۸۷٬۱۹۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
''' | '''مُرجِئه''' نام فرقهای است که پایان نیمه اول قرن یک هجری پدید آمد. | ||
=مرجئه در لغت= | =مرجئه در لغت= | ||
خط ۵: | خط ۵: | ||
=مرجئه در اصطلاح= | =مرجئه در اصطلاح= | ||
مرجئه پس از خوارج به وجود آمدند و سوال اصلی و اولیهشان این بود که آیا مرتکب گناه کبیره در آتش مخلد خواهد بود یا نه؟ به دنبال این سوال از حدود [[ایمان]] به میان آمد. | مرجئه پس از [[خوارج]] به وجود آمدند و سوال اصلی و اولیهشان این بود که آیا مرتکب گناه کبیره در آتش مخلد خواهد بود یا نه؟ به دنبال این سوال از حدود [[ایمان]] به میان آمد. | ||
=عقاید مرجئه= | =عقاید مرجئه= | ||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
بعضی ایمان را همان معرفت دانستهاند، عدهای دیگر علاوه بر معرفت خضوع قلبی را اضافه کردهاند و بعضی تصدیق (اقرار زبانی) را لازم دانستهاند. | بعضی ایمان را همان معرفت دانستهاند، عدهای دیگر علاوه بر معرفت خضوع قلبی را اضافه کردهاند و بعضی تصدیق (اقرار زبانی) را لازم دانستهاند. | ||
در نظریه | در نظریه افراطیگری ایمان همان تصدیق است و اقرار زبانی و اصولا معرفت خدا ربطی به تعریف ایمان ندارد. | ||
مساله دیگری که وجود دارد درباره داخل شدن اعتراف به حقانیت رسولان در مفهوم ایمان است که این مساله نیز مورد اختلاف است. | مساله دیگری که وجود دارد درباره داخل شدن اعتراف به حقانیت رسولان در مفهوم ایمان است که این مساله نیز مورد اختلاف است. | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
یکی دیگر از مسائل اختلافی درباره همین مساله ایمان ارتباط درونی اجزای ایمان و مرز کفر است. | یکی دیگر از مسائل اختلافی درباره همین مساله ایمان ارتباط درونی اجزای ایمان و مرز کفر است. | ||
به تبع اختلاف نظر در مفهوم ایمان در مرز کفر هم اختلافهایی به وجود آمده | به تبع اختلاف نظر در مفهوم ایمان در مرز کفر هم اختلافهایی به وجود آمده است؛ مثلا اگر ما ایمان را فقط معرفت بدانیم طبیعتا جهالت مرز کفر است. | ||
البته باید توجه داشت با توجه به فلسفه پیدایش مرجئه کشش اصلی به سمت اثبات ایمان و دور شدن از [[تکفیر]] و کفر است. در این صورت شرایط برای ایمان سهل تر و برای تکفیر دشوارتر است. اشعری میگوید: مرجئه جز کسانی را که همه امت بر تکفیر آنها اجماع دارند کافر نمیدانند. | البته باید توجه داشت با توجه به فلسفه پیدایش مرجئه کشش اصلی به سمت اثبات ایمان و دور شدن از [[تکفیر]] و کفر است. در این صورت شرایط برای ایمان سهل تر و برای تکفیر دشوارتر است. اشعری میگوید: مرجئه جز کسانی را که همه امت بر تکفیر آنها اجماع دارند کافر نمیدانند. | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
در تقسیم کلی میتوان مرجئه را از دو حیث نگریست: | در تقسیم کلی میتوان مرجئه را از دو حیث نگریست: | ||
الف) کسانی که درباره [[حضرت علی]] و [[عثمان]] قضاوتی نکردند و کار آنان را به خدا واگذار کردند. | الف) کسانی که درباره [[علی بن ابی طالب|حضرت علی]] و [[عثمان]] قضاوتی نکردند و کار آنان را به خدا واگذار کردند. | ||
(مرجئه در رابطه با مسائل اجتماعی) | (مرجئه در رابطه با مسائل اجتماعی) | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
از حیث دوم مرجئه خود به چند فرقه تقسیم شدهاند که عبارتند از: | از حیث دوم مرجئه خود به چند فرقه تقسیم شدهاند که عبارتند از: | ||
1- قائلین به تاخیر و جدایی عمل از ایمان و این که ایمان قابل نقص و زیادت نیست و استثنا | 1- قائلین به تاخیر و جدایی عمل از ایمان و این که ایمان قابل نقص و زیادت نیست و استثنا نمیپذیرد، به این گروه مرحبه الفقهاء میگویند. | ||
عدهای از اهل [[کلام]] مثل [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] و [[ابو حنیفه]] و بعضی فقها در این جرگه داخل شدند پیدایش این نظریه را بین | عدهای از اهل [[کلام]] مثل [[اشاعره]] و [[ماتریدیه]] و [[ابو حنیفه]] و بعضی فقها در این جرگه داخل شدند پیدایش این نظریه را بین سالهای 73 تا 83 هجری قمری دانستهاند. | ||
2- قائلین به این که ایمان مجرد معرفت بوده و معصیت به ایمان ضرری نمیرساند. | 2- قائلین به این که ایمان مجرد معرفت بوده و معصیت به ایمان ضرری نمیرساند. | ||
جهمیه و غیلانیه و شمریه از این گروهند. | [[جهمیه]] و [[غیلانیه]] و [[شمریه]] از این گروهند. | ||
به این عده «مرجئه غالی» میگویند. | به این عده «مرجئه غالی» میگویند. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
این نظریه را به [[کرامیه]] نسبت دادهاند. | این نظریه را به [[کرامیه]] نسبت دادهاند. | ||
برای مرجئه تقسیمات دیگری هم ذکر کردهاند؛ مثل یونسیه، عبیدیه، عنسانیه، بوثوبانیه، توفیه و صالحیه که به اعتبار مشایخ این فرقهها | برای مرجئه تقسیمات دیگری هم ذکر کردهاند؛ مثل یونسیه، عبیدیه، عنسانیه، بوثوبانیه، توفیه و صالحیه که به اعتبار مشایخ این فرقهها نامگذاری شدهاند. | ||
درباره حیث اول میتوان به صورت کلی تر چنین گفت: مرجئه گروهی بودند که در رابطه با امور مشتبه، قضاوتش را به روز قیامت واگذار میکنند تا خداوند درباره آن امور تصمیم بگیرد. | درباره حیث اول میتوان به صورت کلی تر چنین گفت: مرجئه گروهی بودند که در رابطه با امور مشتبه، قضاوتش را به روز قیامت واگذار میکنند تا خداوند درباره آن امور تصمیم بگیرد. | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
در زمینه خلافت علی بن ابیطالب (ع)، ضمن قبول امامت و خلافت آن حضرت و مشروع دانستن آن، قاطعانه معتقدند آن حضرت از خلافت و امامت مسلمین، سهمی بیش از خلیفه چهارم بودن، ندارد. | در زمینه خلافت علی بن ابیطالب (ع)، ضمن قبول امامت و خلافت آن حضرت و مشروع دانستن آن، قاطعانه معتقدند آن حضرت از خلافت و امامت مسلمین، سهمی بیش از خلیفه چهارم بودن، ندارد. | ||
در میان مسلمین، رهبران مرجئه تنها ابوثوبان مرجی | در میان مسلمین، رهبران مرجئه تنها ابوثوبان مرجی بنیانگذار فرقه ثوبانیه است که اعتقاد دارد غیر قریشی نیز میتواند امام باشد و بر آن است که هر کس اقامه کتاب و سنت کند، میتواند امام باشد. | ||
او معتقد است که امامت به اجماع اثبات میگردد، اما تقریبا همه فرق دیگر مرجئه اصل و نسب را در موضوع امامت شرط دانسته و اعتقاد دارند امام باید قریشی باشد. | او معتقد است که امامت به اجماع اثبات میگردد، اما تقریبا همه فرق دیگر مرجئه اصل و نسب را در موضوع امامت شرط دانسته و اعتقاد دارند امام باید قریشی باشد. | ||
اهمیت مرجئه از حیث سیاسی بیشتر با توجه به دوره حکومت بنیامیه و | اهمیت مرجئه از حیث سیاسی بیشتر با توجه به دوره حکومت بنیامیه و علیالخصوص حکومت معاویه و یزید مشخص میشود؛ معاویه که خود فرزند ابوسفیان از بزرگان قریش بود؛ فرزند کسی که اسلام نیاورد، مگر زمانی که از جان خود بیمناک شد. | ||
معاویه کسی بود که نسبت به [[اصحاب پیامبر (ص)]] - که هنوز در زمان [[خلافت]] او زنده بودند - هیچ فضیلتی نداشت تا به او اولویتی برای خلافت ببخشد. | معاویه کسی بود که نسبت به [[صحابه|اصحاب پیامبر (ص)]] - که هنوز در زمان [[خلافت]] او زنده بودند - هیچ فضیلتی نداشت تا به او اولویتی برای خلافت ببخشد. | ||
او کسی بود که هیچ تقیدی به شعائر الهی چه در زندگی شخصی و چه در اداره حکومت نداشت. | او کسی بود که هیچ تقیدی به شعائر الهی چه در زندگی شخصی و چه در اداره حکومت نداشت. | ||
خط ۱۰۹: | خط ۱۰۹: | ||
سلطنت دارای یک خصیصه اصلی است و آن این که در سلطنت مردم میباید کاملا نسبت به سلطان مطیع باشند و کوچکترین اعتراضی به شیوه عمل سلطان ننمایند و سلوک سلطان را عین حق بدانند. | سلطنت دارای یک خصیصه اصلی است و آن این که در سلطنت مردم میباید کاملا نسبت به سلطان مطیع باشند و کوچکترین اعتراضی به شیوه عمل سلطان ننمایند و سلوک سلطان را عین حق بدانند. | ||
این خواسته با توجه به این که هنوز بیش از سه دهه از وفات [[پیامبر اسلام]] ص نگذشته بود و با فرهنگ نبوی تقابل آشکار داشت، براحتی محقق | این خواسته با توجه به این که هنوز بیش از سه دهه از وفات [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر اسلام]] ص نگذشته بود و با فرهنگ نبوی تقابل آشکار داشت، براحتی محقق نمیشد. | ||
معاویه برای تحقق بخشیدن سلطنت نیازمند پشتوانهای تئوریک داشت و این پشتوانه از طریق تفکر ارجائ قابل حصول بود. | معاویه برای تحقق بخشیدن سلطنت نیازمند پشتوانهای تئوریک داشت و این پشتوانه از طریق تفکر ارجائ قابل حصول بود. | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
با توجه به چگونگی شکل گیری اندیشه مرجئه از حیث تاریخی دست پنهان [[امویان]] را در آن میبینیم. | با توجه به چگونگی شکل گیری اندیشه مرجئه از حیث تاریخی دست پنهان [[امویان]] را در آن میبینیم. | ||
اندیشه مرجئه در ابتدا به این شکل به وجود آمد که گویی گروهی از [[مسلمانان]] | اندیشه مرجئه در ابتدا به این شکل به وجود آمد که گویی گروهی از [[مسلمانان]] نمیخواهند خدشهای بر جامه تقوی و اعتقاد آنان وارد شود. | ||
این عده درباره قتل عثمان گفتند برخی یاران عثمان میگویند او مظلوم کشته شده است. | این عده درباره قتل عثمان گفتند برخی یاران عثمان میگویند او مظلوم کشته شده است. | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
اما همگی آنها را به خداوند وا میگذاریم تا خود در مورد آنها داوری کند. | اما همگی آنها را به خداوند وا میگذاریم تا خود در مورد آنها داوری کند. | ||
پیشزمینه این سخن این است که سبب قتل عثمان؛ علی (ع) و یاران او هستند. | |||
یعنی امری را که توسط معاویه و یارانش به علی (ع) نسبت دادند و حضرت علی (ع) و یارانش هیچ گاه آن را نپذیرفتند، از پیش برای مرجئه پذیرفته شده است. | یعنی امری را که توسط معاویه و یارانش به علی (ع) نسبت دادند و حضرت علی (ع) و یارانش هیچ گاه آن را نپذیرفتند، از پیش برای مرجئه پذیرفته شده است. | ||
آنها پس از پذیرفتن این مطلب میگویند ما | آنها پس از پذیرفتن این مطلب میگویند ما نمیدانیم علی (ع) که عثمان را کشت بر حق بوده است و یا اینکه عثمان مظلوم کشته شده است. | ||
تقویت اندیشه مرجئه در زمان خلافت معاویه و یزید سبب شد که مخالفت علنی اعمال خلیفه با شرایع اسلام به این شکل توجیه شود که اولا مرتکب کبائر از دایره اسلام خارج نیست و بنابراین خلیفه زمان که مرتکب کبائر شده، هنوز مومن است و از این جهت منعی در ادامه خلافت او نیست. | تقویت اندیشه مرجئه در زمان خلافت معاویه و یزید سبب شد که مخالفت علنی اعمال خلیفه با شرایع اسلام به این شکل توجیه شود که اولا مرتکب کبائر از دایره اسلام خارج نیست و بنابراین خلیفه زمان که مرتکب کبائر شده، هنوز مومن است و از این جهت منعی در ادامه خلافت او نیست. | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
[https://article.tebyan.net/37513 سایت تبیان] | [https://article.tebyan.net/37513 سایت تبیان] | ||
[[رده: فرق و مذاهب]] | [[رده:فرق و مذاهب]] |