانند. به این معنا که حسن و قبح هر فعلی تابع تشخیص شرع است، پس هیچ فعلی ذاتا حسن یا قبیح نیست مگر که شرع تشخیص دهد. در اعتقاد اشاعره مطابق با مفاد آیات قرآن؛ خداوند در قیامت با چشم دیده می شود. کلام خدا قدیم است و صفات خبری اش وقتی می تواند تفسیر شود که به دور از تشبیه و تعیین کیفیت باشد.  


== تفاسیر کوتاه از برخی عقایداشاعره==
==تفاسیر کوتاه از برخی عقایداشاعره==


1.اشاعره معتقدند که خداوند صفات خبری را به معانی لغوی اش داراست، ولی کیفیت آن برای ما مجهول است و از آن درکی نداریم.<ref>الابانه عن اصول الدیانه، ص21</ref> در این تعریف از ورود به تجسیم و تشبیه پرهیز شده است.
1.اشاعره معتقدند که خداوند صفات خبری را به معانی لغوی اش داراست، ولی کیفیت آن برای ما مجهول است و از آن درکی نداریم.<ref>الابانه عن اصول الدیانه، ص21</ref> در این تعریف از ورود به تجسیم و تشبیه پرهیز شده است.
خط ۴۳: خط ۴۳:
اشاعره چون به توحید افعالی سخت اعتقاد دارند، پس برای انسان هیچ گونه سهمی در امر خلقت قایل نیستند و آن را شرک می دانند. آن ها معتقدند خدا فاعل همه افعال بندگان است چه آن افعال خیر باشد یا شر، اما چون چنین اعتقادی مستلزم اتهام ایشان به جبر می شود و سر انجام به انکار معاد و بهشت و جهنم می انجامد، «نظریه کسب» را مطرح کردند و انسان را کاسب افعال اختیاری شان دانستند تا جوابی برای جزای اعمال داشته باشند.<ref>اللمع، ص74</ref> و اما در تفسیر این نظریه می توان گفت که تمامی متکلمان اشعری و نیز متکلمان ماتریدی که آن ها نیز قایل به کسب هستند؛ میان خلق و فعل تمایز قایل شده اند و معتقدند که خلق منحصر به فاعل الهی است. بنا بر این، در سراسر هستی  فاعلی جز خدا شناخته نمی شود. «لا موثر فی الوجودالا الله» اما فعل که به معنایی همان کسب است، در اختیار انسان است.اشاعره معتقدند که انسان با قدرت حادث که از طرف خدا به او اعطا می شود، فعل را کسب و او را نسبت با افعالش کسب شده مسئول می کند.  
اشاعره چون به توحید افعالی سخت اعتقاد دارند، پس برای انسان هیچ گونه سهمی در امر خلقت قایل نیستند و آن را شرک می دانند. آن ها معتقدند خدا فاعل همه افعال بندگان است چه آن افعال خیر باشد یا شر، اما چون چنین اعتقادی مستلزم اتهام ایشان به جبر می شود و سر انجام به انکار معاد و بهشت و جهنم می انجامد، «نظریه کسب» را مطرح کردند و انسان را کاسب افعال اختیاری شان دانستند تا جوابی برای جزای اعمال داشته باشند.<ref>اللمع، ص74</ref> و اما در تفسیر این نظریه می توان گفت که تمامی متکلمان اشعری و نیز متکلمان ماتریدی که آن ها نیز قایل به کسب هستند؛ میان خلق و فعل تمایز قایل شده اند و معتقدند که خلق منحصر به فاعل الهی است. بنا بر این، در سراسر هستی  فاعلی جز خدا شناخته نمی شود. «لا موثر فی الوجودالا الله» اما فعل که به معنایی همان کسب است، در اختیار انسان است.اشاعره معتقدند که انسان با قدرت حادث که از طرف خدا به او اعطا می شود، فعل را کسب و او را نسبت با افعالش کسب شده مسئول می کند.  


==ابوالحسن اشعری(اختیار حد اقلی) ==
==ابوالحسن اشعری(اختیار حد اقلی)==


ابو الحسن اشعری در تعریف کسب به پایین ترین حد اختیار نسبت به عباد بسنده می کند. او در تعریف کسب می نویسد:حقیقه الکسب ان الشی وقع من المکتسب به بقوه حادثه. <ref>اشعری ابو الحسن، اللمع،  ص 76</ref> حقیقت کسب، وقوع هر فعلی از انسان به جهت قدرت حادثی است که این قدرت از طرف خدا و هم زمان با وقوع فعل در اختیار انسان قرار می گیرد تا فعل مورد نظر کسب شود. و در جایی دیگر به این نکته اشاره می کند که: قدرة العبد کما لم تـوءثر فی‌ وجود‌ الفعل البته، لم توثر ایضا فی شی من صفات ذلک الفعل».  یعنی همان طور که قدرت عبد در اصل وجود فعل تاثیری ندارد، در صفات آن فعل نیز بی تاثیر است.<ref>فخر رازی، القضا و القدر،ص 32</ref> و این همان قدرت حد اقلی است که قدرت عبد نه در اصل فعل تاثیر دارد و نه در صفات آن موثر است.
ابو الحسن اشعری در تعریف کسب به پایین ترین حد اختیار نسبت به عباد بسنده می کند. او در تعریف کسب می نویسد:حقیقه الکسب ان الشی وقع من المکتسب به بقوه حادثه. <ref>اشعری ابو الحسن، اللمع،  ص 76</ref> حقیقت کسب، وقوع هر فعلی از انسان به جهت قدرت حادثی است که این قدرت از طرف خدا و هم زمان با وقوع فعل در اختیار انسان قرار می گیرد تا فعل مورد نظر کسب شود. و در جایی دیگر به این نکته اشاره می کند که: قدرة العبد کما لم تـوءثر فی‌ وجود‌ الفعل البته، لم توثر ایضا فی شی من صفات ذلک الفعل».  یعنی همان طور که قدرت عبد در اصل وجود فعل تاثیری ندارد، در صفات آن فعل نیز بی تاثیر است.<ref>فخر رازی، القضا و القدر،ص 32</ref> و این همان قدرت حد اقلی است که قدرت عبد نه در اصل فعل تاثیر دارد و نه در صفات آن موثر است.


==ابو بکر باقلانی( تفاوت میان خلق فعل و عنوان آن) ==
==ابو بکر باقلانی( تفاوت میان خلق فعل و عنوان آن)==
   
   
باقلانی اگر چه میان خلق فعل و صفات آن تمایز قایل است، اما مهم این است که وی خلق فعل را برای خدا می داند، ولی اختیار و اراده انسان را در نحوه صفات افعال دخیل می داند. امری که ابو الحسن اشعری آن را نفی کرده بود. فخر رازی از طرف باقلانی نوشته است: قدرة العبد وإن لم توثّر فی وجود ذلک‌ الفعل،‌ إلاّ‌ انّها أثّرت فی صفة من صـفات ذلک الفـعل ... فـذات الحرکة و وجودها واقع بقدرة الله امـّا‌ کـونها‌ طـاعة‌ أو معصیة بقدرة العبد. یعنی قدرت عبد اگر چه در ایجاد و خلق فعل هیچ تاثیری ندارد، اما در صفتی از صفات آن فعل تاثیر می گذارد، پس اصل حرکت به قدرت خدا واقع می شود، اما مطیعانه یا عاصیانه بودن آن، تابع قدرت(و اختیار و اراده) عبد است.<ref>القضا والقدر، ص 32 و تلخیص المحصّل، ص 325</ref>  
باقلانی اگر چه میان خلق فعل و صفات آن تمایز قایل است، اما مهم این است که وی خلق فعل را برای خدا می داند، ولی اختیار و اراده انسان را در نحوه صفات افعال دخیل می داند. امری که ابو الحسن اشعری آن را نفی کرده بود. فخر رازی از طرف باقلانی نوشته است: قدرة العبد وإن لم توثّر فی وجود ذلک‌ الفعل،‌ إلاّ‌ انّها أثّرت فی صفة من صـفات ذلک الفـعل ... فـذات الحرکة و وجودها واقع بقدرة الله امـّا‌ کـونها‌ طـاعة‌ أو معصیة بقدرة العبد. یعنی قدرت عبد اگر چه در ایجاد و خلق فعل هیچ تاثیری ندارد، اما در صفتی از صفات آن فعل تاثیر می گذارد، پس اصل حرکت به قدرت خدا واقع می شود، اما مطیعانه یا عاصیانه بودن آن، تابع قدرت(و اختیار و اراده) عبد است.<ref>القضا والقدر، ص 32 و تلخیص المحصّل، ص 325</ref>  


==عبد الملک جوینی(اعتراف به فاعلیت طولی و شباهت با امر بین الامرین) ==
==عبد الملک جوینی(اعتراف به فاعلیت طولی و شباهت با امر بین الامرین)==


جوینی در تعریف نظریه کسب،  تفسیر اشعری و حتی باقلانی را نقد می کند و  معتقد است که عبد دارای قدرت و اختیار است و علاوه قدرتش در طول قدرت خدا است. این نوع تفسیر که در آن  به قدر ت و اختیار و نیز وجود فاعل های طولی اشاره شده است، تقریبا در میان متکلمان اشاعره متقدم بی سابقه است و علاوه، به تفسیر امامیه از امر بین الامرین شباهت دارد. می نویسد:أما نفي هذه القدرة و الاستطاعة فممّا يأباه العقل و الحسن، و أما إثبات قدرة لا أثر لها بوجه فهو كنفي‏ القدرة أصلا...فلابد إذن من‏ نسبة فعل العبد إلى قدرته حقيقة لا على وجه الإحداث و الخلق، فإن الخلق يشعر باستقلال إيجاده من العدم و الإنسان كما يحس من نفسه الاقتدار، يحس من نفسه أيضا عدم الاستقلال، فالفعل يستند وجوده إلى القدرة، والقدرة يستند وجودها إلى سبب آخر تكون نسبة القدرة إلى ذلك السبب كنسبة الفعل إلى القدرة. و كذلك يستند سبب إلى سبب آخر حتى ينتهي إلى مسبب الأسباب. فهو الخالق للأسباب و مسبباتها.<ref>شهرستانی عبد الکریم، الملل و النحل ، ص 111 و 112</ref> یعنی عقل نمی تواند بپذیرد که انسان نسبت به انجام فعل قدرت و استطاعت ندارد و علاوه قدرت بی اثر هم مثل نبود قدرت است.پس باید بگوییم که استناد عبد نسبت به فعلش حقیقی است، اما این استناد بر وجه احداث و خلق نیست زیرا خلق در جایی است که خالق بتواند موجودی را  از عدم به وجود بیاورد، ولی انسان همان طور که از یک طرف نسبت به افعالش احساس اقتدار و استقلال می کند، همان گونه نیز احساس وابستگی می کند. بنا بر این فعلی که وجودش به قدرت و سببی مستند می شود آن سبب و قدرت نیز به سبب و قدرت دیگری مستند می شود و این استناد به شکل توالی فاعل ها سر انجام به مسبب الاسباب که چیزی جز خالق اسباب و مسببات نیست، منتهی می شود.
جوینی در تعریف نظریه کسب،  تفسیر اشعری و حتی باقلانی را نقد می کند و  معتقد است که عبد دارای قدرت و اختیار است و علاوه قدرتش در طول قدرت خدا است. این نوع تفسیر که در آن  به قدر ت و اختیار و نیز وجود فاعل های طولی اشاره شده است، تقریبا در میان متکلمان اشاعره متقدم بی سابقه است و علاوه، به تفسیر امامیه از امر بین الامرین شباهت دارد. می نویسد:أما نفي هذه القدرة و الاستطاعة فممّا يأباه العقل و الحسن، و أما إثبات قدرة لا أثر لها بوجه فهو كنفي‏ القدرة أصلا...فلابد إذن من‏ نسبة فعل العبد إلى قدرته حقيقة لا على وجه الإحداث و الخلق، فإن الخلق يشعر باستقلال إيجاده من العدم و الإنسان كما يحس من نفسه الاقتدار، يحس من نفسه أيضا عدم الاستقلال، فالفعل يستند وجوده إلى القدرة، والقدرة يستند وجودها إلى سبب آخر تكون نسبة القدرة إلى ذلك السبب كنسبة الفعل إلى القدرة. و كذلك يستند سبب إلى سبب آخر حتى ينتهي إلى مسبب الأسباب. فهو الخالق للأسباب و مسبباتها.<ref>شهرستانی عبد الکریم، الملل و النحل ، ص 111 و 112</ref> یعنی عقل نمی تواند بپذیرد که انسان نسبت به انجام فعل قدرت و استطاعت ندارد و علاوه قدرت بی اثر هم مثل نبود قدرت است.پس باید بگوییم که استناد عبد نسبت به فعلش حقیقی است، اما این استناد بر وجه احداث و خلق نیست زیرا خلق در جایی است که خالق بتواند موجودی را  از عدم به وجود بیاورد، ولی انسان همان طور که از یک طرف نسبت به افعالش احساس اقتدار و استقلال می کند، همان گونه نیز احساس وابستگی می کند. بنا بر این فعلی که وجودش به قدرت و سببی مستند می شود آن سبب و قدرت نیز به سبب و قدرت دیگری مستند می شود و این استناد به شکل توالی فاعل ها سر انجام به مسبب الاسباب که چیزی جز خالق اسباب و مسببات نیست، منتهی می شود.
خط ۶۶: خط ۶۶:
در تفسیر فخر رازی هم اختیار انسان در تعیین نوع فعل موثر است و هم فعل تابع قضا و قدر الهی است. تفسیری که امامیه نیز در امر بین الامرین آن را لحاظ کرده اند. فخر رازی در تفسیر کسب به وجود فاعل های طولی در ایجاد فعل اعتراف می کند و آن را می پذیرد. <ref>ر ک، فخر الدین رازی، المباحث المشرقیه،ص 517</ref>  
در تفسیر فخر رازی هم اختیار انسان در تعیین نوع فعل موثر است و هم فعل تابع قضا و قدر الهی است. تفسیری که امامیه نیز در امر بین الامرین آن را لحاظ کرده اند. فخر رازی در تفسیر کسب به وجود فاعل های طولی در ایجاد فعل اعتراف می کند و آن را می پذیرد. <ref>ر ک، فخر الدین رازی، المباحث المشرقیه،ص 517</ref>  


==سعد الدین تفتازانی(عباد باافعال شان مستحق ثواب و عقاب هستند) ==
==سعد الدین تفتازانی(عباد باافعال شان مستحق ثواب و عقاب هستند)==


شخصیت بعدی اشاعره، سعدالدین تفتازانی است.وی در باره افعال اختیاری انسان ها، پیرو نظریه کسب است، با این تفاوت که در تفسیر این نظریه اعتقادی فراخ تر از اشعری داردو معقتد است که بندگان قادرند که در حال اختیار افعال خود را انجام دهند و نسبت به آن مستحق ثواب و عقاب شوند.نوشته است:«و للعباد أفعال‏ اختيارية يثابون بها ان كانت طاعة و يعاقبون عليها ان كانت معصية، لا كما زعمت الجبرية من أنه لا فعل للعبد أصلا، و أن حركاته بمنزلة حركات الجمادات لا قدرة للعبد عليها و لا قصد و لا اختيار، و هذا باطل، لأنا نفرق بالضرورة بين حركة البطش و حركة الارتعاش، و نعلم أن الأول باختياره دون الثانى، و لأنه لو لم يكن للعبد فعل أصلا، لما صح تكليفه و لا ترتب استحقاق الثواب و العقاب على أفعاله و لا اسناد الأفعال التى تقتضى سابقية القصد و الاختيار إليه على سبيل الحقيقة. مثل صلى و صام و كتب، بخلاف مثل طال الغلام و اسود لونه و النصوص القطعية تنفى ذلك. كقوله تعالى: «جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ سوره واقعه،آیه 24»و قوله تعالى: «فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ، وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر سوره  سوره کهف، آیه 29ْ» الى غير ذلك.   
شخصیت بعدی اشاعره، سعدالدین تفتازانی است.وی در باره افعال اختیاری انسان ها، پیرو نظریه کسب است، با این تفاوت که در تفسیر این نظریه اعتقادی فراخ تر از اشعری داردو معقتد است که بندگان قادرند که در حال اختیار افعال خود را انجام دهند و نسبت به آن مستحق ثواب و عقاب شوند.نوشته است:«و للعباد أفعال‏ اختيارية يثابون بها ان كانت طاعة و يعاقبون عليها ان كانت معصية، لا كما زعمت الجبرية من أنه لا فعل للعبد أصلا، و أن حركاته بمنزلة حركات الجمادات لا قدرة للعبد عليها و لا قصد و لا اختيار، و هذا باطل، لأنا نفرق بالضرورة بين حركة البطش و حركة الارتعاش، و نعلم أن الأول باختياره دون الثانى، و لأنه لو لم يكن للعبد فعل أصلا، لما صح تكليفه و لا ترتب استحقاق الثواب و العقاب على أفعاله و لا اسناد الأفعال التى تقتضى سابقية القصد و الاختيار إليه على سبيل الحقيقة. مثل صلى و صام و كتب، بخلاف مثل طال الغلام و اسود لونه و النصوص القطعية تنفى ذلك. كقوله تعالى: «جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ سوره واقعه،آیه 24»و قوله تعالى: «فَمَنْ شاءَ فَلْيُؤْمِنْ، وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر سوره  سوره کهف، آیه 29ْ» الى غير ذلك.   
خط ۸۲: خط ۸۲:
این شخصیت پا را فراتر گذاشته حتی رابطه علی و معلولی بین افعال را انکار می کند و همه افعال انسان را بدون هیچ واسطه ای به خدا نسبت می دهد و مدعی است که انسان هیچ گونه قدرت یا اختیاری در ایجاد فعل  ندارد. می نویسد: نحن نقول بانّ جمیع الممکنات المتکثرة‌ لا‌ تحصی،‌ مستند بلا واسطة إلی الله تعالی مـنزّهاً عـن الترکیب.<ref>جرجانی میر سید شریف، شرح المواقف، ص 123.</ref>یعنی ما‌ (اشاعره‌) معتقدیم هـمه ممکنات فراوان که قابل شمارش‌ نیستند،‌ بدون واسطه مـستند  به خدای متعال هستند.
این شخصیت پا را فراتر گذاشته حتی رابطه علی و معلولی بین افعال را انکار می کند و همه افعال انسان را بدون هیچ واسطه ای به خدا نسبت می دهد و مدعی است که انسان هیچ گونه قدرت یا اختیاری در ایجاد فعل  ندارد. می نویسد: نحن نقول بانّ جمیع الممکنات المتکثرة‌ لا‌ تحصی،‌ مستند بلا واسطة إلی الله تعالی مـنزّهاً عـن الترکیب.<ref>جرجانی میر سید شریف، شرح المواقف، ص 123.</ref>یعنی ما‌ (اشاعره‌) معتقدیم هـمه ممکنات فراوان که قابل شمارش‌ نیستند،‌ بدون واسطه مـستند  به خدای متعال هستند.


==ملا علی قوشجی(علاءالدین علی بن محمد سمرقندی)( قایل شدن به سهم اندک برای عباد در ایجاد فعل) ==
==ملا علی قوشجی(علاءالدین علی بن محمد سمرقندی)( قایل شدن به سهم اندک برای عباد در ایجاد فعل)==


وی در تفسیر کسب و خلق افعال، همچون اسلاف خود خصوصا میر سید شریف جرجانی از رویه ثابتی استفاده می کند تا آن جا که می توان گفت او نیز چون اشعری برای انسان در افعال اختیاری اش سهم ناچیزی به نام کسبِ بدون قدرت موثر قایل است. در این باره نوشته است:و المراد بكسبه إيّاه مقارنته لقدرته و إرادته من دون أن يكون هناك منه تأثير أو مدخل في وجوده سوى كونه محلًا له، و معنى ذلك انّ‏ الفعل‏ صادر من‏ اللَّه‏. غاية الأمر كون الإصدار منه تقارن مع وصف من صفات العبد، و هو انّه إذا صار ذات قدرة غير مؤثرة و إرادة، كذلك يصدر الفعل من اللَّه سبحانه مباشرة فلا يكون للعبد دور سوى كونه محلًا له.<ref>سبحانی جعفر، بحوث في الملل و النحل، جلد 9 ،ص 50</ref>   
وی در تفسیر کسب و خلق افعال، همچون اسلاف خود خصوصا میر سید شریف جرجانی از رویه ثابتی استفاده می کند تا آن جا که می توان گفت او نیز چون اشعری برای انسان در افعال اختیاری اش سهم ناچیزی به نام کسبِ بدون قدرت موثر قایل است. در این باره نوشته است:و المراد بكسبه إيّاه مقارنته لقدرته و إرادته من دون أن يكون هناك منه تأثير أو مدخل في وجوده سوى كونه محلًا له، و معنى ذلك انّ‏ الفعل‏ صادر من‏ اللَّه‏. غاية الأمر كون الإصدار منه تقارن مع وصف من صفات العبد، و هو انّه إذا صار ذات قدرة غير مؤثرة و إرادة، كذلك يصدر الفعل من اللَّه سبحانه مباشرة فلا يكون للعبد دور سوى كونه محلًا له.<ref>سبحانی جعفر، بحوث في الملل و النحل، جلد 9 ،ص 50</ref>   
خط ۹۲: خط ۹۲:
تفسیر عقلانی این گروه از متکلمان اشعری در باره کسب، بیشتر به سمت اختیار گرایی است تا جبر گرایی.آنان در تفسیر افعال اختیاری انسان، نسبت به پیشینان خود آگاهانه تر گام برمی دارند. علاوه، این گروه از متکلمان در تفسیر نظریه کسب، صریحا از اراده و اختیار انسان دفاع می کنند و از این نظر با اشاعره سابق به جز جوینی، فاصله می گیرند و به رای امامیه نزدیک می شوند به طوری که این قرابت نظر گاهی موجب اشتباه در تشخیص تفاسیر این متکلمان با متکلمان امامیه می شود که در نوع خودش قابل توجه است.  
تفسیر عقلانی این گروه از متکلمان اشعری در باره کسب، بیشتر به سمت اختیار گرایی است تا جبر گرایی.آنان در تفسیر افعال اختیاری انسان، نسبت به پیشینان خود آگاهانه تر گام برمی دارند. علاوه، این گروه از متکلمان در تفسیر نظریه کسب، صریحا از اراده و اختیار انسان دفاع می کنند و از این نظر با اشاعره سابق به جز جوینی، فاصله می گیرند و به رای امامیه نزدیک می شوند به طوری که این قرابت نظر گاهی موجب اشتباه در تشخیص تفاسیر این متکلمان با متکلمان امامیه می شود که در نوع خودش قابل توجه است.  


==عبد الوهاب شعرانی( حل مسئله کسب با شهود عرفانی و مشی صوفیانه) ==
==عبد الوهاب شعرانی( حل مسئله کسب با شهود عرفانی و مشی صوفیانه)==


نحوه خاص تحلیل این متکلم از کسب، او را از دیگر اشاعره متمایز می کند. وی موضوع کسب را از مسایل دقیق اصولی و نیز پیچیده می داند که حل آن جز به شهود عرفانی و مشی صوفیانه امکان پذیر نیست. می نویسد: أن مسألة الكسب من أدق مسائل الأصول و أغمضها و لا يزيل إشكالها إلا الكشف <ref>شعرانی عبد الوهاب،الیواقیت و الجواهر، ج 1، ص 251</ref> مسئله کسب از دقیق ترین موضوعات اصولی و از پیچیده ترین آن است، به طوری که ابهامات و اشکالات آن جز به کشف(شهود باطنی) بر طرف نمی شود.
نحوه خاص تحلیل این متکلم از کسب، او را از دیگر اشاعره متمایز می کند. وی موضوع کسب را از مسایل دقیق اصولی و نیز پیچیده می داند که حل آن جز به شهود عرفانی و مشی صوفیانه امکان پذیر نیست. می نویسد: أن مسألة الكسب من أدق مسائل الأصول و أغمضها و لا يزيل إشكالها إلا الكشف <ref>شعرانی عبد الوهاب،الیواقیت و الجواهر، ج 1، ص 251</ref> مسئله کسب از دقیق ترین موضوعات اصولی و از پیچیده ترین آن است، به طوری که ابهامات و اشکالات آن جز به کشف(شهود باطنی) بر طرف نمی شود.
خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:
زرقانی به جانب دیگر موضوع  که انتساب صحیح فاعلیت انسان در افعال اختیاری است می پردازد و می نویسد: «بجانب هذا توجد نصوص کثیره ایضا من الکتاب و السنه تنسب اعمال العباد الیهم .... من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها سوره الجاثیه، آیه 15 ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها سوره اسراء آیه 7 و قل اعملوا  فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون و ستردون الی عالم الغیب سوره التوبه آیه 105و تلک الجنه اورثتموها بما کنتم تعملون سوره الزخرف، آیه 72» <ref>همان ص 507</ref> وی معتقد است هر کسی به این نصوص قرآنی نگاه کند، متوجه می شود که افعال عباد منسوب به خود آنان است. به همین دلیل اگر اشخاص کار نیک انجام دادند، مستحق ثواب اند و اگر کار بد انجام دادند، مستحق عقاب اند.و اما زرقانی نیز چون سایر متکلمان اشاعره خلق را منحصر به خدا و کسب را منحصر به انسان می داند.
زرقانی به جانب دیگر موضوع  که انتساب صحیح فاعلیت انسان در افعال اختیاری است می پردازد و می نویسد: «بجانب هذا توجد نصوص کثیره ایضا من الکتاب و السنه تنسب اعمال العباد الیهم .... من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها سوره الجاثیه، آیه 15 ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها سوره اسراء آیه 7 و قل اعملوا  فسیری الله عملکم و رسوله و المومنون و ستردون الی عالم الغیب سوره التوبه آیه 105و تلک الجنه اورثتموها بما کنتم تعملون سوره الزخرف، آیه 72» <ref>همان ص 507</ref> وی معتقد است هر کسی به این نصوص قرآنی نگاه کند، متوجه می شود که افعال عباد منسوب به خود آنان است. به همین دلیل اگر اشخاص کار نیک انجام دادند، مستحق ثواب اند و اگر کار بد انجام دادند، مستحق عقاب اند.و اما زرقانی نیز چون سایر متکلمان اشاعره خلق را منحصر به خدا و کسب را منحصر به انسان می داند.


==محمد عبده( اعتراف به وجود دو قدرت الهی و انسانی برای ایجاد فعل ==
==محمد عبده( اعتراف به وجود دو قدرت الهی و انسانی برای ایجاد فعل==


عبده معتقد است که در ایجاد افعال اختیاری مربوط به انسان، دو قدرت هم زمان موثر است، یکی قدرت خدا و دیگری قدرت انسان. وی در کتاب خود به نام رساله التوحید می نویسد:«يشهدُ سليمُ العقل و الحواس من نفسه انّه موجود و لا يحتاج في ذلک الي دليلٍ يَهديه و لا معلّمٍ يُرشده، کذلک يشهدُ انّه مدرک لأعماله الاختيارية يَزِنُ نتائجَها بعقله و يُقدِّرها بارادتِه ثم يُصدرها بقدرة ما فيه ويُعَدُّ انکارُ شيئ من ذلک مساويا لاِنکار وجوده في مجافاته لبداهة العقل» <ref>عبده محمد، رساله التوحید، جلد اول، ص 31</ref>
عبده معتقد است که در ایجاد افعال اختیاری مربوط به انسان، دو قدرت هم زمان موثر است، یکی قدرت خدا و دیگری قدرت انسان. وی در کتاب خود به نام رساله التوحید می نویسد:«يشهدُ سليمُ العقل و الحواس من نفسه انّه موجود و لا يحتاج في ذلک الي دليلٍ يَهديه و لا معلّمٍ يُرشده، کذلک يشهدُ انّه مدرک لأعماله الاختيارية يَزِنُ نتائجَها بعقله و يُقدِّرها بارادتِه ثم يُصدرها بقدرة ما فيه ويُعَدُّ انکارُ شيئ من ذلک مساويا لاِنکار وجوده في مجافاته لبداهة العقل» <ref>عبده محمد، رساله التوحید، جلد اول، ص 31</ref>
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
[[رده: اهل سنت]]
[[رده: اهل سنت]]
[[رده: فرقه های کلامی]]
[[رده: فرقه های کلامی]]
<references />
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۲۵۵

ویرایش