شهید سید قطب شاهد بیدار (مقاله): تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'آنها' به 'آنها') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
<div class="wikiInfo"> | <div class="wikiInfo"> | ||
[[پرونده:Jeld4.jpg|بندانگشتی|فصلنامه چهارم اندیشه تقریب ]] | [[پرونده:Jeld4.jpg|بندانگشتی|فصلنامه چهارم اندیشه تقریب]] | ||
{| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:right" |+ | | {| class="wikitable aboutAuthorTable" style="text-align:right" |+ | | ||
!فصلنامه | !فصلنامه | ||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''شهید [[سید قطب]]، شاهد بیدار''' عنوان مقالهای برای معرفی اندیشههای وحدتگرایانهء شخصیتها و پیشگامان تقریب است. این عنوان در بخش پیشگامان تقریب [[فصلنامه اندیشه تقریب]]، [[فصلنامه اندیشه تقریب شماره 4|شماره چهارم]]، فصل پاییز، سال 1384 منتشر شدهاست.</div> | '''شهید [[سید قطب]]، شاهد بیدار''' عنوان مقالهای برای معرفی اندیشههای وحدتگرایانهء شخصیتها و پیشگامان تقریب است. این عنوان در بخش پیشگامان تقریب [[فصلنامه اندیشه تقریب]]، [[فصلنامه اندیشه تقریب شماره 4|شماره چهارم]]، فصل پاییز، سال 1384 منتشر شدهاست.</div> | ||
= | ==مقدمه== | ||
در دنیای اسلام، شخصیتهای بزرگی ندای آزادی و عدالتخواهی سر داده و مردم را به بازگشت به اسلام راستین و مبارزه با ستم دعوت کردهاند. یکی از این شخصیتهای بزرگ، «سید قطب» است که فریاد اسلام خواهی و مبارزات او با استعمار کهنه انگلیس، شایسته مطالعه و درخور تأمل است. وی در طول نیم قرن زندگی و جهاد، خدمات فراوانی در راه اعتلای اسلام و تحقق حکومت اسلامی انجام داد. دشمنان اسلام که تا امروز زیرکانه تر از مسلمانان عمل کردهاند، رفتار سیدقطب و دوستانش را به طور کامل زیر نظر گرفته و سرانجام پس از مدتها حبس و زندان، وی را شهید کردهاند. گرچه بدخواهان نگذاشتند او به هدف مهمش که ایجاد حکومت واحد اسلامی در سراسر جهان است برسد، فریاد رسای او اکنون پرده گوشها را در کشورهای اسلامی به لرزهدرآورده و چراغ فروزانی که او برافروخته، مشعل هدایت جوانان مؤمن و انقلابی سراسر عالم اسلام شده است. <br> | |||
کتابها و مقالات نافذ او که بارها به زبانهای گوناگون دنیا چاپ، و در سراسر جهان منتشر شده، همچون خورشید، روشنگر دلهای مسلمانان وحدتگرا و جوانان انقلابی است. اکنون مرکز تحقیقات مجمع جهانی تقریب مذاهب که اصلیترین وظیفه خود را گسترش ادبیات تحقیقی تقریب و شکلدادن به پژوهشهای کاربردی و علمی پیرامون این مقوله میداند، معرفی طلایهداران تقریب و شناساندن اندیشههای پیشتاز و تجربههای به جای مانده از آنان را یکی از نخستین گامها و پیشنیازها قرار داده است. در این مقاله، شرح حال «شهید سید قطب» یکی از اندیشهوران اصلاحگرا، از نظر میگذرد. امید است آشنایی با شرح حال این مرد بزرگ، راه را برای مبارزان و مصلحان مسلمان هموارتر سازد. <br> | |||
= | ==تولد و زادگاه== | ||
سید قطب در سال1906 میلادی در روستای «موشه» از توابع استان اسیوط مصر که به روستای عبدالفتاح نیز معروف است، دیده به جهان گشود. روستای موشه یا موشا از نظر جغرافیایی در یکی از سرزمینهای مرتفع مصر و کنار رود خروشان نیل واقع است. اکثر اهالی روستای موشه مسلمانند و اقلیتی پیرو دین مسیحیت در روستا زندگی میکنند. <br> | |||
= | ==محیط خانواده== | ||
پدرش حاج قطب ابراهیم سر سلسله خاندان قطب بود که پس از وفات پدر ریاست این خاندان را برعهده گرفت. از خصوصیات بارز وی این بود که بسیار انفاق میکرد. بخشش وی به قدری بود که وقتی داراییاش تمام شد، زمینهای کشاورزی را یکی پس از دیگری فروخت تا این که مجبور شد منزل بزرگ و زیبایش را نیز بفروشد. از عادات هر ساله او این بود که روزهای عید سعید فطر، قربان، عاشورا، نیمه شعبان، سالروز معراج پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ماه مبارک رمضان، همه اهالی روستا را برای تلاوت قرآن به مناسبت روزهای یادشده در منزل خود جمع میکرد و پس از مراسم دورهخوانی قرآن، بهترین طعامها را به مهمانان میداد. از ویژگیهای دیگر پدرش که سید قطب از آن یاد میکرد، تواضع او است. <br> | |||
سید قطب دراینباره مینویسد: | |||
کارگرانی برای پدرم کار میکردند. طبق رسم همیشگی او را «سیدی» خطاب میکردند؛ اما او بسیار ناراحت میشد و میگفت: کوچکترها بگویند عمی الحاج و بزرگترها بگویند حاجی.<ref>مطالب این قسمت و صفحات بعد عمدتاً ترجمه و اقتباس از كتاب الطفل فی القریة، تألیف سید محمد قطب میباشد.</ref> <br> | |||
حاج ابراهیم از نظر سیاسی عضو حزب اللوای مصر و منزلش مرکز امور سیاسی روستا بود. در جریان انقلاب 1919 میلادی در مصر، اجتماعات علنی و سری تشکیل داد و راه انقلاب را به مردم میآموخت. حاجی قطب ابراهیم دوبار ازدواج کرد که حاصل ازدواج اول یک دختر و حاصل ازدواج دوم سه دختر و دو پسر بود که همگی وقتی به سن رشد رسیدند، با دولت وقت درگیر شدند و همه آنها طعم تلخ زندان را چشیدند. هنگامی که سید قطب به جرم اسلامخواهی، به زندان افتاد، خواهرش نفیسه و خواهرزادههایش رفعت و عزمی نیز دستگیر و روانه زندان شده، مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. پس از مدتی نفیسه آزاد شد؛ ولی فرزندان نفیسه یعنی رفعت و عزمی در زندان ماندند. دولت از رفعت خواست ضد داییاش سید قطب شهادت بدهد تا آزاد شود؛ ولی او نپذیرفت و زیر شکنجههای شدید مأموران زندان شهید شد؛ ولی عزمی پس از مدتی رهایی یافت. <ref>خالدی، ص42.</ref> <br> | |||
خواهران دیگر سید به نامهای أمینه و حمیده و همچنین برادرش محمد قطب سرنوشتی شبیه آنها داشتند. محمد قطب که در سال 1919 میلادی چشم به جهان گشود و به دلیل مبارزات سیاسی و دوران حبس، در پنجاه سالگی ازدواج کرد، هماکنون در عربستان به سر میبرد و به کار تحقیق و تألیف اشتغال دارد. درباره فوت محمد قطب تاکنون گزارشی نقل نشده است. <br> | |||
مادر سید قطب، زنی پاکدامن و از خاندانی بلندمرتبه بود و قبل از ازدواج با حاج ابراهیم در قاهره زندگی میکرد. دو تن از برادرانش در دانشگاه الازهر مصر تدریس میکردند. از خصوصیات مادرش این بود که استماع قرآن را بسیار دوست میداشت و پسرش سیدقطب را به این نیت به مدرسه فرستاد تا قرآن بیاموزد و برای مادر تلاوت کند. مادر سید قطب در سال 1940 میلادی در روستای موشه درگذشت. | |||
= | ==دوران تحصیل== | ||
سید قطب در سال | پس از گذراندن دوران کودکی، پدر و مادر سید قطب تصمیم گرفتند او را به مدرسه بفرستند؛ ولی او تمایلی به مدرسه رفتن نداشت؛ اما با تشویق پدر و مادر در سال 1912 میلادی به مدرسه رفت. بعضی اهالی روستا درباره مدارس دولتی حس بدی داشتند و آن را مخالف قرآن آموزی میدانستند. <br> | ||
وقتی سید در سال دوم ابتدایی مشغول تحصیل بود، صاحب مکتبخانه که با حاجی ابراهیم رابطه دوستی داشت، از او خواهش کرد فرزندش را از مدرسه به مکتبخانه انتقال دهد تا قرآن حفظ کند و مسائل اسلامی را فرا گیرد. صبح روز بعد سید به توصیه پدر به مکتب رفت. سید تصمیم گرفت هم درس بخواند و هم قرآن حفظ کند و بنابراین تصمیم، در سال دوم ابتدایی حفظ قرآن را آغاز کرد و در سال چهارم ابتدایی یعنی در ده سالگی حافظ کل قرآن کریم شد. سید از همان کودکی اهل دقت بود و هر حرفی را بدون دلیل نمیپذیرفت. خود وی میگوید: روزی عالمی از دانشگاه الازهر قاهره برای تبلیغ به روستای ما آمد. شبی از شبها که بر روی منبر سوره کهف را تفسیر میکرد، این آیه را خواند: ذلک ما کنا نبغ.<ref>کهف (18)، 64.</ref> من از پایین منبر پرسیدم: «یا شیخ! چرا حرف یاء در کلمه نبغ بدون جازم حذف شده است؟»<ref>این سؤال حاكی از دقت نظر سید در مسائل ادبی است؛ زیرا سؤال مذكور، پرسشی است كه جواب قانونمندی برای آن وجود ندارد. یگانه پاسخ سؤال مذكور آن است كه حرف یاء بر خلاف قیاس حذف شده است. (ترجمه و اقتباس از كتاب الطفل فی القریة، تألیف سید محمد قطب.)</ref> <br> | |||
وی به کتاب و کتابخوانی بسیار علاقه داشت؛ به طوری که بین مردم روستا به این صفت معروف شده بود. پس از مدتی با خرید کتابهایی که هر هفته کتابفروش محله به نام عمو صالح، به روستا میآورد، کتابخانه شخصی کوچکی که دارای 25 جلد بود، فراهم کرد و این کتابخانه کوچک، یگانه کتابخانه روستای موشه بود. وی کنار آموزشهای قرآنی توانست پس از 6سال در سال 1918 میلادی دوره ابتدایی کلاسیک را نیز با کامیابی به انجام برساند. پس از این دوره، وی در جلسات هفتگی پدرش پیرامون اوضاع اجتماعی و سیاسی مصر حضوری مستمر یافت و این در حالی بود که سیزده سال داشت <ref>همان.</ref> <br> | |||
= | ==سفر به قاهره و ادامه تحصیل== | ||
سید قطب به مدت دو سال به سبب اوضاع آشفته داخلی نتوانست تحصیلات خود را ادامه دهد؛ اما در سال 1920میلادی برای ادامه تحصیل به قاهره سفر کرد و در منزل داییاش، احمد حسین عثمان سکونت گزید. حدود 16 سالگی وارد دانش سرای عبدالعزیز [[قاهره]] شد. او بعد از اتمام دوره دانشسرا و دریافت گواهینامه تدریس در مدارس ابتدایی به استخدام وزارت تعلیم و تربیت درآمد. زمانی که دانشجوی [[دانشگاه دارالعلوم]] بود، ریاست دانشگاه را دکتر طه حسین به عهده داشت. در سال سوم دوره دانشجویی، کنفرانسی به وسیله ریاست دانشگاه ترتیب داده شد تا سید در آن سخنرانی کند. او با مقالهای تحت عنوان «مهمه الشاعر فی الحیاه، شعر الجیل الحاضر» همگان را به شگفتی واداشت. <br> | |||
سید قطب | وی در زمان دانشجویی بسیار با نشاط و آگاه بود و با شجاعت از اوضاع علمی و فرهنگی دانشگاه انتقاد میکرد. با وجود اینکه هنوز جوان بود، از بحث با استادان در زمینههای علمی، اقتصادی، و اجتماعی هراسی نداشت. استادان دانشگاه نیز از تلاش و پشتکار سید، متعجب و در عین حال خوشحال بودند. به گفته استادش، محمدمهدی علام، جرأت و استقلال سید باعث شده تا محبوب دلها و از مفاخر دارالعلوم باشد. سید در 1932 میلادی با مدرک لیسانس در رشته ادبیات عرب، از دانشکده دارالعلوم فارغالتحصیل شد و همان سال در تشکیل جماعتی به نام جماعت دارالعلوم مشارکت کرد. هدف این جمعیت که از بین فارغالتحصیلان دارالعلوم انتخاب میشدند، دفاع از ادب و لغت عربی بود. این جماعت پس از مدتی مجلهای به نام «دارالعلوم» منتشر میکرد. سیدقطب در سال 1933 میلادی به استخدام وزارت تعلیم و تربیت مصر درآمد و همان سال در مدرسه داوودیه مصر در جایگاه معلم ابتدایی به امر مقدس تدریس پرداخت. او سپس در مدارس دمیاط، بنی سویف و مدرسه ابتدایی حلوان به تدریس مشغول بود تا این که پس از شش سال تدریس در مدارس گوناگون، در تاریخ 1940 در جایگاه کارمند، به اداره مرکزی وزارت تعلیم و تربیت مصر انتقال یافت و به ترتیب در بخشهای روابط عمومی، آمار، بازرس مدارس ابتدایی مشغول فعالیت شد. در سال 1945 میلادی دوباره به بخش روابط عمومی برگشت و تا سال 1948 میلادی در این قسمت مشغول به کار بود. <br> | ||
در | |||
= | ==اعزام به آمریکا== | ||
سیدقطب به همراه دوستانش<ref>سید قطب در دانشگاه دارالعلوم دوستان و همبحثانی داشت كه مهمترین آنها اینانند: 1. سعید اللبان: وی پس از اتمام تحصیلات و أخذ لیسانس، به ریاست دانشگاه دارالعلوم برگزیده و بعدها وزیر تربیت و تعلیم شد؛ 2. محمد ابراهیم جبر: وی معلم و سپس مدیر مدرسه شد و از عزیزترین و مخلصترین دوستان سیدقطب بوده است؛ 3. فاید العمدوسی: ادیب، شاعر، نویسنده و مورخ مصری. وی سلسله كتابهایی درباره تاریخ و أعلام مسلمانان نگاشته استژ 4. عبدالعزیز عتیق: وی ادیب، شاعر و نویسنده بود و دیوان عتیق كه با مقدمه سیدقطب به چاپ رسیده از آثار او است.</ref> در دانشگاه با فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بیشتر آشنا شد و با آشنایی پیشین که به وسیله دایی خود از حزب «وفد» داشت، به عضویت این حزب درآمد و مقالات خود را در نشریه این حزب منتشر کرد. <br> | |||
1. | بعد از انتشار مقالاتی درباره مشکلات مصر، دولتمردان مصر تصمیم گرفتند سید قطب را برای مأموریتی کاری به آمریکا اعزام کنند. وزارت تعلیم و تربیت مصر سید را به بهانه تحقیق در شیوه تربیت در مدارس آمریکا اعزام کرد؛ اما آنها از این تصمیمگیری دو هدف را پی میگرفتند: 1. سید قطب از جامعه علمی ـ فرهنگی مصر دور شود تا دیگر نتواند اذهان عمومی را متوجه حرکت اسلامی کند؛ 2. در مدت اقامت خود در آمریکا تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار گیرد و به اصطلاح نظرش از غربستیزی، به غربزدگی برگردد. وی در سال 1948میلادی سفرش را با کشتی از بندر اسکندریه به نیویورک آغاز کرد. پس از ورود به نیویورک به انجام مأموریت محوله پرداخت و هر روز به مدارس آمریکا میرفت و از نحوه آموزش در آنجا اطلاعاتی کسب میکرد. او حدود دو سال در آمریکا اقامت داشت و در این مدت از طریق جراید، رادیو و تلویزیون و با شمّ سیاسی بالایی که داشت، فهمید آمریکا میخواهد از سلطه انگلیس بر دنیا بکاهد و خود، استعمار کشورهای عربی و اسلامی را ادامه دهد؛ بدین سبب تصمیم گرفت هنگام بازگشت به مصر با نوشتن مقاله، به مردم به ویژه نسل جوان آگاهی بخشد و طرح آمریکا را آشکار سازد. <br> | ||
از | |||
= | ==بازگشت به مصر== | ||
سید قطب در | سید قطب در سال 1950 میلادی به مصر بازگشت و در جایگاه دستیار دفتر وزیر تعلیم و معارف مصر، مشغول کار شد. سفر به آمریکا نه تنها او را از اهداف و آرمانهایش دور نکرد، بلکه مصمم شد با استعمار بجنگد؛ اما چون نبرد فرهنگی را از درون حکومت مقدور ندید، در 1952 میلادی استعفانامه خود را تقدیم وزارت کرد و اعلام داشت دیگر حاضر به همکاری با آنها نیست. تا دو سال استعفای او مورد قبول واقع نشد؛ ولی سرانجام در اوایل سال 1954 با استعفای وی موافقت شد <ref>خالدی، ص88.</ref> <br> | ||
= | ==در سنگر مطبوعات== | ||
سید قطب از سنین جوانی در مطبوعات مصر مقاله مینوشت و به روزنامه نگاری علاقه وافری داشت. نخستین مقاله وی در 16سالگی در مجله «صحیفه بلاغ» در سال 1922 میلادی چاپ شد. وی ابتدا با نشریات معروفی چون البلاغ، البلاغ الاسبوعی، الجهاد، الاهرام، و غیره همکاری میکرد و مرتب برای این نشریات مقاله مینوشت <ref>همان، ص98.</ref> <br> | |||
سید قطب در چهل سالگی همزمان با آغاز تفکر درباره حرکت اسلامی و انقلابی با نشریاتی چون الکتاب المصری، الکتاب السوادی، الشؤون الاجتماعیه و غیره همکاری داشت. پس از چند سال در مجله «اللواء الجدید» نیز که شاخه جوانان حزب وطنی مصر آن را چاپ میکرد، مقاله نوشت؛ اما پس از اندک زمانی به علت انتقاد شدید سید از استعمار و اتهام همکاری دولت با آنان، تعطیل شد. وی پس از تعطیلی مجله اللواء الجدید، دست از مبارزه نکشید و در جایگاه سردبیر و نویسنده مجله «الدعوه» کار خود را ادامه داد. مقالات وی در این نشریه، دعوت از مردم برای انقلاب، تشکیل حکومت اسلامی و تغییر حاکمیت بود؛ اما این مجله را نیز پس از مدتی رژیم مصر تعطیل کرد. سید باز هم ناامید نشد و با همکاری یوسف شماته، نشریهای به نام «العالم العربی» را منتشر ساخت. یوسف شماته در جایگاه مدیر مسؤول و سید قطب در مقام سردبیر مشغول فعالیت شدند <ref>همان، ص103.</ref> <br> | |||
سید در نشریه العالم العربی بر خلاف همه نشریات مصری که تاریخ روز را به میلادی درج میکردند، بر اساس تاریخ هجری قمری مینوشت. وی همچنین در سال 1948میلادی با همکاری جمعیت اخوانالمسلمین، مجله «الفکر الجدید» را تأسیس کرد و در این مجله نیز طرفداری از اصلاحات و تغییر حاکمیت موجود را جزو اهداف خود قرار داد. مقالات سید در این مجله از تندترین و در عین حال قویترین مقالات به شمار میرود.<ref>مقالاتی نظیر «تحروا یا عبید الامریكا و الروس و الانجلیز»، «یا شباب الوادی تأهبوا و استعدوا»، «فلنؤمن بأنفسنا» و «أفخاد و نهود» از جمله این مقالات هستند.</ref> با ادامه موضع انقلابی در مقالات سید، این نشریه هم تعطیل شد. <br> | |||
در سال 1954 جمعیت اخوانالمسلمین مجلهای به نام «اخوانالمسلمین» چاپ کرد و سید قطب را در جایگاه رئیس هیأت تحریریه آن برگزید. این هفتهنامه روزهای پنجشنبه منتشر میشد و نخستین شماره آن در 17 رمضان 1373 قمری به چاپ رسید. سید در این هفتهنامه افکار اسلامی و انقلابی خود را بیش از گذشته منتشر کرد؛ از اینرو پس از چاپ دوازده شماره در تاریخ 6 ذیالحجه 1373 از انتشار آن جلوگیری شد و این واپسین فعالیت مطبوعاتی سید قطب به شمار میرفت؛ زیرا در همین سال دستگیر و روانه زندان شد. <br> | |||
سید قطب در طول حیات 25ساله مطبوعاتی خود، 455 مقاله و قصیده در مجلات و روزنامههای گوناگون مصر چاپ کرد.<ref>خالدی، ص109.</ref> وی که نیمی از زندگی خود را با نشریات مختلف سپری کرد، در این مدت پی برد که رفتار و عملکرد بعضی از این مطبوعات مشکوک است و از چاپ مقالات وی خودداری میکنند و دریافت که بعضی از آنها با بیگانگان در ارتباطند؛ به همین سبب مقالهای تحت عنوان «الدوله تخفق الأدب» ضد این دسته از نشریات نگاشت و آنها را رسوا کرد <ref>همان، ص111.</ref> <br> | |||
= | ==استادان و افراد تأثیرگذار بر سید قطب== | ||
افراد متعددی بر سیدقطب تأثیر عقیدتی داشتند که اینجا به اسامی دو تن از آنها اشاره میکنیم: <br> | |||
1. ابوالاعلی مودودی (م1979م): مودودی، یکی از متفکران بزرگ پاکستانی معتقد به ضرورت تشکیل جامعه اسلامی و مبارزه با استعمار بود. وی در سال 1941 میلادی در هندوستان، حزب «جماعت اسلامی» را تأسیس کرد که شباهت بسیاری به تشکیلات اخوانالمسلمین مصر داشت (پیامبر و فرعون، ص48). وی نویسنده کتابهای الاسلام الیوم، منهاج الانقلاب الاسلامی، الحکومة الاسلامیه، الاسلام و المدینه، تدوین الدستور الاسلامی و المصطلحات الاربعة فی القرآن است و سید قطب در زندان با افکار و آثار او آشنا شد. <ref>سیری در اندیشههای سید قطب، ص9.</ref> <br> | |||
از نظر ابوالاعلی مودودی، اسلام دین کاملی است و اگر کسی به بخشی از اسلام عمل کند و بخش دیگری را رها سازد، مرتکب ارتداد جزئی میشود. وی اسلام بدون حاکمیت را اسلام نمیداند. آثار ابوالاعلی تأثیر شگرفی بر فکر و ذهن سید قطب داشته است. هنگامی که سید دستگیر شد، در پاسخ این پرسش که آیا افکارت را از مودودی گرفته ای، پاسخ داد: فکر و نظر من همان اندیشههای ابوالاعلی مودودی است. <br> | |||
2. عباس محمود عقاد: سید قطب پس از ورود به قاهره به واسطه داییاش، احمد حسین عثمان با او آشنا شد و به دلیل مشترکاتی که سید با او داشت،<ref>نظیر اینكه هر دو مصری هستند؛ هر دو ادیب، شاعر و نقاد هستند؛ هر دو نویسنده هستند؛ هر دو تا پایان عمر ازدواج نكردند و سرانجام هر دو مدتی طولانی عضو حزب وفد بودند.</ref> تحت تأثیر افکار او قرار گرفت. سید مدتی در مدرسه عقادیه که زیر نظر عقاد اداره میشد، درس خواند و در این مدت با افکار و عقاید او آشنا شد؛ اما پس از مدتی آثار ادبی او را نقد کرد. زمانی که سید در سال 1951 میلادی به طور رسمی به اخوانالمسلمین پیوست، عقاد که با اخوانالمسلمین به شدت مخالف بود، از سید قطب انتقاد کرد و تحت مقالهای با عنوان «ارادة الغفلة» به سید بیحرمتی کرد.<ref>خالدی، ص146.</ref> <br> | |||
= | ==اندیشهها و اعتقادات سید قطب== | ||
سیدقطب | سید قطب در جایگاه مغز متفکر جمعیت اخوانالمسلمین بین سالهای 1952 تا 1964 میلادی مطرح بود و همواره مقابل کسانی که از این جنبش ضد استعماری انتقاد میکردند، میایستاد. وی درباره «اخوانالمسلمین» میگوید: خداوند اخوانالمسلمین را زنده بدارد که مصر را زنده نمود و مفهوم جهاد را که از نظر مردم فقط شعار دادن و کفزدن بود، تغییر داد و مفهوم اصلی آن را که کار و فداکاری است، به آن بازگردانید و چگونگی نبرد را که منحصر به تبلیغات بود، به قربانی شدن و شهادت در راه خدا تبدیل کرد.<ref>سید قطب، 1370، ص107.</ref> <br> | ||
سیدقطب معتقد است هر گروه و دولتی که به یکی از کشورهای اسلامی حمله نظامی میکند، باید تحریم سیاسی و اقتصادی شود. وی میگوید: انگلستان و آمریکا با همکاری روسیه در بیرون راندن ما مسلمانان از فلسطین شرکت نمودند. فرانسه در شمال آفریقا بر ضد ما جنگید و در آزار و شکنجه ما شرکت کرد و هنوز هم دسته جمعی بر ضد ما و دین ما کوشش میکنند؛ به همین دلیل، هر گونه معاهده و هر گونه همکاری با این کشورها از نظر اسلام نامشروع است و البته مردم مسلمان حق ندارند که در عمل نامشروعی با دولت همکاری کنند؛ بلکه باید به هر وسیلهای که مقدور باشد دولت را از ارتکاب هر عمل حرامی بازدارند.<ref>همان، ص100.</ref> <br> | |||
سید قطب از تمام شرکتهای اسلامی میخواهد روابط اقتصادی خود را با دشمنان اسلام قطع کنند و معتقد است که همکاری شرکتها و مؤسسات تجاری با دشمنان اسلام نامشروع است <ref>همان، ص101.</ref> وی همانند دیگر متفکران متعهد جهان اسلام به شدت با فرهنگ غرب مخالفت، و از اندیشه و اخلاق غربی انتقاد میکرد و مقالهای به نام «عود الی المشرق» از مجله العالم العربی در این زمینه چاپ کرد. <br> | |||
سید قطب جامعه را به دو نوع جاهلی و اسلامی تقسیم میکند. او در این زمینه میگوید: امروز در جاهلیتی به سر میبریم که هنگام ظهور اسلام وجود داشت و بلکه تاریکتر از آن. تمامی آنچه در اطراف ما است، جاهلی است. وظیفه ما این است که اولا تحولی در درون خود به وجود آوریم تا بر اساس آن بتوانیم جامعه را دگرگون کنیم. اسلام بیش از دو جامعه نمیشناسد. جامعه جاهلی و جامعه اسلامی. جامعه اسلامی جامعهای است که در تمامی ابعاد عقیده و عبادت، شریعت و احکام، سلوک و اخلاق اسلامی در آن تحقق یافته است و جامعه جاهلی جامعهای است که به اسلام عمل نمیکند. <br> | |||
این اندیشه سیاسی سید قطب ما را به یاد حضرت امام خمینی(قدس سره) میاندازد که فرمود: حکومت یا طاغوت است یا اسلام. در واقع سید قطب معتقد است: اسلامی که دشمنان معرفی میکنند با اسلامی که رسول گرامی(صلی الله علیه وآله) آورد، تفاوت عمیق دارد. سیدقطب نخستین اندیشهور جهان اسلام است که کلمه «اسلام آمریکایی» را مطرح کرده بود. به اعتقاد او، این روزها آمریکاییها نیازمند اسلام هستند تا در خاورمیانه و کشورهای اسلامی با کمونیسم بجنگد.<ref>ما چه میگوییم، ص91.</ref> وی معتقد است جامعهای که مردمش مسلمانند اما احکام آن را رعایت نمیکنند، هرچند نماز بخوانند، روزه بگیرند و به حج بروند، به هیچوجه جامعه اسلامی نبوده، در ردیف جامعه جاهلی قرار دارد؛ چنان که به اعتقاد او جامعهای که خدا را قبول دارد، ولی به مردم اجازه نمیدهد دین را به جامعه سرایت دهند، بلکه فقط اجازه میدهد مردم خدا را در مساجد عبادت کنند، جامعه جاهلی است. <br> | |||
سید قطب به جنبش یهود و صهیونیسم نیز به شدت بدگمان بود و آن را عامل انحطاط و عقبماندگی جوامع اسلامی میدانست. وی هدف صهیونیسم را تضعیف عقیده اسلامی میداند و میگوید: نقشههای صهیونیسم و استعمار از لابه لای کتابها و برنامهها و سخنرانیهای سردمداران و نیز بازیهای عمال آنها بیانگر این حقیقت است که آنها درصدد تضعیف عقیده اسلامی و محو اخلاق در جامعه اسلامی هستند و میخواهند اسلام را از اینکه مصدر و منبع قانونگذاری باشد، دور سازند. سید در کتاب معالم فی الطریق ضرورت جهاد ضد دشمن را اجتنابناپذیر میداند و میگوید: برقراری حکومت خداوند بر روی زمین و محو حکومت بشری، گرفتن قدرت از دست بندگان غاصب و برگرداندن به خدا، اقتدار بر اساس قانون الاهی و از بین بردن قوانین ساخته بشر فقط از طریق موعظه و حرف صورت نخواهد گرفت. سید قطب، اسلام را یگانه دین رهاییبخش از مشکلات جوامع بشری میداند و معتقد است که هیچ نظامی غیر از نظام اسلام نمیتواند سعادت بشر را فراهم سازد.<ref>عدالت اجتماعی در اسلام، ص23، 27 و130.</ref> <br> | |||
سید درباره آزادی اندیشه معتقد است که آزادی یعنی رهایی از همه قیود، غیر از بندگی خدا <ref>مسجدجامعی، ص163.</ref> او آزادی را در عبد خدا بودن میداند و میگوید: کلمه «لا إله إلا الله» شاه فرد و اساس طرز فکر اسلامی است. هدف از این جمله، طریقه کاملی است برای یک زندگانی که بر پایه آزادی وجدان از هر گونه بندگی غیرخدایی پی ریزی شده است <ref>همان، ص52.</ref> بر پایه همین آزاداندیشی، وی از جمله عالمان اهل سنت است که از برخی خلفای صدر اسلام به ویژه از بنیامیه به شدت انتقاد میکند و احترام به خلفای صدر اسلام و صحابه را که از نظر اهل سنت واجب است، لازم نمیداند. وی درباره ابوسفیان میگوید: او کسی است که از روی میل اسلام نیاورد تا اینکه اسلام غلبه کرد. او از اسلام و مسلمین کینه داشت و شادی خود را هنگام شکست مسلمین ابراز کرد.]همچنین درباره یزید بن معاویه میگوید:[او اسلام را نمیشناخت. از قومیت خود دفاع میکرد. از نظر دوری روحش از حقیقت اسلام، شبیهترین مردم به بنیامیه بود و از عثمان به دلیل اینکه در شب عروسی دخترش به دامادش حارث بن حکم دویست هزار درهم از بیتالمال مسلمانان هدیه کرد، انتقاد میکند و میگوید: رفتار عثمان ناعادلانه بود. او به صورت غیر قانونی]از بیتالمال[انفاق میکرد. <ref>مطاعن سید قطب، فی أصحاب رسولالله، ص159.</ref>؛ چنان که تبعید ابوذر به وسیله عثمان، بیعدالتی دیگری بوده است.<ref>همان، ص376.</ref> <br> | |||
==اندیشه وحدت در کلام سید قطب== | |||
سید قطب متفکر و دانشمند بزرگ مصری، آفت بزرگ جوامع اسلام را ملیگرایی میداند و معتقد است تا وحدت میان مسلمانان جهان حاصل نشود، امپریالیسم غرب بر منابع مالی مسلمانان چنگ خواهد انداخت. علت مخالفت سید با ملیگرایی این است که ملیگرایی در مقابل وحدت مسلمانان قرار گرفته. همین اندیشه سید، یکی از مواردی بود که باعث تیرگی روابط او با جمال عبدالناصر شد؛ زیرا جمال عبدالناصر به ناسیونالیسم عربی معتقد بود؛ در حالی که سید قطب با ملیگرایی به شدت مخالفت میکرد. <br> | |||
وی در نوشتاری مینویسد: بیتردید، اندیشه تنگ و تاریک ملیگرایی در درون مسائل داخلی ما اندیشه ویرانگری بود؛ اندیشهای که نیروهای میهن بزرگ اسلامی را پراکنده ساخت و آن را به دولتهای کوچک ناتوان بی ارزشی که با هیچ چیزی، قدرت مقابله ندارد، تبدیل نمود. اندیشهای بود که به امپریالیسم غربی اجازه و امکان داد روزانه یک کشور اسلامی را بدَرَد و بخورد؛ در حالی که اطمینان دارد این مرزهای ساختگی به هیچ دولت کوچکی اجازه کمک به دیگری را نخواهد داد.<ref>تاریخ فرهنگ معاصر، ش 6، ص278، به نقل از مصر الفتاه، 6سپتامبر 1951م.</ref> <br> | |||
سید قطب همچون سیدجمالالدین اسدآبادی مرزهای جغرافیایی را در هم شکست. وی معتقد بود هر جا مسلمانی هست، آنجا قلمرو اسلام است. در جریان ملی شدن صنعت نفت ایران، وی نامهای به آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی نوشت و از نهضت ملیشدن صنعت نفت حمایت کرد. سید قطب در این نامه نکات بسیار مهمی را بیان میکند. به اعتقاد او، نهضت ملیشدن صنعت نفت، نهضت ملی نیست؛ بلکه نهضتی اسلامی به رهبری شخصی روحانی است. وی این گام را قدمی در راه استقرار نظام اسلامی و کوتاه کردن دست اجانب از کشور ایران میداند. همچنین در این نامه مسلمانان را به وحدت و دوری از تفرقه فرا میخواند. <br> | |||
==مبارزات سیاسی سیدقطب== | |||
مهمترین دوران مبارزه سیدقطب به زمانی مربوط میشود که به جمعیت اخوانالمسلمین پیوست. جمعیت اخوانالمسلمین یکی از جمعیتهای مبارز در سالهای 1930 تا 1960میلادی بود که در بیشتر کشورهای عربی فعالیت میکرد و مقر اصلی آن در مصر قرار داشت. این جمعیت را حسن البناء (م1368ق) در شهر اسماعیلیه مصر در ذی القعده سال 1347 پایهگذاشت و فعالیت خود را در مدرسه «التهذیب» با تعلیم قرآن، تجوید، حدیث، تفسیر و دیگر علوم اسلامی، آغاز کرد. حسن البناء در سال 1350قمری، رسالهای دربردارنده اهداف جمعیت اخوانالمسلمین منتشر کرد و در جایگاه دبیرکل جمعیت برگزیده شد. هنگام جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948 میلادی جمعیت اخوانالمسلمین به یاری ملت فلسطین شتافت و بسیاری از اعضای آن در این جنگ شرکت کردند. پس از این وقایع، از طرفی محبوبیت اخوانالمسلمین بین مسلمانان به شدت افزایش یافت و از طرف دیگر، دربار مصر و استعمار پیر انگلیس از آنان عصبانی و ناراحت شدند؛ از اینرو به فرمان ملک فاروق در سال 1368 قمری فرمان انحلال جمعیت صادر شد و به تلافی این فرمان، جمعیت اخوانالمسلمین نخستوزیر مصر(نقراشی پاشا) را کشتند و حکومت وقت نیز به تلافی این اقدام، دبیر کل این جمعیت یعنی «حسن البناء» را در سال 1369ق ترور کرد.<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج7، ص271.</ref> ترور حسن البناء زمانی بود که سیدقطب در آمریکا به سر میبرد. او میدید که نشریات آمریکایی به شدت از کشته شدن حسن البناء ابراز خوشحالی میکنند؛ بدین جهت همانجا تصمیم گرفت پس از بازگشت از آمریکا در سال 1951 میلادی به طور رسمی به اخوانالمسلمین بپیوندد. وی چنان به این گروه علاقه داشت که همیشه میگفت: من در سال 1951 میلادی متولد شدم.<ref>پیامبر و فرعون، ص39.</ref> <br> | |||
سیدقطب پس از عضویت در جمعیت اخوانالمسلمین، ابتدا عضو مکتب ارشاد، سپس در جایگاه رئیس هیأت تحریریه نشریه اخوانالمسلمین منصوب شد. مقالات تند و صریح او در این نشریه و روزنامههای دیگر، سبب شد تا وی در سال 1954 به همراه حسن الهضیبی دستگیر و به پانزده سال زندان محکوم شود. پس از صدور حکم، وی را به زندان قدیم «لیمان طره» که قدمتی پانصد ساله دارد، منتقل کردند. وی در زندان به نوشتن کتاب ادامه داد و تفسیر نفیس فی ظلال القرآن را در زندان نگاشت. پس از پنج سال محکومیت، سید در زندان بیمار شد و بیم مرگ وی میرفت؛ از اینرو مسؤولان اخوانالمسلمین مصر با دبیر این جمعیت در عراق به نام أمجد زهاوی تماس گرفتند و به او توصیه کردند عبدالسلام عارف، رئیسجمهور وقت عراق را واسطه قرار دهد که جمال عبدالناصر را قانع کند تا سید از زندان آزاد شود. عبدالسلام عارف پیغام را فرستاد و به واسطه این پیغام، سیدقطب در سال 1964 میلادی از زندان آزاد شد. <br> | |||
پس از آزادی از زندان بر سر ادامه کار جمعیت، اختلاف نظر حاصل شد. عبدالفتاح اسماعیل، عضو ارشد این جمعیت و همفکرانش بر این عقیده بودند که باید جهاد را ادامه داد؛ ولی بعضی از اعضا با این نظر موافق نبودند. سیدقطب که روحیه انقلابی و جهادی داشت، به عبدالفتاح اسماعیل پیوست و مطالبی درباره لزوم تغییر حاکمیت و برپایی نظام اسلامی نگاشت که بعدها با عنوان کتاب معالم فی الطریق چاپ شد. با ادامه فعالیتهای سیدقطب و تأثیر افکار و آرای وی بر مردم به ویژه جوانان مصر و جهان عرب، در سال 1965 میلادی دوباره دستگیر و زندانی شد. گروههای کمونیستی مصر که به شدت با افکار سید مخالف بودند، آنجا شعار میدادند: جمال، ذبح کن. ذبح کن. در این دوره از زندان که حدود چهارماه طول کشید، سید را در زندان انفرادی حبس کردند و پیش چشم او خواهرزاده اش، رفعت را کشتند. محاکمه سیدقطب در جایگاه متهم ردیف اول به فرمان جمال عبدالناصر در دادگاه نظامی در تاریخ 1966/4/12 میلادی آغاز شد و به مدت 36 روز ادامه یافت و پس از اتمام محاکمه، آنها منتظر صدور حکم بودند.<ref>الشهید سید قطب من المیلاد الی الاستشهاد، بخش اخوانالمسلمین.</ref> <br> | |||
==شهادت سید قطب== | |||
چهارماه از زمان محاکمه گذشت و سرانجام قاضی مصر، فؤاد الدجوی احکام صادره را چنین اعلام کرد: سید قطب و محمد یوسف هواش و عبدالفتاح اسماعیل محکوم به اعدام و بقیه اعضای اخوانالمسلمین از 10 سال تا حبس ابد زندانی میشوند. سید در پاسخ دوستانش که پرسیدند حکم اعدام را چگونه یافتی؟ پاسخ داد: شکر خدا من پانزده سال است که آرزوی شهادت دارم.<ref>ما چه میگوییم، ص22.</ref> بعضی از دوستانش از او خواستند که از اعمالش عذر بخواهد تا شاید از اعدامش صرفنظر کنند؛ اما وی در پاسخ گفت: من از عملی که برای خدا انجام دادم، عذر نمیخواهم. سرانجام روز اعدام فرا رسید و در تاریخ 9 آگوست 1966 هنگام طلوع خورشید، سید قطب و دوستانش به سوی جوخه اعدام هدایت شدند. سید سربلند و با روی گشاده و خندان جملهای به سربازان گفت که ترجمه شعر اقبال لاهوری است: «نشان مرد مؤمن با تو میگویم که چون مرگش رسد خندان بمیرد». روحش شاد و راهش پر رهرو باد. <br> | |||
==آثار و تألیفات سید قطب== | |||
سیدقطب آثار ارزندهای به جهان اسلام عرضه کرد و بسیاری از تألیفات او به زبان فارسی ترجمه شده است. آثاری که از او تاکنون به زبان فارسی ترجمه شده، چنین است: <br> | |||
# | # آفرینش هنری در قرآن، ترجمه محمدمهدی فولادوند، تهران، بنیاد قرآن، 1367ش، 190ص. | ||
# | # آینده در قلمرو اسلام، ترجمه علی خامنهای، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369ش، 141ص. | ||
# | # اسلام و صلح جهانی، ترجمه و توضیح هادی خسروشاهی و زینالعابدین قربانی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368ش، 248ص. (این کتاب ترجمه السلام العالمی و الاسلام است که با عنوان زیر بنای صلح جهانی نیز به وسیله همین ناشر چاپ شده است). | ||
# ترجمه تفسیر فی ظلال القرآن، ترجمه علی خامنهای و تصحیح حسن نیری، تهران، بی نا، 1362ش. | |||
# ترجمه فارسی فی ظلال القرآن، ترجمه مصطفی خرم دل، تهران، نشر احسان، 1378ش،15جلد. | |||
# چرا اعدامم کردند؟ ترجمه مصطفی اربابی، سراوان، کتابفروشی خالدبن ولید، 1369، 86ص. | |||
# | # دور نمای رستاخیز در ادیان پیشین و قرآن، ترجمه غلامرضا خسروی حسینی، مقدمه از جلالالدین مجتبوی، تهران، انتشارات مرتضوی، 1363، 496ص. | ||
# | # عدالت اجتماعی در اسلام: مباحثی در زمینههای جامعه، اقتصاد، سیاست و حکومت، ترجمه و توضیحات سیدهادی خسروشاهی و محمدعلی گرامی، تهران، کلبه شروق، 1379، 520ص. | ||
# | # فاجعه تمدن و رسالت اسلام، ترجمه علی حجتی کرمانی، تهران، مشعل دانشجو، 1376ش، 255ص. | ||
# | # فی ظلال القرآن، ترجمه محمدعلی عابدی، تهران، مرکز نشر انقلاب، 1362ش. | ||
# | # ما چه میگوییم، ترجمه و تفصیل از هادی خسروشاهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370ش، 110ص. | ||
# نامه سید قطب به خواهرش آمنه، ترجمه جلال معروفیان، تهران، نشر احسان، 1381ش، 45ص. | |||
# | # نشانههای راه، ترجمه محمود محمودی، تهران، نشر احسان، 1378، 256ص. | ||
# | # ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی، ترجمه محمد خامنهای، تهران، کیهان، 1369، 368ص. | ||
'''همچنین کتابهای:''' | |||
# | # آمریکا از دیدگاه سید قطب، ترجمه مصطفی اربابی، تهران، نشر احسان، 1370ش، 265ص. | ||
#ترجمه | # سید قطب و اشعار او، تألیف عبدالله رسول نژاد، تهران، نشر احسان، 1379ش، 271ص. | ||
# | # سیدقطب از ولادت تا شهادت، نوشته صلاح عبدالفتاح خالدی، ترجمه جلیل بهرامینیا، تهران، نشر احسان، 1380ش، 712ص. | ||
# | # بررسی مقایسهای مفهوم عدالت از دیدگاه مطهری، شریعتی و سیدقطب، مؤلف علیرضا مرامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، 197ص. | ||
# | # متفکر نابغه اسلام، سیف الله رحیمی مزرعه شیخ، مشهد، مؤسسه انتشارات خاتم، 1377ش، 82ص. | ||
#سید قطب، قاهره، طفل من القریه، نشر جامعین، 1946م. | |||
#سید قطب، | از جمله کتابهایی هستند که درباره سید قطب نوشته شده و به زبان فارسی هستند. | ||
#سید قطب، | سیدقطب افزون بر این آثار، کتابهای دیگری نیز نوشته که در زمان زندگی او چاپ شدهاند که به برخی از آنها اشاره میشود: | ||
# | |||
# | # الاسلام و مشکلات الحضاره، سید قطب، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1412ق، 199ص. | ||
# | # التصویر الفنی فی القرآن، سید قطب، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1412ق، 208ص. (وی در این کتاب به بیان زیباییهای هنری و ادبی قرآن میپردازد. این اثر با نام آفرینشهای هنری در قرآن به فارسی ترجمه شده است. سید قطب تتمهای بر این کتاب با نام «مشاهد القیامه فیالقرآن» نوشته که انتشارات دارالسعد در قاهره آن را جداگانه چاپ کرده است). | ||
# هذا الدین، سید قطب، قم، ادب، 1371ش، 96ص. | |||
# خصائص التصور الاسلامی و مقوماته، سید قطب، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1410ق، 236ص. | |||
# مهمة الشاعر فی الحیاه و شعر الجیل الحاضر، سید قطب، قاهره، بینا، 1933م. (این کتاب همان نوشتهای است که سید در دانشکده دارالعلم در کنفرانسی قرائت کرد). | |||
# الشاطئ المجهول، سید قطب، قاهره: بینا، 1935م، 208ص. (این کتاب، نخستین دیوان شعر سید قطب است که فقط یکبار چاپ شده و به سبب اینکه بعضی از قصاید این کتاب با حرکت اسلامی هماهنگ نبود، سید در مقدمه کتاب از بعضی قصاید انتقاد کرد و اجازه چاپ مجدد آن را نداد. این کتاب در کتابخانه کنگره آمریکا و کتابخانه ملی لندن موجود است). | |||
# نقد کتاب مستقبل الثقافة فی مصر، سید قطب، قاهره، 1939م. (این کتاب نقد کتاب مستقبل الثقافه، نوشته طه حسین است). | |||
# الأطیاف الاربعه، سید قطب، قاهره، نشر جامعین، 1945م. (این کتاب مجموعه خاطرات برادران و خواهرانش حمیده، أمینه، محمد و خاطرات خود او است). | |||
# طفل من القریه، سید قطب، قاهره، نشر جامعین، 1946م. (این کتاب شرح حال سید از کودکی تا سفر به قاهره است). | |||
# المدینة المسحوره، سید قطب، قاهره، دارالمعارف، 1946م. (درباره داستان عشق بین شهریار و شهرزاد است). | |||
# العدالة الاجتماعیة فی الاسلام، سید قطب، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1964م. (این کتاب با عنوان عدالت اجتماعی در اسلام به زبان فارسی ترجمه و تا کنون 25 مرتبه تجدید چاپ شده است). | |||
# معرکة الاسلام و الرأسمالیه، سید قطب، بیروت، (این کتاب توسط آیتالله سید محمد شیرازی به زبان فارسی ترجمه شده و به نام «اسلام و سرمایهداری» در تهران به چاپ رسیده است.) | |||
# السلام العالمی و الاسلام، سید قطب، قاهره، دارالکتاب العربی، 1950م. (در این کتاب، مشکلات صلح جهانی بررسی شده است). | |||
# تفسیر فی ظلال القرآن، سید قطب، بیروت، دار الشروق، 1415ق، 6جلد. (سید در ادامه تألیف کتاب التصویر الفنی فی القرآن تصمیم گرفت تمام قرآن را با رویکردی جهادی تفسیر کند. نگارش این تفسیر چهار مرحله دارد. مرحله اول: سلسله مقالاتی با عنوان «فی ظلال» که در مجله «المسلمون» نوشته شد و تا سال 1952 میلادی ادامه یافت و سید توانست تا آیه 103 از سوره بقره را تفسیر کند. مرحله دوم: زمانی بود که سید تصمیم گرفت تمام قرآن را به این صورت تفسیر کند و آنها را به صورت کتاب مستقل در آورد که نخستین جزء آن را دار احیاء الکتب العربیه در قاهره چاپ کرد و تا سال 1954 میلادی، 16 جزء از آن چاپ شد. مرحله سوم: مربوط به دوران حبس و زندان او میشود که توانست کل قرآن را تفسیر کند. مرحله چهارم: مربوط به تغییراتی است که سید در این تفسیر داده است. وی در زندان با خود اندیشید که چرا او را زندانی کردهاند و سرانجام علت آن را در حرکت انقلابی و جهادی خویش دید؛ از اینرو تصمیم گرفت در همان زندان قرآن را با رویکردی جهادی تفسیر کند. در ابتدا سه جزء آخر قرآن و سپس 10 جزء اول را با این رویکرد نوشت و انتشارات دار احیاء الکتب العربیة آن را چاپ کرد. پس از آزادی از زندان، جزء 11 تا 13 را هم دوباره با همین رویکرد نوشت، ولی بقیه را نتوانست بنویسد؛ زیرا در زندان حکم اعدام او صادر، و شهید شد. تفسیر فی ظلال القرآن تاکنون بارها تجدید چاپ، و به زبانهای انگلیسی، فرانسه، ترکی، فارسی، اردو و اسپانیایی ترجمه شده است). <br> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
== منابع == | |||
# آینده در قلمرو اسلام، ترجمه علی خامنهای، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369 ش. | |||
# ترجمه مصطفی اربابی، چرا اعدامم کردند؟، سراوان، کتابفروشی خالدبن ولید، 1369 ش. | |||
# دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم بجنوردی، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، 1380ش، ج7. | |||
# ربیع بن هادی عمیری، مطاعن سید قطب، فی أصحاب رسولالله، عربستان، 1997م. | |||
# ژیل کوپل، پیامبر و فرعون. | |||
# سید قطب، قاهره، طفل من القریه، نشر جامعین، 1946م. | |||
# سید قطب، ما چه میگوییم، ترجمه و تفصیل از هادی خسروشاهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370 ش. | |||
# سید قطب، ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی، ترجمه علی حجتی کرمانی، تهران، انتشارات اسلامی، بی تا. | |||
# سیدهادی خسروشاهی، فصلنامه تاریخ فرهنگ معاصر، ش 6. | |||
# صلاح عبدالفتاح خالدی، الشهید سید قطب من المیلاد الی الاستشهاد، دمشق، دارالفکر، 1999م، ص42. | |||
# عدالت اجتماعی در اسلام: مباحثی در زمینههای جامعه، اقتصاد، سیاست و حکومت، ترجمه و توضیحات سیدهادی خسروشاهی و محمدعلی گرامی، تهران، کلبه شروق، 1379 ش. | |||
# محمد مسجدجامعی، زمینه تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن. | |||
[[رده: | [[رده:مقالهها]] | ||
[[رده:فصلنامه اندیشه تقریب]] | |||
[[رده: منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] | [[رده:منشورات مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۴ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۴۸
فصلنامه | اندیشه تقریب |
---|---|
اطلاعات نشر | سال اول/ شماره چهارم/پاییز 1384 |
عنوان مقاله | شهید سید قطب، شاهد بیدار |
تعداد صفحات | 17 |
بخش | پیشگامان تقریب |
زبان | فارسی |
شهید سید قطب، شاهد بیدار عنوان مقالهای برای معرفی اندیشههای وحدتگرایانهء شخصیتها و پیشگامان تقریب است. این عنوان در بخش پیشگامان تقریب فصلنامه اندیشه تقریب، شماره چهارم، فصل پاییز، سال 1384 منتشر شدهاست.
مقدمه
در دنیای اسلام، شخصیتهای بزرگی ندای آزادی و عدالتخواهی سر داده و مردم را به بازگشت به اسلام راستین و مبارزه با ستم دعوت کردهاند. یکی از این شخصیتهای بزرگ، «سید قطب» است که فریاد اسلام خواهی و مبارزات او با استعمار کهنه انگلیس، شایسته مطالعه و درخور تأمل است. وی در طول نیم قرن زندگی و جهاد، خدمات فراوانی در راه اعتلای اسلام و تحقق حکومت اسلامی انجام داد. دشمنان اسلام که تا امروز زیرکانه تر از مسلمانان عمل کردهاند، رفتار سیدقطب و دوستانش را به طور کامل زیر نظر گرفته و سرانجام پس از مدتها حبس و زندان، وی را شهید کردهاند. گرچه بدخواهان نگذاشتند او به هدف مهمش که ایجاد حکومت واحد اسلامی در سراسر جهان است برسد، فریاد رسای او اکنون پرده گوشها را در کشورهای اسلامی به لرزهدرآورده و چراغ فروزانی که او برافروخته، مشعل هدایت جوانان مؤمن و انقلابی سراسر عالم اسلام شده است.
کتابها و مقالات نافذ او که بارها به زبانهای گوناگون دنیا چاپ، و در سراسر جهان منتشر شده، همچون خورشید، روشنگر دلهای مسلمانان وحدتگرا و جوانان انقلابی است. اکنون مرکز تحقیقات مجمع جهانی تقریب مذاهب که اصلیترین وظیفه خود را گسترش ادبیات تحقیقی تقریب و شکلدادن به پژوهشهای کاربردی و علمی پیرامون این مقوله میداند، معرفی طلایهداران تقریب و شناساندن اندیشههای پیشتاز و تجربههای به جای مانده از آنان را یکی از نخستین گامها و پیشنیازها قرار داده است. در این مقاله، شرح حال «شهید سید قطب» یکی از اندیشهوران اصلاحگرا، از نظر میگذرد. امید است آشنایی با شرح حال این مرد بزرگ، راه را برای مبارزان و مصلحان مسلمان هموارتر سازد.
تولد و زادگاه
سید قطب در سال1906 میلادی در روستای «موشه» از توابع استان اسیوط مصر که به روستای عبدالفتاح نیز معروف است، دیده به جهان گشود. روستای موشه یا موشا از نظر جغرافیایی در یکی از سرزمینهای مرتفع مصر و کنار رود خروشان نیل واقع است. اکثر اهالی روستای موشه مسلمانند و اقلیتی پیرو دین مسیحیت در روستا زندگی میکنند.
محیط خانواده
پدرش حاج قطب ابراهیم سر سلسله خاندان قطب بود که پس از وفات پدر ریاست این خاندان را برعهده گرفت. از خصوصیات بارز وی این بود که بسیار انفاق میکرد. بخشش وی به قدری بود که وقتی داراییاش تمام شد، زمینهای کشاورزی را یکی پس از دیگری فروخت تا این که مجبور شد منزل بزرگ و زیبایش را نیز بفروشد. از عادات هر ساله او این بود که روزهای عید سعید فطر، قربان، عاشورا، نیمه شعبان، سالروز معراج پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) و ماه مبارک رمضان، همه اهالی روستا را برای تلاوت قرآن به مناسبت روزهای یادشده در منزل خود جمع میکرد و پس از مراسم دورهخوانی قرآن، بهترین طعامها را به مهمانان میداد. از ویژگیهای دیگر پدرش که سید قطب از آن یاد میکرد، تواضع او است.
سید قطب دراینباره مینویسد:
کارگرانی برای پدرم کار میکردند. طبق رسم همیشگی او را «سیدی» خطاب میکردند؛ اما او بسیار ناراحت میشد و میگفت: کوچکترها بگویند عمی الحاج و بزرگترها بگویند حاجی.[۱]
حاج ابراهیم از نظر سیاسی عضو حزب اللوای مصر و منزلش مرکز امور سیاسی روستا بود. در جریان انقلاب 1919 میلادی در مصر، اجتماعات علنی و سری تشکیل داد و راه انقلاب را به مردم میآموخت. حاجی قطب ابراهیم دوبار ازدواج کرد که حاصل ازدواج اول یک دختر و حاصل ازدواج دوم سه دختر و دو پسر بود که همگی وقتی به سن رشد رسیدند، با دولت وقت درگیر شدند و همه آنها طعم تلخ زندان را چشیدند. هنگامی که سید قطب به جرم اسلامخواهی، به زندان افتاد، خواهرش نفیسه و خواهرزادههایش رفعت و عزمی نیز دستگیر و روانه زندان شده، مورد اذیت و آزار قرار گرفتند. پس از مدتی نفیسه آزاد شد؛ ولی فرزندان نفیسه یعنی رفعت و عزمی در زندان ماندند. دولت از رفعت خواست ضد داییاش سید قطب شهادت بدهد تا آزاد شود؛ ولی او نپذیرفت و زیر شکنجههای شدید مأموران زندان شهید شد؛ ولی عزمی پس از مدتی رهایی یافت. [۲]
خواهران دیگر سید به نامهای أمینه و حمیده و همچنین برادرش محمد قطب سرنوشتی شبیه آنها داشتند. محمد قطب که در سال 1919 میلادی چشم به جهان گشود و به دلیل مبارزات سیاسی و دوران حبس، در پنجاه سالگی ازدواج کرد، هماکنون در عربستان به سر میبرد و به کار تحقیق و تألیف اشتغال دارد. درباره فوت محمد قطب تاکنون گزارشی نقل نشده است.
مادر سید قطب، زنی پاکدامن و از خاندانی بلندمرتبه بود و قبل از ازدواج با حاج ابراهیم در قاهره زندگی میکرد. دو تن از برادرانش در دانشگاه الازهر مصر تدریس میکردند. از خصوصیات مادرش این بود که استماع قرآن را بسیار دوست میداشت و پسرش سیدقطب را به این نیت به مدرسه فرستاد تا قرآن بیاموزد و برای مادر تلاوت کند. مادر سید قطب در سال 1940 میلادی در روستای موشه درگذشت.
دوران تحصیل
پس از گذراندن دوران کودکی، پدر و مادر سید قطب تصمیم گرفتند او را به مدرسه بفرستند؛ ولی او تمایلی به مدرسه رفتن نداشت؛ اما با تشویق پدر و مادر در سال 1912 میلادی به مدرسه رفت. بعضی اهالی روستا درباره مدارس دولتی حس بدی داشتند و آن را مخالف قرآن آموزی میدانستند.
وقتی سید در سال دوم ابتدایی مشغول تحصیل بود، صاحب مکتبخانه که با حاجی ابراهیم رابطه دوستی داشت، از او خواهش کرد فرزندش را از مدرسه به مکتبخانه انتقال دهد تا قرآن حفظ کند و مسائل اسلامی را فرا گیرد. صبح روز بعد سید به توصیه پدر به مکتب رفت. سید تصمیم گرفت هم درس بخواند و هم قرآن حفظ کند و بنابراین تصمیم، در سال دوم ابتدایی حفظ قرآن را آغاز کرد و در سال چهارم ابتدایی یعنی در ده سالگی حافظ کل قرآن کریم شد. سید از همان کودکی اهل دقت بود و هر حرفی را بدون دلیل نمیپذیرفت. خود وی میگوید: روزی عالمی از دانشگاه الازهر قاهره برای تبلیغ به روستای ما آمد. شبی از شبها که بر روی منبر سوره کهف را تفسیر میکرد، این آیه را خواند: ذلک ما کنا نبغ.[۳] من از پایین منبر پرسیدم: «یا شیخ! چرا حرف یاء در کلمه نبغ بدون جازم حذف شده است؟»[۴]
وی به کتاب و کتابخوانی بسیار علاقه داشت؛ به طوری که بین مردم روستا به این صفت معروف شده بود. پس از مدتی با خرید کتابهایی که هر هفته کتابفروش محله به نام عمو صالح، به روستا میآورد، کتابخانه شخصی کوچکی که دارای 25 جلد بود، فراهم کرد و این کتابخانه کوچک، یگانه کتابخانه روستای موشه بود. وی کنار آموزشهای قرآنی توانست پس از 6سال در سال 1918 میلادی دوره ابتدایی کلاسیک را نیز با کامیابی به انجام برساند. پس از این دوره، وی در جلسات هفتگی پدرش پیرامون اوضاع اجتماعی و سیاسی مصر حضوری مستمر یافت و این در حالی بود که سیزده سال داشت [۵]
سفر به قاهره و ادامه تحصیل
سید قطب به مدت دو سال به سبب اوضاع آشفته داخلی نتوانست تحصیلات خود را ادامه دهد؛ اما در سال 1920میلادی برای ادامه تحصیل به قاهره سفر کرد و در منزل داییاش، احمد حسین عثمان سکونت گزید. حدود 16 سالگی وارد دانش سرای عبدالعزیز قاهره شد. او بعد از اتمام دوره دانشسرا و دریافت گواهینامه تدریس در مدارس ابتدایی به استخدام وزارت تعلیم و تربیت درآمد. زمانی که دانشجوی دانشگاه دارالعلوم بود، ریاست دانشگاه را دکتر طه حسین به عهده داشت. در سال سوم دوره دانشجویی، کنفرانسی به وسیله ریاست دانشگاه ترتیب داده شد تا سید در آن سخنرانی کند. او با مقالهای تحت عنوان «مهمه الشاعر فی الحیاه، شعر الجیل الحاضر» همگان را به شگفتی واداشت.
وی در زمان دانشجویی بسیار با نشاط و آگاه بود و با شجاعت از اوضاع علمی و فرهنگی دانشگاه انتقاد میکرد. با وجود اینکه هنوز جوان بود، از بحث با استادان در زمینههای علمی، اقتصادی، و اجتماعی هراسی نداشت. استادان دانشگاه نیز از تلاش و پشتکار سید، متعجب و در عین حال خوشحال بودند. به گفته استادش، محمدمهدی علام، جرأت و استقلال سید باعث شده تا محبوب دلها و از مفاخر دارالعلوم باشد. سید در 1932 میلادی با مدرک لیسانس در رشته ادبیات عرب، از دانشکده دارالعلوم فارغالتحصیل شد و همان سال در تشکیل جماعتی به نام جماعت دارالعلوم مشارکت کرد. هدف این جمعیت که از بین فارغالتحصیلان دارالعلوم انتخاب میشدند، دفاع از ادب و لغت عربی بود. این جماعت پس از مدتی مجلهای به نام «دارالعلوم» منتشر میکرد. سیدقطب در سال 1933 میلادی به استخدام وزارت تعلیم و تربیت مصر درآمد و همان سال در مدرسه داوودیه مصر در جایگاه معلم ابتدایی به امر مقدس تدریس پرداخت. او سپس در مدارس دمیاط، بنی سویف و مدرسه ابتدایی حلوان به تدریس مشغول بود تا این که پس از شش سال تدریس در مدارس گوناگون، در تاریخ 1940 در جایگاه کارمند، به اداره مرکزی وزارت تعلیم و تربیت مصر انتقال یافت و به ترتیب در بخشهای روابط عمومی، آمار، بازرس مدارس ابتدایی مشغول فعالیت شد. در سال 1945 میلادی دوباره به بخش روابط عمومی برگشت و تا سال 1948 میلادی در این قسمت مشغول به کار بود.
اعزام به آمریکا
سیدقطب به همراه دوستانش[۶] در دانشگاه با فعالیتهای سیاسی و اجتماعی بیشتر آشنا شد و با آشنایی پیشین که به وسیله دایی خود از حزب «وفد» داشت، به عضویت این حزب درآمد و مقالات خود را در نشریه این حزب منتشر کرد.
بعد از انتشار مقالاتی درباره مشکلات مصر، دولتمردان مصر تصمیم گرفتند سید قطب را برای مأموریتی کاری به آمریکا اعزام کنند. وزارت تعلیم و تربیت مصر سید را به بهانه تحقیق در شیوه تربیت در مدارس آمریکا اعزام کرد؛ اما آنها از این تصمیمگیری دو هدف را پی میگرفتند: 1. سید قطب از جامعه علمی ـ فرهنگی مصر دور شود تا دیگر نتواند اذهان عمومی را متوجه حرکت اسلامی کند؛ 2. در مدت اقامت خود در آمریکا تحت تأثیر فرهنگ غرب قرار گیرد و به اصطلاح نظرش از غربستیزی، به غربزدگی برگردد. وی در سال 1948میلادی سفرش را با کشتی از بندر اسکندریه به نیویورک آغاز کرد. پس از ورود به نیویورک به انجام مأموریت محوله پرداخت و هر روز به مدارس آمریکا میرفت و از نحوه آموزش در آنجا اطلاعاتی کسب میکرد. او حدود دو سال در آمریکا اقامت داشت و در این مدت از طریق جراید، رادیو و تلویزیون و با شمّ سیاسی بالایی که داشت، فهمید آمریکا میخواهد از سلطه انگلیس بر دنیا بکاهد و خود، استعمار کشورهای عربی و اسلامی را ادامه دهد؛ بدین سبب تصمیم گرفت هنگام بازگشت به مصر با نوشتن مقاله، به مردم به ویژه نسل جوان آگاهی بخشد و طرح آمریکا را آشکار سازد.
بازگشت به مصر
سید قطب در سال 1950 میلادی به مصر بازگشت و در جایگاه دستیار دفتر وزیر تعلیم و معارف مصر، مشغول کار شد. سفر به آمریکا نه تنها او را از اهداف و آرمانهایش دور نکرد، بلکه مصمم شد با استعمار بجنگد؛ اما چون نبرد فرهنگی را از درون حکومت مقدور ندید، در 1952 میلادی استعفانامه خود را تقدیم وزارت کرد و اعلام داشت دیگر حاضر به همکاری با آنها نیست. تا دو سال استعفای او مورد قبول واقع نشد؛ ولی سرانجام در اوایل سال 1954 با استعفای وی موافقت شد [۷]
در سنگر مطبوعات
سید قطب از سنین جوانی در مطبوعات مصر مقاله مینوشت و به روزنامه نگاری علاقه وافری داشت. نخستین مقاله وی در 16سالگی در مجله «صحیفه بلاغ» در سال 1922 میلادی چاپ شد. وی ابتدا با نشریات معروفی چون البلاغ، البلاغ الاسبوعی، الجهاد، الاهرام، و غیره همکاری میکرد و مرتب برای این نشریات مقاله مینوشت [۸]
سید قطب در چهل سالگی همزمان با آغاز تفکر درباره حرکت اسلامی و انقلابی با نشریاتی چون الکتاب المصری، الکتاب السوادی، الشؤون الاجتماعیه و غیره همکاری داشت. پس از چند سال در مجله «اللواء الجدید» نیز که شاخه جوانان حزب وطنی مصر آن را چاپ میکرد، مقاله نوشت؛ اما پس از اندک زمانی به علت انتقاد شدید سید از استعمار و اتهام همکاری دولت با آنان، تعطیل شد. وی پس از تعطیلی مجله اللواء الجدید، دست از مبارزه نکشید و در جایگاه سردبیر و نویسنده مجله «الدعوه» کار خود را ادامه داد. مقالات وی در این نشریه، دعوت از مردم برای انقلاب، تشکیل حکومت اسلامی و تغییر حاکمیت بود؛ اما این مجله را نیز پس از مدتی رژیم مصر تعطیل کرد. سید باز هم ناامید نشد و با همکاری یوسف شماته، نشریهای به نام «العالم العربی» را منتشر ساخت. یوسف شماته در جایگاه مدیر مسؤول و سید قطب در مقام سردبیر مشغول فعالیت شدند [۹]
سید در نشریه العالم العربی بر خلاف همه نشریات مصری که تاریخ روز را به میلادی درج میکردند، بر اساس تاریخ هجری قمری مینوشت. وی همچنین در سال 1948میلادی با همکاری جمعیت اخوانالمسلمین، مجله «الفکر الجدید» را تأسیس کرد و در این مجله نیز طرفداری از اصلاحات و تغییر حاکمیت موجود را جزو اهداف خود قرار داد. مقالات سید در این مجله از تندترین و در عین حال قویترین مقالات به شمار میرود.[۱۰] با ادامه موضع انقلابی در مقالات سید، این نشریه هم تعطیل شد.
در سال 1954 جمعیت اخوانالمسلمین مجلهای به نام «اخوانالمسلمین» چاپ کرد و سید قطب را در جایگاه رئیس هیأت تحریریه آن برگزید. این هفتهنامه روزهای پنجشنبه منتشر میشد و نخستین شماره آن در 17 رمضان 1373 قمری به چاپ رسید. سید در این هفتهنامه افکار اسلامی و انقلابی خود را بیش از گذشته منتشر کرد؛ از اینرو پس از چاپ دوازده شماره در تاریخ 6 ذیالحجه 1373 از انتشار آن جلوگیری شد و این واپسین فعالیت مطبوعاتی سید قطب به شمار میرفت؛ زیرا در همین سال دستگیر و روانه زندان شد.
سید قطب در طول حیات 25ساله مطبوعاتی خود، 455 مقاله و قصیده در مجلات و روزنامههای گوناگون مصر چاپ کرد.[۱۱] وی که نیمی از زندگی خود را با نشریات مختلف سپری کرد، در این مدت پی برد که رفتار و عملکرد بعضی از این مطبوعات مشکوک است و از چاپ مقالات وی خودداری میکنند و دریافت که بعضی از آنها با بیگانگان در ارتباطند؛ به همین سبب مقالهای تحت عنوان «الدوله تخفق الأدب» ضد این دسته از نشریات نگاشت و آنها را رسوا کرد [۱۲]
استادان و افراد تأثیرگذار بر سید قطب
افراد متعددی بر سیدقطب تأثیر عقیدتی داشتند که اینجا به اسامی دو تن از آنها اشاره میکنیم:
1. ابوالاعلی مودودی (م1979م): مودودی، یکی از متفکران بزرگ پاکستانی معتقد به ضرورت تشکیل جامعه اسلامی و مبارزه با استعمار بود. وی در سال 1941 میلادی در هندوستان، حزب «جماعت اسلامی» را تأسیس کرد که شباهت بسیاری به تشکیلات اخوانالمسلمین مصر داشت (پیامبر و فرعون، ص48). وی نویسنده کتابهای الاسلام الیوم، منهاج الانقلاب الاسلامی، الحکومة الاسلامیه، الاسلام و المدینه، تدوین الدستور الاسلامی و المصطلحات الاربعة فی القرآن است و سید قطب در زندان با افکار و آثار او آشنا شد. [۱۳]
از نظر ابوالاعلی مودودی، اسلام دین کاملی است و اگر کسی به بخشی از اسلام عمل کند و بخش دیگری را رها سازد، مرتکب ارتداد جزئی میشود. وی اسلام بدون حاکمیت را اسلام نمیداند. آثار ابوالاعلی تأثیر شگرفی بر فکر و ذهن سید قطب داشته است. هنگامی که سید دستگیر شد، در پاسخ این پرسش که آیا افکارت را از مودودی گرفته ای، پاسخ داد: فکر و نظر من همان اندیشههای ابوالاعلی مودودی است.
2. عباس محمود عقاد: سید قطب پس از ورود به قاهره به واسطه داییاش، احمد حسین عثمان با او آشنا شد و به دلیل مشترکاتی که سید با او داشت،[۱۴] تحت تأثیر افکار او قرار گرفت. سید مدتی در مدرسه عقادیه که زیر نظر عقاد اداره میشد، درس خواند و در این مدت با افکار و عقاید او آشنا شد؛ اما پس از مدتی آثار ادبی او را نقد کرد. زمانی که سید در سال 1951 میلادی به طور رسمی به اخوانالمسلمین پیوست، عقاد که با اخوانالمسلمین به شدت مخالف بود، از سید قطب انتقاد کرد و تحت مقالهای با عنوان «ارادة الغفلة» به سید بیحرمتی کرد.[۱۵]
اندیشهها و اعتقادات سید قطب
سید قطب در جایگاه مغز متفکر جمعیت اخوانالمسلمین بین سالهای 1952 تا 1964 میلادی مطرح بود و همواره مقابل کسانی که از این جنبش ضد استعماری انتقاد میکردند، میایستاد. وی درباره «اخوانالمسلمین» میگوید: خداوند اخوانالمسلمین را زنده بدارد که مصر را زنده نمود و مفهوم جهاد را که از نظر مردم فقط شعار دادن و کفزدن بود، تغییر داد و مفهوم اصلی آن را که کار و فداکاری است، به آن بازگردانید و چگونگی نبرد را که منحصر به تبلیغات بود، به قربانی شدن و شهادت در راه خدا تبدیل کرد.[۱۶]
سیدقطب معتقد است هر گروه و دولتی که به یکی از کشورهای اسلامی حمله نظامی میکند، باید تحریم سیاسی و اقتصادی شود. وی میگوید: انگلستان و آمریکا با همکاری روسیه در بیرون راندن ما مسلمانان از فلسطین شرکت نمودند. فرانسه در شمال آفریقا بر ضد ما جنگید و در آزار و شکنجه ما شرکت کرد و هنوز هم دسته جمعی بر ضد ما و دین ما کوشش میکنند؛ به همین دلیل، هر گونه معاهده و هر گونه همکاری با این کشورها از نظر اسلام نامشروع است و البته مردم مسلمان حق ندارند که در عمل نامشروعی با دولت همکاری کنند؛ بلکه باید به هر وسیلهای که مقدور باشد دولت را از ارتکاب هر عمل حرامی بازدارند.[۱۷]
سید قطب از تمام شرکتهای اسلامی میخواهد روابط اقتصادی خود را با دشمنان اسلام قطع کنند و معتقد است که همکاری شرکتها و مؤسسات تجاری با دشمنان اسلام نامشروع است [۱۸] وی همانند دیگر متفکران متعهد جهان اسلام به شدت با فرهنگ غرب مخالفت، و از اندیشه و اخلاق غربی انتقاد میکرد و مقالهای به نام «عود الی المشرق» از مجله العالم العربی در این زمینه چاپ کرد.
سید قطب جامعه را به دو نوع جاهلی و اسلامی تقسیم میکند. او در این زمینه میگوید: امروز در جاهلیتی به سر میبریم که هنگام ظهور اسلام وجود داشت و بلکه تاریکتر از آن. تمامی آنچه در اطراف ما است، جاهلی است. وظیفه ما این است که اولا تحولی در درون خود به وجود آوریم تا بر اساس آن بتوانیم جامعه را دگرگون کنیم. اسلام بیش از دو جامعه نمیشناسد. جامعه جاهلی و جامعه اسلامی. جامعه اسلامی جامعهای است که در تمامی ابعاد عقیده و عبادت، شریعت و احکام، سلوک و اخلاق اسلامی در آن تحقق یافته است و جامعه جاهلی جامعهای است که به اسلام عمل نمیکند.
این اندیشه سیاسی سید قطب ما را به یاد حضرت امام خمینی(قدس سره) میاندازد که فرمود: حکومت یا طاغوت است یا اسلام. در واقع سید قطب معتقد است: اسلامی که دشمنان معرفی میکنند با اسلامی که رسول گرامی(صلی الله علیه وآله) آورد، تفاوت عمیق دارد. سیدقطب نخستین اندیشهور جهان اسلام است که کلمه «اسلام آمریکایی» را مطرح کرده بود. به اعتقاد او، این روزها آمریکاییها نیازمند اسلام هستند تا در خاورمیانه و کشورهای اسلامی با کمونیسم بجنگد.[۱۹] وی معتقد است جامعهای که مردمش مسلمانند اما احکام آن را رعایت نمیکنند، هرچند نماز بخوانند، روزه بگیرند و به حج بروند، به هیچوجه جامعه اسلامی نبوده، در ردیف جامعه جاهلی قرار دارد؛ چنان که به اعتقاد او جامعهای که خدا را قبول دارد، ولی به مردم اجازه نمیدهد دین را به جامعه سرایت دهند، بلکه فقط اجازه میدهد مردم خدا را در مساجد عبادت کنند، جامعه جاهلی است.
سید قطب به جنبش یهود و صهیونیسم نیز به شدت بدگمان بود و آن را عامل انحطاط و عقبماندگی جوامع اسلامی میدانست. وی هدف صهیونیسم را تضعیف عقیده اسلامی میداند و میگوید: نقشههای صهیونیسم و استعمار از لابه لای کتابها و برنامهها و سخنرانیهای سردمداران و نیز بازیهای عمال آنها بیانگر این حقیقت است که آنها درصدد تضعیف عقیده اسلامی و محو اخلاق در جامعه اسلامی هستند و میخواهند اسلام را از اینکه مصدر و منبع قانونگذاری باشد، دور سازند. سید در کتاب معالم فی الطریق ضرورت جهاد ضد دشمن را اجتنابناپذیر میداند و میگوید: برقراری حکومت خداوند بر روی زمین و محو حکومت بشری، گرفتن قدرت از دست بندگان غاصب و برگرداندن به خدا، اقتدار بر اساس قانون الاهی و از بین بردن قوانین ساخته بشر فقط از طریق موعظه و حرف صورت نخواهد گرفت. سید قطب، اسلام را یگانه دین رهاییبخش از مشکلات جوامع بشری میداند و معتقد است که هیچ نظامی غیر از نظام اسلام نمیتواند سعادت بشر را فراهم سازد.[۲۰]
سید درباره آزادی اندیشه معتقد است که آزادی یعنی رهایی از همه قیود، غیر از بندگی خدا [۲۱] او آزادی را در عبد خدا بودن میداند و میگوید: کلمه «لا إله إلا الله» شاه فرد و اساس طرز فکر اسلامی است. هدف از این جمله، طریقه کاملی است برای یک زندگانی که بر پایه آزادی وجدان از هر گونه بندگی غیرخدایی پی ریزی شده است [۲۲] بر پایه همین آزاداندیشی، وی از جمله عالمان اهل سنت است که از برخی خلفای صدر اسلام به ویژه از بنیامیه به شدت انتقاد میکند و احترام به خلفای صدر اسلام و صحابه را که از نظر اهل سنت واجب است، لازم نمیداند. وی درباره ابوسفیان میگوید: او کسی است که از روی میل اسلام نیاورد تا اینکه اسلام غلبه کرد. او از اسلام و مسلمین کینه داشت و شادی خود را هنگام شکست مسلمین ابراز کرد.]همچنین درباره یزید بن معاویه میگوید:[او اسلام را نمیشناخت. از قومیت خود دفاع میکرد. از نظر دوری روحش از حقیقت اسلام، شبیهترین مردم به بنیامیه بود و از عثمان به دلیل اینکه در شب عروسی دخترش به دامادش حارث بن حکم دویست هزار درهم از بیتالمال مسلمانان هدیه کرد، انتقاد میکند و میگوید: رفتار عثمان ناعادلانه بود. او به صورت غیر قانونی]از بیتالمال[انفاق میکرد. [۲۳]؛ چنان که تبعید ابوذر به وسیله عثمان، بیعدالتی دیگری بوده است.[۲۴]
اندیشه وحدت در کلام سید قطب
سید قطب متفکر و دانشمند بزرگ مصری، آفت بزرگ جوامع اسلام را ملیگرایی میداند و معتقد است تا وحدت میان مسلمانان جهان حاصل نشود، امپریالیسم غرب بر منابع مالی مسلمانان چنگ خواهد انداخت. علت مخالفت سید با ملیگرایی این است که ملیگرایی در مقابل وحدت مسلمانان قرار گرفته. همین اندیشه سید، یکی از مواردی بود که باعث تیرگی روابط او با جمال عبدالناصر شد؛ زیرا جمال عبدالناصر به ناسیونالیسم عربی معتقد بود؛ در حالی که سید قطب با ملیگرایی به شدت مخالفت میکرد.
وی در نوشتاری مینویسد: بیتردید، اندیشه تنگ و تاریک ملیگرایی در درون مسائل داخلی ما اندیشه ویرانگری بود؛ اندیشهای که نیروهای میهن بزرگ اسلامی را پراکنده ساخت و آن را به دولتهای کوچک ناتوان بی ارزشی که با هیچ چیزی، قدرت مقابله ندارد، تبدیل نمود. اندیشهای بود که به امپریالیسم غربی اجازه و امکان داد روزانه یک کشور اسلامی را بدَرَد و بخورد؛ در حالی که اطمینان دارد این مرزهای ساختگی به هیچ دولت کوچکی اجازه کمک به دیگری را نخواهد داد.[۲۵]
سید قطب همچون سیدجمالالدین اسدآبادی مرزهای جغرافیایی را در هم شکست. وی معتقد بود هر جا مسلمانی هست، آنجا قلمرو اسلام است. در جریان ملی شدن صنعت نفت ایران، وی نامهای به آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی نوشت و از نهضت ملیشدن صنعت نفت حمایت کرد. سید قطب در این نامه نکات بسیار مهمی را بیان میکند. به اعتقاد او، نهضت ملیشدن صنعت نفت، نهضت ملی نیست؛ بلکه نهضتی اسلامی به رهبری شخصی روحانی است. وی این گام را قدمی در راه استقرار نظام اسلامی و کوتاه کردن دست اجانب از کشور ایران میداند. همچنین در این نامه مسلمانان را به وحدت و دوری از تفرقه فرا میخواند.
مبارزات سیاسی سیدقطب
مهمترین دوران مبارزه سیدقطب به زمانی مربوط میشود که به جمعیت اخوانالمسلمین پیوست. جمعیت اخوانالمسلمین یکی از جمعیتهای مبارز در سالهای 1930 تا 1960میلادی بود که در بیشتر کشورهای عربی فعالیت میکرد و مقر اصلی آن در مصر قرار داشت. این جمعیت را حسن البناء (م1368ق) در شهر اسماعیلیه مصر در ذی القعده سال 1347 پایهگذاشت و فعالیت خود را در مدرسه «التهذیب» با تعلیم قرآن، تجوید، حدیث، تفسیر و دیگر علوم اسلامی، آغاز کرد. حسن البناء در سال 1350قمری، رسالهای دربردارنده اهداف جمعیت اخوانالمسلمین منتشر کرد و در جایگاه دبیرکل جمعیت برگزیده شد. هنگام جنگ اعراب و اسرائیل در سال 1948 میلادی جمعیت اخوانالمسلمین به یاری ملت فلسطین شتافت و بسیاری از اعضای آن در این جنگ شرکت کردند. پس از این وقایع، از طرفی محبوبیت اخوانالمسلمین بین مسلمانان به شدت افزایش یافت و از طرف دیگر، دربار مصر و استعمار پیر انگلیس از آنان عصبانی و ناراحت شدند؛ از اینرو به فرمان ملک فاروق در سال 1368 قمری فرمان انحلال جمعیت صادر شد و به تلافی این فرمان، جمعیت اخوانالمسلمین نخستوزیر مصر(نقراشی پاشا) را کشتند و حکومت وقت نیز به تلافی این اقدام، دبیر کل این جمعیت یعنی «حسن البناء» را در سال 1369ق ترور کرد.[۲۶] ترور حسن البناء زمانی بود که سیدقطب در آمریکا به سر میبرد. او میدید که نشریات آمریکایی به شدت از کشته شدن حسن البناء ابراز خوشحالی میکنند؛ بدین جهت همانجا تصمیم گرفت پس از بازگشت از آمریکا در سال 1951 میلادی به طور رسمی به اخوانالمسلمین بپیوندد. وی چنان به این گروه علاقه داشت که همیشه میگفت: من در سال 1951 میلادی متولد شدم.[۲۷]
سیدقطب پس از عضویت در جمعیت اخوانالمسلمین، ابتدا عضو مکتب ارشاد، سپس در جایگاه رئیس هیأت تحریریه نشریه اخوانالمسلمین منصوب شد. مقالات تند و صریح او در این نشریه و روزنامههای دیگر، سبب شد تا وی در سال 1954 به همراه حسن الهضیبی دستگیر و به پانزده سال زندان محکوم شود. پس از صدور حکم، وی را به زندان قدیم «لیمان طره» که قدمتی پانصد ساله دارد، منتقل کردند. وی در زندان به نوشتن کتاب ادامه داد و تفسیر نفیس فی ظلال القرآن را در زندان نگاشت. پس از پنج سال محکومیت، سید در زندان بیمار شد و بیم مرگ وی میرفت؛ از اینرو مسؤولان اخوانالمسلمین مصر با دبیر این جمعیت در عراق به نام أمجد زهاوی تماس گرفتند و به او توصیه کردند عبدالسلام عارف، رئیسجمهور وقت عراق را واسطه قرار دهد که جمال عبدالناصر را قانع کند تا سید از زندان آزاد شود. عبدالسلام عارف پیغام را فرستاد و به واسطه این پیغام، سیدقطب در سال 1964 میلادی از زندان آزاد شد.
پس از آزادی از زندان بر سر ادامه کار جمعیت، اختلاف نظر حاصل شد. عبدالفتاح اسماعیل، عضو ارشد این جمعیت و همفکرانش بر این عقیده بودند که باید جهاد را ادامه داد؛ ولی بعضی از اعضا با این نظر موافق نبودند. سیدقطب که روحیه انقلابی و جهادی داشت، به عبدالفتاح اسماعیل پیوست و مطالبی درباره لزوم تغییر حاکمیت و برپایی نظام اسلامی نگاشت که بعدها با عنوان کتاب معالم فی الطریق چاپ شد. با ادامه فعالیتهای سیدقطب و تأثیر افکار و آرای وی بر مردم به ویژه جوانان مصر و جهان عرب، در سال 1965 میلادی دوباره دستگیر و زندانی شد. گروههای کمونیستی مصر که به شدت با افکار سید مخالف بودند، آنجا شعار میدادند: جمال، ذبح کن. ذبح کن. در این دوره از زندان که حدود چهارماه طول کشید، سید را در زندان انفرادی حبس کردند و پیش چشم او خواهرزاده اش، رفعت را کشتند. محاکمه سیدقطب در جایگاه متهم ردیف اول به فرمان جمال عبدالناصر در دادگاه نظامی در تاریخ 1966/4/12 میلادی آغاز شد و به مدت 36 روز ادامه یافت و پس از اتمام محاکمه، آنها منتظر صدور حکم بودند.[۲۸]
شهادت سید قطب
چهارماه از زمان محاکمه گذشت و سرانجام قاضی مصر، فؤاد الدجوی احکام صادره را چنین اعلام کرد: سید قطب و محمد یوسف هواش و عبدالفتاح اسماعیل محکوم به اعدام و بقیه اعضای اخوانالمسلمین از 10 سال تا حبس ابد زندانی میشوند. سید در پاسخ دوستانش که پرسیدند حکم اعدام را چگونه یافتی؟ پاسخ داد: شکر خدا من پانزده سال است که آرزوی شهادت دارم.[۲۹] بعضی از دوستانش از او خواستند که از اعمالش عذر بخواهد تا شاید از اعدامش صرفنظر کنند؛ اما وی در پاسخ گفت: من از عملی که برای خدا انجام دادم، عذر نمیخواهم. سرانجام روز اعدام فرا رسید و در تاریخ 9 آگوست 1966 هنگام طلوع خورشید، سید قطب و دوستانش به سوی جوخه اعدام هدایت شدند. سید سربلند و با روی گشاده و خندان جملهای به سربازان گفت که ترجمه شعر اقبال لاهوری است: «نشان مرد مؤمن با تو میگویم که چون مرگش رسد خندان بمیرد». روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
آثار و تألیفات سید قطب
سیدقطب آثار ارزندهای به جهان اسلام عرضه کرد و بسیاری از تألیفات او به زبان فارسی ترجمه شده است. آثاری که از او تاکنون به زبان فارسی ترجمه شده، چنین است:
- آفرینش هنری در قرآن، ترجمه محمدمهدی فولادوند، تهران، بنیاد قرآن، 1367ش، 190ص.
- آینده در قلمرو اسلام، ترجمه علی خامنهای، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369ش، 141ص.
- اسلام و صلح جهانی، ترجمه و توضیح هادی خسروشاهی و زینالعابدین قربانی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368ش، 248ص. (این کتاب ترجمه السلام العالمی و الاسلام است که با عنوان زیر بنای صلح جهانی نیز به وسیله همین ناشر چاپ شده است).
- ترجمه تفسیر فی ظلال القرآن، ترجمه علی خامنهای و تصحیح حسن نیری، تهران، بی نا، 1362ش.
- ترجمه فارسی فی ظلال القرآن، ترجمه مصطفی خرم دل، تهران، نشر احسان، 1378ش،15جلد.
- چرا اعدامم کردند؟ ترجمه مصطفی اربابی، سراوان، کتابفروشی خالدبن ولید، 1369، 86ص.
- دور نمای رستاخیز در ادیان پیشین و قرآن، ترجمه غلامرضا خسروی حسینی، مقدمه از جلالالدین مجتبوی، تهران، انتشارات مرتضوی، 1363، 496ص.
- عدالت اجتماعی در اسلام: مباحثی در زمینههای جامعه، اقتصاد، سیاست و حکومت، ترجمه و توضیحات سیدهادی خسروشاهی و محمدعلی گرامی، تهران، کلبه شروق، 1379، 520ص.
- فاجعه تمدن و رسالت اسلام، ترجمه علی حجتی کرمانی، تهران، مشعل دانشجو، 1376ش، 255ص.
- فی ظلال القرآن، ترجمه محمدعلی عابدی، تهران، مرکز نشر انقلاب، 1362ش.
- ما چه میگوییم، ترجمه و تفصیل از هادی خسروشاهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370ش، 110ص.
- نامه سید قطب به خواهرش آمنه، ترجمه جلال معروفیان، تهران، نشر احسان، 1381ش، 45ص.
- نشانههای راه، ترجمه محمود محمودی، تهران، نشر احسان، 1378، 256ص.
- ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی، ترجمه محمد خامنهای، تهران، کیهان، 1369، 368ص.
همچنین کتابهای:
- آمریکا از دیدگاه سید قطب، ترجمه مصطفی اربابی، تهران، نشر احسان، 1370ش، 265ص.
- سید قطب و اشعار او، تألیف عبدالله رسول نژاد، تهران، نشر احسان، 1379ش، 271ص.
- سیدقطب از ولادت تا شهادت، نوشته صلاح عبدالفتاح خالدی، ترجمه جلیل بهرامینیا، تهران، نشر احسان، 1380ش، 712ص.
- بررسی مقایسهای مفهوم عدالت از دیدگاه مطهری، شریعتی و سیدقطب، مؤلف علیرضا مرامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، 197ص.
- متفکر نابغه اسلام، سیف الله رحیمی مزرعه شیخ، مشهد، مؤسسه انتشارات خاتم، 1377ش، 82ص.
از جمله کتابهایی هستند که درباره سید قطب نوشته شده و به زبان فارسی هستند. سیدقطب افزون بر این آثار، کتابهای دیگری نیز نوشته که در زمان زندگی او چاپ شدهاند که به برخی از آنها اشاره میشود:
- الاسلام و مشکلات الحضاره، سید قطب، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1412ق، 199ص.
- التصویر الفنی فی القرآن، سید قطب، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1412ق، 208ص. (وی در این کتاب به بیان زیباییهای هنری و ادبی قرآن میپردازد. این اثر با نام آفرینشهای هنری در قرآن به فارسی ترجمه شده است. سید قطب تتمهای بر این کتاب با نام «مشاهد القیامه فیالقرآن» نوشته که انتشارات دارالسعد در قاهره آن را جداگانه چاپ کرده است).
- هذا الدین، سید قطب، قم، ادب، 1371ش، 96ص.
- خصائص التصور الاسلامی و مقوماته، سید قطب، قم، دارالکتاب الاسلامی، 1410ق، 236ص.
- مهمة الشاعر فی الحیاه و شعر الجیل الحاضر، سید قطب، قاهره، بینا، 1933م. (این کتاب همان نوشتهای است که سید در دانشکده دارالعلم در کنفرانسی قرائت کرد).
- الشاطئ المجهول، سید قطب، قاهره: بینا، 1935م، 208ص. (این کتاب، نخستین دیوان شعر سید قطب است که فقط یکبار چاپ شده و به سبب اینکه بعضی از قصاید این کتاب با حرکت اسلامی هماهنگ نبود، سید در مقدمه کتاب از بعضی قصاید انتقاد کرد و اجازه چاپ مجدد آن را نداد. این کتاب در کتابخانه کنگره آمریکا و کتابخانه ملی لندن موجود است).
- نقد کتاب مستقبل الثقافة فی مصر، سید قطب، قاهره، 1939م. (این کتاب نقد کتاب مستقبل الثقافه، نوشته طه حسین است).
- الأطیاف الاربعه، سید قطب، قاهره، نشر جامعین، 1945م. (این کتاب مجموعه خاطرات برادران و خواهرانش حمیده، أمینه، محمد و خاطرات خود او است).
- طفل من القریه، سید قطب، قاهره، نشر جامعین، 1946م. (این کتاب شرح حال سید از کودکی تا سفر به قاهره است).
- المدینة المسحوره، سید قطب، قاهره، دارالمعارف، 1946م. (درباره داستان عشق بین شهریار و شهرزاد است).
- العدالة الاجتماعیة فی الاسلام، سید قطب، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، 1964م. (این کتاب با عنوان عدالت اجتماعی در اسلام به زبان فارسی ترجمه و تا کنون 25 مرتبه تجدید چاپ شده است).
- معرکة الاسلام و الرأسمالیه، سید قطب، بیروت، (این کتاب توسط آیتالله سید محمد شیرازی به زبان فارسی ترجمه شده و به نام «اسلام و سرمایهداری» در تهران به چاپ رسیده است.)
- السلام العالمی و الاسلام، سید قطب، قاهره، دارالکتاب العربی، 1950م. (در این کتاب، مشکلات صلح جهانی بررسی شده است).
- تفسیر فی ظلال القرآن، سید قطب، بیروت، دار الشروق، 1415ق، 6جلد. (سید در ادامه تألیف کتاب التصویر الفنی فی القرآن تصمیم گرفت تمام قرآن را با رویکردی جهادی تفسیر کند. نگارش این تفسیر چهار مرحله دارد. مرحله اول: سلسله مقالاتی با عنوان «فی ظلال» که در مجله «المسلمون» نوشته شد و تا سال 1952 میلادی ادامه یافت و سید توانست تا آیه 103 از سوره بقره را تفسیر کند. مرحله دوم: زمانی بود که سید تصمیم گرفت تمام قرآن را به این صورت تفسیر کند و آنها را به صورت کتاب مستقل در آورد که نخستین جزء آن را دار احیاء الکتب العربیه در قاهره چاپ کرد و تا سال 1954 میلادی، 16 جزء از آن چاپ شد. مرحله سوم: مربوط به دوران حبس و زندان او میشود که توانست کل قرآن را تفسیر کند. مرحله چهارم: مربوط به تغییراتی است که سید در این تفسیر داده است. وی در زندان با خود اندیشید که چرا او را زندانی کردهاند و سرانجام علت آن را در حرکت انقلابی و جهادی خویش دید؛ از اینرو تصمیم گرفت در همان زندان قرآن را با رویکردی جهادی تفسیر کند. در ابتدا سه جزء آخر قرآن و سپس 10 جزء اول را با این رویکرد نوشت و انتشارات دار احیاء الکتب العربیة آن را چاپ کرد. پس از آزادی از زندان، جزء 11 تا 13 را هم دوباره با همین رویکرد نوشت، ولی بقیه را نتوانست بنویسد؛ زیرا در زندان حکم اعدام او صادر، و شهید شد. تفسیر فی ظلال القرآن تاکنون بارها تجدید چاپ، و به زبانهای انگلیسی، فرانسه، ترکی، فارسی، اردو و اسپانیایی ترجمه شده است).
پانویس
- ↑ مطالب این قسمت و صفحات بعد عمدتاً ترجمه و اقتباس از كتاب الطفل فی القریة، تألیف سید محمد قطب میباشد.
- ↑ خالدی، ص42.
- ↑ کهف (18)، 64.
- ↑ این سؤال حاكی از دقت نظر سید در مسائل ادبی است؛ زیرا سؤال مذكور، پرسشی است كه جواب قانونمندی برای آن وجود ندارد. یگانه پاسخ سؤال مذكور آن است كه حرف یاء بر خلاف قیاس حذف شده است. (ترجمه و اقتباس از كتاب الطفل فی القریة، تألیف سید محمد قطب.)
- ↑ همان.
- ↑ سید قطب در دانشگاه دارالعلوم دوستان و همبحثانی داشت كه مهمترین آنها اینانند: 1. سعید اللبان: وی پس از اتمام تحصیلات و أخذ لیسانس، به ریاست دانشگاه دارالعلوم برگزیده و بعدها وزیر تربیت و تعلیم شد؛ 2. محمد ابراهیم جبر: وی معلم و سپس مدیر مدرسه شد و از عزیزترین و مخلصترین دوستان سیدقطب بوده است؛ 3. فاید العمدوسی: ادیب، شاعر، نویسنده و مورخ مصری. وی سلسله كتابهایی درباره تاریخ و أعلام مسلمانان نگاشته استژ 4. عبدالعزیز عتیق: وی ادیب، شاعر و نویسنده بود و دیوان عتیق كه با مقدمه سیدقطب به چاپ رسیده از آثار او است.
- ↑ خالدی، ص88.
- ↑ همان، ص98.
- ↑ همان، ص103.
- ↑ مقالاتی نظیر «تحروا یا عبید الامریكا و الروس و الانجلیز»، «یا شباب الوادی تأهبوا و استعدوا»، «فلنؤمن بأنفسنا» و «أفخاد و نهود» از جمله این مقالات هستند.
- ↑ خالدی، ص109.
- ↑ همان، ص111.
- ↑ سیری در اندیشههای سید قطب، ص9.
- ↑ نظیر اینكه هر دو مصری هستند؛ هر دو ادیب، شاعر و نقاد هستند؛ هر دو نویسنده هستند؛ هر دو تا پایان عمر ازدواج نكردند و سرانجام هر دو مدتی طولانی عضو حزب وفد بودند.
- ↑ خالدی، ص146.
- ↑ سید قطب، 1370، ص107.
- ↑ همان، ص100.
- ↑ همان، ص101.
- ↑ ما چه میگوییم، ص91.
- ↑ عدالت اجتماعی در اسلام، ص23، 27 و130.
- ↑ مسجدجامعی، ص163.
- ↑ همان، ص52.
- ↑ مطاعن سید قطب، فی أصحاب رسولالله، ص159.
- ↑ همان، ص376.
- ↑ تاریخ فرهنگ معاصر، ش 6، ص278، به نقل از مصر الفتاه، 6سپتامبر 1951م.
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج7، ص271.
- ↑ پیامبر و فرعون، ص39.
- ↑ الشهید سید قطب من المیلاد الی الاستشهاد، بخش اخوانالمسلمین.
- ↑ ما چه میگوییم، ص22.
منابع
- آینده در قلمرو اسلام، ترجمه علی خامنهای، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369 ش.
- ترجمه مصطفی اربابی، چرا اعدامم کردند؟، سراوان، کتابفروشی خالدبن ولید، 1369 ش.
- دائره المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم بجنوردی، تهران، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، 1380ش، ج7.
- ربیع بن هادی عمیری، مطاعن سید قطب، فی أصحاب رسولالله، عربستان، 1997م.
- ژیل کوپل، پیامبر و فرعون.
- سید قطب، قاهره، طفل من القریه، نشر جامعین، 1946م.
- سید قطب، ما چه میگوییم، ترجمه و تفصیل از هادی خسروشاهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1370 ش.
- سید قطب، ویژگیهای ایدئولوژی اسلامی، ترجمه علی حجتی کرمانی، تهران، انتشارات اسلامی، بی تا.
- سیدهادی خسروشاهی، فصلنامه تاریخ فرهنگ معاصر، ش 6.
- صلاح عبدالفتاح خالدی، الشهید سید قطب من المیلاد الی الاستشهاد، دمشق، دارالفکر، 1999م، ص42.
- عدالت اجتماعی در اسلام: مباحثی در زمینههای جامعه، اقتصاد، سیاست و حکومت، ترجمه و توضیحات سیدهادی خسروشاهی و محمدعلی گرامی، تهران، کلبه شروق، 1379 ش.
- محمد مسجدجامعی، زمینه تفکر سیاسی در قلمرو تشیع و تسنن.