سید علی حسینی سیستانی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۸۰: خط ۸۰:


== نوآوری و ابتکار ==
== نوآوری و ابتکار ==
بسیاری از استادان توانمند حوزه از روحیه نوآوری بی‌بهره‌اند و تمام تلاش خود را به حاشیه‌ نویسی بر آثار دیگران معطوف می‌ دارند و به جای پرداختن به جوهر و درونمایه مباحث، تنها به زیباسازی ظاهر آن می‌کوشند، بدین گونه که نخست آرا و دیدگاه‌های موجود را بیان می‌کنند، سپس بر پاره‌ای از آنها حاشیه می‌زنند و سرانجام نظری را که به باور خودشان درست‌‌‌تر است، انتخاب می‌کنند، روش حضرت استاد اما از نوعی دیگر است. ایشان می‌کوشد تا متناسب با نیاز بحث، مطلب را در قالب جدیدی ارائه دهند، مثلاً در بحث از «استعمال لفظ در چند معنا»، که اصولی‌ها آن را به‌عنوان یک گزاره بی‌ثمر عقلی فلسفی، از نگاه «امکان و استحاله» به بحث می‌کشند، حضرت استاد آن را از نگاه «وقوع و عدم وقوع» که قوی‌ترین دلیل امکان است، یا از جهت «ظهور یا عدم ظهور لفظ در چند معنا»مطرح نموده است.
بسیاری از استادان توانمند حوزه از روحیه نوآوری بی‌بهره‌اند و تمام تلاش خود را به حاشیه‌ نویسی بر آثار دیگران معطوف می‌ دارند و به جای پرداختن به جوهر و درونمایه مباحث، تنها به زیباسازی ظاهر آن می‌کوشند، بدین گونه که نخست آرا و دیدگاه‌های موجود را بیان می‌کنند، سپس بر پاره‌ای از آنها حاشیه می‌زنند و سرانجام نظری را که به باور خودشان درست‌‌‌تر است، انتخاب می‌کنند، روش حضرت استاد اما از نوعی دیگر است. ایشان می‌کوشد تا متناسب با نیاز بحث، مطلب را در قالب جدیدی ارائه دهند، مثلاً در بحث از «استعمال لفظ در چند معنا»، که اصولی‌ها آن را به‌عنوان یک گزاره بی‌ثمر عقلی فلسفی، از نگاه «امکان و استحاله» به بحث می‌کشند، حضرت استاد آن را از نگاه «وقوع و عدم وقوع» که قوی‌ترین دلیل امکان است، یا از جهت «ظهور یا عدم ظهور لفظ در چند معنا» مطرح نموده است.


ایشان در هنگام بحث از «تعادل و تراجیح»، بر این باور است که راز و رمز آن در زمینه‌های اختلاف میان احادیث نهفته است، پس وقتی وارد بحث شدیم و زمینه‌های اختلاف نصوص شرعی را جست‌ وجو کردیم، مسأله دشواری که ذهن فقیهان و هر محقق و پژوهشگر نصوص [[اهل‌بیت (علیهم‌السلام)]] را به خود مشغول کرده است حل می‌شود و دیگر نیازی نمی‌ماند که همانند صاحب کفایه روایات ترجیح و تخییر را حمل بر استحباب کنیم.
ایشان در هنگام بحث از «تعادل و تراجیح»، بر این باور است که راز و رمز آن در زمینه‌های اختلاف میان احادیث نهفته است، پس وقتی وارد بحث شدیم و زمینه‌های اختلاف نصوص شرعی را جست‌ وجو کردیم، مسأله دشواری که ذهن فقیهان و هر محقق و پژوهشگر نصوص [[اهل‌بیت (علیهم‌السلام)]] را به خود مشغول کرده است حل می‌شود و دیگر نیازی نمی‌ماند که همانند صاحب کفایه روایات ترجیح و تخییر را حمل بر استحباب کنیم.
خط ۸۹: خط ۸۹:


== روش فقهی ==
== روش فقهی ==
در خصوص روش فقهی نیز معظم‌ له سبک ویژه‌ای را دنبال می‌کند که درس و بحث فقه ایشان را از دیگران متمایز می‌سازد. این روش از ویژگی‌های زیر برخوردار است:
در خصوص روش فقهی نیز معظم‌له سبک ویژه‌ای را دنبال می‌کند که درس و بحث فقه ایشان را از دیگران متمایز می‌سازد. این روش از ویژگی‌های زیر برخوردار است:


== مقایسه تطبیقی میان فقه شیعه و فقه دیگر مذاهب اسلامی ==
== مقایسه تطبیقی میان فقه شیعه و فقه دیگر مذاهب اسلامی ==
خط ۱۰۸: خط ۱۰۸:


== آگاهی از مقدمات استنباط ==
== آگاهی از مقدمات استنباط ==
آیت‌الله سیستانی همواره بر این نکته تأکید دارد که هیچ فقیهی جز با آگاهی گسترده از زبان عربی و ادبیات و شعر و آرایه‌های ادبی عرب به مفهوم کامل فقاهت دست نخواهد یافت، و تنها از این راه است که می‌تواند به جای تشخیص موردی، به تشخیص ظهور موضوعی نص نایل شود. ایشان بر این باور است که فقیه باید دامنه اطلاعات خود از فرهنگنامه‌های زبان عرب و فضای زندگی نویسندگان آنها و سبک نگارش آنان را گسترش دهد و بداند که این امر در استناد یا عدم استناد وی بر سخن زبان‌ شناسان و لغویان دخالت دارد. به اعتقاد ایشان، یک فقیه احاطه‌ای تفصیلی به احادیث اهل‌بیت و راویان داشته باشد، زیرا برای هر مجتهدی، در راستای کسب اطمینان کامل از صلاحیت مستندات استنباط فقهی خود، علم رجال یکی از ضروریات به شمار می‌آید. معظم‌ له در این زمینه دیدگاه‌های ویژه‌ای، ناهمسو با نظریات مشهور معاصر دارد، به عنوان نمونه معروف است که حضرت استاد در مورد انتساب کتاب ابن غضائری به وی تردیدهای ناروا به دلیل نکوهش‌های فراوان را نکوهیده‌اند، و کتاب منسوب به او را ازآنِ وی دانسته و یادآور شده‌اند که در مقام جرح و تعدیل، بیش از نجاشی و شیخ و امثال آنها می‌توان بر ابن‌غضائری اعتماد کرد. ایشان همچنین در تشخیص راوی و توثیق او وشناخت مسند یا مرسل بودن احادیث وی، همانند آیت‌الله بروجردی از روش طبقه‌ بندی رُوات پیروی می‌کند.
آیت‌الله سیستانی همواره بر این نکته تأکید دارد که هیچ فقیهی جز با آگاهی گسترده از زبان عربی و ادبیات و شعر و آرایه‌های ادبی عرب به مفهوم کامل فقاهت دست نخواهد یافت، و تنها از این راه است که می‌تواند به جای تشخیص موردی، به تشخیص ظهور موضوعی نص نایل شود. ایشان بر این باور است که فقیه باید دامنه اطلاعات خود از فرهنگنامه‌های زبان عرب و فضای زندگی نویسندگان آنها و سبک نگارش آنان را گسترش دهد و بداند که این امر در استناد یا عدم استناد وی بر سخن زبان‌ شناسان و لغویان دخالت دارد. به اعتقاد ایشان، یک فقیه احاطه‌ای تفصیلی به احادیث اهل‌بیت و راویان داشته باشد؛ زیرا برای هر مجتهدی، در راستای کسب اطمینان کامل از صلاحیت مستندات استنباط فقهی خود، علم رجال یکی از ضروریات به شمار می‌آید. معظم‌ له در این زمینه دیدگاه‌های ویژه‌ای، ناهمسو با نظریات مشهور معاصر دارد، به عنوان نمونه معروف است که حضرت استاد در مورد انتساب کتاب ابن غضائری به وی تردیدهای ناروا به دلیل نکوهش‌های فراوان را نکوهیده‌اند، و کتاب منسوب به او را ازآنِ وی دانسته و یادآور شده‌اند که در مقام جرح و تعدیل، بیش از نجاشی و شیخ و امثال آنها می‌توان بر ابن‌غضائری اعتماد کرد. ایشان همچنین در تشخیص راوی و توثیق او وشناخت مسند یا مرسل بودن احادیث وی، همانند آیت‌الله بروجردی از روش طبقه‌ بندی رُوات پیروی می‌کند.


استاد شناخت کتاب‌های حدیثی و اختلاف نسخه‌ها و آشنایی با چگونگی ثبت و ضبط مؤلفان و سبک‌های تألیفی آنان را ضروری می‌دانند و این ادعا را که صدوق در ضبط احادیث دقیق‌ تر از [[شیخ طوسی]] عمل کرده است، قبول ندارند، بلکه به گواهی قرینه‌های موجود، شیخ را در نقل از کتاب‌هایی که نزد وی بوده است، بازگو کننده‌ای امانت‌ دار می‌ شمارند.
استاد شناخت کتاب‌های حدیثی و اختلاف نسخه‌ها و آشنایی با چگونگی ثبت و ضبط مؤلفان و سبک‌های تألیفی آنان را ضروری می‌دانند و این ادعا را که صدوق در ضبط احادیث دقیق‌ تر از [[شیخ طوسی]] عمل کرده است، قبول ندارند، بلکه به گواهی قرینه‌های موجود، شیخ را در نقل از کتاب‌هایی که نزد وی بوده است، بازگو کننده‌ای امانت‌ دار می‌ شمارند.
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
نکات که گذشت از مسائلی است که بسیاری از فقها در مقام استنباط آن را نادیده گرفته، و برخی از آنان بی‌توجه به گردآوری قرائن مختلف برای تشخیص ظهور موضوعی، به ظهور موردی بسنده کرده، و چه بسا بدون پژوهش دربارهٔ مؤلفان و سبک‌ نگارشی آنان، با نقل سخن زبان شناسان به آن تکیه نموده‌اند وپاره‌ای از ایشان نیز از زمینه‌‌های شناخت نسبت به علم رجال و آگاهی از کتاب‌های آنان بهره چندانی ندارند.
نکات که گذشت از مسائلی است که بسیاری از فقها در مقام استنباط آن را نادیده گرفته، و برخی از آنان بی‌توجه به گردآوری قرائن مختلف برای تشخیص ظهور موضوعی، به ظهور موردی بسنده کرده، و چه بسا بدون پژوهش دربارهٔ مؤلفان و سبک‌ نگارشی آنان، با نقل سخن زبان شناسان به آن تکیه نموده‌اند وپاره‌ای از ایشان نیز از زمینه‌‌های شناخت نسبت به علم رجال و آگاهی از کتاب‌های آنان بهره چندانی ندارند.
=== اخلاق آموزشی ===  
=== اخلاق آموزشی ===  
تدریس در حوزه‌های علمیه، مسئولیتی رسمی و برنامه‌ریزی‌ شده نیست که استاد به ازای دریافت دستمزد به آن بپردازد، زیرا این نگرش، مدرّس را از تحکیم بنیادهای علمی در شاگرد و توجه به پرورش او برای ارتقای سطح دانش وی تا مرزهای شکوفایی باز می‌دارد. وانگهی، در فرایند تربیت طلاب، تدریس تنها به آموزش‌های علمی خلاصه نمی‌شود، بلکه حوزهٔ تدریس مسئولیت سنگینی است که پرداختن به آن نیازمند روحیه عشق و مهربانی به دانشجو و تشویق وی به علم‌ آموزی و رعایت آداب علم نیز هست. اگر گاه در حوزه و دیگر مراکز آموزشی استادانی دیده می‌ شوند که در مسئولیت تدریس و آموزش، جنبه‌های اخلاص را نادیده می‌گیرند، باید توجه داشت که در همین حوزه‌ها استادان مخصلی نیز هستند که اشتغال به تدریس را رسالتی والا می‌ شمارند که باید با روحیهٔ مهرورزی و عنایت کامل به روند علمی و عملی طلاب بدان پرداخت. آیت‌الله حکیم (قدس سره) نمونه درخشانی از رعایت خلق و خوی تربیتی در ارتباط با شاگردان و طلاب خود بود، و همان گونه که آیت‌الله خوئی (قدس سره) همین رفتار را با شاگردان خود داشت، همین اخلاق را در شخصیت ایشان نیز متبلور است که ایشان در پایان وقت درس همواره شاگردان را به پرسشگری و انتقاد تشویق می‌کند و بیان می‌دارد: «باید بپرسید ،حتی اگر دربارهٔ شمارهٔ صفحه بحث خاصی باشد یا نام کتابی، تا به گفت‌ وگو با استاد و ارتباط علمی با وی خو بگیرید». ایشان همچنین شاگردان خود را به مقایسه بحث‌های خویش با پژوهش‌‌های چاپ‌ شده و اطلاع از نقاط ضعف و قوت آن وامی‌دارد و پیوسته در مورد گرامی‌داشت علما و پایبندی به رعایت ادب در نقد سخنان ایشان تأکید می‌کند و از استادان خود با احترام و اهتمامی ویژه نام می‌برد. نکات یادشده تنها چند نمونه از اخلاق برجسته ایشان است.
تدریس در حوزه‌های علمیه، مسئولیتی رسمی و برنامه‌ریزی‌ شده نیست که استاد به ازای دریافت دستمزد به آن بپردازد، زیرا این نگرش، مدرّس را از تحکیم بنیادهای علمی در شاگرد و توجه به پرورش او برای ارتقای سطح دانش وی تا مرزهای شکوفایی باز می‌دارد. وانگهی، در فرایند تربیت طلاب، تدریس تنها به آموزش‌های علمی خلاصه نمی‌شود، بلکه حوزهٔ تدریس مسئولیت سنگینی است که پرداختن به آن نیازمند روحیه عشق و مهربانی به دانشجو و تشویق وی به علم‌ آموزی و رعایت آداب علم نیز هست. اگر گاه در حوزه و دیگر مراکز آموزشی استادانی دیده می‌ شوند که در مسئولیت تدریس و آموزش، جنبه‌های اخلاص را نادیده می‌گیرند، باید توجه داشت که در همین حوزه‌ها استادان مخصلی نیز هستند که اشتغال به تدریس را رسالتی والا می‌شمارند که باید با روحیهٔ مهرورزی و عنایت کامل به روند علمی و عملی طلاب بدان پرداخت. آیت‌الله حکیم (قدس سره) نمونه درخشانی از رعایت خلق و خوی تربیتی در ارتباط با شاگردان و طلاب خود بود، و همان گونه که آیت‌الله خوئی (قدس سره) همین رفتار را با شاگردان خود داشت، همین اخلاق را در شخصیت ایشان نیز متبلور است که ایشان در پایان وقت درس همواره شاگردان را به پرسشگری و انتقاد تشویق می‌کند و بیان می‌دارد: «باید بپرسید ،حتی اگر دربارهٔ شمارهٔ صفحه بحث خاصی باشد یا نام کتابی، تا به گفت‌ وگو با استاد و ارتباط علمی با وی خو بگیرید». ایشان همچنین شاگردان خود را به مقایسه بحث‌های خویش با پژوهش‌‌های چاپ‌ شده و اطلاع از نقاط ضعف و قوت آن وامی‌دارد و پیوسته در مورد گرامی‌داشت علما و پایبندی به رعایت ادب در نقد سخنان ایشان تأکید می‌کند و از استادان خود با احترام و اهتمامی ویژه نام می‌برد. نکات یادشده تنها چند نمونه از اخلاق برجسته ایشان است.


== پارسایی ==
== پارسایی ==
خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:


== در صحنهٔ مبارزه ==
== در صحنهٔ مبارزه ==
رژیم بعثی از نخستین سال‌های حاکمیت خود بر عراق، به هر بهانه‌ای می‌کوشید تا حوزهٔ علمیه نجف اشرف را به نابودی بکشاند، در همین راستا، به عملیات اخراج گسترده علما و فضلا و طلاب غیر عراقی از عراق پرداخت و در این ماجرا، حضرت استاد رنج بسیاری را به جان خرید و خود ایشان نیز بارها تا آستانه اخراج پیش رفت، ودر چند مرحله، بسیاری از شاگردان و طلاب حوزهٔ درسی وی از عراق بیرون رانده شدند. پس از آن، به رغم شرایط دشوار حاکم در روزهای جنگ عراق با ایران، ایشان اصرار داشتند که در نجف بمانند و با ایمان به ضرورت ادامه حیات استقلالی حوزه از دولت، و به منظور پیشگیری از پیامدهای منفی ناشی از نادیده گرفتن این استقلال، تدریس در حوزهٔ علمیهٔ مقدسه را پی گرفتند.
[[رژیم بعثی]] از نخستین سال‌های حاکمیت خود بر عراق، به هر بهانه‌ای می‌کوشید تا حوزهٔ علمیه نجف اشرف را به نابودی بکشاند، در همین راستا، به عملیات اخراج گسترده علما و فضلا و طلاب غیر عراقی از عراق پرداخت و در این ماجرا، حضرت استاد رنج بسیاری را به جان خرید و خود ایشان نیز بارها تا آستانه اخراج پیش رفت، ودر چند مرحله، بسیاری از شاگردان و طلاب حوزهٔ درسی وی از عراق بیرون رانده شدند. پس از آن، به رغم شرایط دشوار حاکم در روزهای جنگ عراق با ایران، ایشان اصرار داشتند که در نجف بمانند و با ایمان به ضرورت ادامه حیات استقلالی حوزه از دولت، و به منظور پیشگیری از پیامدهای منفی ناشی از نادیده گرفتن این استقلال، تدریس در حوزهٔ علمیهٔ مقدسه را پی‌گرفتند.


در سال 1411 قمری هنگامی که رژیم بعثی، '''«انتفاضه شعبانیه»''' را سرکوب کرد، حضرت استاد همراه جمعی از علما، از جمله: «شهید شیخ مرتضی بروجردی» و «شهید میرزا علی غروی» بازداشت شدند و در هتل «‌السلام» و اردوگاه «رزازه» و بازداشتگاه «رضوانیه» مورد ضرب و جرح و بازجویی قرار گرفتند، تا این که خداوند به برکت اهل‌ بیت (علیهم‌السلام) موجبات رهایی آنان را فراهم آورد.
در سال 1411 قمری هنگامی که رژیم بعثی، '''«انتفاضه شعبانیه»''' را سرکوب کرد، حضرت استاد همراه جمعی از علما، از جمله: «شهید شیخ مرتضی بروجردی» و «شهید میرزا علی غروی» بازداشت شدند و در هتل «‌السلام» و اردوگاه «رزازه» و بازداشتگاه «رضوانیه» مورد ضرب و جرح و بازجویی قرار گرفتند، تا این که خداوند به برکت [[اهل‌بیت (علیهم‌السلام)]] موجبات رهایی آنان را فراهم آورد.


در سال 1413 قمری، پس از درگذشت حضرت آیت‌الله خوئی و تصدّی مرجعیت از سوی حضرت استاد، نیروهای رژیم سابق کوشیدند تا روند مرجعیت دینی در نجف اشرف را دستخوش دگرگونی کنند و بدین منظور هر چه در توان داشتند به کار بستند تا از موقعیت و جایگاه برجسته حضرت استاد در میان مراجع بکاهند و تلاش کردند تا با بهره‌ گیری از راهکارهای گوناگون، از جمله به تعطیلی کشاندن مسجد خضرا در اواخر سال 1414 قمری، در میان مؤمنان تفرقه و جدایی بیندازند. اسناد کشف‌ شده از سازمان‌های اطلاعاتی نیز حاکی از آن است که به دنبال ناکامی رژیم دراین کوشش‌ها، نقشه ترور حضرت استاد از صحنه را در سر می‌ پرورانده است. {{متن قرآن|وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ|سوره = سوره آل عمران|آیه = 54}}.
در سال 1413 قمری، پس از درگذشت حضرت آیت‌الله خوئی و تصدّی مرجعیت از سوی حضرت استاد، نیروهای رژیم سابق کوشیدند تا روند مرجعیت دینی در نجف اشرف را دستخوش دگرگونی کنند و بدین منظور هر چه در توان داشتند به کار بستند تا از موقعیت و جایگاه برجسته حضرت استاد در میان مراجع بکاهند و تلاش کردند تا با بهره‌ گیری از راهکارهای گوناگون، از جمله به تعطیلی کشاندن مسجد خضرا در اواخر سال 1414 قمری، در میان مؤمنان تفرقه و جدایی بیندازند. اسناد کشف‌ شده از سازمان‌های اطلاعاتی نیز حاکی از آن است که به دنبال ناکامی رژیم دراین کوشش‌ها، نقشه ترور حضرت استاد از صحنه را در سر می‌پرورانده است. {{متن قرآن|وَمَكَرُوا وَمَكَرَ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ|سوره = سوره آل عمران|آیه = 54}}.
بدین سان، حضرت استاد از اواخر سال 1418 هجری به حصر در خانه خود محکوم شد، به گونه‌ای که در این سال‌ها حتی از تشرف به زیارت جد بزرگوارشان [[علی بن ابی طالب|حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)]] نیز محروم ماندند. ایشان همواره از سوی سازمان‌‌های اطلاعاتی و مزدوران رژیم تحت فشار قرار داشت، ولی در برابر همه این زورگویی‌ها پایداری کرد تا این که خداوند با فروپاشی نظام، بر عراقی‌ها منت نهاد.
بدین سان، حضرت استاد از اواخر سال 1418 هجری به حصر در خانه خود محکوم شد، به گونه‌ای که در این سال‌ها حتی از تشرف به زیارت جد بزرگوارشان [[علی بن ابی طالب|حضرت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)]] نیز محروم ماندند. ایشان همواره از سوی سازمان‌‌های اطلاعاتی و مزدوران رژیم تحت فشار قرار داشت، ولی در برابر همه این زورگویی‌ها پایداری کرد تا این که خداوند با فروپاشی نظام، بر عراقی‌ها منت نهاد.