اجتهاد: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۳ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۵ اکتبر ۲۰۲۳
جز
جایگزینی متن - '[[علی بن موسی بن جعفر' به '[[علی بن موسی (رضا)'
جز (جایگزینی متن - 'زمینه ساز' به 'زمینه‌ساز')
جز (جایگزینی متن - '[[علی بن موسی بن جعفر' به '[[علی بن موسی (رضا)')
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۷: خط ۷:
[[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام صادق (علیه‌السّلام)]] می‌فرماید: «انما علینا القاء الاصول و علیکم اَن تفرعوا»؛ ما بیان اصول می‌نماییم و تفریع فروع از اصول و تطبیق آن بر موارد برعهدة شما است<ref> حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۱، حدیث ۵۰و ۵۱</ref>.
[[جعفر بن محمد (صادق‌)|امام صادق (علیه‌السّلام)]] می‌فرماید: «انما علینا القاء الاصول و علیکم اَن تفرعوا»؛ ما بیان اصول می‌نماییم و تفریع فروع از اصول و تطبیق آن بر موارد برعهدة شما است<ref> حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۱، حدیث ۵۰و ۵۱</ref>.


و یا [[امام محمد باقر|امام باقر (علیه السلام)]] به ابان بن تغلب فرمودند: «در [[مسجد]] [[مدینه]] بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم در میان شیعه کسانی مانند تو دیده شوند.»
و یا [[محمد بن علی (باقر العلوم)|امام باقر (علیه السلام)]] به ابان بن تغلب فرمودند: «در [[مسجد]] [[مدینه]] بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم در میان شیعه کسانی مانند تو دیده شوند.»
بنابراین، اصل اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم (علیه السلام) نیز وجود داشته است امّا به دلیل حضور معصوم نیاز کمتری به اعمال اجتهاد بوده است، ولی در عصر غیبت چنین نیازی به سرحد کمال خود رسید.
بنابراین، اصل اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم (علیه السلام) نیز وجود داشته است امّا به دلیل حضور معصوم نیاز کمتری به اعمال اجتهاد بوده است، ولی در عصر غیبت چنین نیازی به سرحد کمال خود رسید.


== اجتهاد در زمان پیامبر در مدینه ==
== اجتهاد در زمان پیامبر در مدینه ==
پس از هجرت [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الأنبیاء)|پیامبر (صلی الله علیه)]] به [[مدینه]] و آماده شدن زمینۀ مناسب شریعت و پیدایش علل و عوامل تشریع، آیاتی در زمینۀ احکام الهی و فرایض دینی، بر آن حضرت نازل شد که نزدیک به یک سوم<ref>قرآن</ref> را تشکیل می‌دهند و این آیات، بیانگر اصول همۀ احکام اجتهادی و قوانین و قواعد کلی استنباط شرعی (اعم از عبادات، معاملات، سیاسیات، مسائل قضایی، حکومتی، روابط بین الملل، قوانین حقوقی، کیفری، مدنی، احوال شخصی و جز اینها) است.
پس از هجرت [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الانبیا)|پیامبر (صلی الله علیه)]] به [[مدینه]] و آماده شدن زمینۀ مناسب شریعت و پیدایش علل و عوامل تشریع، آیاتی در زمینۀ احکام الهی و فرایض دینی، بر آن حضرت نازل شد که نزدیک به یک سوم<ref>قرآن</ref> را تشکیل می‌دهند و این آیات، بیانگر اصول همۀ احکام اجتهادی و قوانین و قواعد کلی استنباط شرعی (اعم از عبادات، معاملات، سیاسیات، مسائل قضایی، حکومتی، روابط بین الملل، قوانین حقوقی، کیفری، مدنی، احوال شخصی و جز اینها) است.


بر این مبنا، این اصول و قواعد، از مبادی اجتهاد به شمار می‌روند و هر مجتهدی بر مبنای آنها می‌تواند مسائل فرعی، تازه و پدیده‌های جدید را به آن اصول پایه عودت داده و قواعد کلی آنها را بر مصادیق خارجی منطبق سازد. از این آیات که در آنها، احکام شرعی در همۀ ابعاد و زمینه‌های مختلف زندگی مادی و معنوی انسان‌ها بیان شده، به «آیات الاحکام» تعبیر کرده‌اند<ref>ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42</ref>.
بر این مبنا، این اصول و قواعد، از مبادی اجتهاد به شمار می‌روند و هر مجتهدی بر مبنای آنها می‌تواند مسائل فرعی، تازه و پدیده‌های جدید را به آن اصول پایه عودت داده و قواعد کلی آنها را بر مصادیق خارجی منطبق سازد. از این آیات که در آنها، احکام شرعی در همۀ ابعاد و زمینه‌های مختلف زندگی مادی و معنوی انسان‌ها بیان شده، به «آیات الاحکام» تعبیر کرده‌اند<ref>ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42</ref>.
خط ۱۷: خط ۱۷:
به این ترتیب مدینه را می‌توان به عنوان نخستین پایگاه تشریع احکام و تشکیل حکومت اسلامی‌دانست که خود زمینه‌ساز دورۀ تمهید مبانی اجتهاد نیز به شمار می‌رود؛ با این توضیح که در این دوره با وجود و حضور بنیان‌گذار اسلام و تشریع کنندۀ احکام اسلامی، نیاز چندانی به اجتهاد وجود نداشته، زیرا:
به این ترتیب مدینه را می‌توان به عنوان نخستین پایگاه تشریع احکام و تشکیل حکومت اسلامی‌دانست که خود زمینه‌ساز دورۀ تمهید مبانی اجتهاد نیز به شمار می‌رود؛ با این توضیح که در این دوره با وجود و حضور بنیان‌گذار اسلام و تشریع کنندۀ احکام اسلامی، نیاز چندانی به اجتهاد وجود نداشته، زیرا:


الف. وجود شارع یعنی [[محمد بن عبد‌الله (خاتم الأنبیاء)|رسول خدا (صلی الله علیه)]] در میان [[مسلمانان]] و دسترسی مستقیم آنان به آن حضرت، که خود بهترین راه و مطمئن‌ترین طریق برای شناخت احکام شرعی در وقت نیاز بود و مردم بی هیچ واسطه ای به شخص پیامبر (صلی الله علیه) مراجعه می‌کردند و دربارۀ احکام و مسائل خویش از آن حضرت می‌پرسیدند.
الف. وجود شارع یعنی رسول خدا (صلی الله علیه) در میان [[مسلمانان]] و دسترسی مستقیم آنان به آن حضرت، که خود بهترین راه و مطمئن‌ترین طریق برای شناخت احکام شرعی در وقت نیاز بود و مردم بی هیچ واسطه ای به شخص پیامبر (صلی الله علیه) مراجعه می‌کردند و دربارۀ احکام و مسائل خویش از آن حضرت می‌پرسیدند.


ب. در این دوره، به علت آغاز تشریع و نزول آیات و عدم درگیری مسلمانان با مسائل جدید، پدیده‌ها و فروع جدید کم بودند و زمینه‌های تازه ای برای تعلیل و تبیین احکام اجتهادی وجود نداشت. با این حال نمی‌توان این امر را نادیده گرفت که آثاری از رگه‌های آغازین اجتهاد در زمان تشریع و خود پیامبر (صلی الله علیه) وجود داشته است. برای روشن مطلب باید به این مطلب اشاره کرد که اجتهاد دارای دو مفهوم عام و خاص است به این شرح:
ب. در این دوره، به علت آغاز تشریع و نزول آیات و عدم درگیری مسلمانان با مسائل جدید، پدیده‌ها و فروع جدید کم بودند و زمینه‌های تازه ای برای تعلیل و تبیین احکام اجتهادی وجود نداشت. با این حال نمی‌توان این امر را نادیده گرفت که آثاری از رگه‌های آغازین اجتهاد در زمان تشریع و خود پیامبر (صلی الله علیه) وجود داشته است. برای روشن مطلب باید به این مطلب اشاره کرد که اجتهاد دارای دو مفهوم عام و خاص است به این شرح:


* اجتهاد در مفهوم عام آن عبارت است از: قدرت و توان بر عملیات استنباط، از هر مصدر و منبع تشریعی که مجتهدان آن را معتبر بدانند.
* اجتهاد در مفهوم عام آن عبارت است از: قدرت و توان بر عملیات استنباط، از هر مصدر و منبع تشریعی که مجتهدان آن را معتبر بدانند.
*
* اجتهاد به مفهوم خاص آن که عبارت است از: اجتهاد در مواردی که از جانب شارع و شرع مقدس دربارۀ آن نصّی وجود ندارد.
* اجتهاد به مفهوم خاص آن که عبارت است از: اجتهاد در مواردی که از جانب شارع و شرع مقدس دربارۀ آن نصّی وجود ندارد.


خط ۳۳: خط ۳۲:
میان این دو مفهوم از اجتهاد، تفاوت اساسی، ماهوی و ذاتی وجود دارد، زیرا اجتهاد در اصطلاح اول که مورد پذیرش عالمان اصولی [[امامیه]] و [[شیعه]] است، عبارت است از نهایت کوشش مجتهد برای شناخت احکام حوادث واقعه و مسائل جدید و مورد نیاز جامعه، از راه منابع، پایه‌ها و اصولی که شارع آنها را معتبر دانسته است.
میان این دو مفهوم از اجتهاد، تفاوت اساسی، ماهوی و ذاتی وجود دارد، زیرا اجتهاد در اصطلاح اول که مورد پذیرش عالمان اصولی [[امامیه]] و [[شیعه]] است، عبارت است از نهایت کوشش مجتهد برای شناخت احکام حوادث واقعه و مسائل جدید و مورد نیاز جامعه، از راه منابع، پایه‌ها و اصولی که شارع آنها را معتبر دانسته است.


اما مفهوم دوم آن، که عالمان اصولی اهل‌سنت به آن پایبند و معتقدند، عبارت است از: تلاش و کوشش مجتهد از راه رأی و تفکر شخصی برای شناخت احکام، در مواردی که دارای نصّ خاصّ از جانب شارع نیست. اجتهاد به مفهوم نخست آن، از نظر عالمان شیعه، تنها به عنوان «وسیله»ای برای شناخت احکام از راه منابع معتبر شرعی است؛ در حالی که اجتهاد به مفهوم دوم آن و در بینش علمای اصولی اهل‌سنت، خود عامل و منشأ تشریع حکم در عرض قرآن و سنت می باشد.
اما مفهوم دوم آن، که عالمان اصولی اهل سنت به آن پایبند و معتقدند، عبارت است از: تلاش و کوشش مجتهد از راه رأی و تفکر شخصی برای شناخت احکام، در مواردی که دارای نصّ خاصّ از جانب شارع نیست. اجتهاد به مفهوم نخست آن، از نظر عالمان شیعه، تنها به عنوان «وسیله»ای برای شناخت احکام از راه منابع معتبر شرعی است؛ در حالی که اجتهاد به مفهوم دوم آن و در بینش علمای اصولی اهل سنت، خود عامل و منشأ تشریع حکم در عرض قرآن و سنت می باشد.


اجتهاد به معنای عام آن از همان روزهای نخستین تشریع احکام توسط شارع مقدس وجود داشته، گرچه اثری از اصطلاحات خاصّی که دانشمندان اصولی بعدها در آن منظور کرده‌اند، در این نوع اجتهاد وجود نداشته است. در آن زمان به این دلیل که عالمان و قاریان با پیامبر (صلی الله علیه) ارتباط مستقیم داشته‌اند و در مقام استنباط، نیاز به علوم مقدماتی (مانند: علم حدیث، علم رجال، علم اصول و دیگر مبادی اجتهادی) نداشته‌اند و از سویی مسائل تازه و رویدادهای پیچیده ای هم وجود نداشته و از سوی دیگر، مسائلی نیز که دارای نصّی خاص نباشد، وجود نداشته است.
اجتهاد به معنای عام آن از همان روزهای نخستین تشریع احکام توسط شارع مقدس وجود داشته، گرچه اثری از اصطلاحات خاصّی که دانشمندان اصولی بعدها در آن منظور کرده‌اند، در این نوع اجتهاد وجود نداشته است. در آن زمان به این دلیل که عالمان و قاریان با پیامبر (صلی الله علیه) ارتباط مستقیم داشته‌اند و در مقام استنباط، نیاز به علوم مقدماتی (مانند: علم حدیث، علم رجال، علم اصول و دیگر مبادی اجتهادی) نداشته‌اند و از سویی مسائل تازه و رویدادهای پیچیده ای هم وجود نداشته و از سوی دیگر، مسائلی نیز که دارای نصّی خاص نباشد، وجود نداشته است.
خط ۳۹: خط ۳۸:
همچنین نظریات متضاد، متناقض و متنافی در میان نبوده و از جانبی دیگر عالمان و قاریان، به بحث‌های استدلالی و نظری به آن شکل که در دوره‌های بعدی متداول گردید، هم نیازی نداشتند. اجتهاد کردن، برای آنها از راه منابع کار چندان مشکلی نبوده است و تنها به ادراک و تامل اندکی در منابع نیازمند بوده‌اند<ref>الاجتهاد اصوله و احکامه، بحرالعلوم، ص 39؛ ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42 - 49</ref>.
همچنین نظریات متضاد، متناقض و متنافی در میان نبوده و از جانبی دیگر عالمان و قاریان، به بحث‌های استدلالی و نظری به آن شکل که در دوره‌های بعدی متداول گردید، هم نیازی نداشتند. اجتهاد کردن، برای آنها از راه منابع کار چندان مشکلی نبوده است و تنها به ادراک و تامل اندکی در منابع نیازمند بوده‌اند<ref>الاجتهاد اصوله و احکامه، بحرالعلوم، ص 39؛ ادوار اجتهاد، محمد ابراهیم جناتی، ص 42 - 49</ref>.


در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای اهل‌سنت ادعا کرده‌اند که این نوع از اجتهاد نیز در صدر اسلام و زمان حضور شارع مقدس و دورۀ تشریع وجود داشته و شخص پیامبر (صلی الله علیه) و یا بعضی از صحابۀ آن حضرت، به آن عمل کرده‌اند، ادعایی بدون دلیل است، زیرا روایات مورد استناد آنان، در نزد خود آنان از نظر سند ضعیف هستند و بر فرض قبول سند، معلوم نیست منظور از رأی همان مفهومی‌باشد که بعدها، از آن استنباط می‌گردید، از این گذشته، ممکن است این روایات به موارد خاصّی نظر داشته و تنها در آن موارد مجاز شمرده شوند.<ref>ادوار اجتهاد، ص 53 - 54</ref>
در حالی که اجتهاد به معنای دوم و خاص آن، یعنی اجتهاد از راه رأی و تفکر شخصی، در دورۀ تشریع و صدر اسلام وجود نداشته و پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه) پدید آمده است و اینکه برخی از علمای اهل سنت ادعا کرده‌اند که این نوع از اجتهاد نیز در صدر اسلام و زمان حضور شارع مقدس و دورۀ تشریع وجود داشته و شخص پیامبر (صلی الله علیه) و یا بعضی از صحابۀ آن حضرت، به آن عمل کرده‌اند، ادعایی بدون دلیل است، زیرا روایات مورد استناد آنان، در نزد خود آنان از نظر سند ضعیف هستند و بر فرض قبول سند، معلوم نیست منظور از رأی همان مفهومی‌باشد که بعدها، از آن استنباط می‌گردید، از این گذشته، ممکن است این روایات به موارد خاصّی نظر داشته و تنها در آن موارد مجاز شمرده شوند.<ref>ادوار اجتهاد، ص 53 - 54</ref>


== اجتهاد در دوره امامان شیعه ==
== اجتهاد در دوره امامان شیعه ==
در جوامع حدیثی [[شیعه]]، احادیثی دیده می‌شود که راویان آنها مسائلی را در مورد عناصر مشترک اجتهاد، از امام صادق (علیه السلام) و دیگر امامان (علیه السلام) پرسیده و پاسخ آنها را دریافت داشته‌اند. این مطلب نمایانگر این است که آنان قواعد اصولی و اجتهادی را به گونه کامل بیان کرده‌اند؛ به عنوان مثال امام صادق (علیه السلام) مکرراً می‌فرمود: «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» و [[علی بن موسی بن جعفر|امام رضا (علیه السلام)]] فرموده است: «علینا ان نلقی الاصول و علیکم ان تتفرعوا» و امام صادق (علیه السلام) به ابان بن تغلب دستور داد که: «اجلس فی المسجد وافت للناس». با توجه به اینکه دوران حضور ائمه (علیه السلام) خود امتداد عصر پیامبر(صلی الله علیه) و ادامه عصر حاکمیت نصوص بر احکام شرعی است شیعیان به دلیل دسترسی به امامان خود، نیاز چندانی به اجتهاد احکام شرعی نداشته‌اند؛ با این حال، روایاتی که نقل شد و اخبار و احادیثی دیگر در تشویق و ترغیب، شیعیان به امر اجتهاد، از جانب پیشوایان معصوم (علیه السلام) صادر شده است<ref>ادوار اجتهاد، ص 89 - 90</ref>.  
در جوامع حدیثی [[شیعه]]، احادیثی دیده می‌شود که راویان آنها مسائلی را در مورد عناصر مشترک اجتهاد، از امام صادق (علیه السلام) و دیگر امامان (علیه السلام) پرسیده و پاسخ آنها را دریافت داشته‌اند. این مطلب نمایانگر این است که آنان قواعد اصولی و اجتهادی را به گونه کامل بیان کرده‌اند؛ به عنوان مثال امام صادق (علیه السلام) مکرراً می‌فرمود: «علینا القاء الاصول و علیکم التفریع» و [[علی بن موسی (رضا)|امام رضا (علیه السلام)]] فرموده است: «علینا ان نلقی الاصول و علیکم ان تتفرعوا» و امام صادق (علیه السلام) به ابان بن تغلب دستور داد که: «اجلس فی المسجد وافت للناس». با توجه به اینکه دوران حضور ائمه (علیه السلام) خود امتداد عصر پیامبر(صلی الله علیه) و ادامه عصر حاکمیت نصوص بر احکام شرعی است شیعیان به دلیل دسترسی به امامان خود، نیاز چندانی به اجتهاد احکام شرعی نداشته‌اند؛ با این حال، روایاتی که نقل شد و اخبار و احادیثی دیگر در تشویق و ترغیب، شیعیان به امر اجتهاد، از جانب پیشوایان معصوم (علیه السلام) صادر شده است<ref>ادوار اجتهاد، ص 89 - 90</ref>.  


گرچه در مقابل روایات و احادیثی نیز از [[ائمه اطهار(ع)|ائمه (علیه السلام)]] وجود دارد که به مذمّت از اجتهاد پرداخته‌اند. جمع بین این احادیث به ظاهر متضاد با یکدیگر به این است که گفته شود: روایات و احادیث مشوّق و ترغیب کننده به اجتهاد در کلام امامان (علیه السلام)، ناظر به مفهوم عام و اصطلاح اول اجتهاد است که از راه منابع معتبر شرعی انجام می‌پذیرد.
گرچه در مقابل روایات و احادیثی نیز از [[ائمه اطهار(ع)|ائمه (علیه السلام)]] وجود دارد که به مذمّت از اجتهاد پرداخته‌اند. جمع بین این احادیث به ظاهر متضاد با یکدیگر به این است که گفته شود: روایات و احادیث مشوّق و ترغیب کننده به اجتهاد در کلام امامان (علیه السلام)، ناظر به مفهوم عام و اصطلاح اول اجتهاد است که از راه منابع معتبر شرعی انجام می‌پذیرد.
خط ۵۰: خط ۴۹:
مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که واژه اجتهاد در عرف آن زمان نزد امامیه، به دلیل آمیختگی آن با رأی، تاویل و قیاس، کاربرد مثبتی نداشته و ناپسند بوده است و به جای آن از واژه‌های «تفقه»، «معرفت»، «تفریع»، «استنباط» و دیگر واژه‌های متناسب با فقه امامیه استفاده می‌شده است.
مطلبی که باید به آن اشاره کرد، این است که واژه اجتهاد در عرف آن زمان نزد امامیه، به دلیل آمیختگی آن با رأی، تاویل و قیاس، کاربرد مثبتی نداشته و ناپسند بوده است و به جای آن از واژه‌های «تفقه»، «معرفت»، «تفریع»، «استنباط» و دیگر واژه‌های متناسب با فقه امامیه استفاده می‌شده است.


اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آنگاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش نحله فقهی وی در بغداد و نجف اشرف، بتدریج زمینه برای استفاده از واژه اجتهاد در محیط فقه امامیه فراهم گردید، به گونه‌ای که محققان و فقیهان دوره‌های بعدی، به سهولت و آسانی، برای بیان استنباط، از لغت «اجتهاد» بهره گرفتند، به این معنا که مفاهیم مورد نظر اهل‌سنت را از لفظ اجتهاد، کنار نهادند و به جای آن از مفاهیم برگرفته از قرآن و از سنت و عترت پیامبر (صلی الله علیه) استفاده کردند<ref>دائرة المعارف تشیع، مقاله اجتهاد، ج 1، ص 473 به بعد ادوار اجتهاد، ص 42 به بعد</ref>.
اما پس از غیبت صغری با ظهور نظر پردازانی مطلع مانند: ابن جنید و ابن ابی عقیل و سپس با ظهور افرادی مانند: شیخ مفید و شاگردش سید مرتضی و آنگاه با درخشش شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی معروف به شیخ طوسی و پیدایش نحله فقهی وی در بغداد و نجف اشرف، بتدریج زمینه برای استفاده از واژه اجتهاد در محیط فقه امامیه فراهم گردید، به گونه‌ای که محققان و فقیهان دوره‌های بعدی، به سهولت و آسانی، برای بیان استنباط، از لغت «اجتهاد» بهره گرفتند، به این معنا که مفاهیم مورد نظر اهل سنت را از لفظ اجتهاد، کنار نهادند و به جای آن از مفاهیم برگرفته از قرآن و از سنت و عترت پیامبر (صلی الله علیه) استفاده کردند<ref>دائرة المعارف تشیع، مقاله اجتهاد، ج 1، ص 473 به بعد ادوار اجتهاد، ص 42 به بعد</ref>.


== اجتهاد از نظر لغت ==
== اجتهاد از نظر لغت ==
خط ۶۹: خط ۶۸:
الف) هر گاه کسی در تحصیل و به دست آوردن ظن به حکمی شرعی تمام توان و همه قدرت خویش را به کار گیرد، در این صورت می‌گویند: او اجتهاد کرده و مجتهد است<ref>کفایة الاصول، خراسانی، محمّد کاظم، ج 2، ص 422؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، همان، ص 250؛ الإحکام فی اصول الأحکام، همان، ج 4، ص 396</ref>.
الف) هر گاه کسی در تحصیل و به دست آوردن ظن به حکمی شرعی تمام توان و همه قدرت خویش را به کار گیرد، در این صورت می‌گویند: او اجتهاد کرده و مجتهد است<ref>کفایة الاصول، خراسانی، محمّد کاظم، ج 2، ص 422؛ ارشاد الفحول الی تحقیق علم الاصول، همان، ص 250؛ الإحکام فی اصول الأحکام، همان، ج 4، ص 396</ref>.


این تعریف اگر‌چه در کلمات بعضی از علمای امامیّه دیده می‌شود<ref>مبادی الوصول الی علم الاصول، مطهر قمی ابومنصور حسین بن یوسف بن علی بن حلّی، ص 240</ref>، ولی ریشه اصلی آن در کلمات علمای [[اهل سنت و جماعت|اهل‌سنت]] وجود دارد<ref>شرح مختصر، حاجبی، ص 460</ref>؛ زیرا عالمان اهل سنت ظن به احکام را به طور مطلق حجّت شرعی می‌دانند و آنچه نزد امامیّه معتبر است ظنون خاصّی است که دلیل خاص بر حجیّت آن اقامه شده باشد. اشکال دیگر مقیّد شدن تعریف به «تحصیل ظن به حکم شرعی» است؛ چون اگر بذل وسع و طاقت در تحصیل علم به حکم شرعی شود نیز، اجتهاد صدق می‌کند<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 597</ref>.
این تعریف اگر‌چه در کلمات بعضی از علمای امامیّه دیده می‌شود<ref>مبادی الوصول الی علم الاصول، مطهر قمی ابومنصور حسین بن یوسف بن علی بن حلّی، ص 240</ref>، ولی ریشه اصلی آن در کلمات علمای [[اهل سنت و جماعت|اهل سنت]] وجود دارد<ref>شرح مختصر، حاجبی، ص 460</ref>؛ زیرا عالمان اهل سنت ظن به احکام را به طور مطلق حجّت شرعی می‌دانند و آنچه نزد امامیّه معتبر است ظنون خاصّی است که دلیل خاص بر حجیّت آن اقامه شده باشد. اشکال دیگر مقیّد شدن تعریف به «تحصیل ظن به حکم شرعی» است؛ چون اگر بذل وسع و طاقت در تحصیل علم به حکم شرعی شود نیز، اجتهاد صدق می‌کند<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 597</ref>.


ب) «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِفْرَاغُ الْوُسْعِ فی تَحْصِیلِ الْحُجَّةُ عَلَی الحکم الشَّرْعِیِّ<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 598</ref>»؛ (اجتهاد عبارت است از به کار گرفتن همه توان و قدرت و بذل وسع و طاقت در به دست آوردن حجّت بر حکم شرعی).
ب) «الِاجْتِهَادِ هُوَ اسْتِفْرَاغُ الْوُسْعِ فی تَحْصِیلِ الْحُجَّةُ عَلَی الحکم الشَّرْعِیِّ<ref> انوار الاصول، همان، ج 3، ص 598</ref>»؛ (اجتهاد عبارت است از به کار گرفتن همه توان و قدرت و بذل وسع و طاقت در به دست آوردن حجّت بر حکم شرعی).
خط ۱۲۳: خط ۱۲۲:
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس|2}}
{{پانویس|2}}
 
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]
[[رده:مفاهیم و اصطلاحات اسلامی]]
Writers، confirmed، مدیران
۸۵٬۹۴۴

ویرایش