ابوالحسن اشعری: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۷۰۸ بایت حذف‌شده ،  ‏۱۴ مارس ۲۰۲۱
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۶: خط ۲۶:
'''حسن و قبح شرعی به جای حسن و قبح عقلی'''  
'''حسن و قبح شرعی به جای حسن و قبح عقلی'''  


حسن و قبح شرعی اختراع اشعری در برابر حسن و قبح عقلی است که مورد قبول همگان است. این نظریه بر مبنای تفاوتی است که این متکلم میان احکام نظری و احکام عقلی قایل می شود اشعری قلمرو عقل را صرفا به احکام نظری محدود می کند به همین جهت عقل قادر نیست تا در باره نیک و بد کارها حکمی بدهد در نتیجه نمی توان با عقل به حکم وجوب یا حرمت رسید و فقظ شرع است که می توان این موضوع را تشخیص دهد.<ref>ابن فورک، ص۳۲، ۲۸۵ – ۲۸۶؛ شهرستانی نهایةالاقدام، ص۳۷۱</ref>
حسن و قبح شرعی اختراع اشعری در برابر حسن و قبح عقلی است که مورد قبول همگان است. این نظریه بر مبنای تفاوتی است که این متکلم میان احکام نظری و احکام عقلی قایل می شود اشعری قلمرو عقل را صرفا به احکام نظری محدود می کند به همین جهت عقل قادر نیست تا در باره نیک و بد کارها حکمی بدهد در نتیجه نمی توان با عقل به حکم وجوب یا حرمت رسید و فقظ شرع است که می تواند این موضوع را تشخیص دهد.<ref>ابن فورک، ص۳۲، ۲۸۵ – ۲۸۶؛ شهرستانی نهایةالاقدام، ص۳۷۱</ref>


'''شناخت از راه اخبار مورد اعتماد'''
'''شناخت از راه اخبار مورد اعتماد'''
خط ۵۷: خط ۵۷:
معتزله به انگیزه دفاع از عدل و حکمت خداوند، نظریه تفویض را برگزیدند و افعال اختیاری انسان را از حیطه اراده  الهی بیرون دانستند، و انسان را خالق افعال خویش شناختند بدون آن که فاعلی چون خدا در آن دخالت داشته باشد.
معتزله به انگیزه دفاع از عدل و حکمت خداوند، نظریه تفویض را برگزیدند و افعال اختیاری انسان را از حیطه اراده  الهی بیرون دانستند، و انسان را خالق افعال خویش شناختند بدون آن که فاعلی چون خدا در آن دخالت داشته باشد.
در برابر معتزله، اهل حدیث با هدف دفاع از عمومیت اراده و قدر الهی و نیز حفاظت از اصل توحید در خالقیت، هر گونه فاعلیت و تأثیر را از انسان نفی کردند و افعال او را چه از نوع طاعت یا معصیت، فعل خدا  دانستند. از این عقیده به عنوان نظریه «خلق افعال عباد» یاد می شود.ابو الحسن اشعری پس از فاصله گرفتن از مکتب معتزله، حمایت خود را از عقیده خلق اعمال ابراز  و بر این عقیده تصریح کرد که: «افعال بندگان، مخلوق و مقدور خداوند است»،<ref>ر ک اشعرى، ابو الحسن، مقالات الإسلاميين و اختلاف المصلين، ص 291‏؛ و سبحانی، جعفر، الإنصاف في مسائل دام فيها الخلاف، ج ‏3، ص 107‏ و 108‏.‏</ref>ولی برای توجیه اصل اختیار و رهایی از پی آمدهای نادرست اندیشه جبر، نظریه کسب را که قبل از او توسط حسین نجار و ضِرار بن عمرو مطرح شده بود، برگزید.  
در برابر معتزله، اهل حدیث با هدف دفاع از عمومیت اراده و قدر الهی و نیز حفاظت از اصل توحید در خالقیت، هر گونه فاعلیت و تأثیر را از انسان نفی کردند و افعال او را چه از نوع طاعت یا معصیت، فعل خدا  دانستند. از این عقیده به عنوان نظریه «خلق افعال عباد» یاد می شود.ابو الحسن اشعری پس از فاصله گرفتن از مکتب معتزله، حمایت خود را از عقیده خلق اعمال ابراز  و بر این عقیده تصریح کرد که: «افعال بندگان، مخلوق و مقدور خداوند است»،<ref>ر ک اشعرى، ابو الحسن، مقالات الإسلاميين و اختلاف المصلين، ص 291‏؛ و سبحانی، جعفر، الإنصاف في مسائل دام فيها الخلاف، ج ‏3، ص 107‏ و 108‏.‏</ref>ولی برای توجیه اصل اختیار و رهایی از پی آمدهای نادرست اندیشه جبر، نظریه کسب را که قبل از او توسط حسین نجار و ضِرار بن عمرو مطرح شده بود، برگزید.  
در تعریف حقیقت «کسب» از طرف اساتید و محققان کلام اشعری تفاسیر مختلفی بیان شده است، ولی معروف ترین آنها این است که «کسب عبارت است از مقارنت وجود فعل با قدرت و اراده انسان، بدون آن که قدرت و اراده او در تحقق فعل تأثیری داشته باشد». <ref>ر ک درآمدی بر علم کلام، ص 278، به نقل از فاضل قوشجی، شرح تجرید، ص 445.</ref> البته باید گفت نظریه کسب در تبیین معنایی پس از ابو الحسن اشعری دستخوش تغییرات قابل توجهی شده است و  متکلمان پس از ابو الحسن اشعری از متقدمین تا متاخرین کسب را به گونه ای تعریف کرده اند که به تعریف نظریه امر بین الامرین  نزدیک می شود و  می توان آن را دستاویزی جهت تقریب به اندیشه متکلمان امامیه قرار داد.   
در تعریف حقیقت «کسب» از طرف اساتید و محققان کلام اشعری تفاسیر مختلفی بیان شده است، ولی معروف ترین آنها این است که «کسب عبارت است از مقارنت وجود فعل با قدرت و اراده انسان، بدون آن که قدرت و اراده او در تحقق فعل تأثیری داشته باشد». <ref>ر ک درآمدی بر علم کلام، ص 278، به نقل از فاضل قوشجی، شرح تجرید، ص 445.</ref> البته باید گفت تعریف نظریه کسب پس از ابو الحسن اشعری دستخوش تغییرات قابل توجهی شده است و  متکلمان این مذهب از متقدمین تا متاخرین کسب را به گونه ای تعریف کرده اند که به تعریف نظریه امر بین الامرین  نزدیک می شود و  می توان آن را دستاویزی جهت تقریب به اندیشه متکلمان امامیه قرار داد.   


'''عدل'''
'''عدل'''


اشاعره (پيروان ابوالحسن اشعرى از اهالی بصره) معتقدند: هيچ چيزى بر خداوند ضرورى و واجب نيست و اعتقاد به وجوب چيزى بر خداوند، مستلزم تحديد او و تعيين تكليف براى او است، در حالى كه هيچ بنده اى حق تعيين تكليف براى خدا و محدود كردن دايرۀ قدرت و اراده و فعاليت آن ذات اقدس را ندارد؛ از اين رو كسى حق ندارد كه بگويد “صدور عدالت بر خدا لازم و انجام قبيح مثل ظلم بر او ممتنع است”، بلكه هر آن چه خدا انجام دهد، عين عدالت است، گر چه تمامى مؤمنان را به جهنم و تمامى كفار را به بهشت بفرستد! و اين محال نيست.منشأ اشتباه اين گروه، نحوۀ بيانى است كه معتزله در مورد ضرورت عدالت بر خداوند دارند؛ زيرا معتزله (پيروان واصل بن  عطاء) با تمسك به حسن و قبح عقلى و ذاتى، رعايت عدالت در دنيا و آخرت را بر خداوند واجب مى‏دانند كه بيان آنها با نوعى تحديد و تعيين تكليف براى خداوند همراه است!
اشاعره معتقدند هيچ چيزى بر خداوند ضرورى و واجب نيست و اعتقاد به وجوب چيزى بر خداوند، مستلزم تحديد او و تعيين تكليف براى او است، در حالى كه انسان حق ندارد که برای خدا تکلیفی را تعیین و حیطه قدرت او را محدود کند. بر همین مبنا نمی توان گفت  “صدور عدالت بر خدا لازم و ارتکاب قبيح مثل ظلم بر او ممتنع است”، بلكه هر آن چه خدا انجام دهد، عين عدالت است، گر چه تمامى مؤمنان را وارد جهنم و تمامى كفار را وارد بهشت کند اگر چه مطابق با وعده ای که در قرآن و روایات داده است این کار را نخواهد کرد.<ref>ابن فورک، ص۳۲، ۲۸۵ – ۲۸۶و شهرستانی نهایةالاقدام، ص۳۷۱</ref>
ابوالحسن اشعری سال ها جزو شاگردان برجسته ابوعلی جبائی (شیخ معتزله) بود، اما از استاد کناره گرفت و مذهب کلامی جدیدی را تأسیس کرد. بزرگ ترین اختلافی که باعث جدا شدن وی از معتزله شد بحث عدل و خلق قرآن است. این جدایی در سال 300 هجری اتفاق افتاد. <ref>مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، ص 54.</ref>
شیوه اشعریان در مقابل روش معتزله که شیوه برهان و کلام بود طریقه «اهل سنت» را تأیید و تقویت نمود.در بیشتر بلاد اسلام، مذهب عامه اهل سنت و جماعت، مذهب اشعری است.<ref>همان، ص 56.</ref> در رشد این مکتب کلامی و استیلا بر دیگر مذاهب اهل سنت اغراض سیاسی بی تأثیر نبوده است. فشار حکومت عباسی بر معتزله و عقل گراها از زمان متوکل تا زمان مقتدر که بین سال های 295 تا 320 حکومت کرد ادامه داشت در همین فاصله (295 تا 320) بود که ابوالحسن اشعری از مکتب اعتزال توبه کرد و به مسلک اهل حدیث وارد شد، عقیده ای که مورد قبول و تأثیر خلفاء عباسی و بعد از آن پادشاهان سلجوقی بود.<ref>همان، ص 56؛ سبحانی، و  ملل و نحل، ج 2، ص 31.</ref>
ابوالحسن اشعری کلام خود را بر چهار رکن و هر رکن را بر ده اصل پایه ریزی کرد که به بعضی از اصول مربوط با بحث خودمان اشاره می کنیم:<ref>همان، ص 56 و 57 و 58.</ref>


خداوند خالق افعال بندگان است.


خداوند می تواند تکلیف به مالایطاق بکند (یعنی فعلی که عقلاً قبیح است انجام دهد).
خداوند می تواند مردم بی گناه را عذاب کند.
در صورت نبودن امام واجد شرایط اطاعت از احکام سلطان وقت لازم است.
صاحب گناه کبیره اگر بدون توبه از این عالم رود حکم او با خداست یا خداوند او را به رحمت خویش می آمرزد یا به شفاعت پیامبرش برساند.
همچنین می گویند: در عقل چیزی که دلالت بر حسن و قبح اشیاء داشته باشد وجود ندارد، بلکه آن چه را شرع نیکو بداند حسن و نیکو و آن چه را شرع زشت بداند قبیح و زشت است؛ یعنی خداوند می تواند (و قبیح نیست) که شخص مطیع را در آتش جهنم بیاندازد و مخلد در آن کند یا شخص گناهکار را به بهشت وارد کند. همه این التزامات باطل و تأثیرگذار در زندگی فردی و اجتماعی که از نفی حسن و قبح عقلی و بالتبع نفی عدل الاهی سرچشمه می گیرد باعث شد برای تأکید این مطلب علماء مذهب اصل عدل الاهی را جزء اصول عقاید ذکر نمایند.البته لازم است گفته شود که اشاعره عدل خدواند را نفی نمی کنند اما عدل در کلام آنان یعنی آن چیزی که خدا انجام می دهد و عقل هیچ راهی به تشخیص آن ندارد.اگر چه دو مكتب معتزله و شيعه در بسیاری از مسائل اعتقادى با هم توافق دارند، بدين جهت در مقابل اشاعره معروف به «عدليه» شده اند. و نيز توحيد افعالى شيعه با توحيد افعالى اشاعره متفاوت است، توحيد افعالى اشاعره بدين معنا است كه هيچ موجودى داراى هيچ اثرى نيست، مگر اين كه تمامى آنها به گونه مستقيم از جانب خداوند باشد، بنابر اين خالق مستقيم افعالى بندگان نيز خداست و بنده خالق و آفريننده عمل خود نيست.




confirmed
۵٬۹۱۷

ویرایش