۲۱٬۸۵۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
ولایت فقیه نظریهای در فقه [[شیعه]] که طبق آن در زمان غیبت [[حجت بن حسن (مهدی)|امام زمان (علیهالسلام)]]، حکومت برعهدۀ فقیه جامعالشرایط است. ریشۀ تاریخی این نظریه را به زمان [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم)]] باز گرداندهاند. فقیهانی چون [[شیخ مفید]] و [[محقق کرکی]] دربارۀ اختیارات حکومتی فقیهان سخن گفتهاند ولی [[ملا احمد نراقی]] را نخستین فقیهی شمردهاند که همۀ اختیارات و وظایف فقیه را ذیل عنوان ولایت فقیه جمع کرد. | ولایت فقیه نظریهای در فقه [[شیعه]] که طبق آن در زمان غیبت [[حجت بن حسن (مهدی)|امام زمان (علیهالسلام)]]، حکومت برعهدۀ فقیه جامعالشرایط است. ریشۀ تاریخی این نظریه را به زمان [[پیامبر اکرم(ص)|پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله وسلم)]] باز گرداندهاند. فقیهانی چون [[شیخ مفید]] و [[محقق کرکی]] دربارۀ اختیارات حکومتی فقیهان سخن گفتهاند ولی [[ملا احمد نراقی]] را نخستین فقیهی شمردهاند که همۀ اختیارات و وظایف فقیه را ذیل عنوان ولایت فقیه جمع کرد. | ||
== انتخاب | == انتخاب ولیّ فقیه == | ||
مهمترین دیدگاهی که در مقابل دیدگاه نصب، به تبیین منشأ مشروعیت [[ولایت فقیه]] میپردازد، دیدگاه انتخاب است که قائل به هیچگونه نصّی بر نصب | مهمترین دیدگاهی که در مقابل دیدگاه نصب، به تبیین منشأ مشروعیت [[ولایت فقیه]] میپردازد، دیدگاه انتخاب است که قائل به هیچگونه نصّی بر نصب ولیّ فقیه، در زمان غیبت نیست و معتقد است انتخاب مردمی، به رهبر، برای تصدی امر ولایت و تصرفات اجتماعی، مشروعیت میبخشد. اکنون به بررسی این دیدگاه میپردازیم. | ||
=== ادلّه دیدگاه انتخاب | === ادلّه دیدگاه انتخاب ولیّ فقیه === | ||
نظر به اینکه بدون [[حکومت]]، اوضاع جامعه به هرج و مرج کشیده میشود و رسیدن به اهداف اجتماعی تنها در گرو تشکیل حکومت است و حال آنکه حکومت یا در اثر رضایت و طرفداری مردم، قوام مییابد و با مردم به حکومت غیردینی (ظلمخیز) تن خواهند داد، به حکم [[عقل]] فقط راه گریز از این مفسده، انتخاب حاکم توسط عامة مردم است.<br> | نظر به اینکه بدون [[حکومت]]، اوضاع جامعه به هرج و مرج کشیده میشود و رسیدن به اهداف اجتماعی تنها در گرو تشکیل حکومت است و حال آنکه حکومت یا در اثر رضایت و طرفداری مردم، قوام مییابد و با مردم به حکومت غیردینی (ظلمخیز) تن خواهند داد، به حکم [[عقل]] فقط راه گریز از این مفسده، انتخاب حاکم توسط عامة مردم است.<br> | ||
# به دلیل اینکه طبق احادیث در باب ولایت فقیه، تمامی فقها به صورت عام به ولایت گمارده شدهاند و این امکان وجود ندارد که تمامی آنان به گونهای مستقل و بالفعل ولایت داشته باشند؛ چون اگر قرار باشد که هر کدام، بدون در نظر گرفتن مسائل جامعه، ولایت خویش را به کار ببندد، جامعه دچار هرج و مرج میشود و موجبات از هم گسیختگی نظام را پدید میآورد. بنابراین برای رهایی از این معضل و مشکل، راهی نیست، جز اینکه مردم به رأی و انتخاب خویش، یکی از فقها را انتخاب نموده و او را به عنوان حاکم قرار دهند <ref>ر. ک: دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۴۰۹.</ref>.<br> | # به دلیل اینکه طبق احادیث در باب ولایت فقیه، تمامی فقها به صورت عام به ولایت گمارده شدهاند و این امکان وجود ندارد که تمامی آنان به گونهای مستقل و بالفعل ولایت داشته باشند؛ چون اگر قرار باشد که هر کدام، بدون در نظر گرفتن مسائل جامعه، ولایت خویش را به کار ببندد، جامعه دچار هرج و مرج میشود و موجبات از هم گسیختگی نظام را پدید میآورد. بنابراین برای رهایی از این معضل و مشکل، راهی نیست، جز اینکه مردم به رأی و انتخاب خویش، یکی از فقها را انتخاب نموده و او را به عنوان حاکم قرار دهند <ref>ر. ک: دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۴۰۹.</ref>.<br> | ||
# بیعت که به منزله معاملهای بین مردم و فقیه حاکم است و ضمن آن مردم با سپردن عنان مال و جان خود به دست رهبری، تعهد وی را نسبت به پاسداری از امنیت، مصلحت، منافع دنیوی و اخروی خود انتظار دارند، امری است که بر اساس آن انشای ولایت صورت میگیرد و تنها راه مشروعیت بخشی به تصرفات [[فقیه]] حاکم میباشد. چنانچه گفته میشود: فالذی ینسبق الی الذهن فی ماهیه البیعه أنها کانت وسیلة لانشاء التولیة... و بالانشاء کانت تثبت الولایة کما فی البیع آنچه که از ماهیت [[بیعت]] به ذهن متبادر میشود این است که بیعت وسیلهای برای ایجاد ولایت است... و همانطور که در بیع اتفاق میافتد، با انشا و ایجاد (توسط بیعت) ولایت تحقق پیدا میکند؛ بنابراین به شکل صریح چنین نتیجه گرفته میشود: بیعت یکی از امور موجد ولایت است که بیعت با دست از متقنترین راههای بیعت به شمار میرود <ref>دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۵۱۱-۵۲۷.</ref>.<br> | # بیعت که به منزله معاملهای بین مردم و فقیه حاکم است و ضمن آن مردم با سپردن عنان مال و جان خود به دست رهبری، تعهد وی را نسبت به پاسداری از امنیت، مصلحت، منافع دنیوی و اخروی خود انتظار دارند، امری است که بر اساس آن انشای ولایت صورت میگیرد و تنها راه مشروعیت بخشی به تصرفات [[فقیه]] حاکم میباشد. چنانچه گفته میشود: فالذی ینسبق الی الذهن فی ماهیه البیعه أنها کانت وسیلة لانشاء التولیة... و بالانشاء کانت تثبت الولایة کما فی البیع آنچه که از ماهیت [[بیعت]] به ذهن متبادر میشود این است که بیعت وسیلهای برای ایجاد ولایت است... و همانطور که در بیع اتفاق میافتد، با انشا و ایجاد (توسط بیعت) ولایت تحقق پیدا میکند؛ بنابراین به شکل صریح چنین نتیجه گرفته میشود: بیعت یکی از امور موجد ولایت است که بیعت با دست از متقنترین راههای بیعت به شمار میرود <ref>دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۵۱۱-۵۲۷.</ref>.<br> | ||
# [[مسلمانان]] طبق نص صریح [[آیات]] و [[روایات]] وارده در این زمینه، باید در تمام امور از جمله امر حکومت و حاکمیت | # [[مسلمانان]] طبق نص صریح [[آیات]] و [[روایات]] وارده در این زمینه، باید در تمام امور از جمله امر حکومت و حاکمیت ولیّ فقیه با یکدیگر شور و مشورت نموده و یکی را که اصلح از دیگران است، گزینش و انتخاب نمایند <ref>دراسات فی ولایة الفقیه، حسینعلی منتظری، ج۱، ص۱۶.</ref>.<br> | ||
# چون توسط خدای متعال به کسی حق حاکمیت اعطا نشده است؛ بر این اساس خود مردم باید برای این امر، تصمیم بگیرند؛ زیرا آنان بر جان و مال خویش به حکم الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم مسلط هستند؛ بنابراین میتوانند حاکمیت را که حق آنان است به شخصی (فقیه) واگذار کنند یا او را وکیل خود نمایند <ref>ر. ک: کتاب نقد، شماره ۷، ص۵۱.</ref>.<br> | # چون توسط خدای متعال به کسی حق حاکمیت اعطا نشده است؛ بر این اساس خود مردم باید برای این امر، تصمیم بگیرند؛ زیرا آنان بر جان و مال خویش به حکم الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم مسلط هستند؛ بنابراین میتوانند حاکمیت را که حق آنان است به شخصی (فقیه) واگذار کنند یا او را وکیل خود نمایند <ref>ر. ک: کتاب نقد، شماره ۷، ص۵۱.</ref>.<br> | ||
# چون حکمی از طرف [[خدای متعال]] برای حکومت در زمان غیبت معصوم(علیهالسلام) صادر نشده و امر و نهیای نرسیده است و امر حکومت مسکوت مانده است، در نتیجه این امر به مردم واگذار شده و آنان باید خود را در مورد حاکمیت شخص یا اشخاص نظر بدهند؛ یعنی نظر مردم، نقش تعیینکننده در مشروعیت نظام دارد. اسلام برای قوه انتخاب و آزادی آدمی، اهمیت و ارزش زیادی قائل شده است. خدای متعال هیچگاه نخواسته کسی با زور و اجبار، امری را به مردم تحمیل نماید، چانچه قرآن کریم با آیه مبارکه ﴿لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ﴾ <ref>سوره بقره:۲۵۶.</ref> این نکته را بیان مینماید. بر این اساس باید حکومت و ولایت بر طبق نظر و رضایت مردم صورت گیرد و لازمه این امر، انتخاب | # چون حکمی از طرف [[خدای متعال]] برای حکومت در زمان غیبت معصوم(علیهالسلام) صادر نشده و امر و نهیای نرسیده است و امر حکومت مسکوت مانده است، در نتیجه این امر به مردم واگذار شده و آنان باید خود را در مورد حاکمیت شخص یا اشخاص نظر بدهند؛ یعنی نظر مردم، نقش تعیینکننده در مشروعیت نظام دارد. اسلام برای قوه انتخاب و آزادی آدمی، اهمیت و ارزش زیادی قائل شده است. خدای متعال هیچگاه نخواسته کسی با زور و اجبار، امری را به مردم تحمیل نماید، چانچه قرآن کریم با آیه مبارکه ﴿لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ﴾ <ref>سوره بقره:۲۵۶.</ref> این نکته را بیان مینماید. بر این اساس باید حکومت و ولایت بر طبق نظر و رضایت مردم صورت گیرد و لازمه این امر، انتخاب ولیّ فقیه با گزینش و انتخاب مردم است <ref>نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۶۶.</ref>.<br> | ||
=== بررسی و نقد دیدگاه انتخاب === | === بررسی و نقد دیدگاه انتخاب === | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
باید دانست که رأی، گاهی مواقع ناشی از تمایل لحظهای، نسبت به یک موضوع است و فرد گاهی بر اساس اعتقاد، تصمیمی اتخاذ میکند و به شخصی رأی میدهد؛ معمولاً رأی لحظهای و تمایل مقطعی، حاصل تبلیغات گستردهای است که صورت میگیرد و در چنین فضایی گرایش عمومی ایجاد میشود و متأسفانه باید گفت: این یک نارسایی قابل انکار است و تمام جوامعی که مدعی استقرار نظام دموکراسی بودهاند، گرفتار آن شدهاند و پیوسته اقلیتی انگشتشمار، قدرت و امکانات را در دست گرفته، آرای اکثریت را به سوی خود تغییر دادهاند. | باید دانست که رأی، گاهی مواقع ناشی از تمایل لحظهای، نسبت به یک موضوع است و فرد گاهی بر اساس اعتقاد، تصمیمی اتخاذ میکند و به شخصی رأی میدهد؛ معمولاً رأی لحظهای و تمایل مقطعی، حاصل تبلیغات گستردهای است که صورت میگیرد و در چنین فضایی گرایش عمومی ایجاد میشود و متأسفانه باید گفت: این یک نارسایی قابل انکار است و تمام جوامعی که مدعی استقرار نظام دموکراسی بودهاند، گرفتار آن شدهاند و پیوسته اقلیتی انگشتشمار، قدرت و امکانات را در دست گرفته، آرای اکثریت را به سوی خود تغییر دادهاند. | ||
خلاصه کلام، این که به وسیله تبلیغات ایجاد انگیزه کرده و تمایلات عمومی را به سوی پرستش دنیا (بتپرستی مدرن) سوق میدهند و جامعه هم بر اساس همان انگیزه تصمیم گرفته و رأی میدهد؛ اما در یک نظام اسلامی، حق مطلق از آن خداوند است و حکم او مدار حرکت فرد و جمع است. روشن است که شقّ ثالثی برای تقسیم اولیه جوهره اجتماعی وجود ندارد؛ چون یا بر جامعه، روح تعبدبه خداوند و یا تمایلات نفسانی با هدف توسعه شهوات حاکم است، حال در یک جامعه الهی اگر رأیگیری نیز صورت میگیرد با این رویکرد است که این امر بر مدار حکم الله دور میزند؛ بنابراین به لحاظ جوهری، با رأیگیری بر مدار توسعه هواهای نفسانی متفاوت است؛ به هر حال در این جا | خلاصه کلام، این که به وسیله تبلیغات ایجاد انگیزه کرده و تمایلات عمومی را به سوی پرستش دنیا (بتپرستی مدرن) سوق میدهند و جامعه هم بر اساس همان انگیزه تصمیم گرفته و رأی میدهد؛ اما در یک نظام اسلامی، حق مطلق از آن خداوند است و حکم او مدار حرکت فرد و جمع است. روشن است که شقّ ثالثی برای تقسیم اولیه جوهره اجتماعی وجود ندارد؛ چون یا بر جامعه، روح تعبدبه خداوند و یا تمایلات نفسانی با هدف توسعه شهوات حاکم است، حال در یک جامعه الهی اگر رأیگیری نیز صورت میگیرد با این رویکرد است که این امر بر مدار حکم الله دور میزند؛ بنابراین به لحاظ جوهری، با رأیگیری بر مدار توسعه هواهای نفسانی متفاوت است؛ به هر حال در این جا ولیّ فقیه، دیگر وکیل نیست؛ بلکه بر آحاد جامعه حق ولایت دارد؛ چون اگر مردم، احساس تکلیف نکنند و با شایستهترین فرد بیعت ننمایند، اساساً قدرت اجتماعی صالح شکل نمیگیرد؛ بنابراین بیعت، موجب پیدایش و در وقع تجسد میشود. البته آنچه گذشت به این معنا نیست که الزاماً مشروعیت حکم ولیّ فقیه، به بیعتی باز میگردد که اساس پیدایش همین قدرت بوده است؛ چون در این نظام، مدار حقانیت خداوند است؛ بنابراین صرف بیعت، مشروعیتزا و عامل حق تصرف ولی نیست؛ بلکه این اذن الهی است که چنین مشروعیتی را در زمان غیبت به رهبری داده است و اوست که حق تصرف و حاکمیت را جعل میکند و بر آحاد جامعه نیز فرض است که چنین کسی را بیابند و با وی بیعت نمایند؛ از این رو به لحاظ فقهی، بیعت شرط کافی برای مشروعیت قدرت، نیست. | ||
از مواردی که در استناد به بیعت، به عنوان انتخابی بودن رهبری و ولایت فقیه، به آن اشاره میشود، بیعتهایی است که در صدر اسلام صورت گرفته؛ همچون: بیعت عقبه اول و ثانی، بیعت رضوان، بیعت [[غدیر]] و بیعت با [[امیرالمؤمنین]] [[علی(علیهالسلام)]]، به هنگام قرار گرفتن در مسند امامت. اما مفاد همه این بیعتها، اعطای ولایت، نبود؛ بلکه پس از پذیرش بیعت و امامت وی، با او پیمان میبستند که امور معینی را مراعات کنند؛ چنانچه در پیمان عقبه اول، جمع حاضر با پیامبر پیمان بستند که به خدا شرک نورزند، دزدی نکنند، زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و به کسی افترا نزنند و فرمانبردار رسول خدا باشند<ref>ر. ک:سیره ابن هشام، ص۴۳۳.</ref>. و در پیمان عقبه دوم بیعتکنندگان بر حمایت از رسول خدا پای فشردند<ref>سیره ابن هشام، ص۴۳۳.</ref> و در بیعت رضوان، فقط برای حفظ انسجام، نمایش قدرت، تقویت بنیه دفاعی و آمادگی نظامی حکومت اسلامی با پیامبر، بیعت نمودند. بعضی از آنها پیمان بستند که در صورت وقوع جنگ با مشرکین مکه از صحنه نبرد فرار نکنند<ref>صحیح مسلم، ج۴، باب ۱۸، ص۱۳۰- ۱۳۱.</ref> و برخی دیگر، تعهد کردند که تا سر حد مرگ، مقاومت کنند<ref>صحیح مسلم، ج۴، باب ۱۸، ص۱۳۴.</ref> <br> | از مواردی که در استناد به بیعت، به عنوان انتخابی بودن رهبری و ولایت فقیه، به آن اشاره میشود، بیعتهایی است که در صدر اسلام صورت گرفته؛ همچون: بیعت عقبه اول و ثانی، بیعت رضوان، بیعت [[غدیر]] و بیعت با [[امیرالمؤمنین]] [[علی(علیهالسلام)]]، به هنگام قرار گرفتن در مسند امامت. اما مفاد همه این بیعتها، اعطای ولایت، نبود؛ بلکه پس از پذیرش بیعت و امامت وی، با او پیمان میبستند که امور معینی را مراعات کنند؛ چنانچه در پیمان عقبه اول، جمع حاضر با پیامبر پیمان بستند که به خدا شرک نورزند، دزدی نکنند، زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و به کسی افترا نزنند و فرمانبردار رسول خدا باشند<ref>ر. ک:سیره ابن هشام، ص۴۳۳.</ref>. و در پیمان عقبه دوم بیعتکنندگان بر حمایت از رسول خدا پای فشردند<ref>سیره ابن هشام، ص۴۳۳.</ref> و در بیعت رضوان، فقط برای حفظ انسجام، نمایش قدرت، تقویت بنیه دفاعی و آمادگی نظامی حکومت اسلامی با پیامبر، بیعت نمودند. بعضی از آنها پیمان بستند که در صورت وقوع جنگ با مشرکین مکه از صحنه نبرد فرار نکنند<ref>صحیح مسلم، ج۴، باب ۱۸، ص۱۳۰- ۱۳۱.</ref> و برخی دیگر، تعهد کردند که تا سر حد مرگ، مقاومت کنند<ref>صحیح مسلم، ج۴، باب ۱۸، ص۱۳۴.</ref> <br> | ||
همچنانکه در روز غدیر بیعت مردم با علی(علیهالسلام) عنوان امیرالمؤمنین پس از آنی صورت گرفت که [[پیامبر(ص)]] آن حضرت را به عنوان امام و [[خلیفه]] پس از خود معرفی و منصوب فرمودند و اگر از مردم خواست که با وی بیعت کنند، نه به معنای آن بود که به وی امامت و خلافت اعطا کنند؛ بلکه بر اطاعت و فرمانبرداری از او پیمان ببندند و با حمایت و پشتیبانی خود، پایههای حکومت آن امام را استوار و مقاوم سازند. بیعتی که مسلمانان پس از کشته شدن عثمانی با علیبن ابیطالب(علیهالسلام) بستند. به همین منوال بود؛ حتی در همان دوران، آنچه از بیعت به ذهن تبادر میکرد، انشای تولیت نبود؛ زیرا حداقل مردم پس ار پیامبر سه بیعت را پشت سر گذرانده و با سه خلیفه که به شیوههای مختلف روی کار آمدند، بیعت نمودند و تمام بیعتها پس از اعلان رسمی خلافت آنان بود و بیعت هیچ نقشی در ایجاد خلافت نداشت؛ زیرا [[ابوبکر]] را سقیفه، [[عمر]] با نصب ابوبکر و [[عثمان]] با انتخاب شورا به خلافت رسیدند و پس از آن مردم با آنها مردم بیعت نمودند<ref>فصلنامه علوم سیاسی، ش۵، مقاله “حاکم اسلامی؛ نصب یا انتخاب”، نوشته محمد جواد ارسطا، ص۴۶۳- ۴۴۹.</ref>.<br> | همچنانکه در روز غدیر بیعت مردم با علی(علیهالسلام) عنوان امیرالمؤمنین پس از آنی صورت گرفت که [[پیامبر(ص)]] آن حضرت را به عنوان امام و [[خلیفه]] پس از خود معرفی و منصوب فرمودند و اگر از مردم خواست که با وی بیعت کنند، نه به معنای آن بود که به وی امامت و خلافت اعطا کنند؛ بلکه بر اطاعت و فرمانبرداری از او پیمان ببندند و با حمایت و پشتیبانی خود، پایههای حکومت آن امام را استوار و مقاوم سازند. بیعتی که مسلمانان پس از کشته شدن عثمانی با علیبن ابیطالب(علیهالسلام) بستند. به همین منوال بود؛ حتی در همان دوران، آنچه از بیعت به ذهن تبادر میکرد، انشای تولیت نبود؛ زیرا حداقل مردم پس ار پیامبر سه بیعت را پشت سر گذرانده و با سه خلیفه که به شیوههای مختلف روی کار آمدند، بیعت نمودند و تمام بیعتها پس از اعلان رسمی خلافت آنان بود و بیعت هیچ نقشی در ایجاد خلافت نداشت؛ زیرا [[ابوبکر]] را سقیفه، [[عمر]] با نصب ابوبکر و [[عثمان]] با انتخاب شورا به خلافت رسیدند و پس از آن مردم با آنها مردم بیعت نمودند<ref>فصلنامه علوم سیاسی، ش۵، مقاله “حاکم اسلامی؛ نصب یا انتخاب”، نوشته محمد جواد ارسطا، ص۴۶۳- ۴۴۹.</ref>.<br> | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
== قلمرو ولایت فقیه == | == قلمرو ولایت فقیه == | ||
'''اوامر ولایی | '''اوامر ولایی ولیّ فقیه''' | ||
همهی [[مسلمانان]] باید از اوامر ولایی و دستورات حکومتی | همهی [[مسلمانان]] باید از اوامر ولایی و دستورات حکومتی ولیّ فقیه اطاعت نموده و تسلیم امر و نهی او باشند. این حکم شامل فقهای عظام هم میشود چه رسد به مقلدین آنان. | ||
برای هیچ کسی جایز نیست که با متصدی امور ولایت به این بهانه که خودش شایسته تر است، مخالفت نماید. این در صورتی است که متصدی منصب ولایت از راههای قانونی شناخته شده به مقام ولایت رسیده باشد. | برای هیچ کسی جایز نیست که با متصدی امور ولایت به این بهانه که خودش شایسته تر است، مخالفت نماید. این در صورتی است که متصدی منصب ولایت از راههای قانونی شناخته شده به مقام ولایت رسیده باشد. | ||
'''احکام ولایی | '''احکام ولایی ولیّ فقیه''' | ||
احکام ولایی و انتصابات صادره از طرف ولی امر مسلمین اگر هنگام صدور، موقت نباشد، همچنان استمرار دارد و نافذ خواهد بود، مگر این که ولی امر جدید مصلحتی در نقض آنها ببیند و آنها را نقض کند. | احکام ولایی و انتصابات صادره از طرف ولی امر مسلمین اگر هنگام صدور، موقت نباشد، همچنان استمرار دارد و نافذ خواهد بود، مگر این که ولی امر جدید مصلحتی در نقض آنها ببیند و آنها را نقض کند. | ||
خط ۷۰: | خط ۷۰: | ||
اجرای حدود (مثل حد زنا و سرقت) در [[زمان غیبت]] هم واجب است، و ولایت بر آن اختصاص به ولی امر مسلمین دارد. | اجرای حدود (مثل حد زنا و سرقت) در [[زمان غیبت]] هم واجب است، و ولایت بر آن اختصاص به ولی امر مسلمین دارد. | ||
'''مقدم بودن اختیارات | '''مقدم بودن اختیارات ولیّ فقیه بر اختیارات آحاد امت''' | ||
تصمیمات و اختیارات | تصمیمات و اختیارات ولیّ فقیه در مواردی که مربوط به مصالح عمومی اسلام و مسلمین است، در صورت تعارض با اراده و اختیار آحاد مردم، بر اختیارات و تصمیمات آحاد امت، مقدم و حاکم است. | ||
'''ادارهی رسانههای گروهی''' | '''ادارهی رسانههای گروهی''' | ||
خط ۸۰: | خط ۸۰: | ||
=== سه نکته در ارتباط با قلمرو ولایت فقیه === | === سه نکته در ارتباط با قلمرو ولایت فقیه === | ||
اطاعت از دستورات نمایندهی | اطاعت از دستورات نمایندهی ولیّ فقیه: نمایندهی ولیّ فقیه در صورتی که دستورات خود را بر اساس قلمرو صلاحیت و اختیاراتی که از طرف ولیّ فقیه به او واگذار شده است صادر کرده باشد مخالفت با آنها جایز نیست. | ||
ولایت اداری: در مفاهیم اسلامی چیزی به عنوان ولایت اداری (به معنای لزوم اطاعت از دستورات مقام بالاتر بدون حق اعتراض) وجود ندارد، ولی مخالفت با اوامر اداری که بر اساس ضوابط و مقررات قانونی اداری صادر شده باشد جایز نیست. | ولایت اداری: در مفاهیم اسلامی چیزی به عنوان ولایت اداری (به معنای لزوم اطاعت از دستورات مقام بالاتر بدون حق اعتراض) وجود ندارد، ولی مخالفت با اوامر اداری که بر اساس ضوابط و مقررات قانونی اداری صادر شده باشد جایز نیست. | ||
ولایت تکوینی: | ولایت تکوینی: ولیّ فقیه، ولایت تکوینی ندارد. این امر اختصاص به [[معصومین(ع)]] دارد. | ||
== اختلاف نظر | == اختلاف نظر ولیّ فقیه با نظر مرجع تقلید == | ||
در مواردی که نظر | در مواردی که نظر ولیّ فقیه با نظر مرجع تقلید مختلف است، اگر این اختلاف، در مسایل مربوط به ادارهی کشور و اموری که به عموم مسلمانان ارتباط دارد باشد، مثل دفاع از اسلام و مسلمین بر ضد [[کفار]] و مستکبران متجاوز، باید نظر ولی امر مسلمین اطاعت شود و اگر در مسایل فردی محض باشد، هر مکلفی باید از فتوای مرجع تقلیدش پیروی نماید. | ||
== دیدگاه فقهای شیعه == | == دیدگاه فقهای شیعه == |