confirmed، مدیران
۳۷٬۴۵۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
من یک به یک از آنها نام بردم و آنان نزد او رفتند و گفتند: ای پسر عموی [[رسول خدا]]! تو پیامبر خدا را دیده و سخن او را شنیده ای، ایشان پیرامون اختلاف این امت چه گفتند؛ گروهی [[علی]] را بر دیگران مقدم دانستهاند و گروهی دیگر او را پس از سه تن قرار دادند؟ | من یک به یک از آنها نام بردم و آنان نزد او رفتند و گفتند: ای پسر عموی [[رسول خدا]]! تو پیامبر خدا را دیده و سخن او را شنیده ای، ایشان پیرامون اختلاف این امت چه گفتند؛ گروهی [[علی]] را بر دیگران مقدم دانستهاند و گروهی دیگر او را پس از سه تن قرار دادند؟ | ||
ابن عباس نفسی کشید و گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود: «علی با حق است و حق با علی است. او امام و جانشین پس از من است؛ هر کس به او تمسّک جوید، رستگار میشود و نجات مییابد و هر کس از فرمانش سرپیچی کند، گمراه شود. آری، او مرا [[کفن]] میکند و [[غسل]] میدهد و قرضم را ادا میکند. او پدر دو سبط من، [[حسن]] و [[حسین]] است و امامان نه گانه از نسل حسین هستند و مهدی این امت، از ماست». | ابن عباس نفسی کشید و گفت: از رسول خدا شنیدم که فرمود: «علی با حق است و حق با علی است. او امام و جانشین پس از من است؛ هر کس به او تمسّک جوید، رستگار میشود و نجات مییابد و هر کس از فرمانش سرپیچی کند، گمراه شود. آری، او مرا [[کفن]] میکند و [[غسل]] میدهد و قرضم را ادا میکند. او پدر دو سبط من، [[حسن بن علی (مجتبی)|حسن]] و [[حسین بن علی (سید الشهدا)|حسین]] است و امامان نه گانه از نسل حسین هستند و مهدی این امت، از ماست». | ||
عبداللّه بن سلمة بن حضرمی گفت: ای پسر عموی رسول خدا! چرا پیش تر اینها را به ما نگفتید؟ گفت: به خدا [[سوگند]]! من آنچه را شنیده بودم، بازگفتم و شما را نصیحت کردم لیکن شما نصیحت کنندگان را دوست ندارید! | عبداللّه بن سلمة بن حضرمی گفت: ای پسر عموی رسول خدا! چرا پیش تر اینها را به ما نگفتید؟ گفت: به خدا [[سوگند]]! من آنچه را شنیده بودم، بازگفتم و شما را نصیحت کردم لیکن شما نصیحت کنندگان را دوست ندارید! | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
آنگاه به شدت گریست و حاضران گفتند: آیا با این جایگاهی که نسبت به رسول خدا داری، میگریی؟ رو به من کرد و گفت: ای عطا! من برای دو چیز میگریم؛ ترس از قیامت و جدایی دوستان! | آنگاه به شدت گریست و حاضران گفتند: آیا با این جایگاهی که نسبت به رسول خدا داری، میگریی؟ رو به من کرد و گفت: ای عطا! من برای دو چیز میگریم؛ ترس از قیامت و جدایی دوستان! | ||
سپس مردم پراکنده شدند و ابن عباس به من گفت: ای عطا! دستم را بگیر و مرا به صحن خانه ببر، آنگاه دستها را به آسمان بلند کرد و گفت: پروردگارا! من به وسیله [[اهل بیت | سپس مردم پراکنده شدند و ابن عباس به من گفت: ای عطا! دستم را بگیر و مرا به صحن خانه ببر، آنگاه دستها را به آسمان بلند کرد و گفت: پروردگارا! من به وسیله [[اهل بیت|محمد و آل محمد]] به تو تقرّب میجویم. پروردگارا! من به وسیله آقایم [[علی بن ابی طالب|علی بن ابیطالب]] به تو تقرّب میجویم. و این عبارت را آن قدر تکرار کرد تا بر زمین افتاد. ما پس از ساعتی درنگ، او را بلند کردیم و دیدیم که چشم از جهان فرو بسته است<ref>ابن خزاز قمی، کفایة الاثر، ص 10 ـ 22، ابو عمرو کشّی، اختیار معرفة الرجال، ص56، شماره 106؛ کتاب سلیم بن قیس هلالی، ص 231 ـ 238</ref>.» | ||
== جایگاه علمی ابن عباس == | == جایگاه علمی ابن عباس == |