ماتریدیه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی‌وحدت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۱: خط ۱۱:


==مقایسه روش کلامی ماتریدی و اشعری==  
==مقایسه روش کلامی ماتریدی و اشعری==  


روش کلامی ماتریدی که بر اساس آن نظام فکری خود را استوار کرد، بر دو‌ پایه‌ عقل و نقل می‌باشد. مـاتریدی بـه عقل بسیار بها می‌دهد و در‌ عین‌ حال از نقل هم سود می‌برد. چنان‌که‌ در‌ آغاز‌ این نوشتار اشاره گردید، ماتریدی اندیشه کلامی‌ خود‌ را برای صلح و آشتی میان معتزله و اهل حدیث ارائه کرده اسـت‌ و از ایـن‌رو می‌کوشد همواره راهی‌ میان‌ آن دو‌ مکتب‌ برگزیند.‌ لابه لای کتاب التوحید وی پر‌ از‌ نزاع و مجادله با دو طرف است. او گاه جانب معتزله، گاه‌ جانب‌ اهل حدیث و گاه طریق مخصوص‌ به خود را در‌ پیش‌ می‌گیرد.
روش کلامی ماتریدی که بر اساس آن نظام فکری خود را استوار کرد، بر دو‌ پایه‌ عقل و نقل می‌باشد. مـاتریدی بـه عقل بسیار بها می‌دهد و در‌ عین‌ حال از نقل هم سود می‌برد. چنان‌که‌ در‌ آغاز‌ این نوشتار اشاره گردید، ماتریدی اندیشه کلامی‌ خود‌ را برای صلح و آشتی میان معتزله و اهل حدیث ارائه کرده اسـت‌ و از ایـن‌رو می‌کوشد همواره راهی‌ میان‌ آن دو‌ مکتب‌ برگزیند.‌ لابه لای کتاب التوحید وی پر‌ از‌ نزاع و مجادله با دو طرف است. او گاه جانب معتزله، گاه‌ جانب‌ اهل حدیث و گاه طریق مخصوص‌ به خود را در‌ پیش‌ می‌گیرد.

نسخهٔ ‏۷ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۰:۲۷

ماتریدیه از جمله مکاتب مشهور کلامی است که به پیروی از ابومنصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی سمرقندی تاسیس شده است.این مکتب، یکی از چهار مکتب کلامی اهل سنت است که از نظر اعتقادی با مکتب اشاعره هم سو بوده و تقریبا در یک عصر به وجود آمده است.

معرفی اجمالی ابو منصور ماتریدی

تاریخ دقیق ولادت ابو منصور ما تریدی به عنوان موسس مکتب ماتریدیه که در روستای ماترید یا ماترید از توابع سمرقند متولد شد، معلوم نیست، اما همگان بر تاریخ وفات وی که مربوط به سال 333 هجری قمری است، اتفاق نظر دارند.[۱] محل دفن ماتریدی در شهر سمرقند می باشد.در باره او نوشته اند که از متکلمان بزرگ زمان خویش بوده و در فن تفسیر قرآن و علم کلام تبحر داشته است.[۲]جایگاه ماتریدی در میان اهل سنت در حدی است که او را در کنار ابو الحسن اشعری، یکی از دو شخصیت یکی از دو امام در حوزه کلام اهل سنت می دانند و علاوه طیف گسترده ای از اهل سنت در عقاید کلامی از وی تبعیت می کنند.[۳]

تاریخچه

قـرن‌ دوم و سوم هجری قمری بستر مجادلات مذاهب خصوصا مذاهب کلامی خصوصا معتزله و اهل حدیث بود. این مسئله موجب شد تا فضای فکری جامعه اسلامی آن روز تیره و تار شود. یک سوی این منازعات که البته حاکمان آن زمان در ایجاد آن، نقش داشتند، معتزلیان بودند که مشی عقل گرایی شان آن ها را از دیگران جدا می کرد و در طرف دیگر اهل حدیث بودند که بر ظواهر نصوص آیات و روایات و عمل به آن تعصب ویژه ای داشتند.نتیجه این منازعات ه جامعه اسلامی را با دو خطر بزرگ مواجه کرد.1:ادامه این وضع موجب منازعات و درگیری ها و حتی کشتار میان طرفداران این دو مذهب می شد و نتیجه آن به شکست اتحاد مسلمانان می انجامید. 2: ترویج هر کدام از این دو تفکر افراطی و تفریطی، به شکست بنیان عقیدتی مردم می انجامید، زیرا نتیجه گرایش اهل حدیث و جمود آن ها بر ظواهر نصوص، مسایلی چون تجسییم، تشبیه و نیز جعلیات را وارد عرصه اندیشه دینی می کرد و نتیجه تفکر اعتزالی که پایه آن اعتماد کامل به فهم عقل بود نیز تالی فاسد های خود راداشت. به همین جهت ضرورت نهضتی اصلاحی در بستر اندیشه اهل سنت و جماعت احساس می شد.بنا بر این، سه نفر از متفکران اهل سنت و جماعت برای رسیدن به این هدف تلاض خود را آغاز کردند تا به نوعی شکاف میان تفکر معتزلی و تعصب نص گرایی اهل حدیث را ترمیم کنند 1. ابو الحسن علی بن اسماعیل اشعری متوفای 324 قمری 2. ابو منصور ماتریدی متوفای 333 قمری 3. ابو جعفر طحاوی در مصر. و اما نقش طحاوی بیشتر تبیین آرای کلامی ابو حنیفه بود، ابو الحسن اشعری و ابو منصور ماتریدی، هر کدام به تنهایی موسس مکتب کلامی جدیدی شدند که امروزه به نام مکتب اشاعره و ماتریدیه شناخته می شوند.

مقایسه روش کلامی ماتریدی و اشعری

روش کلامی ماتریدی که بر اساس آن نظام فکری خود را استوار کرد، بر دو‌ پایه‌ عقل و نقل می‌باشد. مـاتریدی بـه عقل بسیار بها می‌دهد و در‌ عین‌ حال از نقل هم سود می‌برد. چنان‌که‌ در‌ آغاز‌ این نوشتار اشاره گردید، ماتریدی اندیشه کلامی‌ خود‌ را برای صلح و آشتی میان معتزله و اهل حدیث ارائه کرده اسـت‌ و از ایـن‌رو می‌کوشد همواره راهی‌ میان‌ آن دو‌ مکتب‌ برگزیند.‌ لابه لای کتاب التوحید وی پر‌ از‌ نزاع و مجادله با دو طرف است. او گاه جانب معتزله، گاه‌ جانب‌ اهل حدیث و گاه طریق مخصوص‌ به خود را در‌ پیش‌ می‌گیرد.

ماتریدی در انـدیشه خـود‌ تـنزیهی‌ است و هر آنچه را که مـستلزم تـجسیم و تـشبیه خدا و یا‌ نقص‌ و امکان در ساحت او‌ باشد،‌ مردود‌ می‌شمارد، اما مانند‌ معتزله‌ هم نیست که قایل‌ به‌ نفی صفات باشد.

ابوالحسن اشعری نـیز در ایـن انـگیزه که می‌خواهد میان معتزله و اهل‌ حدیث آشتی ایـجاد کـند، با ماتریدی‌ هماهنگ‌ است؛ وی‌ نیز‌ راهی‌ میان آن دو مکتب‌ را بر می‌گزیند، اما تفاوت‌هایی میان وی و ماتریدی وجود دارد. بسیاری از کسانی کـه‌ در‌ بـاب مـاتریدی سخن گفته‌اند، به مقایسه‌ میان‌ روش‌ اشعری‌ و ماتریدی پرداخته‌اند. در‌ ایـن‌ باب نظرات گوناگونی ارائه شده است:

برخی معتقدند که میان اشعری و ماتریدی تفاوت عمده‌ای وجود‌ ندارد‌ و آن دو در روش و نظر، در‌ اهمّ‌ مسائل‌ عـلم‌ کـلام‌ اتـفاق‌نظر‌ دارند. دکتر فتح‌الله خلیف و شمس‌الدین سلفی از طرفداران این نظریه هستند. دکـتر خـلیف می‌گوید: «دو شیخ اهل‌سنت روش واحدی دارند و در اهمّ مسائل علم کلام،‌ که مورد اختلاف فرقه‌های کلامی است، مـتفق هستند.»[۴].

امـا بـه نظر می‌رسد این دیدگاه چندان درست نباشد؛ زیرا با ملاحظه کتب اشـعری و مـاتریدی در مـی‌یابیم که تفاوت در روش‌ و رأی میان آن دو بسیار اساسی و گسترده است. اشعری برای عقل انسان چندان ارزشـی قـایل نـیست و بیشتر ظاهرگراست. به عنوان مثال، وی برای خدا وجه و ید‌ اثبات‌ می‌کند،[۵]
اما ماتریدی به عـقل بـیشتر بها می‌دهد و این امور را نمی‌پذیرد.

دیدگاه دوم، نظر احمد امین مصری است. وی می‌گوید: «رنـگ‌ اعـتزال‌ در مـکتب اشعری آشکارتر است‌ و این امر بدان جهت است که اشعری مدتی طولانی در مکتب اعـتزال بـوده است.»[۶]

وی سپس برای این مدعای خود چنین شاهد می‌آورد‌ که‌ «اشعری قایل به وجـوب‌ عـقلی‌ شـناخت خداست، اما ماتریدی این امر را نمی پذیرد.»[۷]

شگفت‌آور است که شخصی مانند احمد امین مصری چـنین اشـتباهی را مرتکب شده است. گذشته از نادرستی اصل ادعای وی، استشهاد‌ وی‌ دقیقا بـرعکس اسـت؛ یـعنی ماتریدی قایل به وجوب عقلی معرفت خدا و اشعری قایل به وجوب نقلی آن است. بنابراین، اسـتشهاد وی کـاملاً نـادرست است، چنان‌که اصل ادعای وی نیز‌ صحیح‌ نیست. اشعری،‌ هرچند مدتی طولانی در مـکتب اعـتزال به سر برده است، اما این دلیل نمی‌شود که روش وی‌ پس از عزلت از اعتزال نیز، اعتزالی باشد.

دیدگاه سـوم در‌ ایـن‌ باب،‌ که بیش‌تر محققان آن را اختیار کرده‌اند، این است که روش و آرای ماتریدی در بسیاری از ‌‌مـسائل‌ اسـاسی علم کلام با اشعری اختلاف دارد، چنان‌که در مـواردی تـوافق نـیز دارند.‌ از‌ این‌ منظر، اختلاف آن دو از این حیث اسـت کـه ماتریدی به عقل بیشتر بها می‌دهد‌ و به مکتب اعتزال نزدیک‌تر است. در حقیقت، مـاتریدی در نـقطه میانی اشعری‌ و معتزله قرار دارد.‌ امـام‌ ابـوزهره می‌گوید: «در روش مـاتریدی عـقل سـلطه عظیمی دارد، اما اشاعره به روش نقلی مـقیّدند و آن را بـا عقل تأیید می‌کنند، به نحوی که برای انسان روشن می‌گردد که اشـاعره‌ در خـط بین اعتزال و اهل فقه و حدیث قـرار دارد و ماتریدی در خط میان اشـاعره و مـعتزله است.»[۸]

از جمله کسانی که دیدگاه سـوم را پذیـرفته‌اند، می‌توان به استاد‌ جعفر‌ سبحانی،[۹]

استاد علی ربانی گلپایگانی(15) علی ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب کلامی، مرکز جهانی علوم اسـلامی، قـم، 1377، ص 221.
و شیخ محمد زاهد کوثری اشاره کـرد، لیـکن شخصیت اخیر اختلاف میان اشـاعره و مـاتریدیه در عـقاید را چندان جدی تـلقّی نمی‌کند.

نـان‌که پیش‌تر اشاره‌ شد،‌ بـه نـظر می‌رسد اختلاف میان اشاعره و ماتریدیه، هم در روش و هم در بینش، اساسی و جدی باشد. ماتریدی هرچند در کـتب خـود بر معتزله بسیار ایراد می‌گیرد،‌ امـا‌ آراء و روش او بـه آنان بـسیار نـزدیک اسـت و اشاعره به اهل حـدیث نزدیک‌تر از ماتریدیه است. بنابراین، نظریه درست همان دیدگاه سوم است و میان این دو‌ مکتب‌ در‌ بسیاری از مـسائل مـهم کلامی‌ نظیر‌ حسن‌ و قبح عقلی، کـه پایـه و اسـاس بـسیاری از مـسائل دیگر است، تـنزیه و تـشبیه، اثبات و نفی صفات خبریه و...‌ اختلاف‌ اساسی‌ وجود دارد.





عقاید ماتریدیه

ماتریدیه برای اثبات خدا و بحث توحید عموماً بر براهینی که دیگر متکلمان نیز به آن اشاره دارند مانند برهان حدوث، برهان وجوب و امکان و برهان نظم تکیه دارند. یکی از براهین جالب توجهی که ماتریدی به چالش می‌کشد، برهان شر است. او از این برهان که به‌طور معمول برای انکار خداوند به کار می‌رود برای اثبات وجود صانع بهره می‌جوید: «اگر عالم خود به خود به وجود آمده بود می‌بایست هر چیزی برای خود بهترین و نیکوترین صفات و حالات را پدیدمی‌آورد و در این صورت شرور و زشتی‌ها وجود نمی‌داشت و وجود اینها دلیل بر این است که جهان خود به خود به وجود نیامده بلکه به واسطه غیر از خود پدید آمده‌است»[۱۰] ماتریدیه به جبری معتدل باور دارند که حد وسط نظر اشعری و دیدگاه معتزلی است. از دیدگاه ماتریدیه انسان نوعی فاعلیت دارد و فعل ارادی ش با قدرت و اختیار صورت می‌گیرد. ماتریدیه، برخلاف اشاعره، براین رای اند، که فعل و مفعول متفاوت است، فعل انسان غیر از فعل خدا است و برخلاف فعل خدا، ایجاد و احداث نیست. به‌طور مثال معتقد اند: نشستن و برخاستن فعل انسان است، اما ایجاد آن فعل خدا است، به این معنی که ذات نشستن و برخاستن، آفریدهٔ خدا، اما عمل نشستن و برخاستن کردار انسان است؛ کرداری که انسان آن را کسب می‌کند. ماتریدیه معتقدند اگر انسان قصد انجام دادن فعل نیک و بد نکند، خدا هم قدرت انجام گرفتن فعل در او نمی‌آفریند. ملاک و معیار ثواب و عقاب، در نظر ماتریدیه، نه خود فعل، که قصد و نیت عمل از سوی انسان است؛ قصد کردار نیک و خیر، ثواب به بار می‌آورد و قصد فعل بد و نیت گناه، عقاب در پی دارد زیرا: «اِنّما الاعمالُ بالنیّات».[۱۱] ماتریدیه برخلاف اشاعره معتقدند خداوند کسی را که به چیزی قدرت و طاقت ندارد مکلف نمی‌کند و درخواست تکلیف مالایطاق با عدالت و حکمت خداوند سازگار نیست.[۸][۱۲] متکلمان اسلامی اتفاق نظر دارند که خدا دارای اوصافی مانند علم و قدرت و حیات است. معتزله و امامیه عقیده دارند که صفات ذاتی رب‌العالمین، عین ذات اوست و خدا از نظر کمال و جمال در جایگاهی است که ذات او سراسر علم و قدرت است. اشاعره این صفات را زاید بر ذات دانسته و معتقدند صفات ذات قدیم، و صفات فعل حادث هستند، در حالی که «ماتریدیه» مسئله عینیت ذات و صفات را قبول دارند و در مسئلهٔ صفات خداوند هم صفات ذات و هم صفات فعل را قدیم می‌دانند و در این موضوع با امامیه و معتزله همسو هستند.[۱۳] در امکان عقلی کیفر دادن بندگان مطیع و صالح از سوی خداوند، اشعریون امکان عقلی را می‌پذیرند که خدا قادر به هر فعلی می‌باشد ولی در عین حال معتقدند کبه دلیل اخباری که در این باره وجود دارد، شرعاً این کار امکان‌پذیر نیست (و خداوند بندگاه صالح را بی‌جهت در آن دنیا عذاب نخواهد کرد). ماتریدیه معتقد به حسن و قبح عقلی‌اند، بدین معنی که حکم عقل را در مسئله استحقاق مدح و ثواب یا استحقاق نکوهش و عقاب می‌پذیرند و معتقدند از طریق حکم عقل، می‌توان حکم الهی را نیز کشف کرد. بدین معنی که ایجابی از ناحیه عقل در کار نیست و خرد در اصل کاشف یک حقیقت واقع است. بر این اساس و بر حکم عقل، خدا عادل است و محال است جائر و ستمکار باشد، همچنانکه جایز نیست مطیع را معذب سازد. [۱۴] و به این ترتیب کیفر دادن بندگان مطیع از سوی خداوند ناممکن است، چه از لحاظ شرع چه از لحاظ عقل.

متکلمان شاخص ماتریدیه

پانویس

  1. ر ک، حسینی زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تحقیق:مجموعة من المحققین، بیروت، دار الهدایة، بی تا، ج۷، ص۴۵۶.
  2. تمیمی، داری غزی، الطبقات السنیه فی تراجم الحنفیه، بیروت، دار النشر النعمانیه، ۱۴۱۲، ج۱، ص۲۷۷.
  3. طاش کبری زاده، احمد بن مصطفی، مفتاح السعادة و مصباح السیادی فی موضوعات العلوم، بیروت، دار الکتب العلمیه، بی تا، ج۲، ص۱۳۳.
  4. ابومنصور ماتریدی، کتاب التوحید، تحقیق و مقدمه دکتر فـتح‌الله خـلیف،‌ دارالجامعات‌ المصریه، ص 18 مقدمه
  5. دائرة‌ المعارف بزرگ اسلامی (مدخل اشعری).
  6. احمد امین مصری، ظهرالاسلام، چ سوم، دارالکتاب العـربی، ج 4، ص 5ـ 91.
  7. همان
  8. محمد ابوزهره، تاریخ المذاهب الاسلامیه، دارالفکر‌ العربی،‌ قاهره، ص 167.
  9. جعفر سبحانی، پیشین،‌ ج 3، ص 26.
  10. .ماتریدی، ابو منصور، التوحید، تحقیق: فتح‌الله خلیف، ص 17، مصر، اسکندریه، دارالجامعات، بی‌تا.
  11. دانشنامهٔ بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۷، ص ۶۴۲۶.
  12. دانشنامهٔ بزرگ اسلامی، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد ۱۶، ص ۶۰۵۹.
  13. حسین صابری، تاریخ فرق اسلامی، سمت، جلد ۱، چاپ دوم، ۱۳۸۴، ص ۲۹۹.
  14. فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامی، ج 4 , سبحانی، جعفر (۱۳ فروردین ۱۳۹۹)و «عقاید ماتریدی». پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه