۸۶٬۱۰۷
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '[[حضرت محمد (ص)' به '[[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)') |
|||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۵: | خط ۵: | ||
اگرچه در گفتوگوی عمومی، میان دو واژه «أویل» و «[[تفسیر]]» تفاوت چندانی گذاشته نمیشود و به نوعی آن دو مترادف هم هستند؛ اما در منابع تخصصی در ارتباط با معنا و حقیقت تأویل قرآن و فرق آن با تفسیر قرآن، دیدگاههای مختلفی ابراز شده است. | اگرچه در گفتوگوی عمومی، میان دو واژه «أویل» و «[[تفسیر]]» تفاوت چندانی گذاشته نمیشود و به نوعی آن دو مترادف هم هستند؛ اما در منابع تخصصی در ارتباط با معنا و حقیقت تأویل قرآن و فرق آن با تفسیر قرآن، دیدگاههای مختلفی ابراز شده است. | ||
# جمعی گفتهاند: تفسیر و تأویل به یک معنا است<ref> ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، | # جمعی گفتهاند: تفسیر و تأویل به یک معنا است<ref> ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمالالدین، ج 5، ص 55، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ جلالالدین السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، الإتقان فی علوم القرآن، محقق، محمد أبو الفضل إبراهیم، ج 4، ص 192، مصر، هیئة المصریة العامة للکتاب، 1394ق.</ref>. | ||
# برخی تفسیر را اعم از تأویل دانستهاند<ref>حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله کاتب جلبی، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون، ج 1، ص 334، بغداد، مکتبه المثنی، 1941م؛ زرکشی، محمد بن عبد الله، البرهان فی علوم القرآن، محقق، محمد أبو الفضل إبراهیم، ج 2، ص 149، بیروت، دار إحیاء الکتب العربیة، چاپ اوّل، 1957م.</ref>. | # برخی تفسیر را اعم از تأویل دانستهاند<ref>حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله کاتب جلبی، کشف الظنون عن أسامی الکتب و الفنون، ج 1، ص 334، بغداد، مکتبه المثنی، 1941م؛ زرکشی، محمد بن عبد الله، البرهان فی علوم القرآن، محقق، محمد أبو الفضل إبراهیم، ج 2، ص 149، بیروت، دار إحیاء الکتب العربیة، چاپ اوّل، 1957م.</ref>. | ||
# بیشتر مفسران و صاحبنظران، تأویل را به طور کامل مغایر با تفسیر دانسته؛ اما در بیان فرق این دو و تعیین حیطه هر کدام از آنها اختلاف نظر دارند: | # بیشتر مفسران و صاحبنظران، تأویل را به طور کامل مغایر با تفسیر دانسته؛ اما در بیان فرق این دو و تعیین حیطه هر کدام از آنها اختلاف نظر دارند: | ||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
روش دیگر به این صورت است که گوینده سخنی میگوید، ولی معنایی فراتر از معنای الفاظ و کلمات ادا شده را اراده میکند؛ در اینصورت مخاطب باید با روشهایی(مثلاً استفاده از قراین)، از مفاد استعمالی(الفاظ سخن گوینده) مراد جدی و واقعی او را کشف کند. | روش دیگر به این صورت است که گوینده سخنی میگوید، ولی معنایی فراتر از معنای الفاظ و کلمات ادا شده را اراده میکند؛ در اینصورت مخاطب باید با روشهایی(مثلاً استفاده از قراین)، از مفاد استعمالی(الفاظ سخن گوینده) مراد جدی و واقعی او را کشف کند. | ||
حال از آنجا که قرآن کریم از جهت دلالت بر مقصود، به گونهای است که در موارد بسیاری مراد جدی و واقعی خداوند عین مفاد استعمالی آیات کریمۀ قرآن نیست و جزئیات و تفاصیل آن در آیات دیگر و یا در سخنان [[ | حال از آنجا که قرآن کریم از جهت دلالت بر مقصود، به گونهای است که در موارد بسیاری مراد جدی و واقعی خداوند عین مفاد استعمالی آیات کریمۀ قرآن نیست و جزئیات و تفاصیل آن در آیات دیگر و یا در سخنان [[محمد بن عبدالله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه)]] و [[ائمه |ائمه معصومین (علیهم السلام)]] آمده است، به این دلیل تفسیر قرآن دومرحلهای است؛ یعنی ابتدا باید مفاد استعمالی آیات قرآن - اگر ابهامی دارد مانند نامفهوم بودن مفهوم کلمات، یا نامعلوم بودن هیئت فردی یا ترکیبی کلمات و جملات و نامعلوم بودن شرایط صدور کلام و... - بر مبنای ادبیات عرب روشن شود و سپس با استفاده از «اصول و قواعد عقلایی محاوره» مراد جدی خداوند متعال کشف گردد<ref>همان، ص12- 25.</ref>. | ||
== تأویل == | == تأویل == | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
# گاهی ارجاع در محدوده ماهیت یا مفهوم ذهنی است که در شناخت ماهوی چیزی اعم از حد و رسم به کار میرود، یا در شناخت مفهومی استعمال میشود، از این رهگذر گاهی تأویل را همتای تفسیر دانسته و این دو را مقارن هم میدانند و گاهی ارجاع در محور مصداق خارجی معنای لفظ است، نه در مدار مفهوم ذهنی که در مرحله تطبیق معنا بر مصداق به کار میرود. مثلا تأویل جمله خبری همان تحقق مخبر عنه است و تأویل جمله انشایی همان امتثال امر یا نهی و مانند آن میباشد. | # گاهی ارجاع در محدوده ماهیت یا مفهوم ذهنی است که در شناخت ماهوی چیزی اعم از حد و رسم به کار میرود، یا در شناخت مفهومی استعمال میشود، از این رهگذر گاهی تأویل را همتای تفسیر دانسته و این دو را مقارن هم میدانند و گاهی ارجاع در محور مصداق خارجی معنای لفظ است، نه در مدار مفهوم ذهنی که در مرحله تطبیق معنا بر مصداق به کار میرود. مثلا تأویل جمله خبری همان تحقق مخبر عنه است و تأویل جمله انشایی همان امتثال امر یا نهی و مانند آن میباشد. | ||
# گاهی ارجاع در محور تحلیل و تعلیل یک جریان خارجی است که راز آن مستور بوده و با ارجاع مزبور، رمز آن مشهود میگردد که در این قسم آنچه از حجاب به در آمد و معلوم شد نه معنای لفظ است و نه مصداق آن، بلکه حکمت و سرّ شیء خارجی است. نظیر آنچه [[خضر|حضرت خضر علیهالسلام]] برای [[حضرت موسی|حضرت موسی علیهالسلام]] توضیح داد: | # گاهی ارجاع در محور تحلیل و تعلیل یک جریان خارجی است که راز آن مستور بوده و با ارجاع مزبور، رمز آن مشهود میگردد که در این قسم آنچه از حجاب به در آمد و معلوم شد نه معنای لفظ است و نه مصداق آن، بلکه حکمت و سرّ شیء خارجی است. نظیر آنچه [[خضر|حضرت خضر (علیهالسلام)]] برای [[حضرت موسی|حضرت موسی (علیهالسلام)]] توضیح داد: {{متن قرآن |ذلک تأویل ما لم تسطع علیه صبرا |سوره = کهف |آیه = 82 }}. | ||
# گاهی ارجاع در قلمرو عینی است، نه ذهنی و نه تحلیل و تعلیل یک شیء خارجی به صورت تعلیم ذهنی و نه در محور تطبیق معنا بر مصداق خاص خود، بلکه از سنخ ارجاع مثل به ممثّل و برگرداندن صورت خیالی و مانند آن به ممثل خارجی است، نظیر آنچه [[حضرت یوسف |حضرت یوسف علیهالسلام]] فرمود: | # گاهی ارجاع در قلمرو عینی است، نه ذهنی و نه تحلیل و تعلیل یک شیء خارجی به صورت تعلیم ذهنی و نه در محور تطبیق معنا بر مصداق خاص خود، بلکه از سنخ ارجاع مثل به ممثّل و برگرداندن صورت خیالی و مانند آن به ممثل خارجی است، نظیر آنچه [[حضرت یوسف |حضرت یوسف (علیهالسلام)]] فرمود: {{متن قرآن |یا أَبَتِ هذا تَأْویلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ |سوره = یوسف |آیه = 100 }}. | ||
# گاهی ارجاع مثل به ممثّل است لیکن نه بعد از تحقق عینی آن، بلکه قبل از تحقق، که از آن به تعبیر رؤیا هم یاد میشود، مانند آنچه بعضی از زندانیان به حضرت یوسف علیهالسلام گفتند: | # گاهی ارجاع مثل به ممثّل است لیکن نه بعد از تحقق عینی آن، بلکه قبل از تحقق، که از آن به تعبیر رؤیا هم یاد میشود، مانند آنچه بعضی از زندانیان به حضرت یوسف (علیهالسلام) گفتند: {{متن قرآن |نَبِّئْنا بِتَأْویلِهِ إِنَّا نَراکَ مِنَ الْمُحْسِنینَ |سوره = یوسف |آیه = 36 }}. و آنچه معبران مصر گفتند: {{متن قرآن |وَ ما نَحْنُ بِتَأْویلِ الْأَحْلامِ بِعالِمینَ |سوره = یوسف |آیه = 44 }}. | ||
# گاهی نیز ممکن است در مورد دیگران استعمال شود. | # گاهی نیز ممکن است در مورد دیگران استعمال شود. | ||
بنابر این، تأویل معنای جامعی دارد که مصادیق آن گوناگون است و هر اصطلاحی با اصطلاح دیگر اختلاف دارد، لکن در اصل جامع که همان ارجاع و برگرداندن باشد متفقاند و دلیلی بر حصر موارد استعمال آن وجود ندارد»<ref> منبع :کیهان اندیشه 1371 شماره 42</ref>. | بنابر این، تأویل معنای جامعی دارد که مصادیق آن گوناگون است و هر اصطلاحی با اصطلاح دیگر اختلاف دارد، لکن در اصل جامع که همان ارجاع و برگرداندن باشد متفقاند و دلیلی بر حصر موارد استعمال آن وجود ندارد»<ref> منبع :کیهان اندیشه 1371 شماره 42</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
== آگاهان به تأویل == | == آگاهان به تأویل == | ||
اما این پرسش که آیا غیر معصوم نیز به تأویل [[قرآن]] دسترسی دارد یا نه؟ باید گفت در این مورد هم نظریات مختلفی | اما این پرسش که آیا غیر معصوم نیز به تأویل [[قرآن]] دسترسی دارد یا نه؟ باید گفت در این مورد هم نظریات مختلفی | ||
بیان شده است<ref>ر. ک: «آگاهان به حقیقت قرآن»، 20474.</ref>؛ اما طبق برخی روایات که: «هر کس دستش پاک، زبانش صادق و قلبش پایدار باشد؛ و شکم و دامنش را عفیف و پاک نگهدارد، او از راسخون در علم است»<ref>السیوطی، عبدالرحمن جلالالدین، الدر المنثور، ج 2، ص 151، بیروت، دارالفکر، 1414ق، 1981م.</ref>، شاید بتوان گفت: هر عالمی که علم را برای عمل آموخته در حد و اندازه خودش میتواند از آگاهان به تأویل باشد. البته کمال رسوخ در دانش، وصف ممتاز معصومان علیهالسلام است و مصداق کامل راسخان در علم، معصومان علیهالسلام هستند<ref> ر. ک: تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج 13، ص 229.</ref>. | بیان شده است<ref>ر. ک: «آگاهان به حقیقت قرآن»، 20474.</ref>؛ اما طبق برخی روایات که: «هر کس دستش پاک، زبانش صادق و قلبش پایدار باشد؛ و شکم و دامنش را عفیف و پاک نگهدارد، او از راسخون در علم است»<ref>السیوطی، عبدالرحمن جلالالدین، الدر المنثور، ج 2، ص 151، بیروت، دارالفکر، 1414ق، 1981م.</ref>، شاید بتوان گفت: هر عالمی که علم را برای عمل آموخته در حد و اندازه خودش میتواند از آگاهان به تأویل باشد. البته کمال رسوخ در دانش، وصف ممتاز معصومان (علیهالسلام) است و مصداق کامل راسخان در علم، معصومان (علیهالسلام) هستند<ref> ر. ک: تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج 13، ص 229.</ref>. | ||
بنابراین، تأویل درجاتی دارد که بالاترین درجاتش ویژه معصومان علیهالسلام است؛ اما درک برخی از مراتب تأویل برای غیر معصومانی که به درجات بالایی از دانش و [[تقوا]] رسیدهاند نیز امکانپذیر خواهد بود. | بنابراین، تأویل درجاتی دارد که بالاترین درجاتش ویژه معصومان (علیهالسلام) است؛ اما درک برخی از مراتب تأویل برای غیر معصومانی که به درجات بالایی از دانش و [[تقوا]] رسیدهاند نیز امکانپذیر خواهد بود. | ||
== پانویس == | == پانویس == |