پیش‌نویس:تبلیغ: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:
دومین شرط موفقیت یک تبلیغ داشتن  متد و سبک یا اسلوب پیام رساندن است. در همین راستا خصوصیاتی که یک پیام باید داشته باشد از قرار ذیل است:
دومین شرط موفقیت یک تبلیغ داشتن  متد و سبک یا اسلوب پیام رساندن است. در همین راستا خصوصیاتی که یک پیام باید داشته باشد از قرار ذیل است:


1. واضح و آشکار بودن: عبارت «بلاغ مبین» جمله ای است که در قرآن کریم ذکر شده است و بیان گر این است که پیام باید بی پیرایه باشد بگونه ای که مخاطب در کمال سهولت و سادگی آن را فهم و درک کند.<ref> حماسه حسینی، مرتضی مطهری، ج اول، نشر صدرا،ص 352</ref> و بگونه-ای نباشد که حاوی کلمات مغلق و پیچیده باشد و یا شامل اصطلاحات زیاد باشد.
1. واضح و آشکار بودن: عبارت «بلاغ مبین» جمله ای است که در قرآن کریم ذکر شده است و بیان گر این است که پیام باید بی پیرایه باشد بگونه ای که مخاطب در کمال سهولت و سادگی آن را فهم و درک کند.<ref> همان ص 352</ref> و بگونه ای نباشد که حاوی کلمات مغلق و پیچیده باشد و یا شامل اصطلاحات زیاد باشد.


2. متکلفانه نبودن: تکلف در تبلیغ می تواند دو معنا داشته باشد؛ اول اینکه در ابلاغ پیام از الفاظ قلمبه و سلمبه استفاده نشود و معنای دوم که از آیه «ما انا من المتکلفین» برداشت می شود این است که انبیا چیزی را که نمی دانند و بر خودشان ان طور که باید ثابت و محقق و روشن نیست نمی گویند.<ref> حماسه حسینی، مرتضی مطهری، ج اول،نشر صدرا، ص 354 </ref> .به عبارتی تکلف در معنای دوم به معنای تظاهر به دانستن است بگونه ای که انسان قصد وارد کردن مطلبی را در دل مردم دارد در حالی که خود به آن اعتقادی ندارد.<ref>تبلیغ، مرتضی مطهری، نشر بینش مطهر، ص 29</ref>
2. متکلفانه نبودن: تکلف در تبلیغ می تواند دو معنا داشته باشد؛ اول اینکه در ابلاغ پیام از الفاظ قلمبه و سلمبه استفاده نشود و معنای دوم که از آیه «ما انا من المتکلفین» برداشت می شود این است که انبیا چیزی را که نمی دانند و بر خودشان ان طور که باید ثابت و محقق و روشن نیست نمی گویند.<ref> حماسه حسینی، مرتضی مطهری، ج اول،نشر صدرا، ص 354 </ref> .به عبارتی تکلف در معنای دوم به معنای تظاهر به دانستن است بگونه ای که انسان قصد وارد کردن مطلبی را در دل مردم دارد در حالی که خود به آن اعتقادی ندارد.<ref>تبلیغ، مرتضی مطهری، نشر بینش مطهر، ص 29</ref>
خط ۳۵: خط ۳۵:
6. نرم خو بودن: مبلغ در ابلاغ پیام باید نرم خو باشد و از هر نوع خشونت اعم از کلامی و غیر کلامی پرهیز کند چرا که قصد مبلغ ایجاد علاقه و ایمان نسبت به پیام است که اگر اینگونه نباشد موجب تنفر مخاطب از مبلغ و پیام خواهد شد. در همین راستا وقتی که خداوند موسی و هارون را برای دعوت فردی مثل فرعون می فرستد به آن¬ها سفارش می کند که:«قولا لینا» با او به نحو نرم سخن بگویید باشد که متذکر شود و از خدای خودش بترسد.<ref>همان</ref>
6. نرم خو بودن: مبلغ در ابلاغ پیام باید نرم خو باشد و از هر نوع خشونت اعم از کلامی و غیر کلامی پرهیز کند چرا که قصد مبلغ ایجاد علاقه و ایمان نسبت به پیام است که اگر اینگونه نباشد موجب تنفر مخاطب از مبلغ و پیام خواهد شد. در همین راستا وقتی که خداوند موسی و هارون را برای دعوت فردی مثل فرعون می فرستد به آن¬ها سفارش می کند که:«قولا لینا» با او به نحو نرم سخن بگویید باشد که متذکر شود و از خدای خودش بترسد.<ref>همان</ref>


7. بشیر و نذیر بودن: تبشیر و تنذیر به معنای تشویق و تنبیه است که هر دوی انها برای انسان لازم و ضروری است. در تبلیغ پیام نیز لازم است که تشویق و تنبیه با هم همراه باشند و اگر مبلغ و تبیلغ تکیه اش بر یکی از انها باشد درست نیست.<ref> تبلیغ، مرتضی مطهری، نشر بینش مطهر، ص 33</ref> چرا که انسان های متوسط الحان بيشتر به منافع و مضار خود مى ‏انديشند.<ref>ترجمه تفسير الميزان    ج‏2      190</ref> البته قابل توجه است که در برخی از آیات قرآن کریم همانند  «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» تبلیغ دین با انذار و تخویف (ترساندن)شروع شده است و اين خود در فهم عامه مردم مؤثرتر از تطميع است، براى اينكه گر چه تطميع و اميدوار ساختن مردم نيز راهى است براى دعوت انبيا؛ و قرآن عزيز هم تا اندازه‏اى اين طريقه را به كار برده است، ليكن اصولا اميدوارى، آدمى را به طور الزام وادار به طلب نمى‏كند، و بيش از ايجاد شوق و رغبت در آدمى، اثر ندارد، به خلاف تخويف و تهديد كه به حكم عقلى وجوب دفع ضرر احتمالى، احتراز از آنچه تهديد به آن شده واجب و آدمى به دفع آن ملزم مى‏شود. علاوه بر اين، اگر مردم در گمراهى خود هيچ گونه تقصيرى نمى‏داشتند، مناسب بود كه دعوت الهى از راه تطميع آغاز گردد، ليكن مردم در گمراهى خود مقصر هستند، براى اينكه دعوت اسلام، دعوت به دين فطرت، يعنى به دينى است كه سرچشمه‏اش در نهاد خود بشر است، و اين خود او است كه با دست خويش و با ارتكاب شرك و گناه، فطرت خود را پشت سر افكنده و شقاوت را بر دل خود چيره نموده و در نتيجه دچار سخط الهى شده است، و چون چنين است حزم و حكمت اقتضا مى‏كند كه دعوت آنان از راه انذار و هشدار آغاز گردد، و براى همين جهت بوده كه در آيات بسيارى وظيفه آن جناب منحصر در انذار شده است، مانند آيه:" إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ"  و آيه:" وَ إِنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ" . البته اين مطلب، كه گفته شد، در باره مردم عامى است، و اما خواص از مردم، يعنى آنان كه خداى را از روى محبتى كه به او دارند عبادت مى‏كنند، نه از جهت ترس از آتش و يا طمع در بهشت، البته از خوف و رجا و تهديد و تطميعى كه در دعوت دينى هست چيز ديگرى تلقى مى‏كنند، وقتى به تهديد از آتش برمى‏خورند از آن آتش، آتش فراق و دورى از پروردگار و سخط وى را مى ‏فهمند، و همچنين از شنيدن وصف بهشت به نعمت وصل و قرب ساحت او و خشنودى او منتقل شده و مشتاق آن مى‏ گردند.<ref> ترجمه تفسير الميزان   ج‏7    51 الی 52</ref>
7. بشیر و نذیر بودن: تبشیر و تنذیر به معنای تشویق و تنبیه است که هر دوی انها برای انسان لازم و ضروری است. در تبلیغ پیام نیز لازم است که تشویق و تنبیه با هم همراه باشند و اگر مبلغ و تبیلغ تکیه اش بر یکی از انها باشد درست نیست.<ref> تبلیغ، مرتضی مطهری، نشر بینش مطهر، ص 33</ref> چرا که انسان های متوسط الحان بيشتر به منافع و مضار خود مى ‏انديشند.<ref>ترجمه تفسير الميزان    ج‏2      190</ref> البته قابل توجه است که در برخی از آیات قرآن کریم همانند  «وَ أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ» تبلیغ دین با انذار و تخویف (ترساندن)شروع شده است و اين خود در فهم عامه مردم مؤثرتر از تطميع است، براى اينكه گر چه تطميع و اميدوار ساختن مردم نيز راهى است براى دعوت انبيا؛ و قرآن عزيز هم تا اندازه‏اى اين طريقه را به كار برده است، ليكن اصولا اميدوارى، آدمى را به طور الزام وادار به طلب نمى‏كند، و بيش از ايجاد شوق و رغبت در آدمى، اثر ندارد، به خلاف تخويف و تهديد كه به حكم عقلى وجوب دفع ضرر احتمالى، احتراز از آنچه تهديد به آن شده واجب و آدمى به دفع آن ملزم مى‏شود. علاوه بر اين، اگر مردم در گمراهى خود هيچ گونه تقصيرى نمى‏داشتند، مناسب بود كه دعوت الهى از راه تطميع آغاز گردد، ليكن مردم در گمراهى خود مقصر هستند، براى اينكه دعوت اسلام، دعوت به دين فطرت، يعنى به دينى است كه سرچشمه‏اش در نهاد خود بشر است، و اين خود او است كه با دست خويش و با ارتكاب شرك و گناه، فطرت خود را پشت سر افكنده و شقاوت را بر دل خود چيره نموده و در نتيجه دچار سخط الهى شده است، و چون چنين است حزم و حكمت اقتضا مى‏كند كه دعوت آنان از راه انذار و هشدار آغاز گردد، و براى همين جهت بوده كه در آيات بسيارى وظيفه آن جناب منحصر در انذار شده است، مانند آيه:" إِنْ أَنْتَ إِلَّا نَذِيرٌ"  و آيه:" وَ إِنَّما أَنَا نَذِيرٌ مُبِينٌ" . البته اين مطلب، كه گفته شد، در باره مردم عامى است، و اما خواص از مردم، يعنى آنان كه خداى را از روى محبتى كه به او دارند عبادت مى‏كنند، نه از جهت ترس از آتش و يا طمع در بهشت، البته از خوف و رجا و تهديد و تطميعى كه در دعوت دينى هست چيز ديگرى تلقى مى‏كنند، وقتى به تهديد از آتش برمى‏خورند از آن آتش، آتش فراق و دورى از پروردگار و سخط وى را مى ‏فهمند، و همچنين از شنيدن وصف بهشت به نعمت وصل و قرب ساحت او و خشنودى او منتقل شده و مشتاق آن مى‏ گردند.<ref> همان   ج‏7    51 الی 52</ref>


8. پرهیز از ایجاد تنفر: تبلیغ نباید مایع نفرت و بیزای مخاطب شود.پیامبر اسلام در سفارشی به معاذ بن جبل می فرمایند یا معاذ بشر و لاتنفر اموری که مانع از تنفر می شوند از این قرار است:
8. پرهیز از ایجاد تنفر: تبلیغ نباید مایع نفرت و بیزای مخاطب شود.پیامبر اسلام در سفارشی به معاذ بن جبل می فرمایند یا معاذ بشر و لاتنفر اموری که مانع از تنفر می شوند از این قرار است:
confirmed
۵۰

ویرایش