واقدی: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - '[[حضرت محمد (ص)' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)'
جز (جایگزینی متن - '[[حضرت محمد (ص)' به '[[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)')
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۴: خط ۱۴:
| دین = اسلام
| دین = اسلام
| مذهب =  
| مذهب =  
| آثار = {{فهرست جعبه افقی |مغازی: تاریخ جنگ‌های [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] (ترجمه)المغازی |كتاب الرّدة مع نبذة من فتوح العراق و ذكر المثنی بن حارثة الشیبانی }}
| آثار = {{فهرست جعبه افقی |مغازی: تاریخ جنگ‌های [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر(صلی الله علیه)]] (ترجمه)المغازی |كتاب الرّدة مع نبذة من فتوح العراق و ذكر المثنی بن حارثة الشیبانی }}
| فعالیت‌ها = مورخ، قاضی
| فعالیت‌ها = مورخ، قاضی
| وبگاه =  
| وبگاه =  
}}
}}
'''ابوعبدالله محمد بن عمر واقدی''' در سال130ق در اواخر خلافت [[مروان بن محمد]]آخرین [[بنی‌امیه|خلیفۀ اموی]] در [[مدینه]] متولد شد. [[مأمون]] [[عباسیان|خلیفۀ عباسی]] او رابه سبب احاطه‌اش به [[فقه]]، [[احکام]]، [[سیره]] و [[حدیث]]، به قضاء شهر عسکر مهدی منصوب کرد.  
'''ابوعبدالله محمد بن عمر واقدی''' در سال130ق در اواخر خلافت [[مروان بن محمد]]آخرین خلیفۀ اموی در [[مدینه]] متولد شد. [[مأمون]] [[عباسیان|خلیفۀ عباسی]] او رابه سبب احاطه‌اش به [[فقه]]، احکام، سیره و [[حدیث]]، به قضاء شهر عسکر مهدی منصوب کرد.  


بیشتر کوشش واقدی مصروف تدوین و گردآوری [[روایات]] می‌شد. شوق وافر او نسبت به تبویب [[حدیث]] به حدی بود که او را در حدیث امیرالمؤمنین لقب داده‌اند. [[ابن ندیم]] نام28 اثر او را درکتاب الفهرست نوشته و در خلال ذکر آثار واقدی از کتاب التاریخ و المغازی و المبعث نیز یادکرده است.
بیشتر کوشش واقدی مصروف تدوین و گردآوری [[روایات]] می‌شد. شوق وافر او نسبت به تبویب [[حدیث]] به حدی بود که او را در حدیث امیرالمؤمنین لقب داده‌اند. [[ابن ندیم]] نام28 اثر او را درکتاب الفهرست نوشته و در خلال ذکر آثار واقدی از کتاب التاریخ و المغازی و المبعث نیز یادکرده است.
خط ۲۵: خط ۲۵:


== خانواده ==
== خانواده ==
محمد بن عمر بن واقد واقدى (130 ـ 207) از موالی قبیله اسلم و مدنی است، هرچند ریشه مولی بودن او و این که اصل و اساس او عرب بوده یا غیر آن، روشن نشده است. این که او از موالی عبدالله بن بریده بن حصیب اسلمی ـ تابعی و قاضی [[امویان]] در [[بصره]] در دوره امارت یوسف بن عمر بر [[عراق]] <ref> تاریخ خلیفه بن خیاط، ص 235</ref> و قاضی [[مرو]] و متوفای 114 <ref> الکامل ابن اثیر، ج 5، ص 180</ref> ـ بوده توسط ابن سعد، شاگرد واقدی تأیید شده است.<ref>طبقات الکبرى، ج 7، ص 334</ref>.
محمد بن عمر بن واقد واقدى (130 ـ 207) از موالی قبیله اسلم و مدنی است، هرچند ریشه مولی بودن او و این که اصل و اساس او عرب بوده یا غیر آن، روشن نشده است. این که او از موالی عبدالله بن بریده بن حصیب اسلمی ـ تابعی و قاضی [[امویان]] در [[بصره]] در دوره امارت یوسف بن عمر بر [[عراق]] <ref> تاریخ خلیفه بن خیاط، ص 235</ref> و قاضی مرو و متوفای 114 <ref> الکامل ابن اثیر، ج 5، ص 180</ref> ـ بوده توسط ابن سعد، شاگرد واقدی تأیید شده است.<ref>طبقات الکبرى، ج 7، ص 334</ref>.


زندگی بریده در بصره و مرو، شاید اشاره به آن باشد که اجداد واقدی ایرانی بوده و در شمار موالی اسلمی درآمده‌اند. بهر حال تنها نام جد وی واقد را می‌شناسیم و بالاتر از آن در نسب وی نامی در منابع درج نشده است. مارسدن جونز [مصحح کتاب المغازی واقدی] در مقدمه بر مغازی نوشته است: مادر واقدی دختر عیسی بن جعفر بن سائب خاثر است که پدرش ایرانی بوده است! اما آنچه در اغانی از ابن خرداد به نقل شده این است: «زعم ابن خرداد به أنّ ام محمد بن عمرالواقدی القاضی المحدث بنت عیسی بن جعفر بن سائب خاثر<ref>الاغانی، ج 8، ص 446. سائب خاثر که جد مادری او می‌شود در روزه حره کشته شد و شرح کشته شدن وی را اصفهانی آورده است. همانجا، ص 448. وی اولین غناگر در مدینه بوده است</ref>». در این عبارت اشاره به این که پدر مادر او ایرانی بوده نشده است. به نظر می‌رسد جونز برداشت غلطی از عبارت کرده یا متن و نسخه‌ای که او استفاده کرده عبارتی جز این داشته است.
زندگی بریده در بصره و مرو، شاید اشاره به آن باشد که اجداد واقدی ایرانی بوده و در شمار موالی اسلمی درآمده‌اند. بهر حال تنها نام جد وی واقد را می‌شناسیم و بالاتر از آن در نسب وی نامی در منابع درج نشده است. مارسدن جونز [مصحح کتاب المغازی واقدی] در مقدمه بر مغازی نوشته است: مادر واقدی دختر عیسی بن جعفر بن سائب خاثر است که پدرش ایرانی بوده است! اما آنچه در اغانی از ابن خرداد به نقل شده این است: «زعم ابن خرداد به أنّ ام محمد بن عمرالواقدی القاضی المحدث بنت عیسی بن جعفر بن سائب خاثر<ref>الاغانی، ج 8، ص 446. سائب خاثر که جد مادری او می‌شود در روزه حره کشته شد و شرح کشته شدن وی را اصفهانی آورده است. همانجا، ص 448. وی اولین غناگر در مدینه بوده است</ref>». در این عبارت اشاره به این که پدر مادر او ایرانی بوده نشده است. به نظر می‌رسد جونز برداشت غلطی از عبارت کرده یا متن و نسخه‌ای که او استفاده کرده عبارتی جز این داشته است.
خط ۳۲: خط ۳۲:


== واقدی در مدینه ==
== واقدی در مدینه ==
واقدی دوران دانش اندوزى و حتی تدریس را در مدینه گذراند، اما در سال 180 به [[بغداد]] که شهر بزرگی شده و مرکزیتی برای دانشمندان برجسته شده بود رفت و تا پایان عمر در سال 207 همانجا ماند، هرچند برای کسب علم به [[شام]] و رقه و نقاط دیگر سفر کرد<ref> تاریخ بغداد، ج 3، ص 213</ref>. وی خاطراتی از زمان حضورش در مدینه نقل کرده که از آن جمله این است که او عبدالله بن حسن [پدر نفس زکیه] و [[اهل بیت (علیهم‌السلام)|اهل‌بیت]] او را دیده که در غل و زنجیر از دار مروان [دارالاماره مدینه] خارج می‌شدند<ref>طبقات الکبری، ج 5، ص 388، تاریخ الطبری، ج 7، ص 550</ref>. این باید مربوط به حوالی سال 146 باشد که او شانزده ساله بوده است. علم، مختصری در خاندانش ادامه یافته به طوری که فرزند وی محمد بن محمد بن عمر، راوی کتاب تاریخ پدرش بوده است<ref>الانساب سمعانی، ج 13، ص 272</ref>. در تاریخ بغداد، از محمد بن محمد بن محمد بن عمر واقدی در میان اسناد برخی نقلها یاد شده است<ref> تاریخ بغداد، ج 12، ص 340</ref>.
واقدی دوران دانش اندوزى و حتی تدریس را در مدینه گذراند، اما در سال 180 به [[بغداد]] که شهر بزرگی شده و مرکزیتی برای دانشمندان برجسته شده بود رفت و تا پایان عمر در سال 207 همانجا ماند، هرچند برای کسب علم به [[شام]] و رقه و نقاط دیگر سفر کرد<ref> تاریخ بغداد، ج 3، ص 213</ref>. وی خاطراتی از زمان حضورش در مدینه نقل کرده که از آن جمله این است که او عبدالله بن حسن [پدر نفس زکیه] و اهل‌بیت او را دیده که در غل و زنجیر از دار مروان [دارالاماره مدینه] خارج می‌شدند<ref>طبقات الکبری، ج 5، ص 388، تاریخ الطبری، ج 7، ص 550</ref>. این باید مربوط به حوالی سال 146 باشد که او شانزده ساله بوده است. علم، مختصری در خاندانش ادامه یافته به طوری که فرزند وی محمد بن محمد بن عمر، راوی کتاب تاریخ پدرش بوده است<ref>الانساب سمعانی، ج 13، ص 272</ref>. در تاریخ بغداد، از محمد بن محمد بن محمد بن عمر واقدی در میان اسناد برخی نقلها یاد شده است<ref> تاریخ بغداد، ج 12، ص 340</ref>.


واقدی از مورخان دهه‌هاى پایانى قرن دوم و برآمده از مکتب تاریخ نگاری و حدیثی مدینه است که تخصص ویژه اش در مغازى و فتوحات و اخبار تاریخی است و بدون شک، و در کنار ده‌ها نفر از سیره نگارانی که پیش و همزمان با او بودند، وی مهم‌ترین مغازی نگار و پایه گذار این دانش قرن دوم هجری به شمار می‌آید. اهمیت جایگاه وی در تاریخ به ویژه دانش مغازی، او را از مدینه به بغداد کشاند. بنابر‌این مرکزیت بغداد، عامل اصلی در کشاندن این قبیل چهره‌هاى به نام از هرجا، به سوى خود بود. ابن سعد نوشته است: او از مردمان مدینه بود و در سال 180 برای بدهی که داشت، به بغداد آمد<ref>طبقات الکبری، ج 7، ص 334</ref>. پس از آن به شام و رقّه رفت و بار دیگر به بغداد بازگشت.
واقدی از مورخان دهه‌هاى پایانى قرن دوم و برآمده از مکتب تاریخ نگاری و حدیثی مدینه است که تخصص ویژه اش در مغازى و فتوحات و اخبار تاریخی است و بدون شک، و در کنار ده‌ها نفر از سیره نگارانی که پیش و همزمان با او بودند، وی مهم‌ترین مغازی نگار و پایه گذار این دانش قرن دوم هجری به شمار می‌آید. اهمیت جایگاه وی در تاریخ به ویژه دانش مغازی، او را از مدینه به بغداد کشاند. بنابر‌این مرکزیت بغداد، عامل اصلی در کشاندن این قبیل چهره‌هاى به نام از هرجا، به سوى خود بود. ابن سعد نوشته است: او از مردمان مدینه بود و در سال 180 برای بدهی که داشت، به بغداد آمد<ref>طبقات الکبری، ج 7، ص 334</ref>. پس از آن به شام و رقّه رفت و بار دیگر به بغداد بازگشت.


== اقامت واقدی در بغداد در سال 180 ==
== اقامت واقدی در بغداد در سال 180 ==
روایت آمدن وی به بغداد باید با داستان دیگری شرح داده شود. واقدی از زمانی که در مدینه بود، به خاطر اتفاق خاصی با‌ ها[[هارون|رون]] و [[یحی بن خالدبرمکی|یحیی بن خالد برمکی]] آشنا شد. عبدالله بن عبیدالله گوید: واقدی به من گفت: هارون به [[حج]] آمد، وارد مدینه شد و به یحیی بن خالد گفت: کسی را که با مدینه و مشاهد آن آشنا باشد برای من پیدا کن. این که [[جبرئیل]] کجا بر [[حضرت محمد (ص)|پیغمبر(صلی الله علیه)]] فرود آمد، و نیز قبور شهداء کجاست. یحیی برمکی دراین‌باره پرس و جو کرده و همه او را به من راهنمائیش کرده بودند. دنبالم فرستادند، و من رفتم. این بعد از [نماز] عصر بود. یحیی به من گفت: یا شیخ! امیر المومنین می‌خواهد [[نماز عشاء]] را در [[مسجد]] بخواند، و سپس به دیدن مشاهد برویم وآنجا توقف کنیم، همین طور در موضعی که جبرئیل فرود آمده است. تو همین نزدیک باش. بعد از نماز عشای دوم، من با شمع بیرون آمدم. ، آنها دو نفر با الاغ بودند! یحیی پرسید: مرد کجاست؟ گفتم: من هستم. با هم به مسجد رفتیم و من گفتم: این موضعی است که جبرئیل بر [[حضرت محمد (ص)|پیامبر(صلی الله علیه)]] فرود می‌آمد.  
روایت آمدن وی به بغداد باید با داستان دیگری شرح داده شود. واقدی از زمانی که در مدینه بود، به خاطر اتفاق خاصی با‌ ها[[هارون|رون]] و [[یحی بن خالدبرمکی|یحیی بن خالد برمکی]] آشنا شد. عبدالله بن عبیدالله گوید: واقدی به من گفت: هارون به [[حج]] آمد، وارد مدینه شد و به یحیی بن خالد گفت: کسی را که با مدینه و مشاهد آن آشنا باشد برای من پیدا کن. این که [[جبرئیل]] کجا بر [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیغمبر(صلی الله علیه)]] فرود آمد، و نیز قبور شهداء کجاست. یحیی برمکی دراین‌باره پرس و جو کرده و همه او را به من راهنمائیش کرده بودند. دنبالم فرستادند، و من رفتم. این بعد از [نماز] عصر بود. یحیی به من گفت: یا شیخ! امیر المومنین می‌خواهد [[نماز عشاء]] را در [[مسجد]] بخواند، و سپس به دیدن مشاهد برویم وآنجا توقف کنیم، همین طور در موضعی که جبرئیل فرود آمده است. تو همین نزدیک باش. بعد از نماز عشای دوم، من با شمع بیرون آمدم. ، آنها دو نفر با الاغ بودند! یحیی پرسید: مرد کجاست؟ گفتم: من هستم. با هم به مسجد رفتیم و من گفتم: این موضعی است که جبرئیل بر پیامبر(صلی الله علیه) فرود می‌آمد.  


آنها از الاغ پایین آمده، دو رکعت نماز خواندند و ساعتی [[دعا]] کردند. سپس سوار شدند و من هم میان آنها حرکت می‌کردم. هر موضع و مشهدی [در مدینه] بود به آنجا رفتیم. آنها [[نماز]] می‌خواندند و دعا می‌خواندند. همین طور بود تا آنکه به مسجد برگشتیم که فجر طلوع کرد و مؤذن [[اذان]] گفت. وقتی به قصر رفت، یحیی بن من گفت: ای شیخ! بمان. من [[نماز صبح]] را در مسجد خواندم. آنها هم آماده رفتن به مکه بودند. صبح یحیی بن خالد به من اجازه ورود دارد. [وقتی رفتم] مرا کنار خود نشاند و گفت: امیرالمؤمنین همچنان مشغول گریه است و از آنچه تو او را بدان راهنمایی کردی، شگفت زده. دستور داده تا ده هزار درهم به تو بدهم. بعدهم درآورد و داد. سپس به من گفت: یا شیخ! اینها را بگیر که برای تو مبارک باشد. ما امروز عازم سفر هستیم. هارون رفت، و من به منزل آمدم، در حالی که این پول را همراه داشتم. با آن، بدهی که داشتم پرداخت کردم. برخی از فرزندانم را تزویج کردم و زندگی ما وسعت یافت<ref>طبقات الکبری، ج 5 ص 493ـ 494</ref>. وی سپس از سفرش به بغداد و رفتن به رقه برای تماس گرفتن با یحیی برمکی یاد کرده و این که ابتدا موفق نشده تا آن که در بازگشت یک زبیری دوباره او را راهی و همراهی می‌کند و می‌تواند با یحیی تماس بگیرد. بدین ترتیب بود که واقدی در بغداد ‌ماند و 27 سال پایان عمرش را در آنجا سپری کرد.
آنها از الاغ پایین آمده، دو رکعت نماز خواندند و ساعتی [[دعا]] کردند. سپس سوار شدند و من هم میان آنها حرکت می‌کردم. هر موضع و مشهدی [در مدینه] بود به آنجا رفتیم. آنها [[نماز]] می‌خواندند و دعا می‌خواندند. همین طور بود تا آنکه به مسجد برگشتیم که فجر طلوع کرد و مؤذن [[اذان]] گفت. وقتی به قصر رفت، یحیی بن من گفت: ای شیخ! بمان. من [[نماز صبح]] را در مسجد خواندم. آنها هم آماده رفتن به مکه بودند. صبح یحیی بن خالد به من اجازه ورود دارد. [وقتی رفتم] مرا کنار خود نشاند و گفت: امیرالمؤمنین همچنان مشغول گریه است و از آنچه تو او را بدان راهنمایی کردی، شگفت زده. دستور داده تا ده هزار درهم به تو بدهم. بعدهم درآورد و داد. سپس به من گفت: یا شیخ! اینها را بگیر که برای تو مبارک باشد. ما امروز عازم سفر هستیم. هارون رفت، و من به منزل آمدم، در حالی که این پول را همراه داشتم. با آن، بدهی که داشتم پرداخت کردم. برخی از فرزندانم را تزویج کردم و زندگی ما وسعت یافت<ref>طبقات الکبری، ج 5 ص 493ـ 494</ref>. وی سپس از سفرش به بغداد و رفتن به رقه برای تماس گرفتن با یحیی برمکی یاد کرده و این که ابتدا موفق نشده تا آن که در بازگشت یک زبیری دوباره او را راهی و همراهی می‌کند و می‌تواند با یحیی تماس بگیرد. بدین ترتیب بود که واقدی در بغداد ‌ماند و 27 سال پایان عمرش را در آنجا سپری کرد.
خط ۴۴: خط ۴۴:


== واقدی بین تأیید و رد توسط رجال شناسان ==
== واقدی بین تأیید و رد توسط رجال شناسان ==
واقدی به دلیل پایبندیش به روشهاى تاریخى که متفاوت با آثار حدیثی بود، مورد طعن [[اهل حدیث]] قرار گرفته و به ویژه از این حیث که اسناد نقلها را داخل در یکدیگر کرده و از چند سند، یک متن را فراهم می‌آورد، مورد انتقاد واقع شده است. [[ابن عدى]] نوشته است که متون اخبار واقدى، غیر مضبوط بوده و سستى آنها آشکار است<ref>الکامل فى ضعفاءالرجال، ج 6، ص 243</ref>. چنان که حمد جاسر اشاره کرده، روش وى متفاوت از روش محدثان بودده است<ref>نکـ: مقدمه حمد جاسر بر المناسک حربى، ص 100</ref>.
واقدی به دلیل پایبندیش به روش‌هاى تاریخى که متفاوت با آثار حدیثی بود، مورد طعن [[اهل حدیث]] قرار گرفته و به ویژه از این حیث که اسناد نقلها را داخل در یکدیگر کرده و از چند سند، یک متن را فراهم می‌آورد، مورد انتقاد واقع شده است. [[ابن عدى]] نوشته است که متون اخبار واقدى، غیر مضبوط بوده و سستى آنها آشکار است<ref>الکامل فى ضعفاءالرجال، ج 6، ص 243</ref>. چنان که حمد جاسر اشاره کرده، روش وى متفاوت از روش محدثان بودده است<ref>نکـ: مقدمه حمد جاسر بر المناسک حربى، ص 100</ref>.


یاقوت که روش تاریخی دارد، نوشته است: درباره تاریخ مردمان و سیره و فقه و دیگر فنون وى به اجماع موثق است<ref> معجم الادباء، ج 18، ص 279</ref>! [[ذهبی|ذهبى]] که خود ترکیبی از نگاه حدیثی و تاریخی دارد، نوشته است: واقدى ضعیف است اما نیاز به او در مغازى و تاریخ روشن است. ما آثار وى را بدون آن که به آن استدلال کنیم مى آوریم<ref> نکـ: تهذیب الکمال، ج 26، ص 194</ref>! [[ابن سیدالناس]] و [[ابن کثیر]]، مورخان معروف قرون بعد، با لحنى مدافعانه از وى سخن گفته‏‌اند<ref> عیون الاثر، ج 1، ص 26؛ البدایة و النهایة، ج 3، ص 224</ref>. از عالمان [[شیعه]]، [[شیخ مفید]] او را متمایل به مذهب [[عثمانى]] دانسته که در عین حال به [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین علیه‌السلام]] بى علاقه نبوده است. به طور کلی باید گفت، دهها عبارت از بزرگ اهل حدیث [[سنی]]، در عظمت واقدی به ویژه جنبه علمی هست<ref>قاموس الرجال، ج 8، ص 325</ref>. با این حال، هستند کسانی که او را متروک دانسته و قابل اعتماد نمی‌دانند، از میان اهل حدیث، بی‌شمارند<ref>در این باره بنگرید:‌ سیر اعلام النبلاء، ج 9، ص 458، الوافی بالوفیات، ج 4، ص 238، البدایه و النهایه، ج 3، ص 234</ref>.
یاقوت که روش تاریخی دارد، نوشته است: درباره تاریخ مردمان و سیره و فقه و دیگر فنون وى به اجماع موثق است<ref> معجم الادباء، ج 18، ص 279</ref>! [[ذهبی|ذهبى]] که خود ترکیبی از نگاه حدیثی و تاریخی دارد، نوشته است: واقدى ضعیف است اما نیاز به او در مغازى و تاریخ روشن است. ما آثار وى را بدون آن که به آن استدلال کنیم مى آوریم<ref> نکـ: تهذیب الکمال، ج 26، ص 194</ref>! [[ابن سیدالناس]] و [[ابن کثیر]]، مورخان معروف قرون بعد، با لحنى مدافعانه از وى سخن گفته‏‌اند<ref> عیون الاثر، ج 1، ص 26؛ البدایة و النهایة، ج 3، ص 224</ref>. از عالمان [[شیعه]]، [[شیخ مفید]] او را متمایل به مذهب [[عثمانى]] دانسته که در عین حال به [[علی بن ابی طالب|امیرالمؤمنین علیه‌السلام]] بى علاقه نبوده است. به طور کلی باید گفت، دهها عبارت از بزرگ اهل حدیث [[سنی]]، در عظمت واقدی به ویژه جنبه علمی هست<ref>قاموس الرجال، ج 8، ص 325</ref>. با این حال، هستند کسانی که او را متروک دانسته و قابل اعتماد نمی‌دانند، از میان اهل حدیث، بی‌شمارند<ref>در این باره بنگرید:‌ سیر اعلام النبلاء، ج 9، ص 458، الوافی بالوفیات، ج 4، ص 238، البدایه و النهایه، ج 3، ص 234</ref>.
خط ۵۱: خط ۵۱:
عمده دانش واقدی، به دلیل تربیت او در مدینه و تأثر او از مکتب تاریخ‌نگاری مدینه، در مغازی و دوره اسلامی بود، به طوری که ابراهیم حربی گفته است: او آگاه‌ترین مردم به اخبار دوره اسلامى بوده و از [[جاهلیت]] چیزى نمى دانسته است<ref>تاریخ بغداد، ج 3، ص 215</ref>. از میان آثار متفاوتش، کتاب مهم برجاى مانده او المغازى است که نشانه کار گسترده وى و تتبع بسیار در [[روایات]] دوران از [[هجرت]] تا رحلت است. این کتاب به همت مارسدن جونز در سال 1966 با مقدمه‌ای مفصل در شرح حال واقدی و تاریخ سیره نویسی منتشر شد<ref>مارسدن جونز [1920 ـ 1992] از شرق شناسان بنام است و اخیرا هم کتابی با عنوان Arab and Islamic Studies in Honor of Marsden Jones توسط ثابت عبدالله به نام وی توسط انتشارات توریث منتشر شد</ref>. اثر یاد شده در سه مجلد به فارسى ترجمه شده است.
عمده دانش واقدی، به دلیل تربیت او در مدینه و تأثر او از مکتب تاریخ‌نگاری مدینه، در مغازی و دوره اسلامی بود، به طوری که ابراهیم حربی گفته است: او آگاه‌ترین مردم به اخبار دوره اسلامى بوده و از [[جاهلیت]] چیزى نمى دانسته است<ref>تاریخ بغداد، ج 3، ص 215</ref>. از میان آثار متفاوتش، کتاب مهم برجاى مانده او المغازى است که نشانه کار گسترده وى و تتبع بسیار در [[روایات]] دوران از [[هجرت]] تا رحلت است. این کتاب به همت مارسدن جونز در سال 1966 با مقدمه‌ای مفصل در شرح حال واقدی و تاریخ سیره نویسی منتشر شد<ref>مارسدن جونز [1920 ـ 1992] از شرق شناسان بنام است و اخیرا هم کتابی با عنوان Arab and Islamic Studies in Honor of Marsden Jones توسط ثابت عبدالله به نام وی توسط انتشارات توریث منتشر شد</ref>. اثر یاد شده در سه مجلد به فارسى ترجمه شده است.


[[خطیب بغدادی]]، از شهرت فوق‌العاده وی درباره مغازی و سیر و طبقات و اخبار رسول (صلی الله علیه) یاد کرده است<ref>تاریخ بغداد، ج 3، ص 213</ref>. همان‌جا از محمد بن سلام جمحی نقل کرده که می‌گفت: واقدی عالم روزگار خویش است<ref>تاریخ بغداد، ج 3، ص 214</ref>. مقایسه متن مغازی با سیره ابن اسحاق، دامنه و وسعت کتاب واقدى را بخوبى آشکار مى‌کند، آن‌گونه که از نظر ارائه جزئیات و حوادث ریز و درشت، در بخش مغازی، به مراتب بر سیره ابن اسحاق ترجیح دارد. واقدى با استفاده از تمامى منابع شفاهى و مکتوب به تحقیق درباره مغازى [[حضرت محمد (ص)|رسول خدا(صلی الله علیه)]] پرداخت و شخصا با رفتن به مناطقى که در آنها نبردهای عصر رسول (صلی الله علیه) صورت گرفته، و نیز گرفتن آگاهی‌هایى از نسب شناسان قبائل و نوادگان از نسل [[صحابه]]، اطلاعات خود را تکمیل کرده است.
[[خطیب بغدادی]]، از شهرت فوق‌العاده وی درباره مغازی و سیر و طبقات و اخبار رسول (صلی الله علیه) یاد کرده است<ref>تاریخ بغداد، ج 3، ص 213</ref>. همان‌جا از محمد بن سلام جمحی نقل کرده که می‌گفت: واقدی عالم روزگار خویش است<ref>تاریخ بغداد، ج 3، ص 214</ref>. مقایسه متن مغازی با سیره ابن اسحاق، دامنه و وسعت کتاب واقدى را بخوبى آشکار مى‌کند، آن‌گونه که از نظر ارائه جزئیات و حوادث ریز و درشت، در بخش مغازی، به مراتب بر سیره ابن اسحاق ترجیح دارد. واقدى با استفاده از تمامى منابع شفاهى و مکتوب به تحقیق درباره مغازى رسول خدا(صلی الله علیه) پرداخت و شخصا با رفتن به مناطقى که در آنها نبردهای عصر رسول (صلی الله علیه) صورت گرفته، و نیز گرفتن آگاهی‌هایى از نسب شناسان قبائل و نوادگان از نسل [[صحابه]]، اطلاعات خود را تکمیل کرده است.


از واقدی نقل شده است که درباره خودش گفت: من به منطقه مُریسیع رفتم و آنجا را دیدم. [[غزوه]]<nowiki/>‌ای را نشناختم، جز آن که به محل آن رفتم تا از نزدیک ببینم<ref>تاریخ بغداد، ج 3 ص 215 (دارالکتب العلمیه، 1417)</ref>.
از واقدی نقل شده است که درباره خودش گفت: من به منطقه مُریسیع رفتم و آنجا را دیدم. [[غزوه]]<nowiki/>‌ای را نشناختم، جز آن که به محل آن رفتم تا از نزدیک ببینم<ref>تاریخ بغداد، ج 3 ص 215 (دارالکتب العلمیه، 1417)</ref>.
خط ۵۷: خط ۵۷:
نقل شده که شخصى واقدى را دید که ظرف آبى برداشت عازم سفر بود. از وى پرسید: عازم کجا هستی؟ گفت: تصمیم دارد به منطقه [[حنین]] برود و نقطه‌ای را که نبرد حنین در آن رخ داده از نزدیک ببینم. <ref>نکـ: مقدمه کتاب الرده</ref> نمونه‌ای از دقت‌های تاریخی ـ جغرافیایی وی اطلاعاتی است که درباره میدان نبرد در [[احد]] بدست می‌دهد، آگاهی‌هایی که نشانگر دقت او در تبیین میدان نبرد است و نظیر آن را در هیچ منبع دیگری نمی‌توان یافت<ref>المغازی، ج 1، ص 224 ـ 225 و برای تحلیل آن اطلاعات بنگرید: آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 385 ـ 387 (چاپ 1391)</ref>.
نقل شده که شخصى واقدى را دید که ظرف آبى برداشت عازم سفر بود. از وى پرسید: عازم کجا هستی؟ گفت: تصمیم دارد به منطقه [[حنین]] برود و نقطه‌ای را که نبرد حنین در آن رخ داده از نزدیک ببینم. <ref>نکـ: مقدمه کتاب الرده</ref> نمونه‌ای از دقت‌های تاریخی ـ جغرافیایی وی اطلاعاتی است که درباره میدان نبرد در [[احد]] بدست می‌دهد، آگاهی‌هایی که نشانگر دقت او در تبیین میدان نبرد است و نظیر آن را در هیچ منبع دیگری نمی‌توان یافت<ref>المغازی، ج 1، ص 224 ـ 225 و برای تحلیل آن اطلاعات بنگرید: آثار اسلامی مکه و مدینه، ص 385 ـ 387 (چاپ 1391)</ref>.


ابراهیم حربی گوید: مسیبی می‌گفت: روزی واقدی را دیدیم که در [[مسجد النبی (صلی الله علیه)]] به اسطوانه‌ای تکیه داده و تدریس می‌کرد. گفتیم: چه تدریس می‌کرد؟ ‌ گفت: دو جزء از مغازی را. یک روز به او گفتیم: چرا [[احادیث]] افراد را داخل هم کرده یک متن از آن درست می‌کنی؟ اگر حدیث تک تک آنها را می‌گفتید بهتر بود. واقدی گفت: طول می‌کشد. گفتیم: ما راضی هستیم. یک [[جمعه]] نیامد، بعد [[غزوه احد]] را آورد که در بیست جلد بود. ما گفتیم: به همان روش اول برگردیم<ref>تاریخ بغداد، ج 3 ص 216، سیر اعلام النبلاء، ج 9، ص 460</ref>. در متن موجود مغازی، بیش از همه درباره [[جنگ بدر]] بحث شده که از صفحه 20 تا 179 را شامل می‌شود.
ابراهیم حربی گوید: مسیبی می‌گفت: روزی واقدی را دیدیم که در [[مسجد النبى (ص)|مسجد النبی (صلی الله علیه)]] به اسطوانه‌ای تکیه داده و تدریس می‌کرد. گفتیم: چه تدریس می‌کرد؟ ‌ گفت: دو جزء از مغازی را. یک روز به او گفتیم: چرا [[احادیث]] افراد را داخل هم کرده یک متن از آن درست می‌کنی؟ اگر حدیث تک تک آنها را می‌گفتید بهتر بود. واقدی گفت: طول می‌کشد. گفتیم: ما راضی هستیم. یک [[جمعه]] نیامد، بعد [[غزوه احد]] را آورد که در بیست جلد بود. ما گفتیم: به همان روش اول برگردیم<ref>تاریخ بغداد، ج 3 ص 216، سیر اعلام النبلاء، ج 9، ص 460</ref>. در متن موجود مغازی، بیش از همه درباره [[جنگ بدر]] بحث شده که از صفحه 20 تا 179 را شامل می‌شود.


برخى از سندهاى المغازى نشان مى دهد که وى از منابع رسمى و احتمالا مکتوب استفاده کرده است؛ مانند آنچه وى از زهرى نقل مى‌کند. هم‌چنین به نقل از شیخ خود عبدالله بن ابی سبره، از منابع مکتوب مدنی مانند مغازی موسی بن عقبه و اخبار دیگر او استفاده کرده است. اما در مواردى از اطلاعات خانوادگى استفاده کرده است. مانند: «حدثنى محمد بن الحسن بن اسامة بن زید عن بعض اهله...». وى باید این خبر را از اعقاب اسامة بن زید گرفته باشد. چنین چیزى در زندگى قبایلى عرب بعید نیست، چه سنت تاریخنگارى عرب از جاهلیت حفظ اخبار اجداد میاننسل‌هاى بعد بوده است. نکته شگفت آن که واقدى با این دانش خود را از مدینه گرفته و به عراق نیز آمده، در بخش مغازى از ابن اسحاق چیزى نقل نکرده است<ref>نشأة علم التاریخ عند العرب، ص 31</ref>.
برخى از سندهاى المغازى نشان مى دهد که وى از منابع رسمى و احتمالا مکتوب استفاده کرده است؛ مانند آنچه وى از زهرى نقل مى‌کند. هم‌چنین به نقل از شیخ خود عبدالله بن ابی سبره، از منابع مکتوب مدنی مانند مغازی موسی بن عقبه و اخبار دیگر او استفاده کرده است. اما در مواردى از اطلاعات خانوادگى استفاده کرده است. مانند: «حدثنى محمد بن الحسن بن اسامة بن زید عن بعض اهله...». وى باید این خبر را از اعقاب اسامة بن زید گرفته باشد. چنین چیزى در زندگى قبایلى عرب بعید نیست، چه سنت تاریخنگارى عرب از جاهلیت حفظ اخبار اجداد میاننسل‌هاى بعد بوده است. نکته شگفت آن که واقدى با این دانش خود را از مدینه گرفته و به عراق نیز آمده، در بخش مغازى از ابن اسحاق چیزى نقل نکرده است<ref>نشأة علم التاریخ عند العرب، ص 31</ref>.
خط ۶۸: خط ۶۸:


== ابن ندیم: واقدی شیعه بود و تقیه می‌کرد! ==
== ابن ندیم: واقدی شیعه بود و تقیه می‌کرد! ==
[[ابن ندیم]] [که خود شیعه [[معتزلی]] است] او را [[شیعه]] دانسته و نوشته است که او [[تقیه]] مى کرده و باورش این بوده که [[علی بن ابی طالب|على(علیه‌السلام)]] [[معجزه]] پیامبر (صلی الله علیه) است. <ref>الفهرست، ص 111؛ المغازى الاولى و مؤلفوها، صص 124، 126</ref> اما جز او کسى این احتمال را نداده و معلوم نیست که ابن ندیم با توجه به موضع روشن وى در پذیرش دیدگاه‌هاى [[تسنن]] چگونه‌این اتهام را مطرح کرده است؟ جونز در مقدمه مغازی، احتمال داده است که مقصود ندیم و اشاره او به تشیع واقدی، به خاطر کتاب‌های واقدی با عنوان مولد الحسن و الحسین و مقتل الحسین باشد. <ref>المغازی، مقدمه، ص 16</ref> روشن است که وجود این کتاب‌ها نیز دلیل بر تشیع نیست. جونز شاهد دیگرش تعابیر عادی واقدی از خلفای اولیه است که از آنها با عبارات شایسته یاد نمی‌کند، چنان که خبر فرار [[عثمان]] در [[جنگ احد]] آورده است.  
[[ابن ندیم]] [که خود شیعه [[معتزلی]] است] او را [[شیعه]] دانسته و نوشته است که او [[تقیه]] مى کرده و باورش این بوده که [[علی بن ابی طالب|على(علیه‌السلام)]] [[معجزه]] پیامبر (صلی الله علیه) است<ref>الفهرست، ص 111؛ المغازى الاولى و مؤلفوها، صص 124، 126</ref>. اما جز او کسى این احتمال را نداده و معلوم نیست که ابن ندیم با توجه به موضع روشن وى در پذیرش دیدگاه‌هاى [[تسنن]] چگونه‌این اتهام را مطرح کرده است؟ جونز در مقدمه مغازی، احتمال داده است که مقصود ندیم و اشاره او به تشیع واقدی، به خاطر کتاب‌های واقدی با عنوان مولد الحسن و الحسین و مقتل الحسین باشد<ref>المغازی، مقدمه، ص 16</ref>. روشن است که وجود این کتاب‌ها نیز دلیل بر تشیع نیست. جونز شاهد دیگرش تعابیر عادی واقدی از خلفای اولیه است که از آنها با عبارات شایسته یاد نمی‌کند، چنان که خبر فرار [[عثمان]] در [[جنگ احد]] آورده است.  


به نظر می‌رسد برخی به حق گفته‌اند که این هم دلیل بر تشیع او نیست، چرا که اگر چنین باشد، باید بخاری را هم که روایت فرار عثمان را آورده، شیعه بدانیم. <ref>الواقدی و کتابه المغازی، ج 1 ص 138 ـ 139 بنگرید: بخاری، ج 4 ص 203</ref> اما این که تقیه می‌کرده، دقیقا معنای آن نوعی پنهان کاری است، با این حال حتی در این صورت هم باید به نوعی این مسأله در برخی از نقلها آشکار می‌شد. طبیعی است کسانی که علاقه‌مند هستند بگویند اهل اخبار، همگی متشیع بودند، به راحتی از این سخن ندیم برای نسبت دادن تشیع به واقدی و رد کردن برخی از اخبار او، استفاده می‌کنند.  
به نظر می‌رسد برخی به حق گفته‌اند که این هم دلیل بر تشیع او نیست، چرا که اگر چنین باشد، باید [[صحیح بخاری|بخاری]] را هم که روایت فرار عثمان را آورده، شیعه بدانیم<ref>الواقدی و کتابه المغازی، ج 1 ص 138 ـ 139 بنگرید: بخاری، ج 4 ص 203</ref>. اما این که تقیه می‌کرده، دقیقا معنای آن نوعی پنهان کاری است، با این حال حتی در این صورت هم باید به نوعی این مسأله در برخی از نقل‌ها آشکار می‌شد. طبیعی است کسانی که علاقه‌مند هستند بگویند اهل اخبار، همگی متشیع بودند، به راحتی از این سخن ندیم برای نسبت دادن تشیع به واقدی و رد کردن برخی از اخبار او، استفاده می‌کنند.


== آثار دیگر واقدی ==
== آثار دیگر واقدی ==
محمد بن سعد نویسنده کتاب عظیم طبقات الکبری، کاتب وى شمرده شده و درباره او نوشته است: او عالم به مغازى، سیر، فتوح و اختلاف مردم در حدیث و احکام بوده است. <ref>طبقات الکبرى، ج 5، ص 422</ref> وى کتابى درباره [[جنگ جمل]] داشته که [[سید رضی|سید رضى]]، خطبه اى از امام على علیه‌السلام را به نقل از کتاب الجمل واقدى آورده است. <ref>نهج‌البلاغه، خطبه 231</ref> فقرات فراوانى از کتاب الجمل واقدى در کتاب الجمل شیخ مفید آمده است. <ref>نکـ: الجمل، مفید، ص 574. شیخ مفید در ص 131 به کتابى که واقدى درباره «حرب البصرة» تصنیف کرده، اشاره کرده است.</ref>
محمد بن سعد نویسنده کتاب عظیم طبقات الکبری، کاتب وى شمرده شده و درباره او نوشته است: او عالم به مغازى، سیر، فتوح و اختلاف مردم در حدیث و احکام بوده است<ref>طبقات الکبرى، ج 5، ص 422</ref>. وى کتابى درباره [[جنگ جمل]] داشته که [[سید رضی|سید رضى]]، خطبه اى از امام على علیه‌السلام را به نقل از کتاب الجمل واقدى آورده است<ref>نهج‌البلاغه، خطبه 231</ref>. فقرات فراوانى از کتاب الجمل واقدى در کتاب الجمل شیخ مفید آمده است<ref>نکـ: الجمل، مفید، ص 574. شیخ مفید در ص 131 به کتابى که واقدى درباره «حرب البصرة» تصنیف کرده، اشاره کرده است.</ref>.


کتابى هم تحت عنوان فتوح الشام به او منسوب و چاپ شده است (بیروت، دارالجیل در دو جلد، چاپ شده به نام ابوعبدالله بن عمر واقدى!) این اثر، بیشتر حماسى و در بسیارى از موارد فاقد سند بوده و اگر سندی هم دارد، معمولا نامأنوس است، لذا و به درستی، در نسبت آن به واقدى تردید شده است. بروکلمان نوشته است در جریان [[جنگ‌هاى صلیبى]]، کتاب‌هاى فتوحى را که حماسى نوشته شده بوده به او نسبت مى داده‌اند تا مردم به وى اطمینان کنند. <ref>نکـ: تاریخ الادب العربى، ج 3، ص 422</ref> برخی از این کتاب‌های داستانی، مانند مولد النبی (صلی الله علیه) که در کتابخانه ظاهریه (ش 74، 75) به واقدی منسوب شده، یا از ابوالحسن بکری [نویسنده‌ای داستانسرا از قرن پنجم] است یا از قصه گویان دیگر که آن را به واقدی نسبت داده‌اند، این همان روشی است که بر اساس آن، مختارنامه‌های جعلی دوره‌های بعد به ابومخنف منسوب شده است.
کتابى هم تحت عنوان فتوح الشام به او منسوب و چاپ شده است (بیروت، دارالجیل در دو جلد، چاپ شده به نام ابوعبدالله بن عمر واقدى!) این اثر، بیشتر حماسى و در بسیارى از موارد فاقد سند بوده و اگر سندی هم دارد، معمولا نامأنوس است، لذا و به درستی، در نسبت آن به واقدى تردید شده است. بروکلمان نوشته است در جریان [[جنگ‌هاى صلیبى]]، کتاب‌هاى فتوحى را که حماسى نوشته شده بوده به او نسبت مى داده‌اند تا مردم به وى اطمینان کنند<ref>نکـ: تاریخ الادب العربى، ج 3، ص 422</ref>. برخی از این کتاب‌های داستانی، مانند مولد النبی (صلی الله علیه) که در کتابخانه ظاهریه (ش 74، 75) به واقدی منسوب شده، یا از ابوالحسن بکری [نویسنده‌ای داستانسرا از قرن پنجم] است یا از قصه گویان دیگر که آن را به واقدی نسبت داده‌اند، این همان روشی است که بر اساس آن، مختارنامه‌های جعلی دوره‌های بعد به ابومخنف منسوب شده است.


کتاب دیگرى با عنوان کتاب الرده در سال‎های از وى به چاپ رسیده [به کوشش محمد حمیدالله، پاربس، 1989] و شباهت زیادى به آنچه در فتوح ابن اعثم درباره «رده» آمده دارد. این مى تواند بدان معنا باشد که ابن اعثم حوادث رده را از کتاب واقدى استفاده کرده است. باید این حال نگاهى به سند نخست کتاب الرده و نیز وضعیت عمومى کتاب و مقایسه آن با سبک المغازى واقدى، تردیدى را در صحت انتساب این کتاب به واقدى ایجاد مى‌کند. در این صورت کسى ممکن است بخشى از فتوح ابن اعثم را در جایى دیده و به واقدى نسبت داده باشد! ممکن است کتاب الرده، ترکیبی از روایات ابن اسحاق و واقدی و حتی دیگران درباره رد باشد. <ref> بنگرید به مقدمه المغازی، ص 15</ref> به هر حال از واقدی نیست و گویا بخشی از فتوح ابن اعثم است که در بخش‌هایی از آن دستبرده شده است.
کتاب دیگرى با عنوان کتاب الرده در سال‎های از وى به چاپ رسیده [به کوشش محمد حمیدالله، پاربس، 1989] و شباهت زیادى به آنچه در فتوح ابن اعثم درباره «رده» آمده دارد. این مى تواند بدان معنا باشد که ابن اعثم حوادث رده را از کتاب واقدى استفاده کرده است. باید این حال نگاهى به سند نخست کتاب الرده و نیز وضعیت عمومى کتاب و مقایسه آن با سبک المغازى واقدى، تردیدى را در صحت انتساب این کتاب به واقدى ایجاد مى‌کند. در این صورت کسى ممکن است بخشى از فتوح ابن اعثم را در جایى دیده و به واقدى نسبت داده باشد! ممکن است کتاب الرده، ترکیبی از روایات ابن اسحاق و واقدی و حتی دیگران درباره رد باشد<ref> بنگرید به مقدمه المغازی، ص 15</ref>. به هر حال از واقدی نیست و گویا بخشی از فتوح ابن اعثم است که در بخش‌هایی از آن دستبرده شده است.


بدین ترتیب واقدی، به جز کارهای میدانی، اهل کتاب هم بوده و کتابخانه بزرگی در بغداد از خود برجای گذاشت که گفته شده شامل120 بار شتر، یا 600 صندوق بوده که هر کدام را دو نفر باید حمل می‌کردند. <ref>الفهرست ندیم، ص 144</ref>
بدین ترتیب واقدی، به جز کارهای میدانی، اهل کتاب هم بوده و کتابخانه بزرگی در بغداد از خود برجای گذاشت که گفته شده شامل120 بار شتر، یا 600 صندوق بوده که هر کدام را دو نفر باید حمل می‌کردند<ref>الفهرست ندیم، ص 144</ref>.


گذشت که واقدى در دستگاه خلافت عباسى به کار قضا اشتغال داشته و کما بیش از امتیازات ویژه همکارى با خلافت، برخوردار مى شده است. <ref>طبقات الکبرى، ج 5، صص 427 ـ 426، وى وصى مأمون شمرده شده؛ طبقات، ج 5، ص 428</ref> خودش از نامه‌ای که برای پرداخت بدهی‌هایش به مأمون نوشته و پاسخ [[خلیفه]]، خبر داده است. <ref> الموفقیات، ص 132، برای خبر دیگری از رابطه مأمون با واقدی در وقت قاضی بودنش در بغداد و شکایت زبیده بنگرید: الاغانی، ج 21، ص 48</ref>
گذشت که واقدى در دستگاه خلافت عباسى به کار قضا اشتغال داشته و کما بیش از امتیازات ویژه همکارى با خلافت، برخوردار مى شده است<ref>طبقات الکبرى، ج 5، صص 427 ـ 426، وى وصى مأمون شمرده شده؛ طبقات، ج 5، ص 428</ref>. خودش از نامه‌ای که برای پرداخت بدهی‌هایش به مأمون نوشته و پاسخ [[خلیفه]]، خبر داده است<ref> الموفقیات، ص 132، برای خبر دیگری از رابطه مأمون با واقدی در وقت قاضی بودنش در بغداد و شکایت زبیده بنگرید: الاغانی، ج 21، ص 48</ref>.


== میراث واقدی در میان شاگردان ==
== میراث واقدی در میان شاگردان ==
خط ۸۸: خط ۸۸:
واقدی شاگردانی هم داشته که معروف‌ترین آنها همین ابن‌سعد است. اما به جز او، افراد دیگری هم بوده‌اند. ندیم از اسماعیل بن مجمع اخباری یاد کرده و می‌نویسد: یکی از اصحاب سیر و مغازی و معروف به صحبت و رفاقت با واقدی و نزدیک به وی بوده است [معروف بصحبة الواقدی المختص به].  
واقدی شاگردانی هم داشته که معروف‌ترین آنها همین ابن‌سعد است. اما به جز او، افراد دیگری هم بوده‌اند. ندیم از اسماعیل بن مجمع اخباری یاد کرده و می‌نویسد: یکی از اصحاب سیر و مغازی و معروف به صحبت و رفاقت با واقدی و نزدیک به وی بوده است [معروف بصحبة الواقدی المختص به].  


در سال 227 درگذشته و کتابی با عنوان «اخبار النبی ص و مغازیه و سرایاه داشته است. <ref>الفهرست، ص 195</ref> در اغانی تعدادی روایت از اسماعیل بن مجمع نقل شده، اما در آثاری مانند طبقات، بیشتر اخباری از ابراهیم فرزند وی نقل شده است، <ref>بسا این ابراهیم بن اسماعیل بن مجمع، ربطی به اسماعیل بن مجمع ما نداشته باشد، چرا که راوی از ابن شهاب زهری است! بنگرید: شرف المصطفی، ج 5، ص 460</ref> چنان که در برخی از منابع دیگر، از محمد بن اسماعیل بن مجمع روایت شده است. خبر ی در سیره از وی یا پسرش در الاوراق صولی (م 335) نقل شده است. <ref>الاوراق، ج 2 ص 217</ref> در مقاتل الطالبیین چندین خبر از اسماعیل بن مجمع به نقل از واقدی آمده است. <ref> مقاتل الطالبیین، ص 253، 256، 573</ref> از عمر بن سعد، به عنوان «صاحب الواقدی» یاد شده و خبری از وی در اغانی [11/216] نقل شده است. این همان عمر بن سعد است که کتاب صفین داشته و یکی از پایه‌های اصلی کتاب وقعه صفین نصر بن مزاحم منقری است که مکرر از او یاد می‌شود. به هرحال، این تعبیر نشان‌دهنده حلقه‌ای از عالمان مورخ در اطراف واقدی بوده است.
در سال 227 درگذشته و کتابی با عنوان «اخبار النبی ص و مغازیه و سرایاه داشته است<ref>الفهرست، ص 195</ref>. در اغانی تعدادی روایت از اسماعیل بن مجمع نقل شده، اما در آثاری مانند طبقات، بیشتر اخباری از ابراهیم فرزند وی نقل شده است<ref>بسا این ابراهیم بن اسماعیل بن مجمع، ربطی به اسماعیل بن مجمع ما نداشته باشد، چرا که راوی از ابن شهاب زهری است! بنگرید: شرف المصطفی، ج 5، ص 460</ref>، چنان که در برخی از منابع دیگر، از محمد بن اسماعیل بن مجمع روایت شده است. خبر ی در سیره از وی یا پسرش در الاوراق صولی (م 335) نقل شده است<ref>الاوراق، ج 2 ص 217</ref>. در مقاتل الطالبیین چندین خبر از اسماعیل بن مجمع به نقل از واقدی آمده است<ref> مقاتل الطالبیین، ص 253، 256، 573</ref>. از عمر بن سعد، به عنوان «صاحب الواقدی» یاد شده و خبری از وی در اغانی [11/216] نقل شده است. این همان عمر بن سعد است که کتاب صفین داشته و یکی از پایه‌های اصلی کتاب وقعه صفین نصر بن مزاحم منقری است که مکرر از او یاد می‌شود. به هرحال، این تعبیر نشان‌دهنده حلقه‌ای از عالمان مورخ در اطراف واقدی بوده است.


== پانویس ==
== پانویس ==
خط ۹۶: خط ۹۶:
[https://www.khabaronline.ir/news/330106/%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%BA%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%B5 برگرفته از سایت واقدی بزرگترین متخصص در تاریخ غزوات رسول (صلی الله علیه) - خبرآنلاین]  
[https://www.khabaronline.ir/news/330106/%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%85%D8%AA%D8%AE%D8%B5%D8%B5-%D8%AF%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%BA%D8%B2%D9%88%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%D8%B3%D9%88%D9%84-%D8%B5 برگرفته از سایت واقدی بزرگترین متخصص در تاریخ غزوات رسول (صلی الله علیه) - خبرآنلاین]  


[[رده:عالمان]]
[[رده:عالمان اهل سنت]]
[[رده:تاریخ‌نگاران]]
[[رده:تاریخ‌نگاران]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۶٬۰۹۳

ویرایش