باقریه: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - 'کنیه اش' به 'کنیهاش') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''باقریه''' نام گروهی از «شیعیان» است که به | '''باقریه''' نام گروهی از «شیعیان» است که به رجعت امام باقر(ع) اعتقاد دارند. | ||
=عقاید باقریه= | =عقاید باقریه= | ||
«باقریه» معتقدند که رشته امامت از امام علی | «باقریه» معتقدند که رشته [[امامت]] از [[امام علی علیهالسلام]] به یکی از نوادگانش یعنی [[امام باقر علیهالسلام]] کشیده شده او را [[مهدی موعود|مهدی منتظر]] میدانند و مدعی هستند که از [[حضرت صادق علیهالسلام]] در این باب نصّ وجود دارد <ref>شهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، ص۷۷.</ref> <ref>مختصر الفرق، ص۵۵</ref> <ref>توضیح الملل، ج۱، ص۲۱۸.</ref>. از [[جابربنعبداللّه انصاری]] نقل میکنند که [[رسولخدا صلی الله علیه و آله]] او را مورد خطاب قرارداده و فرمود: «انک تلقاه فأقرئه منی السلام» همانا تو او را خواهی دید و چون او را دیدی سلام مرا به وی برسان<ref>مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 96</ref>. در نقل دیگری نیز خطاب به جابربنعبدالله انصاری آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «انک ستدرک رجلا من اهل بیتی اسمه محمد بن علی یکنی ابا جعفر فاقرئه منی السلام»<ref> کلینی محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۰۴.</ref> همانا تو مردی از اهلبیت مرا- که نام او محمدبنعلی و کنیهاش اباجعفر است، خواهی دید و چون او را دیدی سلام مرا به وی برسان» جابر، آخرین کسی از اصحاب پیامبر صلوات الله علیه بود که در سن پیری و در حال نابینایی درگذشت. وی به دنبال امام محمد باقر (علیهالسّلام) که در آن وقت، کودک بود در کوچههای مدینه میگشت و میگفت: «یا باقر! متی القاک؟؛ ای باقر! کی تو را خواهم دید؟» روزی در یکی از کوچههای مدینه آن حضرت را دید و او را به سینه خود چسباند و سر و دستش را بوسید و گفت: «یا بنی! جدک رسول الله یقرئک السلام <ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۸۵.</ref>ای فرزند من! جدت رسول خدا به تو سلام میرساند.» میگویند جابر در همان شب پس از دیدار آن حضرت درگذشت. باقریه معتقدند از آن جا که جابر مامور رساندن سلام از سوی جدش به وی بود پس او مهدی منتظر است<ref> مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص۹۶.</ref>. البته این استدلالی بسیار سست و بی ارزش است. بر خلاف این پندار روایات فراوانی-حتی از خود امام باقر علیهالسلام)-این ادعا را باطل میداند. | ||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۱۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۳۵
باقریه نام گروهی از «شیعیان» است که به رجعت امام باقر(ع) اعتقاد دارند.
عقاید باقریه
«باقریه» معتقدند که رشته امامت از امام علی علیهالسلام به یکی از نوادگانش یعنی امام باقر علیهالسلام کشیده شده او را مهدی منتظر میدانند و مدعی هستند که از حضرت صادق علیهالسلام در این باب نصّ وجود دارد [۱] [۲] [۳]. از جابربنعبداللّه انصاری نقل میکنند که رسولخدا صلی الله علیه و آله او را مورد خطاب قرارداده و فرمود: «انک تلقاه فأقرئه منی السلام» همانا تو او را خواهی دید و چون او را دیدی سلام مرا به وی برسان[۴]. در نقل دیگری نیز خطاب به جابربنعبدالله انصاری آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «انک ستدرک رجلا من اهل بیتی اسمه محمد بن علی یکنی ابا جعفر فاقرئه منی السلام»[۵] همانا تو مردی از اهلبیت مرا- که نام او محمدبنعلی و کنیهاش اباجعفر است، خواهی دید و چون او را دیدی سلام مرا به وی برسان» جابر، آخرین کسی از اصحاب پیامبر صلوات الله علیه بود که در سن پیری و در حال نابینایی درگذشت. وی به دنبال امام محمد باقر (علیهالسّلام) که در آن وقت، کودک بود در کوچههای مدینه میگشت و میگفت: «یا باقر! متی القاک؟؛ ای باقر! کی تو را خواهم دید؟» روزی در یکی از کوچههای مدینه آن حضرت را دید و او را به سینه خود چسباند و سر و دستش را بوسید و گفت: «یا بنی! جدک رسول الله یقرئک السلام [۶]ای فرزند من! جدت رسول خدا به تو سلام میرساند.» میگویند جابر در همان شب پس از دیدار آن حضرت درگذشت. باقریه معتقدند از آن جا که جابر مامور رساندن سلام از سوی جدش به وی بود پس او مهدی منتظر است[۷]. البته این استدلالی بسیار سست و بی ارزش است. بر خلاف این پندار روایات فراوانی-حتی از خود امام باقر علیهالسلام)-این ادعا را باطل میداند.
پانویس
- ↑ شهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل، ص۷۷.
- ↑ مختصر الفرق، ص۵۵
- ↑ توضیح الملل، ج۱، ص۲۱۸.
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص 96
- ↑ کلینی محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۰۴.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۶۸، ص۱۸۵.
- ↑ مشکور محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، سال 1372 شمسی، چاپ اول، ص۹۶.