confirmed
۵۴۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'اهلسنت' به 'اهل سنت') |
|||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
=== حاکمیت === | === حاکمیت === | ||
'''حاکمیت''' یکی از بنیادیترین مفاهیم در انـدیشۀ قطب است؛ به اقتضای '''«لا اله الا اللّه»''' هیچ حاکمیتی جز برای خدا نیست و هچ شریعتی جز شریعت خـدا و هچ سلطهای برای شخص بر کسی نیست، زیرا هرگونه سلطه از آن خداست. ایشان در طرح این ایده و نظریه نیز از [[ابوالاعلی مودودی|ابوالاعلی مودودی]] نیز متاثر بود که حاکمیت خدا را در مقابل حاکمیت بشر قرار مـیداد و تکیه بر هر منبعی جز خدا را در تنظیم امور جامعه در مقابل توحید میشمارد. مفاهیم حاکمیت الهی در دیدگاه سید بر دو پایه قرار دارد: عبودیت تنها برای خدا و رهایی از حاکمیت بشر یا سلطه طاغوتها اسـت کـه شامل همه نظامهای دموکراتیک-سوسیالیست و سکولار میشود. اجتهاد در اموری از شریعت است که نصی درباره آنها نیست، هرچند مشروعیت این اجتهاد نیز منوط به سیادت حاکمیت الهی و عمل به شروط آن اسـت، از ایـن جهت که صاحب آن (مجتهد) قداستی از | '''حاکمیت''' یکی از بنیادیترین مفاهیم در انـدیشۀ قطب است؛ به اقتضای '''«لا اله الا اللّه»''' هیچ حاکمیتی جز برای خدا نیست و هچ شریعتی جز شریعت خـدا و هچ سلطهای برای شخص بر کسی نیست، زیرا هرگونه سلطه از آن خداست. ایشان در طرح این ایده و نظریه نیز از [[ابوالاعلی مودودی|ابوالاعلی مودودی]] نیز متاثر بود که حاکمیت خدا را در مقابل حاکمیت بشر قرار مـیداد و تکیه بر هر منبعی جز خدا را در تنظیم امور جامعه در مقابل توحید میشمارد. مفاهیم حاکمیت الهی در دیدگاه سید بر دو پایه قرار دارد: عبودیت تنها برای خدا و رهایی از حاکمیت بشر یا سلطه طاغوتها اسـت کـه شامل همه نظامهای دموکراتیک-سوسیالیست و سکولار میشود. اجتهاد در اموری از شریعت است که نصی درباره آنها نیست، هرچند مشروعیت این اجتهاد نیز منوط به سیادت حاکمیت الهی و عمل به شروط آن اسـت، از ایـن جهت که صاحب آن (مجتهد) قداستی از سنخ قداست قدرت دینی کلیسا که روزگاری در اروپا حاکم بود، سبک نکند. سید قطب حاکمیت را دارای ۷ ویژگی میداند، ربانیت، ثبات، شمول، توازن، مثبتگرایی، واقـعباوری و تـوحید، حقیقت این است که وی بیشتر این ویژگیها را در ضدیت و مخالفت با تمدن غربی ریختبندی کرده است: برای مثال "ربانیت" در ضدیت با مکتبهای فلسفی انسانگرای غربی است، "ثبات" در مقابل نـظریات تـکامل، "تـوازن" در ضدیت با افراط مکتبهای فـلسفی و تـکبعد نـگریی آنها، "مثبتگرایی" ضد منفی بافی اتوپاهای فلاسفه، "واقعباوری" ضد خیال پردازی فیلسوفان و ادیبان. | ||
از بسیاری از سخنان ایشان به صراحت یـا اشـاره بـرمیآید که وی جوامع مسلمانان را به دلیل تن در ندادن بـه حـاکمیت الهی یا تلاش نکردن برای برپایی آن تکفیر میکند: مشقت بزرگی که امروزه دامنگیر جنبشهای اسلامی حقیقی شده، وجـود اقـوامی از نـسل مسلمانانی است که در سرزمینهایی زندگی میکنند که روزگاری دارالاسلام بود و دین خدا بر آن حاکمیت داشت ولی این اقوام حقیقتا اسلام را رها کردهاند و تنها اسم آن را ابراز میکنند. این اقـوام از لحـاظ عـقیدتی و واقعی مقولات اسلام را منکر شدهاند. هرچند گمان میکنند که به لحـاظ عـقیدتی به اسلام متدینند. وی تعریف تازهای از دارالسلام و دارالحرب ارائه میکند تا آن زمان سابقه نداشته اسـت: تـنها یـک دارالاسلام و آن همان است که دولتی اسلامی در آن برپا و شریعت خدا بر آن حـاکم اسـت و حدود خدا اقامه میشود و مسلمانان یار و دوست یکدیگرند. جز این دارالحرب است و رابطه مسلمانان بـا آن یـا [[جنگ|جـنگ]] و پیکار است یا [[صلح]] بر مبنای امان. | از بسیاری از سخنان ایشان به صراحت یـا اشـاره بـرمیآید که وی جوامع مسلمانان را به دلیل تن در ندادن بـه حـاکمیت الهی یا تلاش نکردن برای برپایی آن تکفیر میکند: مشقت بزرگی که امروزه دامنگیر جنبشهای اسلامی حقیقی شده، وجـود اقـوامی از نـسل مسلمانانی است که در سرزمینهایی زندگی میکنند که روزگاری دارالاسلام بود و دین خدا بر آن حاکمیت داشت ولی این اقوام حقیقتا اسلام را رها کردهاند و تنها اسم آن را ابراز میکنند. این اقـوام از لحـاظ عـقیدتی و واقعی مقولات اسلام را منکر شدهاند. هرچند گمان میکنند که به لحـاظ عـقیدتی به اسلام متدینند. وی تعریف تازهای از دارالسلام و دارالحرب ارائه میکند تا آن زمان سابقه نداشته اسـت: تـنها یـک دارالاسلام و آن همان است که دولتی اسلامی در آن برپا و شریعت خدا بر آن حـاکم اسـت و حدود خدا اقامه میشود و مسلمانان یار و دوست یکدیگرند. جز این دارالحرب است و رابطه مسلمانان بـا آن یـا [[جنگ|جـنگ]] و پیکار است یا [[صلح]] بر مبنای امان. |